22 اردیبهشت 1400
مروری بر زندگانی لیلى امیرارجمنـد
زن در طول تاریخ به طورکلى و زن ایرانى به طور خاص، موجودى است که به لحاظ فرهنگ حاکم بر جوامع در حاشیه تحولات قرار داشته و دارد و آن را به عنوان یک حقیقت غیر قابل تغییر و اجتنابناپذیر پذیرفته و بدان رضا داده است. این موضوع، پدیدهاى نسبتا عام و فراگیر در سراسر جهان بود و صرفا بعد از انقلاب صنعتى به تدریج از وضعیت حاشیهاى بتدریج به متن آورده مىشوند.
به این ترتیب زن نقش مولد بودن مىیابد ولى با تکامل صنعت و رشد تولید و مصرف بیشتر، استفاده از زنان در جهت ایجاد انگیزه براى مصرف با استفاده از «جسم زن» مّد نظر قرار مىگیرد. شىء گونگى زنان از جمله ویژگیهاى این دوران است و به این ترتیب کار کرد جدیدى براى قشر زن در نظر گرفته مىشود. زن در تاریخ معاصر ایران داراى نقشهاى متفاوت و گاه متضادى بوده است. گاهى از زن به عنوان یک انسان در حاشیه استفاده مىشده و گاهى آن چنان در زمینه حضور زن در جامعه افراط مىشد که تنها وسیلهاى براى تبلیغ و عیش و طرب بوده است. در ایران به طور خاص تا پایان عهد قاجار نامى از زن و حقوق و آزادى زن ولو به کنایه نیست، هر چند که زنان در دو مقطع یعنى جنبش تنباکو و جنبش مشروطیت، حضور فعال در صحنه تحولات دارند ولى این حضور همچون جرقهاى زودگذر است و در بر گیرنده پیامدى مثبت که زمینه ساز و تسهیل کننده تأمین حقوق ابتدایى براى زنان و ورود آنان به متن تحولات باشد، نیست.
در عصر پهلوى هر چند شعار آزادى زنان محور سیاستها قرار گرفت و زنان در مرکز سیاستهاى
تبلیغاتى رژیم قرار داشتند و از برخى حقوق برخوردار شدند ولى در عمل همچنان حالت حاشیهاى خود را حفظ کردند. در این دوران بیش از آنکه حضور کیفى زنان مّد نظر باشد، حضور کمى آنها مورد توجه بود و عرصههاى مختلف اجتماع از نقش کلیدى زنان بى بهره ماند. به عبارتى على رغم آنکه زنان به ظاهر در صحنه حاضر بودند ولى بدون آنکه نقش فعالى ایفا کنند، در عمل غایب بودند.
تعبیر «غیبت در حضور» شاید به خوبى وضع زن در این دوران را نمایان سازد. بر خلاف غرب که زن در ابتدا در تولید دخیل و بعد محرک مصرف شد، زنان ایرانى بدون طى مرحله نخست متناسب با برخى تحولات جهانى، صاحب برخى آزادىهاى ظاهرى شدند، سیاستهاى حاکم به تدریج شىء گونگى زنان را ترویج کرد و کارکرد ترغیب مصرفگرایى را در جامعه ایرانى برعهده آنان قرار داد. در دوره پهلوى، آن گروه از زنان ایرانى که حضورى نسبتا فعال در صحنه سیاست و اجتماع و فرهنگ کشور داشتند یا از بستگان و اقوام خاندانهاى متمول و نزدیک به دربار بودند و یا اینکه از دوستان و نزدیکان و بستگان آنها بودند. به طور کلى نخبه گرایى در جامعه خود را نیافته و هنوز در مرحله ابتدایى است و این موضوع در دوره پهلوى بسیار شدیدتر بود، تنها دوست بودن با یکى از افراد وابسته به دربار و .... براى تصدى و در اختیار گرفتن مناسب و مشاغل مهم و حساس کافى بود! یکى از این افراد، خانم لیلى جهان آرا (امیرارجمند) بود که از زمان تحصیل در دبیرستان و دوران اقامت در فرانسه، دوست نزدیک فرح دیبا «پهلوى» بود و به واسطه همین دوستى دیرینه در دربار پهلوى نفوذ داشت.
سوابق
لیلى جهان آرا، فرزند عبداللّه در سال 1317 ه. ش، در تهران به دنیا آمد. عبداللّه جهان آرا، فرزند تقى، کارمند وزارت دارائى بود و هفت سال نیز، ریاست ضرابخانه را عهده دار بوده است.
مادر لیلى، خانم ناهید شاهرخ، فرزند داراب، متولد بلژیک و کارمند بازنشسته موزه ایران باستان بوده
است. یکى از خواهران لیلى، همسر سرهنگ شیخالاسلامى، رئیس ساواک رشت بوده و برادرش، معروف به دکتر جهانآرا، کرسى استادى دانشکده معمارى دانشگاه ملى (شهید بهشتى) را بر عهده داشت.
تحصیلات
لیلى در مدرسه فرانسوى زبان رازى تهران و در پاریس همکلاسى فرح دیبا(پهلوى) بود. وى
لیسانس ادبیات زبان فرانسه را از تهران و فوق لیسانس کتابدارى از دانشگاه رانگرز نیوجرسى(آمریکا) گرفت. مدرک MLS در کتابدارى آمریکا، توسط اداره آموزش MA تعیین و فوق لیسانس کتابدارى او نیز به تأیید شوراى عالى فرهنگ رسیده است. لیلى جهانآرا در سال 1342 به منظور دفاع از «تز» و پایان نامه تحصیلى خود، مدتى را در آمریکا گذراند.
مشاغل
لیلى امیرارجمند در دوران قدرت فرح دیبا(پهلوى) صمیمىترین دوست او بود و به این مناسبت به مشاغل متعدد و مهمى دست یافت و آخرین سمت وى عضو هیئت امناء و مدیر عامل کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان بود. سایر مشاغل وى عبارت است از :
ـ رئیس کتابخانه دانشگاه ملى (1339 ـ 1342)
ـ استاد یار کتابدارى دانشگاه تهران
ـ رئیس کتابخانه شرکت ملى نفت
ـ عضو هیئت امناء بنیاد آرشام
ـ عضو هیئت مدیره موزه علوم و فنون
و از اسفند 1353 نیز، با پیشنهاد وزیر علوم و تأیید محمدرضا پهلوى به عضویت شوراى آموزش
کشور منصوب گردید.
همسران لیلى جهان آراء
همسر اول لیلى، صاحب یک کارخانه جیر در جاده قدیم تهران ـ شهررى بود و از وضع مالى خوبى برخوردار بود. لیلى پس از جدایى از وى مدتى را به تنهایى زندگى کرد تا اینکه در سال 1345 با حسینعلى (شاهرخ) امیرارجمند ازدواج کرد و بعد از این ازدواج به لیلى امیرارجمند شهرت یافت. دکتر امیرارجمند بعد از ازدواج با لیلى موقعیت خوبى نزد محمدرضا و فرح (پهلوى)، پیدا کرد. دکتر حسینعلى (شاهرخ) امیرارجمند، فرزند ابوالقاسم، در سال 1317 در تهران به دنیا آمد.
امیرارجمند داراى مدرک تحصیلى عالى و استاد فیزیک دانشگاه تهران بود. وى همچنین در روزنامه اطلاعات به همراه برخى از دوستان خود به مقاله نویسى مىپرداخت و ظاهرا از گرایش فکرى چپ برخوردار بود. به هر حال، دکتر امیرارجمند، با وجود داشتن انحرافات اخلاقى و عدم صلاحیت علمى لازم، با اتکاء به موقعیت زنش «لیلى» و حمایتهاى دکتر نهاوندى، مشاغل عالى در دانشگاه تهران به دست آورد همچنین با حمایت شاه و فرح در سال 1357 رئیس دانشگاه فرح پهلوى بوده است.
وى علاوه بر مشاغل فوق، برخى سمتهاى دیگر مانند رئیس فدراسیون تنیس روى میز را عهده دار بود و در زد و بندهاى مقاطعه کارى و غیره نیز، دست داشته است و با عدهاى از اساتید دانشگاه پلى تکنیک، به خصوص چند نفر از اساتید اخراجى از جمله دکتر اندوارى و میرعمادى و قائم مقام وقت پلى تکنیک شرکتى داشتند و امیرارجمند تنها از این شرکت ماهیانه 15 هزار تومان حقوق مىگرفت.
گرایش به مارکسیسم
در دوران پهلوى پس از ایجاد گروههاى سیاسى و مکاتب الحادى و مادى مانند کمونیسم و... برخى از افراد جذب این جریانها شدند در عصر پهلوى دوم، بسیارى از روشنفکران و نویسندگان و دانشگاهیان داراى مارکسیستى شده بودند و به نوعى با نظام حکومتى ایران مخالف مىورزیدند در این میان بعضى دانشجویان داخل و خارج از کشور نیز جذب این مکاتب سیاسى شده بودند و از آن جمله مىتوان به فرح دیبا (پهلوى) و لیلى امیرارجمند اشاره کرد که در فرانسه تمایلات چپى و کمونیستى از خود بروز مىدادند. البته با توجه به این که، بعدها فرح دیبا در یک ماجراى مشکوک با محمدرضا پهلوى ازدواج کرد و لیلى امیرارجمند نیز ضمن حفظ دوستى خود با فرح پهلوى ارتباط نزدیکى با دربار داشت و بنابر اظهارنظر ارتشبد فردوست، لیلى توسط دستگاههاى اطلاعاتى غرب جذب شده بوده است، گرایش به گروههاى چپى، حکایت از انجام مأموریت آنها براى سرویسهاى جاسوسى غرب است مادر فرح پهلوى در رابطه با تغییرات اخلاقى که فرح بعد از بازگشت به ایران پیدا کرده بود چنین مىگوید :
«فرح پهلوى، ابتدا تصمیم داشت براى همیشه در پاریس بماند، تحت تأثیر القائات رضا قطبى به طور ناگهانى به ایران آمد. در این سفر لیلى امیرارجمند نیز با فرح به تهران آمده بود. در فرح تغییرات کلى احساس مىشد. البته عجیب نبود، زیرا دخترى که در مدرسه ژاندارک تحصیل کرده و براى ادامه تحصیل به فرانسه رفته و همه دوران کودکى و نوجوانى و جوانى خود را تحت نظر معلمین و اساتید فرانسوى گذرانده، بایستى، بدین گونه، تربیت غربى و فرانسوى پیدا کرده باشد.»
ارتشبد حسین فردوست مىگوید :
«در آن زمان فرح، دختر فقیرى بود که تمایلات چپ و کمونیستى داشت و با تعدادى دانشجو رفاقت داشت که یکى از آنها لیلى امیرارجمند بود.»
لیلى در زمان دانشجویى خود در پاریس در فعالیتهاى سیاسى شرکت کرده و سوابق و گرایشهاى چپى و مارکسیستى داشته است.
به هر حال فرح و لیلى، فرهنگ چپ را بعدها نیز حفظ کردند، به طورى که دفتر فرح و کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان مرکز جذب و اشاعه این تفکر و گرایش سیاسى بود. اسکندر دلدم در این رابطه مىگوید :
«لیلى امیرارجمند با وجود ارتباط نزدیک با دربار شاه، از ایدئولوژى خود دست بر نداشت و به کمونیسم بینالملل وفادار بود.»
همسر وى دکتر حسینعلى امیرارجمند نیز از گرایش فکرى چپ برخوردار بود و در مقالاتش که در روزنامه اطلاعات منتشر مىشد، گرایش به تفکر چپى آشکار است.
ساواک، یک بولتن حاوى خلاصه مطبوعات ایران و جهان را در بین مقامات ارشد کشور توزیع
مىکرد. یک روز در زیر یکى از مقالههایى که از روزنامه اطلاعات استخراج کرده، چنین آورده است : «این مقاله انحرافى توسط امیرارجمند تهیه شده و کمونیستها در روزنامه اطلاعات نفوذ کرده و گروهى را تشکیل دادهاند که امیرارجمند هم جزء آنهاست و باید ترتیبى داد که این تشکیلات از این عناصر پاک شود یا اینکه محدودیتهایى براى روزنامه قائل شد تا مجبور به تصفیه عناصر نامطلوب گردد.»
البته نظر فوق، بازتاب آنتى کمونیسم سنتى در بین برخى مقامات ساواک بود. اما فرح، شخص
محمدرضا پهلوى را چنین توجیه کرده بود که اشاعه بخشى از مطالب مارکسیسمى به نفع سلطنت است و نه خطرى براى آن. بر همین اساس، با حمایت فرح و دفتر وى تفکرات کمونیستى رواج داده مىشد و روشنفکران مارکسیست نیز جذب دفتر فرح یا نهادهایى همچون کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان مىشدند.
جاسوسى
استفاده از زنان جهت جاسوسى، سابقه دیرینهاى در جهان دارد و اکنون نیز در سازمانهاى جاسوسى جهان به ویژه سازمانهاى سیا، موساد، و... کاربرد گستردهاى دارد ولى اینکه زنى جهت انجام فعالیتهاى جاسوسى از یک کشور براى کشور ثالثى نسبت به کسب اطلاعات مبادرت ورزیده و در این راستا حاضر به خودفروشى و برقرارى روابط جنسى گسترده با اتباع بیگانه بشود در نوع خود کم نظیر است.
ماجراى جاسوسى کردن خانم ارجمند براى دستگاههاى اطلاعاتى غرب و اخذ اطلاعات از عناصر سیاسى و اطلاعاتى بلوک شرق نیز، خارج از مقوله فوق نیست.
اسناد موجود، بیانگر ارتباطات مرموزى بین خانم ارجمند با افسران اطلاعاتى بلوک شرق است. بر اساس اطلاعات فنى و انسانى اداره کل هشتم ساواک (ضد جاسوسى) این ارتباطات تا روابط جنسى نیز گسترش یافته بود. ساواک گزارشى را از این ارتباطات به اطلاع محمدرضا پهلوى رسانیده و خواستار بهرهگیرى از او به عنوان منبع خود شده بود، برخلاف انتظار، محمدرضا پهلوى با پیشنهاد ساواک موافقت نکرد و ساواک نیز از سال 1352 کنترل خود را بر روى او قطع کرد.
بسیار روشن است که ارتباطات مرموز از سوى یکى از نزدیکترین افراد وابسته به دربار پهلوى،
نمىتواند طبیعى باشد و قاعدتا باید آن را به عملیات سرویسهاى غرب (سیا، MI6یا موساد) منتسب ساخت و ظاهرا به همین دلیل نیز، محمدرضا پهلوى، مانع دخالت ساواک در این ماجرا شد.
گرچه، روشن نیست که لیلى جهان آرا فعالیت خود را براى سرویسهاى اطلاعاتى غرب، چگونه و از چه از زمانى شروع کرده است؟ ولى احتمالاً وى به همراه فرح در زمان تحصیل در فرانسه نیز، چنین کارکردى داشته است. با توجه به نقشى که اردشیر زاهدى، در ازدواج فرح دیبا با محمدرضا پهلوى ایفا کرد و با توجه به ارزیابى بسیار مثبت «آژانس اطلاعات مرکزى آمریکا» (سیا) از فرح دیبا و جایگاهى که این سرویس براى فرح پس از فوت شاه باز کرده بود. این ظن قویتر مىشود که ارتباط فوق با سرویس اطلاعاتى آمریکا بوده است. ارتشبد فردوست، بعید نمىداند در زمانى که لیلى جهان آراء در سال 1342 جهت پایان نامه تحصیلى خود، مدتى را در آمریکا گذراند، توسط سیا، یا MI6و یا حتى موساد، صید شده و به عملیات جاسوسى براى غرب پرداخته باشد. همچنین خانم ارجمند، ارتباطات مشکوکى با عناصر سفارتهاى مجارستان، چکسلواکى، روسیه و... برقرار کرده بود. اسناد و گزارشهاى ساواک در این خصوص بیانگر ارتباط بسیار نزدیک خانم ارجمند با عناصر فوق از جمله « کارولى هاکلر»، کاردار و عضو اطلاعاتى سفارت مجارستان، یرى هگر، دبیر دوم سفارت چکسلواکى واتوفولترا جانشین یرى هگر و استراگا سفیر چکسلواکى و... مىباشد.
«کارولى هاکلر» کاردار سفارت مجارستان و عضو حزب کمونیست و افسر سرویس اطلاعاتى
مجارستان که از زمان ورود به ایران با افسران اطلاعاتى شناخته شده ( ک. جى. بى) سفارت شوروى همکارى نزدیک داشت.
«هاکلر» در زمانى که در واشنگتن بوده به علت تردّد به مناطق ممنوعه و نظامى و پایگاههاى موشکى مورد ظن واقع شده و همچنین در زمان خدمت در کپنهاگ (دانمارک) به علت تشویق افراد به ترک تابعیت و مهاجرت به مجارستان از آن کشور اخراج گردیده است و طبق اظهارنظر کلى از پناهندگان مجارستان به آمریکا، وى یکى از افسران اطلاعاتى سازمان اطلاعات مجارستان بوده است.
هاکلر، همواره مىکوشید تا به نحوى با شخصیتهاى کشورى که با دربار ارتباط دارند، دوستى برقرار نموده تا بتواند از طریق آنها به دربار نفوذ نماید و خانم لیلى ارجمند نیز، یکى از افراد مورد نظر وى بوده است. بر این اساس، عناصر ساواک در ساعت 30/16 روز چهارشنبه مورخ 24/7/1347 در محل کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان با لیلى ارجمند ملاقات نموده و از وى در مورد چگونگى آشنایى با هالکر کاردار سفارت مجارستان سئوالاتى کرده و خواستار همکارى وى با ساواک در خصوص شناسایى اهداف هاکلر مىشود. خانم ارجمند نیز در پاسخ مىگوید :
«من کارولى هاکلر را از سال گذشته در فستیوال فیلمهاى کودکان مىشناسم و یک عدد کارت ویزیت هاکلر را ارائه مىنماید و در مورد همکارى با ساواک نیز اظهار مىدارد که این موضوع را به اطلاع فرح یا تیمسار فردوست قائم مقام ساواک مىرساند، چنانچه آنها امر فرمایند، همکارى خواهند نمود، در غیر این صورت معذورم، کما اینکه دفعه قبل که شما موضوع نشریات و تردد کارمندان این کانون را به سفارت شوروى و بازدید متقابل دیپلماتهاى شوروى در ایران، (شاباروف دبیر دوم و رئیس شعبه نووستى) را به من گفتید و درخواست نمودید که موضوع تقاضاى نشریات
از طریق وزارتخانههاى ذینفع انجام پذیرد و یک نفر مسئول در این مورد معرفى گردد به شرف عرض علیاحضرت شهبانو رسانیدم و اضافه نمودم، من که مدیر این مؤسسه هستم از این جریانات اطلاع ندارم ولى آنها همه چیز را مىدانستند شهبانو اظهار مسرت نموده و فرمودند مسئله بسیار جالبیست و جاى بسى خوشبختى است، پس مىتوان به ساواک هم امیدوار بود.»
بر این اساس، خانم ارجمند بنا به خواسته ساواک، از تردد کارمندان کانون پرورشى فکر کودکان و نوجوانان به سفارت شوروى ( شعبه نووستى)، جلوگیرى به عمل آورده و خانم نسرین بدرى ایرانى، فرزند غلامحسین، رئیس کتابخانه کانون را جهت این امر معرفى نمود که پس از توجیه ایشان از سوى ساواک، مقرر شد که چگونگى مراجعات و مذاکرات را گزارش و ارائه نمایند.
در پایان وى به مأمور ساواک مىگوید :
«اگر شهبانو فرح و تیمسار فردوست اجازه فرمایند با شما همکارى خواهم نمود.»
خانم ارجمند در روز سه شنبه مورخه 4/9/1347 از طریق تلفن به اطلاع مأمور ساواک مىرساند که مراتب از طریق شهبانو فرح به شرف عرض ملوکانه رسیده است که در این مورد امر و مقرر فرمودهاند که بهتر است خانم جهان آرا در این مورد فعالیتى نداشته باشد.
خانم ارجمند علاوه بر تماس با هاکلر در سال 1348 تماسهاى زیادى با سفارت چکسلواکى و دکتر یرى هگر، دبیر دوم سابق آن سفارت (مظنون به افسر اطلاعاتى) برقرار نموده و مناسبات مشارالیها با هگر وارد جنبههاى خصوصى و دوستانه گردیده به طورى که گزارشهاى شنود سفارت چکسلواکى نشان مىدهد، افراد مذکور به کرات با یکدیگر مذاکره و به صورت خیلى خودمانى صحبت کردهاند و روابط آنها جنبه عاشقانه و سکسى پیدا کرده بود. هگر، در طول ارتباط خود با لیلى، به طور مرتب، هدایایى را به وى مىداد و گرایش عجیبى به خانم ارجمند داشته است. خانم ارجمند بارها در منزل هگر، واقع در سفارت، با وى ملاقات کرده و هگر در اتاق خود از ایشان پذیرایى کرده و خانم ارجمند را نیز با سفیر چکسلواکى آشنا نموده است.
در سال 1349 که یکى از مجسمهسازان برجسته چکسلواکى «آلفونس گرومکا» به ایران آمده
بود به دستور هگر، مجسمهاى از خانم ارجمند ساخته و به او هدیه کرد، همچنین این مجسمه ساز و دوست هگر در تاریخ 6/6/48 با فرح ملاقات کرده و مجسمه فرح را که ساخته بود به وى هدیه مىکند. یرى هگر، حتى پس از مراجعت به چکسلواکى نیز، در تاریخ 6/2/1349، بستههاى محتوى ظروف کریستال به وزن 150 کیلوگرم از پراگ به نشانى سفارت چکسلواکى نیز، در تهران براى خانم ارجمند ارسال کرده بوده است. از آنجا که هگر، مظنون به فعالیت اطلاعاتى به نفع شوروى بود، در تاریخ 13/6/48 و 13/11/48، مراتب جهت کسب دستور به ریاست ساواک تسلیم مىشود که ایشان نیز اظهار مىدارند : «این خانم از دوستان نزدیک علیاحضرت شهبانوست و مراقبت ادامه داشته باشد.»
لئوکاسترومین، کنسول شوروى ضمن مذاکراتى پیرامون یرى هگر، دبیر دوم سابق سفارت چکسلواکى اظهار داشته است : «هگر با خانم ارجمند روابط خیلى دوستانهاى داشت و حتى خانم ارجمند، اظهار تمایل به عشقبازى با هگر را داشته که هگر از ترس، این عمل را نکرده است!»
کاسترومین در ادامه مىافزاید «از این بىعرضگى هگر خیلى بدم آمده، حیف که این کار را نکرد، چنانچه، هگر، در روابطش با خانم ارجمند، زرنگى به خرج مىداد و پیشرفت مىکرد خیلى خوب مىشد.»
عبارت فوق، به خوبى گویاى اهداف واقعى آن ارتباطات است البته روابط جنسى نامبردگان با اهداف جاسوسى همراه بوده است. بعد از مراجعت یرى هگر، به چکسلواکى، خانم ارجمند با اتوفولترا، دبیر دوم جدید سفارت و جانشین هگر و سفیر چکسلواکى ارتباط برقرار نمود و از ایشان نیز، هدایایى دریافت مىکرده و ملاقاتهاى خصوصى نیز، با آنها داشته است. به طور کلى، خانم امیرارجمند، از میهمانان همیشگى سفارتهاى مجارستان، چکسلواکى، روسیه و... بوده و گاهى نیز خانم امیرارجمند از افراد فوق، در منزل و یا محل کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان پذیرایى مىکرده است!
به دلیل گستردگى و نوع ارتباطات خانم ارجمند، مأمورین ساواک، طى گزارشى که براى ریاست ساواک ارسال مىکنند، پیشنهاد مىدهند که به منظور توجیه خانم مزبور، با وى مصاحبه شود، که تیمسار ساواک پاسخ مىدهند : «دلایلى که ذکر نمودهاید مسائل سیاسى نیست!»
شایان گفتن است که این سفارتها با ترتیب دادن انواع میهمانىها و یا فرستادن مأمورین سیاسى و اطلاعاتى خود به میهمانىهاى رسمى و غیر رسمى، سعى در برقرارى ارتباط با افراد و مقامات لشکرى و کشورى مىکردند و درباره موقعیتهاى سیاسى و نظامى بحث مىکردند و اطلاعات بدست آمده را به سفارت اطلاع مىدادند. این موضوع در مورد سفارت خانههاى کشورهاى غربى نیز صادق است. به طورى که در اسناد لانه جاسوسى به دفعات به این میهمانىها اشاره شده است.
سفرهاى خارج از کشور
خانم امیرارجمند به دفعات به دعوت کشورهاى خارجى و مأموریتهاى متعدد به چکسلواکى،
بلغارستان، روسیه، کانادا، آمریکا و... سفر کرده است.
این سفرها به گونهاى بود که حساسیت ساواک را برانگیخته بود. اسناد ساواک در این زمینه مىآورد : «یک بار در تاریخ 24/2/1352 خانم لیلى امیرارجمند با هواپیمایى چکسلواکى به پراگ مسافرت نموده و آقاى « استراگا» سفیر چکسلواکى، ایشان را بدرقه مىنماید! به همین دلیل، بین سفیر و همسرش مشاجرهاى صورت مىگیرد و همسر سفیر نسبت به بدرقه خانم ارجمند توسط سفیر معترض مىشود. البته سفیر اظهار مىدارد که : براى بدرقه خانم ارجمند نرفته بوده و قصد داشته توسط خلبان هواپیما نامهاى را به پراگ ارسال کند و همزمان خانم ارجمند را نیز، بدرقه نموده است.»
سندى دیگر در همین رابطه مىنویسد:
«بار دیگر از سوى کمیته برگزارى فستیوال بینالمللى فیلم مسکو که از تاریخ 19/4/1352 الى 1/5/1352 در مسکو برگزار شده بود.» خانم امیرارجمند به عنوان هیئت داوران فستیوال انتخاب شده و از وى دعوت به عمل آوردهاند که به اتفاق همسرش به شوروى مسافرت نماید. در تاریخ 6/3/1352، «گرمان کیزیون» رئیس نماینده سواکسپرت فیلم شوروى در ایران ( افسر اطلاعاتى شناخته شده سرویس جى. آر. یو) با ایشان صحبت کرده و خانم امیرارجمند به وى اظهار داشته است «کمیته فستیوال براى من و همسرم دعوت نامه فرستاده، اما مادرم هم علاقمند است که مسافرتى به مسکو بنماید، زیرا دو ساله بودم که به اتفاق ایشان از شوروى به ایران آمدیم و اکنون علاقمند به بازدید مسکو هستند و مایل هستم که از مادرم نیز براى شرکت در فستیوال دعوت به عمل آید.»
کیزیون، با کمال تقاضاى وى را پذیرفته و اظهار مىدارد « ما به عنوان فستیوال براى مادر شما هم دعوتنامه خواهیم فرستاد.»
همچنین در همان گفتگو بین کیزیون و خانم ارجمند، از کیزیون تقاضا مىشود که چون همسرش استاد فیزیک اتمى دانشگاه تهران است در مسکو مقدماتى فراهم شود تا همسرش از تأسیسات اتمى و الکترونیکى و سایر مؤسساتى که براى او مفید به نظر مىرسد، بازدید به عمل آورد که این موضوع نیز، مورد موافقت کیزیون قرار مىگیرد و در تاریخ 17/4/1351 خانم لیلى امیرارجمند به اتفاق مادرش خانم ناهید شاهرخ و دکتر حسینعلى امیرارجمند، به منظور شرکت در فستیوال مسکو به شوروى عزیمت مىنمایند. اداره کل هشتم ساواک نیز، به دلیل آن که، مقامات شوروى اهمیت خاصى براى مسافرت خانم امیرارجمند و خانوادهاش قائل بودهاند و تمام مقدمات و تسهیلات لازم را براى آنها فراهم مىکنند، پیشنهاد مىکند که قبل از مسافرت وى و همسرش، آنها در مورد این سفر، توجیه لازم بشوند.»
لیلى، گاهى اوقات نیز، به همراه فرح پهلوى به مسافرتهاى داخلى و خارجى مىرفت. به عنوان
نمونه مىتوان به مسافرت وى به همراه فرح در سال 1352 به فرانسه اشاره کرد.
تغییر مذهب
لیلى امیرارجمند در اروپا تغییر مذهب داده و به آئین مسیحیت (کاتولیک) گرویده بود. جالب آن که، در اسناد لانه جاسوسى نیز در مورد فرح چنین آورده شده است:
«ذوق و سلیقهاش کاتولیک و گاهى اسپارت مآبانه است.»
این اقدام لیلى ارجمند در اسلام ارتداد تلقى مىشود. ارتداد یعنى بازگشتن از راهى که از آن آمده است و بر اساس احکام اسلام، لیلى ارجمند مرتد بوده ولى در زمان استخدام مذهب خود را اسلام آورده است!» البته این نوع دروغگویىها در دوره پهلوى مرسوم بوده است. در نامههایى که فرزند لیلى براى او مىنویسد، به او مىگوید : «که امروز به کلیسا رفتم.»
لیلى امیرارجمند مسلمان نبوده و شواهد امر حاکى است که وى تغییر مذهب داده بود.
الگوى نقش
اشخاصى که ما برایشان ارزش ویژهاى قایل مىشویم و از رفتارشان سرمشق مىگیریم، الگوهاى نقش نامیده مىشود. بدین سان، هر فردى که نقش معینى را انجام مىدهد، از رفتار الگوى نقش خود سرمشق مىگیرد. الگوهاى نقش به ویژه در مرحله یادگیرى بسیار مؤثرند، زیرا فرد را با الگوهاى رفتارى قابل قبول در موقعیتهاى گوناگون آشنا مىسازند.
فرح را مىتوان در آن دوران یکى از گروههاى مرجع جامعه دانست. گروههاى مرجع یکى از مبانى معیارهایى به شمار مىآید که هر فردى در هنگام ارزیابى رفتار نقشى خود ، در یک موقعیت معین، از آنها استفاده مىکند. شیوه اجراى نقش هر فردى، در مقایسه با دیگرانى که همان نقش را ایفا مىکنند، سنجیده مىشود.
فرح خود به عنوان یکى از گروههاى مرجع دوره پهلوى، از زنان جسور و بى پروا تعریف و تمجید مىکرد و یکى از ویژگیهاى لیلى امیرارجمند نیز که مورد پسند فرح قرار گرفته بود، بى بند بارى جنسى او بود و فرح همیشه در جمع دوستان، شوهر لیلى را به دلیل این بى غیرتى، به عنوان یک شوهر خوب و متمدن مثال مىزد و وى را تعریف و تحسین مىکرد. حال وقتى فرح پهلوى این افراد را مورد تحسین قرار مىدهد، دیگر نقش افرادى که فرح را به عنوان مقایسه و سنجش و درستى اعمال خود انتخاب مىکردند، مشخص است!
انحراف و فساد جنسى
هرگونه رفتارى که با انتظارات جامعه یا گروه معینى در داخل جامعه تطبیق نداشته باشد، انحراف نامیده مىشود. انحراف به دورى جستن از هنجار اطلاق مىشود و در زمانى رخ مىدهد که یک فرد یا گروه، معیارهاى جامعه را رعایت نکند. معمولاً انحراف به رفتار منفى مانند بزهکارى اطلاق مىشود ولى فردى که معیارهاى جامعه را نادیده مىگیرد و یا زیر پا مىگذارد نیز به همان اندازه منحرف است.
در دوره پهلوى که فساد و هرزگى به شکلهاى مختلف تبلیغ و اشاعه مىشد، به طورى که بسیارى از نخبگان و مسئولین کشور و خانوادههاى آنها در منجلاب فساد گرفتار بودند و بسیارى از آنها اقدامات خود را پنهان نمىکردند یکى از آن افراد که با دربار و فرح پهلوى نیز دوستى دیرینهاى داشت، خانم امیرارجمند بود. خانم لیلى امیرارجمند، هیچ اعتقادى به قید و بندهاى مذهبى و قانونى و عرف اجتماعى در مورد روابط زن و مرد نداشت و هر گاه به او اعتراض مىشد که شما شوهر دارید و این رفتار براى یک زن شوهردار، خلاف شرع، عرف و اخلاق اجتماعى است، او پاسخ مىداد : «شوهرم با طرز فکر من موافق است!»
لیلى آشکارا با دیپلماتهاى اروپاى شرقى و شوروى سابق (بیشتر وابستههاى مطبوعاتى و اطلاعاتى) در محل کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان ملاقات کرده و یا در میهمانىهاى آنها در منازل و سفارتها شرکت مىکرد. کتاب معماران عصر پهلوى درباره این نحوه عمل لیلى امیرارجمند مىآورد : «شرکت در ضیافتهاى سالانه اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى و سیاه مست شدن و نوشیدن ودکا و شراب و خوردن خاویار تا حد افراط و در حال مستى سخن گفتن، از عادات مورد علاقه شدید این گونه افراد بود». زنانى که در اطراف فرح و در حلقه یاران و محارم او قرار داشتند، مخصوصا زنان شوهردار بودند، اما به هیچ وجه از شوهران خود پنهان نمىکردند که داراى رفیق هستند... از مشهورترین این زنان مىتوان به لیلى ارجمند و لیلى دفترى اشاره کرد.
انحراف جنسى لیلى
این گونه ارتباطات حتى پس از خروج از ایران نیز، ادامه یافت به عنوان نمونه در زمانى که در کشور باهاما بودهاند دختر راکفلر شخصى را به نام «رابرت آرمائور» براى انجام کارهاى محمدرضا پهلوى معرفى کرده بود. شخص مذکور یک معاون داشت به نام «مارک موریس» که از مأمورین برجسته «سیا» بود. روزى بر سر رابطه جنسى او با خانم امیرارجمند، بین الى آنتورنادیس و لیلى مشاجره لفظى شدیدى اتفاق افتاد، از ارتباط جنسى آن مأمورین والى آنتورنادیس با لیلى تمام کارکنان هتل مطلع بودند.
هنگامى که درباره وضعیت خانم ارجمند به فرح پهلوى اعتراض مىشود وى مىگوید :
«هر کس اختیار خودش را دارد و به شما مربوط نیست.»
این وضعیت تا آن جا ادامه یافت که دولت باهاما، عذر همه آنها را خواست و اعلام کرد که از نظر سیاسى و اجتماعى حضور شاه و همراهان براى کشور باهاما زیانآور است.
بسیار شگفتآور است که در کشور باهاما که در «کنار دریا» آزاد هستند. همراهان فرح، به گونهاى رفتار کردهاند که دولت باهاما نیز از نظر اجتماعى قادر به تحمل اقدامات آنها در کشورشان نیستند.
عباسعلى یعقوبى (سرپرست خدمه کاخ سلطنتى) مىگوید : «محمدرضا شاه عادت داشت براى شنا به وسط دریا برود. براى این کار سوار هلیکوپتر مىشد و به نقطه دورى مىرفت و از آنجا به آب مىپرید و شنا مىکرد. همیشه یک هلیکوپتر مدرن با خلبان و کمک خلبان و محافظ آمادهباش بودند تا اگر محمدرضا هوس شنا مىکرد او را وسط دریا ببرند. گویا یک بار، زیاد جلو رفته و به مرز آبى شوروى رسیده بودند و از آنجا اخطار هم گرفته بودند و من این جریان را از خوان سالار شنیدم. محمدرضا علاقه زیاد داشت که بدون ستر عورت در کنار دریا دراز بکشد و یا به شنا و آب تنى مشغول مىکند. خانم امیرارجمند نیز مىگفت «این طریقه شنا کردن در اروپا مد است و بسیارى کشورها در سواحل خود و مناطق مخصوص نمىتوانند از ترس عکاسها و مخبرین فضول خارجى در سواحل مخصوص لختىهاى اروپا شنا کنند. در حالى که، اینجا همان کار را مىکنند.»
خانم امیرارجمند هم که اصلاً این حرفها برایش معنا نداشت و همیشه در میهمانىها نیمه لخت بود و هنگامهاى دیدنى برپا مىشد. شاه اردن هاشمى، شاه سابق یونان، شاه سابق آلبانى و چند شاه و شاهزاده خارجى با همسران و اطرافیان خود، لخت مادرزاد همراه شاه و فرح، شنا و آب تنى مىکردند و به اتفاق حمام آفتاب مىگرفتند محافظ ویژه محمدرضا پهلوى در اظهار نظرى آورده است : «هنگامى که لیلى امیرارجمند و لیلى دفترى در نوشهر همراه فرح پهلوى بودند، با وضع قبیح و زنندهاى روى ماسهها مىخوابیدند و در مقابل سربازان گارد، حرکات شنیعى انجام مىدادند».
کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان
یکى از سیاستهاى کلان فرهنگى رژیم پهلوى الگوپذیرى از غرب بود و در این رأستا سیاست کشف حجاب توسط رضاشاه پهلوى به اجرا درآمد و جامعه سنتى و مسلمان ایران را بسوى دره فنا و نیستى سوق داد در تبعیت از همین سیاست محمدرضا نیز شدت عمل بیشترى از خود نشان داد که این نحوه عمل ناهنجاریهاى زیادى در اجتماع بوجود آورده و تبلیغ از فساد و بىبندوبارى در تمام سیاستهاى رژیم سارى و جارى بود و حتى دستگاهها و نهادهاى فرهنگى جدیدى بوجود آمدند تا سیاست غربى شدن ایران را در سطح وسیعترى تبلیغ نمایند.
کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان یکى از سازمانهاى فرهنگى بود که در دوره پهلوى با همین هدف ایجاد شد و زیر نظر فرح پهلوى فعالیت مىکرد و در سراسر کشور شعبه داشت.
هدف از تأسیس کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان ظاهرا بالا بردن سطح فرهنگ کودکان و یاد دادن روش درست زندگى به ایشان و پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جلوگیرى از گرایش آنها به آلودگىهاى سیاسى اجتماعى و اخلاقى و تقویت روح همکارى و تعاون بین آنها ذکر شده است.
امّا آنچه در عمل مشاهده مىشد با منظور فوق بسیار فاصله داشت، در کانون تعداد زیادى هنرمند، نویسنده، فیلم ساز، متخصص روانشناسى اطفال با حقوقهاى گزاف به منظور انتخاب، خرید و تهیه انواع کتاب، فیلم و وسایل سرگرمى کودکان و نوجوانان مشغول بودند. ولى اغلب آنها از گروه روشنفکران غربگرا یا روشنفکران چپ گرا و خانوادههاى مرفه بودند و به همین دلیل نیز، هیچ شناختى از روحیات و نیازهاى معنوى مردم عادى کشور نداشتند و کارنامه درخشان و مثبتى از خود بر جاى نگذاشتند.
نظام پهلوى قصد داشت با دگرگون کردن نظام آموزش و پرورش نهادهاى فرهنگى گسترده در کشور به وجود آورد و در همین راستا نهادهایى نیز در کشور تشکیل شد و در زمینه کودکان، کانون پرورش فکرى ایجاد گردید و مسئول آن لیلى امیرارجمند بود و کوشش مىکرد مسائل مربوط به کودکان! و خواستههاى اصلاحى فرح پهلوى را تحقق بخشد. بر این اساس، میلیاردها تومان در این جهت هزینه شد و حیف و میل و اخذ رشوه و برداشت غیر قانونى گستردهاى نیز صورت گرفت که نشان دهنده سوء مدیریت خانم امیرارجمند است.
روحاللّه دارابى، رئیس حسابرسى کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان به علت اینکه، گزارشى را در مورد اخذ رشوه و سند سازى و برداشت غیرقانونى از بیتالمال توسط حسین سماکار (رئیس امور
مالى) به مقامات مسئول کانون ارائه کرده است، مورد سرزنش قرار گرفته و حسین سماکار نیز از این اقدامات ناراحت گردیده بود. بر این اساس، لیلى ارجمند نسبت به وى (دارابى) بدبین شده و به کارگزینى دستور اخراج و بر کنارى وى را مىدهد. دریافت هدایا و مدالها و ماشینهاى متعدد یکى دیگر از ویژگیها و خصوصیات اخلاقى خانم لیلى امیرارجمند اولویت دادن منافع شخصى بر منافع جمعى و ملى و به عبارت دیگر، تکیه بر فرد اندیشى در مقابل جمع اندیشى است و این موضوع را مىتوان در انواع ارتباطاتى که با دربار و اتباع بیگانه داشته به روشنى مشاهده کرد. دریافت پول و هدایا و اتومبیلهاى متعدد و... نشان دهنده این ویژگى است. البته تقدم منافع فردى بر جمعى در عصر پهلوى، عمومیت گستردهاى در بین مسئولین داشت. مصطفى فاتح، نویسنده کتاب پنجاه سال نفت (که بعدها معاون اداره مرکزى شرکت نفت ایران و انگلیس در تهران در سال 1300 ه ش مىشود) در این باره با توجه به تجارب شخصى مىنویسد :
«وقتى تماس بیشترى با رجال پیدا کردم و به تحقیق دانستم که بیشتر طبقه حاکم بر ایران از وزیر و وکیل و روزنامه نگار و رجال و سیاستمداران همه و همه از یک قماشاند. میهن و دین و ملک و وجدان براى آنها پشیزى ارزش ندارد.
معبود و مقصود آنها زور و زور است و هر کس مقاصد پلید آنها را تأمین کند، بنده وار در خدمتش مىایستند و دروغ و تقلب و ریاکارى آن هم به اسلوب شرقى سرمایه زندگى و محصول مکتب فاسد این طبقه مىشود... در این مدت کسانى را دیدم که در لباس آزادیخواهى دلالى سیاسى مىکردند و اشخاصى را شناختم که حاضر بودند منافع کشور را فداى پول نمودهاند و از هیچ گونه پستى و فرومایگى رویگران نباشند.»
در جامعهاى که تعهد نخست افراد به تأمین نیازهاى خودى است، فعالیتهاى همچون پارتى بازى، سفارش ،توصیه و... بسیار رایج است. خانم امیرارجمند، با وجود آن که خود و همسرش هر یک جداگانه داراى اتومبیلهاى مدل بالا بودند ولى در طول سالهاى فعالیت خود، شش اتومبیل با استفاده از حق معافیت از پرداخت حقوق عوارض گمرکى از دربار شاهنشاهى تحویل بگیرند.
خانم لیلى امیرارجمند با ارتباطاتى که با دفتر فرح و عناصر سفارتهاى خارجى برقرار کرده بود به طور مرتب از سوى آنها هدایایى را دریافت مىکرده است. این هدایا شامل تابلو نقاشى، مدال طلا، صفحه گرامافون، وودکا، ظروف کریستال، مجسمه خانم ارجمند، مدال اول هفت پیکر، نشان سوم همایون و کادوهاى بسیار دیگر به اضافه پاداشهاى سالانه و سفرهاى تشویقى دیگر به خارج از کشور و..... بوده است. همچنین خانم ارجمند در تاریخ 8/9/1349 یک مدال طلا به علت فعالیتهاى فرهنگى ما بین ایران و چکسلواکى از طرف دولت چکسلواکى دریافت نموده است.
حقوق خزانهدار کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان در سال 1353 در برنامهاى به وزیر دربار وقت (اسداللّه علم) ضمن پارهاى توضیحات در رابطه با حقوق خانم امیرارجمند، پیشنهاد کرده که از اول
شهریور ماه 1353 به حقوق ایشان (150000 ریال) مبلغ 99000 ریال افزوده شود که البته از مبلغ
150000 ریال، مبلغ 30307 ریال بابت مالیات کسر مىگردد. متعاقبا رئیس دفتر مخصوص فرح پهلوى در نامهاى به خانم لیلى امیرارجمند در تاریخ 7/9/1356 از قول فرح پهلوى چنین آورده است :
«وجه دریافتى مدیرعامل کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان از اول آذر 2536 از محل اعتبار کانون مقطوعا مبلغ یکصد و هشتاد هزار ریال خواهد بود...»
البته این غیر مبلغ از حقوقهاى گزاف دیگرى است که از شرکت نفت، دانشگاه تهران ـ آموزش وپرورش و... و احتمالاً دریافتها و رشوههایى مىباشد که سندى از آن در دست نیست.
کتاب لیلى امیرارجمنـد به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسى اسناد تاریخى