08 بهمن 1399
گام نوزدهم ؛ هفته سوم آذر 1357
رویدادهای شانزدهم آذر 1357 تا بیستم همین ماه، پنج روز پرتبوتاب و تاریخی است؛ پرتبوتاب از این جهت که دهه اول ماه محرم ظرف زمانی این دوره است و مردم با شگردهای تازهای که در مبارزه با حکومت شاه پیش گرفتند، چهره تازهای به نهضت اسلامی بخشیدند؛ و تاریخی از این نظر که دو روز تاسوعا و عاشورا که بزرگترین راهپیماییهای خیابانی ایران تا آن روز شکل گرفت، در آن واقع شده است. همه چشمها به رسیدن این دو روز دوخته شده بود؛ رژیم شاه و پشتیبانان غربی او با چشمی نگران؛ مردم ایران با چشمی منتظر؛ و ناظران داخلی و خارجی با نگاهی کنجکاوانه انتظار رخدادهای آن را میکشیدند. روز شانزدهم آذر مراجع قم اعلامیهای منتشر کردند و در آن از نیروهای ارتش خواستند که برای حفظ حرمت روزهای تاسوعا و عاشورا خویشتنداری کنند. این خویشتنداری، از سر اجبار، پیش از این توسط سران حکومت به ارتش ابلاغ شده بود. دستور این بود که نیروهای ارتش در شهرهایی که حکومت نظامی در آنها برپا شده و نیروهای انتظامی در بقیه شهرها از سطح خیابانها تخلیه شوند و در پادگانها و شهربانیها و پاسگاهها مستقر گردند. حتی از طرف شاه دستور رسیده بود که اگر در این روز مجسمههای او و پدرش پایین کشیده شد، نیروهای مسلح متعرض مردم نشوند، اما عملاً این دستور اجرا نشد و در برخی شهرها به روی مردم آتش گشودند. در همین روز (16 آذر) شورای امنیت تشکیل جلسه داد تا حوادث احتمالی دو روز تاسوعا و عاشورا را بررسی کند. روحانیان تهران در این روز با 220 امضاء، مردم را به راهپیمایی در این دو روز فراخواندند و مبادی هشتگانه این حرکت را از نقاط مختلف تهران تعیین کردند. ارتشبد قرهباغی وزیر کشور در ابلاغیهای به استاندارها نوشت که مراقب باشند مردم شهرهای کوچک و بزرگ برای راهپیمایی تاسوعا و عاشورا به تهران سرازیر نشوند. در این روز جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا در گفتوگوی مطبوعاتی در پاسخ به این پرسش که آیا شاه از تظاهرات تاسوعا و عاشورا جان سالم به در خواهد برد یا نه، گفت: امیدوارم.
نزدیکی روزهای تاسوعا و عاشورا سران آمریکا را وادار کرد اجازه خروج اتباع خود را از ایران صادر کنند. روز شانزدهم آذر 250 نفر از کارکنان شرکت بل هلیکوپتر ایران را ترک کردند. یک روز بعد 1200 نفر با هواپیماهای باری از فرودگاه مهرآباد به مقصد آمریکا پرواز کردند. میان دولتمردان آمریکا برای خروج این افراد اتفاق نظر وجود نداشت. برخی از مقامات ایالات متحده عقیده داشتند، آگاهی شاه از این تصمیم آمریکا بیش از حد او را دچار لطمات روحی خواهد کرد، اما برخی دیگر از دولتمردان بر حفظ جان و سلامت اتباع خود به هر قیمتی اصرار میورزیدند. در آن زمان حدود 54 هزار آمریکایی در ایران بسر میبردند. «دزموند هارنی» خروج آمریکاییها از ایران را به واقعه «دنکرک» تشبیه کرد؛ بندری در فرانسه که نیروهای انگلیسی پس از دریافت تلفات، دستپاچه از آنجا به طرف کشورشان عقبنشینی کردند.
هر چند تهران روزهای شانزدهم تا هجدهم آذر را به نسبت روزهای گذشته نسبتاً آرام پشت سر گذاشت، اما در شهرها و روستاهایی چون: فریدونکنار، آمل، اصفهان، رهنان، دهاقان، کرمانشاه، قیر، تبریز، همدان و شمسی، تعدادی از معترضان به شاه با گلوله مأموران مسلح به شهادت رسیدند.
در این چند روز شایع شد که امام خمینی در یکی از روزهای تاسوعا و عاشورا به ایران خواهند آمد. مقامات دولتی ظاهراً باور نکردند، اما احتیاط کردند و فرودگاه مهرآباد را از روز هجدهم آذر بستند. فرودگاه جز برای خروج آمریکاییها، برای ورود و خروج بقیه افراد تا چهار روز بعد بسته بود. اطلاعاتی که ساواک از نقاط مختلف به دست میآورد، حکایت از حضور پرحجم مردم در این راهپیماییها بود. با این که دستگاه امنیتی شاه در این روزها عجز خود را آشکارتر میکرد اما در حد ایجاد جنگ روانی تلاشهایی به خرج داد تا شاید از حضور گسترده مردم در تاسوعا و عاشورا جلوگیری کند. ساواک این شایعه را پراکند: کمونیستها به تظاهرکنندگان میپیوندند و شخصیتهای مذهبی را ترور میکنند. در موقعیت آن روزها طبیعی بود که گوشی شنوای این حرفها نباشد، چه رسد به باور آن.
آن چه در روزهای تاسوعا و عاشورا اتفاق افتاد نمایشی از عظمت و شکوه مردم بود. منابع ساواک گزارشهای این دو روز را تهیه کردند که در تهران لحظه به لحظه بود. پس از 26 و 27 مرداد 1332 که مجسمههای شاه در برخی شهرها پایین کشیده شد، این نخستین بار بود که مجسمههای پهلوی اول و دوم در شهرهای مشهد، اصفهان، داراب، جهرم، لار، شهرضا، اراک، شیراز، همدان و... پایین کشیده میشد.
منزل بیستم
آن چه در روزهای تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر) روی داد، همانا یک همهپرسی ملی از مشروعیت نظام شاهنشاهی بود. اولین و آخرین نتیجه این حرکت، عدم مشروعیت رژیم پهلوی نزد عامه مردم بود. از این رو فردای روز عاشورا که مصادف با 21 آذر بود، و در آن زمان روز نجات آذربایجان نامیده میشد، دولت با همه دستگاههای نظامی، انتظامی و امنیتی خود وارد میدان شد تا شاید مشروعیت از دست رفته خود را با راهپیمایی ها و تظاهرات دولتی جبران کند. دولت شاه برای ایجاد زمینه لازم، اقدام به جعل اطلاعیه هایی کرد که این حرکت دولتی خالی از پشتوانه مذهبی نباشد. در مشهد اطلاعیهای را چاپ و توزیع کرد که در آن از قول آقای سیدحسن قمی آمده بود که او امام رضا(ع) را در خواب دیده و ایشان به آقای قمی توصیه کرده است که شاه را بیش از این اذیت نکنند. در شهر اصفهان هم اعلامیهای از قول آقای شریعتمداری چاپ گردید و با هلیکوپتر در آسمان این شهر پخش شد که محتوای اعلامیه نشانگر مشروعیت محمدرضا پهلوی بود. آقای قمی خیلی زود تکذیبیه نوشت و آقای شریعتمداری هم از وجود چنان اطلاعیهای اظهار بیاطلاعی کرد. اگر تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا با آرامش و کمترین هزینه جانی به عنوان همهپرسی ملی مردم ایران در رد نظام شاهنشاهی مطرح شد، تظاهرات دولتی روزهای 21 و 22 آذر با کشتارها و فجایعی همراه شد که منشأ حوادث بعدی گردید. در شهرهای اصفهان و نجفآباد زمانی که مردم مخالفت خود را با برپایی تظاهرات دولتی آشکار کردند، آتش سلاح نیروهای نظامی و انتظامی به روی مردم گشوده شد. سی تن در اصفهان شهید و مجروح شدند. اما فاجعه در نجفآباد عمیقتر بود. مردم نجفآباد برای توصیف آنچه در روزهای 21 و 22 آذر بر آنها رفت، حمله مغول را مثال زدند. وقتی آیتالله طالقانی هیأتی را برای بررسی حادثه نجفآباد بدان شهر فرستاد، غیر از آمار خرابیها و 58 مغازه غارتشده، در بخش انسانی نتیجه آن بود که 26 شهید و 42 زخمی به جا مانده است. با این که در دو روز 21 و 22 آذر، هشت تن در شوشتر، پنج نفر در کاشان، همین تعداد در سبزوار و حداقل یازده نفر در شیراز - در شیراز مردم به دست بهاییان به شهادت رسیدند - اما حوادث خونبار اصفهان و نجفآباد، مبدائی شد تا روز 27 آذر عزای عمومی در سراسر کشور اعلام شود.
دولت نظامی غلامرضا ازهاری نتوانست نتیجه دلخواه را از راهاندازی تظاهرات دولتی بگیرد؛ نتیجه عکس داد. بهتر است از قلم آنتونی پارسونز سفیر انگلستان در ایران - که آخرین روزهای مأموریت خود را میگذراند - این نتیجه واژگون خوانده شود:
... گروه به اصطلاح خودانگیختهای از افراد طرفدار دولت در استانها به تظاهرات پرداختند... روستاییانی که با اتوبوس به شهر آورده بودند به خیابانها هجوم بردند. سربازان نیز به این گروه پیوسته بودند. پوسترهای آیتالله خمینی را که به درهای ادارات و مغازهها نصب شده بود پاره میکردند و مردم را با سرنیزه مجبور میکردند که فریاد بزنند زنده باد شاه. گروههای مخالف دولت نیز به حرکت درآمدند و بین این دو گروه درگیری شدیدی روی داد که بسیار کشتهها از آن واقعه به جای ماند. ژنرال ازهاری از این واقعه به خشم آمد. او چند روز بعد به من گفت این درگیری همه آنچه را که در نتیجه خودداری ارتش در روز عاشورا بافته بودیم بر باد داد. این تظاهرات به طرفداری از شاه توسط فرماندهان نظامی محلی سازماندهی شده بود.» (غرور و سقوط، 280)
روز بیستوسوم آذر شهربانی به همه واحدهای خود اطلاع داد، از مشارکت در تظاهرات دولتی و قرار دادن امکانات در اختیار این گروه از افراد امتناع کند. قرهباغی وزیر کشور هم به استاندارها ابلاغ کرد که به تظاهرات دولتی پایان دهند. بدین ترتیب، حرکتی که برای بازگرداندن مشروعیت به حکومت شاه آغاز شده بود به سلاحی علیه خود او تبدیل شد. چماق به دستان در این دوره زمانی (25/9/57-21/8/57) بار دیگر حادثهای آفریدند که برای دولت رو به احتضار ارتشبد ازهاری گران تمام شد؛ و آن حمله به بیمارستان شاهرضا (امام رضا)ی مشهد بود. مهاجمان با ضرب و شتم بیماران کوچک و بزرگ، پزشکان و کشتن و زخمی کردن عدهای دیگر، غیر از تهییج مردم مشهد به اعتراضات تازه و تحصن علما در محل بیمارستان، موجب پیدایش موج تظاهرات و مخالفتهای دوبارهای - به ویژه از طرف جامعه پزشکان - علیه حکومت شاه شدند.
هدایت الله بهبودی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 31