13 تیر 1400
تحریم نفت ایران توسط انگلیس
ملی شدن صنعت نفت،گام مهمی بود برای استیفای حقوق حقه ملت ایران در خصوص نفت جنوب. این مهم بعد از ترور سپهبد رزم آرا، نخست وزیر وقت ایران که سعی کرد تا جایی که ممکن است برای تصویب نشدن قانون ملی شدن صنعت نفت، سنگ جلوی پای مجلس شورای ملی بیندازد، عملی شد.
با آغاز زمامداری دکتر مصدق در اردیبهشت 1330 برنامه دولت وی بر مبنای 2 اصل اساسی قرار گرفت. 1 ـ اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت
2 ـ اصلاح قانون انتخابات و شهرداریها.
نمایندگانی برای تشکیل هیات مختلط انتخاب شدند و 2 روز بعد نخست وزیر طی بخشنامهای انحلال شرکت نفت ایران و انگلیس را به همه ادارات و سازمانهای اداری اعلام کرد. ملی شدن نفت ایران از یک طرف و از طرف دیگر خلع ید از کارکنان انگلیسی شرکت نفت موجب شد، روابط سیاسی انگلیس و ایران قطع شود.
تیرگی روابط آن دوتا آنجا پیش رفت که به دستور کنسول انگلیس در خرمشهر، 2 تابلوی کنسولگری انگلیس پایین آورده، دستگاههای فرستنده و گیرنده از کار انداخته شد و تمامی کارمندان انگلیسی را ترک کردند و پرچم کنسولگری نیز برداشته شد.
مقارن با این تحولات، سفیر کبیر انگلستان علیه دولت ایران تذکاریهای صادر کرد و روز بعد دولت آمریکا بیانیهای راجع به نفت ایران منتشر ساخت. بریتانیا اقدام دولت ایران را در ملی کردن صنعت نفت یک حق نامشروع تلقی و اعلام کرد چنانچه دولت ایران شکایتی علیه شرکت داشته باشد باید به حکمیت رجوع شود.
دولت ایران نیز در پاسخ تذکاریه انگلیس و آمریکا اعلام کرد ملی کردن صنایع حق مسلم ماست و هیچ مقامی صلاحیت رسیدگی به آن را ندارد. نیروی دریایی دولت انگلیس که سلطه انحصاری خود را بر نفت ایران از دست داده بود به منظور بازگرداندن وضعیت پیشین تصمیم گرفت از راههای مختلف مصدق را تحت فشار قرار دهد. اولین تصمیم دولت انگلیس از همان ابتدای ملی شدن صنعت نفت اعزام هیاتهایی بود که تا آنجا که ممکن است مسائل مورد اختلاف ایران و انگلیس را از راه گفتوگو حل کند به عنوان مثال هیات اعزامی به سرپرستی جاکسون وظیفه داشت به دولت ایران آمادگی شرکت نفت را مبنی بر شناخت حقوق ایران به نوعی ملی شدن که شرکت نیز در آن محلی داشته باشد و برقراری رژیم 50 ـ50 اعلام کند، اما به دلیل عدم تطابق پیشنهادهای هیات جاکسون با اصول ملی شدن صنعت نفت قطع مذاکرات مربوط به نفت اعلام شد. هیات اعزامی استوکس و هریمن نیز راه به جایی نبردند.
پس از شکست گفتوگوها، دولت انگلیس سعی کرد با توسل به مراجع بینالمللی مساله نفت را به نفع شرکت نفت ایران و انگلیس حل کند؛ در حالی که دولت ایران از مدیرعامل شرکت سابق خواست محاسبات و دفاتر معاملات را به مقامات ایرانی تسلیم کند.ناکامی دولت انگلیس در حل مساله نفت از طریق شکایت به دیوان دادگستری لاهه و هیاتهای اعزامی این دولت، نهایتاً این دولت را به این نتیجه رساند که حل مساله نفت به طریقی که مدّنظر آنهاست امکانپذیر نیست به همین علت موضوع را از جنبه قضایی و نظامی مورد بررسی قرار داد.
دولت ایران با تجربهایی که از خرابکاری و تحریکات انگلیسیها در خوزستان داشت، در همین اثنا لایحه مجازات خرابکاری را به منظور جلوگیری از عملیات تخریبی، قطع لوله نفت یا تخریب پالایشگاههای نفت با مجازاتهای سنگین به مجلس تقدیم کرد.
از 4 تیر سال 1330 تا شهریورماه، تهدیدات دولت انگلیس روزبهروز افزایش یافت. رزم ناوهای انگلیس به بهانه تامین جان افراد و اتباع این کشور که در خلیج فارس مستقر بودند و جلوگیری از حوادث غیرمترقبه، در آبادان و آبهای خلیج فارس لنگر انداخت.
تا آخر شهریور ماه سال 1330 افزایش تعداد رزمناوها و ناوشکنهای دولت انگلیس در آبهای ایران بعد از جنگ جهانی دوم بیسابقه شد. دولت بریتانیا حتی اشغال نظامی آبادان و تاسیسات نفت آن منطقه را مورد بررسی قرار داد، اما بخوبی میدانست اقدامات نظامی راه به جایی نخواهد برد، چرا که بسیاری از ملل آسیایی، آفریقایی و عرب خاورمیانه که نفت انگلیس و دولتهای غربی را تامین میکردند از اقدام ایران برای استیفای حقوق خودش پشتیبانی میکردند و مشکل نفت را برای انگلستان پیچیدهتر میکرد. یکی از اقدامات دولت بریتانیا که بیشترین تلاش خود را در راستای عملی ساختن آن به کار انداخت، ایجاد مشکلات اقتصادی برای ایران بود.
از جمله تحریمهایی که دولت انگلیس برای ایران در نظر گرفت، این بود که اعلام کرد هر کس نفت ایران را بخرد تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت و در نتیجه این سیاست بسیاری از کشورها تمایلی به خرید نفت ایران از خود نشان نمیدادند. تحریم نفتی بریتانیا علیه ایران، نه تنها موجب ایجاد مشکلات در سطح بینالمللی میشد بلکه در سطح داخلی نیز مردم ایران را با گرانی بیسابقه و تورم بیش از اندازه رو به رو ساخت.
بررسی تاریخ ملی شدن صنعت نفت نشان دهنده این است که کارشناسان ایرانی از نفت و مسائل مربوط به عرضه و توزیع آن در سطح جهانی اطلاعات کافی نداشتند و به این نکته واقف نبودند که فروش نفت در بازارهای جهانی در انحصار کمپانیهای بزرگ و کارتلهای بینالمللی است و این کمپانیها با نفوذ فوقالعاده خود اجازه نخواهند داد نفت ایران به بهای گران عرضه شود تا به منافع آنها لطمه وارد نیاید. به علت ایستادگی انگلستان و همکاری شرکتهای نفتی آمریکا در بالا بردن سطح تولید نفت کشورهای کویت، عراق، عربستان 30 میلیون تن کسری نفت ایران تامین شد و با اینکه دولت ایران تخفیف قابل ملاحظهای برای کمپانیهای مستقل و خارج از حیطه نفوذ کارتلهای نفت قائل شده بود،به علت کارشکنی انگلیس و کمپانیهای آمریکا و تحریمهای نفتی علیه ایران به مقدار قابل ملاحظهای فروش نرفت و دکتر مصدق ناگزیر شد سیاست تز اقتصاد بدون نفت را به اجرا بگذارد.
از دیگر تحریمهای دولت انگلیس این بود که از نظر فکری وسیاسی نیز ایران را تهدید کند. در برخی جراید تبلیغی ارگان شرکت نفت مطالبی را منتشر کرد که بخشهای جنوبی را علیه دولت ایران تهدید کند. این امر با واکنش شدید نمایندگان مجلس روبهرو شد.
چون از این ترفندسیاسی نتیجهای عاید نشد و به همراهی دولت آمریکا تعداد رزمناوهای خود را در آبهای خلیج فارس افزایش داد و درصدد برآمد در جنوب ایران پایگاه دریایی برای خود ایجاد کند.پس از قطع جریان نفت ایران، خزانهداری انگلستان که از لحاظ ذخیره ارزی در تنگنا قرار گرفته بود، ماهانه حدود 40 میلیون دلار درآمد ارزی حاصل از فروش نفت ایران را ازدست داده بود و چون از هیچ راهی نه از راه تهدید سیاسی و نه تهدید نظامی و نه فکری نتوانست ایران را به ستوه درآورد، راه دیگری برگزید که آن برپایی کودتایی ساختگی برای از میدان به در بردن دکتر مصدق از صحنه سیاست ایران بود و روی کار آوردن دولتی که مطابق میل و نظر دولت بریتانیا و در جهت حفظ منافع انجام وظیفه کند.
منابع:
1 ـ مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم 2 ـ روزنامه اطلاعات شماره7725 (5 بهمن 1330) 3 ـ خواب آشفته نفت، دکتر محمدعلی موحد،نشرکارنامه، تهران 1378 4 ـ جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332، غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ پنجم، بهار 1368
روزنامه جام جم ۱۳۹۰/۰۷/۰۷