14 فروردین 1400
نگاهی به فراماسونها در دوره پهلوی دوم
بازی شاه با مهرههای شطرنج فراماسونری
ماجرای فراماسونری در ایران، پرفراز و نشیب و اسرارآمیز است. در دوره محمدرضا پهلوی با طرح مفهوم نوین «نوماسونی» این تشکیلات و ارتباط آن با حکومت شکل تازهای به خود گرفت
ماجرای فراماسونری در ایران، پرفراز و نشیب است و از همان نخستین روزهایی که شمایلش در ایران نمود پیدا کرد؛ به مثابه سازمانی اسرارآمیز جلوه میکرد که به قول دنیس رایت کمتر سازمان یا نهاد اروپایی به اندازه فراماسونری حس کنجکاوی شرقیها و به ویژه ایرانیان را تا آن زمان برانگیخته بود.۱
فراماسونری در دوره پهلوی اول و دوم همچنان به عنوان سازوکاری پنهانی و زیرزمینی فعالیت خود را دنبال کرد تا جائی که شخص محمدرضاشاه را نیز به انحاء گوناگون مجذوب خود کرد.
گسترش فراماسونری
دوره رضاشاه را باید دوره سکوت نسبی و حتی فترت فراماسونری در ایران قلمداد کرد اما در دوره محمدرضا شاه پهلوی به واسطه تمایلات ابتدا مخفی و سپس علنی وی، تشکیلات و لژهای فراماسونری به صورت متعدد تشکیل و مورد حمایت قرار میگرفتند.
از سوی دیگر در این برهه، ارتباطات سیاسی و فرهنگی ایران با انگلستان نیز گسترش یافت و به همین نسبت نفوذ فراماسونها در ایران هم گستردهتر شد.
پشت پرده پرون
ارتباط و حمایت اولیه محمدرضا از تشکیلات فراماسونری، ارتباطی «فیلتردار» بود که از طریق کاتالیزوری به نام ارنست پرون صورت میگرفت؛ پرونی که از دوره سفر تحصیلی شاه به سوئیس تبدیل به یار غار وی شده بود و هم او بود که با حمایت محمدرضا، نخستین لژهای رسمی فراماسونری در ایران پهلوی دوم را کلید زد.
ماجرای لژ پهلوی
در مسئله تشکیل لژ پهلوی نیز ردپای پرون به عنوان سایه شاه در مسائل مرتبط با فراماسونری دیده میشود. ارنست پرون از اعضای اصلی موسس لژ فراماسونری پهلوی بود و خود موید این است که این لژ به صورت مستقیم زیر نظر محمدرضاشاه پهلوی اداره میشده است.
فردوست نیز در خاطرات خود هم بر نقش پرون و هم در تمایل و پشتیبانی محمدرضاشاه از تشکیلات فراماسونری صحه میگذارد و میگوید محمد خلیل جواهری رئیس «لژ پهلوی» بود که با اجازه محمدرضا تشکیل شده است۲ و ارنست پرون واسط شاه با این تشکیلات بود.
شاهنشاه و مسئله «نوماسونی»
شکل دیگر ارتباط محمدرضاشاه با مسئله فراماسونری در دوره پهلوی دوم را باید در ساختار مفهومی نوین با عنوان «نوماسونی» جستجو کرد. نوماسونی اشاره به پیوند وثیقی دارد که به لحاظ مفهومی میان صهیونیسم و مبانی فراماسونری ایجاد میشود و محمدرضا در این سنتز نیز بازیگر نقش اول و قابلی است.
«نوماسونها» تلاش میکردند از طریق لژهای خود مسائل فرهنگی را با کمک فکری صهیونیستها، برجستهسازی کنند و یکی از آنها اهمیتی بود که به دلیل علاقه محمدرضاشاه برای کوروش قائل بودند.
لژهای نوماسون که مستقیما زیرنظر شاه بودند تلاش میکردند به عنوان حلقه واسطی در روابط فرهنگی میان ایران و اسرائیل نیز عمل کنند.۳
منوچهر امیدوار، سلیمان حییم، ابراهیم موره، موسی کرمانیان و عزری مهمترین افرادی بودند که در لژهای مرتبط با نوماسونها فعالیت میکردند و به صورت دائم با شخص شاه نیز در ارتباط بودند.
شاه و لژ بزرگ ایرانیان
از نیمه دوم دهه ۴۰ شمسی جنس ارتباطات محمدرضاشاه با تشکیلات فراماسونری مقداری عیانتر و آشکارتر میشود و البته نقش ارنست پرون را در این برهه جعفر شریف امامی برای شاه ایفا میکند.
شاه در سال ۱۳۴۷ دستور به تشکیل لژ بزرگ ایران میدهد؛ در دهم اسفند 1347 مجمع عمومی ماسونهای ایرانی و خارجی با حدود سیصد نفر شرکتکننده در «هتل ونک» تهران به ریاست شریف امامی برگزار میشود و در همین جلسه، شریف امامی با نظر و تائید مستقیم محمدرضا به ریاست لژ بزرگ ایرانیان انتخاب میشود.ارتباط و حمایت اولیه محمدرضا از تشکیلات فراماسونری، ارتباطی «فیلتردار» بود که از طریق کاتالیزوری به نام ارنست پرون صورت میگرفت.
سند رسمی ساواک نیز نظر مثبت شاه در تعیین شریف امامی به عنوان رئیس لژ را تائید میکند:« در شرفیابی که آقای دکتر سعید مالک به حضور شاهنشاه آریامهر حاصل نموده، به منظور ریاست یکی از آقایان دکتر منوچهر اقبال، دکتر سیدحسن امامی و مهندس شریفامامی، پیشنهاداً به شرف عرض رسانیده ... شاهنشاه آریامهر، آقای مهندس شریفامامی را جهت سرپرستی لژ بزرگ ایران انتخاب فرمودند…».
شریف امامی از جمله فراماسونرهایی بود که از تشکیلات فراماسونری حقوق دریافت میکرد و بهعنوان استاد اعظم لژهای ایرانی با استادان اعظم لژهای جهانی رابطه داشت.۴
بازی با مهرههای فراماسونری
شاه البته در عرصه فراماسونری ایران پهلوی دوم علاوه بر نظارت و حمایت، بازیگردان نیز بود و مهرههای شطرنج فراماسونری در اختیار وی بودند.
برای مثال مقام و موقعیت جعفر شریف امامی در حوزه فراماسونری دوره پهلوی دوم به حدی بود که محمدرضاشاه هم توانایی و تمایلی به تغییر پایگاه وی نداشت. با این حال شاه با حمایتهای مالی از تشکیلات شریف امامی(لژ بزرگ ایران)، بر اعتبار شریف امامی میافزود.
در واقع سیاست اصلی محمدرضا شاه در این شطرنج این بود که وی با این مداخله و حمایت، قصد داشت تا جناح وابسته به شریف امامی را در مقابل جناح قدیمی حسین علاء که دیگر فراماسون قهار دوره پهلوی دوم بود تقویت کند.
از نظر تشکیلاتی نیز باید عنوان کرد که قبل از اینکه لژ بزرگ ایران تشکیل شود؛ لژهای تابع تشکیلات ماسونی انگلستان، لژهای تابع تشکیلات ماسونی فرانسه و لژهای تابع تشکیلات ماسونی آلمان سه زیرمجموعه و شاخه اصلی لژهای ماسونی در ایران بودند اما به دنبال تشکیل لژ بزرگ ایران، ترکیب رهبران لژ با نظر مستقیم شاه کاملا تغییر کرد و شریفامامی از لژهای آلمانی، حسن امامی از لژهای انگلیسی و احمد علیآبادی از لژهای فرانسوی، در رأس لژ بزرگ ایران واقع شدند و تمام این مهرهچینیها با نظر مستقیم شاه صورت میگرفت.
حمایتهای سختافزاری
محمدرضا شاه صرفا پشتوانهای فکری و پدری معنوی برای تشکیلات فراماسونری در ایران نبود بلکه از نظر سختافزاری نیز کاملا از این تشکیلات حمایت کرده و تلاش میکرد تجهیزات و سختافزارهای مورد نیاز آنان را فراهم کند.
سند رسمی ساواک در سال ۱۳۵۱ تائید میکند که«برای احداث ساختمان فراماسونری در اطراف شهریار تهران – مبلغ 9 میلیون تومان هزینه برآورد شده که از آن مبلغ، 4 میلیون تومان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر اعطاء کردهاند...»۵
شاه یک بار دیگر نیز به ویژه پیش از تشکیل لژ بزرگ ایران این جنس حمایتها را از تشکیلات فراماسونری صورت داده بود؛ وی حمایتی عمیق از جریان فراماسونری داشت و به شریف امامی دستور داده بود که ساختمانی مجزا بسازند و تشکیلات فراماسونری خود را در آن مستقر کنند.
شاه فراماسونری را جاری کرد
نکته دیگر در مورد سیاستهای شاه این بود که وی فراماسونری را در سراسر ارکان کشور و دولت ساری و جاری کرد و در واقع زیردستهای وی در این زمینه به خود شاه تاسی میکردند و زمانی که میدیدند شاه در راس تشکیلات ماسونی است آنان نیز این مسئله و عضویت در تشکیلات فراماسونری را یک مزیت نسبی برای نزدیکی بیشتر به شاه تلقی میکردند.
برای مثال در کابینه دوم شریفامامی که در تابستان 1357 و در بحبوحه رخدادهای منتهی به انقلاب اسلامی روی کار آمد، حدود هفت وزیر کابینه وی از اعضای رسمی فراماسونری به شمار میآمدند. اسناد رسمی ساواک نیز موید این مسئله است که دامنه تشکیلات فراماسونی به این حد محدود نمانده و بسیاری از نمایندگان مجلس شورای ملی نیز برای حضور در تشکیلات فراماسونی سر و دست میشکستند؛ در حقیقت سایر ارکان کشور نیز به تبع از پادشاه خود، به گسترش این تفکر و تشکیلات دامن میزدند.
نتیجه
تشکیلات فراماسونری در ایران صبغه و سابقهای طولانی دارد؛ در دوره پهلوی اول این تشکیلات حالتی مخفی و زیرزمینی و مسکوت دارد اما در دوره پهلوی دوم، وضعیتی عیان پیدا میکند و مشروعیت خود را نیز از شخص شاه میگیرد که ابتدا به صورت مخفی و سپس به صورت عیان به حمایت از تشکیلات فراماسونری و لژهای مرتبط با آن میپردازد و حتی از لژسازی نیز حمایت میکند.
فراماسونها از حمایت سختافزاری شاه نیز برخوردار میشوند و ساختمان و تشکیلات به دستور شاه در اختیار آنها قرار میگیرد؛ وزرای شاه نیز به تاسی از شخص محمدرضا، حضور در تشکیلات فراماسونری را یک مزیت نسبی تلقی کرده و به سمت این تشکیلات سرازیر میشوند به نحوی که هرچه به انتهای پهلوی دوم نزدیک میشویم، فراماسونری از حالتی مخفی به حالتی عیان و بارز تغییر شکل میدهد.
پی نوشت ها
1. سردنیس رایت، دو قرن نیرنگ، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم، ۱۳۸۰، ص ۵۲۳.
2. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۱، ص ۲۴۳.
3. جمعی از نویسندگان، سازمانهای یهودی و صهیونیستی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۳، ص ۵۲۶.
4. جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۵، ص ۴۶۸.
5. همان، ص ۳۲۳.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران