13 مرداد 1399
مشروطه مشروعه - سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین انصاری قمی
حجت الاسلام والمسلمین انصاری قمی فرزند مرحوم آیتالله حاج شیخ احمد انصاری است. مراحل علوم حوزوی را در حوزه علمیه نجف نزد استادانی چون آیتالله مدرس، آیتالله صدر و آیتالله لنکرانی به پایان رسانده. از ایشان علاوه بر آثاری در علوم اسلامی جمعاً25 جلد کتاب از جمله کتاب تاریخ تشیع، کتاب شیخفضلالله نوری و مشروطیت، رویارویی دو اندیشه به چاپ رسیده است. ایشان مدرس حوزه و دانشگاه هستند. متن زیر سخنرانی ایشان است:
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
با توجه به اینکه مقالات جامع، ارائه شده من زیاد صحبت نمیکنم. در این رساله بنیادهای فکری شیخفضلالله نوری و مشروطه منتشر شده است. اساساً حرکتهای سیاسی هر کشوری چه در ایران و چه در دیگر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی را باید از زمینهسازیهای فکری جنبشهای علمی یا اندیشههای نخبگان هر کشور دانست. بعید نیست ملتی، مردمی، جمعیتی حرکت کنند و به نتایجی هم برسند. حالا یا حکومت مردمی، یا حکومت استبدادی، یا سلطنتی، یا جمهوری و یا شبیه آنها که در دنیا کم نظیر نیست. اما آنچه که هدف را تعیین میکند و به ثمر میرساند حرکت اجتماعی است چه مثبت چه منفی، جریانات فکری هر جامعه است. ما حتی بعد از انقلاب اسلامی و یا همیشه در طول تاریخ مخصوصاً در مشروطه کمتر به جریانات فکری فکر میکنیم و اندیشههایی را که حتی ضمن تاریخنویسی آمدهاند مطالعه دقیق نمیکنیم . به همین دلیل متأسفانه از کسانی که میتوانستند جریانات فکری خوبی را در اجتماع ایجاد بکنند کمتر تاریخنویسی و یا برداشت عمیقی از مشروطه دردست داریم. شاید در حدود 600 و اندی کتاب درباره مشروطه چه به فارسی چه به عربی چه انگلیسی و چه به فرانسه دیدهام. در طول این مدت کمتر کسانی را سراغ داریم که قلم به دست گرفته باشند و راجع به این حرکت بزرگ در ایران چیزی نوشته و یا حتی تاریخ روزمره را به قلم کشیده باشند. همین سبب شده یک جریان فکری خاص در مشروطه، هم تاریخ را فرا بگیرد و هم برداشتها و تحلیلهای مشروطهشناسی و یا سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی را دربربگیرد. ما بیتردید در جنبش عدالتخانه ایران از چند طبقه مهم سیاسی باید نام ببریم و نمیتوانیم از آنها بگذریم. طبیعتاً طبقه قوی و مهم اجتماعی در ایران روحانیت و فقیهان حوزههای دینی بودند.
گروه دوم که اندیشههای پوسیده داشتند و از قدرت سلاح برخوردار بودند، درباریان و سیاستمداران درباری بودند. گروه سوم تحصیلکردهها و به ظاهر فرهنگیان و اروپادیدگان و اهل مطالعه و کسانی که با رسانهها و کتابهای آن روز اجتماع ایران و جهان برخورد داشتند. جریان فکری مانند خود مردم است. شما کمتر کسی را پیدا میکنید که شبیه کسی دیگر باشد. جریانات فکری در ایران هم اغلب در تقابل با هم بودند، تا در کنار هم. حتی در حوزه دینی جریانات فکری نجف غیر جریان فکری تهران است. شاید برخی از دوستان بدانند این را من اینجا الزاماً عرض میکنم من از خاندان مرحوم نائینی هستم. وقتی در خانه نائینی تفکرات این شخصیت بزرگ را مطالعه میکنم این شخصیت را از نظر فکری غیر از شخصیتی مانند شیخفضلالله نوری میبینیم. مرحوم شیخاسماعیل غروی محلاتی را داریم که در نجف و از مکتب و مدرسه آخوند خراسانی اندیشه و تفکر میکند وقتی رساله او را هم مطالعه میکنیم میبینیم برداشتهایی که او دارد غیر از برداشتهای نائینی است. خوب اینها باز از لحاظ کلی در یک خط قرار دارند. ولی در مرحله عمل به جایی میرسد که تفکر آخوند خراسانی که فقط از او تلگراف، پیام، نامههای فراوان و اصلاحیه مواد مجلس را در دست داریم به زمین میخورد و بعدکشته میشود. میرزای نائینی را داریم که طبق اسنادی که من بدست آوردم، ایشان قبل از آنکه مشروطه به نقاط باریک و حساس خودش برسد هر چه داشت خرج کرد و حتی کتاب تنبیهالامه را جمعآوری کرد.
ما تنها سندی که از مرحوم نائینی در خانوادهمان داریم چند نامه مهم سیاسی است. 5 نامه از سید جمالالدین اسدآبادی به میرزای بزرگ و 16 نامه خودمیرزا به مجلس شورای ملی و 4 نامه به مرحوم آخوندخراسانی که این نامهها ثابت میکند نائینی از دخالت یک جریان فکری دیگری گله میکند و اجازه میگیرد که کتاب خودش را جمعآوری کند.
جریان فکری شیخفضلالله نوری هم در تهران طبیعتاً سبب شد بخش عمدهای از علمای ایران هواداری از آن تفکر بکنند. نامه تحریم مشروطه که از ایشان باقی مانده است بیش از 1000 نفر از علمای ایران اعم از شیعه و سنی آن را امضا کردند. پرچمدار جنبش رژی شیخ فضلالله نوری است نه کس دیگر.کسی که مینویسد به میرزا که الان زمان تحریم تنباکو است شیخفضلالله نوری است و کسی که تحریم را برداشت و از میرزا خواست الان تحریم را برداریم شیخ فضلالله نوری است. کسی که تمام علمای عراق معتقدند نامههای ایشان به آخوند خراسانی و علمای نجف، آنان را تشویق کرد که از جنبش عدالتخانه حمایت کنند شیخفضل الله نوری است و من اینجا به یک نکته مهم رسیدم آن این است که جریان فکری شیخ فضل الله و شخصیت شاخص او را امروز به عنوان مخالف مشروطه و پرچمدار مبارزه با مشروطه میدانند حتی الان بعد از انقلاب اسلامی امام امت (ره) را فرزند او میدانند و در رسانههای مخالف انقلاب اسلامی و مخالف تفکر دینی شیخفضلالله هنوز او را زنده تلقی میکنند. این نکته است که آن که پیش از همقطاران خود حتی پیش از آخوند حتی پیش از میرزای نائینی و حتی پیش از تهرانی و حتی پیش از آقا میرزا عبدالله مازندرانی به نکات دقیق و خطرناک و حساس در زمینه ریزش اساس تفکر دینی در جریان روشنفکری بیمار و طاعون زده آن روز ایران اشاره میکند شیخ فضلالله نوری است.
تفکر علمای نجف این بود که ما دخالت میکنیم و مشروطه را با تمشیت امور اصلاح میکنیم. اما مشروطه شیخ فضل الله را در قم از زبان بهبهانی شنیدند و او را از منبر کشیدند پایین بسیاری از تاریخنویسان و قلم شکستهگان مزدور مینویسند شیخ به این دلیل دخالت نمیکرد که با دربار ارتباط داشت. چقدر جا داشت ارزشمندانی قلم بدست بگیرند و این حقایق پوشیده باز بشود چرا شیخ از آغاز حرفی نمیزد و بعد در قم شرکت میکند. این فرصتطلبی یا ریاکاری نبود. شناخت دقیق از جریانات سکولاریسم جهانی بود. انسانی بود که تمام کتابهایی را که در ایران آن روز منتشر میشده میخوانده. اولین شخصیتی است که کتابخانه بزرگ اسلامی در تهران را تشکیل داده او کتابهای اسلامی را به هزینه خودش منتشر میکرد. او کتابهای فراوانی از امثال آخوندوف و همقطاران آن را به دقت مطالعه کرد. ما هیچ کس را قرین شیخفضلالله نداریم . اگر میرزا او را به تهران میفرستد برای کنترل دخالتهای روشنفکری است. شخصیتی است که در برابر ناصرالدین شاه چنان ایستاد که موضوع رژی موضوع مسلمی باشد و انجام بشود.
زمینهسازیهای جریانات فکری در ایران طبیعتاً سبب شد که نتیجه جنبش به آنجا برسد که نه مردم از آن راضی باشند نه روحانیت و نه روشنفکران. اگر خیلی خوشبین باشیم به آنچه که میخواستند استبداد زمین بخورد رسیدند. زیرا شاید مبارزه با استبداد شد اما من تعجب میکنم از این آقایانی که در ایران با اینکه جدیداً مخصوصاً در این سالهای اخیر در ایران پیدا شدند مشروطه ایرانی مینویسند و معنای کنستیتُسیون واقعی را پیدا میکنند چطور رد پای استعمار را به جای استبداد نمیبینند. نه فقط در ایران که من در عراق دنبال کردم. در سال 1920 روحانیت و عشایر متعهدعراق حرکت کردند تا دست انگلیس را ببرند اما جالب است آن روزی که جریان روشنفکری غالب شد در عراق مانند مشروطه در ایران بر علیه استبداد انگلیسی قیام شد. اما استعمار بعثی شروع شد.
روشنفکران در طول تاریخ 100 ساله گذشته و تا آینده، خودشان را نباید ببخشند که سبب شدند حکومتی مانند حکومت پهلوی بر اریکه قدرت و تفکر و اندیشه ملی و هویت ایرانی چنان تسلط پیدا بکند که در و دیوار ایرانی به جای آنکه ایرانی باشد بیشتر غربزده شد.
جا دارد مرحوم شیخفضلالله نوری را از خلال نکات و مطالب بسیار مهمی که نوشته بهتر و بیشتر بشناسیم جا دارد اینجا من یک نکته راعرض کنم نکاتی که از ایشان منتشر شده غیر از کتاب تذکره الغافل است. متأسفانه بعضی از آقاین محققینی که الان در جلسه هم هستند، نوشتند که کتاب تذکره الغافل از شیخ فضلالله نوری است. بیتردید این کتاب از شیخفضل الله نوری نیست. از میرزا علیاصفهانی است که از شاگردان و هواداران و یاران شیخفضلالله نوری بوده است که بسیاری از پژوهشگران اخیر بسیاری از کلمات ایشان را به شیخ فضلالله نسبت دادند. ایشان صاحب تفکر دیگری بوده است .
جا دارد برای حفظ انقلاب اسلامی از چالشهای جریانات فکری منفی به مطالعه جریانات فکری و انحرافی در مشروطه بیشتر دقت کنیم. به نظر من مشروطه مرده است اما آنچه که هنوز جهان آن را زنده نگه میدارد جریانات فکری ضد دینی و ضد تفکر باورهای اسلامی نه فقط در ایران که درکشورهای اسلامی است. اگر جریانات عراق را دقیقاً مطالعه کنید 12 کانال تلویزیونی و رسانه گروهی و 28 روزنامه شدیداً بر علیه اسلام و تشیع و روحانیت و مرجعیت نجف تبلیغ شبانهروزی میکنند. با این هدف که اگر بعثیها سقوط کردند حکومت جدید حکومتی سمت و سوی دینی و اسلامی نداشته باشد. همان مبارزهای که امروز در ایران صریحاً میبینیم در روزنامهها در مقالهها و در همایشی که چند وقت قبل در تبریز و چند وقت بعد در تهران تشکیل خواهد شد این جریان ریشه دارد.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته