21 اردیبهشت 1400

کانون بانوان؛ پیکان سیاست حجاب‌ستیزی حکومت رضاخان از ظهور تا افول


 در روند گسترش حضور اجتماعی زنان در دوران رضاخان، انجمنها و گروههای متعددی با آرمانها و اهداف ویژه‌ای قدم به دایره فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نهادند.

  مطالعه و بررسی طیف‌ها و گروههای مختلف فعال در دوره بعد از به قدرت رسیدن رضاخان نشان می‌دهد که زنانی آزادی عمل و میدان فعالیت بیشتری در اختیار داشتند که با اهداف فرهنگی طراحی شده حکومت پهلوی همساز و هماهنگ بودند و برای این دسته از زنان، حتی زمینه ارتقاء علمی و تحصیلی نیز فراهم شد که صدیقه دولت‌آبادی نمونه بارز آن است. 1 در مقابل، در سال 1310ﻫ.‌‌ ش فعالیت برخی سازمان‌های زنان ممنوع اعلام شد؛ شهناز آزاد که در نشریه جهان زنان، دولت را مورد انتقاد قرار داده بود، به زندان افتاد و جمیله صادق ــ مؤسس نوید زنان ــ نیز چندین سال زندانی شد. 2

بعد از طی 10 سال از حکومت پهلوی و استحکام و تثبیت پایه‌های سیاسی ـ اجتماعی، زمینه عملی ساختن اهداف فرهنگی ـ اجتماعی حکومت در خصوص زنان فراهم آمد. تحقق نهایی این امر، مستلزم تشکیلاتی بود که به بهترین نحو، تفکر حجاب‌ستیزی را به منصه ظهور برساند. از همین رو، تشکیلات مورد نظر در قالب کانون بانوان به امر و دستور مستقیم حکومت پهلوی تشکیل شد. بدرالملوک بامداد در این باره می‌نویسد :
 
             در 22 اردیبهشت 1314ﻫ . ش به اشاره اعلی‌حضرت رضاشاه کبیر و با دعوت وزیر معارف وقت ــ آقای علی‌اصغر حکمت ــ عده‌ای از زنان فرهنگی، انتخاب و به محل دارالمعلمات و کوچه ظهیرالاسلام خیابان شاه‌آباد دعوت شدند. به آنها گفته شد که مأموریت دارند تا جمعیتی تشکیل بدهند و اساسنامه آن را به نظر وزیر معارف برسانند. با حمایت دولت، پیشقدم نهضت آزادی زنان ایران باشند. این جمعیت در جلسات بعد نام کانون بانوان را برای خود اختیار کرد. 3
 
با اعلام آمادگی گروهی از زنان متجدد و همسو با اهداف خاص حکومت، اساسنامه کانون بانوان به تاریخ 22 اردیبهشت 1314ﻫ . ش بدین صورت تنظیم شد:
 
            کانون بانوان ایران به ریاست عالیه والاحضرت شاهدخت شمس پهلوی و معاضدت و مراقبت وزارت معارف برای اجرای مقاصد ذیل تأسیس می‌شود:
           1. تربیت فکری و اخلاقی بانوان و تعلیم خانه‌داری و پرورش طفل مطابق قواعد علمی به وسیله خطابه‌ها و نشریات و کلاس‌های اکابر و غیره.
           2. تشویق به ورزش‌های متناسب برای تربیت جسمانی با رعایت اصول صحی
           3. ایجاد مؤسسات خیریه برای امداد به مادران بی‌بضاعت و اطفال بی‌سرپرست
           4. ترغیب به سادگی در زندگی و استعمال امتعه وطنی
           5 . این کانون بر طبق ماده (587) قانون تجارت مصوب 1311ﻫ . ش شخصیت حقوقی دارد و رئیس آن نماینده کانون خواهد بود. 4
 
 کانون بانوان به دور از مداخله در امور سیاسی و مذهبی شروع به کار کرد. هاجر تربیت به ریاست آن انتخاب شد و با ایجاد مجالس سخنرانی، نمایشها، کلوپهای ورزشی، کتابخانه و کلاسهای اکابر، به توسعه فعالیتهای زنان پرداخت. 5
 
بر اساس گزارش ارسالی به وزارت خارجه در سال 1314ﻫ . ش، بزرگترین جمعیت زنان در این سال، کانون بانوان معرفی شده و درباره تشکیلات آن توضیحات زیر ارائه شده است:
 
             جمعیت مذکور در ایالات و ولایات ایران، متجاوز از پنجاه شعبه دارد. مرکز جمعیت در طهران است و به توسط هیأت مدیره مرکب از بیست و پنج نفر به ریاست خانم هاجر تربیت ـ رئیس دانشسرای دختران ـ اداره می‌شود. نایب رئیس جمعیت، خانم صدیقه دولت‌آبادی است. این خانم در سال 1306 شمسی در کنگره نسوان که در پاریس انعقاد یافت، به نمایندگی از طرف جمعیت نسوان ایران، عضویت داشته است. منشی جمعیت خانم بدرالملوک بامداد است که تألیفاتی در تدبیر منزل و اخلاق و معرفه‌النفس دارد. ریاست دارالانشای جمعیت با خانم پری حسام شهرئیس و خزانه‌داری آن با خانم آریانی [است.] هیأت مدیره به سه شعبه ادبی، امور خیریه و تربیت بدنی منقسم شده است. ریاست شعبه ادبی با خانم فاطمه سیاح و ریاست شعبه امور خیریه با خانم همایون احتشامی و ریاست شعبه تربیت بدنی با خانم پری حسام شهرئیس می‌باشد.
             شعبه ادبی به واسطه نشریات و کنفرانسها و تأسیس کتابخانه و کلاسهای ادبی، به روشن ساختن افکار خانمها خدمت می‌کند. شعبه تربیت ‌بدنی، ورزش و پیشاهنگی را در میان دختران ترویج می‌نماید. شعبه امور خیریه به مادران فقیر و بی‌بضاعت و اطفال یتیم کمک و مساعدت می‌کند. 6
 
 در این سند نیز هدف اصلی از ایجاد کانون بانوان، این‌گونه بیان شده است: «مقصود اساسی جمعیت کانون بانوان از آغاز تأسیس، رفع حجاب بود و اعضای آن که غالبآ مدیران مدارس و مأمورین وزارت معارف هستند، در این باب جدیت زیاد دارند و در مدارس دختران، رفع حجاب را ترویج نمودند.» 7
 
بنابراین، با وجود عدم تأکید صریح در اساسنامه کانون، هدف از ایجاد آن در این مرحله، زمینه‌سازی کشف حجاب یا چادربرداری بود. 8 نکته‌ای که بدرالملوک بامداد نیز به صراحت بدان می‌پردازد:
 
             ضمن سایر اقدامات [مواردی که در اساسنامه به آنها اشاره شده است] منظور اصلی، یعنی ترک چادر سیاه، متدرجآ پیشرفت می‌کرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت، با راضی کردن خانواده‌های خود، یکی به یکی به برداشتن چادر مبادرت می‌نمودند و در مجالس سخنرانی، سایر بانوان را تشویق به ترک کفن سیاه می‌کردند. طوری که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون، عده تازه‌ای از بانوان بدون چادر حضور می‌یافتند. در [حالی که] زنان فرهنگی در صف مقدم آنها بودند... 9
 
اهداف و مراحل عملکرد کانون بانوان از آغاز تا ماههای بعد، در دو مرحله قابل ارزیابی است:
کانون بانوان از 22 اردیبهشت 1314 خورشیدی تا عملی شدن رسمی کشف حجاب، به صورت مؤسسه‌ای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عمل می‌کرد در این دوره، ریاست کانون به عهده هاجر تربیت بود. اگر چه در اساسنامه به غیر سیاسی بودن کانون اشاره شده است.
 
2. از 1315 به بعد با ریاست صدیقه دولت‌آبادی به مؤسسه‌ای تربیتی ـ فرهنگی تبدیل شد.
 
در مرحله اول، اقدامات کانون بانوان در کنار امور دیگر، کاملا در خدمت اجرای کشف حجاب بود. بدین منظور در پی تشکیل جلسه هیأت وزیران در تیرماه 1314ﻫ . ش، علی‌اصغر حکمت وزیر معارف، به دستور مستقیم رضاشاه و به طور جدی برای رسمیت یافتن کشف حجاب مأمور شد. 10
 
وی گروهی از رؤسای فرهنگ و رؤسای مدارس دخترانه را دعوت کرد و به دنبال آن، تصمیمات زیر گرفته شد:
1. مجالس سخنرانی و سرود خوانی با حضور نمایندگان مجلس و مقامات عالی رتبه دولتی با شرکت دختران در مدارس دخترانه تشکیل شود.
2. مانند این مجالس در شهرستانها نیز ترتیب داده شده و از رؤسای ادارات دولتی دعوت شود که همراه بانوانشان در جشن حضور یابند.
3. کانون بانوان به سهم خود، برنامه‌های گسترده‌ای برای نشان دادن نقش و مقام زن در اجتماع 11 ترتیب دهد.
4. مدارس مختلط تا سال چهارم ابتدایی تأسیس شود و پسران و دختران در مدارس روی یک نیمکت بنشینند.
5. پیشاهنگی دختران 12 در مدارس دخترانه گسترش یابد.
6. روزنامه‌ها و مجله‌ها برای آماده کردن افکار عمومی به نشر مطالب و مقالات سودمند بپردازند. 13
 
اما با تمامی اقداماتی که وزیر معارف دست به انجام آنها زد، پیشرفت شایان توجهی مشهود نشد. 14 قیام گوهرشاد در 20 تیر 1314ﻫ . ش که با انگیزه اعتراض به تعویض کلاه پهلوی به شاپو و انتشار شایعات مربوط به قریب‌الوقوع بودن کشف حجاب، صورت گرفت. سرکوب وحشیانه این قیام و دستگیری اسدی ــ نایب‌التولیّه آستان قدس در تاریخ 4/9/1314ﻫ . ش، باعث برکناری فروغی ــ رئیس‌الوزراء ــ به واسطه خویشاوندی با اسدی شد. 15
 
در تاریخ یازدهم آذر 1314ﻫ . ش با جایگزینی محمود جم با حفظ سمت وزارت کشور به عنوان جانشین فروغی، دیگر جایی برای اقدامات محتاطانه باقی نماند و شاه به طور جدی مصمم به اجرای رسمی کشف حجاب شد. شاه در همین تاریخ و در جلسه معارفه نخست‌وزیر، ضمن بیان نفرت خود از چادر و چاقچور و اینکه موضوع زنان به مدت دو سال، فکر او را مشغول کرده، ضرورت اقدام رسمی برای کشف حجاب را گوشزد می‌کرد. 16
 
محمدرضا پهلوی در کتاب مردان خودساخته، در توجیه و تقدیر از اقدام پدرش برای کشف حجاب می‌نویسد:
 
              فقط پدر من بود که بعد از رهایی از قسمتی از گرفتاریها به این امر توجه نمود و درصدد برآمد، زنهای ایران را که جزء نفوس کشور محسوب نمی‌شد، از چادر ظلمت بیرون بیاورد و با اجرای این آرزوی ملی، جمعیت را به دو برابر افزایش دهد. 17
 
رضاشاه ساعت سه بعدازظهر روز پنجشنبه هفدهم دیماه 1314ﻫ . ش را برای اجرای کشف حجاب و انجام تشریفات مورد نظر و اعلام آزادی زنان تعیین کرد. از ساعت یک بعدازظهر، دختران پیشاهنگ در خیابان امجدیه جلوی دانشسرا صف کشیدند. وزیران، فرهنگیان و دیگر مقاماتی که از طرف وزارت فرهنگ دعوت شده بودند، همراه با همسرانشان در دانشسرا حضور یافتند. زنان عضو کانون بانوان و زنان معلم نیز در دو صف جداگانه ایستادند. در ساعت سه بعدازظهر، اتومبیل شاه و ملکه و شاهدختها که پالتو پوشیده و کلاه بر سر داشتند 18 وارد دانشسرا شد.
 
رسمیت بخشیدن به کشف حجاب در دانشسرا و در حین اعطای دانشنامه فارغ‌التحصیلان، نشانگر توجه رضاخان به مراکز آموزشی به عنوان یکی از ارکان اصلی سیاست حجاب‌ستیزی بود. کما اینکه پیش از آن نیز برداشتن حجاب به تدریج از بین آموزگاران و دانش‌آموزان دختر مدارس آغاز شده بود 19 و بیشتر اعضای اصلی کانون بانوان را نیز زنان فرهنگی تشکیل می‌دادند. کما اینکه هاجر تربیت ـ رئیس دانشسرای مقدماتی به ریاست کانون نیز انتخاب شد.
 
هاجر تربیت قبل از اینکه رضاشاه، دانشنامه دانش‌آموزان را اعطاء و کشف حجاب را رسمآ اعلام کند، با شیفتگی نسبت به کشف حجاب و به اصطلاح متجدد شدن طی سخنانی گفت:
             مردان مملکت، علاوه بر اینکه بانوان را برخلاف هر حق و عدالتی از جمیع حقوق بشری بی‌بهره کرده بودند، وجودهای مفیدی که در گیرودار زندگانی ممکن بود بار دوش آنها را سبکتر سازند، مبدل به اعضای زائد و ناسودمندی کرده بودند و بر اندام آنها جامه‌های خفت و حقارت را می‌پوشانیدند... 20
 
سپس رضاشاه با اظهار مسرت از تحقق آزادی زنان و اشاره به جوانب مختلف این آزادی که در گرو کشف حجاب به دست می‌آمد، گفت، «در زندگی، قانع باشید و کار کنید. به اقتصاد و صرفه‌جویی در زندگی عادت کنید. از تجمل و اسراف بپرهیزید.» 21
 
به اعتقاد برخی، تأکید بر صرفه‌جویی اقتصادی و پرهیز از مصرف زدگی و تجمل و توصیه به تلاش در جهت پیشبرد اهداف ملی که در سخنان رضاشاه در این مجلس عنوان شد، به قصد تأثیرگذاری بیشتر بر جمعیت حاضر بود. 22
 
از فردای همان روز، جراید و روزنامه‌های رسمی کشور، طی مقالاتی اقدام رضاشاه را مرحله‌ای جدید برای ورود زنان به جامعه تلقی کرده و هزاران منافع و محسنات علمی، ادبی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را در جهت ترقی جامعه ایران در آن پیش‌بینی کردند.
 
روزنامه تجدد ایران در تاریخ هجدهم دی ماه 1314 زیر عنوان «در دانشسرای مقدماتی» نوشت: «دیروز یک صفحه دیگر بر افتخارات تاریخی این مملکت افزوده شد» 23 در شماره 22 دی ماه همین روزنامه زیر عنوان «نهضت ترقیخواهانه بانوان اصفهان» اخباری از افتتاح جلسه کانون بانوان اصفهان با شرکت حکمران اصفهان و مسئولین محلی همراه با همسرانشان درج شد. 24
 
نکته قابل توجه اینکه آقای صور ـ حکمران اصفهان ـ در طی سخنانی گفت: «شنیدم و فوق‌العاده خرسند شدم که از بعضی از خانواده‌های محترم تصمیم گرفته‌اند، لباسهای خود را از کرباس وطنی فراهم سازند، چه نیت نیک و تصمیم مقدسی است.» 25 در همین شماره از روزنامه، تصویر زن زیبایی را می‌بینم با این اعلان: «حب حیات دکتر راس پوست بدن را سالم می‌کند.» 26 [!!]
 
در این روزنامه، سرگذشت ماتاهاری ـ جاسوسه معروف از روز شنبه، بیستم دی ماه 1314 پاورقی می‌شود. 27
 
روزنامه اطلاعات از چند روز پیش از هفده دی ماه 1314 برای این کار زمینه‌سازی می‌کرد: «چندین هزار از خانمها با پیراهن سفید و دامن سیاه در حال ورزش» عنوانی بالای عکس بزرگی از زنان چکسلواکی در حال ورزش بود که اطلاعات در یازدهم دی ماه چاپ کرد. 28 در اطلاعات روز چهاردهم همان ماه، اخبار کوتاهی از فعالیت زنان در شهرهای رضائیه (ارومیه)، کاشان و ملایر به چاپ رسید.
 
مقاله اجتماعی اطلاعات در شماره شانزده دی ماه زیر عنوان «سلیقه در سادگی است»، گویای نگرانی آقایان از گرایش خانم‌ها به تجمل و چشم و همچشمی، پس از رفع چادر است. 29 اما در همین شماره، آگهی «کلاه‌های اعلاء و آخرین مد زنانه» را نیز می‌خوانیم! دیگر جراید نیز به تأسی از سیاست حاکم به صورت مستمر اخبار و اطلاعات فعالیتهای زنانه در ملاء عام و اخبار مد لباس را در قالب گزارشهای مکتوب و مصوّر منتشر می‌ساختند.
 
در روزنامه‌های ستاره جهان، ایران و مجله توفیق نیز گزارش و مقالات فراوانی در حول و حوش کشف حجاب بیان شده است. 30
 
در این خصوص، دیدگاههای مطبوعات خارجی نیز حائز اهمیت بوده و دیدگاههای روزنامه‌های ترکیه، به جهت متأثر بودن رضاشاه درامر کشف حجاب از تحولات فرهنگی و اجتماعی آن کشور، از اولویت بیشتری برخوردار است. سالها قبل از کشف حجاب رسمی، روزنامه ملیت چاپ استانبول در تاریخ 6 سپتامبر 1931م / 4 شهریور 1310ﻫ . ش نوشت:
 
             شاه ایران نزدیک به پانصد نفر از خانمهای ایرانی را به دربار دعوت کرد و پس از نصیحت از آنها خواست تا چادرهای خود را بردارند و آنان نیز فرمان شاه را با خرسندی پذیرفتند. 31
 
 در سندی که در آرشیو وزارت امورخارجه موجود است، گزارشی از کنسولگری ایران در ازمیر، همراه با نسخه‌ای از روزنامه ینی عصر مورخ 29 ژانویه 1936 شماره 9153 فرستاده شده که راجع به مراسم روز 17 دی ماه 1314 و اقدامات رضاشاه بود که بنا به نقل کنسول، درج چنین مطالبی در مطبوعات ترکیه بر طبق توافقی در ارائه این گونه مطالب، از طرف نمایندگان سیاسی ایران با مراکز مطبوعاتی آن کشور صورت می‌گرفت. 32
 
روزنامه‌های کشورهای اروپایی نیز در این باب با درج مقالاتی، نظرات خود را مطرح کردند. از جمله بر اساس: سندی در وزارت خارجه، گزارشی از سفارت ایران در ورشو در تاریخ 28 بهمن 1314، با مطالبی از روزنامه‌های ورشو، راجع به حضور رضاشاه همراه همسر و دخترانش در دانشسرای مقدماتی، ارسال شد. که خلاصه آن به این شرح است:
 
             این اقدام ملوکانه بی‌اندازه قابل تقدیر می‌باشد؛ زیرا صفحه جدیدی را در تاریخ ایران باز کرد! ضمنآ سه نکته مهم را نیز در بر داشته است:
             اولاً: اجازه ضمنی رفع حجاب که خود مهمترین قدم در اصلاح اوضاع اجتماعی می باشد.
             ثانیاً: اهمیت دادن به موضوع تعلیمات عمومی و محترم نمودن مدارس و مؤسسات علمی
             ثالثاً: تشویق مدارس مختلط. 33
 
روزنامه پتی مارسیه چاپ پاریس مورخ 21 فوریه 1936م نوشت:
 
              آخرین زندان جهالت و تعصب را اصلاحات رضاشاه پهلوی، پادشاه متجدد و مصلح ایران از بین برد... حالا زنها آزاد شده‌اند. نه تنها می‌توانند لباس به آخرین مد اروپائی بپوشند و خود را نشان بدهند، بلکه می‌توانند در زندگی اجتماعی مملکت شرکت نمایند. تمایل فعلی ایرانیها بر این است که زنها همان رُل زنهای اروپایی را در جامعه بازی کنند. 34

مجله اخبار شرق چاپ برلن نیز در مورخ اول ژانویه 1938 م نوشت:

 

             رفع حجاب زنان و آوردن آنها در زندگی اجتماعی ـ ملی که تا به حال آنها از آن محروم بودند، در زمان اعلی‌حضرت رضاشاه از اقدامات مهم اجتماعی است و باعث پیشرفتهای مملکتی خواهد شد. زنها سابقآ از حیث تعلیمات روحی عقب بودند، اما امروز به تعلیمات عالیه رغبتی دارند. 35
 
در ارزیابی نظرات مطبوعات خارجی، به نظر می‌رسد که شور و شعف زیادی در این محافل، به ویژه در روزنامه‌های ترکیه به دلیل الهام‌پذیری دولتمردان ایران از تحولات این کشور برپاست و تأکید روزنامه‌های اروپایی به تجددطلبی زن ایرانی، تأییدی بر گرایش و جهت‌گیری اقدامات رضاشاه نسبت به فرهنگ اروپایی است.
 
از 17 دی ماه 1314 به بعد براساس اسناد موجود، 36 تمامی اقدامات دستگاههای حکومتی، از وزارت معارف گرفته تا شهربانی، به وظیفه تقویت کشف حجاب معطوف بود که کانون بانوان به جهت نقش اساسی خود، بیشترین سهم را در این زمینه با ترتیب مجالس سخنرانی و جشنهای متعدد در تهران و شهرهای مختلف بر عهده داشت.
 
به همین مناسبت در دی ماه 1314، وثوق‌الدوله ــ نخست‌وزیر سابق و عاقد قرارداد 1919 ــ خطابه‌ای در محل کانون بانوان ایراد کرد که محورهای بحث او جهت‌گیریها‌ی خاصی داشت. وی در سخنان خود، ضمن تقبیح حجاب به مقایسه زندگی زنان اروپایی با زنان ایرانی پرداخته، در قِبَل نقائصی که از حجاب بر زنان ایران برشمرده، اقدام رضاشاه را در کشف حجاب، سعادت و خوشبختی برای آنان تلقی کرد.
 
او کشف حجاب را مقدمه‌ای برای انجام امور مفید از سوی زنان فارغ از حجاب دانست مرحله دوم از فعالیت‌های کانون بانوان از ابتدای ریاست صدیقه دولت‌آبادی، بعد از گذشت یک سال از تأسیس آن آغاز می‌شود. در این دوره به منظور تحقق بار معنایی کانون بانوان، وزارت فرهنگ رسمآ آن را به صورت اداره تربیتی درآورد، اعضای سابق را مستعفی نمود و با تشکیلات جدید به صدیقه دولت‌آبادی سپرد. بنابراین تشکیلات کانون به دو قسمت تقسیم شد: 1. اجتماعی 2. تربیتی
 
در قسمت اول، کانون مؤسسه‌ای اجتماعی متشکل از عده‌ای از بانوان عضو بود که هیأت مدیره آن، به تعداد 12 نفر از میان این عده انتخاب می‌شد.
 
در قسمت دوم، کانون بانوان مؤسسه‌ای تربیتی با فعالیتهای زیر بود:
1. دبستان شش کلاسه‌ای برای دوشیزگان و بانوانی که به دلیل سن بالا نمی‌توانستند در مدارس دولتی وزارت فرهنگ درس بخوانند، تأسیس شد که از سال 1318ﻫ . ش داوطلب امتحانات نهائی داشت. سن دانش‌آموزان این دبستان از 18 تا 24 سال بود. از سال 1323 کلاس مخصوصی برای دوشیزگانی که سن آنها از 9 سال بیشتر بود، دایر شد.
2. در سال 1317 کانون بانوان از یک هنرستان 37 برای برش و خیاطی و کارهای دستی برخوردار شد. این هنرستان، سه دوره مقدماتی، متوسطه و عالی خیاطی را ارائه می‌کرد و تا پایان سال تحصیلی 1324، مجموعآ نود و پنج نفر از این دوره فارغ‌التحصیل شده و گواهی‌نامه دریافت کردند.
3. از سال 1316 مطب مجانی کودکان برای کمک به بیماران بی‌بضاعت تأسیس شد.
4. از دیگر مؤسسات کانون بانوان، کلاس موسیقی بود که معمولا، فارغ‌التحصیلان آن در جشنهای هفده دی به هنرنمایی می‌پرداختند.
5 . انجمنهای کانون شامل انجمن ادبی؛ انجمن تشویق به سادگی؛ انجمن ورزش و انجمن خیریه بود.
6. کانون بانوان در سال تحصیلی 24-1323 مؤسسه دیگری به نام کلاس تربیت مادر 38 بر تشکیلات خود افزود که با دوره یکساله، دروس زیر تدریس می‌شد:
 
روابط خانوادگی؛ آشپزی؛ شیرینی‌پزی؛ آداب معاشرت؛ صرفه‌جویی؛ نظم و ترتیب؛ وظیفه مادر نسبت به اطفال و رفتار مادر با فرزند جوان؛ شناختن روحیه مرد؛ رفتار بانوان با شوهر؛ بهداشت خانواده؛ بهداشت کودکان؛ روابط یک فرد با جامعه و تأثیر وجود یک فرد در اجتماع؛ تزئینات منزل و پرورش سلیقه و برش و خیاطی.
 
در سال 1327 آموزشگاه تربیت مادر در برنامه دروس خود، مختصر تغییراتی داد و موادی چون: تأثیر یک فرد در جامعه از دیدگاه تاریخ و تفسیر اشعار و نصایح بزرگان در موضوع اهمیت مادر و جامعه (ادبیات)، به برنامه اضافه شد. نکته حائز اهمیت اینکه معلم درس روابط خانوادگی و آداب معاشرت، یک خانم امریکایی به نام فیشر بود. که این امر در ترویج اشاعه ارزشهای فرهنگی غرب در روابط خانوادگی و تلقیات جدید از زن در خانواده ایرانی قابل توجه است. البته این روند در دروس دیگر نیز به چشم می‌خورد. کما اینکه در خوراک‌پزی، دکوراسیون منزل و اثاثیه آن، و خیاطی، همگی به سبک غربی بودند.
 
از لحاظ محتوای برنامه‌هایی که در مؤسسات کانون پیاده می‌شد، می‌توان گفت که همه آنها در جهت تسریع روند وابستگی فرهنگی و اقتصادی بود؛ چرا که الگوهایی که در ابعاد مختلف برای زن ایرانی مطرح می‌شد، الگوهایی برآمده از درون جامعه ایران نبود. و اگر مؤسسه‌ای به عنوان تربیت مادر تأسیس شد، مادری مطرح می‌شد که با معیارهای خارجی منطبق باشد. حتی در تدریس اصلی‌ترین دروس این آموزشگاه، نظیر روابط خانوادگی از زنان خارجی استفاده می‌شد. بنا به گزارش صدیقه دولت‌آبادی 39 و اسناد موجود 40 در هنرستان خیاطی، هیچ‌گونه الگوی داخلی برای پوشش زنان پیشنهاد نشد 41 و بدین وسیله، راه برای سرازیر شدن کالاهای مصرفی برای ارضای این نیازهای القاء شده باز گذاشته شد.
 
از سوی دیگر، کانون بانوان وابسته به دولت، شامل حال زنان تمام طبقات و متوجه رفاه آنان نبود و به جنبه‌هایی از ظواهر زندگی می‌پرداخت. 42 همین امر، راه را برای مطرح ساختن حقوق جدی زنان و احقاق آن مسدود ساخت و بنابراین، صرف‌نظر از مرحله اول از فعالیتهای کانون بانوان، که به جهت محوری بودن اقدامات آن در اجرای سریع و فراگیر کشف حجاب، توجه ویژه‌ای از طرف حکومت پهلوی به کانون بانوان صورت می‌گرفت، مرحله دوم فعالیتهای کانون، برخلاف تمامی تبلیغاتی که آن را به عنوان مهم‌ترین مرکز انعکاس مسائل زنان جامعه معرفی می‌کرد، تنها به صورت مؤسسه‌ای فرهنگی ظهور یافت که در انطباق با فرهنگ ترویجی و تجویز شده از سوی حکومت تلاش می‌کرد در همین راستا، مطالعه اسناد کانون بانوان در این مرحله از فعالیتهایش بسیار گویاست:
 
بر اساس اسناد پراکنده‌ای که از سال 1315 تا 1327ﻫ . ش مربوط به کانون بانوان موجود است، اقدامات و فعالیتهای کانون جنبه‌های فرهنگی، تبلیغی، اجتماعی، سیاسی و اداری را پوشش می‌داده است. اولین بخش این اقدامات، امور تبلیغی و فرهنگی در قالب برگزاری، جشنها و سخنرانیهای 43 متعدد بود. به گفته صدیقه دولت‌آبادی، در تمام سال، از اول مهرماه تا پایان سال، سخنرانیهای تربیتی، بهداشتی و اجتماعی در کانون، ترتیب داده می‌شد و هر ماه فیلمهای تربیتی نیز به نمایش درمی‌آمد. 44
 
بخشی دیگر از اقدامات کانون بانوان، مربوط به امور اجتماعی و رسیدگی به مشکلات متعددی است که زنان با آنها سر و کار داشته و خواهان مساعدت کانون بوده‌اند. ازجمله، اسنادی درباره واگذاری لباس عید به فقیرترین دختران دبستانها، 45 تقسیم اعانه مستمندان قزوین، 46 و بازرسی نمایندگان کانون بانوان از نانواییها 47 درباره فعالیت‌ای اجتماعی کانون بانوان وجود دارد. بخشی دیگر از مکاتبات با کانون بانوان، مربوط به دادخواهی زنانی است که از تعدیات مردان به حقوقشان شکایت داشتند.
 
همچنین، کانون بانوان به جهت گستردگی تظلمات زنان، طی گزارشی به وزارت فرهنگ در تاریخ 23/11/1318ﻫ. ش، جهت رسیدگی به امور حقوقی زنان، به ویژه اعطای حق طلاق به آنان، خواستار ارجاع آنها به وزارت دادگستری شده است. متن گزارش کانون به این شرح است:
 
             مقام وزارت فرهنگ
             محترمآ گزارش می‌دهد، مکرر از طرف کارمندان کمیسیون‌های کانون بانوان راجع به حقوق حقه بانوان، که از طرف مردان رعایت نمی‌شود، مذاکراتی شده، مطالب را مورد بحث قرار داده، و حتی‌المقدور آنها را متقاعد نموده است، چنانچه شرح آن مطالب در صورت جلسات کمیسیون‌ها موجود می‌باشد. ولی از چندی پیش نامه‌هایی روی همین قسمت به دفتر کانون بانوان می‌رسد و جدآ مطالبه جواب می‌کنند، مقاصد نامه‌های مذکور را در جلسات مورد بحث قرار داده و بالاخره در چهارمین جلسه کمیسیون ادبی سال پنجم کانون بانوان روز چهارشنبه دوم آبان 1318 با اکثریت چنین رأی دادند که:
             تقاضای وضع قانونی بشود که زن و شوهر به تساوی حق شرکت مادی و معنوی در کلیه امور زندگی اشتراکی خود داشته باشند و مخصوصآ در اجرای طلاق، رضایت زن را هم مدخلیت بدهند. 48
 
در زمینه اعطای حق طلاق به زنان و تغییر قانون ازدواج، عملیات تبلیغی گسترده‌ای در سال 1310 صورت گرفت که لایحه آن به مجلس ارجاع شد و حتی در نشریات خارجی نیز انعکاس وسیعی یافت. 49
 
بخش دیگر از فعالیتهای کانون بانوان، مکاتبات اداری گسترده‌ای است که در ارتباط با مشکلات عدیده خود با مراکز ذی ربط دارد. مسائل مربوط به کسر بودجه و بعدها به صورت مستمر، مشکلات مکانی کانون و تقاضاهای متعدد واگذاری زمین به کانون بانوان است.
 
در سال 1320 با سقوط رضاشاه و اوضاع نابسامان سیاسی ـ اجتماعی، کانون بانوان با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شد. برابر گزارشی که به محمدعلی فروغی ـ نخست‌وزیر در تاریخ 19/11/1320 ارائه شده، کانون در برابر هزینه هشتاد و دوهزار و ششصد ریال با مبلغ سی و هفت‌هزار و ششصد ریال کسر بودجه روبرو بوده است. 50
 
از جمله نکاتی که در مکاتبات اداری سالهای بعد کانون وجود دارد، ذکر مداوم و مستمر مشکل اصلی کانون، یعنی نداشتن جا و مکان مناسب در کنار هر مورد خاصی که برای تقاضای آن، مکاتبه‌ای با یکی از مسئولین صورت گرفته، است. که نهایتاً با این پیگیری‌ها قسمتی از عمارت معروف به سمنتی به کانون بانوان واگذار می‌شود. 51
 
شرایط سیاسی و اجتماعی ایران پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی حکایت از آن داشت که پیگیری سیاستهای غرب‌گرایانه به ویژه در حوزه امور زنان نیاز به بازنگری جدی داشته و به تدریج کانون زنان ایران فلسفه وجودی خود را از دست داده و سیر تحولات سیاسی اجتماعی ایران و سیاست دولت، ساختار و سازوکارهای جدیدی را می‌طلبید. که گذرا به آن اشاره می‌شود.
 
در بررسی حرکتها و اقدامات گروههای مختلف زنان پس از شهریور 1320 و سقوط رضاخان سه جریان قابل مشاهده است:
 
1. گروههایی که همچنان به گذشته نظر داشتند و سنگ اقدامات و تحولات انجام گرفته در رژیم رضاشاه را به سینه می زدند. مهمترین نماد و معرف این گروهها حمایت از جریان کشف حجاب بود که در این راستا کانون بانوان و گروههای تابع آن قرار داشتند. بهترین نمونه پرورش یافتگان این طیف فکری، زنانی بودند که حتی غرور ملی و حساسیتهای فرهنگی اصیل را فدای حساسیتهای مطرح شده در قالب کشف حجاب نمودند. این افراد که حکومت را در برآورده ساختن نیات خود، به قدر کافی قدرتمند و قوی نمی‌دیدند، در حالی که کشور در اشغال نیروهای بیگانه بود، خواستار، مساعدت سفارتخانه‌های امریکا و انگلستان و سپس دولتمردان کشور و در نهایت، کانون بانوان شدند و با یادآوری تحقق یافتن آزادی زنان در دوره رضاشاه، چادر را مجوز هزارگونه فسق و فجور اخلاقی و مروج نادرستی و بداخلاقی معرفی می‌کردند.
 
این دیدگاه از دو جهت قابل ارزیابی است: نخست آنکه ثابت می‌کند همه آن تبلیغاتی که به منظور تحقق کشف حجاب در دوره رضاشاه صورت گرفت که در سایه آن مدعی بازگرداندن هویت اجتماعی به زنان و برداشتن خفت و خواری از آنان بود، 52 در عمل به صورتی نمود یافت که این زنان هر خفت و خواری را آن هم در برابر بیگانگان می‌پذیرند تا حمایت آنان را برای نداشتن حجاب کسب کنند. دیگر اینکه گویا هیچ امر و مسئله اجتماعی و سیاسی مهم‌تر از طرح کشف حجاب، آن هم در چنان اوضاع بحرانی و به یاری بیگانگان برای زنان ایران ضروری به نظر نمی‌رسید.
 
با این همه، وضعیت حاکم بر ایران و بی‌ثباتی حکومت محمدرضا پهلوی، او را ناچار ساخت که در پیگیری سیاست حجاب‌ستیزی، تغییر چهره داده و حتی سیاست تسامح و ملایمت در مورد زنان با حجاب در پیش گرفته شد. 53
 
محمدرضا پهلوی درباره اتخاذ سیاست فوق می‌نویسد:
 
                اشغال نظامی ایران در دوره جنگ دوم جهانی و مهاجرت پدرم، طبعآ اجرای برنامه‌های وسیعی را که او برای ترقی و تعالی زنان ایران [!] طرح کرده بود، متوقف ساخت و به علاوه، کم‌کم در افکار و عقاید ترقی‌خواهان نیز تحولاتی پدید آمد. رضا شاه اصلاحاتی که در وضع اجتماعی زنان ایران [به] وجود آورده بود، با اعمال قدرت [و زور و اجبار] دنبال می‌کرد و عاقلانه آن بود که از آن پس، اقدامات اصلاحی با رویه دموکراسی تعقیب شود تا نتیجه عالی‌تر عاید کشور گردد. مسئله حجاب نمونه‌ای از همان اقدامات اصلاحی بود و همین که پدرم از ایران خارج شد، در اثر پاشیدگی اوضاع، در دوران جنگ، بعضی از زنان مجددآ به وضع اول برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. [اما] من و دولت من از این تخطی چشم‌پوشی کردیم و ترجیح دادیم که این مسئله را به سیر طبیعی خویش واگذاریم و برای اجرای آن به اعمال زور متوسل نشویم. 54
 
اشارات محمدرضا پهلوی به وضعیت کشور، دلایل عدم حمایتهای جدی و علنی از کانون بانوان بیشتر روشن می‌شود.
 
2. جریان دیگر که با برطرف شدن اختناق رضاشاهی و بهتر شدن فضای سیاسی ـ اجتماعی جامعه، برای عرض‌اندام خود الگوهای جدیدی از زن را ارائه کردند که بیشتر برآمده از مفاهیم چپ و کمونیستی بود. این دسته به خاطر شرایط زمانی که هنوز حکومت محمدرضا قوام و استحکام کافی را نیافته بود، در مواقعی دست به ائتلاف با گروههای دیگر نیز زدند.

در این رده در سال 1321ﻫ. ش تشکیلات زنان ایران (سازمان دموکراتیک زنان ایران)، وابسته به حزب توده تشکیل و اساس برنامه خود را چنین اعلام کرد:

  

             زنان و مردان باید امکانات برابر در زندگی داشته باشند و هرگز یکدیگر را نیز زیر فشار قرار ندهند. اگر می‌خواهید یک ملت را بهتر بشناسید و ببینید، تا چه اندازه پیشرفت کرده است، به وضعیت زنان آن نگاه کنید، پیشرفت زنان، نشانه پیشرفت ملتهاست. 55
 
 این سازمان در سال 1327ﻫ . ش. به فدراسیون بین‌المللی زنان پیوست. 56
مرامنامه این جمعیت که در یازده بند تنظیم شده بود، تقریباً تشریح اصل ششم حزب کمونیست، با این موارد بود:
 
الف ـ کوشش در توسعه حقوق اجتماعی و برقراری حقوق سیاسی
ب ـ بهبودی اوضاع مادی زنان
پ ـ تأسیس و افزایش مؤسسات حمایت از مادران بی‌بضاعت. 57
 
تشکیلات زنان، در تیرماه 1323 مجله بیداری ما را به مدیریت زهرا اسکندری بیات منتشر ساخت. و زنانی چون پدرام کمالی، زهرا اسکندری، عالیه شرمینی، بدرمنیر علوی، ملیحه صابری، همایون تاج اسکندری، دکتر خدیجه کشاورز، شاه‌زنان وزیری، شوکت کباری، محترم کی‌مرام، آزاد فرنیا، اعظم سروش، مریم فیروز، دکتر اختر کامبخش، جمیله صدیقی، اعضای کمیته مرکزی آن بودند. 58
 
در تیرماه 1324ﻫ . ش، سه گروه مختلف حزب زنان، اتحادیه زنان و تشکیلات زنان ایرانی در یک جلسه مشترک شرکت کردند. مریم فیروز از تشکیلات زنان ایران در این جلسه اعلام داشت:
 
             اگرچه قبل از رضاشاه، زنان روشنفکر و مردان آزادیخواه به منظور بیداری و آزادی زنان و بر ضد حجاب مبارزه می‌کردند، طی حکومت دیکتاتوری رضاشاه، کانون زنان با دایر کردن استخر و سازمانهایی نظیر پیشاهنگی، زمینه را برای یک اپوزیسیون مرکب از نیروهای ارتجاعی فراهم کرد. فعالیتهای این کانون با دادن بهانه به دست نیروهای ارتجاعی، مانع از بهبود وضع زنان گردید و امروز این نیروها بر ضد هر گونه آزادی، قد علم می‌کنند. 59
 
اگرچه مریم فیروز از منظر فکری خود به انتقاد از عملکردهای کانون بانوان مبادرت ورزیده، ولی از لابلای سخنان وی روشن می‌شود که آنان هم عناصر فرهنگی زن ایرانی را همچون حجاب نشانه گرفته بودند. اما در نوع روش و عملکرد برای مقابله با آن عناصر، با کانون بانوان اختلاف داشتند.
 
در کنار مسئله حجاب، امر دیگری که به خاطر شرایط زمانی، بیشترین تبلیغات گروههای مختلف زنان در آن زمینه دور می‌زد، بحثهای داغ مربوط به اعطای حق رأی به زنان است. یک ائتلاف در تیرماه سال 1325ﻫ . ش متشکل از جمعیت طرفداران حقوق زنان، حزب زنان ایران، و تشکیلات زنان ایران، طی ارسال بیانیه‌ای خواستار توجه به نقاط قوت قانون اساسی در اصل ششم آن شدند که «اهالی مملکت ایران مقابل قانون متساوی‌الحقوقند» و خواستار اعطای حقوق اجتماعی بیشتر به زنان از جمله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و جای گرفتن آنان در رده‌های بالای مدیریتی چون وزارت و وکالت شدند. 60
 
به طور کلی، سازمانهایی که به اسم زنان، با مرام کمونیستی فعالیت داشتند، با قدرت یافتن حکومت محمدرضا پهلوی در سالهای بعد و با تضاد فکری شدیدی که این گروهها با نظام پهلوی داشتند، غیر قانونی اعلام شده، به صورت محدود به فعالیت زیرزمینی و پنهانی پرداختند. 61
 
3. جریان سوم که به مرور با استحکام یافتن پایه‌های حکومت محمدرضا پهلوی، به منظور ارائه و معرفی مفهوم زن مورد نظر رژیم از بطن حاکمیت سیاسی کشور، رشد یافته و مورد حمایت واقع شدند که هم، هدفِ مهار حرکتهای غیر رسمی زنان در قالب گروههای مختلف و هم ادامه سیاستهای بین‌المللی الگوسازی برای زن ایرانی منطبق با معیارهای غربی آن را در نظر داشتند. به عبارتی، زنانی که در این راستا دور هم گرد آمدند، در واقع اهداف کانون بانوان را دنبال می‌کردند، اما با روشهای جدید و منطبق با شرایطی که حتی حاضر شدند روشهای اجراشده توسط کانون بانوان را نیز به نقد بکشند. اگر چه بیشتر اعضا و رهبران این گروهها خود زمانی جزئی از کانون بانوان نیز بودند.
 
شورای زنان از دیگر جمعیتهایی بود که در سال 1322 در راستای اهداف کانون بانوان تشکیل شد. شورای زنان از قدیمی‌ترین جمعیتهای زنان بود که فعالیت خود را در سال 1322ﻫ . ش آغاز کرد در آن سالها با وجود آنکه مدتی از کشف حجاب می‌گذشت، جریانات غربگرا به دنبال انجام اقدامات گسترده‌تری بودند. صفیه فیروز ــ دختر حاج محمدحسین نمازی ــ از اولین زنانی بود که در این باره اقدام کرد. 62 وی که در سال 1287ﻫ . ش در هنگ‌کنگ متولد شده بود، در سالهای جنگ جهانی دوم، درمانگاه زنان را اداره می‌کرد. وی ابتدا در سال 1320ﻫ. ش انجمن بانوان افسران را تأسیس کرد و ضمن فعالیت در سازمان شیر و خورشید آن زمان، به تشکیل شورای زنان اقدام کرد. 63
 
حزب زنان نیز از دیگر گروههای این دوره بودند که با مرامنامه زیر شروع به فعالیت کردند:
1. حفظ حیثیت و حقوق اجتماعی زن
2. تعلیم و آموزش و پرورش و تنویر افکار زنان برای آشناسازی آنان به وظایف و حقوق خودشان. 64
 
زنانی چون فاطمه سیاح و هاجر تربیت 65 که قبلا از اعضای کانون بانوان بودند، در حزب زنان فعالیت داشتند.
 
در کنار این گروهها، جمعیتهای دیگری شکل گرفت که تعدادی از آنها عبارت بودند از: کانون بانوان پزشک؛ زنان طرفدار اعلامیه حقوق بشر؛ سازمان زنان یهود در ایران؛ 66 جمعیت راه نو؛ انجمن بانوان فرهنگی؛ جمعیت معاونت شهر 67 و...
 
به طور کلی، محور اصلی اقدامات گروههای دسته سوم، حول شرکت در کنفرانسهای بین‌المللی زنان و همنوایی با نغمه‌های جدیدی چون تلاش برای حق رأی زنان بود.
 
در زمینه شرکت زنان ایرانی در کنفرانسهای بین‌المللی زنان بعد از سال،1320 صفیه فیروز در سال 1321ﻫ . ش به نمایندگی از طرف ایران به کنفرانس ژنو رفت و در سال 1326ﻫ . ش در کنگره دهلی شرکت کرد و در سال 1335ﻫ . ش در اجتماع بین‌المللی زنان در نیویورک حضور یافت. 68 همچنین، بنا به اسناد موجود هاجر تربیت و فاطمه سیاح با موافقت دولت در سال 1323ﻫ . ش «به منظور تأمین ارتباط با مجامع کشورهای شرقی و تشریک مساعی با آنها» 69 راهی ترکیه شدند 70 و نیز پروانه صدراعظم نوری در سال 1335 به دعوت انجمن فردریکا ــ یکی از انجمنهای زنان در سوئد که موفق به کسب حق رأی برای زنان سوئد در سال 1919م شده بود ــ برای شرکت در کنفرانس اتحادیه بین‌المللی زنان راهی آن کشور شد. صدراعظم نوری در این کنفرانس، نماینده شورای زنان ایران بود. 71
 
با گسترش حرکتهای مختلف زنان، در سال 1338شورای عالی زنان با ریاست اشرف پهلوی 72 تشکیل و همه گروههای زنان، ازجمله کانون بانوان منحل اعلام شد. به عبارتی، شورای عالی زنان در پی سیاست هماهنگ‌سازی فعالیتهای سازمانها و جمعیتهای زنان به وجود آمد. 73
 
در واقع، دوره انتقالی افول کانون بانوان و تشکیل سازمان زنان ایران، دوره افت و خیزها، آزمایش توانایی زنان هم هدف با رژیم پهلوی و مطرح شدن نغمه‌های جدیدی بود که حکومت پهلوی با توجه به تلقی‌های جدید از زن غربی در دنیای جدید پس از جنگ جهانی دوم، خود را با این معیارها هماهنگ می‌ساخت که به نظر می‌رسید، در سایه تشکیلات جدید به این اهداف دست خواهند یافت.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1 . «صدیقه دولت‌آبادی در سال 1301 با مساعدت هیأت دولت موقت و خصوصاً رضاخان که مقام وزارت جنگ را برعهده داشت، با بالا بردن سن خود و ترک حجاب با سه نفر اروپایی عازم فرانسه شد». شمس‌الملوک جواهرکلام. زنان نامی اسلام و ایران. تهران، بی‌نا، 1338¡ ص 42-40 .
2. سهیلا شهشهانی. همان، ص 18 به نقل از مارکسیستها و مسئله زن. زیرنویس، ص 47 .
3. بدرالملوک بامداد. زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. تهران،‌ ابن‌سینا، 1347. ج 1، ص 89 .
4. منوچهر خدایار محبی. شریک مرد. تهران، تابان، 1325، ص 94-93 .
5. بدرالملوک بامداد. همان، ج 1، ص 89 .
6. سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 109004 مورخ 1359 ص 4-3، گزارش ارسالی به وزارت امور خارجه در سال 1314ش (سند شماره 2) .
7. همان.
8. حمید نیرنوری. «زن ایرانی در گذشته و حال». مجله اطلاعات ماهانه. بهمن ماه 1328ﻫ . ش، ش 11. همان، ص 92-91 .
9. بدرالملوک بامداد. همان، ص 92-91 .
10. محمود طلوعی. پدر و پسر. تهران، علمی، 1372. ص 321 .
11. «خطابه بدرالملوک بامداد در کانون بانوان، پیرامون مدارس پیشه‌وری بانوان». روزنامه ایران. دوشنبه 3 آذر 1314ﻫ . ش، سال بیستم، شماره‌های 4840 و 4841، ص 2 و نیز در این باره نک به: تصاویر محصلات هنرستان نسوان به هنگام تعلیم فنون خیاطی، گلدوزی، فنون تذهیب، نقاشی...،‌ همان، سه‌شنبه 18 آذرماه 1314، سال بیستم، ش 4853 و «جشن افتتاح کانون بانوان ایالت غربی آذربایجان»، همان، پنج‌شنبه 16 بهمن ماه 1314 سال بیستم، ش 4901 و جشن کانون بانوان کرمان با سخنرانی خانم فخر روحی (خانم آقای افضل روحی مفتش معارف کرمان، همان، دوشنبه 20 بهمن ماه 1314، سال بیستم، ش 4904 و گزارش خطابه منصوره فخیم رئیس کانون بانوان قزوین در عید غدیر، همان، چهارشنبه 27 اسفندماه1314 سال بیستم، ش 4932 .
12. در این زمینه، گزارشی در یکی از روزنامه‌های انگلیسی با عنوان «ابراز موّدت نسبت به انگلستان» از دوستی نزدیک رضاشاه با انگلستان و تدریس زبان‌های انگلیسی و فرانسه در آموزشگاه‌های ایران و تعلیم پیشاهنگان ایرانی توسط یک دوشیزه انگلیسی خبر داد. مورنینگ پست، 27 ژوئیه 1935 / 4 مرداد1314 ﻫ . ش، به نقل از فتح‌اله نوری اسفندیاری، همان، ص 727 .
13. ابراهیم صفایی. بنیادهای ملی در شهریاری رضاشاه کبیر. تهران، وزارت فرهنگ و هنر،1356، ص 109-103 و نیز همان، رضاشاه و تحولات فرهنگی، ص 1103-102 .
14. محمود طلوعی. همان، ص 322 .
15. علی کریمیان. «پیامدهای واقعه گوهرشاد» مجله تاریخ معاصر ایران. کتاب هشتم، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1374، ص 205-181 .
16. حسین مکی. تاریخ بیست ساله ایران. تهران، ناشر، 1362، ج 6،‌ ص 261 و علی‌اصغر حکمت. سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی. تهران، وحید، 1355، ص 101 .
17. محمدرضا پهلوی. مردان خودساخته. تهران، اقبال، 1335، ص 33 .
18. ابراهیم صفایی. همان، ص106-104، در مورد نوع پوششی که در موقع کشف حجاب معمول شد نیز باید گفت که اصطلاح زن متجدد خاص خانم‌هایی بوده است که لباس تجدد می‌پوشیده‌اند و لباس تجدد عبارت بوده است از: مانتوی بلندی که غالبآ به رنگ سیاه و سورمه‌ای و گاه خاکستری و کفشهای رویه بلند بنددار، که به آن اُرسی می‌گفته‌اند و جورابهای بسیار کلفت نخی، دستکش و کلاههای لبه‌دار، «چهره و آزادی زن ایرانی در روزنامه‌های سال روزی که زن لباس تجدد پوشید»، مجله تماشا. 17 دیماه 1356، سال هفتم، ش346، ص 10-7 .
19. مؤسسه قدر ولایت. حکایت کشف حجاب. تهران، قدر ولایت،1373، ص 22 .
20. «چهره و آزادی زن ایرانی در روزنامه‌های سال 1314...»، همان، ص 10-7 .
21. حکیم‌الهی. همان، ص 133 .
22. اِل. پی. اِلول ساتن. همان، ص 324-322 .
23. «چهره و آزادی زن ایرانی در روزنامه‌های سال 1314...» همان، ص 10-7 .
24. همان.
25. همان.
26. همان.
27. همان.
28. همان.
29. همان.
30. همان.
31. مرکز بررسی و تنظیم اسناد وزارت خارجه. نظر جراید و مجلات خارجی درباره رضاشاه. تهران، وزارت امور خارجه، 1355، ص 131-130 .
32. اسناد وزارت امور خارجه. کارتن 26، معارف و ورزش 1314، ش ردیف 151، راجع به تشریف‌فرمایی اعلی‌حضرت، از سفارت کبرای آنکارا، (سند شماره 18)
33. همان، از سفارت ورشو (سند شماره 19).
34. مرکز بررسی و تنظیم اسناد وزارت خارجه. همان، ص 132-131 .
35. همان، ص 1340132 .
36. برای آگاهی از چگونگی عملکرد دستگاههای مربوطه در اجرای کشف حجاب و واکنش مردم، نک به: سازمان اسناد ملی ایران، خشونت و فرهنگ، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1371 و مؤسسه قدر ولایت، همان، و سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ـ مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب (1322-1313ﻫ. ش) تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1371 .
37. همان، سند شماره 109004 مورخ 1343 شامل نظامنامه هنرستان کانون بانوان، شرایط ورودیه و برنامه کلاسهای هنرستان کانون، (سند شماره 21).
38. همان، سند شماره 109004 مور خ 1343 شامل برنامه آموزشگاه تربیت مادر و نظامنامه آموزشگاه تربیت مادر (سند شماره 22).
39. صدیقه دولت‌آبادی. «گزارش پایان سیزدهمین سال تحصیلی کانون بانوان». روزنامه ندای زنان. 14 تیر ماه 1327، سال اول، ش 29، ص 4-1 .
40. سازمان اسناد ملی ایران. سند شماره 109400 مورخ 1343 برنامه کلاسهای هنرستان کانون بانوان، (سند شماره 21).
41. سهیلا شهشهانی. همان، ص 19 .
42. همان
43. همان، سند شماره 109004 مورخ 1360 «نطق رئیس‌الوزراء در جشن کانون بانوان». (سند شمارة 24).
44. صدیقه دولت‌آبادی. «گزارش پایان سیزدهمین سال تحصیل کانون بانوان». همان.
45. سازمان اسناد ملی. سند شماره 109004 مورخ 1361 نامه به آقای اشرفی معاون نخست‌وزیر در 3/12/1323 و معرفی کانون بانوان به هیأت مدیره سازمان اقتصادی جهت دریافت پارچه از آن سازمان، (سند شماره 29).
46. همان، سند شماره 109004 مورخ 1350 «گزارش فرماندار قزوین از سفر صدیقه دولت‌آبادی به قزوین جهت تقسیم اعانه (سند شماره).
47. همان، سند شماره 109004 مورخ 1368نامه به وزیر خواربار از طرف دفتر نخست‌وزیری برای بازدید زنان از نانوایی و جواب وزیر خواربار در رد تقاضای صدیقه دولت‌آبادی، (سند شماره 31).
48. سازمان اسناد ملی. سند شماره 109004 مورخ 1367 رونوشت گزارش کانون بانوان به وزارت فرهنگ، (سند شماره 33).
49. زنان ایرانی می‌توانند طلاق بگیرند. دیلی تلگراف، 29 ژوئیه 1931/6 مرداد 1310ﻫ. ش و نیز «قانون ازدواج در ایران» تایمز، 18 اوت 1931/26 مرداد 1310 به نقل از فتح‌اله نوری اسفندیاری، همان ص 539-537 و دکتر سیاسی. تربیت نسوان. مجموعه سخنرانیهای سازمان پرورش افکار، تهران، مهر 1319،‌ مجموعه چهارم، ص 137-125 .
50. همان، سند شماره 109004 مورخ 1345 نامه ریاست کانون بانوان به فروغی نخست‌وزیر، (سند شماره 29)
51. همان، سند شماره نامه دفتر نخست‌وزیری به وزارت دارائی، (سند شماره 49).
52. اشاره به سخنانی که رضاشاه و هاجر تربیت در هفده دی‌ماه 1314 به مناسبت کشف حجاب بیان داشتند. نک: چهره و آزادی زن ایرانی در روزنامه‌های سال1314، همان، ص 10-7 .
53. همان، ص 80 .
54. محمدرضا پهلوی. مأموریت برای وطنم. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347، ص 467-468 .
55. مریم فیروز. تاریخچه نهضت زنان در رزم. ص 56-54، مرداد 1327، به نقل از سهیلا شهشهانی، همان، ص 19 .
56. همان
57. همان
58. سازمان اسناد ملی ایران. سند شماره 109004 مورخ 1357 گزارش تشکیل جلسه کمیته ایالتی تشکیلات زنان اصفهان (سند شماره 53).
59. همان.
60. همان، سند شماره 10904 مورخ 1344 نامه خطاب به نخست‌وزیر قوام‌السلطنه (سند شماره 56).
61. منصوره پیرنیا. سالار زنان ایران،‌ امریکا، واشنگتن. مهر ایران، 1995م / 1374ش، ص 105 .
62. همان، ص 108 .
63. همان.
64. منوچهر خدایار محبی. همان، ص 102-101 و سازمان اسناد ملی ایران. سند شماره109004 مورخ 1373 و 109004 مورخ 1370 و 109004 مورخ 1372 (سند شماره 57، 58، 59).
65. منصوره پیرنیا. همان، ص 135-134 و بدرالملوک بامداد، همان، ج 1، ص 75 .
66. همان، ص 62 و 109 .
67. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. شماره 2-237-115 ف، (سند شماره 60).
68. منصوره پیرنیا. همان، ص 108 .
69. سازمان اسناد ملی ایران. سند شماره 109004 مورخ 1349 نامه حزب زنان ایران به وزارت خارجه (سند شماره 61).
70. همان، نامه وزارت خارجه به نخست‌وزیری و موافقت نخست‌وزیر با سفر نمایندگان حزب زنان ترکیه (سند شماره 61).
71. منصوره پیرنیا. همان، ص 109 .
72. منصوره پیرنیا. همان، ص 113 .
73. همان


موسسه مطالعات تاریخ معاصر