چگونگی وقوع جنگ اول گنبد و نتایج آن


هنوز زمان چندانی از حوادث تلخ و دلخراش و تأسف‌بار 12 دی 1357 و بیستم 1357 تحمیل شده بر مردم مسلمان گنبد توسط مخالفین انقلاب وعوامل رژیم طاغوت، نگذشته بود که باردیگر حادثه دیگری (جنگ اول گنبد) از جانب مخالفین و ضدانقلابیون به رهبری و هدایت سازمان چریک‌های فدایی خلق، با بهره‌گیری از مسائل قومی و مذهبی و کدورت‌های پیش آمده در آستانه انقلاب و شرایط خاص آن مقطع بر مردم مسلمان و زحمتکش شهرستان گنبد تحمیل گردید. ماجرا از آنجا آغاز شد که روز پنجم فروردین 1358 در محل چهارراه میهن شهر، بین یک نفر سیگارفروش ترکمن و نیروهای مسلح مردمی که آن روزها معروف به مأمورین کمیته بودند درگیری روی می‌دهد. علت درگیری این بوده است که افراد کمیته جهت جمع‌آوری سیگارفروش‌ها به محل چهارراه مزبور مراجعه می‌نمایند که یکی از سیگارفروشان ترکمن مقاومت کرده و درگیر می‌شود. در نتیجه عده‌ای از ترکمن‌های جوان که درمحل حضور داشتند نسبت به این عمل افراد کمیته اعتراض کرده و به سوی شهربانی حرکت می‌کنند آنها در مقابل شهربانی که آن موقع محل کمیته نیز بود تجمع نموده و شعار می‌دهند. افراد کمیته مستقر در شهربانی جهت ایجاد نظم سعی می‌کنند این افراد را متفرق کنند که در نتیجه مقاومت جوانان ترکمن، تیراندازی صورت می‌گیرد و یک فرد ترکمن به نام «اراز، دردی پور» کشته می‌شود این امر بهانه‌ای به دست ضدانقلاب در منطقه می‌دهد و نیروهای وابسته به فدائیان خلق، ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا و کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن با سر دادن شعار «برادر ترکمن برادرت کشته شد» به مقر شهربانی سابق که نیروهای مسلح مردمی و نیروهای شهربانی در آن مستقر بودند حمله‌ور می‌شوند و به قصد تصرف آنجا را به محاصره درمی‌آورند. عناصر کمیته که عده‌ای ازاعزامیان نیروهای کمیته مشهد هم بین آنها بودند جهت متفرق کردن مهاجمان ابتدا از طریق بلندگو دستی، خواستار متفرق شدن آنها می‌شوند که در همین هنگام عده‌ای از مهاجمان یکی ازطرفداران انقلاب که مسلح به سلاح کمری بوده را خلع‌سلاح و متواری می‌شوند. در پی این عمل ضدانقلابیون نیروهای مردمی مستقر در شهربانی شروع به تیراندازی هوایی می‌نمایند که این امر تقریباً تا حدود ساعت چهار بعد از ظهر ادامه داشت. به دنبال وقوع این حادثه جو شهر به ویژه در مناطق ترکمن‌نشین شمالی (اطراف محل استقرار ستاد خلق ترکمن و کانون) متشنج شده و مردم و به ویژه جوانان ترکمن نسبت به این رویدادها عکس‌العمل احساسی نشان می‌دهند. آنها نزدیکی‌های غروب همان روز دست به اعمال تندروانه زده و در چهارراه دارایی تا فلکه مرکزی (فاصله فلکه مرکزی تا شهربانی زیاد نیست) راه‌بندان ایجاد می‌نمایند. این حرکات باعث افزایش بیشتر تنش در جو شهر می‌شود و کم کم شهر یک حالت بحرانی به خود گرفته و عده‌ای از مردم شروع به موضع‌گیری نموده و در گوشه و کنار برای پنهان شدن و حفظ جان خود شروع به سنگرسازی نمودند که این موضوع تا نیمه‌های شب بلکه تا صبح فردایش ادامه داشت. در صبح ششمین روز فروردین 1358 جمعیت فراوانی از ترکمن‌ها با رهبری ضدانقلابیون به بیمارستان شهدا (شیر و خورشید سابق) مراجعه و جنازه فردی را که در روز قبل کشته شده را تحویل گرفته و تا مسجد جامع ترکمن ها مشایعت می‌کنند. در مسجد جامع گروه‌های زیادی از مردم ترکمن اجتماع کرده و نسبت به کشته شدن فرد مزبور حساسیت نشان می‌دهند. و شعارهایی علیه نوروزی مسئول کمیته گنبد می‌دهند و خواهان رسیدگی به موضوع قتل می‌شوند. علی‌رغم تلاش ضدانقلاب که قصد ایجاد تشنج بیشتر و درگیری گسترده‌تر را در سرلوحه کار خود گنجانده بود، این تشییع جنازه بدون درگیری و خشونت حادی به پایان می‌رسد. بعد از ظهر همان روز (ششم فروردین 1358) قرار بود که تظاهراتی از طرف کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن در محل پارک ملی گنبد برگزار گردد. البته برگزاری میتینگ مزبور از چند روز قبل به وسیله پارچه نوشته هایی اعلام شده بود و موضوع اصلی تظاهرات در رابطه با تحریم رفراندوم جمهوری اسلامی و مخالفت با آن و اعلام همبستگی با آشوبگران ضدانقلاب سنندج، از طرف ستاد و کانون بود. مردم ترکمن که به لحاظ حوادث دو روز گذشته می‌خواستند به هر نحوی شده اعتراض و نارضایتی خود را نسبت به روند اوضاع نشان دهند تعداد زیادی در تظاهرات شرکت کردند، تعدادی نیز از اعضای شوراهای دهقانی ستاد و مردم روستاهای ترکمن‌صحرا جهت اعلام همبستگی در تحریم همه پرسی جمهوری اسلامی در راهپیمایی شرکت می‌کنند. جمعیت تظاهر کننده حدوداً 10 تا 12 هزار نفر تخمین زده می شد هنوز از راهپیمایی آنها چیزی نگذشته بود که برای جلوگیری از راهپیمایی یک فروند هواپیما (احتمالاً فانتوم) درسطح شهر به پرواز درآمد و با شکستن دیوار صوتی باعث متواری شدن ضدانقلابیون و نیمه‌تمام ماندن راهپیمایی و متفرق شدن آنها به سوی مکان راهپیمائی گردید. پس از تجمع جمعیت در محل ، سخنرانی‌های مختلفی از بلندگوی مستقر در پشت بام ساختمان کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن (کتابخانه عمومی سابق) توسط افراد مختلف صورت گرفت که عمده آنها در رابطه با اعلام همبستگی شوراهای دهقانی، اعلام موجودیت فدائیان خلق ترکمن‌صحرا، سخنرانی آخوند ارزانش و... بود. مردم نیز در داخل پارک ملی و بعضاً در تپه کناره برج قابوس اجتماع کرده بودند. جهت حفظ و حراست محیط تظاهرات از طرف «عباس هاشمی» مسئول ستاد خلق ترکمن تدابیر امنیتی تدارک دیده شده و در نتیجه عده‌ای از افراد مسلح را در پشت‌بام ساختمان آموزش و پرورش واقع در چهارراه شاه سابق (چمران) و داخل پارک ملی میان مردم جایگزین شدند. در داخل ساختمان ستاد نیز (محل مهمانسرای فرماندار سابق) خود به اتفاق دو نفر دیگر به نام‌های حسن کلاش و آنا گلدی گوگلانی مسلح به سلاح گرم می‌نشینند. شاید یک ساعتی از شروع تظاهرات نگذشته بود که از سنگرهایی که ضدانقلابیون در اطراف باغ ملی، کتابخانه، پشت بام‌های اطراف و ... ساخته بودند و نیروهای مسلحی که از طرف‌های بندرترکمن، گمیشان و تعدادی هم از شهرهای شمالی و تهران به منطقه انتقال داده بودند به سوی مردم و نیروهای مسلح مردمی (افراد کمیته) که در محل حضور یافته بودند، تیراندازی کردند که با عکس‌العمل نیروهای کمیته به صورت تیراندازی هوایی و زمینی و پیشروی به محل برگزاری مراسم مواجه شدند. در نتیجه این تیراندازی‌ها عده‌ای از شرکت‌کنندگان در مراسم کشته و زخمی می‌شوند. ازجمله حاج محمد آخوندی (جوان) و محمد رادفر (باغبان پیر پارک) از کشته‌شدگان اولیه این درگیری بودند. احتمال داده می شود که از داخل تظاهرات توسط فدائیان خلق به منظور تشدید و بحرانی کردن اوضاع برای درگیری فراگیر به تظاهرکنندگان تیراندازی صورت گرفته باشد. در نتیجه حمله متقابل نیروهای کمیته، حاضرین در مراسم به هر سو فرار می‌کنند و مراسم به هم می خورد. در این زمان، افراد کمیته عده‌ای از شرکت‌کنندگان در مراسم را نیز دستگیر و به عنوان بازداشتی با خود می‌برند. سپس به داخل کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن رفته و آنجا را به تصرف خود درمی‌آورند. سپس به محل ستاد خلق ترکمن که در فاصله حدوداً یکصدمتری کانون و محل مراسم قرار داشت رفته و آنجا را نیز تصرف می‌کنند. در حمله به ستاد درگیری کوتاه‌مدتی بین طرفین درمی‌گیرد که بالاخره، افراد داخل ساختمان ستاد با گذاشتن اسلحه تسلیم می‌شوند. در میان تسلیم‌شدگان عباس هاشمی مسئول سازمان فدائیان خلق و ستاد در منطقه و آنا گلدی گوگلانی بوده‌اند. حسن کلاشی نیز در جریان درگیری زخمی شده و متواری می‌شود. بقیه حاضرین در داخل ستاد را نیز دستگیر و به عنوان اسیر با خود می‌برند. عده زیادی از بازداشت شدگان که در طول درگیری تسلیم ‌شدند تا زمان مصالحه و آتش‌بس در محل پادگان گنبد و پادگان نوده نگهداری شدند. به هنگام متلاشی شدن مراسم تیراندازی‌های پراکنده‌ای از اطراف توسط ترکمن‌ها صورت می‌گیرد. اولین اقدام مسلح کردن اعضای ستاد خلق ترکمن درعصرهمان روز (6/1/58) درپشت دبیرستان فراغی (کاووس سابق) توسط شخصی به نام حاج رحیم عجمی که از مسئولین ستاد و کانون بود انجام می‌شود. وی در این اقدام 4 الی 5 قبضه اسلحه ژ-3 را بین افرادی تقسیم می‌نماید به دنبال این مسئله سنگربندی‌هایی در مناطق ترکمن‌نشین ایجاد می‌شود از جمله سنگر چهارراه چمران - مختوم جنب مسجد جامع را می‌توان نام برد. در فردای آن روز یعنی 7/1/58 با رهبری یکی از مسئولین سازمان فدائیان خلق در گنبد به نام محمود حسن‌پور در نقاط مختلف ترکمن‌نشین به صورت گسترده سنگربندی صورت می‌گیرد و شخص مزبور نیز عملاً رهبری جنگ را به عهده می‌گیرد. مناطق سنگربندی شده عبارت بودند از: 1. خیابان دارایی نبش اداره دارایی 2. ساختمان مخابرات واقع در خیابان طالقانی غربی (کاخ غربی سابق) 3. میدان بار 4. تقاطع خیابان افشار - خمینی 5. تقاطع شریعتی (مختوم جنب مسجد جامع تراکمه) 6. ساختمان آموزش و پرورش (چهارراه شاه سابق) - چمران 7. خیابان جنگلبانی 8. ساختمان نفس‌پور (در خیابان جنگلبانی) 9. ساختمان بیگزاره (خیابان جنگلبانی) 10. میدان یادبود (سابق) 11. ساختمان حاج‌یوشنی 12. تقاطع آرش - بلوار امام 13. ساختمان امام امانی 14. پل شمالی (دیده‌بانی ژاندارمری) 15. دانشسرای سابق (دبیرستان ابوحنیفه) 16. ساختمان علوی 17. ساختمان ابوطالبی 18. پل گدم آباد اضافه بر لیست فوق سنگرهای دیگری در نقاط مختلف منطقه ترکمن‌نشین وجود داشت که در هر یک از سنگرهای فوق حدوداً 3 یا 4 نفر مسلح به سلاح‌های گرم از قبیل ژ3- برنو- یوزی- تیربار ام، ژ3 مستقر بودند. نیروهای مسلح ستاد ترکمن‌ها را دو گروه تشکیل می‌دادند. یک گروه متشکل از هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق که به نحوی در ارگان‌های مختلف ستاد و کانون خلق ترکمن فعالیت داشته و اهل بندر ترکمن، گمیشان و گنبد بودند. گروه دیگر را نیز ترکمن‌های روستایی و غیره، تشکیل می‌دادند که خود مسلح بوده و بنا به تعصبات قومی و سیاسی در جنگ شرکت کرده بودند. غروب دومین روز درگیری، سازمان چریک‌های فدایی خلق که زمینه را آماده می‌بیند با بسیج تمام امکانات و اعزام هواداران از روستاها و نقاط دیگر استان جهت جنگیدن با نیروهای انقلاب به جنگ مسلحانه و تصرف امکانات و مواضع حساس شهر اقدام می‌کنند. بدین ترتیب با تشدید درگیری‌ها و با آغاز شب ، گروهی به پاسگاه ژاندارمری داشلی برون در 60 کیلومتری شرق گنبد حمله و آن را خلع‌سلاح می‌کنند. این خلع‌سلاح ابتدا با مقاومت مأمورین پاسگاه موفق نبوده ولی با وساطت مردم و کدخدا و دیگر ریش‌سفیدان نهایتاً سلاح‌ها و مهمات به ظاهر تحویل کدخدا و ریش‌سفیدان می‌شود که حمله‌کنندگان سلاح‌ها و مهمات موصوف را از مردم گرفته به مقر خود در شهر گنبد انتقال می‌دهند در خلع‌سلاح پاسگاه موصوف مهاجمان مقادیر قابل توجهی مهمات و حتی سلاح سنگین را به غارت می‌برند. هر چند این موضوع تلفات جانی نداشت ولی اسباب و عاملی برای ریختن خون‌های فراوان در شهر گنبد گردید. در همین راستا دیگر پاسگاه‌های نوار مرزی و بعضی از گروه‌های اعزامی که به عنوان گروه کمکی به طرف گنبد در حرکت بودند توسط ضدانقلاب و ستاد ترکمن خلع‌سلاح گردیده‌اند که بدین ترتیب سلاح‌های زیادی در اختیار ضدانقلاب قرار گرفت، از سحرگاه صبح روز بعد (7/1/1358) هواداران سازمان و عناصر متشکل در شوراهای روستایی و کانون فرهنگی آق‌قلا، بندر ترکمن، گمیشان و دیگر نقاط منطقه که بیشتر آنها صرفاً به عنوان ترکمن و با حس ناسیونالیستی وارد معرکه می‌شدند جهت پشتیبانی از نیروهای سازمان و ترکمن‌ها وارد گنبد شدند. ورود این نیروها به شهر از یک طرف باعث تحکیم مواضع نظامی ضدانقلاب می‌گردید و از طرف دیگر نیروهای سازمان فدایی خلق ضمن پیشروی به سمت مناطق حساس قسمت شرقی شهر که بیشتر ادارات و اماکن دولتی و نظامی در آن قرار داشت، مجدداً اماکنی که از دست داده بودند به تصرف خود درآوردند. از جمله آنها ستاد خلق ترکمن و کانون فرهنگی و سیاسی را می‌توان ذکر کرد. درادامه این حملات ضد انقلابیون مسلح ، گلوگاه‌های ورودی شهر را به دست می‌گیرند به طوری که هر کس می‌خواست وارد یا خارج شهر شود می‌بایستی از ایست و بازرسی آنها عبور می‌کرد که اعضای اعزامی دولت بازرگان که برای آتش‌بس وارد شهر شده بودند توسط ضدانقلابیون خلع‌سلاح و اسیر شدند و هر مقامی که به عنوان مسئول برای مذاکره به آنها نزدیک می‌شد توسط آنها به اسارت برده می‌شد از جمله رئیس شهربانی وقت آقای خوشکام. البته در این درگیری همان‌طور که قبلاً هم ذکر شد طرفداران انقلاب هم تعداد زیادی از مهاجمان مسلح ضدانقلاب که بالغ بر هشتاد نفر می‌شدند را دستگیر و در پادگان نوده از آنها نگهداری می‌ کردند. در همین روز (7/1/1358) یک فروند جت جنگی نیروی هوایی در فضای شهر ظاهر شد و بدون آنکه عملیاتی داشته باشد، منطقه را ترک نمود. آیت‌الله طالقانی طی پیامی به مردم ترکمن ضمن محکوم کردن نغمه‌های تجزیه‌طلبانه دشمن خواستار ترک هر نوع درگیری و دشمنی و برخورد قهرآمیز و تعرض و دخالت نظامی از جانب هر فرد و یا گروهی گردید. دولت موقت نیز طی اعلامیه‌ای خبر داد با توجه به عدم تأمین امنیت در منطقه و ناامنی موجود برای تأمین امنیت تعدادی از برادران نظامی را به منطقه گنبد اعزام کرده است. انعکاس اخبار اوضاع و احوال گنبد از سوی رسانه‌های گروهی در سطح کشور باعث شد نیروهای مردمی و کمیته‌ها از شهرهای دور و نزدیک برای کمک به مردم انقلابی و ایجاد امنیت و سرکوب ضدانقلابیون راهی منطقه شوند. ولی به علت عدم وجود مرکزی برای جذب و سازماندهی و ایجاد هماهنگی و برنامه‌ریزی دقیق و عدم آشنایی آنها با منطقه تعدادی از این نیروها در مقابل نیروهای دشمن که تقریباً آشنا به منطقه بودند به دام افتاده و به اسارت ضدانقلابیون درآمدند . تعدادی از این افراد در اسارت به شهادت رسیدند و عده‌ای هم ضمن درگیری شهید یا زخمی شدند. روزنامه کیهان در مورخه 7/1/1358 در تماس تلفنی که با استاندار وقت مازندران داشته از قول وی نقل کرده است: از صبح امروز مجدداً تیراندازی و درگیری بین دو طرف شدت گرفته از بامداد تا ساعت 30/22 دوازده نفر کشته و حدود چهل نفر زخمی بر جای گذاشته، بین 50 تا 70 نفر از ترکمن‌ها که گفته می‌شود بعضی از آنها از فعالان کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن هستند، دستگیر شده‌اند. شایع است که در میان آنها افرادی از گروه‌های چپ‌گرا وجود دارند. وی افزود پیش از این هیأتی از سوی نخست‌وزیر به سرپرستی راد نیا وارد گنبد شد و برای حل اختلاف تلاش می‌کرد و حتی با معتمدان محل توافق کرده بود که آتش‌بس برقرار شود اما متأسفانه تا این ساعت (30/2 شب مورخه 7/1/1358) این تلاش‌ها به نتیجه نرسیده است. این امر موجب گردید در روز هشتم فروردین درگیری‌ها ادامه یابد و طرفین با مستحکم‌تر کردن سنگرها و مواضع خود صرفاً به تیراندازی به طرف یکدیگر ادامه دهند. در روز بعد یعنی 9/1/1358 مجدداً با تلاش نیروهای اعزامی و نمایندگان دولت موقت آتش‌بس موقتی برقرار شد و نمایندگان دولت به اظهارات و خواسته‌های طرفین درگیر و مردم گوش فرادادند. دراین خصوص روزنامه کیهان در گزارش اختصاصی خود از این ماجرا می نویسد: تیراندازی در گنبد هنوز قطع نشده و به شدت ادامه دارد و مذاکرات طرفین نیز هنوز نتیجه‌ای به دست نداده زیرا اعتماد هر دو طرف از یکدیگر سلب شده و تا زمانی که اطمینانی به وجود نیاید کشتار و تیراندازی ادامه خواهد داشت. در اکثر خیابان‌های گنبد حتی پرنده‌ای نمی‌تواند پرواز کند. حرکت هر جنبنده‌ای با آتش سلاح ژ-3 و ته پر همراه می‌شود و به همین لحاظ عده زیادی از مجروحان و مقتولان در خیابان و پیاده‌روها افتاده‌اند و ... شدت رگبار تیراندازی به حدی بود که هیأت مطبوعاتی استرالیایی به محض ورود به دروازه گنبد و مشاهده وضع تیراندازی فوراً برگشتند... چند پاسگاه در نقاط مختلف ترکمن‌نشین خلع‌سلاح شده‌اند و اسلحه‌های آنها در اختیار ترکمن‌ها قرار گرفته است. از جمله پاسگاه‌های اینچه‌برون، داشلی برون، گفته می‌شود سرگرد محبی فرمانده ستون اعزامی از آزادشهر و افسر دیگری از سمت خود استعفا داده‌اند... پاسگاه باغلی مرامه به وسیله ترکمن‌ها محاصره شده اما با رسیدن نیروهای کمکی ژاندارمری خط محاصره شکسته شده ولی در سقوط سایر پاسگاه‌ها کلیه وسایل و تجهیزات پاسگاه‌ها در اختیار ستاد ترکمن‌ها قرار گرفته است و به همین دلیل از کلیه پیام‌هایی که مخابره می‌شود ضدانقلابیون باخبر می‌شوند و ... در مذاکراتی که بین ضدانقلابیون با گروه‌های اعزامی صورت گرفته بود نیروهای ضدانقلاب و ستاد احساس می‌کردند در وضعیت مناسب‌تری قرار دارند لذا خود را سوار بر خر مراد می‌پنداشتند و شرایط زیر را برای پذیرش آتش‌بس دائم اعلام داشتند. 1. آزادی همه دستگیرشدگان 2. بازگرداندن تمامی اسناد و مدارک و سلاح‌های ستاد شوراها در سراسر منطقه 3. معرفی مسببان حوادث اخیر اعم از نظامی و غیرنظامی در حضور نمایندگان خلق ترکمن و ستاد شوراها 4. تحویل اسلحه عناصر حوادث اخیر به شورایی مرکب از نمایندگان خلق ترکمن 5. محکوم کردن همه اعلامیه‌هایی که بر ضد ترکمن‌ها صادر شده است 6. به رسمیت شناختن تمام شوراهای تشکیل شده توسط ستاد خلق ترکمن و... از آنجایی که قبول این خواسته‌ها به منزله نفی حاکمیت دولت مرکزی بر این منطقه و قبول مسئولیت همه خون‌های ریخته شده در این واقعه بود، موارد فوق مورد قبول دولت موقت واقع نگردیده و ضدانقلابیون را که در موضع بالایی هم قرار گرفته بودند به ادامه درگیری برای اخذ امتیازات بیشتر امیدوار کرد. لذا درگیری ادامه یافت و در دهمین روز از فروردین ماه سال 1358 درگیری در گنبد شدت گرفت به طوری که ضدانقلابیون در این روز بخش‌های دیگری از شهر را متصرف می‌شوند و برای تصرف شهربانی و ژاندارمری و بخش شرقی شهر تدارک می‌بینند و سلاح‌هایی که از خلع‌سلاح پاسگاه‌های مناطق ترکمن‌نشین به دست آورده بودند جهت مسلح نمودن افراد بیشتر به گنبد انتقال می‌دهند. در یازدهمین روز فروردین به دنبال مصاحبه روزنامه‌نگاران با دستگیرشدگان چند روز گذشته و تأیید عضویت آنها در سازمان چریک‌های فدایی خلق، سخنگوی این سازمان اعلام می‌کند نیروهای ما به روی هیچ کس آتش نگشوده‌اند. به منظور پایان دادن به این درگیری ها یک هیأت از سوی دولت و آیت‌الله طالقانی جهت مذاکره وارد منطقه می‌شود. سازمان چریک‌های فدایی خلق جهت حفظ موقعیت و جلوگیری از تخریب وجهه خود در بین افکار عمومی به چانه‌زنی با هیأت اعزامی می‌پردازد. در نهایت ساعت حدود نیمه شب یازدهمین روز فروردین 1358 بعد از توافقاتی آتش‌بس بین هیأت اعزامی و سازمان فدائیان خلق به امضاء می‌رسد که از ساعت هفت بامداد یکشنبه 12/1/58 به اجرا گذاشته شد و در آن قید شده بود هرگونه نقض آتش‌بس به مثابه ضدیت با انقلاب اسلامی ایران است. با وجود این توافق هیچ‌گاه آتش‌بس به طور کامل به اجرا درنیامد و کماکان تیراندازی از دو طرف ادامه داشت. فرمانده هنگ ژاندارمری گرگان با ابراز نگرانی از اوضاع منطقه اعلام می‌نماید نیروهای کمکی نظامی اعزامی به گنبد هیچ‌گونه دستور دفاعی ندارند و در حدود سیزده پاسگاه ژاندارمری مستقر در منطقه ترکمن‌نشین و نقاط مرزی سقوط کرده و اگر اقدامات لازم و جدی به عمل نیاید بیم ناراحتی و مشکلات بیشتری برای شهرها و بخش‌های مجاور پیش‌بینی می‌شود. ادامه درگیری‌ها و بی‌نتیجه ماندن مذاکرات با چریک‌های فدایی (ستاد خلق ترکمن و کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن) و انعکاس اخبار ناراحت‌کننده از صحنه درگیری و مسئولین نظامی منطقه باعث شد تا اطلاعیه ذیل از سوی هیأت اعزامی و وزارت کشور منتشر شود. «بیش از یک هفته است که متأسفانه شهر بزرگ گنبد دستخوش ناامنی و مزاحمت عده‌ای از افراد مسلح اخلالگر که بیشترشان از خارج شهر به این منطقه آمده‌اند شده است. پاسگاه‌های ژاندارمری را خلع‌سلاح و رئیس شهربانی را بازداشت کرده‌اند و دست به کشتار و تجاوز به خانه‌ها و اموال ساکنین زده‌اند. به آمبولانس حامل دارو و دکتر دست‌اندازی کرده‌اند و مانع برگزاری رفراندوم[ جمهوری اسلامی] نیز شده‌اند. از سه روز قبل نیروهای نظامی به منظور حمایت از ژاندارمری و پلیس و مردم و حفاظت مواضع اصلی شهر به محل فرستاده شد. بدون آنکه این نیروها وارد شهر شوند و یا وارد عملی غیر از نظارت گردند، اینک که آرامش و امنیت این منطقه برقرار نشده است به نیروهای نظامی دستور داده شد چنانچه تا ساعت 15 روز دوشنبه 13 فروردین تیراندازی و تجاوز و مزاحمت قطع نشود و شهر به حالت عادی و آرام بازنگردد برای اعاده امنیت و حفظ جان و مال اهالی بی‌گناه و استقرار نیروهای انتظامی شهر و خلع‌سلاح و دستگیری اخلالگران متجاوز اقدام قاطع به عمل آورند.» به دنبال صدور این اطلاعیه نیروهای ارتش در قالب یک گردان به همراه سه دستگاه تانک و تعدادی تیربار و چند نفربر از گرگان راهی گنبد شدند و از طرفی از بعضی شهرها نیروهای مردمی نیز رسیدند با ورود این نیروها به شهر نیروهای انقلابی در شهر تقویت می‌گردند با پایان یافتن اولتیماتوم دولت در ساعت 15 روز 13/1/1358 تیراندازی شدیدی بین طرفین درگیری آغاز شد و این درگیری حدود 5 تا 6 ساعت ادامه داشت که تعداد زیادی از ضدانقلابیون توسط نیروهای مردمی دستگیر و بازداشت شدند. نیروهای انقلابی موفق شدند سنگرها را یکی پس از دیگری از ضدانقلاب پس بگیرند. وقتی ضدانقلاب متوجه شد توان مقابله با ارتش و نیروهای مردمی را ندارد ، پیشنهاد مذاکره را داد و بین هیأت اعزامی دولت و ستاد خلق ترکمن توافقنامه‌ای به امضا رسید که عملاً به نجات گروه‌های ضدانقلاب منجر شد و در نهایت توافقنامه‌ای به شرح ذیل بین آنها به امضاء رسید. 1. عقب‌نشینی کامل طرفین از سنگرها و مواضع دفاعی و پاکسازی شهر 2. شروع مذاکرات درباره آزادی فوری دستگیرشدگان 3. انتقال سریع مجروحان به بیمارستان‌ها 4. حفظ نظم شهر به وسیله ارتش قابل ذکر است در اثنای انجام توافقات و مذاکرات، توماج مسئول روابط عمومی ستاد مرکزی شورای ترکمن صحرا (به ظاهر رهبر سازمان شورش در منطقه) موفق می‌شود جواز ادامه فعالیت ستاد و کانون خلق ترکمن را از هیأت اعزامی دولت موقت به دست آورد. آمار کشته‌شدگان به استناد اطلاعیه بیمارستان شهدا، حدوداً 36 نفر ترکمن و 60 نفر غیر ترکمن اعلام شده است و تعداد مجروحین دقیقا مشخص نشد. آمار ارائه شده اولاً چندان مستند نیست، ثانیاً تنها شامل افراد مسلح نبوده و افراد غیرمسلح نیز که در خانه و جای دیگر کشته شده‌اند را نیز دربر می‌گیرد. ثالثاً به لحاظ شرایط بعد از جنگ و پیگیری‌های قضایی آتی، خیلی از خانواده‌ها سعی داشتند حضور و کشته‌شدن اعضای خانواده و یا مجروح شدنشان در جنگ را مخفی نمایند و از طرح آن به هر نحو امتناع می‌کردند. مضافاً اینکه خیلی از شهدا و مجروحان طرفدار انقلاب هم به دلیل اینکه از سایر شهرها آمده بودند به شهرهای خود انتقال داده شده بودند. نکته مهم آنکه پشتیبانی جنگ اول در گنبد تا حدودی توسط اهالی شهر و عمدتاً از جانب روستاهای اطراف و شهرهای بندرترکمن و گمیشان تدارک و تأمین می‌گردید. بدین نحو که کالاهایی از قبیل برنج، روغن، گوشت، سیگار، مواد سوختی و... توسط روستائیان و دیگر شهرها جمع‌آوری و از مسیر پل شمالی و پل گدم‌آباد به گنبد می‌رسید. لوازم رسیده به پل شمالی در مدرسه دهخدا واقع در جنب پل انبار شده و از آنجا به سنگرها و دیگر نقاط فرستاده می‌شد. کالاهای رسیده به پل گدم‌آباد نیز در همان محل انبار شده و از آنجا به سنگرها و دیگر نقاط فرستاده می‌شد. در طول درگیری جهت مداوا و بستری مجروحین از طرف هواداران سازمان درمانگاه شماره 5 شهری واقع در خیابان رودکی تدارک شده و کادر درمانی درمانگاه را نیز عمدتاً افراد اکیپ درمانی اعزامی از طرف فدائیان خلق تشکیل می‌دادند. تعداد افراد فوق پنج پزشک بود و خانم دکتر طائی را هم علیرغم خواسته خودش جهت کمک به درمانگاه آورده بودند. فعالیت‌های درمانگاه رسیدگی به وضع بیماران عادی و اورژانس و مجروحین جنگ بوده است. ضمناً تعدادی کشته جنگی بعد از آورده شدن به درمانگاه به قبرستان‌های گنبد و روستاها برده می‌شدند. تیم پزشکی دارای امکانات اولیه پزشکی بوده و با استفاده از این وسایل جراحی‌های سطحی پزشکی انجام می‌شده است. سرانجام جنگ اول گنبد با حدود تقریبی سیصد تن کشته و مجروح از طرفین و با سپردن شهر به ارتش و به دست آوردن امتیاز ادامه فعالیت ستاد خلق ترکمن، از یک طرف باعث رنجش شدید انقلابیون مسلمان از سیاست‌های دولت بازرگان گردید و از طرف دیگر با باز کردن فصل نوینی برای ادامه سلطه ضدانقلاب در منطقه پایان یافت.