02 تیر 1393
اولین دیدار با امام خمینى(ره)
موقع ظهر وارد منزل مسکونى امام(ره) شدم. ایشان به اتفاق همراهان براى اقامهى نماز ظهر و عصر آماده مىشدند. وقتى امام خمینى را دیدم، حالتى به من دست داد که در طول زندگى و عمرم آن لحظه را هرگز فراموش نمىکنم. نورانیت چهرهى حضرت امام، حالت چشمها، قد رشید و جذابیت سیماى ایشان، مرا غرق وجودشان ساخت. وقتى دست ایشان را بوسیدم بىاختیار گریه کردم، گریهاى از ته دل با تمام وجود و شیفتگى، از شدت گریه (که از سر شادى بود) کنترل خود را از دست داده بودم. براى اولین بار بود که امام و مرجع تقلید خود را مىدیدم و حالتى در وجودم احساس کردم که وصفناپذیر است.
در مدتى که من در نوفللوشاتو بودم، خاطرم هست که دانشجویان زیادى از مناطق مختلف فرانسه و بعضاً از سایر نقاط اروپا به دیدن ایشان مىآمدند و شخصیتها و روحانیون بزرگوارى از ایران نیز به ملاقات امام)ره( مىآمدند و این روستا تبدیل به یک مرکز تحولات سیاسى مربوط به ایران و منطقه شده بود. آن خانهاى که امام)ره( و خانوادهى محترمشان در آن زندگى مىکردند، ظاهراً اجارهاى بود، اما خانهاى که روبهروى بیت امام)ره( قرار داشت و محل حضور میهمانان، ملاقاتکنندگان و خبرنگاران بود، به یک ایرانى مقیم فرانسه تعلق داشت که در اختیار امام)ره( قرار داده بود. نمازهاى جماعت هم در همین خانه برگزار مىشد. معنویت خاصى در نمازهاى جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء برقرار بود؛ اگر هوا بارانى بود نماز در طبقهى دوم ساختمان که فضاى کوچکى هم داشت، برگزار مىشد و اگر هوا مناسب بود در محوطهى آن خانه و در نزدیکى یک درخت سیب برقرار مىشد.
شخصیت بزرگوار، مرحوم حاج سیداحمد خمینى(63) که مسئولیت و سازماندهى تمام برنامههاى امام)ره( را بهعهده داشت و تقسیم وظیفهاى که ایشان براى افراد خدمتگزار در بیت حضرت امام کرده بود، در پیشبرد کارها بسیار مهم بود؛ مثلاً شهید بزرگوار حاج مهدى عراقى(64) مسئول تدارک و تهیهى غذاى میهمانان بود. حاج مهدى عراقى براى همهى حضار غذاى سادهاى تدارک مىدید. تعداد زیادى تخممرغ را در یک دیگ بزرگ روى گاز قرار مىداد و به صورت آبپز مىپخت و همراه با نصف نان باگت در اختیار میهمانان قرار مىداد. در بعضى از روزها هم یک یا دو گوسفند را خریدارى مىکرد و در باغى که در پشت همان خانهى محل دیدار و ملاقاتها بود، ذبح مىکرد و پس از کندن پوست و قطعه قطعه کردن گوشت آن، آبگوشت مفصّلى تهیه کرده و به هر کدام از میهمانان یک کاسه آبگوشت و یک نصفه نان باگت مىداد که این غذا فوقالعاده خوشمزه بود. از دیگر شخصیتها و مقامهایى که در بیت امام)ره( فعالیت داشتند، خانم دباغ(65) بود. ایشان که با آقاى مهندس غرضى در سوریه، لبنان فعالیتهایشان را هماهنگ مىکرد، در نوفللوشاتو هم در بیت امام کمک مىکرد و در ضبط و تکثیر پیامها و اعلامیههاى امام)ره( مشغول به کار بود.
در همان خانهاى که محل ملاقاتهاى امام)ره( بود، زیرزمینى قرار داشت که صحبتها، پیامها و سخنرانىهاى حضرت امام)ره( بعد از ضبط بر روى نوارکاست توسط آقاى سراجالدین موسوى(66) به یاران و دوستان امام در ایران مىرسید. به طور مثال با اصفهان تماس مىگرفت و نوار ضبط شده را پشت گوشى تلفن مىگذاشت و آنهایى که در اصفهان بودند، نوار را ضبط مىکردند؛ اما کار من و آقاى احمد فضائلى در آنجا جزئى و مختلف بود. بیشتر کارها و وظایف ما را آقاى غرضى هماهنگ مىکرد و با ایشان ارتباط داشتیم؛ مثلاً خرید نان، بعضى وقتها بهعهدهى ما بود و از آنجا که هم گواهینامهى بینالمللى داشتیم و هم به زبان انگلیسى آشنا بودیم به راحتى مىتوانستیم صحبت کنیم و در خیابانهاى پاریس رانندگى کرده، مواد مورد نیاز را از فروشگاهها خریدارى کنیم. بعضى از اوقات هم پیگیرى چاپ و تکثیر اعلامیههاى امام)ره( بهعهدهى ما بود. ما این اعلامیهها را به پاریس مىبردیم و تکثیر مىکردیم تا بین میهمانان و ملاقاتکنندگان با حضرت امام توزیع شود. محل استراحت و خواب ما در همان خانه )محل دیدارها( بود. در اواخر حضورمان در نوفللوشاتو براى مدت کوتاهى یک هتل در نزدیکى محل اقامت امام)ره( براى میهمانان اجاره کرده بودند که ما در آن هتل استراحت مىکردیم.
در همین دوران که ما در پاریس بودیم، بعضى وقتها به دیدن و تماشاى این شهر مىرفتیم؛ مکانهایى چون برج ایفل، خیابان شانزهلیزه و مقبرهى سرباز گمنام و متروهاى دوطبقهى شهر که در دو سطح خطوط رفت و آمد مىکردند، خیلى برایمان جالب و تماشایى بود و جاذبهى توریستى خاصى داشت.
http://www.yahyasafavi.com