12 بهمن 1394
بازخوانی گفتوگوی بازرگان با روزنامه اطلاعات
احمد رضا دریایی: مهندس بازرگان اولین، و تا امروز آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران، اکنون، عضو شورای عالی انقلاب است. بازرگان که نامش با اولین نغمههای اوج گیری انقلاب اسلامی، پس از 25 سال یکبار دیگر بر سر زبانها افتاد، در طول نخست وزیری و بعد از آن، آماج انتقادها، تهمتها و سوءتفاهمات بسیاری شد که همه آنها را پشت سر نهاد و بجز چند پیام رادیو تلویزیونی در طول نخست وزیری، هرگز به گفت و شنیدی با خبرنگاران گردن ننهاد. مصاحبه مطبوعاتی او در طول نخست وزیریاش، منحصر شد به گفتوگوی جنجال برانگیزش با اوریانا فالاچی، روزنامه نگار و محقق سرشناس ایتالیایی که گفته شد او نیز به سلیقه خود، مطالب بازرگان را رتوش کرده بود.
اواخر هفته گذشته فرصتی دست داد تا یکی دو ساعت بازرگان را از میز کارش جدا کنیم و از همه چیز با او سخن بگوئیم. آقای بازرگان، شما متهم هستید که به عنوان رئیس دولت، نتوانستهاید با نیروی جوان کشور ارتباط برقرار کنید. متهم هستید که در اداره امور، همان بوروکراسی پیش از انقلاب را ادامه دادهاید. متهم هستید که پیرو سیاست گام به گام بودهاید. متهم هستید که سرمایه دارید و افراد وابسته به دولت شما، اغلب نمایندگان طبقه بورژوا بودهاند. متهم هستید در رابطه با مخالفین، «لیبرال» عمل کردهاید. در پاکسازی ادارات سرعت عمل به خرج ندادهاید. برای کشاورزان وکارگران که طبقات زحمتکش و ستمدیده مملکت هستند، کاری نکردهاید. اینها و بسیاری سوالات دیگر، نمونههای شاخص سوالاتی بود که با بازرگان مطرح شد. مصاحبه را با هم بخوانیم:
• انتقادات و ایرادهایی به شما و طرز عمل دولت شما وارد شده است که میل دارم آنها را با شما مطرح کنم و پاسخ شما را بدانم. من یکی، یکی انتقادها را مطرح میکنم.
بازرگان: قبل از آنکه شما مطالب را طرح کنید، لازم است بگویم: بطور کلی انتقاد چه نسبت به دولت موقت و چه نسبت به خود من بوده که مسئول دولت موقت بودهام و چه از نظر شخصی، بهر حال انتقاد بوده و انتقاد علی الاصول چیز ناحقی نیست و نمیتوان ایرادی بر آن گرفت. البته، در مقابل این انتقادات تعریف و توصیف هم بسیار بوده و فقط انتقاد نبوده است.
بسیاری از انتقادها بجاست. من در اولین سخنرانی خود چند روز پس از انتصاب به نخست وزیری که در دانشگاه ایراد کردم، پیشاپیش عذر تقصیر را خواستم و گفتم در این شرایط و برای این مدت و در این اوضاع و با افرادی که به همکاری برخواهم گزید، به لحاظ نقص و عیب و ایرادی که اولی آنها خودم هستم، نه چنین ادعایی را میتوانم داشته باشم و نه مردم باید چنین انتظاری داشته باشند که ما هیچ نقص و ایراد و خطایی نخواهیم داشت. بنابراین خیلی بجا و طبیعی است که ایراد و انتقاد باشد، اما مقدار کمی از ایرادها و انتقادهایی که بوده، ناشی از سوء نیت و غرض و تحریف حقایق و وارونه جلوه دادن و غلط پنداشتن بوده و مقدار عمده انتقادها، ناشی از کمی اطلاع و تحت تاثیر اشتباهات یا انحراف دیگران قرار گرفتن. و این نقص و ایرادی که به خود دولت وارد شده، امام دوبار اظهار کردند که دولت موقت بازرگان، کار خیلی میکند، زحمت و خدمات خیلی دارد، اما حرف نمیزند و بیان نمیکند. این مطلب صد در صد حقیقت داشت، خصوصا که دستگاهی که در تمام دولتها و در همه جا اسباب کار و زبان دولت است و باید دفاع کند و معرفی کند و نشان بدهد و افکار عمومیرا موافق و بسیج کند و مخصوصاً دولتهای انقلابی، بیش از دولتهای عادی به دستگاه تبلیغاتی احتیاج دارند، این دستگاه متاسفانه در دولت موقت نه تنها اینگونه نبود و همکاری نداشت و دولتی در دولت بود، بلکه دولتی مخالف دولت بود. دستگاهی بود که نه تنها کارهای دولت را نشان نمیداد و بیان نمیکرد، بلکه مثل اینکه ماموریت داشت. حالا ماموریت از کجا بود، ذاتاً بود، داخلی بود، خارجی بود، کاری ندارم؛ ولی علیه دولت، تبلیغات میکرد. مقداری از این طریق بود که آن وضع پیش آمد. عامل دیگر هم این بود که توجه نداشتند که محال است یک شبه، راه صدساله را بتوان پیمود.
یک مقدار حالت عجله و دستپاچگی در مردم بود و مثلاً آنها که میخواستند انتقاد کنند، توقع و انتظار داشتند همانطور که مرحله اول انقلاب ما بطور معجزهآسا به سرعت انجام گرفت، مرحله سازندگی و مثبت انقلاب هم به سرعت و سهولت و چشمگیر صورت بگیرد، این مساله را کراراً به من گفته بودند و من نیز بارها در پیامهای خود با مثالهای مختلف، این را نشان داده بودم که یک عمارت 120 طبقه را میتوان ظرف چند ثانیه خراب کرد، ولی ساختن یک خانه در شرایط فعلی، برای یک خانواده ساده، عملاً یک سال طول میکشد، بنابراین سازندگی و کار اجرایی انقلاب، همیشه فرصت و مخصوصاً مطالعه زیادی میخواهد.
• دریایی: بهرحال این انتقاد هست که دولت شما نتوانسته با نیروی جوان ارتباط برقرار کند و از این نیرو بهره بگیرد.
بازرگان: وقتی میگویند دولت، گاهی ناظر به شخص رئیس دولت و طبعاً اینجانب است و گاهی به مجموعه دولت گفته میشود. اگر منظور شخص بنده باشم، درست است که شخصاً فرصت تماس عمیق و وسیع و مستمر با نیروهای جوان نداشتهام، اینگونه برخورد و تماس برخلاف گذشتهام که همیشه بیشتر با جوانها بودهام، در این دوره از این نعمت محروم بودهام، ولی این منحصر به جوانها نبود، بلکه با طبقات و قشرهای دیگر هم نتوانستم تماس بگیرم، زیرا همان مقدار تماس و بحث و صحبت و حضوری که باید با مقامات مختلف انقلاب از امام گرفته تا شورای انقلاب، هیات دولت و روسای شرکتها و دستگاههای اصلی و مسئولین سطوح اول، زمانی که صرف شد و تماسی که میبایست گرفته شود، آنقدر اوقات و ساعات عمر را میگرفت که فرصت برای امور دیگر نبود. حتی نمیتوانستم برادرم و نزدیکانم را که با من کار داشتند ببینم، بنابراین مجبور بودم از این حیث، امساک داشته باشم. اینکه میگوئید نتوانستهام با نیروی جوان تماس برقرار کنم، اگر از این حیث بررسی شود، درست است. اما اگر منظور همه اعضای دولت باشد، این درست نیست. وزیر فرهنگ و هنر عالی با دانشجویان و وزیر آموزش و پرورش با دانش آموزان و مقامات بعدی و بعدی آنان تماس داشتند. در دولت ما، یک معاون نخست وزیر در امور انقلاب بود که ابتدا آقای دکتر یزدی و بعد آقای دکتر چمران بودند و آنها حتی جمعههایشان را هم بین طبقات مختلف مردم و بیشتر، جوانها سپری میکردند. همه جا سخنرانی و جلسات بحث و گفتوگو داشتند و این جلسات، نه تنها در تهران، بلکه در اغلب شهرهای کوچک و بزرگ ایران، بطور مرتب ادامه داشت.
پست جدیدی هم که در دولت ما ابتکاری بود، معاون نخست وزیر در امور همکاری بود. ببینید این مقام با چه کسانی همکاری داشت. با تمام افراد مملکت، علی الخصوص کسانی که به نحوی در انقلاب مشارکت کرده بودند و کسانی که بیشتر از همه در انقلاب جنب و جوش و خروش و مشارکت داشتند جوانها بودند. بطور کلی، در نتیجه میل همکاری با این افراد بود که جهاد سازندگی را به پیشنهاد معاون نخست وزیر در امور همکاری درست کردیم. موضوع به عرض امام رسید و ایشان پس از قبول، پیامی هم در این مورد فرستادند و گواینکه جهاد سازندگی همه افراد مملکت را دربرمیگیرد، ولی صدی نود آنها جوانها بودند. همچنین همکاری با طبقات مختلف، اول بار، ضرورت این عمل و نیت دولت را که چنین پستی را به وجود بیاورد، روز دوم یا سوم فروردین بود که در تبریز اعلام کرد. پس اینکه میگویند نیروهای جوان را به بازی نگرفتهایم حرف نادرستی است. جوانها همیشه طرف توجه دولت موقت بودهاند و اگر منظور از نیروهای جوان بیشتر دانشجویان باشند، من مکرر از حق بزرگی که آنها داشتهاند و مقامی که دانشجویان در مبارزات انقلابی ما داشتند و دارند تجلیل کردهام و روزی که در دانشگاه صحبت میکردم، گفتم دانشجویان ما و این نسل جوان، این امتیاز بزرگ و این افتخار را دارند برخلاف خیلیها، از جمله خود بنده ، از کودتای 28 مرداد به این طرف، هیچگاه مبارزه را قطع نکردهاند. صدای مرگ بر شاه و صدای آزادیخواهی، هیچگاه از صحنه دانشگاههای ما خارج نشده، پس این تصور باطلی است اگر بگویند دولت ما به جوانها بیتوجه بوده است.
• دریایی: در دولت شما ادارات دولتی با همان بوروکراسی که قبل از انقلاب وجود داشته، به حیات خود ادامه داده است.
بازرگان: ادارات و دستگاههای دولتی، خودش اولا شامل تاسیسات و تشکیلات میشود و ثانیا شامل کارکنان است. بنابراین مسالهادارات و دستگاههای دولتی از آن مسائل اساسی و اصولی و غامض و حساس هر مملکتی است. پس با این دستگاه نمیتوان شوخی کرد. از طرفی اگر بنا باشد تغییری در این زمینه داده شود، باید این تغییر تدریجی باشد. این را هم بگویم که در زمینه ادارات در طول سالیان گذشته - مثلا 2500 سال گذشته - تمام تلاش دولتها این بوده که دستگاههای دولتی عریض و طویلی بوجود بیاورند، زیرا از طریق این دستگاهها بود که حاکمیت و تسلط دولت بر مردم اعمال میشد. پس هم از نظر تربیت و تخصص آدمها و هم از نظر تاسیسات و امکانات، دستگاههای دولتی یکی از پر خرج ترین دستگاههایی است که ممکن است وجود داشته باشد. با این توضیحات، اولاً سرمایهای وجود دارد که نه خدا اجازه میدهد و نه هیچ قانون و انصاف و وجدانی که چنین دستگاهی را دور بریزیم و نه اصلاً عملی است که خیل کارمندان را همراه زن و بچه و وابستگانشان اخراج کنیم و گرسنه نگاه داریم. این عمل، اصولاً محال و ممتنع است اما این مساله بدان معنا نیست که هم آدمهای این دستگاه همگی خوبند و هم سیستم، سیستم درستی است. اصولا اینطور نیست. در بوروکراسی و سیستم اداری ما هزاران عیب وجود داشت و من یکی از پیامهای تلویزیونی خود را اختصاص به انقلاب کارمندان دادم و به آنان خطاب کردم و گفتم : همانطور که انتظار مردم در مرحله اول انقلاب از شما بود و از شما خواستند که بیائید و با انقلاب همراه و همگام باشید، و گفتم شما کارمندان و کارگران بودید که در اعتصابات آن ضربه قاطع و نهایی را به طاغوت زدید، اکنون باید دنبال آن مرحله هم انقلاب کنید و وارد انقلاب شوید و وضع خود را و فکر و روحیه خود را عوض کنید و برخلاف گذشته که دستگاه دولتی ایران برای بقا و خدمت به شاه و دربار ساخته شده بود، باید بوسیله شما عوض شود. امروز باید هدف و روحیه این باشد که در خدمت خدا و خلق باشید و خودتان را هم مثل سایرین باید به این وظیفه تطبیق بدهید، و خواستههای خودتان باید در مرحله بعدی باشد. بنابراین من این عقیده را داشتم و دارم که این دستگاه میبایستی حفظ شود، اما با یک انقلاب عمیق و اساسی و کلی و این انقلاب هم چیزی نبود که به تازگی بخواهم. این انقلاب را خود کارکنان کرده بودند، مثلا کارمندان و کارگران سهم بسزایی در مرحله اول انقلاب و در تشکیل دولت انقلابی داشتند، از طرف دیگر، مکرر گفته بودم که هیچ نظامی را نمیتوان فقط بدلیل اینکه مربوط به گذشته بوده نفی کرد.
مثلا اگر سابقاً جنسی را به کسی نسیه میدادند و از او رسید میگرفتند، بگوئیم حالا دیگر نباید رسید داد، و یا حالا نباید طبق بودجه و مصوبات خرج شود، حرفی کاملاً بی جاست. حالا هم باید مقررات باشد. سابقاً اگر اتومبیلها و سوارهها از سمت راست حرکت میکردند. آیا لازمه انقلاب این است که بگوئیم باید از چپ بروند؟ یا هرکس از هرجا دلش خواست برود؟ نظامها و مقرراتی است که طبیعی و بدیهی و ضروری است و در تمام ممالک چه کمونیستی، چه کاپیتالیستی و غیره وجود داشته و از قدیم هم بوده، اگر به این نظامها فقط از صدر اسلام تا حالا نگاه کنیم، میبینیم این قبلی مقررات در قرآن هم هست و پیغمبر و علی(ع) و خلفای راشدین آنها را پایه گذاری کردند. منتهی مثل هر تکاملی، توسعه یافته. قاضی و قضاوت را اسلام، قرآن و علی (ع) پایه گذاری کردند. استانداری و فرمانداری را هم آنها پایهگذاری کردند و مقرراتی هم علی (ع) دست مالک اشتر داد تا مالک طبق آن عمل کند. منتهی بر حسب توسعه تمدن و افزایش جمعیت و پیشرفت بشریت -چه بد و چه خوب- سیستم قضایی امروز غیر از سیستم قضایی است که علی (ع) به کار میبرد. اصولش البته همان است، ولی مثل هر تکاملی، توسعه یافته است.
دستگاه دولتی ما خیلی معایب و مفاسد داشته، چه به لحاظ مقررات و تشکیلات و چه به لحاظ اخلاقی. اینها باید اصلاح شود و تغییر پیدا کند، ولی بطور منظم و بدون هرج و مرج و با برنامه. از کارهایی که در دولت کردیم، اصلاً مساله تحرک ادارات را عنوان کردیم و سخنرانی و سمینارهایی ترتیب دادیم و در این سمینارها بررسی کردیم که چه بکنیم تا تحرک کامل در ادارات باشد و از وظایفی که در یکی از برخوردها با شورای سرپرستان جهاد سازندگی داشتم، از آنها خواستم یکی از کارهای سازندگی که باید انجام دهید و در واقع در این زمینه باید جهاد کنید، سازندگی دولت و کارمندان دولت است. طوری باید همکاری کنید و رفتاری داشته باشید که نمونه و سرمشق برای کارمندان دولت باشید و برای همانهایی که میگوئید دم به کار نمیدهند.
وظیفه شما اینست که آنها را بسازید. بنابراین من به عنوان متعصب یا محافظه کار به هیچ وجه من الوجوه مدافع دستگاه دولتی چه به لحاظ افرادش و چه به لحاظ تشکیلات و مقرراتش نبودهام، بلکه برعکس در جهت حفظش و تحول حیاتش و احترام و حقی که داشتند و سرمایهای که در آنها گنجانیده شده و اینکه این سرمایه نباید هدر برود بودهام و نسبت به آنها علاقه و احترام داشتهام، اما میگویند بخاطر یک بینماز نباید در مسجد را بست. من طرفدار این عقیده بودم و میگفتم باید اصلاحات کرد، تغییرات داد و یقین هم داشتیم که عملی است، ضمن اینکه آن عناصر و افراد را که به درد نمیخورند و فاسد هستند و مخرب سایرین هستند باید پاکسازی شوند و از همان قدم اول هم پاکسازی کردیم. جهت انجام پاکسازی به طور صحیح، لایحه و آئین نامهان را تهیه کردیم و کمیسیونهای مربوطه در وزارتخانهها تعیین شدند و همین آئین نامه بود کهاقای دکتر بهشتی بهاطلاع عموم رساندند.
وزرایی که معین شدند، معاونینی که معین شدند و به تدریج استاندارها، سفرا، مدیرکلهای جدید، انتخابات شوراها در شهرها و ایالات معنای پاکسازی این مشاغل بود. این راهی بود کهاز همان روز اول وارد شدیم. تصویب نامههایی که در این دولت گذشت، شاید به طور متوسط از ششصد تصویب نامه و لایحه تجاوز کرد. تمام این تصویب نامهها در جهت بهتر کردن و اصلاح مقررات گذشته بود. مضافا به اینکه آنقدر ما کارهای تسریعی و تصلیحاتی برای از بین بردن بوروکراسی و پیچ و خم اداری به وجود آوردیم که در تاریخ ایران هیچوقت سابقه نداشته است. معتقد بودم که تمام برنامههای سازندگی انقلاب را روی برنامه منظم و با تدارک قبلی و به تدریج پیاده کنیم، کما اینکه هیچ سرداری بدون تدارک و قشون در چند جبهه در آن واحد نمیجنگد.
• دریایی: مساله دیگری که مطرح است این است که در زمان صدارت شما کارها تدریجی انجام میشد. یعنی شما تابع سیاست گام به گام بودید…
بازرگان: من صد در صد به این مساله اقرار دارم. نه اینکه حالا اقرار داشته باشم. من پیشاپیش هم گفته بودم. انقلاب دو مرحله دارد؛ در مرحله تخریب سرعت لازم است، ولی مرحله سازندگی و مرحله مثبت اگر سرعت باشد کثافتکاری پیش میآید. یعنی خرابکاری میشود و انقلاب که نیست، ضدانقلاب هم هست. و به همین دلیل بود که باز هم از ابتکارات دولت موقت که بنده مامور تشکیلش شدم این بود که وزیر مشاور، به عنوان وزیر مشاور در طرحهای انقلاب به وجود آوردیم . یعنی موافق با انقلاب هستیم، منتهی قسمت سازندگی انقلاب باید با مطالعه و با استفاده از تجربه و مخصوصا و مخصوصا با دریافت نظریات مشورتی و نظریات راهنمایی و رهبری مردم صورت بگیرد. بی گدار نمیشود به آب زد. این را همان موقع طرفدارش بودم و خدمت امام هم صریح عرض کرده بودم و ایشان با علم باین قضیه این ماموریت را به من دادند. اما تدریجی بودن به این معنا نبوده که کاری که الآن ضرورت دارد و میشود انجام داد، انجام ندهیم و این مساله خلافش ثابت شد که خیلی از کارهای ضربتی و سریع، از جمله جهاد سازندگی، از جمله ملی کردن بانکها که اصولا فکرش و پیشنهادش از همان روزهای اول کار ما بود، و کارهایی که آنها میگفتند انقلابی، همین مساله تقسیم اراضی و تعیین مالکیت کشاورزی که حالا وارد عمل شدهاند و دارند آئین نامههایش را مینویسند، قانون آن با پیشنهاد دولت در مهرماه گذشته ، از شورای انقلاب گذشت و در شورای انقلاب این قانون، دقیقا یادم نیست ولی گمان میکنم حدود یک ماه طول کشید و بررسی شد. نمیخواهم ایراد بگیرم، ولی باید بگویم که لازمهاش این بود. ماده به ماده، کلمه به کلمه، خوانده میشد، بحث میشد، آن وقت یک چنین طرحی که در شورای انقلاب یک ماه یا سه هفته طول میکشد، طبیعی است که دولت سه ماه رویش کار بکند و کرده است. اگر کاری را هم که قبلا وزارت کشاورزی روی آن انجام داده اضافه کنیم، میبینیم که مبدا آن همان روز انتصاب، تعیین یا معرفی وزیر کشاورزی بوده است. خیلی کارهای دیگر از این قبیل، مثل اراضی شهری که الان تا این حد قیمت زمین تنزل کرده است. زمینی که تا متری 20 هزار تومان توی این مملکت رسیده بود، چه کسی آنرا به قیمت تقریبا صفر رساند؟ این کار را دولت موقت کرد. درست است که از تصویب شورای انقلاب گذشت، اما چه کسی طرح آن را به شورای انقلاب برد؟ این طرح را به شورا آوردن و مطالعه کردن چقدر طول میکشد؟ مهندس کتیرایی نه تنها روی این طرح مدتها زحمت کشیده، بلکه ابتکار عمل با او بود، منتهی این مسائل باید رسیدگی و پخته شود. شاید 5 یا 6 جلسه در خدمت امام و در خدمت مراجع تقلید راجع به مشروع بودن و چگونه بودن این امر، وقت صرف شد و چقدر روی اینها کار شد. این کارها را ما کردیم و خیلی کارهای دیگری که به هیچ وجه با آن اتهاماتی که میزدند و میگفتند کند کار میکنیم و طول میدهیم یا مخالف عمل انقلابی هستیم، منطبق نبود. همین قانون اساسی کار کوچکی نبود. این کار را هم از همان روز اول شروع کرده بودیم و باید گفت انقلابی ترین کار، همین تدوین پیش نویس قانون اساسی بود.
کارهای بسیار دیگری هم هست که میتوان دانه دانه شمرد. بعضی از آن کارها به نتیجه رسید و بعضی دیگر باید حالا انجام شود و به تدریج انجام خواهد شد. به طور مختصر اینکه، با کار نپخته، با کاری که روی دستپاچگی و روی احساسات و اینکه میخواهم انقلابی عمل کنم یا نه، همیشه من و دولت موقت مخالف بودیم، اما با اساس انقلاب و با اصطلاح و کارهای صحیح، با حداکثر سرعت و با رعایت عواقب و آثاری که خواهد داشت، کاملا موافق بودیم.
• دریایی: در مبارزه با امپریالیسم و وابستگی سیاسی- نظامی ایران با آمریکا در دولت موقت به میزان زیادی تعلل شده، نشده؟
بازرگان: این اتهام یا از روی غرض است، یا اشتباه و یا جهل و عدم اطلاع. در تاریخ زندگی و در تاریخ کار اداری من، این نقطه برجسته هست که اولین کسی بودم که از جانب مرحوم دکتر مصدق که سمبل مبارزه با امپریالیزم و استیلای خارجی و استعمار بود، مامور شدم. کسی بودم که مامور خلع ید انگلیسیها از شرکت نفت سابق ایران شدم، یعنی دور ریختن یکی از لانهها و مراکز کاخهای امپریالیزم در ایران. و به حمدالله موفق هم شدم. البته نمیخواهم بگویم شخصا، ولی این ماموریت را داشتم که با رهبری دکتر مصدق و دولت و مردم و مبارزین و با همکاری آنها این کار را انجام دادم. بنابراین، این را نمیتوانند بگویند. هر کار و هر شغلی که داشتم، یک قسمت از شغلم، از بین بردن دخالت و نفوذ خارجیها بود. وقتی مدیرعامل سازمان آب تهران بودم - البته آن موقع نام آن دستگاه سازمان لوله کشی تهران بود و نام سازمان آب را من انتخاب کردم - آن سازمان یک مهندسی مشاور خارجی داشت. در آن سازمان هم وظیفهام را که قطع دست خارجیها بود تا آنجا که مقدور بود انجام دادم. بنابراین چنین اتهام و نسبتی، تا آنجا که به شخص من مربوط میشود، خیلی روی جهل است یا روی غرض.
دولت من نیز همین کار را کرده است. دولت ما براساس خواست امام و خواست همه مردم، مقدم قطع رابطه با اسرائیل شد. رابطه با آفریقای جنوبی را قطع کردیم. بعد از قرداد کمپ دیوید رابطه با مصر را قطع کردیم. دولت ما، ایران را وارد کشورهای غیرمتعهد کرد. قراردادهای اسارت آمیز با شوروی و آمریکا را لغو کرد. بسیاری از وابستگیهای نظامی و اقتصادی بین امپریالیزم و سلطههای خارجی را از همان روزهای اول قطع کردیم. ماموریتی که محمدرضا افتخار میکرد به ژاندارم بودن ایران در خلیج فارس و اقیانوس هند که در واقع مزدوری برای آمریکا و امپریالیزم بود، دولت موقت از بین برد و این را اعلام کرد برای اینکه ارتش ما مامور و اسیر و مزدور امپریالیزم نباشد، به تناسب آن را تغییر دادیم و وضع دیگری به وجود آوردیم. از آن قبیل قطع وابستگیها که به تدریج دولت انجام داد بسیار است. مثلا وزیر بازرگانی در شورای انقلاب گزارش داد سال گذشته ایران صد درصد گندم خود را از آمریکا میخرید، ولی امسال سی درصد یا چهل درصد خریده است. البته قبل از جریانات اخیر سفارت آمریکا. من نمیدانم چرا میگویند ما با امپریالیزم درنیفتادیم. البته هیچوقت جزو اصول انقلاب ما و بیان و خواستهای امام و دولت، قطع ارتباط و مخاصمه چه سیاسی چه نظامی با دولتهای غربی بطور کلی و آمریکا نبوده، بلکه برعکس، آن طور که بارها گفته شده و تائید و تصویب شده، دولت جمهوری اسلامی ایران با تمام ممالک دنیا، منهای آفریقای جنوبی، اسرائیل و مصر به دلایل خاص، خواهان روابط دوستانه ولی متقابل و محترمانه با حفظ حیثیت، استقلال، تمامیت ارضی و عدم مداخله آنها در ایران و عدم مداخله متقابل بوده است.
بر این اساس، ما از طرف دولتهای خارجی شناخته شدیم و برهمین اساس هم روابطی با آنها برقرار کردیم و هر جا خلافش را دیدیم، اعتراض میکردیم و مخالفت میکردیم، از جمله در همین جریانات اخیر، وقتی اطلاع دادند که دولت آمریکا خیال دارد شاه خائن را برای معالجه به آن کشور ببرد، بیدرنگ اعتراض کردیم و گفتیم: چنین چیزی قابل قبول نیست، رسما، شفاها و حضورا گفتیم و تذکر دادیم که این مساله عواقب بسیار وخیمیهم برای شما و هم برای ما دارد و این کار را به هیچ وجه نکنید - همانطور که در پیام تلویزیونی هم گفتم - پیش از آنکه راهپیماییها بشود و به طریق مختلف خواسته شود و گروگانگیری شود، وزارت خارجه ایران رسما از دولت آمریکا تحویل دادن شاه را خواست و اگر به پروندههای وزارت خارجه مراجعه شود، دیده میشود که نه تنها در برابر آمریکا، بلکه در برابر هر دولتی که احتمال این داده میشد دخالت و سوء نیت داشتند، شدیدا ایستادگی کردیم و مقابله و مخالفت و مصراً عکس آنرا از آنها خواسته بودیم. این را هم برای کسانی که آشنایی به گفتههای قدیم بنده و کتابهای من ندارند بگویم که این اختلاف، شاید بین بعضی از همکاران دولتی و برخی سیاستمداران و شخص بنده باشد که من همیشه معتقد به این بودهام که دو دشمن ما، یکی استبداد است و دیگری استغمار و یا استیلای خارجی. وقتی این دو را پهلوی هم قرار دهیم، استبداد مهمتر است. استعمار یک پدیده جدید است، اما استبداد یک ریشه 2500 ساله دارد و استعمار از طریق استبداد است که میتواند نفوذ کند. چون من پیرو و معتقد به علی (ع) هستم و به آیات کریمه قرآن، میگویم: «دائک منکو دوائک فیک» «درد تو از خودت است و دوای تو در خودت» و من همیشه معتقد بوده و هستم که استبداد چون یک پدیده و مساله داخلی است و مربوط به ما، این اساس و ریشه است. این را باید از بین برد و استیلای خارجی هم همیشه با اتکاء و همکاری استبداد آمده و همانطور که مرحوم دکتر مصدق همیشه میگفت: آنها از خدا میخواهند که استبداد، یعنی شاهی، رئیسی، کسی باشد که دیکتاتور باشد. چون یک دیکتاتور را میتوان فوری به اسارت درآورد، اما استعمار همیشه پشتیبان و نگهبان و حافظ پادشاهان و دیکتاتورها بوده، ولی ما اگر استبداد را از بین بردیم، مثل اینکه دست و پای استعمار را قطع کردهایم. البته باید بموقع سراغ استعمار هم رفت و او را از بین برد.
ولی باید توجه داشت که نیروی داخلی و حاکمیت ملی و همکاری بین دولت و ملت را قوی کنیم. این همکاری و روشنایی و آگاهی هر قدر کاملتر و شدیدتر باشد، راحت تر میتوان استعمار را نابود کرد. من هیچوقت معتقد نبودم که استعمار، یا امپریالیزم آمریکا وجود ندارد. معتقد بودم که با آن باید مبارزه کرد و مراقبش بود و همین کار هم در نیت و برنامه دولت موقت بود و در عمل هم نشان دادیم.
• دریایی: آقای بازرگان، افراد وابسته به دولت شما، اغلب بورژوا بودهاند و حتی بسیار شنیده میشود که خود شما نیز سرمایهدار هستید.
بازرگان: این هم از آن حرفهاست. بستگی دارد که برای بورژوا چه معنایی قائل باشیم و چه معنایی برای سرمایه دار و سرمایه داری. از خودم شروع کنیم: من اسمم بازرگان است. پدرم بازرگان بود و اهل شغل کسب و کار آزاد بودهام و به آن افتخار میکنم. دلایلش را هم در کتابهای متعدد و در سخنرانیهایم گفتهام. اما سرمایه داری بنده و کارخانه داری بنده، عبارت است از داشتن دو یا سه سهم پنج هزار تومانی در یک شرکت. کل سرمایه آن شرکت یک و نیم میلیون بوده و کل پرسنل و کادر اداری و فنی آن، از شصت نفر تجاوز نمیکند.
به این ابعاد و به این قیاس، بله بنده سرمایهدار و کارخانهدار هستم. ولی من مهندس هستم، مدیر هستم، هم در بخش دولتی بودهام و هم در بخش خصوصی. در خیلی از شرکتها مدیرعامل مجانی و رایگان بودهام. در طول خدمتم در شرکت «انتشار» یا مدتها در شرکت «ایرفو» حقوق میگرفتم و حقوقم آنقدر ناچیز بود که وقتی دفاتر به وزارت دارایی برای رسیدگی میرفت، آنها باور نمیکردند یک مدیرعامل، چنین حقوق مختصری بگیرد. این راجع به سرمایه داری و بورژوا بودن خودم. اما راجع به همکارانم (وزراء) باید بگویم افرادی را انتخاب کردیم که در مجموع بقول مولوی: شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر، کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.
ما دنبال کسانی میرفتیم که شرط اول خصلت آنها این باشد که در مبارزات گذشته ایران و در انقلاب، سهم مثبت و موثر و مفیدی داشته باشند و در دستگاه طاغوتی، منشاء و مسئول موثر آن نظام نبوده باشند. یعنی در وزارت، معاونت یا در کارهای ردیف اول.یکسره نوکر و خدمتگزار دستگاه طاغوت نبوده باشد. ما دستچین کردیم. کسانی که بر حسب مورد از روز اول مبارزات ایران (یعنی 1320) در مبارزه بودند. خیلی از آنها از همان اوایل ورود متفقین مبارزه را شروع کرده بودند و پا به پای مبارزه بودند. شکنجه شده بودند، بعضیها از ایران تبعید شده بودند، یا مجبور به اقامت در خارج از کشور و در خارج اصلا به وجود آورنده و گرداننده مبارزات ضد استبداد و ضد استیلای خارجی بودند.
متاسفانه دشمنان ما و دشمنان انقلاب برای اینها، چهرههای عضو سیا بودن، امپریالیستی بودن، موساد بودن و بورژوا و غیره میسازند. اتفاقا جزو شروطی که امام معین کرده بودند و با شورای انقلاب هم که خود من در آن موقع عضوش بودم، از شرایطی که برای انتخاب گذاشته بودیم، شرط اول بعد از مسلمان و معتقد به انقلاب اسلامی بودن، این بود که نه تنها چهره ظاهری و نمایشی که حالا خیلی زیاد شده، بلکه دست و پا و عمل در این انقلاب داشتن بود. با ذکر این موضوع که اثبات شیئی ماعدا نمیکند و نمیخواهیم بگوییم که هرکس انقلابی بود و هرکس سهم و فضیلت و ارزشی داشت توی دولت بود. نه، ولی آن اندازه که میتوانستیم کردیم و نظر اداری و سابقه و تخصص هم در نظر گرفته شده بود.
اتفاقا وضعی که بعد از استعفای دولت پیش آمد تایید همین نظر شد. یعنی دولتی که طبق دستور امام به عهده شورای انقلاب گذاشته شد، آنها وقتی خواستند برای این مقامها و مسئولیتها اشخاصی را پیدا کنند، عملا دنبال همانها رفتند و همانها را آوردند. پس به هیچ وجه من الوجوه، چه انتخابی که بنده به عنوان نخست وزیر منصوب امام کرده بودم، به طرف بورژواییها و ضدانقلابها و نوکرهای استعمار و امپریالیسم نبوده است.
• دریایی: در رابطه با مخالفین، بطور لیبرال عمل کردهاید.
بازرگان: اینجا باید دید لیبرال یعنی چه؟ من نمیدانم، مگر لیبرالیسم، یا لیبرال چیز بدی است؟ مخالفان دو دستهاند و عمل و همکاری با مخالفان هم دو نوع است. یک دسته مخالفینی هستند که دشمن اعلام شدهاند و علیه مکتبی قیام میکنند، یا مملکتی، یا ملتی، یا انقلابی، این دسته را نه تنها نباید با آن همکاری کرد، بلکه باید با آن مبارزه هم کرد. البته مبارزه هم مختلف است. نوع دیگر مخالف این است که اختلاف نظر دارد. مخالفت او در اساس و ریشه نیست و یا با قسمتهایی مخالفت دارد و متعلق به همین مملکت و ملت هم هست. یعنی قانون و نظام، او را هم به عنوان یک فرد و عضوی از این ملت و مملکت شناخته است. ما مدعی بودیم (وقتی میگوئیم ما، یعنی کل این دستگاه انقلاب که انقلاب کرده بود و در راسش هم امام از همان موقعی که در نجف بودند) ما این ادعا و اعلام را کرده بودیم که معتقد به دموکراسی و آزادی در موازین قانونی هستیم و حتی به مخالفین، برخلاف شاه مخلوع که حزب رستاخیز را درست کرد و اعلام کرد هرکس مخالف است، یا جایش در زندان است، یا باید خارج از کشور منتقل شود. ولی انقلاب اسلامی ما و مبارزاتی که شد و امام در نجف هم صریحا به مخبر تلویزیون پاریس گفته بودند، ما به مخالفین خود اجازه حیات و حضور و ابراز نظر و اظهارنظر میدهیم، مادام که عملا علیه نظام ما قیام و اقدام نکرده باشند. این مساله و دستورالعمل، رویه دولت انقلاب بود، ولی بودند کسانی کهاز این حدود تجاوز کرده بودند. از حدود آزادی قانونی و دموکراتیک و ابراز عقیده و آزادی و مبارزه مسالمت آمیز. و مسلح بودند و کارهای غیرانسانی میکردند و تحریک میکردند. با اینها باید در میافتادیم و میجنگیدیم.
ما در همه تظاهرات و راهپیماییها به عنوان دولت قانونی معرفی شده بودیم. اصولا نامی که بر دولت ما در مقابل دولت غیرقانونی بختیار گذاشته بودند، همان دولت قانونی بود. ما میبایستی هر عملی که میکردیم، مثلا اگر روزنامهای یا شخصی را توقیف میکردیم، باید قانونی میبود. این بود که بلافاصله، در صدد برآمدیم و از کارهای انقلابی که دولت موقت انجام داده لایحه قانونی مطبوعات بود که روی اهمیتی که داشت، در شورای انقلاب شاید دو سه هفته بررسی شد تا به تصویب رسید.
بنابراین دولت قانونی نمیتوانست برخلاف قانون کاری بکند، مگر مجوز و مستند قانونی داشته باشد.از طرفی، همانطور که بارها هم گفته بودم، دولت موقت از حیث امکانات عملی، مخصوصا نظامی و انتظامی، در بعضی موارد فاقد بود و و واگذار شده بود به سپاه پاسداران انقلاب یا دادگاه انقلاب یا قسمتهای دیگر و خارج از اختیار ما بوده و آنجایی هم که در اختیار داشتیم، آن نفرات و اختیارات را نداشتیم؛ پس اگر میگویند «لیبرال» عمل کردیم، تا آن اندازه که اسلامی و انسانی و قانونی بوده بله. حق حیات، حق اظهارنظر، حق بیان و حق عرض اندام به مخالف باید داد و ما میدادیم، زیرا هر مخالفی را نمیشود گفت دشمن است، ولی آنجا که اساساً مخالف انقلاب، مخالف مملکت، مخالف تمامیت، مخالف ملت هست، اما مخالفتش را ابراز میکند یا در عمل پیاده میکند، ما میتوانستیم از نظر حقوقی و از نظر عملی، با آنها درافتیم که این کار را کردیم و هیچ مدارایی هم روا نداشتیم.
• دریایی: برای مردمی که مسائل مملکتی را صمیمانه و با علاقه دنبال میکنند، جالب است بدانند که شما هنوز هم در مسائل مملکتی مورد مشورت قرار میگیرید، یا فعالیت شما منحصر به شرکت در جلسات شورای انقلاب است؟
بازرگان: همانطور که خودتان گفتید و امام هم - بعد از استعفای من- در یکی از فرمایشاتشان متذکر شده بودند که بازرگان کنار نیست و با شورای انقلاب همکاری دارد. من بعد از استعفاء، عضو شورای انقلاب هستم و شورای انقلاب هم - همانگونه که از اسمش برمیآید - محل شور و مشورت است. علاوه بر اینکه در تمام جلسات و مذاکرات شورا حضور دارم، در کمیسیونهای مختلفی هم که لوایح و تصویب نامهها و امور مربوط به قسمتهای اداره مملکت هست، عضو هستم و در یکی از کمیسیونها، مسئولیت مستقیم دارم. گذشته از اینها در موارد و مسائل مختلفی که پیش بیاید، مثل مساله تبریز، مساله کردستان، دانشگاه و غیر دانشگاه – هرجا لازم باشد، علاوه بر اظهارنظر و طرف شور بودن، انجام ماموریت کردهام و میکنم. استعفای دولت هم همانگونه که در پیام خداحافظی گفتم، به معنای استنکاف از خدمت و شانه خالی کردن نبود و همیشه میگفتم که برای همکاری در هر سطحی که بخواهند و لازم باشد، من و همه همکاران من در دولت موقت، حاضر به خدمت هستیم.
• دریایی: بنابراین در حال حاضر شما در جریان کلیه امور مملکتی هستید؟
بازرگان: کلیه امور نه، ولی در جریان آن اموری که در جلسات رسمی شورای انقلاب مطرح میشود هستم و مثل سایر اعضا در مذاکرات و اظهار نظرها شرکت میکنم. خلاصه با گرم و سرد حوادث و وقایع و قضایا، پا به پا هستم.
• دریایی: با توجه به اینکه نام شما، از آغاز اوج گیری انقلاب اسلامی ایران تا زمانی که استعفا کردید، با انقلاب ما همگام و همراه بوده و این همگامی و همراهی الزاما تجربیات تازهای به تجربیات دیگر شما افزوده، میخواهم بدانم شما آینده سیاسی ایران را چگونه میبینید؟
بازرگان: جواب این سوال، هم مشکل است، هم ساده. هر ملتی که انقلاب میکند، هر اندازه که انقلاب واقعیت داشته باشد، یعنی انقلابی باشد عمیق و از بطن جامعه، به همان اندازه مشکلات، خطرات، مسائل و معضلات بحرانهایش بیشتر خواهد بود.
انقلاب ما هم از همان ابتدا و قبل از پیروزی مرحله اول، همین طور بوده است. آنچه مسلم است این است که حوادث و خطراتی که با آنها روبرو شدیم و هر کدام از مشکلاتی که حل شده، دیدهایم که هم خطرات کوچکتر از آن بوده که باید باشد و هم مشکلات زودتر از آنچه باید، حل شده است. البته این هم هست که اگر دردی یا مشکلی حل شده، چیز دیگری جای آن را گرفته، ولی همه اینها لازمه انقلاب بوده و مردم - اعم از مردم عادی یا دست اندرکاران انقلاب - بر حسب مشکلاتی که وجود داشته، رشد کردهاند و روز به روز قوی تر و مسلط تر شدهاند.
خصوصا که انقلاب ما، انقلاب اسلامی بوده است و مبداء آن متکی بر اسلام و ایمان و توکل، مخصوصا در شخص امام، بصورت بسیار بارز ظاهر است. علاوه بر آن تجربه تاریخی همه انقلابها نشان میدهد انقلاب ما این خاصیت مافوق بشری را هم دارد و ما حق نداریم مأیوس باشیم. بدون آنکه بتوانیم مشکلاتی را که امروز با آن درگیر هستیم، یا احیاناً بعداً پیش خواهد آمد، مشخص کنیم که چگونه و چه موقع حل خواهند شد. ولی به همان دلایلی که گفتم و براساس تجارب تاریخی همه انقلابهای اصیل و برخاسته از بطن جامعه، با این ابعاد بین المللی و وسیعش، چنین انقلابی نمیتواند موفق و پیروز نباشد. من آینده را به امید و فضل خدا و البته با همت مردم، بسیار روشن میبینم.
• دریایی: آنچه امروز افکار مردم ما و حتی جهان را جلب کرده، مساله گروگانهاست و اخیراً دادگاه بزرگی که قرار است در ایران تشکیل شود و اعضای آن که افراد مستقل و سرشناس بین المللی خواهند بود تا جنایات و روابط ایران و آمریکا را در 25 سال اخیر بررسی کنند. به نظر شما این دادگاه چه بهرههایی میتواند برای ما در محدوده مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا داشته باشد؟
بازرگان: مساله گروگان گیری مثل سایر پدیدههای انقلاب ما، هم انعکاس فوق العاده داخلی و خارجی داشته، و هم به سرعت و مستمراً در معرض تحول و تطور و تکامل قرار گرفته است. مساله تشکیل دادگاه که در آن جنایات و روابط سوء بین ایران و آمریکا در 25 سال گذشته به محاکمه کشیده شود، خود یکی از همان تحولات و تطورات انقلابی است و خیلی مطلوب و خوشایند. به آن اندازه که من در بحثهای شورای انقلاب و بیانات رهبر انقلاب شنیدهام، تنها محاکمه آمریکا نیست، بلکه محاکمه شاه مخلوع هم در ارتباط با آمریکاست و علاوه بر این محاکمه، مساله رسیدگی و بررسی و افشا و اثبات روابط جنایت آمیز و ظالمانهای که امپریالیزم و استبداد شاه در ایران داشتهاند، و این بسیار خوب و تحول مطلوب و میمونی است. چون متاسفانه بعد از مرحله اول پیروزی انقلاب، حتی کشورهای مسلمان و هم کیش ما، بر اثر تبلیغاتی که در دنیا با دخالت بیشتر صهیونیسم و اسرائیل میشد که نه تنها درست نیست و خواستهای انقلاب ما را درک نکردند، بلکه کاملا معکوس و همراه تحریف و هوچیگری جلوه دادهاند، حالا تشکیل چنین محکمه و هیاتی، به خصوص که اعضای آن افراد باصلاحیت و با اطلاع و بی طرف باشند و قضایا را در محیطی آرام و علمیو عقلانی بسنجند و مدارک و سند را با استدلال رسیدگی کنند، نه تنها برای ایران کمال مطلوب و مفید است، بلکه برای دنیا هم مفید است، زیرا درسی برای سایر دولتهای سلطه گر و همکاران آنان در ممالک مختلف است تا بدانند سرانجام، رسیدگی و بازخواستی هست و از طرفی افکار عمومیکشورها را ( این را هم بگویم که به دلیل اینکه به حاکمیت ملی معتقد هستم شخصاً افکار عمومیکشورها حتی کشورهای اروپایی و آمریکایی را نادیده و کوچک نمیگیرم و بدان احترام میگذارم) ر به سود عمل ما، با متانت و عقل و منطق و تأمل و مخصوصاً عدالت و صحت صورت بگیرد که امیدوارم همین طور هم بشود.
• دریایی: همه جا این زمزمه به گوش میرسد که شما با روحانیت اختلافاتی دارید. با توجه به سوابق شما به خصوص تخصص تان در زمینه مسائل مذهبی، میل دارم در این زمینه، هم به سوال من پاسخ بدهید و هم یکبار برای همیشه این مساله را روشن کنید که آیا بین شما و روحانیت یا بخشی از روحانیت اختلافی هست یا نه؟
بازرگان:البته چنین صحبت و اظهاری در یکی از روزنامهها به طور تفسیری، به وسیله یکی از آقایان شده بود. جسته گریخته هم به گوش میرسد. از آنجائیکه همیشه در عمرم صراحت و صداقت داشتهام، به بعضیها، مخصوصاً برای کسانی که حضور و استماع در آن سخنرانی یا صحبت نداشته باشند یا کتاب را شخصا نخواندهاند و قسمتهایی را کم و بیش تحریف شده شنیدهاند، از آن نوع اظهارات و نوشته جات من، چنین سوالی برانگیخته میشود.آنچه باید بگویم و قبلا هم گفتهام، من متعلق یا برخاسته از دورانی هستم، یعنی از دورانی وارد جامعه شدهام که نه تنها نشست و برخاست با روحانیت و روحانیون، خصوصاً در محیطهای درس خوانده و روشنفکر و نام آنها را بردن و انتساب به آنها یا ارتباط با آنها داشتن، مورد ملامت و مسخره قرار میگرفت و یکپا املی و عقب افتادگی و نفهمیو ضدیت با آزادی مملکت و حیثیت به شمار میرفت و بلیت و اسکناس رایج جامعه بود. عمل و وظیفهام، مبارزه با این عقیده و این فکر بوده است و شناساندن و عمداً اسم بردن از آنها، تماس داشتن با آنها، حتی وصلت کردن با آنها و مقام و موقعیت و ضرورت وجودی و احتیاج جامعه به آنها را نشان دادهام. حتی دورانهای اخیر هم، چقدر بنده ضربه میخوردم. به من از طبقات مبارز و انقلابی، روابط و ارادتی که به روحانیت داشتم، وسیلهای بود که افراد خیلی زیادی مرا بکوبند. من اینطور مدافعی بودم، و در خیلی از سخنرانیها و یکی از تازه ترین سخنرانیهایم که به مناسبت نیمه شعبان قبل از پیروزی انقلاب قرار بود نبش خیابان مصدق و طالقانی انجام بدهم و دولت آن زمان اجازه نداد، ولی بعدا چاپ شد (امام و زمان) اگر آنرا بخوانند، میبینند که چگونه نقش و مقام و ارزش و معنویت روحانیت را ستایش کردهام و مدافع آنها بودهام. منتهی هیچ اصلی در دنیا، غیر از اصول دین وجود ندارد که ثابت و لایزال و قطعی باشد، هیچ فردی هم در دنیا وجود ندارد که به عقیده ما مسلمانهای شیعه، خارج از عیب و خطا و ایراد باشد، به غیر از چهارده معصومی که داریم.
بنابراین اصل روحانیت، مثل اصلهای عدل و توحید نیست. در میان روحانیون و روحانیت، نه تنها در اسلام و تشیع بلکه در هر دینی، افراد جاهل و غافل و خطاکار بودند، و از آن طرف هم افراد پاک و خوب هم بودند. بنابراین اگر اظهاری کردم، با توجه به اینها بوده، ولی من حیث المجموع، هم در اسلام و هم در ایران تشیع و در انقلاب و مبارزات ایران، همانطور که به قلم من نوشته هم شده است، مثل کتاب «مرز بین دین و سیاست»روحانیت نقش اساسی و عمده و قابل تحسین و ستایشی داشته و اگر انتقادی بوده، انتقادی بوده که در هر موردی باید کرد مثلا اگر بخواهیم راجه به دانشگاه صحبت کنیم، اگر عیب و ایرادی در دانشگاه باشد و نگوئیم، خیانت کردهایم. در مورد روحانیت هم جز این نیست، وقتی انسان بخواهد به طور مثبت و سازنده و واقع بینانه و حق طلبانه بحث بکند، ناچار باید خصوصیات را بگوید. حالا بعضی از این خصوصیات، به لحاظی ممکن است بد تلقی شود یا خوب.
روزنامه اطلاعات، چهارم دی 1358، بازنشر توسط وبلاگ مصائب آنا