کمیته مشترک مخوفترین شکنجهگاه ساواک
مهمترین، پرآوازهترین و مخوفترین شکنجهگاه ساواک در تمام دوره پهلوی کمیته مشترک ضدخرابکاری بود؛ بازداشتگاهی علیالظاهر کوچک و قدیمی که پیش از آن زندان موقت شهربانی بود و در پشت ساختمان مرکزی شهربانی کل کشور قرار داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تغییراتی که در آن ایجاد شده، با نام «موزه عبرت» در معرض تماشای عموم قرار گرفته است. ساواک ترتیبی اتخاذ کرده بود که اکثر بازداشتشدگان و شکنجهدیدگان در کمیته مشترک (به دلیل چشمبندی که دائماً بر چشمهایشان نهاده میشد) نتوانند موقعیت بیرونی و نیز داخلی آن را دیده و شناسایی کنند. کمیته مشترک ضدخرابکاری ساختمانی کوچک و مدور بود و سه طبقه با بندهای متعدد داشت. علاوه بر آن، اتاقهایی برای بخش اداری و محلهایی برای شکنجه قربانیان ساواک اختصاص داده شده بود. همانگونه که پیش از این آمد، از اواسط دهة 1340 به بعد، مخالفتهای سیاسی، چریکی و مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی گسترش یافت. همزمان با آن، ساواک و سایر نیروهای امنیتی و پلیسی برای برخورد با مخالفان به روشهای خشنتری متوسل شدند. با آغاز گستردهتر مخالفتها و مبارزات چریکی از اواخر دهة 1340و بهویژه پس از واقعه سیاهکل و حوادث متعاقب آن، حکومت احساس کرد برای برخورد انسجام یافتهتر با مخالفان نیازمند به وجود آوردن تشکیلات کارآمدتری است و به این نتیجه رسید که با تشکیل کمیتهای مشترک از واحدهای اطلاعاتی و عملیاتی ساواک، شهربانی و ژاندارمری، تعقیب، مراقبت و برخورد با مخالفان سیاسی و چریکی حکومت را با هماهنگی و انسجام بیشتری انجام داده و در همان حال خشونت بیشتری برای به زانو درآوردن مخالفان به کار گیرد. در چنین شرایطی کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت مدیریت، ریاست و هدایت ساواک در محل سابق زندان موقت شهربانی تشکیل شد. کمیته مشترک ضدخرابکاری وظیفه برخورد قهرآمیز با تمامی گروههای سیاسی، مذهبی و چریکی مخالف رژیم پهلوی را برعهده داشت. کمیته مشترک ضدخرابکاری در دوران اوج فعالیت خود (1350 ـ 1355)، پنجاه گروه ضربت و تعقیب و گریز را شامل میشد. به رغم اینکه نیروهایی از شهربانی و ژاندارمری نیز ساواک را همراهی میکردند، اما مسئولیت تمام فعالیتها، اقدامات و عملیات آنها در کشور برعهده ساواک بود. کمیته مشترک ضدخرابکاری از مهمترین و مؤثرترین دوایر تحت مدیریت اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی) بود و سرلشکر ناصر مقدم ـ مدیرکل وقت اداره کل سوم ساواک ـ در تأسیس و آغاز فعالیت آن نقش مهمی داشت. کمیته مشترک دارای یک رئیس و سه معاون بود که تمامی آنان از بین افسران و نیروهای رده بالای ساواک منصوب میشدند. معاون اول بر واحد اطلاعات کمیته مدیریت میکرد. معاون دوم رئیس واحد اجرایی بود و معاون سوم بر واحد پشتیبانی ریاست میکرد. واحد اطلاعات کمیته که مسئولیت کسب خبر و شناسایی، ردیابی و تحت تعقیب قرار دادن مخالفان سیاسی و چریکی رژیم پهلوی را به عهده داشت از چهار دایره شناسایی، جمعآوری، بازجویی و بهرهبرداری تشکیل میشد. دایره جمعآوری هم خود شامل سه شعبه: رابطین، جمعآوری اطلاعات و تعقیب و مراقبت بود. دایره بازجویی که از مهمترین بخشهای کمیته مشترک ضدخرابکاری محسوب میشد، هشت تیم بازجویی را دربرمیگرفت که با تشبث به شکنجههای مرگبار و هولناک جسمی و روحی عهدهدار اقرارگیری از قربانیان خود بود. واحد اجرایی سه دایره: مخابرات، تجسس و شناسایی و اسلحه و مهمات را دربر میگرفت. دایره تجسس و شناسایی نیز شامل پنجاه اکیپ گشتی و تعقیب و مراقبت بود که هر یک از این اکیپها شامل چهار نفر میشد. هر یک از این اکیپهای پنجاهگانه که مجموعهای از نیروهای ساواک، شهربانی و گاه ژاندارمری را دربر میگرفت، توسط فردی از اعضای ساواک مدیریت میشد. اکیپها و واحدهای گشت و تعقیب و مراقبت به اتومبیل، بیسیم، اسلحههای کلت و مسلسلهای یوزی و یک مسلسل کوچک ام. ده، جلیقههای ضدگلوله، دستبند، نارنجک و سایر لوازم و تجهیزات نظامی و مراقبتی مجهز بودند. 25 اکیپ، تا ظهر وظیفه تعقیب و مراقبت را انجام میدادند و 25 اکیپ باقیمانده بعد از ظهرها. گروههای تعقیب و مراقبت معمولاً پس از اخبار و اطلاعاتی که واحد اطلاعاتی کمیته مشترک در اختیارشان قرار میداد سوژهها و مکانهای موردنظر را تحت مراقبت قرار داده و به آن حمله میکردند. صدها نفر از مخالفان سیاسی و چریکی رژیم پهلوی در حمله واحدهای تعقیب و مراقبت ساواک دستگیر و راهی شکنجهگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری میشدند. ضمن اینکه در درگیریهای مسلحانه نیز تعداد قابلتوجهی از مخالفان و نیز نیروهای ساواک و شهربانی به قتل میرسیدند، چه بسا افراد بیگناهی نیز از ساکنین مناطقی که آماج حملات گروههای تعقیب و مراقبت قرار میگرفت، هدف گلوله قرار گرفته و جان خود را از دست میدادند.
اولین رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری سپهبد جعفرقلی صدری (رئیس وقت شهربانی کل کشور) بود که البته مقامی عمدتاً تشریفاتی داشت و وظیفه او را مدیریت اداره کل سوم ساواک (ناصر مقدم) و سپس (پرویز ثابتی) انجام میدادند. دومین رئیس کمیته سرتیپ رضا زندیپور بود که در 26 اسفند 1354 توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد. پس از او سرتیپ علیاصغر ودیعی به ریاست کمیته مشترک ضدخرابکاری منصوب شد و آخرین رئیس این تشکیلات هم سرتیپ جلال سجدهای بود. در میان شکنجهگران، بازجویان و سربازجویان کمیته مشترک ضدخرابکاری که برخی در دیگر زندانهای تحت مدیریت ساواک هم وظیفه شکنجه و بازجویی از زندانیان و مخالفان سیاسی حکومت را انجام میدادند، افراد زیر نامآورتر و پرآوازهتر از دیگران شدند: 1ـ محمدعلی شعبانی معروف به حسینی که از سال 1351 در کمیته مشترک ضدخرابکاری شکنجه و بازجویی را انجام داده و از خشنترین چهرههای شکنجهگر ساواک محسوب میشد. او که به قساوت و بیرحمی اشتهار داشت به القاب دراکولا، هیولا و گوریل هم شناخته شده بود. حسینی در 24 اسفند 1357 خودکشی کرد. 2ـ منوچهر وظیفهخواه معروف به دکتر منوچهری که نیز «از شقیترین و قسیالقلبترین شکنجهگران کمیته مشترک» ضدخرابکاری بود. منوچهری در بهمن 1357 به انگلستان گریخت. 3ـ محمدحسن ناصری معروف به عضدی که در طول سالهای پایانی حکومت پهلوی در کمیته مشترک ضدخرابکاری قدرت و اشتهار فراوانی داشت و مخالفان سیاسی حکومت را بیمحابا تحت شکنجههای مرگبار قرار میداد. عضدی فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران بود و اینک در امریکا زندگی میکند. 4ـ منوچهر ازغندی که او نیز به منوچهری معروف بود و در اعمال خشونت و شکنجه متهمان سیاسی در کمیته مشترک ضدخرابکاری از بازجویان محسوب میشد. 5ـ پرویز بهمن فرنژاد معروف به دکتر جوان که از همان آغاز فعالیت کمیته مشترک ضدخرابکاری از مهمترین بازجویان و شکنجهگران آن بود. 6ـ سیفالله شهاب که در بازجویی از متهمان در دهه 1340 سابقهای طولانی داشت. 7ـ جلیل اسعدی اصفهانی معروف به بابک. 8ـ ناصر نوذری معروف به دکتر رسولی، از حرفهایترین و مشهورترین و اثرگذارترین شکنجهگران و بازجویان ساواک، که تسلط بسیاری به روشهای متعدد شکنجه و بازجویی داشت. رسولی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به فرانسه گریخت. 9ـ رضا عطارپور معروف به دکتر حسینزاده که به درجه بازجوی کل هم ترفیع یافت. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اسرائیل گریخت. 10ـ محمد تفضلی معروف به محمد خوشگله که در ردیف قسیالقلبترین و بیرحمترین شکنجهگران و بازجویان کمیته قرار داشت. 11ـ بهمن نادریپور معروف به تهرانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی محاکمه و اعدام شد. 12ـ فریدون توانگری معروف به آرش که شکنجهدیدگان او را از بیرحمترین شکنجهگران و بازجویان ساواک دانستهاند. او نیز در دادگاه انقلاب اسلامی از برخی شکنجههای غیرانسانیاش در کمیته مشترک پرده برداشت. 13ـ فرجالله سیفی کمانگر معروف به کمالی.
در طول سالهای فعالیت کمیته مشترک ضدخرابکاری، تعدادی از رؤسا و اعضای مؤثر آن توسط گروههای مسلح و چریکی مخالف رژیم پهلوی ترور شدند. کمیته مشترک ضدخرابکاری مهمترین و مشهورترین شکنجهگاه ساواک در سراسر کشور بود و شعب ساواک در شهرها و استانها ارتباط منظمی با آن داشتند. شعب ساواک در استانهای کشور، پس از دستگیری متهمان و مخالفان سیاسی حکومت، بازجویی و اقرارگیری مقدماتی را همراه با شکنجه انجام داده و برای بازجویی بیشتر و تکمیلی، آنان را به کمیته مشترک ضدخرابکاری در تهران اعزام میکردند. اسناد، مدارک و خاطرات بسیاری درباره کمیته مشترک ضدخرابکاری وجود دارد؛ آلات و ابزارهای متعدد شکنجه که در این کمیته تعبیه شده بود، در صدر تمام شکنجهگاههای ساواک، زندانها و بازداشتگاهها قرار داشت.
از مشهورترین مکانهای اعمال شکنجه در کمیته مشترک ضدخرابکاری اتاق معروف به «اتاق تمشیت» بود. این اتاق به شکل بیضی بود و بر حسب خاطرات کسانی که در این اتاق شکنجهها شدهاند، «انواع شکنجهها با دستگاههایی عجیب و غریب به همراه ضربات کابل سیمی، پنجه بُکس، شلاق، مشت و لگد، شوک برقی به ضمیمه فحش و توهین و ناسزا و تهدید زن و فرزند برقرار بود». اتاق تمشیت که در طبقه همکف کمیته مشترک قرار داشت، برای تحت فشار قرار دادن هر چه بیشتر متهمان و دستگیرشدگان به کار گرفته میشد و بازجوییها در اتاق بزرگتری که آن هم مجهز به انواع آلات شکنجه بود و در طبقه دوم جای داشت، صورت میگرفت. هرگاه قربانیان از پاسخ دلخواه حکومت و ساواک طفره میرفتند، به اعمال شکنجههای بیشتر در اتاق تمشیت که معمولاً حداقل یک بار طعم تلخ آن را چشیده بودند، تهدید میشدند؛ در موارد متعدد نیز دستگیرشدگان به طور مکرر در اتاق تمشیت شکنجه میشدند. کمیته مشترک ضدخرابکاری شکنجهگاهی تمام عیار بود. دستگیرشدگان بلافاصله راهی این شکنجهگاه میشدند تا پس از بازجویی و اقرارگیری و پروندهسازیهای دلخواه ساواک روانه دادگاههای تحت سلطه این سازمان شده و پس از محکومیت به زندانهای مختلف اعزام شوند. کمیته مشترک ضدخرابکاری بازداشتگاهی موقت به حساب میآمد که روند دستگیری و نگهداری متهمان و مخالفان سیاسی در آن، محدود به هیچ آییننامه و یا موارد قانونی نبود. ساواک هر کسی را به هر دلیل واهی دستگیر و روانه کمیته مشترک ضدخرابکاری میکرد و تنها زمانی موجبات آزادی او فراهم میشد که پس از تحمل شکنجه، بیگناهیش ثابت شود؛ بازجوییهای همراه شکنجه نیز ماههای طولانی ادامه داشت. نام کمیته مشترک ضدخرابکاری با مفهوم شکنجه قرین و عجین بود. احتمال نمیرود از هزاران نفری که طی سالهای دهة 1350 روانه این شکنجهگاه شدند، کسی طعم تلخ شکنجههای غیرانسانی جسمی و روحی ساواک را نچشیده باشد. بسیاری از مخالفین حکومت پهلوی، از جمله روحانیون پیرو حضرت امام خمینی(ره)، در طول سالهای دهة 1350 به طور مکرر در کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت شکنجههای مرگبار جسمی و روحی قرار گرفتند و بازجویان ساواک برای شکنجه، از آلات و ابزارهای متعدد بهره میگرفتند. در خاطرات برخی روحانیون به اعمال شکنجه با دستگاهی تحت عنوان آپولو اشاره شده است. دستگاه آپولو که اینک در موزه عبرت (محل سابق کمیته مشترک ضدخرابکاری) در معرض دید عموم قرار گرفته، شامل یک میز فلزی دارای تکیهگاهی در عقب بود که متهمان را به طور نشسته، در حالیکه پاهای او فاصلهدار از هم با بندهای فلزی بسته شده، به میز میبستند. سپس کلاهخود آهنی را که تا منتهی الیه گردن زندانی را میپوشاند و شکل دلهرهآوری داشت، بر سر قربانی مینهادند. همزمان شلاقهایی بر بخشهای مختلف بدن شکنجهدیدگان وارد میآمد. هر از گاه نیز ضربهای به کلاهخود مینواختند که همراه با صدای فریاد و ضجههای قربانی، فریادهای دهشتناکی ایجاد کرده و آنان را دچار رعب و وحشتی وصف ناشدنی میکرد. شناخته شدهترین روحانیونی که تحت شکنجههای ساواک به شهادت رسید و حکومت پهلوی به رغم تمام پردهپوشیها، نتوانست از زیر مسئولیت آن شانه خالی کند، آیتالله محمدرضا سعیدی از پیروان امام خمینی بود که بارها توسط ساواک دستگیر و شکنجههای جسمی و روحی بسیاری متحمل شده بود. اما به دنبال موضعگیری علیه ورود کنسرسیومی از سرمایهگذاران امریکایی به ایران در اوایل سال 1349، مأمورانی از ساواک او را دستگیر و راهی زندان قزلقلعه کردند و پس از اعمال شکنجه موجبات شهادتش را فراهم آوردند. از دیگر روحانیونی که تحت شکنجههای ساواک به شهادت رسید، آیتالله حسین غفاری بود. وی در 7 دی 1353 به شهادت رسید. آیتالله غفاری در آخرین بازجوییهایی که ساواک از او انجام داد صراحتاً نوشت که: «من فکر میکنم تنها کسی که میتواند ایران را نجات دهد آیتالله خمینی است»؛ بدنبال آن، شکنجههای مرگبار ساواک ادامه یافت «و او صبور و مقاوم در برابر ضربات هولناک دژخیمان مقاومت کرد، لب از لب نگشود و در آستانه 60 سالگی با سری که از ضربه ستمکاران سوراخ شده بود و رانهایی که با روغن داغ سوخته بود و دو دستی که از ستم بیصفتان شکسته بود و صورتی که باد کرده و کبود شده بود و انگشتانی که له شده بود، به لقاء محبوب شتافت.»
امام خمینی که در دهههای 1340 و 1350 در تبعید به سر میبرد، همواره در سخنرانیها، اعلامیهها و موضعگیریهای خود علما و روحانیون و طلاب را به مقاومت و سازشناپذیری هر چه بیشتر در مقابل رژیم پهلوی فراخوانده و هشدار میداد از شکنجههای مرگبار و غیرانسانی ساواک بیمی به دل راه ندهند. ایشان در پیش گرفتن این روشهای غیرانسانی را نشانه ضعف و ناتوانی حکومت ارزیابی نموده و آن را محکوم به شکست و زوال میدانست.
مظفر شاهدی ، ساواک ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی