15 خرداد 1399
مصاحبه تلویزیونی نصیری پیش از اعدام
بعد از اعدام برخی از سران رژیم پهلوی از جمله نعمت الله نصیری(رئیس ساواک)، رضا ناجی(فرماندار نظامی اصفهان) خسروداد(فرمانده هوانیروز)، مهدی رحیمی(فرماندار نظامی تهران) در نیمه شب 25 بهمن 1357، جنازه های این افراد به سردخانه پزشکی قانونی کشور منتقل شد.
اعدام این افراد در اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب با هدف خنثی کردن هرگونه احتمال کودتای نظامی در پشت بام مدرسه رفاه انجام شد، به خصوص آنکه ارتشبد نعمت الله نصیری رئیس بیرحم و معروف ساواک سابقه اجرای نافرجام کودتای 25 مرداد 1332 را در کارنامه خود داشت.
نعمت الله نصیری روز 22 بهمن، سه روز قبل از اعدام در مصاحبهای تلویزیونی حاضر شد، متن اظهارات نصیری بدین شرح است:
- از ثابتی چه خبر دارید؟
- نمیدانم، شنیدم در تهران نیستند.
- خرج ماهانه ساواک چه قدر بود؟
- پروندههایش هست، فعلاً به خاطرم نیست.
- آقای نصیری، پس شما که همه چیز را انکار میکنید، در این سازمان منحل شده ساواک چکاره بودید؟
- من سرپرست کل سازمان بودم و بیشتر کارهای اداری، فنی و تأمین احتیاجات اداری با من بود.
- هرچند وقت یکبار با شاه ملاقات میکردید؟
- در هفته دوبار.
- مافوق شما چه کسی بود، آیا غیر از شاه از کس یا کسان دیگر هم به شما دستور داده میشد.
- نه من یک سری وظایف قانونی داشتم.
- در حال حاضر از گذشته خود پشیمان نیستید؟
- نه من طبق قانونی که تصویب شده بود و وظیفهای که هیئت دولت آن را تصویب کرده بود عمل میکردم.
- نظرتان راجع به شکنجه زندانیان چیست؟
- کسی شکنجه نمیشد.
- آیا رئیس زندان، بازرسها و مأموران بازجو گزارش کارهایشان را به شما نمیدادند که شما از چگونگی شکنجهها اظهار بیاطلاعی میکنید؟
- میدادند ولی در آن چیزی ازشکنجه نمینوشتند.
-یعنی میخواهید بگوئید هیچ شکنجهای در کار نبود؟ چرا نمیخواهید حداقل حالا دیگر صادقانه حرف بزنید؟
- من صادقانه حرف میزنم.
-حقوق ماهانه شما چقدر بود؟
- 12 هزار تومان.
-چقدر مزایا میگرفتید؟
- حدود 12 هزارتومان.
- درآمد دیگری نداشتید؟
- چرا چند قطعه ملک داشتم که بنیاد پهلوی به من دادند.
- در مورد پولهایی که از ایران خارج کردهاید چه میگوئید؟
- من پولی خارج نکردهام.
- شما همسر و فرزند دارید؟
- بله، یک همسر و دو فرزند دارم.
- این کلمه مارکسیست اسلامی را در سازمان شما چه کسی اختراع کرده بود؟
- من نمیدانم، خودم هم فکر میکنم این دو در کنار هم جور در نمیآید.
- شما اسلام را میشناسید؟
- بله من یک مسلمان معتقد هستم.
- ساواک چقدر مأمور داشت؟
- 2000 مأمور رسمی.
- و چقدر مأمور غیر رسمی؟
- خاطرم نیست.
- شما درباره دریاچه نمک قم چه میدانید؟
- فقط میدانم دریاچهای است در نزدیکی قم و هیچ چیز دیگر.
- چگونه گرفتار شدید؟
- من چهار ماه است زندانی هستم. وقتی جمشیدیه به دست نیروهای انقلاب افتاد مرا هم به اینجا آوردند.
- نظرتان راجع به وضع موجود چیست؟
- درست در حال عادی نیستم که بتوانم حرف بزنم.
- درباره شکنجههای مستقیم و غیر مستقیم ساواک چه فکر میکنید؟
- مستقیم را تکذیب میکنم، اگر دیگران کاری کردهاند من بیاطلاع هستم. من آدمی هستم در اختیار شما. من کاری نکردهام. میتوانستم اینجا نیایم. من خودم آمدم.
- خیر مردم شما را آوردهاند اینجا.
- میتوانستم فرار کنم.
در این موقع پدر رضائیها که چهار فرزندش کشته شدهاند از نصیری پرسید: مگر بچههای من به تو چه کرده بودند که آنها را کشتی؟ چرا آنها را شکنجه کردی؟ چرا ناخنهای آنها را با گازانبر کشیدی؟
- من از همه این چیزها که میگوئید بیاطلاعم.
لاهوتی از نصیری پرسید:
مگر خودت نبودی که در زندان ساواک مرا کتک زدی و چند بار محکم بگوشم کوبیدی؟
- من نبودم.
- از کمیته ساواک و پرویز ثابتی که از شما دستور میگرفت بگوئید؟
- کمیته به من مربوط نبود.یک گروه مستقل از ساواک ـ شهربانی ـ ارتش ـ ژاندارمری تشکیل میشد. ثابتی مسئولی امنیت داخلی کشور بود و معاون من نبود. شنیدم ثابتی در تهران است.
- خرج ماهانه ساواک چقدر بود؟
- خاطرم نیست پروندههایش هست.
- شما که همه چیز را انکار میکنید پس در این سازمان چکاره بودید؟
- من سرپرست کل سازمان بودم و بیشتر کارهای اداری و فنی و تأمین احتیاجات با من بود.
- از مرگ دکتر شریعتی و تختی چه میدانید.
- هیچ چیز.
پارسینه