10 آبان 1393
چرا ایران به حکومت رضاخان تن داد ؟
بعد از فتح تهران و خلع محمد علی شاه وپیروزی مشروطیت به تاریخ اول رجب 1327 و 28 تیر 1288 و 19 ژوئیه 1909 شادی سراسر کشور را فراگرفت، شادی بهواسطه کار بزرگی که مردم ایران در آن زمان انجام دادند. اگر به وضعیت مردمسالاری در دیگر کشورهای جهان در آن روزگار نظری بیندازیم درخواهیم یافت روشنفکران، علما و مردم در عصر مشروطیت چه کار مهمی کردند.
در همه کشورهای مردمسالار آن زمان، زنان حق رای نداشتند. زنان برای نخستینبار در 1921میلادی (1300 خورشیدی) در ایالات متحده آمریکا حق رای به دست آوردند و سپس در 1927میلادی (1306 خورشیدی) در بریتانیا از این حق بهرهمند شدند. در میان 16 کشوری که در آغازین سالهای سده بیستم، دارای پارلمان بودند، همه مردان، بویژه مردان طبقههای فرودست به دلیل پیچیدگی نظام انتخاباتی، حق رای نداشتند. در چنین شرایطی ایران در 1285 خورشیدی (1906میلادی) بر اثر خیزش مشروطیت، به عنوان هفدهمین کشور، به جرگه کشورهای دارای سامان مردمسالاری پیوست. ایران، نخستین کشور از قاره پهناور آسیا بود که در راه مردمسالاری حرکت کرد و در این تلاش ملی، پیروز شد. باید دانست که همزمان با خیزش مشروطیت ایران، همه مردان انگلیسی از حق رای برای گزینش نمایندگان پارلمان، برخوردار شدند.(1)
این حرکت بزرگ، اهمیت تلاش علما، روشنفکران و مردم ایران و ازخودگذشتگی آنان در راه مشروطه در بیش از یک قرن قبل را روشن میکند و میتوان دریافت که چرا امپراتوری روس و انگلیس با توجه به اهداف استعماریشان، اختلافات خود را کنار گذاشته، با هم متحد شده و برای به شکست کشاندن انقلاب مشروطه ایران از هیچ کوشش، دسیسه و جنایتی دریغ نداشتند.
انتظار ملت ایران، علما و روشنفکران از انقلاب مشروطیت، استقلال، آزادی و استقرار حکومت قانون و مشروطه بود، پس از صدور فرمان مشروطیت و گشایش مجلس شورای ملی هر روز مردم موانعی را در راه اهداف خود میدیدند، خصوصا گفتوگو بر سر متمم قانون اساسی به یاس و ناکامی آنان میافزود و باعث دلسردی مردم میشد.
بعد از پیروزی مشروطیت، اول رجب 1327 مصادف با 27 تیر 1288 (اول ژوئیه 1909) احمدشاه قاجار به سلطنت رسید. او هفتمین و آخرین پادشاه قاجار بود که با فتح تهران و خلع محمدعلی شاه در 12 سالگی به سلطنت رسید. تا رسیدن به سن قانونی ابتدا عضدالملک و سپس ناصرالملک از سران قاجار نایبالسلطنه بودند.
دوران سلطنت احمدشاه قاجار در ایران خصوصا 5 سال ابتدایی آن، یکی از بحرانیترین دورههای تاریخ و در عین حال پر هرج و مرجترین دوران تاریخ قاجار است. در این دوره با توجه به کمسن و سال بودن شاه و دوران آشفته و نابسامانی که پس از سلطنت استبدادی محمدعلیشاه بر جامعه ایران حاکم بود، کشور شاهد دودستگی سران و نمایندگان مجلس، آشفتگی سیاسی و ترورهای مخفی، خالی بودن خزانه مملکت و بحران مالی بود. این دوران از لحاظ بحرانهای بینالمللی نیز قابل تأمل است. وقوع جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر روسیه عملا در تحولات و آشوبهای داخل ایران بیتأثیر نبود. آنچه در این دوره قابل ملاحظه است نفوذ گسترده روس و انگلیس در ایران است. به واقع ایران عملا پس از قرارداد 1907 میلادی تحت نظر روسیه و انگلیس اداره میشد.
پس از آغاز جنگ جهانی اول، احمدشاه قاجار در اول نوامبر 1914 بیطرفی ایران را در جنگ اعلام کرد و مستوفیالممالک، که طرفدار سیاست بیطرفانه در جنگ بود به نخستوزیری رسید؛ اما قوای روس از شمال، نیروهای انگلیسی از جنوب، و عثمانیها هم از غرب وارد خاک ایران شدند و عملا کشور را اشغال کردند.
به هر روی از پیامدهای جنگ جهانی اول میتوان به فروپاشی 4 امپراتوری اشاره کرد. امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان از هم گسیختند، امپراتوری عثمانی فروپاشید و ترکیه کنونی بهوجود آمد و امپراتوری روسیه نیز به دست انقلابیهای بلشویکها فروریخت، ولی برای ایران قحطی و مرگ به ارمغان آورد. با آغاز جنگ جهانی اول و اشغال ایران، توسط ارتش اشغالگر بریتانیا، انگلیسیها با خرید آذوقه مردم ایران، قحطی بزرگ ایران را طی سالهای 1919ـ1917 رقم زدند و عده زیادی از مردم ایران را به کام مرگ فرو بردند.
بلشویکها رسما اعلام میکردند که توافقهای پیشین روسیه و انگلستان که ایران را میان دو کشور تقسیم کرده بود باطل و کانلمیکن است (قرادادهای 1907 و 1915) و بر همین اساس حکومت نوپای شوروی فرماندهی دیویزیون قزاق در ایران را به کلرژه محول کردند. اما فرماندهی او دیری نپایید، چون نیروهای بریتانیا که در ایران مستقر شده بودند کلنل استاروسلسکی را، که از هواداران حکومت تزاری بود، به جای او منصوب کردند. سپس بریتانیا فرماندهی را به سردار همایون والی و در نهایت به رضاخان میرپنج سپرد.
سقوط رژیم روسیه تزاری و به قدرت رسیدن بلشویکها در اثر انقلاب اکتبر 1917 و ایجاد حکومت شوروی که یک حکومت با ایدئولوژی کمونیستی بود، انگلیس را به تلاشی مضاعف وادار ساخت تا ضمن به شکست کشاندن مشروطه در ایران که خطری بالقوه برای صدور انقلاب مشروطه به سایر کشورهای منطقه بود و سالها به کمک عوامل داخلی و متحد خود از جمله روسیه برای به شکست کشاندن آن زمینهسازی کرده بودند از خطر صدور انقلاب شوروی در منطقه جلوگیری و آن را سد کند تا هم جای رقیب سابق را بگیرد و هم امتیازات خود در ایران را حفظ کند.
از نظر انگلستان با توجه به شرایط کنونی، ضرورت تشکیل یک حکومت قدرتمند که بتواند از پیشرفت ارتش سرخ جلوگیری کند احساس میشد. از طرفی هم زمینههای لازم این کار فراهم شده بود. انقلابیون در تبریز و گیلان سرکوب شده و مردم به جان آمده نیز خسته و گرسنه بودند. شرایط برای پذیرش و عدممخالفت از جانب مردم فراهم بود. مذاکرات آیرون ساید با رضاخان و سیدضیاءالدین در قزوین سرنوشتساز بود. رضاخان مجری کودتای سوم اسفند 1299شمسی شد. او در 22 سالگی به نیروی قزاق پیوست و طی 20 سال مراحل نظامی را تا فرماندهی هنگ قزاقخانه (آتریاد) طی کرد. شرایط برای کودتا فراهم بود. به احمدشاه هم اطمینان داده شد که از جانب کودتا خطری او را تهدید نمیکند. وی با این شرایط مجبور شد فرمان ریاست وزرایی سیدضیاءالدین را امضا و عنوان سردار سپه را به رضاخان اعطا کند.
به دنبال کودتا که در روز 3 اسفند ماه انجام شد، پایتخت تسخیر شد و با ایجاد سروصدا و تیراندازی بیمورد و زد و خوردهایی نهچندان جدی، کودتاگران توانستند در مردم وحشت و اضطراب ایجاد کنند و فردای آن روز جمع زیادی از رجال و دولتمرادن گذشته بازداشت شدند و اقداماتی در جلب نظر مردم صورت گرفت.
سیدضیاءالدین طباطبایی به منظور عوامفریبی و کسب وجاهت سیاسی، قرارداد 1919 میلادی را لغو کرد تا کابینه مورد نظر کابینههای ملی و ضد انگلیسی معرفی شود. رضاخان میرپنج با ادغام دیویزیون قزاق، ژاندارمری دولتی، بریگاد مرکزی و سایر قوای پراکنده نظامی پلیس جنوب، ارتش متحدالشکلی را پایهگذاری کرد که فقط مجری فرامین وزیر جنگ باشد. در همین زمان به برخی نهضتها از جمله نهضت جنگل و قیام کلنل پسیان پایان داده شد.
در مجلس کشمکشهایی بین دو فراکسیون تجدد (طرفداران رضاخان) و اقلیت به رهبری مدرس درگرفته بود. مدرس چون میدانست رضاخان با اعمال نفوذ در انتخابات موفق شده عدهای از طرفداران خود را وارد مجلس کند، قصد داشت با اعتراض به اعتبارنامههای آنان از حضور آنها در مجلس جلوگیری کند. کمی بعد کابینه سیدضیاء(معروف به کابینه صدروزه) ساقط شد و سردار سپه از احمدشاه فرمان نخستوزیری گرفت.
پس از خروج احمدشاه از کشور عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیسجمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند که با مخالفت مدرس و مقاومت شدید روشنفکران، روحانیان و مردم در بهارستان و قشونکشیهای رضاخان و کشته و مجروح و مصدومشدن تظاهراتکنندگان، در نهایت با معذرتخواهی رضاخان و دستور آزادی محبوسان روزهای اخیر، طرح جمهوری با شکست روبهرو شد.
بالاخره نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی با فشارهای سردار سپه در ۹ آبان ۱۳۰۴ ماده واحدهای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی سپرده شد و تعیین تکلیف حکومت قطعی به مجلس موسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به رضا پهلوی واگذار شد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد. رضاخان میرپنج بعد از رسیدن به سلطنت نام فامیل خود را به پهلوی تغییر داد، از اینرو محمود پهلوی ملقب به (محمود محمود)2 مجبور شد آن نامخانوادگی را واگذار کند و پس از آن نامخانوادگی دیگری را نپذیرفت و نام خودش (محمود) را به عنوان نامخانوادگی استفاده میکرد.
رضاشاه بعد از شهریور 20 به جزیره موریس تبعید شد. محمدقلی مجد تاریخنویس، براساس اسناد دولتی آمریکا می نویسد که رضاشاه در زمان کنارهگیری از سلطنت (1320) حدود 200 میلیون دلار در حسابهای بانکیاش در لندن و نیویورک و تورنتو ذخیره پولی داشته است. بنابر این ادعا این رقم به غیر از معادل 50 میلیون دلاری است که در بانک ملی تهران و حدود 7000 روستای ششدانگ و کارخانههایی است که وی در ایران داشته است. رضاشاه در زمان خود یکی از ثروتمندترین مردان جهان بود. وی بالاخره در روز ۴ مرداد ۱۳۲۳ در شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی درگذشت.
1. دکتر هوشنگ طالع در مقالهای تحت عنوان مشروطیت و قرارداد 1097 مورخ شنبه26 فروردین 1391. 2 .محمود محمود از ملیون و آزادیخواهان پرحرارت و فعال صدر مشروطیت بوده و خدماتی در این راه از روی ایمان و عقیده انجام داد.
جام جم