10 مهر 1399
فرقه بهائیت یکی از ابزارهای گسترش نفوذ آمریکا در ایران
کارنامه نبیل الدوله کاردار بهائی سفارت ایران در امریکا
اشاره:
پس از آنکه در سال 1850 میلادی صدراعظم ایران، امیر کبیر به حاجی میرزا احمد خان فرستاده خود در استانبول دستور داد با "جورج مارشال" وزیر مختار ایالات متحده آمریکا در عثمانی درباره انعقاد قرارداد بین دو دولت وارد مذاکره شود روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور برقرار شد.
به موجب قراردادی که پس از این مذاکرات میان ایران و امریکا منعقد شد، روابط بازرگانی و کنسولی بین دو کشور و حق آزادی کشتیرانی در رودخانههای دو کشور برقرار گردید.
همچنین به موجب این قرارداد روابط دیپلماتیک بین دو کشور آغاز و هر دو دولت قبول کردند هیات نمایندگی سیاسی در پایتخت یکدیگر داشته باشند. دولت ایران علاوهبر تاسیس سفارت در واشنگتن، حق داشت در دو شهر واشنگتن و نیویورک کنسولگری دایر کند و دولت آمریکا نیز علاوهبر ایجاد سفارت در تهران، اجازه داشت در شهرهای تبریز، بوشهر و تهران کنسولگری داشته باشد.
با این حال امریکا در ژوئن 1883 یعنی سال 1300 هجری قمری اقدام به تأسیس کنسولگری در ایران کرد و دیپلمات ارشدی به نام "ساموئل گرین بنجامین" را به تهران فرستاد و دربار ایران هم در سال 1888مقارن با 1306 هجری قمری اولین فرستاده رسمی خود را به امریکا فرستاد.
*******
بررسی پرونده ارتباط بهائیت و امریکا، بدون بررسی کارنامه علیقلی خان نبیلالدوله (منشی و مترجم عباس افندی، استاد فراماسونری و یکی از فعالان سیاسی و تبلیغاتی بهائیت در امریکا) کامل نیست.
آهنگ بدیع، ارگان بهائیان، مینویسد: «میرزا علیقلی خان نبیلالدوله ازجمله مشاهیر امر [فرقه بهائیت] است که در خدمات دولتی نیز به مدارج عالیه نائل شده و علاوه بر عضویت هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح ورسای، به مقام سفارت دولت شاهنشاهی ایران در ایالات متحده امریکا رسیده است» .1
به نام ایران، به کام فرقه بهائیت
اسماعیل رائین، فصلی از کتاب خود: «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» را به شرح حال وی اختصاص داده است. به نوشته او: «یکی از فراماسونهای معروف ایران که دارای شهرت جهانی بود و در سازمان فراماسونی امریکا مقام «ژنرال ماسونی» و «درجه 33 فراماسونی» را داشت و همچنین عالیترین نشان ماسونی را که فقط به روِسای جمهور امریکا اعطا میشود، دریافت کرده بود، علیقلی خان2 از افراد خاندان سپهر کاشی است. او که یکی از روِسای... بهائیان ایران و امریکا بود و عکس او در کنار تصویر عبدالبهاء، از ارادت فوق العاده او به پیشوای بهائیان جهان حکایت میکند، در خانه خود محفل ماسونی کوچکی داشت، که اغلب روزها، در حضور دیگران، در آنجا به عبادت میپرداخت... نبیلالدوله بهائی بود و از روِسای این فرقه به حساب میآمد...» 3 در محراب محفل ماسونی او «سه جلد کتاب... قرار داشت که... عبارت بودند از:
1. قانون اساسی فراماسونری
2. الواح بهاءالله
3. کتاب بیان» .4
«همسر امریکایی او به نام «فلورنس» ، لیدر زنان بهائی امریکا بود و خود او هم، علاوه بر فعالیتهای مذهبی، در شورای طریقت فراماسونی امریکا نیز فـعـالـیـت مـیکـرد» .5 رائـیـن، هـمـچـنـیـن، تـصویر نبیلالدوله در جلو محراب محفل و نیز عکسی از او را که با احترام کامل در کنار عباس افندی ایستاده، در کتاب خود آورده است.6
نبیل و دوستان بهائیش (در ایران و امریکا) از پیشگامان ترویج نظام تعلیم و تربیت غربی (در شکل امریکایی آن) در کشورمان بودند7 و افزون بر این وی «نقش اساسی را در انتخاب و اعزام شوستر به ایران ایفا کرد و برای نخستین بار او بود که پای کمپانیهای نفتی امریکایی را به ایران باز کرد» .8 عملکرد مستر شوستر (در زمان ریاست مالیه کشورمان در مشروطه دوم) تاکنون، چنان که باید، بررسی علمی و منطقی نـشـده و زیـان سـهـمـگـینی که با ناپختگیها و مـاجراجوییهایش به ایران زخمدیده و روس و انـگـلیس گزیده آن روزگار زد، غالبا در غوغای اعـتـراضـات بـحـق مـلـت ایـران به ستم و تجاوز استعمارگران روسی و انگلیسی آن دوران، نادیده مانده است. عجیب است که شوستر پیش از آمدن به ایران نیز، در ماموریت پیشینش در گمرک فیلیپین، همین رویه را تعقیب کرده و مجبور به بازگشت به امریکا شده بود.9 ولی کسانی که زمینه استخدامش را در ایران را فراهم ساختند، نسبت به این سوابق، بیتوجه مانده و «آزموده را دوباره آزمودند» و تاوان سنگین این اشتباه را نیز ایران اسلامی، با اشغال کشور و کشتار و غارت مردمش توسط سلطهجویان بهانهجو پرداخت کرد.10
نبیلالدوله پسر میرزا عبدالرحیم کلانتر، معاون «کنت دومونت فورت» رئیس نظمیه تهران بود11 که (به نوشته علیقلی خان) با باب در خلال سفر تبعید وی از اصفهان به آذربایجان، در کاشان دیدار داشت.12 به گفته رائین: نبیل «ابتدا در خدمت سفارت انگلیس کار میکرد. سپس به شغل آزاد و خرید و فروش تمبر پرداخت. این سالها مصادف با زمانی بود که بهائیان از طرف دستگاه حکومتی تحت فشار قرار گرفته بودند و او که بهائی سرشناسی بود، ایران را ترک گفته عازم امریکا شد» .13
البته کلام رائین در مورد این که، خروج نبیل از ایران به علت فشار دستگاه حکومت به بهائیان بوده، خالی از تسامح نیست. نبیلالدوله، چنان که خود نیز اشاره دارد، با حکام و امیران در پیوند بوده و از دوستی و پشتیبانی آنان بهره داشته است و عامل اصلی خروج وی از ایران، مخالفت علما با فعالیتهای تبلیغیاش به نفع فرقه ضاله بوده و او با رجال حکومت در پیوند است. به قول خان ملک ساسانی، مورخ و سیاستگر معاصر او: «نبیلالدوله در وقتی که پیشکار محمدحسن میرزا ولیعهد سابق [احمدشاه] بود علما تکفیرش کردند، سپس به سرکنسولگری تفلیس رفت...» .14
نبیلالدوله در اوایل سال 1941م از نیویورک به «حضرت شوقی افندی ولی محبوب امرالله» عریضهای نوشت و در پایان آن چنین امضا کرد: «خدمتگزار فروتن و فداکار شما، علی قلی نبیلالدوله» . او در آن عریضه، به تفصیل از سوابق دیرین خود در تبلیغ مسلک بهائیت در ایران (بین فرزندان حکام و امرای قاجار) سخن گفت که به نوشته وی، در فرجام، منجر به قیام علما بر ضد او و خروج اجباریش از ایران شد و نهایتا به اقامت وی (با اجازه و فرمان عباس افندی و به عنوان یک مترجم و مبلغ بهائی) در امریکا گردید.15 طبق این مدرک تاریخی: علیقلی پیش از سفر به امریکا، متجاوز از یک سال در عکا و حیفا نزد عباس افندی اقامت داشت و طی این مدت، «به سمت کاتب در محضر مبارک» او، الواح و نامههای عباس را برای بهائیان امریکا به انگلیسی ترجمه میکرد و ضمنا برخی آثار حسینعلی بهاء را به انگلیسی برگرداند. سپس عباس افندی امر کرد که همراه میرزا ابوالفضل گلپایگانی (مبلغ مشهور بهائیت) برای تبلیغ مردم به بهائیت به امریکا برود و او نیز دستور عباس افندی (یا به قول او: «حضرت مولی الوری» ) را انجام داد. حتی پس از مراجعت میرزا ابوالفضل از امریکا در 1904م، در آن کشور ماندگار شد و به ایراد نطقهای تبلیغی در مناطق انگلیسی نشین امریکا (نظیر دانشگاه هاروارد) و ترجمه کتب و الواح حسینعلی بهاء و دیگر سران بهائیت پرداخت. نبیل، همچنین، در پاییز 1904 با میس فلورنس برید از اهالی بستون ازدواج کرد و عباس افندی ضمن تبریک ازدواج مزبور و صدور الواح متعدد به افتخار وی، آن ازدواج را «اولین نشانه تحقق وحدت شرق و غرب» و مولود آن را «ثمره اولین اتحاد شرق و غرب» نامید!16
«امهالله مرضیه خانم گیل» ، از نویسندگان و مبلغان مشهور بهائیت در امریکا، دختر همین جناب نبیلالدوله17 و یکی از ثمرات آن ازدواج است.
نبیلالدوله برای پیشبرد اهدافش، ظاهرا از وجاهت همسر خویش نیز مایه میگذاشت. به نوشته یکی از پژوهشگران: همسر امریکایی او، فلورانس خانم و خانواده نسبتا پرجمعیتش سبب شد که زندگی خصوصی نبیلالدوله مورد توجه جراید امریکا قرار گیرد و بارها تصویر زیبای همسر شارژدافر ایران زینتبخش صفحات نخست روزنامهها گردد (برای نمونه، ر.ک،Washington Society، شمارههای 23 مارس 1912 و 14 فوریه 1914؛Sunday Star ، ش 24 فوریه 1914). این امر سبب کسب شهرت وی نیز گردید و خیلی زود در جمع دیپلماتهای مقیم واشنگتن جای خود را باز کرد و بعضا سیاستمداران امریکایی از او در مراسم و میهمانیهای مختلف دعوت میکردند... نبیل از این موقعیت نهایت استفاده را کرد و خود را به روسای جمهور امریکا نزدیک ساخت.18
تقیزاده، که پس از تکفیر سیاسی توسط آخوند خراسانی (پیشوای انقلاب مشروطیت) و اخراج از ایران در مشروطه دوم، مدتی در یکی از ویلاهای اطراف نیویورک، مهمان علیقلیخان بوده، مینویسد: «علیقلیخان بستگی به بهائیها داشت. جانشین سفیر که شد، یواش یواش، هم آن کار مبلغی بهائیگری را میکرد و هم شارژدافری19 دولت علیه ایران را، من شنیدم، یا خودش میگفت، هفتهای دو تا راپورت رسمی مفصل از اوضاع مینوشت: یکی به وزارت خارجه تهران و یکی به عکا، یکی گزارش کارهای امت و تبلیغات خودشان بود و دیگری راجع به اتباع ایران.... زنش... امریکایی و بهائی دو آتشه بلکه سه آتشه بود و در خانه عکس بزرگ عبدالبهاء را گذاشته بود و پشت به او نمیکرد....20 او به واسطه بستگی وعلاقه شدیدی که به بهائیها و مرکزآنها درحیفا داشت همیشه درترویج بهائیها میکوشید.» 21
مرحوم خان ملک ساسانی نیز، که در ایام ماموریت خویش در سفارتخانه ایران در اسلامبول، با نبیلالدوله برخورد داشته است، اطلاعات جالبی از سوءعقیده22 و رفتار او به دست میدهد. به نوشته خان ملک: زمانی که نبیلالدوله، با استفاده از فضای آشفته حکومت صد روزه کودتای سیاه (سیدضیاء ـ رضاخان)، حکم کارداری سفارت ایران در پایتخت خلافت عثمانی را گرفته و وارد اسلامبول شد، دولت عثمانی، به اعتبار انحراف مذهبی نبیلالدوله، شدیدا به انتصاب وی به این پست حساس، اعتراض کرد و «نبیلالدوله چون زنش امریکایی بود توسط سفارت امریکا تشبث بسیار کرد ولی به خرج عثمانیها نرفت» و او را نپذیرفتند.23 نبیلالدوله 63 سال در امریکا اقامت داشت و در 88 سالگی درگذشت.24
بر پایه آنچه گذشت، برای خواننده تیزبین این سؤال به طور جدی مطرح میشود که: در آن وانفسا که دول استعماری غرب ـ خاصه انگلیس و امریکا ـ با تمام توان در مقام فروپاشی و اضمحلال قدرت اسلامی خلافت عثمانی بودند و این حکومت وسیع و کهنسال، سختترین و حساسترین دوران عمرش را میگذراند، چرا و به چه دلیل، آقای نبیلالدوله «امریکا» نشین و «بهائی» مسلک، آن همه اصرار در اشغال منصب کارداری سفارت «ایران اسلامی» در مهد خلافت عثمانی داشته است و چه دستهایی ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ زمینه تصدی او به این پست حساس را در وزارت خارجه ایران فراهم کردهاند؟!
پاسخ این سؤال بسیار مهم را بیگمان باید در پیوند مرموز حزب «بهائیت» با «صلیب ـ صهیون» در گردونه تحولات سیاسی، استعماری خاورمیانه آن روز جستجو کرد. زمانی که پیشوای بهائیان، عباس افندی، به پاداش حسن خدمت به امپراتوری انگلیس در جنگ جهانی اول، از ژنرال آللنبی ـ فرمانده قشون بریتانیا در جنگ با عثمانی و اشغالگر نظامی قدس ـ مدال افتخار! و لقب «سر» دریافت میکند، مقتضی است که مرید وی، نبیلالدوله، نیز به دستور سیمرغ! به عنوان «کاردار» به سفارت ایران در پایتخت عثمانی تحمیل شود تا نقش این فرقه، در انجام ماموریتهای استعماری تکمیل شود... .
انتقال مواریث ارزشمند باستانی ایران به امریکا، ظاهرا ماموریت دیگر جناب نبیل بوده است. تقیزاده، به عنوان یکی از شگردهای نبیلالدوله در سفارت ایران در امریکا میگوید: «علیقلیخان به این و آن مینوشت عتیقهجات را به اینجا بیاورد، چون من شارژدافر هستم بیگمرک مرخص میکنم! و از این طریق، هم افراد را به امریکا جذب میکرد و هم تجارت میکرد» .25 خان ملک نیز خاطرنشان میسازد: «نبیلالدوله... در ایام ریاست وزرای مرحوم رزمآرا، بابت مطالبات سنوات بیتاریخ، به اسامی مختلفی که در هیچ بودجهای نامی بر آن نمیتوان گذاشت، بیست هزار دلار از خزانه ایران گرفته و به امریکا رفت» !26
نکته جالب توجه آن است که نبیلالدوله در نامه به شوقی افندی، تصریح میکند که به فرمان عباس افندی وارد سیاست شده است: «طبق اوامر خاصه حضرت مولی الوری [عباس افندی] بود که من در خدمات دولتی مملکت خود وارد شدم. این فعالیتها از زمانی شروع شد که مرحوم مفخم الدوله سفیر سابق ایران در مصر که از دوستان میرزا ابوالفضل و نسبت به امر مبارک، محب بود به واشنگتن آمد و از من درخواست کرد که سمت منشیگری او را بپذیرم. مطلب را حضور هیکل مبارک، حضرت عبدالبهاء، عرض کردم و ایشان امر فرمودند پیشنهاد او را بپذیرم، مشروط بر آن که قبول آن شغل، مانع و مزاحم فعالیتهایم به عنوان یک مبلغ و مترجم بهائی نشود» .27 (قابل توجه کسانی که شعار بهائیان مبنی بر پرهیز از سیاست را جدی میگیرند و توجه ندارند که از نظر حضرات، دخالت در سیاست، برای عالمان و مجاهدان و کوشندگان راه آزادی و نجات ملتها، بد و اخ! است، نه برای نبیلالدولهها و عبدالکریم ایادیها و سپهبد صنیعیها و هویداها و منصور روحانیها و انبوه کارگزاران «بهائی» عصر محمدرضا پهلوی!)
پی نوشت ها:
1. آهنگ بدیع، سال 20 (1344)، ش 5 و 6، ص 197.
2. در اصل: «علینقی خان» ، که اشتباه است.
3. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، 3/459.
4. همان، ص 462
5. همان، ص 465
6. همان، 3/461 و 463
7. آقای سید علی موجانی در کتاب «بررسی مناسبات ایران و امریکا» بحث مفصلی در این باره دارد
8. بررسی مناسبات ایران و امریکا، سید علی موجانی، انتشارات وزارت امورخارجه، ص 155.
9. ر.ک، روس و انگلیس در ایران، فیروز کاظم زاده، صص 560 -561 ـ ؛ مستخدمین بلژیکی...، ترجمه منصوره اتحادیه، صص 193 – 192
10. برای بررسی انتقادی از رفتار شوستر زمان ماموریت وی در ایران، ر.ک، شیخ ابراهیم زنجانی؛ زمان، زندگی، خاطرات، علی ابوالحسنی، فصل: «اولتیماتوم 1911 روسیه به ایران؛ تاوان سنگین اشتباهات!»
11. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، 3/464
12. آهنگ بدیع، سال 20 (1344)، ش 5 و 6، ص 201
13. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، 3/464
14. یادبودهای سفارت استانبول، ص 299
15. آهنگ بدیع، سال 20 (1344)، ش 5 و 6، صص 197 – 198
16. همان، صص 201 -199
17. همان، ص 201
18. بررسی مناسبات ایران و امریکا، صص 154 -155
19. شارژدافر یا مصلحت گزار، همان کاردار امروزی است
20. زندگی طوفانی؛ خاطرات سید حسن تقی زاده، به کوشش ایرج افشار، ص 173
21. همان، ص 177
22. یادبودهای سفارت استانبول، خان ملک ساسانی، صص 294 ـ 295
23. همان، صص 296 ـ 295
24. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، 3/464
25. همان، ص 172
26. یادبودهای سفارت استانبول، ص 299
27. آهنگ بدیع، سال 20 (1344)، ش 5 و 6، ص 201 و 242.
فصلنامه تاریخ معاصر ، شماره 50 ، تابستان 1388، صفحه 115 تا 162.