23 شهریور 1404

«پهلوی‌ستایی» در ترازوی تاریخ

نوستالژی رژیم پیشین!


سیدمصطفی تقوی مقدم

نوستالژی رژیم پیشین!

در فرایند بحران‌ها و کشمکش‌های پس از انقلاب، موضع ضدانقلابی جریان ضد انقلاب امری طبیعی است. غیرانقلابیون و انقلابیونِ مخالف ایدئولوژی رسمی انقلاب نیز اگرچه مخالف رژیم پیشین بودند، اما چون گفتمان مسلط انقلاب را نیز باور نداشتند و احتمال زیاد می‌دادند که سیر تحولات، مطلوب آنان نخواهد بود و در نظام پس از انقلاب موقعیت مطلوبی نخواهند یافت، از این‌رو طبیعی بود که از فردای پس از پیروزی انقلاب به شیوه‌های مختلف زاویۀ خود را با گفتمان مسلط انقلاب و حاکمیت انقلابی نشان بدهند.(۱) مهمتر از اینها، شکاف و اختلافاتی است که بنا به علل گوناگون در میان انقلابیون پیرو گفتمان مسلط انقلاب بروز می‌کند.(۲)

یکی از پدیده‌های جالب انقلاب‌ها این است که آنهایی که از ابتدا به شدت انقلابی و پیرو گفتمان مسلط انقلاب بودند، هنگامی که به هر علت از حاکمیت انقلابی خارج و یا اخراج شده و به مخالف تبدیل می‌شوند، چون احساس غبن و حرمان می‌کنند، بیشتر از غیرانقلابیون و یا ضدانقلاب‌های اولیه نسبت به حاکمیت و حاکمان انقلابی، یعنی هم‌رزمان دیروز خود، خشمگین می‌شوند. در برابر، حاکمان انقلابی نیز نسبت به انقلابیون مطرود یا بریده خشم بیشتری پیدا می‌کنند، تا ضد انقلاب‌های اولیه و دیگر مخالفان. در جریان این کشمکش‌ها برخی از انقلابیون دوآتشه به‌شدت دچار سرخوردگی می‌شوند و به «انقلابیون پشیمان» تبدیل شده و به اصطلاح، ریزش می‌کنند. انقلابیون پشیمان در مواردی حتی ثناگوی رژیم پیشین می‌شوند.

افزون بر اینها، بخش‌هایی از افراد عادی جامعه که در حاکمیت انقلابی انتظارات و نیازهای خود را برآورده نمی‌بینند، در اثر کمبودها و نارسایی‌ها و عملکردهای بعضاً نادرست حاکمان انقلابی دچار نوعی سرخوردگی می‌شوند. اینها نیز به عنوان قشر خاکستری جامعه گوششان آمادۀ شنیدن نقد حاکمان انقلابی می‌شود. بدین‌ترتیب، به‌تدریج، نوعی هم‌دلی و هم‌گرایی میان انقلابیون مطرود یا بریده و پشیمان و ضد انقلاب‌های اولیه و مخالفان گفتمان رسمی انقلاب ایجاد شده و به نحوی مواضعی مشترک یا نزدیک به‌هم در برابر حاکمیت و حاکمان نظام انقلابی پیدا می‌کنند.

از آنجا که این جهان، جهان نسبیت است و خوب و بد مطلق در آن نیست، رژیم‌های سیاسی نیز، به عنوان پدیده‌هایی این جهانی، نسبی بوده و در کارنامۀ آنان معجونی از نکات مثبت و منفی وجود دارد. اینجاست که فرصتی برای طرح نوعی «نوستالژی» از سوی مخالفان فراهم می‌شود و نکات مثبت ولی ناچیز رژیم گذشته چندین برابر بزرگنمایی؛ و خطاها و ناکارآمدی‌ها و نارسایی‌های بسیار آن که باعث انقلاب شده بود، کوچک‌نمایی یا نادیده گرفته می‌شود. بزنگاه تحریف تاریخ و مغالطات تاریخی و سیاسی‌بازی با تاریخ همین‌جاست!(۳)

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت‌ها:

۱- عباراتی از این قبیل که: همه انقلاب کردند ولی فقط گروه خاصی انقلاب را مصادره کرد و حاکم شده، هدف ما از انقلاب چیزی نبود که حاکمیت کنونی اجرا می‌کند و... زبان حال این گروه‌هاست.

۲- انقلابیون، به‌طور طبیعی، بنابر مبانی فکری و پایگاه و علایق اجتماعی و تعریف و تلقی‌شان از انقلاب، در ادارۀ امور کشور دچار اختلاف شده و جناح‌بندی‌های جدیدی میان آنها شکل می‌گیرد و به گروه‌های متنوعی تقسیم می‌شوند. این شکاف‌ها به دو صورت نمایان می‌شوند: اگر اختلافات آنها در چارچوب گفتمان مسلط جای بگیرد و برای همدیگر قابل تحمل باشند، به‌طور مشترک و ائتلافی یا به تناوب در حاکمیت و دولت پس از انقلاب حضور پیدا می‌کنند. اما اگر شدت اختلاف‌ها به‌گونه‌ای باشد که برخی از آنها برخی دیگر را درون گفتمان مسلط انقلاب تلقی نکنند، دسته‌ای که به علل مختلف نیرومندتر باشد، به حاکمیت ادامه داده و طرف کم‌پشتوانه‌تر یا خود خارج می‌شود و یا اخراج می‌شوند و بعضی از آنان عملاً به صف مخالفان می‌پیوندند.

۳- آشکار است که انقلاب اسلامی بنیان فکری و به اصطلاح ایدئولوژی سلطنت‌طلبان و غرب‌گرایان را به چالش کشاند و آنان را با بحران عملی و نظری مواجه ساخت. آنها پس از انقلاب بر سر دوراهی دشوار همراهی و پایبندی به خرد جمعی و تصمیم ملت دربارۀ رژیم پهلوی، و یا دفاع به هر قیمت از آن رژیم قرار گرفتند و در این انتخاب گران، برخی از آنها راه دوم را پیشه کردند.

 

منبع: پهلوی‌ستایی در ترازوی تاریخ؛ دکتر سیدمصطفی تقوی مقدم؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی؛ صص ۱۹ و ۲۰