14 اسفند 1400
مصاحبهای کمتردیده شده از شهید خلیل طهماسبی:
رزمآرا خارِ راهِ آزادی و سعادت ملت ایران بود
ملی شدن صنعت نفت کشور نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران به شمار میرود که نشان از همبستگی مردم برای مبارزه با استعمار داشت. هم نیروهای ملی به رهبری دکتر مصدق و چه نیروهای مذهبی با زعامت آیتالله کاشانی، نقش مهمی در روند ملی شدن صنعت نفت کشور داشتند.
آنطور که تاریخ گواهی میدهد، شاید مهمترین نقش در روند ملی شدن نفت را خلیل طهماسبی از فدائیان اسلام ایفا کرد. از آنجایی که سپهبد رزمآرا به عنوان نخستوزیر وقت، بزرگترین مانع بر سر راه ملی شدن نفت به حساب میآمد، خلیل طهماسبی با از میان برداشتن او در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، پیروزی نهضت نفت را به ارمغان آورد.
کمتر از دو هفته پس از کشته شدن رزم آرا توسط خلیل طهماسبی، روز ۲۹ اسفند لایحه ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.
آنچه در ادامه میخوانید مصاحبهای کمتر دیده شده از خلیل طهماسبی در شهریور ۱۳۳۰ مربوط به دورانی است که او در زندان است و توسط روزنامه اسرار ایران گرفته شده است. انچه در ادامه میآید، گزیده این گفتگو است که توسط مجله خواندنیها منتشر شده است.
«سوال: چه شد که شما با مرحوم رزم آرا مخالفت کردید؟
جواب: دیکتاتور منشی و دخالتهای ناروا در زمان ریاست ستاد ارتش در ارکان مملکت و مخالفت او با زعمای قوم و مردانی که مظهر روحانیت و ملیت ما بودند و گرفتاریهایی که در دوره نخست وزیری عمداً برای مردم پیش میآورد و بالاخره حمایت از بیگانگان که حتی آن را در خانه ملت یعنی مجلس شورای ملی با وقاحت تمام علنی کرد. اینها و هزاران موضوع دیگر که شرح آن از حوصله این مقوله خارج است، سبب شد که همه وجودش را مضر بدانند.
رزم آرا خیال داشت یک باره هستی کشور را به باد دهد و خدا میداند که تا چه درجه وسیله کودتا را هم فراهم کرده بود.
حالا از شما میپرسم، چنین شخصی آیا مستحق مجازات نبود؟ و با در نظر گرفتن قوانین ناقص دادگستری ما و قدرت مطلق او که امکان هرگونه محاکمهای را از چنین شخصی سلب میکند و با توجه به این که او نمیگذاشت صدای ملت به گوش شاهنشاه برسد و مجلس شورای ملی را هم در اختیار داشت و با تمام مخالفتهای شدید ملت بدون مقدمه با 98 رأی اعتماد به حکومت ننگین خود ادامه میدهد. آیا لازم نبود که 3 رأی هم من با هفت تیر خود به او بدهم و آیا چارهای جز ترور او بود؟
سوال: چرا مسجد شاه را برای ترور او تعیین نمودی؟
جواب: شب پیش از واقعه شنیدم که فردا رزم آرا برای ختم حضرت آیتالله فیض به مسجد میآید. صبح آن شب ساعت هشت و نیم در مسجد شاه حاضر شده، کمتر با کسی صحبت میکردم و جای خود را هم هر چند دقیقه عوض مینمودم. چقدر به من سخت گذشت که دیدم دفتری و رزم آرا جدا جدا وارد مسجد شدند و نشد که هر دو را باهم راحت کنم.
در سر ساعت ۱۱ او به خیال خود به مسجد آمد و خیال میکرد همه جا میتواند با سرنوشت و قضا و قدر بجنگد. زیرا پس از خوردن تیر اول که شانه چپ او را سوراخ کرد، میخواست برگردد و مرا با تیر بزند که تیر دوم شانه دیگرش را از کار انداخت. سربازان احاطهام کردند، تیر دیگر مغزش را متلاشی نمود.
سوال: چگونه از صف جمعیت خارج شدید و با این مهارت تیراندازی نمودید؟
جواب: این دست خدا بود که مرا از صف خارج کرد. رزم آرا در مسجد نزدیک سکوی بزرگ هنگامی که از دو قدمی من میگذشت هنوز سه قدمی بیشتر دور نشده بود که من با دست راست خود پاسبان جلویم را به کنار زدم و دست چپم پس از گفتن بسماللهالرحمنالرحیم ماشه را کشید و وضع ایران را عوض کرد.
سوال: قانون کیفری شما را محکوم کرده است. نظریه شما در اطراف آن محاکمه و دادگاه چگونه است؟
جواب: (پس از جنبانیدن سر و لبخند تمسخر) من اسم دادگاه را که میشنوم و منظره آن محیط درهم و برهم قیافه هیئت قضایی را که میبینم خندهام میگیرد. نه تنها من بلکه خدا و ملائکه نیز از این قضاوتهای ناقص بشری به خنده میآیند.
فرشته عدالت به قضاوت انسانی به خصوص قضاوت ما میخندد شما را به خدا به من بگویید اگر این دادگستری به وظائف خود عمل میکرد.، آیا یک فرد جانی پیدا میشد؟ بله اگر این دادگستری رزم آرا را قبلاً محاکمه میکرد دیگر من مجبور نبودم که خار راه آزادی و سعادت و پیشرفت و ترقی ملت ایران را بدین وسیله از میان بردارم.
من در محاکمه عدل الهی و در پیشگاه قضاوت مردم تبرئه هستم. من مستحق مدال و نشان افتخارم. شما میدانید که ملت ایران با کمال بی صبری منتظری آزادی کسی است که به خاطر نجات آنها جان به کف سر در راه مبارزه مقدس ملی و دینی نهاده است. من حاضر به محاکمه شدن در این دادگاه نیستم.
این دستگاه حق محاکمه من تنها را ندارد. زیرا که من در این کار تنها نبودم. من به فرمان ملت ایران(۱۵ میلیون) علیه سیاست بیگانه پرستی اقدام کردهام. شما اگر میخواهید مرا محاکمه کنید، بهتر است ملت را محاکمه نمایید تا هرکس به نوبه خود بیاید و خیانتهای رزم آرا و امثال او را بشمارد.
در هر حال اکنون که مرا به سیاه چال زندان دچار کردهاند، حالا که مرا از هر نوع فعالیت در اجتماع به نفع ملت ایران محروم کردهاند، از قول من به مردم بگویید دیگر اجازه ندهند که خائنین بر روی خرابههای کاخ ظلم از نوه قلعه محکمتری بنا کنند. شما با پیشوایان مذهبی و ملی خود کمک کنید، شما از حکومت ملی امروزی پشتیبانی نمایید. شما پشتیبانی خود را تنها به حرف نگذرانید. همیشه بیدار باشید و به خصوص مظاهر روحانیت و ملیت خود حضرت آیتالله کاشانی و جناب آقای دکتر مصدق را در مبارزات تنها نگذارید تا بتوانید همیشه آقا باشید و سرنوشت خود را به دست گیرید.»