16 اسفند 1398
تأملی در جمهوری رضا خانی با اتکاء به اسناد تاریخی
پیشینه جـمهوریخواهی در ایران
شکستهای تاریخی حکومت قاجار از دولتهای اروپایی(روسیه و انگلستان)در نیمه اول سده نوزدهم مـیلادی،ضعف و ناتوانی مدنیت کـهن ایـرانی،بویژه فرسودگی نظام سیاسی و اجتماعی آن را بر اقلیتی از ایرانیان آگاه و هوشمند آشکار ساخت.این گروه که برتری قدرت سیاسی،اقتصادی،نظامی و فرهنگی غرب،آنان را مبهوت خود کرده بود،در پی درک راز و رمز این برتری و اسـباب و عوامل پیشرفتهای مادی و معنوی تمدن غربی بودند.ازاینرو باب آشنایی و مراوده فرهنگی از طریق و شیوههای گوناگون حاصل آمد.
نظامهای سیاسی اروپا در شکلهای مشروطه پادشاهی،مشروطه پارلمانی و جمهوری،که برآمده از رنسانس اروپا و انقلاب کبیر فـرانسه بـود،بیش از هرچیزی،نظر معدود ایرانیان کنجکاو را معطوف خود کرد.از نظر این گروه،شیوه کشورداری و زمامداری اروپاییان، علت العلل پیشرفت و قدرتمندی غربیان بود و بر همین مبنا و دیدگاه،راهحلهایی برای برون رفـت ایـران از آن موقعیت ضعف و نزار ارائه میکردند.
اولین نمود عینی تأثیرپذیری ایرانیان از نظامهای سیاسی غربی در شکل جمهوری،به هنگام مرگ محمد شاه قاجار در 1264 ق تجلی یافت و گروهی کوچک برای نخستین بار،ساز جـمهوری را در ایـران نواختند.بنابر نوشته مؤلف تاریخ نو:«...در آن وقت جمعی از خود خواهان بر سر میرزا نصر اللّه صدر الممالک1اجتماع کرده،کنکاش مینمایند که باید دولت ایران را جمهور نموده و امورات دولتی را منوط بـه مـصلحت دیـد جمعی باید ساخت.»2هرچند ایـن حـرکت مـحدود و گذرا بود و انگیزه و هدف واقعی آن مشخص نیست؛اما در نوع خود بدیع و جالب است.
در زمان ناصر الدین شاه بار دیگر زمزمه جـمهوریخواهی درگـرفت و گـزارش شد،میرزا ملکم خان در فراموشخانه،اندیشه جمهوریت را تـبلیغ و زمـینه را برای رئیسجمهوری شاهزاده جلال الدین میرزا فراهم میکند؛شاه وحشتزده دستور انحلال فراموشخانه و تبعید ملکم و پدرش را از ایران صادر کرد.3
اگـرچه سـلطه قـاهرانه ناصر الدین شاه،مجال بروز تفکر سیاسی تازهای را در ایران نـمیداد؛ اما به نظر میرسد این اندیشه بویژه نگره جمهوریخواهی،در آن دوره و پس از آن،از کمترین زمینه مساعد فرهنگی و اجتماعی برخوردار نـبود.بـه هـمین دلیل،حکومت مستبد قاجاری برای سرکوب جنبشهای اعتراضی،مهر جمهوریخواهی بـر آنـها میزد.هنگام قیام تنباکو برای لغو امتیازنامه رژی در 1309 ق،ناصر الدین شاه و درباریان،چنین وانمود کردند کـه مـعترضان، هـواخوه جمهوری و جمهوریطلب هستند و امتیازنامه را دستاویزی برای شوراندن مردم بر حکومت ساختهاند؛و مـیکوشیدند تـا مـدعای اصلی مخالفان امتیاز رژی را نابودی سلطنت قلمداد کنند.4
در دوران سلطنت مظفر الدین شاه زبون و سـستعنصر،فـرصت بـهتری برای اشاعه اندیشه سیاسی غرب در ایران فراهم آمد.یکی از نشانههای رسوخ این تفکر،واکـنش تـعدادی از علمای آن دوره به این اندیشه است.محمد رفیع نظام العلمای تبریزی در کتاب حقوق دول و مـلل یـا تـحفه خاقانیه و سید حسین موسوی در رساله تشکیل ملت متمدن و شیخ ابو الحسن مرندی در رساله دلائل البـراهین الفـرق در رد عقاید مزدکیان و جمهوریطلبان،اندیشه و نظامهای سیاسی برآمده از تمدن غربی را مورد انتقاد شدید قـرار دادنـد.5در دوره مـظفری، مشروطه خواهان و جمهوریطلبان ایران به سبب مهیا نبودن فضای فرهنگی و اجتماعی،به ناچار ایدههای سـیاسی خـویش را در پس شعارهایی نظیر قانونخواهی و مساواتطلبی پنهان میکردند.
انقلاب مشروطه نیز تا آخرین گـام،خـصلت قـانونگرایی و عدالتخواهی داشت و حرفی از مشروطه نبود؛بلکه علمای که هدایت جنبش را بر عهده داشتند،هرگونه تـأثیرپذیری از انـدیشههای غـربی را نفی میکردند.عین الدوله،صدراعظم مستبد مظفر الدین شاه میکوشید تا هدف و خـواسته جـنبش اعتراضی را جمهوریت معرفی کند.او در مذاکره با شاه و ارسال پیغام برای رهبران مذهبی،بر این نکته تـأکید مـیورزید که معترضان،عدهای مفسدهجو،بیدین و جمهوری طلباند که مقصودی جز انقراض مـملکت و از بـین بردن روحانیت ندارند.6این تبلیغات،آیت اللّه سـید مـحمد طـباطبایی را ناچار به پاسخگویی و رفع اتهام ساخت.او در سـخنرانی 14 جـمادی الاولی 1324 گفت:«حالا بعضی میگویند ما مشروطهطلب و جمهوریطلب میباشیم،به خدای عالمیان و به اجـداد طـاهرینم قسم است که این حـرفها را مـردم به مـا مـیبندند.اگـر گفتیم معدلت میخواهیم،غرض این بـود کـه مجلسی تشکیل شود و مجلس و انجمنی داشته باشیم که در آن مجلس به داد مـردم بـرسند.»7
آیت اللّه بهبهانی نیز اتهام جـمهوری و مشروطهخواهی را مردود دانست.8
گـاهی مـزه جمهوری به مذاق شاهزادگان مـستبدتر از شـاه نیز خوش میآمد؛در کشاکش زورآزمایی محمد علی شاه و مشروطه خواهان،مسعود میرزا ظـل السـلطان،که ستمگری و مظالم او در اصفهان بـر کـسی پوشـیده نبود،جمهوریخواه شـده و سـودای ریاستجمهوری داشت.9هنگام فـتح تـهران و سقوط استبداد صغیر،بار دیگر زمزمه جمهوریخواهی برخی مجاهدان گیلانی به گوش میرسید،امـا بـه سبب مخالفت جراید رسمی روسیه و حـمایت شـدید دولت آن کشور از دودمـان قـاجار(بـه استناد بند 5 معاهده تـرکمانچای)انعکاسی نیافت.10
به دنبال وقوع انقلاب کمونیستی 1917 در روسیه و مقارن با واپسین ماههای 1338 ق حرف و حـدیثهایی دربـاره تغییر رژیم ایران به جمهوری و ریـاستجمهوری اشـخاصی نـظیر عـبد الحـسین میرزا فرمانفرما و مـیرزا حـسن خان مستوفی الممالک در محافل سیاسی پایتخت بر سر زبانها افتاد؛11اما از مرحله حرف فراتر نرفت.در 16 خـرداد 1299 نـیروهای تـحت فرمان میرزا کوچک خان جنگلی،دو روز پس از تـصرف رشـت،بـا صـدور اعـلامیهای،نـظام سلطنت را ملغی و برقراری حکومت جمهوری،تحت عنوان جمعیت سرخ انقلاب ایران را اعلام کردند.12گویا سید ضیاء الدین طباطبایی،رئیس کابینه کودتای سیاه،در اواخر اردبیهشت 1300،پس از آنکه با نـاخشنودی شاه و تزلزل کابینه خود مواجه شد و سقوط دولتش را مسجل دید،به فکر کودتای دوم برای خلع قاجار و برقراری جمهوری افتاد؛13اما شریک و متحد او در کودتا،یعنی رضا خان،راه خود را از سید ضیاء جـدا سـاخت و به حمایت از احمد شاه پرداخت تا همچنان در عرصه قدرت سهیم باشد. گزارشهای ضد و نقیضی نیز درباره تمایلات جمهوریخواهانه جنبش کلنل محمد تقی خان پسیان بیان شده است.14
ابو القـاسم لاهـوتی،افسر وشاعرچپگرایی که در بهمن 1300،کرّ و فر چند روزهای در تبریز به هم زد، هوای جمهوریخواهی در سر داشت.
جمهوری رضا خانی از آغاز تا پایان
دولت انـگلستان،کـه از انعقاد قرارداد 1919 با دولت وثوق الدوله،طـرفی نـبسته و به اهدافش دست نیافته بود،در پی طراحی و اجرای برنامه جدیدی برای تحقق هدفهای قرارداد بود.ازاینرو در نیمه دوم 1299،ژنرال آیرونساید با همدستی سرپرسی لورن،وزیرمختار انـگلستان در ایـران،مشغول تدارک مقدمات کـودتا شـدند.آنان ابتدا از طریق تبانی با احمد شاه، استارو سلسکی،فرمانده روسی قوای قزاق را برکنار و سردار همایون ضعیف و سستاراده را جانشین او ساختند.اندکی بعد آیرونساید،سردار همایون را معزول و رضا خان میر پنـج،فـرمانده آتریاد تبریز را به جای او منصوب کرد.15آیرونساید،چند روز پیش از کودتای سوم اسفند 1299 و پس از آنکه قرار و مدارهای لازم را با مجریان کودتا گذاشت،راهی بین النهرین شد.16
رضا خان که پس از کودتا لقب سردار سـپه گـرفته بود،از 4 اردیـبهشت 1300 تا آبان 1302 در شش کابینه(سید ضیاء الدین طباطبایی و قوام السلطنه با دو کابینه و مستوفی الممالک و مشیر الدوله با دو کـابینه)در پس وزارت جنگ ماند و از هیچ کوششی برای توسعه و تحکیم قدرت خویش دریغ نـورزید.ایـن در حـالی بود که اکثریت نمایندگان مجلس چهارم مخالف او بودند و شاه و رئیس الوزراء چندان دلخوشی از او نداشتند.در 15 مهر 1302،زمانی که نـشانههای ضـعف و تزلزل کابینه مشیر الدوله آشکار گردیده بود؛سید محمد صادق طباطبایی، سلیمان میرزا اسـکندری،کـریم خـان رشتی و سرلشکر خدا یار خان خدا یاری،شبانه به منزل سردار سپه رفتند.آنان هـم قسم شده،محرمانه پیمان بستند تا تحت ریاست رضا خان،دولتی قادر و لایـق تشکیل دهند و هدف ایـن دولتـ حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و اصلاح امور کشور از اساس باشد.17در آخرین روزهای مهر 1302 که مشیر الدوله،رئیس الوزرای خسته و ناتوان استعفا کرد،شرایط برای رئیس الوزرایی سردار سپه فراهم شد.مـستوفی الممالک حاضر به پذیرش سمت ریاست دولت نشد؛قوام السلطنه،دیگر مشتری پر و پا قرص آن مقام، اندکی پیش از این به اتهام توطئه برای ترور وزیر جنگ،دستگیر و تنها با خواهش و تمنای احمد شـاه؛رضـا خان به تبعید او به اروپا رضایت داده بود.در چنین شرایطی،شاه،در 3 آبان 1302، ناگزیر از صدور فرمان ریاست وزرایی سردار سپه گردید و همزمان با آن،در اعلامیهای،مردم را از سفر قریب الوقوع خود به فرنگ آگاه سـاخت.
رضـا خان که از حمایت انگلستان نسبت به خود اطمینان داشت؛برای جلب پشیتبانی روسها، عناصر چیگر از حزب سوسیالیست را وارد کابینه خود کرد.سلیمان میرزا اسکندری،امان اللّه خان عز الممالک اردلان و مـیرزا قـاسم خان صور اسرافیل،سه عضو حزب سوسیالیست بودند که در دولت سردار سپه به ترتیب عهدهدار وزارت معارف و اوقاف،فوائد عامه و کفیل وزارت داخله شدند.محمد علی فروغی،ابو الحسن معاضد السـلطنه پیـرنیا کـه هردو از اعضای لژ ماسونی بیداری ایـران بـودند و یـنز محمود خان مدیر الملک جم،سرلشکر خدا یار خان و حسین خان عدل الملک دادگر،دیگر وزرای کابینه سردار سپه را تشکیل میدادند.
نـخستین بـیانیه سـردار سپه به عنوان رئیس دولت و وزیر جنگ،حاوی نـکتههای درخـور توجهی است.او با اشاره به اینکه وضع قشون،امنیت و اقتدار حکومت مرکزی با سه سال قبل (منظور پیش از کـودتای 1299)تـفاوت اسـاسی کرده است،خاطرنشان ساخت:«تا امروز مملکت را امن میکردم و نـمیتوانستم به کار دیگر برسم.از امروز ان شاء اللّه به سایر کارها رسیدگی میکنم.»18و در پایان،اساس برنامه دولت خویش را دو اصل حـفظ حـقوق مـلت و اجرای قانون برشمرد.
ترس و آسایش طلی احمد شاه،بلندپروازی و جاهطلبیهای رضـا خـان را فزونی بخشید. تعجیل شاه در خروج از ایران،برای سردار سپه معنادار بود.بیاعتمادی شاه قاجار به رئیـس دولت خـود بـه حدی رسیده بود که ناچار به سفارت انگلستان توسل جست تا سـردار سـپه،امـنیت جانی و اجازه مسافرت او به اروپا را تضمین کند.19
بنابر نوشته ملک الشعرای بهار،سلطان قاجاغری بـه قـدری هـول کرده بود که مافوق آن متصور نیست و هنگام خروج از ایران،آنچنان اتومبیل وی بـه سـرعت حرکت میکرد که جز من[بهار] و سردار سپه،بقیه همراهان فرسنگها عقب مانده بـوند.20بـه عـقیده عبد اللّه مستوفی،تا پیش از آخرین مسافرات احمد شاه،به اروپا،سردار سپه هدفی جز رسـیدن بـه مقام ریاست وزرا نداشت؛ اما هنگامی که شاه هراسان و وحشتزده از ایران رفت،فکر و نـقشه تـصاحب تـاجوتخت به ذهن رضا خان خطور کرد.21
همزمان با خروج احمد شاه(11 آبان 1302)،گروه ترکان جـوان در عـثمانی از طریق مجلس کبیر،خلافت را برانداخته و نظام جمهوری را با انتخاب مصطفی کمال پاشـا بـه ریـاست جمهوری ما دام العمر ترکیه،پی افکندند و به او لقب آتاتورک(پدر ترک)دادند.
قهرمان میرزا عین السلطنه،شـاهزاده قـاجاری،هـمان هنگام نگرانی خود را از اضمحلال حکومت قاجار اینگونه ابراز کرده بود:«عثمانی دولت تـرک شـد،کمال پاشا رئیسجمهور...، سردار سپه هم دور نیست همین مشق را میکند.شاه علاقهمند نیست،حتی املاک خـود را مـیفروشد،شاید خودش استعفا دهد با ولیعهد.ناقابل هستند...».22
مسافرت فرار گونه احـمد شـاه به اروپا،عطش قدرتطلبی رضا خان را تشدید کـرد و او را مـصمم بـه تسخیر تمام مناصب حکومتی و برکناری کامل نـوادگان آقـا محمد خان از قدرت ساخت.روش دستیابی ترکان جوان به قدرت در ترکیه نیز الگو و سـرمشق مـناسبی برای وی بود.در فاصله خـروج شـاه از ایران تـا اواخـر دی 1302 کـه شعار جمهوریخواهی آشکارا در ایران بر زبـانها و قـلمها جاری گشت،لا جرم سردار سپه به اندازه کافی در این موضوع اندیشید، گـفتوگو و مـشورتهای لازم را انجام داد و راهکارهای مقتضی را بررسی و ارزیـابی کرد.
اصلیترین مانع و مـشکل،قـانون اساسی مشروطه بود که در چـند اصـل آن به سلطنت مظفر الدین شاه قاجار و اولاد او تصریح گردیده بود؛چنانچه نظام سیاسی ایـران از مـشروطه پادشاهی به جمهوری تغییر مـییافت؛نـاگزیر ایـن چند اصل مـوضوعیت خـود را از دست میداد و پشتوانه حـقوقی و قـانونی خاندان قاجار از میان میرفت.سردار سپه تردیدی نداشت که در آن شرایط،کسی جز او،بـخت رئیـسجمهور شدن ندارد.او و ملازمانش تصور میکردند کـه در آنـ نیروهای آزادیـخواه و مـشروطهطلب،زیـر پرچم جمهوری گرد مـیآیند تا کار سریع و آسان به سرانجام رسد.امید آنان به مجلس شورای ملی بود کـه کـه تا پیش از فرارسیدن سال جدید خـورشیدی،نـظام سـلطنت را مـلغی و جـمهوری را برقرار سازد.
چـهارمین دوره مـجلس شورای ملی در خرداد 1302 به پایان رسیده بود.انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای ملی که توسط دولت مـشیر الدوله آغـاز شـد،تا مدتها طول کشید و هنگامی که سـردار سـپه رئیـس الوزراء گـردید،هـنوز انـتخابات برخی شهرها انجام نشده بود؛بنابراین ضرورت داشت به سرعت انتخابات پایان یابد و مجلس افتتاح گردد.در 12 بهمن 1302، رئیس الوزراء دستور العملهای تهدیدآمیزی به تمام حکام ایالات و ولایات صـادر کرد که در اسرع وقت انتخابات را انجام دهند و نمایندگان را روانه تهران کنند تا در اول رجب 1342 (27 دی 1302)مجلس شورای ملی افتتاح گردد.23با این حال،تا پیش از 25 رجب،22 بهمن 1302 با نطق محمد حسن مـیرزا،ولیـعهد پنجمین دوره مجلس شورای ملی گشایش نیافت.
دخالت نظامیان هوادار سردار سپه در انتخابات،بویژه در شهرستانها،تأثیر بسزایی در نتیجه انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای ملی داشت؛اما این مداخلات در شهرهای بزرگ،از جـمله تـهران،کمتر و محدودتر بود و عمده مخالفان دولت از این حوزهها به مجلس راه یافته بودند.
در 26 دی 1302 روزنامه شفق سرخ به مدیریت علی دشتی،24با نقل خبری از روزنـامه وقـت،چاپ استانبول،غوغای جمهوریت را شـروع کـرد.نشریه وقت با اشاره به موقعیت سیاسی سردار سپه در ایران،خروج شاه و اقدام رئیس دولت در ممانعت از رفتن ولیعهد به آذبایجان،نوشته بود؛ایران به طـرف جـمهوریت و رئیسجمهور شدن رضا خـان پیـش میرود25. روزنامه شفق سرخ در همان شماره،در توضیحی بر خبر نشریه وقت،ضمن تصدیق محسنات نظام جمهوری،ادعا کرد مقتضیات عصر حاضر،ایران را به طرف جمهوری پیش میبرد و ئیس دولت هیچ نـقش و دخـالتی در این ماجرا ندارد؛نویسنده شفق سرخ همانجا از فرصت استفاده کرده احمد شاه و سلسله قاجار را به باد انتقاد گرفت و از سردار سپه تعریف و تمجید نمود.26روزنامه شفق سرخ یک هفته بعد،بـه بـهانه خبر نـشریه وقت به سراغ رضا خان رفت تا دیدگاه او را درباره تغییر نظام سیاسی ایران جویا گردد.سردار سـپه نیز با زیرکی پاسخ میدهد:«رژیم حکومت هیچ مملکتی در ارتقا و انـحطاط آن دخـیل نـیست.ترقی و تنزل هرمملکتی مربوط به یک رشته از قضایایی است که ابدا مسئله طرز حکومت در آن مدخلیتی ندارد»؛او در پایـان مـصاحبه منکر هرگونه کوشش خود برای تغییر نظام سیاسی ایران و تصدی مقام ریاست جـمهوری شـد و گـفت:«تنها یک هدف دارد و آن نجات ایران از ذلت و نکبت کنونی است.»27 اولین واکنش علنی و رسمی رضا خان بـه قضیه جمهوری،بسیار دقیق و حساب شده است.وی از ابتدای طرح موضوع جمهوریت،سـعی داشت خود را نسبت بـه آن بـیطرف و حتی بیاعتنا نشان دهد و دخالت دولت و نظامیان در این ماجرا مکتوم بماند؛زیرا در آن صورت جمهوریخواهی،حرکتی مردمی و خودجوش تلقی میشد و در جلب پشتیبانی به موفقیت طرح جمهوری،صددرصد اطمینان داشته باشد و احتمال درصدی شـکست،حکم میکرد تا سیاستی محتاطانه در پیش گیرد.
در آغاز،اساس تکاپوهای مدافعان تغییر نظام سیاسی بر محور فعالیتهای رسانهای قرار داشت.چهار نشریه شفق سرخ،ستاره ایران به مدیریت حسین خان صـبا،28مـیهن به مدیریت ابو طالب شیروانی29و کوشش به مدیریت شکر اللّه صفوی30،بیش از سایر روزنامهها،سنگ جمهوریخواهی را به سینه میزدند.نشریههای ایران،ناهید،بهارستان،نجات ایران و نامه تجدد در مرتبه بعدی قـرار داشـتند.برخی از این روزنامهها در اسفند 1302 فعال یا تأسیس شدند و از میان آنها ناهید به عنوان یکی از اولین نشریههای کاریکاتوری ایران،از طریق کاریکاتور در خدمت جمهوی قرار گرفت.
اساس تبلیغات روزنامههای یادشده بـه جـای تبیین ویژگیهای نظام جمهوری و تشریح محاسن آن و تفاوتش با دیگر نظامهای سیاسی،از یک سو بر قاجار ستیزی و بدگویی از احمد شاه و دیگر سلاطین قاجار،با لحنی گزنده و از سوی دیگر بر تـعریف،تـمجید و سـتایش از سردار سپه و اقدامات او قرار داشـت.در طـول دو مـاه بهمن و اسفند 1302 که روزنامههای هوادار جمهوری،سخت مشغول تبلیغ بودند،ذیل عنوانهای جمهوریت و جمهوریخواهی مقاله، سرمقاله،گزارش،نامه و تلگرافهای زیادی در ذمـ سـلسله قـاجار و ستایش رضا خان نشر یافت؛ اما کمتر نـوشتهای در تـوضیح مبانی نظام جمهوری به چشم میخورد.به گونهای که خواننده تصور میکند،صاحبان این نشریهها همه هدفی دارند،جـز تـأسیس نـظام جمهوری.روزنامه ستاره ایران ماهیت واقعی غوغای جمهوری را اینگونه بـر ملا ساخت:«مردم ایران امروز ریاست جمهوری سردار سپه را بشاشانه استقبال میکنند،نه برای اینکه حقیقتا جمهوری را بـخواهند،خـیر، بـرای اینکه میخواهند ایران را از چنگال شهوتپرستی اشخاص نالایق خارج ساخته و سردار سـپه را در کـارهای خود،مختار مطلق و بلامانع نمایند.»31
مطالب روزنامههای جمهوریخواه،مملو از فاسد اخلاق،بیکفایتی سیاسی و ظلم و ستم شـاهان قـاجار بـود؛آنان متهم به عیاشی و زنبارگی،قتل قهرمانانی نظیر لطفعلی خان زند، قـائممقام فـراهانی، امـیرکبیر، میرزا حسین خان سپهسالار و شیخ محمد خیابانی و خیانت به سبب واگذاری بخشهایی از خاک ایـران بـه بـیگانگان،میشدند.احمد شاه،بیش از دیگر سلاطین قاجاری در معرض حملات قرار داشت و به عنوان پادشـاهی خـوشگذران،محتکر و مالاندوز،بیکفایت و ناتوان معرفی میشد. روزنامههای طرفدار جمهوری،عکسهایی از احمد شاه بـا کـلاه شـاپو و دوشبهدوش زنان اروپایی در صفحه اول خود،همراه با توضیحات گزنده درج میکردند.در مقابل،سردار سپه را بـه عـرش اعلا برده او را سزاوار تاج کیانی و همطراز شاه اسماعیل صفوی و نادر شاه افشار بـرمیشمردند.
در اسـفند 1302 فـعالیت تبلیغی هواداران جمهوری شدت گرفت.در تهران و دیگر شهرها میتینگهای زیادی در طرفداری از جمهوریت برگزار شد.در ایـن تـجمعات،همان گفته و خوانده میشد که در روزنامه و نشریات نوشته میشد.این گردهمآییها پس از آن صـورت گـرفت کـه سیلی از تلگرافهای دستوری،از طرف رضا خان فرمانده کل قوا به فرماندهان لشکر و از سوی آنان بـه فـرماندهان تـحت امرشان صادر گردید.سرلشکر خدا یار خان خدایاری،که به سبب سـرسپردگی بـه سردار سپه،وزیر پست و تلگراف شده بود،تمام امکانات آن وزارتخانه را برای در نیمه اول اسفند 1302 چنین است:«از بـسکه از طـرف رئیس الوزراء تلگراف رمز به امرای لشکر شرق،غرب،جنوب،شمال نمودیم و از طـرف خـدا یار خان به رؤسای تلگرافخانه گیج شـدیم و مـشاعرمان زایـل.»32
در آن تلگرافها،سردار سپه به فرماندهان نظامی دسـتور مـیدهد،اول:مدیران نشریات را سریع و محرمانه ملاقات کرده از آنان بخواهید شروع به ذکر سعایت و مـعایب سـلسله قاجار و محاسن و مزایای جمهوری نـمایید و مـردم را به خـلع احـمد شـاه تحریک و تشجیع نمایند؛یعنی هـمان کـاری که روزنامههای هوادار جمهوری در تهران انـجام میدادند؛دوم:خیلی محرمانه و جـداگانه رهـبران و متنفذان طبقات علما،تجار،اصـناف و احـزاب سیاسی ملاقات شوند و از آنها خواسته شود به تأسی از جراید،مبادرت به دادن میتینگ در مـخالفت بـا سلطنت خاندان قاجار و موافقت بـا جـمهوری کـنند؛سوم:اقشار یـادشده تـرغیب به ارسال مکاتیب و تـلگرافهای زیـاد با هزاران مهر و امضاء به مجلس شورای ملی گردند و محتوای نامه و تلگرافها باید از ایـن قـرار باشد:به نمایندگان اختیار تام بـرای تـغییر رژیم داده شـود؛نـمایندگان تـهدید شوند در صورت استنکاف از بـرقراری جمهوری،دچار عقوبت ملی خواهند شد و تهدیدهای دیگر نظیر بستن بازار و تعطیلی عمومی؛ضرورت دارد تـلگرافهای ارسـالی روزهای 21 و 22 اسفند مخابره گردند.چهارم:اقـدامات نـظامیان بـرای پیـشبرد طـرح جمهوریت باید کـاملا مـخفیانه،محرمانه و غیر رسمی باشد و مداخله آنان اصلا مشهود نباشد و هیچ توسلی به مبادی خارجی صورت نـگیرد (ر.ک:سـندهای شـماره 1 و2).
محتوای تلگرافهای دستوری نیازی به توضیح نـدارد؛امـا از آنـجا کـه قـرار بـود مجلس شورای ملی در روز 23 اسفند 1302 تشکیل جلسه دهد و آغاز به کار کند،برای تحت تأثیر قرار دادن نمایندگان،دستور داده شده بود تا تلگرافهای سفارشی روزهای 21 و 22 اسفند به مـجلس شورای ملی مخابره گردند.
مطابق برنامه از پیش طراحی شده،در ده روز آخر اسفند 1302،سیل تلگرافهای قاجار ستیزی و جمهوریخواهی از گوشه و کنار ایران،حتی دهات و ایلات دور از مرکز به مجلس شورای ملی سرازیر گردید و بـه مـنظور اثربخشی بیشتر،کپی تلگرافها به جاهای زیادی از جمله روزنامهها فرستاده میشد.
تأمل در سه فقره از این تلگرافها،یکی از سوی ایلات آیرملو و آواجق(سند شماره 3)،دومی از طرف اعیان ارومی(سند شـماره 4)و سـومی از سوی هیئتمدیره جمهوریطلبان تبریز(سند شماره 5)و تلگرافهای بسیاری از این دست که در نشریههای هوادار جمهوری درج شده است، این نکته را آشکار میسازد که محتوای آنـها دقـیقا با آنچه که رضا خـان از نـظامیان خواسته بود، مطابقت کامل دارد.جالب آنکه روزنامه ستاره ایران،تلگرافهای واصله را هرروز ذیل عنوان: «تلگرافهای خصوصی:انزجار از سلطنت قاجاریه،ابرام در برقراری جمهوری،تهدید و کـلا، انـقلاب و شورش،ضجه و فریاد،اجـتماع و اعـتصاب،تحصن به تلگراف خانهها33»،به چاپ میرساند،که همان درخواستهای سردار سپه بود.علاوه بر میتینگهایی که بیشتر گردانندگان آن ادارات دولتی بودند،شعرا و هنرمندان نیز به خدمت گرفته شدند تـا حـس بدبینی و نفرت از قاجاریان تقویت گردد.تئاتر فتحعلی شاه در سالن گراند هتل تهران به نمایش درآمد تا آبرو و حیثیتی برای شاهان قاجار باقی نمانده؛34در مدرسه نظام نیز تئاتری به نمایش گـذارده شـد که مـوضوع آن واقعه دشت مغان و ماجرای خلع طهماسب دوم صفوی و به سلطنت برکشیدن نادر افشار بود.35حامیان رضا خان کـه او را با نادر شاه افشار و شاه عباس اول صفوی مقایسه میکردند،با ایـن نـمایشنامه قـصد داشتند از طریق تشبیه احمد شاه با طهماسب دوم صفوی و تصنیفساز معروف هم به جرگه جمهوریطلبان پیوست و در شبهای 22 و 23 اسـفند 1302 کـنسرتی همراه با تبلیغات بسیار،با عنوان جمهوری ایران در سالن گراند هتل تهران بـرگزار کـرد و غـزلهایی را که در ذم قاجار و ستایش سردار سپه و نظام جمهوری سروده بود در مایههای ماهور و بیات ترک خواند.ابـیات ذیل گزیدهای از آن اشعار است:
بمردم اینهمه بیداد شد زمرکز داد زدیم تیشه بر ایـن ریشه هرچه باداباد کـنون کـه میرسد از دور رایت جمهور بزیر سایه آن زندگی مبارکباد تو نیز فاتحه سلطنت بخوان عارف خداش با همه بدفطرتی بیامرزاد باد سردار سپه زنده در ایران عارف کشور رو به فنا را به بقا خواهد بـرد سلطنت گو رفت گو رو نام جمهوریت از نو نیست دوران قجر باد این شجر بیباروبر بود کار ایران روبره باد نام شاهی روسیه باد36
برای جلب پشتیبانی ایرانیان خارج از کشور،اشخاصی نظیر مـؤدب الدوله نـفیسی، فهیم الدوله و زین العابدین رهنما راهی اروپا و عراق شدند.سرتیپ حبیب اللّه خان شیبانی نیز از طرف وزارت جنگ مأمور پاریس شد تا احمد شاه را ترغیب به استعفا کند.37
احمد شاه در اروپا،از غوغای جمهوری،تـکانی خـورد و طی تلگرافهایی از رئیس دولت خواستار گزارش اوضاع و سپس جلوگیری از بسط جمهوریت شد.رئیس الوزراء برای اینکه خیال شاه را از بازگشت به ایران راحت سازد در پاسخ نوشت:«کار از نشریات و جراید تجاوز کـرده،مـیتینگهای چندین هزار نفری در تمام ولایات داده میشود و تمام اصناف و طبقات در تلگراف خانهها متحصن و متحد الکلمه از دولت و مجلس تغییر رژیم را تقاضا میکنند.مجلس هم در مقابل این تقاضاهای عمومی تکانی خورده...»38سردار سـپه در تـلگراف دیـگری به شاه گوشزد کرده نـه تـمایل دارد و نـه امکانپذیر است؛جنبش جمهوریخواهی مردم ایران را که از حمایت دولتهای شوروی،انگلستان و ترکیه نیز برخوردار است با اقدامات خشن غیر قانونی سـرکوب سـازد.39نـکته تأمل در این تلگرافها اینکه رضا خان برای مـرعوب سـاختن کامل احمد شاه، چنین وانمود میسازد که دولتهای خارجی بویژه انگلستان و شوروی از تغییر نظام در ایران پشتیبانی میکنند؛در حالی کـه هـواداران جـمهوری در داخل عکس آن را تبلیغ کرده میکوشیدند تا در ظاهر هیچ توسل و تـمسکی به دولتهای خارجی از خود بروز ندهند.
گروهی که سردار سپه را در ماجرای جمهوری یاری میداد متشکل از سیاستگرانی نظیر سـید مـحمد تـدین،40حسن مشار الملک،41سلیمان میرزا اسکندری،42زین العابدین هنما، امان اللّه خـان عـز الممالک اردلان،کریم خان رشتی،سرلشکر خدا یار خان خدا یاری،ناصر ندامانی،فرج اللّه خان دبیر اعـظم بـهرامی،مـیرزا محمود خان احتشام السلطنه و...بودند. هنگامی که یکی از مردان سیاسی به احـتشام السـلطنه کـنایه میزند شما از خاندان قاجاری هستید و سزاوار نیست برای نابودی آنها بکوشید،پاسخ میدهد:«قـاجاریه را چـنان مـأیوس کردهاند که غالب رضا به رضا دادهاند.»43
تا آخرین روزهای اسفند 1302 مخالفت جدی بـا جـمهوریت صورت نگرفته بود.اما مدافعان جمهوری میدانستند شخصیتهای متنفذ و مؤثری چون آیت اللّه سـید حـسن مـدرس،مشیر الدوله، مؤتمن الملک،رئیس مجلس و مستوفی الممالک مخالف جمهوریاند و یا حداقل با آن مـوافقت نـخواهند کرد.تلاشهایی برای جلب موافقت و یا دستکم بیطرفی آیت اللّه مدرس انجام شد.چـندین بـار او را بـه خانه سردار سپه بردند،اما همراه نشد.کوشش خدا یار خان خدا یاری نیز بـرای جـلب رضایت وی به نتیجه نرسید و آیت اللّه مدرس به او گفت:«من نمیتوانم راضی شـوم،امـروز ایـن رئیس قوا با چهار نفر روزنامهنویس ساخت مملکت را تغییر رژیم بدهد،فردا یک رئیس فـعال دیـگری بـا هشت نفر روزنامهنویس بسازد و شما را میخواهد تغییر دهد.مملکت بازیچه نیست کـه هـرروز یک رئیس قوا رژیم مملکت را عوض کند.»44این سخنان نشان میدهد که مدرس تحت تأثیر هـیاهو و تـبلیغات کاذب جمهوریخواهان قرار نگرفته و یقین داشت این حرکت از پشتوانه مردم برخوردار نـیست.
طـرفداران جمهوریت که اطمینان داشتند در مجلس در اکثریت قـرار دارنـد،مـصمم بودند به سرعت اعتبارنامه نمایندگان را تصویب کـنند و طـرح تغییر رژیم را پیش از آغاز سال جدید به تصویب رسانند؛تا رضا خان مـجبور نـباشد،مراسم سلام عید را به عـنوان رئیـس دولت،در دربار و در حـضور ولیـعهد انـجام دهد.مخالفان جمهوری نیز امیدشان بـه مـجلس شورای ملی و شخص مدرس بود که با نفوذ معنوی و کلام وی،مـانع از تـحقق نیات هواداران سردار سپه گردند.
مـجلس از روز 23 اسفند 1302 بررسی اعتبارنامهها را آغـاز کـرد.فراکسیون تجدد به ریاست سـید مـحمد تدین با 40 ؟و فراکسیون سوسیالیست با 14 نماینده به رهبری سلیمان میرزا اسکندری موافق جـمهوری بـودند حدود 15 تا 16 نماینده به دور شـهید مـدرس گـرد آمدند که بـرمـخالفت با جمهوری صراحت داشـت؛بـقیه که شاخصترین آنها مشیر الدوله و مؤتمن الملک بودند به ظاهر ابراز بیطرفی میکردند،اما در مـوضوع جـمهوری به اقلیت تحت زعامت مدرس نـزدیک شـدند.
هرچند جـمهوریخواهان عـجله داشـتند مجلس زود آماده قانونگذاری گـردد؛اما مدرس و یارانش به عکس میکوشیدند تا زمان بررسی اعتبارنامهها طولانی شود و مجلس تا پیـش از پایـان سال 1302 آماده قانونگذاری نشود.به هـمین سـبب مـدرس و هـم فـکرانش با اعتبارنامه نـمایندگان زیـادی،حتی از بیطرفها و افراد خوشنامی چون مؤتمن الملک مخالفت ورزیدند تا وقت مجلس گرفته شود.در جلسههای 23،25،27 و 29 اسـفند 1302 مـجلس، کـشمکش سختی میان نمایندگان هوادار و مخالف جمهوری بـر سـر اعـتبارنامهها بـروز کـرد. در یـکی از این جلسهها،حسین احیاء السلطنه بهرامی،خشمگین از مخالفتهای مؤثر مدرس،سیلی محکمی به گوش وی نواخت که تأثیر بسیار نامطلوبی در داخل و خارج مجلس شورای ملی بر جای گـذاشت و اوضاع را به زیان طرفداران رضا خان و به سود مدرس تغییر داد. از این سیلی ولایت پر صدا شد دکاکین بسته و غوغا به پا شد
به قول ظریفی،احیاء السلطنه بهرامی به معنای واقعی سـلطنت را احـیاء کرد.این اقدام باعث گردید در داخل مجلس شورای ملی گروهی از فراکسیون تجدد خارج گردند؛در بیرون از مجلس شورای ملی نیز احساسات عمونمی علیه جمهوریخواهان و به نفع مخالفان جمهوری برانگیخته شـد و یـاران رئیس الوزراء در موضع ضعف افتادند(سند شماره 6).
دیگر اقدام سیاسی آیت الّه مدرس برای ناکام گذاردن تصویب طرح تغییر رژیم،واداشتن تعدادی از نمایندگان برای مـسافرت بـه قم در واپسین روزهای اسفند 1302 بـود،تـا مجلس شورای ملی به حدنصاب نرسد و رسمیت نیابد.
فعالیت هواداران تغییر رژیم در روزهای آخر اسفند به اوج رسید.مشار الملک که تازه از اروپا بازگشته بود بـا کـسب اجازه از رئیس دولت،بـیش از چـهل نفر از رئیس الوزراها و وزرای سابق را در منزل خود گرد آورد تا بیانیهای را در حمایت از جمهوری صادر و امضا کنند.45
روزنامههای طرفدار دولت نیز از طریق سرمقالههای خود به نمایندگان مجلس تشر میزدند که با خواست ملت مـخالفت نـورزند و اصول مندرس سلطنت قاجار را در هم پیچند.46
روزهای پایانی اسفند 1302 تظاهرات و میتینگهای به اصطلاح خودجوش ومردمی، آشکارا صبغه اداری و رسمی به خود گرفت.در 28 اسفند،کارکنان و اعضای وزارتخانهها با عبور از برابر مـجلس شـورای ملی بـه منزل رئیس الوزراء رفتند تا علاقهمندی و شیفتگی خود را به جمهوری ابراز کنند. سردار سپه در آن ملاقاتها،جانب احتیاط ظـاهری را رها نکرد و درباره جمهوری گفت:«بسته به نظر نمایندگان ملت مـیباشد.»47هـمان روز احـتشام السلطنه، معین الدوله و مخبر السلطنه به دستور سردار سپه روانه کاخ گلستان شدند تا به ولیعهد تکلیف کـنند، از مـقام خود استعفا کرده از کاخ خارج گردد،اما ولیعهد جسارت به خرج داد و نپذیرفت.
اولیـن و جـدیترین حـرکت اعتراضی در برابر جمهوری،روز 29 اسفند 1302 در تهران به رهبری روحانیان شکل گرفت.سیلی خوردن مدرس و اقدام دولت تـرکیه در انحلال وزارت شریعت و اوقاف و مدارس دینی،تحرک خاصی به محافل دینی بخشید و بـه انفعال آنان در ماجرای جـمهوری پایـان داد.روز 29 اسفند،هنگامی که هواداران جمهوری با پشتیبانی نیروهای شهربانی قصد داشتند بازار را به نشانه حمایت از جمهوری ببندند،با مخالفت بازاریان و کسبه روبهرو شدند؛در پی آن محمد در گاهی،رئیس شهربانی،دستور بستن در مساجد را صـادر کرد.شیخ محمد خالصی زاده48که به همراه شیخ حسین لنکرانی و شیخ عبد الحسین خرازی به بازار آمده بودند تا علیه جمهوی سخن بگویند،چون با درهای بسته مسجد روبهرو گـردیدند؛خـالصی زاده در وسط بازار تهران به اقامه نماز جماعت پرداخت و جمعیت زیادی به او اقتدا کردند.او پس از نماز نیز نطق مهیجی در مخالفت با جمهوری و تدین،نایبرئیس مجلس شورای ملی،ایران کرد و سپس با هـدایت جـمعیت به سوی مجلس شورای ملی، تظاهرات بزرگی را در مخالفت با جمهوری شکل داد.49
در جلسه سیام اسفند مجلس شورای ملی،نمایندگان هوادار جمهوری به سرکردگی تدین کوشیدند طرح سه مادهای تغییر رژیـم را بـه رأی گذارند؛اما با کوشش مدرس و هم فکرانش توفیقی نیافتند.
روزهای اول و دوم فروردین 1303،افراد زیادی اعم از متشخص و عادی برای دیدار نوروزی به منزل آیت اللّه مدرس رفتند و او از این فرصت برای هماهنگ سـاختن مـخالفان جـمهوری و برپایی تظاهراتی دیگر نهایت اسـتفاده را کـرد.
بـعد از ظهر دوم فروردین 1303 هنگامی که مجلس شورای ملی تشکیل جلسه علنی داده بود،جمعیت زیادی گروهگروه به رهبری امامان جماعت مـحلههای مـختلف تـهران به سمت مجلس سرازیر شدند.شعار اصلی تـظاهرکنندگان«مـا دین نبی خواهیم،جمهوری نمیخواهیم»بود.نمایندگان جمهوریطلب از سیل جمعیت به وحشت افتاده،ناگزیر از سردار سپه استمداد کردند.رضـا خـان بـه مجلس آمد و به نظامیان دستور حمله به مردم و پراکنده سـاختن تظاهرکنندگان را صادر کرد.درگیری شدیدی روی داد؛مؤتمن الملک،رئیس مجلس از اقدام سردار سپه و نظامیان در ضرب و شتم مردم،سخت عـصبانی شـد و رئیـس الوزراء را تهدید به برکناری ساخت.سرانجام نیروهای نظامی مردم را متفرق و عدهای را زخـمی و دسـتگیر کردند؛با وساطت تعدادی از نمایندگان،میان رئیس دولت و مجلس آشتی برقرار گردید.50
اگرچه تظاهرات دوم فروردین،ضربه کـاری بـه جـمهوریخواهی وارد آورد،اما موضوع خاتمه نیافت.از عکس العمل روزنامههای هوادار جمهوری نسبت به مـاجرای دوم فـروردین چـنین برمیآید که سردمداران جمهوریت به هیچوجه انتظار چنین واکنش اعتراضآمیزی از طرف مردم نداشتند و کـاملا غـافلگیر شـدند.سرمقالهنویس روزنامه ستاره ایران،با متهم ساختن تظاهرکنندگان به جهالت و سادگی،رهبران مخالف جـمهوری صـورت گرفت؛در فاصله دوم فروردین تا زمانی که رضا خان رسما جمهوریخواهی را موقوف کـرد،مـقالههای زیـادی با موضوع اسلام و جمهوریت به امضای مستعار در روزنامههای جمهوریطلب نشر یافت.در همین فاصله تـلگرافهای زیـادی از طرف سردار سپه به فرماندهان لشکر و از آنها به فرماندهان تحت امرشان صادر گـردید.در ایـن تـلگرافها به نظامیان دستور داده شده بود که با علما و مردم وارد مذاکره شوند و به آنان اطمینان دهـند کـه جمهوری یک طرز حکومت ملی است و نه تنها هیچ منافات و مغایرتی بـا مـذهب و شـریعت اسلامی ندارد،بلکه باعث تقویت عالم اسلامی میگردد (سند شماره 7،8،9 و10)؛در همین زمان نیز برای ایـجاد فـشار بـر مجلس،دستور تعطیلی ادارات دولتی صادر میگردد(سند شماره 11).
سردار سپه 6 فروردین 1303 بـه بـهانه دیدار با علمای تبعیدی به قم رفت و طی مذاکره با آیات عظام حاج شیخ عبد الکـریم حـائری یزدی،میرزا حسین نائینی و سید ابو الحسن اصفهانی، انصراف خود را از تغییر نـظام تـعهد کرد و قول داد به غائله جمهوری پایان دهـد.او پس از بـازگشت بـه تهران در 12 فروردین با صدور بیانیهای اینگونه وانـمود کـرد که هیچ نظری نسبت به جمهوری نداشته و فقط به دلیل اصل عدم مـخالفت دولت و اولیـای امور با افکار و احساسات عـمومی،دخـالت و جلوگیری نـکرده اسـت.او در ایـن بیانیه مدعی گشت همراه با نـظامیان تـحت فرمانش،از روز نخست،حفظ و حراست عظمت اسلام و استقلال ایران را بزرگترین وظایف خود مـیدانسته و احـترام مقام روحانیت را کاملا مرعی و محفوظ داشـتهاند.در پایان بیانیه اذعان شـده بـود به درخواست علما،عنوان جـمهوری مـوقوف میگردد و به تمام وطن خواهان و عاشقان وطن توصیه شده بود از تقاضای جمهوری صـرفنظر کـنند.52
دو روز بعد نیز آیات عظام اصـفهانی،نـائینی و حـائری یزدی اعلامیه مـشترکی صـادر کردند که در آن با اشـاره بـه موافقت سردار سپه با الغای شعار جمهوری،از او تشکر شده بود(سند شماره12).
پس از صدور بـیانیه 12 فـروردین،سومین مرحله از سیر تلگرافهای دستوری و سـفارشی شـروع گردید.ایـنبار سـردار سـپه به فرماندهان لشکر و آنـهابه زیر داستانشان دستور دادند،اهالی را وادار کنید عملیات گذشته را ادامه دهند،یعنی ارسال تلگرافها با هـزاران مـهر و امضا،تحصن در تلگراف خانهها،تهید بـه بـستن بـازار و تـعطیلی عـمومی؛با این تـفاوت کـه تأکید شده بود تا مندرجات تلگرافهای ارسالی به مرکز،جملههایی با مضمون زیر باشد:ما بـه درخـواست رئیـس دولت از خواسته جمهوری میگذریم،اما از تقاضای برکناری قـاجاریه نـمیتوانیم خـودداری بـکنیم(سـند شـماره 13).
تلگرافهای سفارش نیز با همان مضامین و مفاهیم ارسال میشد(سند شماره 14)؛پارهای از اسناد حکایت از بیرغبتی و حتی مخالفت مردم برای شرکت در طرح تغییر رژیم است(سند شماره 15)و بـرخی دیگر حاکی از آن است که تلگرافهای سفارشی و تحمیلی بار سنگین مالی بر دوش مردم مینهاده است(سند شماره 16).در مواردی نیز نظامیان یا افراد خاصی به جای مردم اقدام به ارسال تلگراف مـیکردهاند.
عـلاوه بر تهران،در برخی از شهرستانها نیز مخالفتهایی جدی با جمهوریت و طرح تغییر رژیم صورت گرفت.در اردبیل میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی،53سخت در مقابل جمهوریت ایستادگی کرد تا آنجا که سـردار فـاتح،حاکم شهر نیز بدو تأسی کرد و مخالفت ورزید(سند شماره 17).
مخالفت و برنامههای علما در برابر شعار جمهوریخواهی تا زمان منع رسمی جمهوریخواهی توسط سـردار سـپه و حتی چند روز پس از آن،ادامه یافت و روحـانیان مـخالف جمهوری بویژه خالصی زاده از طریق اعلامیه،نطق و تشکیل گردهمآییهای مختلف،مبارزه را ادامه دادند54و حتی از استعفا یا برکناری سردار سپه استقبال کردند.
انگیزه و اهداف مخالفان جـمهوری
هـرچند که مخالفان جمهوری را طـیف گـستردهای از نیروهای سیاسی و مذهبی در بر میگرفت؛اما مخالفت مؤثر،جدی و فعال در برابر جمهوری،عمدتا توسط محافل مذهبی صورت میگرفت و هدایت میشد.طیف سیاسی مخالف جمهوری،شامل وابستگان و متعلقان خاندان قاجار و آن دسـته از سـیاستمدارانی میشد که شناخت کافی از سردار سپه و ماهیت واقعی جمهوری او داشتند.این عده جسارت و جرئت ایستادگی فعال در برابر جمهوری را نداشتند و استثناء آنان میرزاده عشقی بود که سرانجام جان خود را به سـبب سـرسختی در مقابل جـمهوری رضا خانی از کف داد.
مخالفت محافل دینی باجمهوری نیز دو گونه بود.بخشی از حوزویان که در رأس آنان آیات عـظام حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی،میرزا حسین نائینی و سید ابـو الحـسن اصـفهانی بودند، اگرچه نسبت به جمهوری مخالفت ورزیده و میکوشیدند تا شعار و تبلیغات جمهوریخواهی موقوف گردد،اما دستکم تـا آن زمـان،نسبت به رضا خان نظر مساعدی داشتند و راضی به تداوم ریاست الوزرایی او بـودند.ولی گـروه دیـگری از علماء نظیر آیت اللّه مدرس،نگاه عمیقتری به مسائل ایران داشتند و نه فقط با جمهوری کـه حتی با سردار سپه نیز دشمنی میورزیدند.این گروه قدرت یافتن سردار سـپه و ماجرای جمهوریخواهی او را بخشی از فـرایند تـوطئه استعماری تلقی میکردند و با هرآنچه که به تقویت و تثبیت موقعیت رضا خان میانجامید،ضدیت میکردند.مخالفت آیت اللّه مدرس با برنامههای رضا خان برای قبضه قدرت،ناشی از درک پیامدهای این قضیه بـود.از نظر و دیدگاه وی،تغییر حاکمیت ایران از قاجار به پهلوی چه از طریق جمهوری یا غیره،تحولی ساده و حد تغییر حاکمان نبود؛بلکه آن را دگرگونی بنیادی در عرصه اجتماعی و فرهنگی تصور میکرد.وی دغدغههای خود را از انتقال قـدرت از احـمد شاه به رضا خان اینگونه بیان میکند:«...در رژیم نوی که نقشه آن را برای ایران بینوا طرح کردهاند،نوعی از تجدد به ما داده میشود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه،تقدیم نـسلهای آیـنده خواهد نمود.قریبا چوپانهای قریههای قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات خودنمایی میکنند،اما در زیباترین شهرهای ایران هرگز آب لولهکشی و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد.ممکن است شـماره کـارخانههای نوشابهسازی روزافزون گردد،اما کوره آهنگدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت.درهای مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد،اما سیلها از رمانها و افسانههای خارجی به وسیله مـطبوعات و پردهـهای سـینما به این کشور جاری خـواهد گـشت،بـه طوری که پایه افکار و عقاید اندیشههای نسل جوان ما از دختر و پسر تدریجا بر بنیاد همان افسانهای پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیت مـغرب و مـعیشت مـلل مترقی را در رقص و آواز و دزدیهای آرسن لوپن و بیعفتیها و مفاسد اخلاقی دیـگر خـواهند شناخت،مثل آنکه آن چیزها لازمه متمدن بودن است.»55ایشان در جای دیگری میگوید با جمهوری واقعی مخالف نیست،چـون حـکومت صـدر اسلام نیز جمهوری بوده است،اما جمهوری رضا خانی را تـحمیلی و ساختهوپرداخته انگلستان تلقی میکند.56
متن سند شماره 1
«وزارت جنگ «لشکر شمالغربی» دایره..... مورخه 13 برج حوت ئیل 1302شخصا کشف کنید.
در ایـن مـوقع کـه جراید شروع به انتشارات راجع به جمهوریت نموده و لازم است عـین هـمین اینک بلافاصله در تمام منطقه فرماندهی شما انعکاس نماید،علی هذا لزوما مینویسم اولا فوری و محرمانه مدیران جـراید را دیـده و دسـتور بدهید که از اوانه شروع به ذکر معایب قاجاریه و محاسن جمهوریت کرده،مـردم را تـهییج بـه خلع شاه و به قرار رژیم جمهوریت نمایند.ثانیا بلافاصله تمام طبقات علما و تجار و اصـناف و احـزاب سـیاسی و غیره هریک را جداگانه ببینید که تبعیت از جراید کرده شروع به دادن میتینگ و غیره نمایند و بـا فـرستادن مکاتیب زیاد و تلگرافاتی که دارای چندین هزار مهر و امضا باشد توسط نماینده خود بـه هـمین مـجلس شورای ملی اختیارات تام و تمام بدهند که در خلع شاه و برقراری رژیم جمهوریت و تغییر قـانون اسـاسی اقدام قطعی حتمی کرده.نه تنها این اختیارات را به وکلا بدهند بلکه بـاید تـمام نـمایندگان را تهدید نمایند که در صورت تعلل،دچار عقوبت ملی خواهند شد.این اقدام و لو به بستن بـازار و تـعطیل عمومی منجر گردد،باید در حدود خودتان به بصورت ملی شروع گشته و نـهایت هـم بـاید مواظبت نمایید که توسلی به مبادی خارجی نشود و با اعاده عین این تلگراف به وسـیله پسـت، بـاید خیلی خیلی محرمانه و سریع بلافاصله شروع نمایید و باید به طور غیر رسـمی اقـدام نمایید که ابدا در ظاهر اقدام شما را کسی متصور نشود.فرمانده کل 1-اردبیل3-ماکو 5-کفیل قوای ثـلاث 2-سـاوجبلاغ 4-زنجان
در تلگراف کفیل قوای ثلاث این جمله نیز اضافه بر مراتب فـوق نـوشته شده است:(برای اجرای ان مقصود،فرماندهان نـظامی خـوی و سـلماس را نیز سریعا به ارومی احضار کرده و حـضوری و شـفاها در این باب دستورات اکید بدهید). »
متن سند شماره 2
«وزارت جـنگ «لشـکر شمالغربی» دایره..... مورخه 20 برج حـوت ئیـل 1302
چنانچه سـابقا دسـتور داده ـام باید روز 21 تلگرافات مؤکدی دارای چندین هزار مـهر،هـر صنف اهالی به صنف مربوطهاش مخابره نماید و به نمایندگان خود و مجلس شـورای مـلی اختیار تام بدهند در انقراض سلطنت قـاجاریه و برقرار بودن رژیم جـمهور و تـغییر قانون اساسی، مخصوصا اختیار تـام راجـع به مواد فوق باید در تلگرافات ذکر شده باشد و اکیدا مینویسم حتما باید روز 21 تـلگرافات مـخابره شود.تعطیل عمومی و قیام مـلی را هـم در تـلگرافات ذکر کنند و صـراحتا و کـلا را تهدید کنند که مـواد مـذکور باید سریعا اجرا شود و الاّ دچار عواقب و خیمی شده و ادامه تعطیل عمومی را باعث خواهند بـود.البـته بر خلاف دستورات رفتار نشود،بـاز هـم تأکید مـیکنم نـباید اهـالی دخالت نظامیان را احساس نـمایند و به مبادی خارجی توسلی بجویند، مخابره تلگرافات را روز 21 اطلاع دهید و جهت سرعت رسیدن به مقصود،دکـاکین را هـم ببندند...فرمانده کل 1-قوای اردبیل.2-حـکومت مـاکو.3-قـوای ثـلاث.
متن سند شماره 3
[نامه ایل آیرملو و آواجق به مجلس شورای ملی برای خلع قاجار و برقراری جمهوری]
«سـاحت مـقدس مـجلس شورای ملی شید اللّه ارکانه،کپیه هـیئت مـحترم وزراء عـظام،کـوشش، سـتاره ایـران،ما فدویان که در دور دستترین ولایات ایران و در رأس حدود ایران و ترک همیشه مشغول خدمت بوده و هستیم و همیشه آرزوی ما سرحدنشینان،فقط و فقط ترقی و سعادت ایران بوده که در ظل[ناخوانا]و عظمت ایـران از تعدیات خارجی محفوظ و خدمتگزار باشیم. نظری به گذشته فرمایید نزد همهکس معلوم است که سه سال قبل برعکس اینکه قدرت و عظمت ایران را مشاهده نماییم روزبهروز بر ضعف و ناتوانی ایران افـزوده شـد و مخصوصا به سرحدنشینان اشتباه شده بود که آیا این مملکت متعلق به کی و آیا صاحبی دارد یا خیر،از آنجایی که ایران رفته که ایران فقط طهران محسوب میشد،از هرحیث تـرقی و روی بـه خوشبختی و سعادت گذاشت و بحمد اللّه این ولایت که هرساعت از دست دشمنان خارجی و داخلی راحتی بر ما حرام بوده از مرحمت و همت حضرت اشرف،یگانه فـرزند صـالح ایران و با جدیّت و فداکاریهای قـشون دلیـر همان ولایت پرشروشور،حالیه با یک آسایشی و راحتی تغییرناپذیری زندگانی را حتی مینماییم و یاد از ایام سلف آوردهایم،ملاحظه میشود که خرابیهای این مز و بوم تـماما بـاعث[آن]سلسله قاجاریه بوده،از آن تاریخ کـه بـه این مملکت بدبخت حکمفرما شدند روزبهروز جدیت نموده بر خزابی و ویران نمودن ایران و در عوض خدمت به این آب و خاک دائما مشغول لهو و لعب بودند و آخرین سلطان این سلسله که با آب و هـوای مـشروطیت پرورش یافته بود و انتظار ملت ایران پس از خرابیهای اجداد و پدرانش به این جوان بیست و هشت ساله بوده که شاید تلافی پدران خود را به نماید،برعکس،اینطور که مسموع میشود عوض خدمت و فداکاری،مـسافرتهای پیـدرپی به فـرنگ نموده و پولی که با عرق جبین ما ملت بدبخت به بیت المال مسلمین جمع نمود،این جوان بـوالهوس در فرنگ با رقاصها و مشاطها [رقاصهها و مشاطهها]هممشرب و همآغوش[شده]،و تاج تخت سیروس را نـنگین و بـلکه مـلت ایران را با حرکات بیشرفانه خود از ملل دنیا ننگین و خجل نموده.علیایحال ای و کلای صالح دوره پنجم،دست مـا بـه دامان شما نمایندگان که قضا و قدر این مملکت را به دست گرفتهاید،طوری نـمایید کـه شـر این سلسله را از سر ما فلکزدگان برداشته و یک نفر را به جای این سلطان بیعلاقه بگمارید کـه به درد ما ملت خورد و خود را ایرانی معرفی نماید.این ملت و مملکت را باید بـه کسی بسپارید که بـیست و چـهار ساعت مشغول خدمت به این آب وخاک است.ای و کلای صالح وای به روزگار و آتیه شما نمایندگان که دستخوش هوا هوس مغرضین نشوید و به این بدبختی ادامه ندهید،ما سرحدنشینان میدانیم که سه سـال قبل چه بر سر ما ملت فلکزده آمده است و هرساعت در زیر سم ستوران اسبان اجنبی ناله و فریاد مظلومیت ما به سمع هیچکس نمیرسید و اگر هم با هزار زحمات و خون جگر بـه دولت عـجز و استغاسه[استغاثه]مینمودیم،جواب فقط«اقدام میشود»،«تعقیب خواهد شد»«اعزام خواهد شد»میشنفتیم.ای نمایندگان تاریخ چهار سال قبل را که سردار سپه طلوع نکرده بود به یاد بیاورید و بر بدبختی مـا مـلت ادامه ندهید و این ننگ آل قاجار را از سر ملت ایران برداشته و احمد میرزای نالایق را از سلطنت و تخت سیروس سرنگون و کسی را به جای او بگذارید که لیاقت این تخت و تاج را داشته باشد. در خاتمه عـرض مـینماییم صبر ما ملت لبریز و بیشتر از این طاقت دیدن و شنیدن عملیات شرمآور این جوان بیست و هشت ساله را نداریم و از دور منتظریم که هرچه زودتر قانون اساسی را تغییر و احمد میرزا را خلع نمایید.در خـاتمه بـا صـدای بلند از دور عرض مینماییم زنده بـاد زنـده کـننده ایران سردار سپه. عموم ایل آیرملو و اهالی آواجق
متن سند شماره 4
«طهران توسط نماینده محترم ارومی سـاحت مـقدس مـجلس شورای ملی شید اللّه ارکانه کپیه هیئت مـعظم دولت سـتاره شفق 570 این ملت بیپناه،بیدادرس که در نتیجه آنهمه مظالم و فجایع چندین ساله به این روز سیاه افتادهایم از نقطهنظر حقگذاری تـصور نـمیفرمایید کـه این همه مصائب وارده بر ما فلکزدگان فقط در سایه لاقیدی سـلطنت حاضر بوده که چشم از آسایش ملک ملت پوشیده،ارکان استقلال دولت را متزلزل ساخته،اوقات خود را با کمال بیحسی در تـعیشات و اعـمال و افـعال شرمآوری مصروف و اکنون در فرنگستان،آن رویه منحوسه را تعقیب و ملت باهوش ایرانی را در جـامعه مـلل عالم خجل و منفعل نموده.با مشاهده مضرات مادی و معنوی اصول این سلطنت قاجاریه که در جلو افـکار و آمـال تـرقیجویانه ملت،سد سدیدی بودهاند،با یک نهضت استوار متینی،تغییر آن و استقرار اسـاس حـکومت جـمهوریه را یک یگانه وسیله سعادت و سبب قدرت و عظمت دولت و ملت خواهد بود،درخواست و عرض مینماییم.حـکومت بـه دسـت کسانی خطا است که از دستشان دستها بر خداست. در انجام این مقصود مقدس با دادن اخـتیارات تـام تمام،به هیچگونه تسامح از آن ساحت مقدس منتظر نیستیم که بالاخره منتهی به سـوء نـتیجه شـود و تا حصول آمال ملی ناچار از تعطیل عمومی،و در تغییر قانون اساسی همنسبت به مصالح عـامه مـختاریت دارید.عموم اعیان و ملاک ارومی.
متن سند شماره 5
[تـلگراف هـیئتمدیره جـمهوریطلبان تبریز به مجلس شورای ملی برای خلع قاجار و برقراری جمهوری]
«طهران کپیه مجلس شورا،کـپیه هـیئت وزرا،کپیه علمای اعلام،هیئت تجار،ستاره شفق.
نمایندگان دوره پنجم به انـدازه در وظـایف خـود متسامحاند،گویا خودشان را من جانب اللّه منتخب دانسته از انجام مقاصد ملی اعراض مینمایند.آقایان نـمایندگان،مـلت شـما را برای نجات وطن مقدس و ترقیات مملکتی انتخاب نموده ولی دارید از تکالیف خود قـصور مـیورزید معلوم میشود هنوز قدرت ملت بر شما مدلّل نشده که تصفه امالشان را بازیچه قرار میدهید. مـلت امـروز از سلطنت قاجاریه متنفر و انقراض آن را در مقابل اراده خود مجسم ساخته.پس جدا و آشکارا توجه کـارکنان مـرکزی را بدین نکته معطوف میداریم اگر در تغییر سـلطنت شـخصیه و اسـتقرار جمهوریت اقدام عاجل و جواب مساعد نرسد،روابـط مـرکزی را یکدفعه قطع و دوایر دولتی را به قوه ملّیه از کار خلع خواهیم کرد و مآلا مـسئولت بـه عهده نمایندگان خواهد بود. هـیئتمدیره جـمهوری طلبان 25 شـهر شـعبان 1342 »
متن سند شـماره 6
«سـواد عین مندرجات اعلان قونسولگری اردبیل از تاریخ 30 حوت در پنجم حمل/1303 حرکات جمهوریطلبان در طـهران
یـوم گذشته در تمام مدت روز در کلیه نقاط شـهر،بیانیههای منتشره و شعارهای راجـع بـه جمهوریت داده شده و نیز مـیتینگهای داده شـده از طرف ملیون و لیدران آن فرقه،میتینگهای در حضور ازدحام و جمعیت گذارده شد.آقای خالصی اهـالی را بـه تأسیس و تشکیل جمهوری حقیقی مـلت بـه طـریق تأسیس جدید مـجلس مـؤسسان تبلیغ و رهنمایی فرمود.سـپس از طـرف جماعت نمایشی در شهر راجع به تأسیس مجلس مؤسسان داده شد.اهالی در جلسات خود قطع نـمودند کـه درخواست تأسیس جمهوری نموده و مجلس مـؤسسان افـتتاح شود.در جـلسه لیـلیه گـذشته مجلس که مدتی از شـب رفته بود فرقه اکثریت پارلمانی موسوم به فرقه تجدد را ضرر فاحش متوجه شد بدینسبب کـه پیـشنهادی راجع به اعلان فوری جمهوری بـه مـجلس حـاضره داده بـودند کـه در نتیجه پیشنهاد مـزبور رد شـد و در اقلیت واقع شدند.معین است که اساس بیربط مجلس حاضره را نمود.اکثریت و کلاء اظهار بر[ناخوانا]که مـوافقت بـا تـغییر نظام کنونی به وضع جمهومری فقط بـه طـریق تـقاضای عـموم قـاطبه مـلت به انجام خواهد رسید و در نتیجه جلسه دیروز مجلس،فرقه تجدد در امروز منحل شده و بیست نفر از اعضأ سابقه فرقه تجدد شروع مذاکره با فرقه ملیون نموده که مـتصل به فرقه ملیون شوند(تکلیف و پیشنهاد رئیس الوزراء به ولیعهد).بنا به شایعه یوم گذشته را آقای رئیس الوزراء نزد ولیعهد رفته حرکت ایشان را به سمت اروپا صلاح دانستند مشروط بر اینکه ولیعهد مـلتزم شـوند که بدون تخلف مداخله به امور سیاسیه ننماید(ملیون و مجلس مؤسسان).از شهر گفته میشود که دیروز عصر یکی از مبرزین و لیدر فرقه ملیون یعنی رئیس الوزرای سابق مستوفی الممالک به خـدمت رئیـس الوزرای لاحق آقای سردار سپه رسیده و لزوم تأسیس جمهوری ملی به طریق مجلس مؤسسان را یادآوری نمود (اهالی تبریز مجلس مؤسسان را نیز طالباند)دیروز در تـبریز در حـضور ازدحام زیاد لاتعد و لا تحصی کـه جـلسه عموم و قاطبه ملت حاضر بودند میتینگی عظیمی داده شد و نتیجه بر این گرفته شد که تقاضا و درخواست حکومت جمهوری ملی به توسط تأسیس مجلس مـؤسسان شـود.نتیجه مجری شد.در بـاب مـجلس حاضره هم میگویند که اعضاء مجلس کنونی طرف توجه آزادانه ملت نبوده و صلاحیت آن را ندارند که نقشه راجع به مسائل سیاسیه و تغییر وضعیات حاضره در ایران طرح نماید(کمیسیون جدید مجلس راجـع بـه جمهوری و درخواست مجلس مؤسسان).کمیسیون مخصوصی که عبارت از 12 نفر اعضاء باشد از مجلس منتخب و مسائل ذیل را در تحت مداقه گذاردهاند(1)تعلق و علاقه مجلس به تغییر رژیم(طرز دولت)(2) وضع و فورم مجلس مؤسسان.در ایـن کـمیسیون داخل شـده بودند نمایندگان فرقه متعهد دولت (فرقه تجدد)که بعدش فرقه مزبور منحل شد.در نتیجه اکثریت(9)رأی در مقابل سـه رأی کمیسیون مزبور رأی بر این داد که(1)مجلس حاضره صلاحیت در رأی دادن تغییر رژیـم نـداشته و(2)تـغییر رژیم بایستی به نظریات عموم قاطبه ملت باشد که آن هم به دو قسمت منقسم میشود(1)آیا ملت آرزومـند اسـت به جمهوری(2)آیا مجلس حاضره اختیار تغییر رژیم نداشته را دارد و یا اینکه برای ایـن لازم اسـت تـأسیس مجلس مؤسسان،لیدر فرقه«تدین»سؤال سوم را اضافه نموده اظهار نمود که به فوریت خـلع سلطنت از سلسله قاجاریه شود،پیشنهاد ایشان رد شد،چه در اصل مطالب مافوق راجع بـه تغییر رژیم مملکت بـوده اسـت که کمیسیون برای نقشه و طرح آن معین شده بود و چه بسا تلگرافات است که از اقطار مملکت راجع به جمهوری وصول میشود که عقاید قاطبه ملت در آن ظاهر میشود.
متن سند شماره 7
[تلگراف سردار سپه به فرمانده لشکر شمال غرب مبنی بر خنثی کردن تبلیغات مخالف جمهوری] وزارت جنگ لشکر شمالغربی مورخه لیله 5 برج حمل ئیل 1303 ساعت 10 فرنگی فوری اسـت امـیر لشکر شمالغرب در این موقع که قسمت حساس ملت از نقطهنظر ترقی و سعادت مملکت،طرفدار رژیم مقدس جمهوری شدهاند،اجانب و دشمنان استقلال ایران برای انتقادهای سیاسی و تولید انقلاب شروبع به انتشارات سـوئی بـین مردم نموده،جمهوریت را رافع حجاب و مخالف اسلام و روحانیت قلمداده[میکنند]تا به این وسیله تولید نفاق و اختلاف نمایند در صورتی که واضح است جمهوریت بهترین اشکال حکومت ملی بوده و هیچ مربوط بـه عـقاید مذهبی نمیباشد، بلکه نظر به مزایای این رژیم،حکومت روبه ترقی گذاشته و عظمت ایران که یکی از ممالک اسلامی است،باعث قوت عالم اسلامی خواهد گردید.لهذا برای رفع سـوءتفاهم و عـقیم مـاندن انتشارات اجنبیان،لازم است به وسـایل مـمکنه بـا علماء و توده مردم داخل مذاکره[شوید]و آنها را ملتفت سازید که بفهمند جمهوری یک طرز حکومت ملی و یک امر سیاسی بوده و دخالتی بـا (م غ ا ی ل)مـذهبی نـدارد و بالاخره طبقه منور الفکر ملت برای اینکه مـملکت را از چـنگال یک سلسله بیکفایت که در سلطنت خود جز تخفیف مملکت و ملت در انظار خارجه و فقر عمومی کاری نکردهاند شدهاند.خاتما خـاطرنشان مـیکنم بـاید با سیاست عاقلانه مردم را از این اشتباه خارج و محسنات جمهوری را بـه آنها بفهمانید که انتشارات اجانب به هیچوجه در اذهان آنها مؤثر واقع نشود.سواد بایالت نظامی بدهید نمره 11.
وزیـر جـنگج و فـرمانده کل قوا رضا سواد مطابق اصل است.
متن سند شماره 8
[گزاری تلگرافی فرمانده لشکر شمال غرب به رضا خان درباره اقداماتی که برای پیـشرفت جـمهوری انـجام داده است] وزارت جنگ لشکر شمالغربی مورخه 5 برج حمل ئیل 1303
«حضورا کشف و بـه عـرض بـرسانند.دستخط مبارک تلگرافی رمز نمره 11 زیارت[شد]، اوامر مبارک را مطیع و کاملا اجرا خواهیم نمود.چـند روزیـ اسـت این انتشارات به واسطه تشبثات اجانب در آذربایجان نیز شروع شده،فدوی در چندی قبل بـه نـاطقین به طور محرمانه صراحتا متذکر شدم که این انتشارات به وسیله تبلیغات اجـانب و اشـخاص جـاهل در افواه انتشار یافته،لازم است به اهالی بفهمانید.ناطقین هم همهروزه ضمن نطق خود مـوعظه مـینمایند. چنانچه سابقا به عرض رسانیدهام تصور میکنم این انتشارات از ناحیه روسها منتشر مـیشود و حـس مـیکنم با جریان فعلی خوشبین نیستند اگرچه ظاهرا راجع به این موضوع هیچ تظاهراتی از روسها نـمیشود ولی مـطابق راپورتهای واصله کاملا مخالفت آنها مشهود است.بدیهی است فوری جهت عـقیم گـذاردن عـملیات مخالفتکارانه آنها غفلتی نکرده و مخصوصا با عموم علما کرارا در این موضوع مذاکره نمودهایم در ظاهر تـصدیق نـموده و مـینمایند ولی معنا حالت بیطرفی خودشان را نگاه داشتهاند.به هرحال فدوی با نهایت جـدیّت بـرای عقیم گذاردن تشبثات خارجیها همه قسم عملیات و اقدامات نموده و مینمایم.ضمنا خاطر مبارک را مستحضر میدارد چـون ایـام ماه رمضان در پیش و قطعا لازم است برای عقیم گذاردن تشبثات اجانب بـیشتر کـوشش کرد و برای ارشاد و حاضر نمودن افکار اشـخاصی کـه شـاید راجع به مذهب و حجاب تلقیناتی شده بـاشد دسـتورات لازم به تمام قسمتها دادهام،اشخاصی را جهت موعظه حاضر نمایند که از محاسن جمهوری و اسـتحکام مـذهب اسلام و غیره مذاکره نمایند و ایـن قـبیل اقدامات و اتـفاقات را راپورت عـرض نـمیکنم از نقطهنظر این است که وقت حـضرت اشـرف کم است نهایت مراقبت از هربابت شده و میشود که بعد مفصلا عرض خـواهم نـمود.فرمانده کل »
متن سند شماره 9
«وزارت جـنگ لشـکر شمالغربی مورخه 6 برج حمل ئیـل 1303
شـخصا کشف نمایید.طبق راپورتهای واصله به واسطه تبلیغات اجانب و اشخاص مفسدهجو عده[ای]مشغول تـحریکات بـر علیه اوضاع فعلی هستند و انـتشاراتی راجـع بـه مذهب و حجاب و غـیره در اذهـان عموم میدهند.نظر بـه ایـنکه جمهوریت ابدا مربوط با مسائل مذهبی نبوده و یک در اذهان عمومی عقیم ماند،مخصوصا بـاید مـحرمانه با انواع تبلیغات از قبیل انتشارات جـلوگیری نـمایید.
حتم اسـت رژیـم جـمهوری اساس مذهب و اسلامیت را مـستحکمتر خواهد نمود-فرمانده کل 1-حکومت ماکو 2-فرمانده قوای اردبیل 3-کفیل قوای ثلاث »
متن سند شماره 10
[دستور فرمانده لشـکر شـمال غـرب بـه فـرماندهان تحت امر خـود مـبنی بر لغو فعالیتهای جمهوریخواهی و تداوم فعالیت برای خلع قاجاریه]
«وزارت جنگ لشکر شمالغربی مورخه 12 برج حمل ئیـل 1303
فـوری اسـت
محرمانه شخصا کشف نمایید.چون نظر بـه پاره مـلاحظات لازمـ بـود تـغییر رژیـم و اتخاذ جمهوریت به تأخیر افتد،علی هذا لازم است عملیات خودتان را راجع به پیشرفت جمهوریت فعلا عقیم گذارده در ا ین زمینه اقدامی ننمایید ولی محرمانه اهالی را وادار کنید که در تعقیب عـملیات سابق فقط خلع سلسله سلاطین فعلی را جدا تقاضا نمایند-فرمانده کل 1-اردبیل 2-مرند 3-ماکو 4-ساوجبلاغ
5-آستارا 6-سراب7-اهر 8-خوی 9-زنجان 10-ارومی و سلماس 11-خلخال 12-مراغه »
متن سـند شـماره 11
[دستور فرمانده لشکر شمال غرب به فرماندهان تحت امرش برای تعطیلی ادارات دولتی،به عنوان ابزار فشاری جهت تغییر رژیم]
«وزارت جنگ لشکر شمالغربی مورخه 10 برج حمل ئیل 1303
شخصا کـشف کـنید.امروز تعطیل دوایر دولتی بر اثر نیامدن جواب از مرکز شروع و کلیه دوایر دولتی تعطیل شده است،بدون اینکه از ناحیه شما این مطلب آشـکار شـود.لازم است به فوریت دوایر دولتـی را اهـالی مجبور به تعطیل نموده تا وصول جواب از طهران و شحر تعطیل را هم رؤسای دوایر و هم اهالی به نقاط ایران و به مرکز تلگراف نمایند-فرمانده کـل . 1-اردبـیل. 2-ماکو. 3-ولایات ثلاث 4-زنـجان 5-خـلخال 6-مرند 7-اهر 8-خوی 9-ساوجبلاغ 10-آستارا 11-سراب 12-مراغه »
متن سند شماره 12
«تلگراف مبارک حضرات ایات اللّه دامت برکاتهم
تلگراف مبارک ذیل دستخط تلگرافی است که حضرات آیـات اللّه حـجج اسلام عتبات عالیات دامت برکاتهم برای تبشیر و تسکین خواطر عموم مسلمین از قم مخابره فرمودهاند.کجای هزاران شکر است که از توجه حضرت ولی عصر عج اللّه فرجه و برکات علمای اعلام دامت تأییداتهم اسـباب آسـودگی و اطمینان قـلوب عامه مسلمین فراهم گردید.
متحد المآل
بسم اللّه الرحمن الرحیم
جنابان مستطابان آقایان عظام حجج و ارکان اسـلام و طبقات اعیان و تجار و اصناف و قاطبه ملت ایران دامت تأییداتهم.چون در تـشکیل جـمهوریت بـعضی اظهارایت شده بود که مرضی عموم نبود و با مقتضیات این مملکت مناسب نداشت لهذا در موقع تشرف حـضرت اشـرف آقای رئیس الوزراء دامت شوکته برای موادعه به دار امان،قم،نقض این عنوان و الغـاء اظـهارات مـذکوره و اعلان آن به تمام بلاد را خواستار شدیم و اجابت فرمودند.ان شأاللّه تعالی عموما قدر این نـعمت را بدانید و از این عنایت کاملا تشکر نمایید.
الاحقر ابو الحسن موسوی اصفهانی الاحقر مـحمد حسین غروی نائینی الاحـقر عـبد الکریم حایری
نمره معارف 5 14 حمل 1303 الاحقر محمد ابن موسی »
متن سند شماره 13
وزارت جنگ لشکر شمالغربی مورخه 13 برج حمل ئیل 1303
در تعقیب تلگراف سابق،فقط در خلع سلسله سلاطین فعلی،محرمانه جدا اقدام[کنید]کتبا و تلگرافا بـه مرکز اظهار نمایید.البته بعد از آن تعیین حکومت را ملت اتخاذ خواهد نمود.اهالی اظهار نمایند به نمایندگان خود و جراید و غیره که دولت اظهار نموده است از اظهار رژیم جمهوری خودداری نماییم،از اظهار فجایع و شـنایع سـلاطین خودداری نمیتوانیم نماییم و حتما باید خلع شوند و جدا به وسیله مکاتیب با چندین هزار مهرها به مرکز و جراید،عقاید خودشان را دائما تکرار نمایند-فرمانده کل.
1-اردبیل.2-ساوجبلاغ.3-ارومی و سلماس.4-مـرند.5-خـوی.6-ماکو.7-زنجان.8-اهر.9-سراب »
متن سند شماره 14
«[تلگراف برای خلع قاجاریه] به وسیله ایزدی نمایندگان دار الشورای ملی بنا به صلاحدید رئیس معظم هیئت دولت و حضرات آیـات اللّه و حـجج اسلام و مقتضیات وقت موضوع جمهوریت را مسکوت عنه گذارده،ولی کاملا مطمئن هستیم که نه هیئت معظم دولت و نه حضرات آقایان مایل نیستند که بیش از این سلسله منهوس[منحوس] قاجاریه به شـنایع خـود ادامـه داده و بار سنگین و ننگین خود را بـه ایـن مـلت ضعیف تحمیل نمایند. این سستی در انجام مقصود را ما فقط از طرف آقایان و کلا دانسته و تأخیر خلع قاجاریه ما را نسبت به آقایان نـمایندگان بـدبین خـواهد نمود،لهذا تقاضی[تقاضا]میکنیم خشم ملت مقتدر را تحریک نـنموده در اجـرای تقاضی[تقاضا]موکلین خود تسریع نمایید.»
متن سند شماره 15
[گزارش فرمانده نظامی آستارا به فرمانده قوای آذربـایجان دربـاره بـیرغبتی و اکراه مردم برای اقدام در خلع قاجاریه]
«وزارت جنگ لشکر شمالغربی فـرماندهی کل قوای آذربایجان
محرمانه است.چند روز است لیدرهای ملی به طور کراهت حاضر میشوند که اهالی را جمع و در مـقابل مـسجد مـیتینگ بدهند و به طوری که مشاهده میشود ابدا از روی میل و رغبت نیست،حـتی بـعضی کلمات را هم غیابا بیان مینمایند.اخیرا تلگراف سختی توسط عصر انقلاب به(م ج ل ا د ار ا ل ا و ر ا)مجلس دار الشورا شد.لیـکن بـا صـدور دستوری از ملیون تبریز به مرکز دیگر گمان نمیرود تلگرافاتی نمایند مگر بـه اجـبار خـصوصی.چنانچه مقتضی بدانید بودجه معین فرموده توسط بعضی اشخاص که کاملا مطمئن میباشند بـا امـهار زیـاد تلگرافات نمایند،رئیس تلگراف هم کمال مساعدت را دارد و یا ممکن است بدون اینکه اتفاقی رخ بـدهد،هـرروز خودم و تلگرافخانه راپرت مقتضی را داده،ابدا به اهالی هم فشار نیابد.نمره 58 فرمانده نـظامی آسـتارا نـایب 3 مهدی »
متن سند شماره 16
[گزارش قلعه بیگی آستارا به فـرمانده قـوای آذربایجان درباره سنگینی مخارج تلگرافات برای مردم]
«وزارت جنگ لشکر شمالغربی فرماندهی قوای آذربـایجان
مـلیون آسـتارا تا به حال قریب یکصد تومان جهت مخارج تلگرافات طهران و غیره راجع به انحلال اصـول سـلطنت قاجاریه صرف نمودهاند و چون اغلب از ملیون به واسطه بیبضاعتی، بیشتر از این قـادر بـه ادای وجـه مخابرات نمیباشند.لذا مقتضی است امر فرمایید به راپرتهای بنده و تلگرافچی اکتفا شود و اگر رأی مبارک اقـتضا مـیفرماید کـه زود زود اقدامات و تلگرافات از طرف ملیون مخابره شود،دستوری مرحمت فرمایید تا از آن قرار رفـتار شـود.اطلاعا عرض شد. نمره 52 لیله 27 1303 قلعه بیگی آستارا نایب 3 احمد»
متن سـند شـماره 17
[گزارش سرتیپ ابو الحسن به فرمانده قوای آذربایجان درباره مخالفت میرزا عـلی اکـبر اردبیلی و سردار فاتح با جمهوریت و خلع قـاجاریه]
«وزارت جـنگ لشـکر شمالغربی فرمانده قوای آذربایجان
عطفا به نـمره 99 شـخصا کشف فرمایند.به طوری که سابقا راپرت عرض شده سردار فاتح و میرزا عـلی اکـبر آقا مجتهد معلوم الحال دیـوانه اردبـیلی که بـنا بـه حـکم دولت مشار الیه را یک مرتبه رحیم خـان چـلبیانلو و دفعه دیگر خان حاکم دستگیر و به زنجان و مراغه تبعید نموده و منزلش را تـوپ بـستهاند و به علاوه فجایع و مظالم مشار الیـه حیرتآور است،دستبهدست هـم دادهـ بر ضد احساسات اهالی و هـیجان مـردم آزاد اقدامی مینمایند.مخصوصا حالیه ماه رمضان، میرزا علی اکبر آقا در سر منبر نـسبت بـه اشخاصی که برای تغییر سـلطنت اقـدام و تـلگراف میکنند، فوق العـاده فـحاشی و نسبت به آنها بـدگویی مـینماید.به کلی مانع پیشرفت مقصود است.نایب 2 سید فتح اللّه خان را به منزل نـایب الصـدر فرستاده و به اتفاق مشار الیه بـه مـنزل مبشر دفـتر رفـته کـه کلیه آقایان و معارفین شـهر در آنجا اجتماع داشتهاند و مجلس هم اساسا برای تغییر سردار فاتحت بوده که در تعقیب اقدامات سـابق اقـدام نمایند.نایب مزبور به هرنحوی و دلیـلی مـیخواسته آقـایان را حـاضر نـماید که در تعقیب تـلگرافات خـودشان راجع به تغییر سلطنت تلگراف نمایند حاضر نشدهاند و گفتهاند تا سردار فاتح در این شهر است،مـا اقـدامی در ایـن زمینه نمیکنیم زیرا او شاهپرست و علنا با هـمراهی مـیرزا عـلی اکـبر آقـا بـر ضد ما کار و جان ما در معرض خطر خواهد افتاد و بین مردم ضدیت انداختهاند که تلگرافی نشود،در موقعی که خبر استعفای حضرت اشرف در شهر منتشر گردیده بود.مـیرزا علی اکبر بالای منبر میگوید و حکومت هم در منزل خودش پس از انتشار خبر استعفای حضرت اشرف اظهار کرد که اهالی اردبیل در تلگرافات خودشان میگفتند دیوارهای مجلس را از خون رنگین میکنیم،آی بر پدرتـان لعـنت،اردبیلیها سیاستمدار شدهاند،قریبا معلوم خواهد شد.در هرصورت میرزا علی اکبر و حکومت کاملا مشغول اقدامات هستند.چند روز قبل قلعه بیگی به افتخار الواعظین گفته بود که در بالای منبر از اوضـاع حـاضره بد نگوید زیرا این موضوع برای ملت نافع است.مشار الیه ظاهرا اطاعت[کرده است]،بعد رفته به میرزا علی اکبر آقا گفته،آن هـم بـالای منبر گفتهای نظامیان اگر مـیخواهید
شـاه بشوید بیایید به من بگویید شاهتان کنم و خیلی بدگویی کرده،قلعه بیگی بیچاره را تکفیر نموده بود و قتلش را حلال.این بنده میرزا موسی داماد او را احـضار و بـه وسیله ایشان پیغام دادمـ کـه آقا قدری ملایم شوند و خیلی نصیحت کردم.این نصایح بنده نه اثری نبخشید بلکه به کلی میرزا علی اکبر دیوانه محض شده.این است خاطر مبارک را به این نکته مـتوجه مـیدارد چنانچه مایل به آناند در اردبیل بدون مانع کارها مطابق مقصود پیشرفت نماید،باید میرزا علی اکبر فوری دفع و حکومت عزل شود،عجالتا کلیه روضه خانها[خوانها]بهجز عده معدودی در منابر و مساجد بـالای مـنبر به مـیرزا علی کبر بدگویی میکنند بقیه هم تقریبا رفع خواهد شد.
پریروز که مردم در مسجد جامع جمع شـده بودند،بالای منبر میرزا علی اکبر گفته که مسجد جامع نـجس اسـت،اهـالی هم گفتهاند میرزا علی اکبر سگ شده.در هرصورت اوضاع قریبی [غریبی]درآورده است.در خاتمه خاطر مبارک را مستحضر مـیدارد بـا موانعی که صد یک آن عرض نشده،امیدوارم تا خود موفق به مـخابره تـلگرافات بـشوم. نمره 48 سرتیپ ابو الحسن »
پانـوشتها
(1)-نصر الله خان صدر الممالک اردبیلی متخلص به نصرت،سیاست پیشه و شاعر و درویشمسلک بـود.او مدتی معلم محمد مـیرزا(مـحمد شاه قاجار)بود،و پس از قتل قائممقام فراهانی،تلاش زیادی کرد تا صدراعظم شود،اما حاجی میرزا آقاسی بر اریکه صدارت نشست و میرزا نصر اللّه خان،با لقب صدر الممالک به وزارت وظائف و اوقاف مـنصوب گردید.در 1265 ق،به دنبال شورشی که در تهران به هدف برکناری امیرکبیر صورت گرفت،صدر الممالک یکی از محرکان شورش شناخته،ابتدا به قم و سپس به کرمانشاه تبعید شد و در 1272 ق،همانجا درگذشت(بامداد،مهدی، شـرح حـال رجال ایران،تهران،زوار،چ چهار،1371 ش،ج 4،صص 326-327).
(2)-جهانگیر میرزا،تارخ نو،به اهتمام عباس اقبال،تهران،علمی و شرکاء1327 ش،ص 318.
(3)-هدایت،مهدیقلی،گزارش ایران،تهران،نشر نقره،چ دوم،1363 ش،ص 140.
(4)-کربلایی،شیخ حسن،قرارداد رژی 1890 م-یا تاریخ انـحصار دخـانیات در سال 1309 هـ ق،تهران،مبارزان،چ دوم، 1361 ش،صص 113-114.
(5)-آدمیت،فریدون،ایدئولوژی مشروطیت ایران،تهران،پیام،ج 1،صص 195-204.
(6)-ملکزاده،مهدی،تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،کتاب دوم،تهران،علمی،چ سوم،1271 ش،صص 328،363.
(7)-ناظم الاسلام کرمانی،محمد،تـاریخ بـیداری ایرانیان،به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی،تهران،آگاه، نوین،چ چهارم،1362 ش،ج 2،صص 444،445.
(8)-شریف کاشانی،محمد مهدی،واقعات اتفاقه در روزگار،به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان،تهران،نشر تاریخ ایـران،1362 ش،ص 46.
(9)-هـدایت،پیـشین،ص 209.
(10)-ملکزاده،پیشین،کتاب ششم،ص 123.
(11)-کـمرهای،سـید مـحمد،خاطرات به کوشش محمد جواد مرادی نیا،تهران،شیرازه،ج 2،صص 1527،1555، 1578،1579،1584.
(12)-فخرایی،ابراهیم،سردار جنگل،تهران،جاویدان،چ دوازدهم،1368 ش،صص 246،250.
(13)-مکی،حسین،تـاریخ بـیست سـاله ایران،تهران،علمی،چ ششم،1374 ش،ج 1،صص 299،301.
(14)-ملک الشعرای بـهار،مـحمد تقی،تاریخ احزاب سیاسی ایران،تهران،امیرکبیر چ دوم،1371 ش،ج 1،صص 439،443.
(15)-خاطرات سری آیرو نساید،مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی با هـمکاری مـؤسسه خـدمات فرهنگی رسا،1373 ش، صص 336،359،368.
(16)-پیشین،صص 369،371،372.
(17)-رضا شاه،خاطرات سلیمان بـهبودی،شمس پهلوی،علی ایزدی،به اهتمام غلامحسین میرزا صالح،طرح نو، 1372 ش،صص 69،71.
(18)-عین السطنه،قهرمان میرزا،روزنامه خـاطرات،بـه کـوشش مسعود سالور و ایرج افشار،تهران،اساطیر،1379 ش،ج 8،ص 6657.
(19)-حائری،عبد الهادی،تـشیع و مـشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق،تهران،امیرکبیر،1364 ش،ص 184.
(20)-ملک الشعرای بهار،پیشین،ج 2،164.
(21)-مستوفی،عبد اللّه،شرح زنـدگانی مـن،تـهران،زوار،چ سوم،1371 ش،ج 3،ص 584.
(22)-عین السلطنه،پیشین،ج 2،ص 6657.
(23)-مکی،پیشین،ج 2،صص 441،442.
(24)-برای اطلاع از زندگی سیاسی عـلی دشـتی بـنگرید به مقاله:زندگی و زمانه علی دشتی،مندرج در شماره اول فصلنامه مطالعات تاریخی،صص 9-138.
(25)-شفق سـرخ،شـماره 74(26 جـدی 1302)،ص 1.
(26)-پیشین،همانجا.
(27)-پیشین،شماره 67(3 دلو 1302)،ص 1.
(28)میرزا حسین خان صبا ملقب به کمال السلطان از حداود 1333 ق روزنـامه سـتاره ایران را تأسیس کرد.در 1298 ش به سبب مخالفت با قرارداد 1919 م توسط وثوق الدوله به قـزوین تـبعید گـشت.صبا در 1301 ش به دلیل انتشار مقالهای طنزآمیز در انتقاد از اعطای لقب به رؤسای ایل زعفرانلو کـه در مـاجرای قتل پسیان دست داشتند،به دستور سردار سپه وزیر جنگ به سختی شـلاق خـورد و مـدتی در زندان بسر برد،پس از آن با وساطت علی دشتی به رضا خان نزدیک شد و حتی از حمایت مـالی سـردار سپه برخوردار گردید.به هنگام غوغای جمهوری،روزنامه ستاره ایران یکی از مـدافعان دو آتـشه جـمهوری بود. صبا در 3 مهر 1303 به مرض سکته درگذشت،به دستور سردار سپه،تشییعجنازه مفصلی برای او بـرگزار شـد و دولتـ هزینه مراسم و مجالس مرگ او را پرداخت(رضا شاه؛خاطرات سلیمان بهبودی،شمس پهـلوی،عـلی ایزدی،به اهتمام غلامحسین میرزا صالح،طرح نو،1372 ش،ص 177؛دشتی،علی،پنجاه و پنج،تهران،امیرکبیر،1354 ش،صص 95-100).
(29)-ابـو طـالب شیروانی در 1298 ش روزنامه میهن را در اصفهان منتشر کرد؛سال بعد توسط ماژور فضل اللّه خـان،رئیـس ژاندارمری آن شهر دستگیر شد و پس از شلاق خوردن،بـه تـهران فـرستاده شد و مدتی در باغ شاه زندانی گشت.او پس از آزادی،روزنـامه مـیهن را اینبار در تهران نشر داد.شیروانی از جمله اعضای هئیت مؤسسه حزب رادیکال است.این حـزب بـه رهبری علی اکبر داور،سهم بـسزایی در انـتقال قدرت بـه رضـا خـان داشت و اعضای حزب به مناصبی چـون نـمایندگی مجلس،سفارت و وزارت رسیدند.شیروانی را دورههای پنجم و ششم مجلس شورای ملی و نیز اولیـن دوره مـجلس مؤسسان(1304 ش)نمایندگی قمشه را داشت.پس از آن تا پایـان دوره سلطنت رضا شاه خـانهنشین گـشت و پس از شهریور 1320 دوباره به عرصه سـیاست و مـطبوعات بازگشت(صدر هاشمی،محمد،تاریخ جراید و مجلات ایران،اصفهان، کمال،1364 ش،ج 4،صص 246-247).
(30)-شکر اللّه صـفوی از 1301 ش مـتجاوز از پنجاه سال روزنامه کوشش را در تـهران نـشر داد.او چـندین دوره ریاست انجمن مـطبوعات ایـران،هفت دوره نمایندگی مجلس شـورای مـلی و چند دوره نمایندگی مجلس سنا را عهدهدار بود.صفوی به طرفداری از سیاست انگلس در ایران شهرت داشـت(آرامـش،احمد،خاطرات سیاسی،به کوشش غـلامحسین مـیرزا صالح،تـهران،نـشر جـی،1369 ش،ص 57).
(31)-روزنامه ستاره ایران،سـال نهم،شماره 112(9 دلو 1302)،ص 1.
(32)-عین السلطنه،پیشین،ج 9،ص 6734.
(33)-روزنامه ستاره ایران،سال نهم،شماره 145 به بعد.
(34)-عین السـلطنه،پیـشین،ج 9،ص 6727.
(35)-گلشائیان،عباسقلی،خاطرات من،تهران،ایـنشتین،1377 ش،ج 1،ص 2 93.
(36)-مـکی،پیـشین،ج 2،صـص 480،482.
(37)-سـیف پور فاطمی،نصر اللّه،آئیـنه عـبرت،خاطرات و رویدادهای تاریخ معاصر ایران،
لندن،جبهه ملیون،ج 1،ص 342.
(38)-دهنوی،محمد«برگهایی از تاریخ»،تاریخ معاصر ایـران،کـتاب چـهارم،زمستان 1371 ش،صص 239،240.
(39)-پیشین،ص 241.
(40)-سید محمد بیرجندی کـه بـه سـبب تـأسیس و مـدیریت مـدرسهای به نام تدین،مشهور به تدین شد،ابتدا لباس روحانیت به تن داشت اما بعدا مکلا گشت.او در دوران مشروطه به عضویت حزب دمکرات(اجتماعیون عامیون)،به رهبری سـید حسن تقیزاده درآمد؛در چهارمین دوره مجلس شورای ملی نماینده بود،تدین از طرفداران پر و پا قرص قرارداد 1919 م بوده و در کمیته حمایت از قرارداد عضویت داشت.پس از کودتای 1299 از جمله بازداشتشدگان بود؛وی در جریان نهضت جنگل از طرف دولت مرکزی برای ایـجاد تـفرقه میان نیروهای جنگل به رشت رفت و توفیقاتی نیز حاصل کرد؛پس از آن دست بیعت به سردار سپه سپرد.تدین به مجلس پنجم نیز راه یافت و در سمت نایبرئیس مجلس و رئیس فـراکسیون تـجدد نقش مؤثری در ماجرای جمهوریت داشت و به گفته سلیمان بهبودی مباشرت دستجات جمهوریخواه و وجوه مربوط به آن در اختیار او بود و حتی متهم به حیفومیل گردیده بـود.پس از اسـتعفای مؤتمن الملک از ریاست مجلس پنـجم،تـدین رئیس شد و جلسه نهم آبان 1304 را که مجلس پنجم رأی به خلع قاجار داد او را اداره کرد.وی در دوره ششم مجلس شورای ملی نیز نماینده شد و به ریاست مجلس رسید،امـا در دی 1305 تـصدی وزارت معارف و اوقاف را به او سـپردند. سـال بعد گرفتار غضب رضاه شاه گردیده و خانهنشین گشت.پس از شهریور 1320 در چند کابینه دوباره وزیر شد،در 1328 ش به مجلس سنا راه یافت و در 1330 ش درگذشت.
(41)-حسن مشار(مشار الملک)،ابتدا به خدمت وزارت امور خارجه درآمد.در اولیـن دوره مـجلس شورای ملی به عنوان نماینده اشراف و ملاک از تهران به عضویت مجلس درآمد.او به همراه سید حسن تقیزاده،جواد خان سعد الدوله و...در تدین قانون اساسی مشارکت داشت.در 1294 ش معاون وثوق الدوله،وزیر مالیه شـد و سـال بعد در کـابینه اول وثوق تصدی وزارت مالیه را عهدهدار گشت.او و وثوق الدوله از طرق تبانی با تجارتخانه تومانیانس از قبل صدور و تأمین مصرف داخـلی تریاک،سود هنگفتی به جیب زدند.مشار در کابینههای بعدی سمت خـود را حـفظ کـرد و در کابینه قرارداد وزیر مشاور بود.پس از کودتای 1299،جانشین مغرور میرزا موثق الدوله،وزیر دربار احمد شاه گردید.در 1300 ش دو مرتبه تـا آسـتانه تصدی مقام ریاست وزراء پیش رفت،اما نه تنها بخت با او یار نگردید،بـلکه در مـرتبه دومـ،سردار سپه او را به اتهام توطئه برای قتل رئیس الوزرای وقت(قوام)و وزیر جنگ(سردار سپه)بـه عراق تبعید کرد.پس از آن مشار پذیرفت که در سایه رضا خان حرکت کند و به خـدمت او درآید.در جریان ماجرای جـمهوری،مـشار الملک نقش فعالی داشت.بیانیه چهل تن از رئیس الوزراء و وزرای سابق در حمایت از جمهوری و تغییر رژیم به کوشش او نوشته و امضا شد.مشار به پاس خدماتش در شهریور 1303 در کابینه سردار سپه،وزیر امور خارجه گردید و تـا دی 1304 عهدهدار این سمت بود.از آبان 1308 تا فروردین 1309 نیز تصدی وزارت مالیه را داشت.مشار هم همانند بسیاری از کسانی که در به قدرت رسیدن رضا شاه نقش داشتند،در 1316 ش مورد غضب شاه قرار گرفته،محکوم بـه اعـدام شد،پس از آنکه رضا شاه از اعدام او درگذشت،به اروپا رفت تا در 1327 ش همانجا درگذشت(بامداد،مهدی،شرححال رجال ایران،ج 1،صص 346، 347).
(42)-سلیمان میرزا اسکندری،شاهزاده قاجاری که نسب به عباس میرزا نایب السلطنه فـتحعلی شـاه،میرساند.سلیمان میرزا در دوره دوم مجلس شورای ملی به مجلس راه یافت و رئیس فراکسیون دمکراتها بود.در دوره سوم مجلس شورای ملی نیز حضور داشت.پس از انشعاب در حزب دمکرات،حزب سوسیالیست را بنیان نـهاد.سـلیمان میرزا در دوره چهارم مجلس شورای ملی رئیس اقلیت سوسیالیست مجلس بود و با آیت اللّه مدرس رهبر اکثریت مجلس برخوردهایی داشت.شاهزاده-قاجاری در اولین کابینه سردار سپه به وزارت معارف و اوقاف رسید و در جـریان جـنبش جـمهوریخواهی فعال بود. اسکندری تا 9 آبـان 1304 کـه خـاندان قاجار از قدرت خلع شدند،سردار سپه را پشتیبانی کرد؛اما به سبب مخالفت با موروثی شدن سلطنت پهلوی،درمجلس مؤسسان رأی بـه سـلطنت رضـا شاه نداد،پس از آن تا شهریور 1320 از فعالیت سیاسی دوری جست.آخـرین تـکاپوی سیاسی اسکندری مشارکت در تأسیس حزب توده و پذیرفتن رهبری حزب تا زمان مرگ در1322 ش بود.
(43)-هدایت،مهدیقلی،خاطرات و خطرات،تهران،زوار،چ سـوم،1363ش،ص 365.
(44)-عـین السـلطنه،پیشین،ج 9،ص 6730.
(45)-روزنامه ستاره ایران،سال نهم،شماره 150[27 حوت 1302]،ص 1.
(46)-پیشین،شـماره 151[24 حوت 1302]،ص 1.
(47)-پیشین،شماره 151[28 حوت 1302]،ص 1.
(48)-شیخ محمد خالصیزاده(1308-1383 ق)،فرزند شیخ مهدی خالصی در کاظمین به دنیا آمد.تحصیلات حوزوی را در عـتبات عـالیات نـزد پدر و دیگر استادان حوزه تا مرتبه اجتهاد ادامه داد.خالصیزاده به سبب شـرکت فـعال در انقلاب ضد استعماری شیعیان عراق در 1920 م و نیز تداوم مخالفت در مقابل کارگردانان داخلی انگلستان بر این کشور،بـه دسـتور مـلک فیصل،دستنشانده انگلستان بر عراق،در دی 1301 به ایران تبعید شد.با تبعید پدر او بـه حـجاز،تـنی چند از روحانیون بلندمرتبه نظیر آیات عظام سید ابو الحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی،مـعترضانه عـراق را تـرک و آهنگ ایران کردند.خالصیزاده در ایران نیز از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی غفلت نورزید و مکرر در تهران اقـدام بـه برپایی میتینگهای تبلیغاتی بر ضد انگلستان کرد.وی از جمله مخالفان فعال،جمهوری رضا خـانی بـود و از طـریق سخنرانی،صدور بیانیه و برپایی تجمع و راهپیمایی در مقابل جمهوریخواهی ایستاد و حتی پس از شکست ماجرای جمهوریت،خـوستار بـرکناری رضا خان از مقام ریاست وزرا گردید.همین مخالفتها،باعث شد او تا پایان سلطنت رضـا شـاه و حـتی مدتی پس از ان در تبعید به سر برد.خالصیزاده در سالهای 1324-1325 ش،ابتدا اقدام به انتشار هفتهنامه نور کرد،بـا تـوقیف آن نشریه، هفتهنامه وظیفه را منتشر کرد.وی سالهای پایانی عمرش را در عتبات عالیات سپری کـرد.از خـالصیزاده آثـار و نوشتههای بسیاری بر جای مانده و نشر یافته است.
(49)-مکی،پیشین،ج 2،صص 484،485.
(50)-ملک الشعرای بهار،پیـشین،ج 2،صـص 43،50؛مـستوفی،پیشین،ج 3،صص 597،600.
(51)-روزنامه ستاره ا یران،شماره 157[11 حمل 1303]،ص 1.
(52)-مستوفی،پیشین،ج 3،ص 599.
(53)-علی اکبر اردبـیلی مـعروف به مجتهد اردبیلی،فرزند محسن مجتهد اردبیلی است؛وی تحصیلات حوزوی را در اردبیل، زنجان و نجف تا مرتبه اجـتهاد بـه انجام رساند؛و سالها در اردبیل به اقامه جماعت،تدریس و تبلیغ مشغول بود.مـجتهد اردبـیلی بارها با حکام و مأموران دولتی درگیر شـد کـه نـتیجه آن چندین بار تبعید به شهرهای مختلف بـود.در جـمادی الثانی 1329 هنگامی که خبر تجاوز نظامیان روسی به اردبیل شایع گردید،اردبیلی حـکم بـه جهاد داد و خود آماده رزم شـد.او اهـتمام جدی بـه رعـایت احـکام دینی و شرعیان داشت.مجتهد اردبیلی بـا تـبلیغات بلشویکها،جمهوی خواهی و سپس تغییر-قسلطنت به شدت مخالفت ورزید.
(54)-رضا شـاه،خـاطرات سلیمان بهبودی...،صص 133-136.
(55)-رحیمزاده صفوی،اسـرار سقوط احمد شاه،بـه کـوشش بهمن دهگان،تهران فردوس؛1362 ش،صـص 85-86.
(56)-مـکی،پیشین،ج 2،ص 495.
(57)-منظور روزنامههای ستاره ایران و شفق سرخ است.
فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 6 ، بهار 1384 صفحات 74 تا 119