09 دی 1399
تحلیل اهداف و نتایج جنایت آمریکا
در سالگرد شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی
اشاره :
سیزدهم دی ماه سالگرد شهادت جانسور سردار انقلاب سپهبد شهید قاسم سلیمانی است . به همین مناسبت در راستای بررسی ابعاد این جنایت تروریستی که به دستور دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا توسط پهباد های خون آشام در نیمه شب در فرودگاه بغداد انجام گرفت ، سرمقاله فصلنامه مطالعات سیاست خارجی ، تهران شماره 14 را در اینجا باز نشر کردیم . به امید آنکه توانسته باشیم گامی در جهت افشاء ماهیت تروریستی آمریکا و اهداف بلند شهید حاج قاسم سلیمانی در خدمت به انقلاب و مقاومت اسلامی برداشته باشیم .
*********
خطای محاسباتی و موازنه منفی
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، بدون ملاحظه نسبت به جایگاه رسمی خود بلافاصله پس از ترور فرمانده رشید جبهه مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی با لحنی غرور آمیز مسؤولیت این جنایت آشکار را بر عهده گرفت و گفت: این ترور به دستور شخص وی انجام شده است. او مدعی شد که این تصمیم را بهمنظور جلوگیری از بروز یک جنگ اتخاذ کرده است. مایک پمپئو، وزیر خارجه بزرگترین مدعی دموکراسی و داعیهدار حقوق بشر، نیز در اقدامی مشابه، برای اینکه از غنائم این معرکه خونین بینصیب نماند، این رفتار تروریستی را اقدامی "شجاعانه" توصیف کرد. او که در تحولات بینالمللی و معادلات غرب آسیا بیشتر در هیبت وزیر جنگ ایالات متحده ظاهر میشود (تا وزیر امور خارجه)، به این اندازه از حماقت سیاسی نیز اکتفا نکرد، پا را فراتر نهاد و بیشرمانه اعتراف کرد که او نیز در این تصمیم نقش داشته است. وی رسماً گفت: «باید بگویم که من هم جزو فرآیند این تصمیمگیری بودم.»
ترور شهید حاج قاسم سلیمانی، که در دو دهه گذشته فراتر از مرزهای جغرافیائی جمهوری اسلامی ایران، شجاعانه طرحهای استکباری ایالات متحده آمریکا را به چالش کشیده و آشکارا واشنگتن را از یک نظام سیاسی بلامنازع به دولتی معمولی و شکست خورده تبدیل کرده است، برای بسیاری از ناظران منطقهای، حتّی خود شهید سلیمانی، دور از انتظار نبود. چیزی که کمتر انتظار آن میرفت این بود که عالیترین مقام رسمی بزرگترین ابرقدرت جهان رسماً مسؤولیت این اقدام تروریستی را برعهده گرفته و با وقاحتی کم نظیر بدان مباهات کند.
رفتار غیر عادی رئیس جمهور ورشکسته دولت آمریکا و وزیر خارجه جنجالی او صرفاً یک واکنش احساسی نیست، بلکه کنشی خارج از عرف است که در شکستهای پیاپی دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده در برابر مقاومت شجاعانه جمهوری اسلامی ایران، ریشه دارد. شکست چند دهه گذشته کاخ سفید در ممانعت از دستیابی ج.ا.ا به ابزار قدرت، شکست آن در وادار سازی جمهوری اسلامی به مذاکره مجدد پس از پرونده برجام، ناتوانی در مهار توان موشکی ایران، ناکامی در از بین بردن نفوذ منطقهای ایران، شکست در معادلات عراق، سوریه، لبنان، یمن که همپیمانان جمهوری اسلامی ایران هستند، و دهها مسأله دیگر که تماماً در جدول شکستهای محسوس و غیر محسوس آمریکا سیاهه شده است، اینک رهبران کاخ سفید را بر آن داشته تا با تمسک به دستاوردهای این عملیات تروریستی بر تمام شکستهای گذشته پلی ایجاد کرده و بسوی خلق یک پیروزی توهمی، روزنهای ایجاد کنند. ترامپ با ارتکاب یک محاسبه غلط و صدور دستور شلیک در این عملیات تروریستی در خاک عراق، هر چند موفق به حذف فیزیکی سردار سلیمانی از صحنههای تقابلی با نیروهای پنتاگون و عناصر تکفیری - تروریستی (این دست نشاندگان آمریکا) شد، امّا حقیقت آن است که با این خطای راهبردی، موازنه قدرت در غرب آسیا را به نفع جمهوری اسلامی ایران رقم زد. با وجود شرایط پس از ترور شهید حاج قاسم سلیمانی، تحولات راهبردی منطقه طبق میل و سناریوی دلخواه پنتاگون، سیا و کاخ سفید پیش نمیرود. ترامپ و مشاورانش تصور آن را داشتند که بهدنبال حذف فرمانده ارشد ایرانی که در تمام شکستهای دو دهه اخیر آمریکا نقش تعیین کننده داشته است، قادرند:
-به اعتبار جهانی آمریکا و شخص رئیس جمهور بیفزایند؛
-ایران را نیز در پی این حمله (باصطلاح برقآسا) درونگرا، سرخورده و منفعل سازند؛
-کشورهای نزدیک به ایران در منطقه را نیز با موجی از دلهره و نگرانی که بهدنبال قدرتنمائیهای گوناگون که پس از این اقدام تروریستی بهراه خواهند انداخت، مطیع آمریکا سازند.
-به بازی استیضاح رئیس جمهور که در معادلات داخلی آمریکا توسط نمایندگان دموکرات کلید خورده است پایان داده و این معادله را مقتدرانه به نفع ترامپ خاتمه دهند. آنها تصور میکردند با ایجاد وضعیت تقابلی با ایران فضای سیاسی آمریکا را بطور یکدست در اختیار خواهند گرفت و طیفمخالف حزب حاکم وادار به رعایت سکوت در وضعیت تقابلی با دشمن خارجی خواهند شد.
-و بالاخره با کوفتن بر طبل پیروزی و سرپوش نهادن به شکستهای تکراری ترامپ در عرصه سیاست خارجی، زمینه را برای پرشورکردن کارزار تبلیغات انتخاباتی به نفع دونالد ترامپ فراهم ساخته و پیروزی او را قطعی خواهند کرد.
امّا پس از عملیات تروریستی نظامیان آمریکا در سحرگاه 13 دیماه 1398، حوادث به گونهی دیگری رقم خورد. این حوادث رشتههای طراحان عملیات ترور را پنبه کرد و نتائج معکوسی در برداشت. به عنوان نمونه؛
الف. اعتبار و جایگاه بینالمللی آمریکا در افکار عمومی جهانیان به اندازه یک تیم تروریستی تنزل پیدا کرد. کشوری که ادعای اداره جهان را دارد با چنین رفتاری در سراشیبی سقوط و بیاعتباری قرار گرفته است و اینک در جایگاه یک تیم تروریستی نقشآفرینی مینماید. دولت آمریکا با تمرکز بر الگوهای رفتاری تروریستی و قلدرمآبانه، از این پس قادر نیست در قامت یک کشور قدرتمند و سازنده در تحولات دو یا چند جانبه بروز و ظهور یابد. هیچ کشوری (حتی همپیمانان آمریکا) اعتمادی به نقشآفرینی کاخ سفید نخواهد داشت.
ب. پاسخ سریع، قاطع و آشکار جمهوری اسلامی ایران به تعرض تروریستی کاخ سفید با عملیات موشکی بر روی پایگاه عین الاسد، به این فرضیه که آمریکا (بهدلیل برخورداری از پارامترهای قدرت) میتواند هر رفتاری را در پیش گرفته و متقبل هزینه اشتباهات خود نباشد، پایان داد و ثابت کرد این موضع رسمی جمهوری اسلامی که به هر تجاوزی از سوی دشمن پاسخ میدهد، صرفاً یک تهدید یا یک تبلیغات رسانهای نیست. این یک تصمیم و برنامه راهبردی است که بر اساس آن ایران مصمم است در برابر هرگونه تجاوز ایستادگی کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در جایگاه تعیین کننده سیاستهاى کلى نظام جمهورى اسلامى ایران این تصمیم را مورد تأکید قرار داده و فرمودهاند: «ما هرگز کشور را به سمت جنگ نمیبریم، لکن اگر چنانچه دیگران بخواهند چیزی را بر این کشور تحمیل کنند، ما با قدرت تمام در مقابلشان میایستیم»
ج. از ظرفیتهای ایران برای اعمال سیاستهای منطقهای و از عجز ایالات متحده آمریکا برای مهار ایران یا ممانعت از پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در منطقه پرده برداری شد. آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (دیآیای)، وابسته به پنتاگون، در گزارشی 130 صفحهای به ارزیابی قدرت نظامی ایران (به عنوان یکی از پیشبرندههای اهداف سیاست خارجی) پرداخته و با ارزیابی نیات، استراتژی و قابلیت های نظامی ایران، آورده است؛ آژانس دو هدف نظامی راهبردی، «حفظ نظام و تسلط بر منطقه غرب آسیا» را برای ایران معرفی میکند. در این گزارش آمده است:
«ایران در راستای تحقق این دو هدف از رویکردهای ترکیبی یا هیبریدی بهرهبرداری میکند. و به صورت همزمان از عناصر متعارف و نامتعارف بهره می برد.
راهبرد متعارف ایران، در وهله نخست مبتنی بر ایجاد بازدارندگی و توانایی پاسخ تلافیجویانه به مهاجم است.
در صورت شکست بازدارندگی، ایران قدرت و قاطعیت خود را از طریق تحمیل هزینهسنگین به رقیب متخاصم به نمایش گذاشته و با استفاده از مجموعه کاملی از این توانمندیها، بازدارندگی را احیا میکند.
ایران برای تثبیت عمق راهبردی خود از عملیاتهای نبرد نامتعارف و شبکهای از شرکای نظامی و گروههای نیابتی تحت حمایت خود استفاده میکند.»
در این گزارش با اشاره به توانمندی موشکی ایران برای اعمال سیاستهای خود آمده است:«تهران به دنبال رهبری یک نظم با ثبات منطقهای است که در آن نفوذ مسلط را داشته باشد.متحدان این کشور بدون آسیب باقیمانده، نفوذ ایالات متحده و شرکای منطقهای ایالات متحده کاهش یافته، گروههای افراطگرای سنی شکست خوردهاند.»
بر اساس ارزیابی آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، تهران خود را در آستانه دستیابی به این هدف میداند زیرا ایران از قابلیتهای گوناگونی برخوردار است از جمله؛
-توانمندی موشکهای بالستیک ایران که یکی از اجزای اصلی ایجاد بازدارندگی استراتژیک است.
-موشکهای ایران قابلیت برای حملات از راه دور را دارد تا دشمنان خود را از حمله به خاکش منصرف کند.
-ایران دارای بزرگترین زرادخانه موشکی در خاورمیانه، با تعداد قابل ملاحظه ای از موشک های بالستیک با برد نزدیک، موشک های بالستیک با برد کوتاه و موشک های بالستیک با برد متوسط است که می تواند تا 2000 کیلومتر دورتر، نقاطی را در سراسر منطقه هدف قرار دهد.
-ایران برنامه ساخت موشکی گستردهای دارد و از منظر ابعاد و از منظر پیچیدگی در حال رشد است. با وجود دههها تلاشهای ضداشاعهای، آمریکا در جلوگیری از رشد توان تسلیحاتی ایران ناکام است.
-ایران با بهره مندی از موقعیت ژئواستراتژیک خود در امتداد خلیج فارس و تنگه هرمز، قابلیت های دریایی مبتنی بر تاکتیک های نامتقارن را با استفاده از پلتفرم ها و سلاحهای بی شماری که می تواند برای غلبه بر نیروی دریایی دشمن موثر باشد، توسعه داده است.
-طیف گسترده ای از این قابلیت ها برای ایران در دسترس است که شامل: موشک های کروز ضد کشتی، قایق های کوچک تندرو، مین های دریایی، زیردریایی ها، هواپیمای بدون سرنشین، موشک های بالستیک ضد کشتی و دفاع هوایی است.
در این گزارش به این موضوع نیز اشاره شده است که «ایران تنها کشوری در خلیج فارس است که ناوگان زیردریایی دارد.»
اینها بخشی از توانمندیهای نظامی ایران است که احیاناً در جهت اعمال سیاستهای منطقهای از سوی نظامیان جمهوری اسلامی بکار گرفته خواهد شد و آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا بدان واقف شده است. نفوذ معنوی ایران در بین ملتهای منطقهچیزی است که بیشترین تأثیر در مدیریت تحولات منطقه را دارد و همین را نظامیان آمریکا کمتر درک میکنند. نفوذی که باعث میشود از لشکر بدون مرز سپاه قدس در خطبههای نماز جمعه، از جانب مقام معظم رهبری، پردهبرداری شود. لشکر ی که در جریان تشیع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی در مقیاسهای کم تکرار میلیونی در عراق، لبنان، فلسطین، کشمیر، پاکستان و... به صحنه آمد.
د. بهدنبال عملیات انتقامی ایران و هدف قرار دادن عین الاسد، کشورها یا بازیگرانی که به نوعی با ایالات متحده آمریکا در چالش یا کشمکش بسر میبرند با اعتماد به نفس بیشتری در برابر تجاوزهای کاخ سفید نقش آفرینی خواهند داشت. در همین زمینه، سقوط هواپیمای E-11A در غزنی افغانستان و اظهارات ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در پذیرش مسؤولیت هدف قرار دادن این هواپیما و تاکید بر ایننکته که عملیاتضد آمریکایی طالبان در افغانستان ادامه خواهد داشت یا رای مثبت نمایندگان پارلمان عراق به طرح خروج نظامیان آمریکا و الزام دولت این کشور به پایان دادن حضور نظامیان بیگانه، حضور و تجمع میلیونی مردم عراق در اجتماع ضد آمریکائی (جمعه پنجم بهمن) و... نمونهای از صفآرائیهای آشکار در برابر روحیهی استکباری کاخ سفید است که چشم جهانیان را به خود خیره کرده است. افکار عمومی علت رادیکال شدن فضای سیاسی و امنیتی در غرب آسیا را متوجه دولتمردان آمریکائی میداند که با اتخاذ روشهای تروریستی سعی در مدیریت تحولات دارند.
هـ. به راه افتادن موج ضد آمریکائی و مطالبهی کوتاه شدن دست سیاستمداران کاخ سفید از سر کشورها، هزینههای زیادی بر کاخ سفید تحمیل کرده و خواهد کرد که از این پس آشکارتر از هر زمان تعقیب میشود. ناکامی وزیر خارجه آمریکا در تحولات اخیر لبنان (ماجرای شکلگیری کابینه به ریاست حسان دیاب)، باعث شد پمپئو با لهجه سیاستمداران شکستخورده سخن بگوید. او گفت: آمریکا تنها با «دولتی غیر فاسد» در لبنان که به انجام اصلاحات پایبند باشد و مطالبات مردم را برآورده کند، همکاری خواهد کرد. وی، که احساس ناخوشایندی از تحولات لبنان دارد، تلاش میکند دولت جدید را علیه حزبالله تحریک کند. او با لحنی مداخله جویانه افزود: «اعتراضات در لبنان میگوید که حزبالله دیگر کافی است.» پمپئو برای به حاشیه بردن جریان مقاومت پس از ترور شهید سلیمانی، خود را مجبور به استنتاجات غلط و مقلوب جلوه دادن واقعیتها میبیند ولی وی و رئیس موقت کاخ سفید باید بدانند که خطای محاسباتی، موازنه سیاسی-امنیتی و راهبردی منطقه را در جهت عکس منافع آمریکا قرار داده است.
فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران ، شماره 14، پاییز 1398.