10 مهر 1391
انهدام نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم توسط انگلیس
یک روز پس از شروع جنگ جهانی دوم، محمود جم نخستوزیر ایران در بیانیهای اعلام کرد: «در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میساند که در این کارزار بی طرفی خود را محفوظ خواهد داشت.»
حمله آلمان در 22 ژوئن 1941/ اول تیر 1320 به شوروی، باعث شد شوروی وارد گروه متفقین شود. در این هنگام روسیه در مقابل حملات ارتش آلمان، به اسلحه، مهمات و دارو احتیاج ضروری داشت؛ و انگلستان به دنبال راهی برای حمل کالاهای مورد نیاز ارتش شوروی بود.
در آن موقع 4 راه مهم دریایی وجود داشت:
1. راه ولادی وستک در خاور دور؛ این راه بدلیل بعد مسافت ۱۱۰۰۰ کیلومتری از جبهههای جنگ قابل قبول نبود. مهمتر اینکه چون آمریکا و ژاپن در جنگ بودند مسیر کشتیهای آمریکایی در اقیانوس آرام تا رسیدن به بنادر خاور دور شوروی خطرناک و ناامن بود.
۲. راه آرخانگلسک؛ این راه بعلت سرما در بیشتر اوقات سال یخ میبست و حمل و نقل مشکل بود.
3. راه مورمانسک؛ به دلیل آنکه راهآهن مورمانسک به لنینگراد در اشغال آلمان بود، نمیشد از این راه برای حمل کالاهای مورد نیاز روسیه استفاده کرد.
4. راه خلیج فارس و ایران؛ ایران بهترین مسیری بود که انگلیسیها از آن میتوانستند برای حمل مهمات به روسیه استفاده کنند. آنها میتوانستند از طریق راهآهن جنوب به شمال کالاهای مورد نیاز را به روسیه ارسال کنند و نیز از نفت ایران برای تأمین سوخت مورد نیاز خود استفاده کنند.
17 ژوئیه 1941 میلادی/1320 شمسی، در مورد حمله به ایران میان نمایندگان انگلیس و شوروی توافق و هماهنگی بوجود آمد.
در این زمان تنها بهانه انگلیسیها برای حمله به ایران حضور هفتصدوپنجاه نفر آلمانی بود که در کارخانههای دولتی، راهآهن و ساخت کارخانه ذوب آهن مشغول بودند.
بنابراین دولت انگلستان در تیر ماه 1320 از دولت ایران خواست هرچه سریعتر چهار پنجم آلمانیهای شاغل در ایران را اخراج نماید.
اما دولت ایران جواب داد رفتار اتباع آلمانی در ایران تحت کنترل مأموران شهربانی کشور قرار دارد و از نظر حفظ سیاست بیطرفی، شدیداً مراقب اعمال و رفتار کارشناسان آلمانی هستند و حضور کارشناسان برای انجام دادن خدمات و کارهایی که به آنها محول شده است، ضروری است و دولت ایران نمیتواند به سرعت جانشینی برای کارشناسان آلمانی پیدا کند. با این پاسخ، متفقین بهانهای را که میخواستند پیدا کردند و مشغول تدارکات نظامی برای حمله به ایران شدند.
در سحرگاه روز سوم شهریور 1329/ بیست و پنج اوت1941 نیروهای انگلیس و شوروی از غرب و جنوب و شمال وارد خاک ایران شدند. به نظر میرسد رضاشاه در آن زمان دچار سردرگمی شده بود و نمیدانست بین متفقین و آلمان کدام را انتخاب کند و متأسفانه مشاوران او نیز اطلاعات درستی در اختیار او نمیگذاشتند. اگرچه اشغال ایران یکی از اهداف اصلی انگلیسیها بود و آنها تحت هر شرایطی ایران را اشغال میکردند، اما اگر رضاشاه با آنها همراه میشد ممکن بود خسارات و صدمات کمتری به ایران وارد شود. اما رضاشاه که مسحور پیروزیهای سریع و پیشروی برقآسای ارتش رایش سوم در خاک شوروی بود، با اعلام سیاست بیطرفی مرتکب اشتباه محاسبه گردید و هشدارهای انگلستان و روسیه را نادیده گرفت. در نتیجه متفقین که حاضر نبودند به بهای شکست در برابر ارتش آلمان، بیطرفی ایران را حفظ کنند، نیروهای خود را از شمال (شوروی) و غرب و جنوب (انگلیس) وارد خاک ایران کردند.
با ورود متفقین به ایران در روز سوم شهریور 1320 و دستور رضا شاه مبنی بر ترک مقاومت در ششم شهریور، ارتش رضاشاه یکباره فروریخت و تنها مقاومتی که در این زمان شد، مقاومت نیروی دریایی ایران به فرماندهی دریادار غلامعلی بایندر بود که چند ساعت مانع پیشروی نیروهای انگلیسی در جنوب ایران شد.
حمله به بنادر جنوب (شاهپور، آبادان، خرمشهر، بوشهر) و نیروی دریایی با پرتاب یک موشک سبز رنگ از ناو انگلیسی در اروندرود که نشانه شروع جنگ بود آغاز شد.
حمله به بندر شاهپور
طبق قوانین بینالمللی اگر در زمان جنگ هر یک از کشتیهای غیرنظامی دشمن از ورود به بنادر خود احساس خطر کنند، میتوانند به یکی از کشورهای بیطرف پناهنده شوند. هنگامی که آلمان به لهستان حمله کرد و متفقین وارد جنگ شدند، پنج کشتی آلمانی که در آبهای خلیج فارس بودند، به بندر شاهپور پناهنده شدند و شش ماه بعد از آن سه کشتی ایتالیایی نیز به این بندر پناهنده شدند. چون ممکن بود افراد کشتیهای پناهنده دست به اقداماتی بزنند که باعث نقض بیطرفی ایران شود، به دستور دریاسالار بایندر، ناو سیمرغ به فرماندهی ناوسروان جعفر فزونی و ناو شهباز به فرماندهی ناوسروان فرجالله رسایی مأمور حفاظت از تأسیسات نفتی و مراقبت از کشتیهای پناهنده شدند.
دریادار بایندر به ناوسروان رسایی دستور داده بود اگر کشتیهای آلمانی و ایتالیایی بخواهند در بندرشاهپور تظاهراتی کنند، فوراً جلوی آنها گرفته شود. هنگامی که پاریس به دست آلمان افتاد، کارکنان کشتیهای آلمانی به مناسبت این پیروزی خواستند با برافراشتن پرچمهای مخصوص جشن، ابراز شادی کنند؛ ولی یک گروه مسلح به فرماندهی ناوبان یکم رسولی به دستور ناوسروان (بعدها دریابُد) فرجالله رسایی، پرچمهای جشن را پایین آوردند. تمام اجناس و کالاهایی که به کشتیهای آلمانی و ایتالیایی وارد یا خارج میشد، دقیقاً مورد بررسی قرار میگرفت. به نقل از دریابُد رسایی دو زمین فوتبال در بندرشاهپور درست شده بود و هنگامی که کارکنان کشتیهای انگلیسی برای بازی وارد زمین میشدند، کارکنان نیروی دریایی بین دو زمین قرار میگرفتند تا امکان هیچگونه برخوردی بین آنان بوجود نیاید.
با وجود این اقدامات در ساعت چهار بامداد روز سوم شهریور آرامش بندر شاهپور با حمله ناوهای انگلیسی و شلیک توپهای این ناوها به هم زده شد. یادداشت مشترک انگلیس و شوروی توسط سفیران این دو کشور در ساعت چهار صبح روز سوم شهریور به علی منصور نخستوزیر ایران داده شد؛ و درست در همان ساعت بندرشاهپور مورد حمله ناوهای انگلیس قرار گرفت. با در نظر گرفتن سرعت ناوهای انگلیسی و فاصله دهانه خورموسی تا بندرشاهپور میتوان گفت ناوهای انگلیسی از حدود ساعت یازده شب دوم شهریور، یعنی پنج ساعت قبل از اولتیماتوم، وارد آبهای ایران شده بودند.
چگونگی حمله ناوگان انگلیسی به بندرشاهپور از زبان ناوسروان جعفر فزونی فرمانده ناو سیمرغ از این قرار است:
روزهای گرم و شبهای پر از شرجی داشتیم، هوا مرطوب بود و مه شدید تا ساعتی از روز دریا را میپوشاند، ساعت چهار بامداد روز سوم شهریور 1320 بود، من و ناوسروان رسایی در عرشه کشتی خوابیده بودیم، بهتر است بگوییم دراز کشیده بودیم؛ چون در آن گرمای خفهکننده خواب به چشمانمان راه نمییافت. درست یادم نیست چه ساعتی بود، ولی همین قدر میدانم که ساعت از چهار صبح گذشته بود که مهناوی پاس به نام مهناوی ناصر نعمان آمد و خبر داد که در محوطة بندرشاهپور سر و صداهایی است. خیلی زود متوجه شدیم که صدای شلیک اسلحه میباشد. وضع قرار گرفتن کشتیها طوری بود که ناوهای شهباز و سیمرغ بین کشتیهای آلمانی و ایتالیایی قرار گرفته بودند. بهتر بگوییم اول پنج کشتی آلمانی هر یک به فاصله تقریبی یک مایل از یکدیگر پهلو گرفته بودند. آن سوی ما سه کشتی ایتالیایی قرار گرفته بودند. به این ترتیب کشتیهای آلمانی زودتر از ناوها و کشتیهای ایتالیایی و ناوهای شاهنشاهی شهباز و سیمرغ مورد حمله ناگهانی ناوهای انگلیسی قرار گرفتند. انگلیسیها برای مبارزه با 11 واحد مستقر در بندرشاهپور (پنج کشتی آلمانی و سه کشتی ایتالیایی و ناوهای شاهنشاهی شهباز و سیمرغ و حوض شناور)، 16 ناو مجهز انگلیسی و استرالیایی را وارد میدان کرده بودند. طبق رسوم و قوانین دریایی در چنین مواقعی که خطر برای کشتی قطعی است فرمانده کشتی برای اینکه کشتی به دست دشمن نیفتد آن را منفجر مینماید و از بین میبرد. انگلیسیها با یورشهای ناگهانی موفق شدند سه کشتی آلمانی را سالم بگیرند، ولی دو کشتی دیگر آلمانی و سه کشتی ایتالیایی به دست کارکنان منفجر شدند، و ما که مواد منفجره برای انهدام ناوها نداشتیم تصمیم گرفتیم با استفاده از بنزین ناوها را منفجر کنیم، ولی ناگهان خود را در محاصره سربازان انگلیسی دیدیم و از آنجایی که ناوهای ما برای تعمیر سالیانه به تعمیرگاههایشان [= تعمیرگاههای انگلیسیها] رفته بودند، از این رو [انگلیسیها] از همه سوراخ و سنبههای آنها خبر داشتند. به طوری که بلافاصله پس از تصرف کشتی نقاط حساس آن را اشغال کردند. ما را به عنوان اسیر جنگی دستگیر کردند.
ناو شهباز به سبب آسیبی که به پروانه و سایر قسمتهای آن وارد شد به طور کلی خراب گردید. اما ناو سیمرغ و حوض شناور، که در کرانه این بندر لنگر انداخته بود، و کشتیهای پناهنده آلمانی و ایتالیایی، به تصرف نیروهای انگلیسی درآمدند.
نیروهای انگلیسی بعد از تصرف ناوها، برای تصرف تأسیسات بندری خود را آماده کردند. این تأسیسات که تحت فرماندهی ناخدا یکم عبدالله ظلی بود، بدون مقاومت در برابر نیروهای انگلیسی تسلیم و در نتیجه تمام بندر شاهپور به تصرف نیروهای انگلیسی درآمد. افراد پادگان نیروی دریایی بندر شاهپور 140 نفر بودند که عده زیادی از آنها شهید و بقیه اسیر شدند.
در بندر شاهپور که در شبهای قبل از سوم شهریور چراغهای بندر خاموش میشد، در شب حمله چراغها تا صبح روشن بود. روشن بودن این چراغها به 13 فروند ناوهای جنگی انگلیسی، استرالیایی و هندی امکان داد تا راه خود را در تاریکی شب تشخیص داده و به آسانی وارد لنگرگاه بندر شاهپور شوند و خود را به 8 فروند کشتی تجارتی آلمانی و ایتالیائی که به ایران پناهنده شده بودند و دو فروند ناو جنگی ایرانی که مأمور حفاظت بندرگاه شاپور و کشتیهای تجارتی بودند، برسانند و همه آن ها را خلع سلاح کنند. در آن زمان، ورود به لنگرگاه بندر شاهپور در تاریکی شب بدون برخورداری از نور چراغ برای هدایت کشتیها غیرعملی بود.
روشن نگه داشتن چراغهای بندر شاهپور کار عوامل انگلیسها بود.
حمله به آبادان
در آن زمان آبادان مرکز تأسیسات نفتی و محل سوختگیری کلیه ناوهای ایرانی بود. ناو پلنگ برای حفاظت از تأسیسات نفتی در کنار یکی از اسکلههای این بندر پهلو گرفته بود. فرماندهی این ناو بر عهده ناخدا سوم میلانیان بود و ناوبان یکم کهنموئی مسئول قسمت توپخانه و ناوبان یکم ریاضی مسئول امور هدایت این ناوها بود.
در روز دوم شهریور، یک ناو انگلیسی وارد آبهای آبادان شد و در نزدیکی ناو پلنگ پهلو گرفت. معمولاً رسم بر این است که اگر دو کشتی از دو کشور مختلف در کنار هم پهلو میگرفتند، فرمانده ناو قویتر آجودانش را به ملاقات فرمانده ناو دیگر میفرستد و بعد از این ملاقات، فرمانده ناو برای ملاقات فرمانده ناو قویتر میرود و بعد از آن فرمانده ناو قویتر به ناو او میرود. روز دوم شهریور که آجودان فرمانده ناو انگلیسی به دیدن ناخدا میلانیان رفت، ناخدا میلانیان طبق رسم معمول به دیدار فرمانده ناو انگلیسی رفت و پس از دیدار از فرمانده ناو انگلیسی و انجام تشریفات وقتی تصمیم به برگشت گرفت، فرمانده ناو انگلیسی به او گفت که امروز نمیتواند برای بازدید از ناوهای ایرانی بیاید و فردا برای بازدید خواهد آمد. ناخدا میلانیان بعد از بازگشت به ناو پلنگ در مورد تشریفات بازدید فرمانده ناو انگلیسی از ناو پلنگ به کارکنان ناو برای انجام مراسم دستورهایی داد.
در ساعت چهار بامداد سوم شهریور هنگامی که ناوهای انگلیسی به فرماندهی سرهنگ آدامس به کشتیهای آلمانی، ایتالیایی و ایرانی در بندر شاهپور حمله کردند، در همان موقع فرمانده ناو انگلیسی با شلیک ناگهانی به ناو پلنگ حمله کرد، در این موقع ناخدا میلانیان در عرشه ناو خوابیده بود. ناوبان یکم کهنموئی فرمانده توپخانه ناو، در کنار توپخانه استراحت میکرد. ناوبان یکم ریاضی در قسمت عقب ناو مشغول کشیک و انجام وظیفه بود و نگهبانان ناو هر کدام سر پستهای خود بودند و بقیه افراد هم در روی عرشه کشتی خوابیده بودند.
بعد از حمله ناگهانی به ناو پلنگ، ناخدا میلانیان به افسران و افراد خود دستور داد در محلهای جنگی خود قرار بگیرند، اما شلیک توپهای انگلیسی آنقدر زیاد بود که در همان لحظه اول قدرت هر اقدامی از افسران و افراد ناو گرفته شد، و اغلب افراد کشته یا زخمی شدند. ناوبان ریاضی که مشغول کشیک بود، هدف خمپارههای ناو انگلیسی قرار گرفت و در همان لحظه شهید شد. ناوبان یکم کهنمویی بر اثر شلیک خمپاره یک دست خود را از دست داد و در حالی که با دست دیگر قصد روشن کردن توپها را داشت با اصابت یک خمپاره دیگر به شهادت رسید.
در حمله هواپیماهای انگلیسی به ناو پلنگ، قسمت پایین ناو که محل نگهداری مسلسلها بود منفجر شد و ناو پلنگ بر اثر برخورد گلولههای دشمن سوراخ شد. ناخدا میلانیان ناچار شد دستور تخلیه ناو را صادر کند، چند لحظه به غرق شدن ناو پلنگ باقی نمانده بود که افرادی که در ناو بودند جسد ناوبان کهنمویی و ناوبان ریاضی و سایر کشتهشدگان و مجروحان و خود ناخدا میلانیان که زخمی شده بود را از ناو خارج کردند و ناو پلنگ در مقابل چشمان آنها در آبهای اروندرود غرق شد.
ناخدا میلانیان که زخمی شده بود، در بیمارستان شرکت نفت ایران و انگلیس بستری شد. اما چون از حمله ناگهانی و ناجوانمردی انگلیسیها ناراحت بود قبول نکرد در این بیمارستان بستری شود. لذا مجبور شدند او را به تهران ببرند و در شرایط آن زمان و اشغال ایران چهل و هشت ساعت طول کشید تا به تهران برسد؛ و به علت جراحات زیاد به شهادت رسید. تمام افسران ناو پلنگ به جز ستوان دوم وهابزادگان، که در مرخصی بود، شهید شدند و از مهناویان و ملوانان تعداد کمی زنده ماند.
حمله به بندر خرمشهر
انگلیسیها از طریق شرکت نفت ایران و انگلیس، اطلاعات کاملی از وضع نیروی دریایی داشتند و چند روز قبل از حمله، شرکت نفت عمق رودخانه کارون در محل لنگرگاه ناوهای ایرانی را اندازهگیری کرده بود. همچنین انگلیسیها در سازمان نیروی دریایی ایران عواملی داشتند که از طریق آنها به مقدار اسلحه و مهمات و قدرت دفاعی نیروی دریایی پی برده بودند. به همین جهت بود که فقط یک ناو برای حمله به نیروی دریایی ایران در خرمشهر فرستاده بودند. این ناو، شبانه خود را از بندر بصره به دهانه کارون و مقابل مرکز نیروی دریایی جنوب رسانیده بود و در ساعت30/4 بامداد روز سوم شهریور، بیست دقیقه بعد از حمله ناوهای انگلیسی به بندر آبادان، بندر خرمشهر به صورت ناگهانی مورد حمله ناو انگلیسی قرار گرفت. در بندر خرمشهر ناوهای ببر، شاهرخ، هما و کشتی یدکبر لنگر انداخته بودند.
چون یکی از اهداف اصلی انگلیسیها نابودی نیروی دریایی جوان ایران بود، از مدتها پیش به افراد و جاسوسان خود در جنوب دستور داده بودند که اطلاعات کاملی از اوضاع نیروی دریایی ایران کسب کنند. به همین دلیل به راحتی توانستند سه پایگاه مهم دریایی نیروی دریایی ایران را اشغال کنند. به نظر میرسد آنها به طور برنامهریزی شده ابتدا به بندر شاهپور که کشتیهای پناهنده آلمانی و ایتالیایی در آنجا بودند حمله کردند و سپس به آبادان برای حفاظت از تأسیسات نفتی رفتند و بعد از آن مرکز نیروی دریایی یعنی خرمشهر را مورد حمله قرار دادند.
در نخستین حمله ناو انگلیسی به بندر خرمشهر، ناو ببر مورد حمله قرار گرفت و در آبهای خلیج فارس غرق شد.
دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی جنوب در این زمان در منزل خود بود. وی بعد از شنیدن خبر حمله به نیروی دریایی و غرق شدن ناو ببر، همراه سروان مکران نژاد تلاش کرد خود را به خرمشهر برساند تا سربازان مستقر در آنجا را برای دفاع آماده کند؛ اما در مقابل اداره بیسیم خرمشهر مورد حمله تانکهای انگلیسی قرار گرفت و همراه سروان مکران نژاد به شهادت رسید.
چگونگی حمله به بندر خرمشهر در کتاب 2500 سال بر روی دریاها، که بخشی از خاطرات یکی از افسران نیروی دریایی است، چنین است:
... من نیز عازم منزل خود که نزدیک محوطه نیروی دریایی و در سر راه کوت شیخ واقع بود شدم، فوراً لباس پوشیده و برای خواب روی بام منزل رفتم و خوابیدم. ناگاه گماشتهام را دیدم که با عجله مرا صدا میکرد و میگفت: سرکار از دور صدای تیراندازی با توپ میآید. سراسیمه برخاستم، فکر کردم که باز هم مانند چند روز پیش هواپیمای ناشناسی بر فراز آبادان مشاهده شده و ناو پلنگ که در اسکله شماره 11 آبادان پهلو گرفته بسوی آن هواپیما تیراندازی میکند. هنوز به این فکرم سروصورتی نداده بودم که محوطه نیروی دریایی روشن شد و صدای شلیک توپ در همان نزدیکی گوشهایم را سخت متأثر ساخت. باز هم خیال کردم که هواپیمایی در آسمان خرمشهر دیده شده و ناو ببر آن هواپیما را هدف قرار داده است. با شتاب از روی بام پایین آمده و تفنگ شکاری خود را با مقداری فشنگ در اختیار گماشته گذاشتم. خواستم چراغ را روشن کنم تا لباس بپوشم، ولی متأسفانه برق نبود و بنظر میآمد جریان برق در تمام خرمشهر و محوطه نیروی دریایی قطع شده است. پس از خروج از منزل، در مقابل اسکله شرکت نفت مشاهده گردید که یکی از افسران ناو شاهنشاهی ببر (ناوبان یکم احمد عظیما) با عدهای از ناویان وظیفه که برای تمرین تیراندازی در محوطه بیسیم میخواستند به آن طرف رودخانه کارون بروند از وسط راه برگشتهاند. آن افسر به من اشاره کرد که روی زمین دراز بکشم و خود را پنهان سازم، افرادی که برای تیراندازی میخواستند بروند، در داخل کرجی کارون کاملاً خود را مخفی ساخته بودند. ناگهان رگبار مسلسل سنگین شیشههای منزل مجاور را در هم شکسته و موجب تعجب من شد. افسر نامبرده با افراد خود در اسکله شرکت نفت پیاده شده و خود را پنهان ساختند. بطوری که افسر مزبور میگفت هواپیمایی در میان نبوده، بلکه یک کشتی جنگی انگلیسی به ناو ببر یا نیرومندترین واحد نیروی دریایی ایران حمله کرده و آنرا آتش زده است. بلافاصله با آن افسر به سمت محوطه نیروی دریایی روان شدیم و افراد نیز به دنبال ما روی زمین میخزیدند. صدای شیپور آشوب از سربازخانه نیروی دریایی شنیده میشد. با هزار زحمت به سربازخانه رسیدیم. رییس ستاد نیروی دریایی مرحوم ناخدا نصرالله قندی به اتفاق سر افسر نگهبان (ناوسروان علی زند) و افسر نگهبان (ستوان یکم سعید مبصر) و فرماندهان گروه دریایی ناوبان یکم سیفالله آهنین و ناوبان یکم ابوالحسن فاطمی و همچنین مدیر ماشین ناو ببر سروان مهندس رضا نوربخش در سرباز خانه بودند. ما برای کسب تکلیف، خود را به رئیس ستاد معرفی کردیم. ایشان دستور دادند افراد فوراً اسلحه بگیرند و آماده دفاع شوند. ضمناً به سروان نوربخش و ناوبان یکم عظیما تأکید کرد که هرچه زودتر خود را به ناو ببر که همچنان میسوخت برسانند و سعی کنند تا بلکه موفق به خاموش کردن آتش در روی ناو مزبور بشوند. لذا دو افسر اخیرالذکر به سمت ناو ببر رفتند، ولی چون خاموش کردن ناو میسر نبوده و استفاده از توپخانه و مسلسلهای ناو مذکور، به علت آنکه در زیر آتش ناو انگلیسی قرار گرفته و با شدت میسوخت عملی نبود، ناچار برای جلوگیری از سرایت آتشسوزی به مخازن مهمات که ممکن بود به کلی محوطه نیروی دریایی را از بین برد، دو افسر مزبور شیرهای مخصوص غرق کردن مهمات ناوها را با دشواری فراوان گشودند و در نتیجه آب رودخانه با فشار زیاد در مدت بسیار کوتاهی مخازن مهمات را پر کرده و بدین ترتیب کشتی نیمه غرق گردید. فرماندهان گروهانهای دریایی هر کدام به نوبه خود افرادشان را مسلح کرده (البته فرصت آن نبود که ناویان لباس بپوشند و هر کدام با زیرپیراهن و شلوار تفنگ و فشنگ گرفته و به راه میافتادند و در حرکت لباس میپوشیدند) و آنها را در پشت نردههای ساحلی محوطه نیروی دریایی مستقر ساختند. این افراد در نزدیکی نردهها موضع گرفتند و آماده تیراندازی شدند. عده دیگری از ناویان برای آنکه مبادا اشخاص غیرنظامی از ساحل عراق به محوطه نیروی دریایی هجوم بیاورند در کنار ساحل اروندرود مستقر گردیدند. در این موقع من با ناوبان یکم آهنین در وسط محوطه نزدیک مجسمه رضا شاه قدم میزدیم، البته گاه و بیگاه بسوی ما تیراندازی میشد ولی افراد ما با کمال شهامت مواضع خود را حفظ میکردند و ناو انگلیسی از اروندرود داخل رودخانه کارون شده و تقریباً به مقابل ناو ببر که به حالت نیمه غرق میسوخت رسیده بود. یک کشتی حامل نیروی انگلیسی به ظرفیت 5000 تن در مقابل گمرک در ساحل عراق لنگر انداخته بود. ناو انگلیسی در کارون آرام آرام پیش میرفت و در ضمن هر دو طرف ساحل رود را زیر آتش سنگین مسلسلهای خود گرفته بود. من مجدداً از محوطه به سربازخانه برگشتم. رئیس ستاد نیرو همچنان در سربازخانه بود و به افراد دستور میداد که به سوی ناو انگلیسی تیراندازی کنند. ضمناً سربازخانه هم زیر رگبار مسلسلهای ناو انگلیسی که دیروز هنگام عبور از اروندرود به خاک ایران سلام کرده و ادای احترام نموده بود قرار داشت. همچنین نارنجکهای زیادی از طرف ناو مزبور به سربازخانه پرتاب میشد که به محض برخورد به زمین در نقاط مختلف سربازخانه منفجر شده و ایجاد رعب و وحشت مینمودند. رگبار مسلسل مخزن آب آشامیدنی را که بین سربازخانه و تعمیرگاه جای داشت سوراخ سوراخ کرده و آب تصفیه که با هزار زحمت برای رفع احتیاج افراد و ساکنین محوطه نیروی دریایی تهیه شده بود به شدت خارج میشد. سینه ناوچههایی که داخل کارون به اسکله چسبیده بودند به سمت رودخانه بهمنشیر بود و لذا با توپ کوچکی که در قسمت جلو داشتند نمیتوانستند به ناو انگلیسی که از دهانه کارون داخل شده بود تیراندازی نمایند و لذا رئیس ستاد نیروی دریایی به سمت ناوچهها روان شد که برای تیراندازی دستوراتی به آنها بدهد و برای آنکه مورد اصابت رگبار مسلسل ناو انگلیسی قرار نگیرد از پشت انبارهای نیروی دریایی که نزدیک تعمیرگاه بودند حرکت میکرد. یکی از ناویان در همان نزدیکی ایستاده و به سمت ناو انگلیسی تیراندازی میکرد. چون من با رئیس ستاد بودم لذا به من دستور داد که به طرف آن سرباز بروم و به او بگویم که درازکش تیراندازی نماید. من رفتم که به سرباز مزبور دستور بدهم که رییس ستاد مقابل گاراژ اتومبیل دریادار بایندر به شدت بر زمین افتاد و گفت تیر خوردم. به اتفاق دو سرباز دیگر که در همان نزدیکی بودند کشان کشان رئیس ستاد را که مینالید و خون از بدنش میرفت از لای سیمهای خاردار دور بهداری گذرانده و بلافاصله در بهداری بستری نمودیم. در این موقع دو افسر دیگر (ناخدا 3 مشگین نفس و ناو سروان زند) در بیمارستان بودند. چند دقیقه بعد افسر نگهبان پادگان (ستوان مبصر) هم که کمانه یک تیر پیشانیاش را خراشانده بود به بهداری آمد. صدای هواپیماهایی شنیده شد که به سوی خرمشهر و محوطه نیروی دریایی میآمدند. ...
بندر بوشهر نیز مانند دیگر بنادر جنوب مورد حمله انگلیس قرار گرفت و به دلیل قرار گرفتن فانوسهای دریایی در این بندر و بیسیم مجهز آن از اهمیت ویژهای برای انگلیسیها برخوردار بود و آنها توانستند به فانوسهای دریایی و بیسیم آن دست یابند.
درگیری بین ناوگان دریایی انگلیس با نیروی دریایی ایران تا چند ساعت بیشتر طول نکشید، فرماندهان و افراد نیروی دریایی یا کشته یا اسیر شدند و سازمانی که برای ایجاد آن تلاش زیادی صورت گرفته بود به یکباره توسط ناوگان انگلیس نابود شد. ناوهای باقی مانده نیز به تصرف نیروهای انگلیسی درآمدند و از آنها در جنگ جهانی دوم استفاده کردند.
آمار نیروهای جنگی انگلیس در حمله به جنوب شامل 2 یا سه لشکر مجهز و تعداد کافی زرهپوش و توپهای کالیبر بزرگ و 150 هواپیمای اکتشافی و بمباران بود و نیروی دریایی آنها شامل دو ناو توپدار 1200 تنی مجهز به یک دسته مسلسل ضدهوایی و هفت کرجی موتوری مسلح مخصوص گشت شبانه در اروندرود بود.
اکثر ناوهای ایران برای تعمیر سالیانه به کشور ایتالیا فرستاده میشدند ولی به دلیل وقوع جنگ نمیشد آنها را برای تعمیر فرستاد و حتی امکان آوردن وسایل مورد نیاز برای تعمیر این ناوها وجود نداشت به همین دلیل قدرت و کاربرد نظامی آنها بسیار پایین آمده بود.
علاوه بر این ناوگان دریایی ایران با حمله غافلگیرانه نیروهای انگلیسی مواجه شد و آنها آمادگی لازم برای مقاومت در برابر حملات را نداشتند اما با این وجود در مقابل حملات ناوگان انگلیسی، مقاومت نشان دادند و به راحتی تسلیم نشدند و حدود 650 نفر از این افراد بر اثر حمله نیروهای انگلیس شهید شدند.
تیمسار دریابان غلامعلی بایندر، ناخدا سوم نصرالله نقدی، ناخدا سوم حسن میلانیان، ناوبان یکم مهدی ریاضی، ناوبان یکم حسن کهنمویی، ناوبان یکم ابراهیم هریسچی، ناوبان سوم جعفر مسگرزاده، استوار دوم پزشک جواد پرستند، مهناوی یکم جواد همراز، مهناوی یکم محمدابراهیم طاهری، مهناوی یکم محمد ربیع گیلانی، مهناوی یکم حسین تک مرزبان، مهناوی دوم هاشم واحدی، مهناوی دوم محمود پورثابت، مهناوی دوم اسماعیل یوسفی، مهناوی دوم ملوان سرخهای و حدود ششصد نفر ناوی و سرباز دیگر از شهدای نیروی دریایی ایران در شهریور 20 بودند.
فهرست منابع و مآخذ
- آریان پور، امیر هوشنگ، ارتش شاهنشاهی ایران، امیر بخش 3 و 4، سایت خبرگزاری جبهه ملی ایران.
- آرشیو سازمان اسناد انقلاب اسلامی ایران، خاطرات دریابد رسایی در مورد شهریور 1320، شماره بازیابی33، شماره کاربرگه 3، کد پرونده 12041-3، سند شماره 146.
- آرشیو سازمان اسناد انقلاب اسلامی ایران، خاطرات ناوسروان فزونی، شماره بازیابی 34، شماره کاربرگه 4.
- ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران 1357-1320، قومس، تهران، 1387.
- انوشیروان، حسین، کودتای نافرجام، محیط، تهران، 1378.
- بنیاحمد، احمد، تاریخ شاهنشاهی ایران، بینا، تهران، 1356، جلد سوم.
- بهارلو، عباس، خرمشهر، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران، 1344.
- تاج عینی، مریم، ایران و جنگ جهانی دوم، ماهنامه زمانه، سال پنجم، شماره 52، 1385.
- پسیان، نجفقلی، معتضد، خسرو، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ، ثالث، تهران، 1377.
- پهلوان، کیوان، رضاشاه و بررسی کتب معاصر ایران، آرون، تهران، 1385.
- ذوقی، ایرج،. ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، پاژنگ، تهران، 1368.
- رایین، اسماعیل، دریانوردی ایرانیان، جاویدان، تهران، 1356.
- رسایی، فرج الله، 2500 سال بر روی دریاها، بینا، تهران، بیجا.
- عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، گفتار، تهران، 1376، ج اول.
- عاقلی، باقر، رضاشاه و قشون متحدالشکل، نامک، تهران، 1377.
- فربد، ناصر، نقش ارتش در تحولات تاریخی ایران، کومش، تهران، 1383.
- معتضد، خسرو، گوشههایی از تأسیس نیروی دریایی شاهنشاهی و وقایع سوم شهریور، سال چهاردهم، شماره 120-119، 1356.
- یوسفی، پیوستگاه کارون و اروندرود یا تاریخ خرمشهر، یوسفی، محمد، بینا، بیجا، بیتا.
- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دولت صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، امیرکبیر، تهران، 1364.
- روزنامه اطلاعات، 3/6/1348.
- هفته نامه نسیم جنوب.
پانوشتها
1. . تاج عینی، مریم، ایران و جنگ جهانی دوم، ماهنامه زمانه، سال پنجم، شماره 52، 1385، ص 71.
2. . بندری در روسیه و به معنای کسی که بر خاور زمین تسلط دارد».
3. . آرخانگِلسک یکی از واحدهای فدرالی روسیه است.
4. . فربد، ناصر، نقش ارتش در تحولات تاریخی ایران، کومش، تهران، 1383، ص 147.
5. . ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران 1357-1320، قومس، تهران، 1387، ص 69.
6. . هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دولت صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، امیرکبیر، تهران، 1364، ص 402.
7. . پسیان، نجفقلی، معتضد، خسرو، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ، ثالث، تهران، 1377، ص 468.
8. . ذوقی، ابراهیم، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، پاژنگ، تهران، 1368، ص 32.
9. . تاج عینی، ص 73.
10. . انوشیروان، حسین، کودتای نافرجام، محیط، تهران، 1378، ص 36.
11. . یوسفی، محمد، پیوستگاه کارون و اروندرود یا تاریخ خرمشهر، بی نا، بی جا، بی تا، ص 249.
12. . میریکرنگیان، حسین، سیری در تاریخ ارتش ایران از آغاز تا پایان شهریور 1320، خجسته، 1384، تهران، ص 418.
13. . آرشیو سازمان اسناد انقلاب اسلامی ایران، خاطرات دریابد رسایی در مورد شهریور 1320، شماره بازیابی33، شماره کاربرگه 3، کد پرونده 12041-3، سند شماره 146.
14. . همان.
15. . آرشیو سازمان اسناد انقلاب اسلامی ایران، خاطرات ناوسروان فزونی، شماره بازیابی 34، شماره کاربرگه 4.
16. . قدیمی، ذبیحالله، تاریخ 25 ساله ارتش ایران، اداره سالنامه آریان، تهران، 1326، ص 127.
17. . عاقلی، باقر، رضاشاه و قشون متحدالشکل، نامک، تهران، 1377، ص 552.
18. . آریانپور، امیرهوشنگ، ارتش شاهنشاهی ایران.
19. . رایین، اسماعیل، دریانوردی ایرانیان، جاویدان، تهران، 1356، ص 881.
20. . میر یکرنگیان، ص 419.
21. . پهلوان، کیوان، رضا شاه و بررسی کتب معاصر ایران، آرون، تهران، 1385، ص 271.
22. . ستایش، محمود، برگی از تاریخ معاصر ایران، ورجاوند، تهران، 1383، ص 37.
23. . همان.
24. . قدیمی، ص 124.
25. . قدیمی، ص 125.
26. . یوسفی، ص 249.
27. . معتضد، خسرو، گوشههایی از تأسیس نیروی دریایی شاهنشاهی و وقایع سوم شهریور، سال چهاردهم، شماره 120-119، 1356، ص 119.
28. . بهارلو، عباس، خرمشهر، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران، 1344، ص 44.
29. . بنی احمد، احمد، تاریخ شاهنشاهی ایران، بی نا، تهران، 1356، جلد سوم، ص 555.
30. . رسایی، فرجالله،2500 سال بر روی دریاها، بی نا، تهران، بی تا، صص 383، 384 و 385.
31. . هفتهنامه نسیم جنوب.
32. . عاقلی، ص 554.
33. . میر یکرنگیان، ص 419
34. . روزنامه اطلاعات، 3/6/48.
35. . آرشیو سازمان اسناد انقلاب اسلامی ایران.