09 مرداد 1400

خدمت آیت الله مرعشی به اسلام


 آیت الله مرعشی نجفی در خاطره ای می فرماید: یک روز از مدرسه، به قصد بازار که جنب صحن علوی بود  حرکت کردم. در ابتدای بازار ناگهان چشمم به زنی تخم مرغ فروش افتاد که در کنار دیوار نشسته بود و از زیر چادر وی گوشه کتاب پیدا بود. حسّ کنجکاوی من تحریک شد، به طوری که مدتی خیره به کتاب نگاه کردم طاقت نیاوردم. پرسیدم این چیست؟ گفت : کتاب علاّمه عبدالله افندی « ریاض العلماء » ، و فروشی است. کتاب را گرفتم و با حیرت متوجه شدم که نسخه ای نایاب از کتاب است که احدی آن را در اختیار ندارد. مثل یعقوبی که یوسف خود را پیدا کرده باشد، با شور و شعفی وصف ناشدنی به زن گفتم : این را چند می فروشی؟ گفت: پنج روپیه. من که از شوق سر از پا نمی شناختم، گفتم : دارائی من صد روپیه است و حاضرم همه آن را بدهم و کتاب را از شما بگیرم. آن زن با خوشحالی پذیرفت.
 در این هنگام سر کله کاظم دجیلی، که دلال خرید کتاب برای انگلیسی ها بود، پیدا شد. او نسخه های کمیاب، نادر و کتاب های سرگردان« میجر » قدیمی را به هر طریقی به چنگ می آورد و توسط حاکم انگلیسی نجف اشرف که گویا اسمش و یا عنوانش بود، به کتابخانه لندن می فرستاد. کاظم دلاّل کتاب را به زور از دست من گرفت و به آن زن گفت : من آن را بیشتر می خرم و مبلغی بالاتر از آن چه من به آن زن گفته بودم، پیشنهاد کرد. در آن هنگام من اندوهگین رو به سمت حرم شریف امیر المؤمنین علیه السلام  کردم و آهسته گفتم : آقا جان من می خواهم با خرید این کتاب به شما خدمت کنم پس راضی نباشید این کتاب از دست من خارج شود. هنوز کلامم تمام نشده بود که زن تخم مرغ فروش رو کرد به دلال و گفت : این کتاب را به ایشان فروخته ام و به شما نمی فروشم. کاظم دجیلی شکست خورده و عصبانی از آن جا دور شد.... بیشتر از بیست روپیه نداشتم از این رو تمام لباس های کهنه و قدیمی را با ساعتی که داشتم به فروش رساندم تا پول کتاب  فراهم شد... طولی نکشید که کاظم دلال همراه چند شرطه ( پلیس) به مدرسه حمله کردند و مرا دستگیر نموده و پیش حاکم انگلیسی ( میجر) بردند او نخست مرا به سرقت کتاب متهم کرد و بسیار عربده کشید .... دستور داد مرا زندانی کردند. آن شب در زندان مدام با خدا راز و نیاز می کردم که کتاب در مخفیگاهش محفوظ بماند.
 روز بعد مرجع بزرگ آن وقت، آیت الله میرزا فتح الله نمازی اصفهانی معروف به شیخ الشریعه، فرزند مرحوم آخوند خراسانی را به نام میرزا مهدی، با جماعتی برای آزادی من به نزد حاکم شهر فرستاد بالاخره نتیجه این شد که من از زندان آزاد شوم به این شرط که مدت یک ماه کتاب را به حاکم انگلیسی تسلیم کنم. پس از آزادی به سرعت به مدرسه رفتم و همه دوستان طلبه ام را جمع کردم و گفتم : باید کار مهمی انجام بدهیم که خدمت به اسلام و شریعت است! طلاب گفتند: چه کاری؟ و من گفتم: نسخه برداری و استنساخ از روی این کتاب و فوراً دست به کار شدیم و قبل از مهلت مقرر چند نسخه از روی آن استنساخ گردید.»
 آیت الله مرعشی نجفی پس از مهاجرت به قم، کتب خطی را همراه خود به ایران آورد. در قم نیز به خرید نسخ خطی و کتب ارزنده اقدام کرد پس از مدتی به دلیل کمبود جا، کتاب ها را از منزل به کتابخانه مدرسه مرعشیه انتقال داد. پس از چندی طبقه سوم این مدرسه به عنوان کتابخانه ساخته شد که در نیمه شعبان ١٣٨۶ ق با دو هزار جلد کتاب خطی افتتاح شد.
 استقبال روز افزون طلاب و علما برای مطالعه، کمبود فضای مناسب برای کتابخانه و خرید کتاب های جدید موجب شد تا ایشان در سال ١٣۵٣ با حدود شانزده هزار جلد  کتاب خانه بسیار بزرگی ( کتاب خانه فعلی) را تأسیس نماید که در نیمه شعبان ١٣٩۴ ق.  افتتاح گردید.
 کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی اکنون با دارا بودن بیش از ٢۵٠٠٠٠ جلد کتاب چاپی و ٢۵٠٠٠ جلد کتاب خطی[ ١ ] به مسئولیت حجت الاسلام دکتر سید محمود مرعشی نجفی  فرزند ایشان  در خدمت طلاب، فضلا، دانشجویان، دانش آموزان، محققان و نویسندگان می باشد.
 کتابخانه مزبور به خاطر نسخه های خطی نفیس و ارزشمند و گاه منحصر به فرد و کتب قدیمی مهم و کمیاب مورد توجه وافر نویسندگان، دانشمندان، مراکز علمی و تحقیقاتی سراسر جهان است. اکنون این کتابخانه شهرت جهانی دارد و با چهارصد موسسه، مرکز علمی و کتابخانه در سراسر جهان ارتباط دارد.
1- ارقام مربوط به سال ١٣٧٢ ش است. 


آخرین گفتارها ، محمد راجی قمی ، جلد ۶ ، صفحه ۴۵٩