06 مرداد 1399

بررسی نقش سازمان سیا در صحنه‌ی سیاسی ایران


بررسی نقش سازمان سیا در صحنه‌ی سیاسی ایران

مقدمه

با اتمام جنگ دوم جهانی و آغاز جنگ سرد، ایالات متحده آمریکا سیاستِ انزواطلبانه (دکترین مونروئه) را به کنار نهاد و هم‌زمان با اجرای دکترین مارشال و ترومن و همگام با تحولات در سطح بین‌المللی، وارد مسائل منطقه‌ای و جهانی گشت.[1] از طرف دیگر در این دوران، کشمکش‌های سیاسی و ژئوپلیتیکی و رقابت بین دو ابر‌قدرت شرق و غرب افزایش یافت. در نتیجه آمریکا و شوروی، سخت در تلاش بودند تا کشورها و مناطق مهم و استراتژیک جهان همانند خاورمیانه را در سیطره‌ی خویش قرار دهند.[2] در این برهه‌ از زمان،‌ نقش سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی اهمیت فراوانی پیدا کرد. بنابراین در برابر فعالیت‌های اطلاعاتی و نفوذ فزاینده‌ی اتحاد جماهیر شوروی در جهان، وجودِ یک سازمانِ جاسوسی- اطلاعاتیِ قوی در ایالات متحده‌ی آمریکا در میان سیاستمداران کاخ سفید به خوبی احساس ‌می‌شد. به همین جهت بعد از منحل شدن اداره سرویس استراتژیک[3] در تاریخ 20 سپتامبر 1945، در زمان ریاست جمهوریِ هری ترومن، سازمان سیا بر مبنای قانون امنیت ملی، مصوبه کنگره‌ی آمریکا در اول ماه مه سال 1947 میلادی تأسیس شد.[4] واژه‌ی CIA مخفف واژگان Central Intelligence Agency به معنای آژانس اطلاعات مرکزی است.[5] سیا از همان سال‌های اول، مبنای فعالیت‌های خود را در جهت محدود نمودن گستره‌ی نفوذ کمونیسم و پیشبرد سیاست‌های آمریکا در صحنه‌ی جهانی قرار داد و با پشتیبانی نظامی و مالی و یا انجام عملیات‌های سری و پنهانی همانند طراحی کودتا، ترور و نفوذ در ارکان سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگیِ کشورهای دیگر، سیاست‌های مورد نظر آمریکا را اجرا می‌نمود.[6] همچنین در جنگِ پنهانِ قدرت با سردمدارِ بلوک شرق، با جدیتِ تمام به دنبال این بود تا ایران را که در موقعیت ممتازی قرار داشت را به پایگاهی مطمئن در برابر اقدامات شوروی در خاورمیانه تبدیل کند. برای دستیابی به چنین هدفی لازم بود تا آمریکا از طریق سازمان سیا به سرعت در تمام بخش‌های حکومت پهلوی دوم نفوذ کرده و سلطه‌ی خویش را در تمامی ابعاد اجتماعی، نظامی و سیاسی کشور گسترش دهد. سازمان سیا در طی سال‌های بعدی به سرعت در سراسر جهان شبکه‌های پیدا و پنهان خود را گسترد و نیروهای فراوانی را به خدمت گرفت و شبکه‌های تبلیغاتی- خبررسانی نیز وظیفه‌ی القای نفوذ و حضور پررنگ و چشمگیر سیا را بر جوامع مختلف به عهده گرفتند.[7] در جهت اهدافِ آمریکا در ایران، این کشور در سال 1947 میلادی (1326 شمسی) در سفارت خود در تهران پایگاهی تأسیس کرد و مأمورانی از سازمان سیا در آن مستقر شده و فعالیت‌های خود را سرعت بخشیدند.[8] این سازمان با طراحی کودتای 28 مرداد 1332 با همراهی سازمان جاسوسی- اطلاعاتی بریتانیا MI6،[9] راه نفوذ و حضور آمریکا را در ایران هموار نمود و موجب تحکیم موقعیتِ این کشور در طی 25 سال شد. در این مدت سرزمین ایران یکی از عرصه‌های اصلی عملیات‌های سرویس اطلاعاتی، جاسوسی آمریکا بوده است.[10] در این مقاله فعالیت‌های سازمان سیا در ایران دوره پهلوی دوم به طور اجمالی مورد بررسی قرار گرفته است.

نقش سازمان سیا در کودتای 28 مرداد 1332

اولین اقدام عملی سازمان سیا در ایران، طراحی کودتای 28 مرداد 1332 بود. طرح براندازی دولت دکتر محمد مصدق یک ماه پس از پایان جنگ کره اجرا شد. در این دوران مهمترین هدف آمریکا در ایران، علاوه بر جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم، یافتن راه حل‌هایی برای تقسیم دوباره نفت و سهیم‌شدن شرکت‌های آمریکایی در عایدات سرشار نفت ایران بود.[11] پس از سال‌ها مجموعه‌ی نوشتاری با عنوان «سرنگونی مصدق، نخست‌وزیر ایران» به قلم دکتر دونالد ویلبر، به تاریخ شانزدهم آوریل سال 2000 میلادی در روزنامه نیویورک‌تایمز منتشر شد که مربوط به طرح کودتای 28 مرداد 1332 است.[12] همچنین وزارت خارجه آمریکا در سال‌های 2013 و 2017 میلادی بخشِ دیگری از آرشیو اسناد مربوطه را از طبقه ‌بندی محرمانه خارج نموده و آنها را در پایگاهِ آرشیو امنیت ملی آمریکا منتشر کرد. آنچه که اسنادِ موجود نشان می‌دهند این است که مأمورین سازمان سیا با همکاری ام آی 6 انگلیس و ارتش ایران، عملیات چکمه (آژاکس)[13]را برای سرنگونی دکتر مصدق و شکست مبارزه ضد استعماری مردم طراحی نمودند.[14] عوامل اصلی سیا در اجرای این عملیات، کرمیت روزولت و دونالد ‌نیوتن ویلبر بودند. ویلبر، مأموریتِ طراحی کودتا را بر عهده داشت[15] و روزولت مجری و ناظرِ اجرای آن بود.[16] ام آی 6 انگلیس در متقاعد ‌کردن آمریکا برای انجام این کودتا نقش اساسی داشت. در این رابطه دو سند که پایگاه آرشیو امنیت ملی آمریکا آن را منتشر کرده، نشان می‌دهند که مقامات انگلیسی چندین بار از اکتبر سال 1952 (مهرماه 1331) تلاش کرده‌اند تا آمریکایی‌ها را برای کودتا علیه حکومت دکتر مصدق متقاعد کنند. تاریخِ سند اول 26 نوامبر 1952 (6 آذر1331) می‌باشد و متن آن مربوط به نامه‌ا‌ی از هنری بایرود، معاون وزیر خارجه آمریکا است که با عنوان «پیشنهاد برای سازمان‌دهی کودتا در ایران» برای قائم‌مقام وقت این وزارتخانه به نام فریمن متیوز، ارسال شده است. در سند دوم نیز یادداشتی با عنوان «پیشنهادِ بریتانیا برای سازمان‌دهی کودتا در ایران» به تاریخ 3 دسامبر 1952 وجود دارد که جزئیاتی درباره‌ی طرح کودتا است. این سند نیز به شرح دیدار میانِ مقام‌های سفارت انگلیس و آمریکا پرداخته است.[17] استانسفیلد ترنر، (رئیس سابق سازمان سیا در دوره‌ی ریاست‌جمهوری کارتر) در رابطه با نقش انگلیسی‌ها در کودتا می‌نویسد: «در ماه مه 1951 (خرداد 1330)، مصدق تمامِ منافع نفتیِ انگلیس را در ایران ملی کرد ولی بعداً که انگلیسی‌ها به ضربه‌پذیری او پی‌بردند، از آمریکا خواستند تا به اتفاق، دست به کوششی برای براندازی حکومت مصدق بزنند و ما هم موافقت خود را با این کار اعلام کردیم.»[18] در جلساتی که در نوامبر و دسامبر سال 1952 نمایندگان سازمان اطلاعات بریتانیا[19] با نمایندگان سازمان سیا[20] داشتند، انگلیسی‌ها بحثِ فعالیت سیاسی مشترک جهت برکناری دکتر مصدق از نخست‌وزیری را مطرح کردند. به دنبال این توطئه‌چینی، سرلشگر والتر بیدل اسمیت، معاون وزارت امور خارجه‌ی آمریکا تصدیق کرد که دولت ایالات متحده دیگر بیش از این با دولت مصدق موافقت نمی‌کند و یک دولت جایگزین را که فاقد جبهه‌ی ملی است ترجیح می‌دهد. تغییر در سیاستِ مقامات کاخ سفید، به سازمان سیا مخابره شد و این موضوع به اطلاعِ لوی هندرسون سفیر آمریکا و راجر گویران رئیس قرارگاه سیا در تهران نیز رسید و در تاریخ 4 آوریل 1953( 15 فروردین 1332) مدیر با یک بودجه‌ی یک میلیون دلاری موافقت نمود که می‌توانست در قرارگاه ِتهران به هر طریقی که به سقوط دکتر مصدق کمک می‌کرد، به کار رود.[21] کرمیت روزولت نماینده‌ی سازمان سیا در بدوِ امر، شاه را ترغیب کرد تا با استفاده از اختیارات خود دکتر مصدق را از مقام نخست‌وزیری عزل نماید. شاه که اطمینان نداشت در صورت چنین اقدامی بتواند در مقابل سیل اعتراض مردم پایداری کند از برکناری دکتر مصدق سرباز زد اما به دنبال رفت و آمد چند نماینده از سازمان سیا[22] و اطمینان یافتن او از پشتیبانی آمریکا و انگلیس، سرانجام در 25 مرداد 1332 فرمان برکناری دکتر مصدق را صادر کرد. در این عملیات عواملِ سازمان سیا در ارتشِ ایران نیز به طرفداری از شاه وارد صحنه شدند.[23] در هفتم اردیبهشت 1332 (27 آوریل 1953) سرلشگر فضل‌الله زاهدی به عنوان گزینه‌ی مشترک پست نخست‌وزیری از طرف آمریکا و انگلیس انتخاب شد. از طریق پایگاه سازمان سیا در تهران، سرگرد اریک پولارد (وابسته به نیروی دریایی ایالات متحده) ارتباط محرمانه‌ای را با زاهدی برقرار کرد. به جهت مسائل امنیتی، از ماه ژوئن تا 21 ژوئیه‌ی سال 1953، فرزند وی اردشیر زاهدی، به عنوان رابط انتخاب شد.[24] دونالد ویلبر[25] در گزارشی که در ماه مارس 1954 (اسفند 1332) در مورد مراحل مختلف طراحی و اجرای کودتا تهیه کرده بود، در این‌باره می‌نویسد: «سپهبد فضل‌الله زاهدی عضو سابق کابینه‌ی مصدق، به عنوان مناسب‌ترین جانشین نخست‌وزیر انتخاب شد زیرا وی تنها شخص برجسته و قدرتمندی بود که دائماً به طور آشکار با مصدق مخالفت نموده و مدعی بود طرفداران قابل ملاحظه‌ای دارد. CIA باید به زاهدی نزدیک شده و او را از عملیات و این که آن‌ها قصد دارند وی را به عنوان نخست‌وزیر جدید معرفی کنند، آگاه نمایند. قرار شد زاهدی یک دبیرخانه‌ی نظامی را تأسیس نماید تا CIA نیز طرح ستادی عملیات را نهایی نماید.»[26] به‌ این ترتیب فضل‌الله زاهدی که مورد تاییدِ هر دو دولت آمریکا و انگلیس بود، با حکم محمدرضا پهلوی به نخست‌وزیری رسید. به گفته‌ی گازیوروسکی، دولت زاهدی انتخابات دوره‌ی هجدهم مجلس شورای ملی را بدون هیچ مشکلی برگزار کرد. شواهدی وجود دارد که ثابت می‌کند سیا در جریان انتخابات مجلس هم کمک‌های با ارزشی در اختیار حکومتِ کودتا قرار داده و به بسیاری از نامزدهای انتخاباتی آن دوره کمک مالی کرده است.[27] علاوه بر مأموران سازمان سیا مانند روزولت و دونالد ویلبر، آلن دالس (رئیس وقت سازمان سیا) نیز در این کودتا نقش مهمی داشت. وی به صراحت در برابر کنگره‌ی آمریکا اظهار می‌دارد: «من کودتای 28 مرداد را اجرا کردم و شاه را به ایران باز‌گرداندم.»[28] دوایت آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا نیز در یکی از نطق‌های انتخاباتی خود در شهر سیاتل، با اشاره به دخالت سیا در سرنگونی دولت دکتر مصدق از این اقدام به‌ عنوان نمونه‌ی شجاعت و تحرک دستگاه حاکمه‌ی خود مثال آورد.[29] وقوع کودتای 28 مرداد 1332 موجبِ نفوذ و تسلط همه جانبه‌ی آمریکا بر ایران از سال 1332 تا 1357 گردید و پس از آن وابستگی ایران به آمریکا در تمام ابعاد رقم خورد. رمزی کلارک (وزیر دادگستری اسبق آمریکا) در مصاحبه با مجله‌ی ‌سان به تاریخ دهم ژوئن 2002 اظهار می‌دارد: «ما (آمریکا) در سال 1953 با کودتا دولت دموکرات انتخابی مردم ایران را سرنگون کردیم و شاه و حکومت پهلوی را جایگزین نمودیم. در طول 25 سال تسلط آمریکا بر ایران، از (1953 تا 1978) اقتصاد کشاورزی ایران نابود شد...و از این طریق ایران نگهبان و حافظ منافع ما در یکی از مهمترین مناطق جهان یعنی خاورمیانه و خلیج‌ فارس گردید. ویلیام کولبی (رئیس سیا) بارها به من گفت که گزینش شاه و تحمیل او بر مردم ایران یکی از پرافتخارترین دستاوردها برای سیاست خارجی آمریکا بوده است زیرا که شاه به مدت 25 سال خدمات خوبی به ما ارائه داد.»[30]

نقش سازمان سیا در سرکوب مخالفان شاه

 پس از کودتا حکومت پهلوی شیوه و روش استبدادی را در پیش گرفت و سازمان سیا نیز در کمک به رژیم نقش برجسته و انکارناپذیری را داشت. در این دوره آمریکا تلاش خود را برای تقویت پایه‌های امنیت حکومت پهلوی به کار گرفت و در اولین اقدام دستگاه ضد اطلاعات ارتش را تقویت کرد. سپس با تشکیل فرمانداری نظامی مخالفان حکومت، دستگیر و تحت تعقیب قرار گرفتند. [31] در این میان اعضای حزب توده به دلیل ارتباطشان با شوروی بیشتر مورد توجه سازمان سیا و آمریکا قرار داشتند[32] که با راهنمایی‌ها و شناسایی‌های مأموران سیا سرکوب شده و از عرصه‌ی سیاسی- اجتماعی کشور کنار گذاشته شدند. [33] همچنین عوامل سیا توانستند با نفوذ در میان حزب توده، شبکه نظامیِ آنان را در میان ارتش و نیروهای نظامی کشف کنند. با دستگیری سروان ابوالحسن عباسی و اعتراف او در سال 1333، 27 نفر از اعضای سازمان نظامی حزب توده به اعدام محکوم شدند و با دستگیری 466 نفر از آنها این شبکه از هم پاشید. به گفته‌ی آبراهامیان، میزان گستردگی و نفوذ آن‌ها به خصوص میان نظامیان، شاه و CIA را شگفت ‌زده کرد.[34] ضمن این که در دستگیری گروه فداییان اسلام و اعدام آنها بی‌تردید سازمان سیا نقش داشته است.[35]

نقش سازمان سیا در ایجاد ساواک

به دنبال کودتای 28 مرداد 1332، نفوذ و قدرت سیا در ایران افزایش یافت و همگام با سفارت آمریکا در تهران به سرعت به مرکز تصمیم‌سازی‌های مهم سیاسی تبدیل شد. سازمان سیا در بسیاری از مسائل سیاسی ایران دخالت پیدا و پنهانی داشت و با شناختِ شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسیِ جامعه‌ی ایران، در بسیاری از رویدادها و تحولات نقش اساسی را ایفا می‌کرد. در واقع شاید بتوان گفت که ساواک، طرحی آمریکایی بود که در تقابل با فعالیت‌های حزب توده‌ی ایران و نیز حزب دموکرات آذربایجان (تحت رهبری میر‌جعفر پیشه‌وری) و حمایت‌های بی‌شائبه‌ای که حزب توده از تمایلات استعماری شوروی در راستای رقابت با انگلستان و آمریکا می‌نمود، به وجود آمد. به خصوص این که از اواخر دهه‌ی 1320 و در دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق، علائم آشکارتری از شکل‌گیریِ عصر جدیدی در روابط شوروی و جهان کمونیسم در ایران به وجود آمد و آمریکا از هراسِ سلطه‌ی انحصاری اتحاد جماهیر شوروی بر ثروت سرشار نفت ایران و تبدیل ایران به یکی از سرزمین‌های تحت نفوذ آن، به این باور نزدیک شد که جهت رقابت با شوروی در حراست از منافع استعماری خود، نیازمند تأسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کارآمد و در عین حال دست آموزی در ایران است. حمایت شوروی از حزب توده و نفوذ این حزب به خصوص در میان ارتش ایران، آمریکا را برای تشکیل چنین سازمانی مصمم‌تر ساخت.[36] در سال 1957 (1335) سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات سازمان اطلاعات و امنیت کشور (‌ساواک) نام گرفت.[37] در خاطرات ارتشبد فردوست آمده است که: «پس از 28 مرداد 32 که آمریکایی‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند که ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه‌ی اول به ایجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقویت آن و درجه‌ی دوم به تأسیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پرداختند. طبیعی بود که اگر ایران می‌بایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضافاً این که در شمال آن رقیب اصلی آمریکا، یعنی شوروی کمونیستی با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید می‌کرد. به علاوه تأسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران توسط آمریکا به او این امکان را می‌داد تا تسلط کامل خود را تأمین کند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد.»[38] در نتیجه ساواک در راستای توسعه‌ی شبکه‌های اطلاعاتی- امنیتی منطقه‌ای سیا تشکیل شد[39] گام بعدی سیا، آموزش و سازماندهیِ نیروهای اطلاعاتی- امنیتی و جاسوسی این سازمان جدید بود. به همین منظور تعدادی از کارشناسان و آموزشگران سیا به ایران اعزام شدند تا نیروهای ساواک را آموزش دهند.[40] این گروه متشکل از یک رئیس پایگاه، معاون او و کارشناسان عملیات پنهانی، تحلیل‌گری اطلاعاتی و فعالیت‌های ضد جاسوسی بود. هدفِ گروه آموزش سیا این بود که ساواک را به صورت یک سازمان اطلاعاتی کارآمد و پیشرفته درآورَد. آموزش، شامل همان تعلیمات اساسی امنیتی بود که به افسران سیا داده می‌شد. افسران ساواک با امور و ابزارهای اصلی جاسوسی مانند استخدام مأمور، بهره‌گیری از پیام‌ها، استفاده از خانه‌های امن، تعقیب و مراقبت، شیوه‌های بازجویی و امنیت شخصی آشنا می‌شدند. به تحلیلگران اطلاعاتی، تکنیک‌های مدرن تحلیل از جمله نحوه‌ی تشکیل پرونده‌ی زندگی افراد، ارزیابی درستی و میزان قابل اعتماد بودن منابع اطلاعات، جمع‌آوری و تکمیل اطلاعات از منابع مختلف و شیوه‌ی نگارش و انتشار گزارش‌ها، آموخته می‌شد. کارشناسان مسائل ضد جاسوسی، مهارت‌های بنیادی در این زمینه کسب می‌کردند و از تکنیک‌های سازمانی و عملیاتی دستگاه‌های امنیتی بلوک شوروی آگاهی می‌یافتند. در این دوره شماری از مأموران ساواک برای دیدن دوره‌های تخصصی مانند کشف اسناد جعلی، آموختن زبان روسی و کاربرد کامپیوتر و لوازم و تجهیزات خاص مراقبت، بازجویی و ارتباطات، به ایالات متحده اعزام گردیدند. تعلیماتی که در آمریکا به مأموران ساواک داده می‌شد علاوه بر آموزش‌های عمومی و اطلاعاتی، آموزش‌های ویژه‌ی مبارزه با روش‌های جاسوسی روس‌ها و کشف رمزهای پیچیده‌ی جاسوسی آنها را نیز شامل می‌شد.[41] در رابطه با فرآیند تکوین ساواک، جس لایف، کارمند اسبق سازمان سیا که در سال‌های 1968 تا 1973 سرپرست گروه بررسی مسائل ایران در آن سازمان بوده است در روزنامه‌ی اینترنشنال هرالد تریبیون[42] می‌گوید: «ساواک مستقیماً به دست آمریکایی‌ها ایجاد شد و کارکنان و کارشناسان سیا، شیوه‌های مختلف و مدرن شکنجه‌های روحی و جسمی را به مأموران ساواک آموزش می‌دادند و سمینارهای مختلف تشکیل می‌گردید که به بررسی تعلیم تکنیک‌های مختلف شکنجه اختصاص داشت و مأموران آمریکایی ساواک را به تجارب رژیم فاشیستی هیتلر که دشمنان خود را در جریان جنگ‌های مربوط به جنگ بین‌الملل دوم به شیوه‌های غیرانسانی و وحشیانه شکنجه می‌دادند، آشنا می‌کردند.»[43] جان دی استمپل کارمند بخش سیاسی- اطلاعاتی سفارت آمریکا در تهران نیز می‌نویسد: «سازمان امنیت و اطلاعات کشور، آمیزه‌ای از اف.بی.آی و سی.آی.ای آمریکا بود.»[44] علاوه بر این، تعدادی از افسران ساواک برای گذراندن دوره‌های خاص آموزشی به پایگاه سازمان سیا در آمریکا فرستاده شدند.[45] تا اواسط دهه‌ی 1340 آموزش نیروهای ساواک توسط سازمان سیا انجام می‌شد. اسناد موجود در رابطه با فرآیند تشکیل ساواک نشان می‌دهد که در طی این مدت تعداد قابل توجهی از افسران بلند پایه ایران دوره‌های عالی مدرسه جاسوسی ارتش آمریکا را طی می‌نمودند. برای مثال از تاریخ 12 آوریل 1965 تا 25 ژوئن 1965 (1344 شمسی)، علی اشرف سعیدی و بدرالدین نجم‌آبادی که به ترتیب پست‌های افسر اطلاعات و استراتژیکی اداره‌ی دوم، ریاست اداره‌ی بولتن، ریاست بخش داخلی اطلاعات و معاونت اداره‌ی دوم برای امور ویژه و تشریفات را داشتند، به همراه سه نفر دیگر به نام‌های محمود وزیری‌همدانی، سرتیپ رضا پرورشی و سرتیپ علی‌اکبر خاتمی که مسئولیت بازسازی و تصفیه ساواک را از سوی شخص شاه ایران به عهده داشتند، پنج افسر ایرانی بودند که موفق به گذراندن دوره‌های عالی مدرسه‌ی جاسوسی آمریکا شدند.[46] بر اساس اعترافات تیمسار هاشم برنجیان رئیس ضد اطلاعات نیروی هوایی، اکثر افرادی که مسئولیت‌های حساس نظامی را بر عهده داشتند از نیروهای تحت آموزش سازمان سیا در ایران بودند مانند: سپهبد منوچهر یزدانبخش، سرلشگر پرویز دادگر، سرتیپ فیلسوف، سرهنگ منصوری، سرتیپ انور، سرتیپ گوهری، سرلشگر مینوسپهر و... که آنها نیز دوره‌های آموزشی مختلف جاسوسی را در سیا طی نموده و به عضویت آن سازمان درآمده و بازوهای اطلاعاتی مورد اطمینان سیا در ارتش و نیروهای نظامی ایران بودند.[47] از اواسط دهه‌ی 1340 به بعد با گسترش روزافزون روابط اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی با اسرائیل، سیا عمده‌ی آموزش نیروهای ساواک را به موساد واگذار کرد که تا واپسین روزهای حیات رژیم پهلوی ادامه یافت.[48] سازمان سیا علاوه‌ بر آموزش نیروهای ساواک، برای زیر نظر گرفتن فعالیت‌های گروه‌های مخالف حکومت پهلوی در داخل و همچنین برای تحت کنترل قرار دادنِ مخالفان در خارج از کشور به آن کمک می‌کرد. ساواک از طریق وزارت خارجه شبکه‌ی وسیعی ایجاد کرده بود که رفت و آمد ایرانیان به خارج را به طور کامل تحت نظر قرار داده بود. به دنبال فاش شدن این قضیه برخی از روزنامه‌نگاران خارجی در مقاله‌های خود به اعتراض پرداختند[49] به عنوان مثال می‌توان به نامه‌ی محرمانه‌ای که از سفارت ایران در واشنگتن به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در تاریخ 27 اسفند 1336 فرستاده شده، اشاره کرد. در این سند ذکر شده است که روزنامه آمریکایی Spur چاپ ایالت مریلند، مقاله‌ای با عنوان: Iranians seek help from Americans، (ایرانیان به دنبال کمک از آمریکایی‌ها هستند) در شماره اول مارس 1957 خود به قلم Mike Jones، مطالبی را چاپ نموده است. دانشجویان ایرانی در مصاحبه با نویسنده‌ی این مقاله، عنوان کردند که سازمان سیا در تعقیب و تحت نظر قرار‌دادن، دستگیری و حتی شکنجه‌ی دانشجویان ایرانی در آمریکا به عواملِ ساواک کمک‌های فراوانی می‌کند.[50] این سند به خوبی نشان می‌دهد که سازمان سیا و ساواک از ابتدا همکاری‌های گسترده‌ای را در داخل و خارج از کشور با یکدیگر داشته‌اند. به طور کلی ساواک از آزادی عمل فراوانی در برخی از کشورهای اروپایی و آمریکا برخوردار بوده است؛ همچنان که سیا در اقصی نقاط ایران فعالیت‌های متعددی داشت و مأموران ساواک نیز در برخی از شهرهای بزرگ آمریکا حضور داشتند.[51] این عده علاوه بر این که در برخی امور اطلاعاتی با سیا همکاری داشتند، در کنترل و مراقبت از مخالفان و ناراضیان حکومت ایران در آن کشور نیز از آزادی عمل بسیاری برخوردار بودند و دولت‌های وقت آمریکا برای فعالیت ساواک در آن کشور محدودیتی قائل نبودند.[52] روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک منبع اطلاعاتی افشا ساخت که ساواک با همکاری سیا، در آمریکا نقش بسیار اساسی در تعقیب ناراضیان ایرانی داشته است. به نوشته‌ی این روزنامه، ساواک عملیات غیرقانونی فراوانی را با نظارت منصور ‌رفیع‌زاده، در خاک آمریکا انجام می‌داد. از جمله این که مخفیانه وارد منازل سوژه‌های خود می‌شد، به جعل و سرقت مبادرت می‌ورزید و ناراضیان ایرانی مقیم آمریکا را تحت فشار قرار می‌داد.[53] منصور رفیع‌زاده رئیس شعبه ساواک در آمریکا نیز همان طور که در کتاب خاطرات خود به نام شاهد نوشته است، با مقامات سازمان سیا ارتباطات فراوانی داشته است. طبق اسناد ساواک از اواخر آذر 1344 مسئولیت رسمی رفیع‌زاده، رهبری عملیات شرق آمریکا بود.[54] در واقع از همان سال 1344 وی مأمور دائم اداره کل سوم ساواک در آمریکا بود. او در نیمه دوم همان دهه، در مقام رئیس پایگاه ساواک در نیویورک نه تنها به عنوان افسر رابط ساواک با سیا، بلکه به عنوان یک منبع اطلاعاتی با تشکیلات اطلاعات مرکزی همکاری نموده و در پوشش فعالیت‌های دیپلماتیک، عملیات خشونت آمیز ساواک را در آمریکا هدایت می‌کرده است. رفیع‌زاده مورد حمایت شاه و سازمان سیا بود و خدمات فراوانی را برای آنان انجام داد. واشنگتن پست، ساواک را در کنار سازمان‌های اطلاعاتی شیلی و کره‌ جنوبی، به عنوانِ یکی از مخوف‌ترین سازمان‌های اطلاعاتی جهان نام برد که همه‌ی عملیات‌های خود را با همکاری سیا انجام می‌داد.[55] علاوه بر همکاری با سیا، ساواک در تلاش بود تا با سازمان اف. بی. آی. آمریکا (پلیس ایالتی آمریکا) نیز ارتباط برقرار نماید. ساواک دو هدف را در این رابطه تعقیب می‌کرد، اول آن که به اطلاعات ایرانی‌های مقیم آمریکا و به ویژه دانشجویان مخالف شاه به طور کامل دسترسی پیدا کند زیرا اف. بی. آی. اطلاعات دقیق‌تری از ایرانی‌های مقیم در آنجا داشت. دوم آن که بتواند از طریق اف. بی. آی. شبکه‌ی اطلاعاتی خود را علاوه بر واشنگتن، نیویورک، کالیفرنیا و شیکاگو به سایر ایالت‌ها نیز گسترش دهد.[56] اما با ادامه‌ی این شرایط برخی از آمریکایی‌ها نسبت به فعالیت‌های ساواک اعتراضاتی کردند و خواستار توقف فعالیت‌های آنها در آمریکا شدند. حتی در اکتبر 1976(مهر 1355) الفردال اترتون، معاون کسینجر به ملاقات اردشیر زاهدی رفت و به او اعلام داشت، آمریکا هیچ نوع عمل غیر‌قانونی ساواک را در آمریکا تحمل نمی‌کند. اما سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد هیچ دلیلی مبنی بر صحت تهمت‌های وارد شده در مورد اعمال غیرقانونی وجود ندارد و سفارت ایران به ما اطمینان داده که هیچکدام از مقامات ایرانی مرتکب چنین اعمالی نمی‌شوند.[57] در این زمینه گزارش‌های سنای آمریکا نشان می‌دهند که محمدرضا پهلوی طی سه سال پایانی دوران حکومتش، بارها به مقامات آمریکایی گفته بود که اگر از فعالیت‌های جاسوسان ایرانی در آمریکا جلوگیری کنند، او هم متقابلاً مأموران سیا را از ایران بیرون می‌کند.[58] ریچارد هلمز، سفیر آمریکا در ایران در تلگرافی که به هنری کسینجر در سال 1976 فرستاد، نوشت که: «‌...در مورد فعالیتِ جاسوسانِ شاه در آمریکا، نگهداشت جانب احتیاط ضرورت دارد زیرا ما در اینجا در یک محیط اطلاعاتی و جاسوسی به سر می‌بریم و آسیب‌پذیر هستیم...»[59] با این حال ساواک تا زمان انقلاب اسلامی همواره از پشتیبانی و کمک‌های سازمان سیا بهره برده است. 

نقش سازمان سیا در تحولات سیاسی کشور

در راستای سیاست‌های آمریکا، سیا نیز زمینه‌های نفوذ و دخالت خود در بسیاری از امور داخلی ایران از جمله تعیین و انتخاب نخست‌وزیر، مقامات ارتش و انتخاب افراد برای پست‌های مهم و حساس دولتی را افزایش دادند و همچنین در به وجود آمدن نهادهای وابسته به آمریکا نقش فعالی داشتند. بعد از کودتای 28 مرداد که سرلشگر زاهدی با کمک سازمان سیا به مقام نخست‌وزیری رسید، در سال 1339 آمریکا محمدرضا پهلوی را مجبور به پذیرش علی امینی به عنوان نخست‌وزیر، جهت انجام تغیرات مورد نظر آمریکا به نام اصلاحات نمود و این موضوع را شرط اصلی برای پرداخت کمک‌های مالی و وام 35 میلیون دلاری تعیین کرد. آنها پیام‌ها و هشدارهای تند و تهدیدآمیزی را به وی مبنی بر این که اگر اصلاحات اساسی در حکومت انجام نگیرد، زمینه‌ برای ایجاد تحولاتِ سیاسی با تغییر رژیم و برکناری وی از سلطنت و تشکیل جمهوری به ریاست دکتر امینی، انجام خواهد شد را به او می‌رساندند. این پیام‌ها را شعبه‌ی سازمان سیا در ایران به شکل اعلامیه‌هایی تکثیر و توزیع کرده بود.[60] در این مورد نیز نقش سازمان سیا در انتخاب امینی کاملا مشهود بود تا از طریق او سیاست‌های سلطه‌طلبانه‌ی آمریکا را تحت عنوان انقلاب سفید پدید آورد. طبق اسناد ساواک آلن دالس (که بین سال‌های 1953 تا 1961 ریاست سازمان سیا را بر عهده داشت) با امینی دارای سابقه‌ی آشنایی بوده است. [61] دالس در ترکیب هیاتی به نام هیات ماوراء‌بحار در دوران قبل از نخست‌وزیری امینی به ایران وارد شد احتمال دارد که دالس در ملاقات‌های خود با امینی، تحلیل او را از مسائل ایران جویا شده و ارزیابی‌های وی را مورد‌ پسند قرار داده باشد.[62] اما در سال 1340 محمدرضا پهلوی با اعزام اردشیر زاهدی به عنوان سفیرِ خود به آمریکا تلاش‌های گسترده‌ای را برای تماس با مقامات متنفذ دولت کندی برای جلوگیری از حمایت آنان از علی امینی آغاز کرده بود. یکی از اقدامات زاهدی در آمریکا تماس با ریچارد هلمز مقام بلند‌ پایه سازمان سیا بود.[63] از دیگر رویدادهایی که در ایران با کمک این سازمان انجام شد، عملیات سرکوب عشایر جنوب بود که تحت عنوان غائله‌ی فارس، در فروردین ماه 1342 انجام گرفت و سازمان سیا و عوامل آن در ایران نقش فراوانی داشتند. سرهنگ گراتیان یاتسویچ[64] که در تاریخ 17 مهر 1336 به ریاستِ پایگاه سیا در ایران منصوب شده بود به همراه رابرت کومر (کارشناس عالی‌رتبه‌ی سیا در جنگ‌های روستایی) به استان فارس سفر کرد و با تیمسار ورهرام و تیمسار آریانا که مسئول سرکوب قیام عشایر فارس شده بودند، ملاقات نمود. این سفر به خوبی بیانگر نظارت مستقیم سازمان سیا بر این عملیات است.[65] نقش بهرام آریانا در قتل‌عام عشایر جنوب مورد توجه یاتسویچ و هیئت مستشاری آمریکا و محمدرضا پهلوی قرار گرفت و وی به درجه‌ی ارتشبدی رسید. سپس به توصیه‌ی آمریکایی‌ها، آریانا در تاریخ 30 آذرماه 1344 به ریاست ستاد بزرگ ‌ارتشتاران برگزیده شد.[66] به طور کلی یکی از نقش‌های یاتسوویچ به عنوان مأمور سازمان سیا، ارتباطات فعال و گسترده با عناصر سیاسی ایران بوده است. برای دستیابی به این هدف گروه‌های سیاسی همانند کانون مترقی، ایران نوین و... طراحی شدند. در واقع قصد نهایی از تشکیل چنین گروه‌هایی ایجاد یک مجموعه‌ی سیاسی مورد حمایت آمریکا با هدف کمک به اصلاحات ارضی و طرح‌های اقتصادی شاه بود که با عضویت نخبگان تحصیلکرده‌ی متمایل به غرب تأسیس شدند. علاوه ‌بر ‌این وی با ارتباطات خویش در سازمان سیا توانست، جان. اف. کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا را به حمایت از حسنعلی منصور متقاعد سازد. در یک گزارش خیلی محرمانه‌ی ساواک نیز به تاریخ 29 مهر 1342، حسنعلی منصور اظهار داشته: «موضوع نخست‌وزیری من تمام شده است و این مسئله را با آمریکایی‌ها هم حل کرده‌اند.» در سند دیگری از قول سید جلال‌الدین تهرانی آمده است: «... وزیر مختار سفارت آمریکا که از مستاجرینِ حسنعلی منصور، دبیر کل حزب ایران نوین است و با او سر و سری دارد علناً گفته است که من منصور را به نخست‌وزیری خواهم رساند، همان طوری که دکتر علی امینی را نخست وزیر کردم...»[67] پس از ترور منصور در سال 1343، توسط شهید محمد بخارایی، محمدرضا پهلوی در اسفند ماه 1343، امیرعباس هویدا را به جای منصور به نخست وزیری منصوب نمود. به نظر می‌آید که نظر یاتسویچ در انتخاب هویدا بی‌تأثیر نبوده است. وی در وصف دوستی‌اش با منصور و هویدا می‌نویسد: « هویدا را زیاد می‌دیدم، هویدا و منصور سال‌ها با هم همکاری می‌کردند تا بتوانند بدیل قابل ‌قبولی در برابر جبهه‌ی ملی که برای آمریکا و شاه غیرقابل قبول بود، پدید آورند...جلساتشان {در کانون مترقی} در منزلی که در همسایگی خانه‌ی من بود، تشکیل می‌شد که گاهی من هم وقت ناهار در این جلسات شرکت می‌کردم. به گمان من گرچه منصور مغز متفکر جریان بود، اما مغز متفکر جریان هویدا بود.»[68] در این دوران با فعالیت‌های آشکار و نهانِ سازمان سیا، احزاب وابسته به آمریکا یکی پس از دیگری تشکیل شدند؛ از جمله حزب ایران نوین که نهادی برای توسعه و نفوذ آمریکایی‌ها بود و تحت نظر سازمان سیا فعالیت می‌کرد. در اوایل دی 1344 عبدالله والا از اعضای حزبِ مردم، نقل کرد که: «حزب ایران نوین از سازمان سیا الهام می‌گیرد و تصریح کرد که برخی اقدامات این حزب مانند موافقت با تصویب لایحه کاپیتولاسیون، در راستای اهداف آمریکا در ایران است و نیز بسیاری از رهبران این حزب با خواسته‌ها و نظرات آمریکایی‌ها موافقت دارند...» و بدین ترتیب موضوع ارتباط حزب ایران نوین با محافل آمریکایی قابل کتمان نیست. در رابطه با این نظر، ساواک به سندی اشاره می‌کند که در آن شرح داده شده که دکتر کلالی که از رهبران اصلی این حزب می‌باشد و وابسته به سازمان سیا است[69] و مسافرت‌هایی را به آمریکا داشته و با بعضی از مقامات آمریکایی نیز دیدار داشته است. بعضی از افراد آگاه تصریح کردند که حزب ایران نوین ساخته و پرداخته‌ی سیا و آمریکایی‌هاست. ساواک در گزارش‌های خود نوشته است که کیو دبیر اول سفارت آمریکا در تهران و نیز کلنل یاتسویچ رئیس سیا در تهران نقش برجسته‌ای در تأسیس کانون مترقی و حزب ایران نوین بر عهده داشتند. در تاریخ 29 آذر 1345 فاش شد که یاتسویچ در تنظیم اساسنامه‌ی حزب ایران نوین نیز نقش اساسی داشته است. همچنین گزارش‌های ساواک به تاریخ بیستم اسفند 1345 نشان می‌دهد که ارتباط اعضای رده بالای حزب ایران نوین از جمله دکتر کلالی، دکتر گودرزی، هوشنگ پیرنظر معاون شورای عالی استخدام، دکتر مهذب نماینده‌ی مجلس، دکتر کاظم‌زاده معاون سازمان برنامه، خسروانی سفیرکبیر ایران در آمریکا و هوشنگ انصاری وزیر اطلاعات، با مقامات آمریکایی و یاتسویچ تایید شده است. این عده پس از عزیمت یاتسوویچ از ایران همچنان ارتباط خود را با دوستان آمریکایی حفظ کردند. در ادامه‌ی این گزارش آمده است: «...طبق شایعات موجود و اظهار عقیده‌ی بعضی از سیاسیون و رجال و تاییدِ بعضی از جوانان تحصیل کرده در آمریکا، دکتر گودرزی را عضو سازمان سیا دانستند...آقای مهندس رجبیون که یکی از همکلاسی‌های سابق دکتر گودرزی در آمریکا بوده، اظهار داشته است که وی دکتر نیست، وزارت آموزش و پرورش ایران هم وی را دکتر نمی‌شناخته، لکن اخیراً به توصیه‌ی وزارت امور خارجه‌ی آمریکا، یکی از مؤسسات ملی آمریکا به وی دانشنامه‌ی دکترا در رشته‌ی امور اداری داده و شخص مزبور(گودرزی) نیز به واسطه‌ی اعمال نفوذ غیر محسوس (سازمان سیا) در ایران ظرف مدت هفت سال سابقه‌ی خدمت دولتی، یک مرتبه از معاونت قسمت کوچک یکی از اداراتِ سازمان برنامه و سپس وزیر مشاور منصوب گردیده است... از طرفی با نظر سازمان سیا در ایران بوده که وی مأمور تشکیلات جدید امور اداری ایران شده تا به طور غیرمحسوس در کلیه‌ی ادارات و مؤسسات دولتی، افرادِ تحصیل کرده که در آمریکا تربیت شده‌اند، جایگزین سایرین شوند...» ساواک همچنین از ارتباط نزدیک‌تر همسر منوچهر کلالی با سفارت آمریکا در تهران و این که او حدود دو سال با اداره‌ی اطلاعات آمریکا در تهران همکاری می‌کرد، سخن به میان آورده و افزوده که کلالی و همسرش هنوز با آمریکائیان در ارتباط هستند. ساواک در پانزدهم مرداد 1346 باز هم از نقش سیا و آمریکایی‌ها در اداره و راهبری حزب ایران نوین سخن به میان آورد. در تاریخ بیست و سوم شهریور 1346 وجود کمیته‌ای محرمانه در حزب ایران نوین مطرح شد که توسط سیا و مقامات آمریکایی هدایت می‌گردید و تقریباً تمام تصمیمات در حزب ایران نوین توسط آنها گرفته می‌شد. طبق گزارش ساواک این کمیته‌ی محرمانه از طرف مقامات سیاسی آمریکا (سازمان سیا) تقویت می‌شده و به طوری که یکی از اعضای حزب، به نام سبزواری عنوان کرده بود که نقشه‌ی سیاسی این کمیته‌ی آمریکاییان، این بوده که بعد از توفیق کامل در انتخابات مجلس شورای ملی، وزرای دولت را از بین کسانی تعیین کنند که صد در صد در اختیار آنها باشند.[70] این اسناد به خوبی نشان دهنده‌ی این موضوع است که آمریکا چگونه از طریق سازمان سیا با تشکیل احزاب سیاسی مورد نظر خود، اهداف خویش را به منظور در دست داشتنِ کنترل امور کشور انجام می‌دادند. اما سازمان سیا به غیر از دست داشتن برای انتخابِ نخست وزیر و ارتباط‌هایی که با محمدرضا پهلوی و رجال سیاسی ایران داشت، با خیلی از افرادی که پست‌های مهمی را در سازمان‌ها و نهادهای دولتی داشتند نیز ارتباطاتی برقرار کرده بود. در این رابطه یکی از اسناد ساواک به تاریخ 20 / 12 / 1347 به لیست افرادی اشاره می‌کند که منتسب به سازمان سیا بودند و فراماسونرهای ایران این لیست را در جواب به کتابی که اسماعیل رائین درباره‌ی اعضای فرماسونری در ایران نوشته بود، تهیه و منتشر نمودند. در این سند آمده است: «...افرادی مانند جمشید آموزگار وزارت دارایی، صالح ابوسعدی شرکت ملی نفت، امیرخسرو افشار وزارت امورخارجه و... اعضاء لژهای آمریکایی هستند که با سیا تماس دارند یا از مأمورین سیا هستند...»[71] سند دیگری به تاریخ دوم اردیبهشت 1348 از بروز اختلاف در هیئت دولتِ وقت و ایجاد چند دستگی بین آنها (‌به دلیل وابستگی به سیا و فراماسونرها) اشاره می‌کند. در این سند آمده است که «عده‌ای معتقدند که بعضی وزراء وابسته به سازمان سیا می‌باشند؛ از قبیل آموزگار، زاهدی، پرتو، حسن زاهدی، گودرزی و از نخست‌وزیر حرف شنوی ندارند... و در مقابل دولت هویدا از طرف عده‌ای که وابسته به فراماسونری هستند، مانند ستوده، کشفیان، روحانی و نیک‌پی، تقویت می‌شوند...»[72]

آمریکا برای گسترشِ نفوذ و تسلطِ همه جانبه خود بر ایران، طرح‌ها و برنامه‌های متعددی را با کمک مأموران و وابستگانِ سازمان سیا در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعیِ کشور اجرا کردند. یکی از این اقدامات تأسیس سازمان‌های ماسونی، مانند لاینز و کلوب روتاری بود که در ورای فعالیت‌های به ظاهر بشردوستانه، خیریه و شعارهای به اصلاح صلح آمیز، اهداف و آرای پنهان خود را انجام دهند. هدف نهایی آنها جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی، سیاسی و نظامی و تحویل آن به سیا بود. بر اساس اسناد ساواک رادیو پیک ایران، روز شانزدهم مرداد 1348 برنامه‌ای را درباره‌ی باشگاه لاینز پخش کرد که در آن عنوان شد: «یکی از شعبات سیا؛ سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا، باشگاه لاینز است و رسوخ این باشگاه در شئون کشور ما پس از کودتای 28 مرداد میسر شد و تاریخ 16 فروردین 1336 روز آغاز رسمی فعالیت‌های خرابکارانه‌ی این مؤسسه‌ی امپریالیستی در میهن ما است. همچنین شفیق منصور که اهل لبنان و نماینده‌ی سیار لاینز بود، از سی نفر ایرانی دعوت کرد و باشگاه لاینز ایران را بنیان نهاد.» همچنین در این سند نوشته شده که «لاینز، نسخه‌ی ثانی لژهای فراماسونری می‌باشد که سازمان جاسوسی آمریکا با استفاده از تجربه‌ی اینتلیجنت سرویس به وجود آورده است. هم‌اکنون در ایران صدها باشگاه لاینز وجود دارد. سازمان‌های منطقه لاینز در ایران دارای کمیته‌های بهداشت، عمران، کشاورزی و مالی است. با در نظر گرفتنِ این که اکثرِ رؤسای باشگاه‌ها را افسران مورد نظر سیا تشکیل می‌دهند، دایره‌ی فعالیتِ این شبکه‌ی وسیع جاسوسی روشن‌تر می‌شود.»[73] دهه‌ی 1350 قدرت و نفوذ سیا در کشور با ورود ریچارد هلمز رئیس سابق سازمان سیا، به عنوان سفیر جدید آمریکا در ایران، چندین برابر شد. هلمز در دوران ریاستش در سازمان سیا[74] بارها به ایران سفر نمود و ملاقات‌های فراوانی با شاه داشت. ارتشبد فردوست در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «ریچارد هلمز هم در دوران معاونت سیا (1341-1345) و هم در دوران ریاست سیا (1345-1351)، مسافرت‌هایی به تهران داشته است.» هلمز روز اول دی 1351 قبل از ترک سازمان سیا مأموریت یافت تا به عنوان سفیر آمریکا به ایران بیاید و با بهره‌گیری از سوابق دوستی خود با محمدرضا پهلوی فعالیت‌های سیا در منطقه‌ی خلیج فارس را وارد مرحله‌ی جدیدی کند. او پس از ورود به ایران، مسئولیت ریاستِ پایگاه سیا در تهران را به عهده گرفت. او به همراه نیکولاس ناتزیوس مقام کهنه‌کار و مجرب سیا با نام مستعار ویلیام برومل، نقش مهمی در سازماندهی فعالیت‌های سیا در ایران داشتند. در این دوره ایستگاه منطقه‌ای سیا از نیکوزیا (قبرس) به تهران منتقل شد و آمریکا و بریتانیا مهم‌ترین عوامل و امکانات اطلاعاتی خود را در ایران مستقر نمودند و تهران به یکی از فعال‌ترین مراکز جاسوسی جهان بدل شد.[75] در سال 1352 گردهمایی جاسوسان منطقه‌ای سیا در تهران برگزار شد. روزنامه کیهان درباره‌ی کنفرانس سری در تهران و شرکت ریچارد هلمز در این جلسه چنین می‌نویسد: «کنفرانس مأموران آمریکا در کشورهای خاورمیانه و آسیای جنوبی امروز به وسیله کنت راش و با پیام پریزیدنت نیکسون، فعالیت دو روزه‌ای را در تهران آغاز کرد... این کنفرانسِ کاملاً سری و محرمانه امروز، فردا صبح و عصر، مسائل مربوط به خاورمیانه‌ی عربی و به خصوص حوادث و تحولات اخیر این منطقه را بررسی خواهد کرد...»[76] این رویداد نشان دهنده‌ی این مطلب است که اصولاً یکی از محورهای طرح آمریکا برای تبدیلِ ایران به عنوان ژاندارم منطقه، تضمینِ امنیت برای فعالیت‌های جاسوسی سازمان سیا بود.[77] هلمز نقشِ تعیین کننده‌ای را در سازمان سیا اجرا می‌کرد و طبعاً محمدرضا پهلوی در این دوران از حامیِ قدرتمندی در سیا و شورای امنیت ملی آمریکا برخوردار بود و همین عامل در تثبیت و تحکیم موقعیت او نقش مهمی داشت.[78] ریچارد هلمز در گزارشی از کیفیت روابط آمریکا و ایران و تسلط آمریکاییان بر امور کشور چنین می‌نویسد: «...روابط ایران و آمریکا عالی است. در ایران از موقعیت ممتازی برخورداریم و نقش برجسته‌ای در محاسبات سیاست خارجی ایفا می‌کنیم. در تمام امور قابل ملاحظه‌ی منطقه‌ای یا بین‌المللی، ما در واقع دیدهای همانندی داریم و تنها استثنا مربوط می‌شود به تامین و تعیین نفت. مقصود ما تضمین حفظ و تقویت این موقعیت است. در راه رسیدن به این هدف ما در پی سهم متناسبی از تجارت خارجی قدرتمند ایران، طرح‌های بلندپروازانه‌ی اقتصادی آن و ادامه‌ی دسترسی به مواضع برای امکان فعالیت‌های منحصر به فرد جاسوسی و مخابرات می‌باشیم...»[79] پس از روی کارآمدن کارتر در آمریکا، مقامات آمریکایی در سال 1356 خواهان کنار رفتن هویدا و روی کار آمدن جمشید آموزگار به جای وی شدند. به نظر می‌آید سوابق آموزگار در ارتباط با سفارت آمریکا و عضویت در سازمان سیا در این‌باره مؤثر بوده است. [80] اما با وقوع انقلاب اسلامی، آمریکا تعداد فراوانی از منابع و شبکه‌های جاسوسی خود را در ایران از دست داد و سازماندهی دوباره و کشف منابع خبری و اطلاعاتی و جاسوسی از مهمترین اهداف سفارت آمریکا و سازمان سیا در ایران بود. آمریکایی‌ها از روش‌های متفاوت، تلاش می‌کردند تا منابع اطلاعاتی و جاسوسی خود را بار دیگر بازیابی نمایند یکی از این راه‌ها برقرای ارتباط با برخی از اعضای نهضت آزادی از جمله عباس امیر‌انتظام، سخنگوی دولتِ موقتِ مهندس مهدی بازرگان بود. امیر‌انتظام از دهه 1340 با جورج کیو (‌با نام مستعار ژوزف. دبلیو آدلستیک)، معاون سابق قرارگاه سیا در تهران و همچنین جان استمپل، مأمور سیا که در اسناد از او به عنوان کارشناس سیاسی نام برده شده، در ارتباط بوده است. حتی زمانی که وی به عنوان سفیر به سوئد اعزام شد، راحت‌تر و به دور از فشارهای داخلی توانست با آنها در ارتباط باشد.[81] نامِ رمز امیر‌انتظام در اسناد سازمان سیا، «اس.دی.پلاد / 1 و س. د. آهسته رو» بوده است.[82] از دیگر اعضای نهضت آزادی که با استمپل مأمور سازمان سیا ملاقات و دیدار داشته، محمد توسلی بوده است.[83] همچنین سایر افراد این حزب که با سیا ارتباط داشتند عبارت بودند از: دکتر عایدی، شهشهانی و فرهاد بهبهانی.[84] البته هدف اصلی آنها میانه‌رو کردن جریانِ انقلاب و تلاش برای خارج کردن سیاست داخلی و خارجیِ ایران از حیطه‌ی نفوذ خط‌مشیِ انقلابی حضرت امام خمینی (ره) و تلاش برای به مصالحه‌کشاندن ایشان، دریافت اخبار و به وجود آوردن منابع خبری جهت اطلاع دقیق از اوضاع مملکت، از جمله کوشش‌های آمریکا با کمک عوامل سازمان سیا بود.[85] در واقع مقامات کاخ سفید حساب ویژه‌ای را روی شخصیت‌های میانه‌رو باز کرده بودند.[86] در اسناد لانه‌ی جاسوسی، از قول استمپل از مأموران سازمان سیا آمده است: «‌در ملاقات مورخ 7 جولای با آقای امیرانتظام معاون نخست وزیر، تمایلات آمریکا را برای عادی کردن روابط با ایران، مجدداً متذکر شدم. من از امیر‌انتظام به خصوص در مورد اقداماتش برای آسان نمودن حرکت به طرفِ عادی کردن روابط مفید و دو جانبه در دوره‌ی بعد از انقلاب تشکر کردم...»[87] در سند سری دیگری به تاریخ 8 آگوست 1979 (17 مرداد 1358) سایروس ونس گزارشی از تبادل اطلاعات امیرانتظام[88] در مقام سفیر ایران در سوئد با مأموران سازمان سیا از جمله استمپل نقل نموده است. در این سند آمده است: «در اثنای گفتگوهایی که بین سفیر ایران در سوئد (انتظام) و افسر خدمات خارجی (استمپل) در مورخه‌ی پنجم اوت در استکهلم انجام گرفت، انتظام قویاً تمایل دولت موقت را برای مبادله‌ی اطلاعاتی که مربوط به حمایت دولت‌های خارجی از تهدیدات داخلی ایران است، خواستار شد...در روز بعد استمپل افسر سابق CIA در تهران، آقای جرج کیو[89] را به انتظام معرفی کرد تا اهداف این تبادل اطلاعات و زمینه‌ها را برای او توضیح بدهد. انتظام گفت که دولت موقت می‌خواهد این اطلاعات در تهران مبادله شود چرا که به صحنه‌ی عملیات نزدیک‌تر است کیو گفت که دولت آمریکا مأمور ارشد اطلاعاتی خود را به تهران خواهد فرستاد و کاردار {آمریکا} در تهران، هماهنگی‌های لازم را به عمل خواهد آورد... کیو گفت که این برنامه را هر 3 یا 6 ماه انجام خواهد داد...»[90] همان طور که مشخص است، انتظام نقشِ فعالی در ارائه‌ی اطلاعات به سازمان سیا و آمریکا داشته است و اسناد فراوانی در این رابطه وجود دارد[91]در اسناد لانه جاسوسی به فرد دیگری به نام مقدم‌مراغه‌ای اشاره شده که با آمریکایی‌ها در تماس بوده است: «...مقدم‌مراغه‌ای، عضو مجلس خبرگان در بررسی قانون اساسی است. او طی بحث‌های گوناگون که درباره‌ی مسائل مختلف در تاریخ سپتامبر داشته‌ایم در پاسخ به این سوال که آمریکا چگونه می‌تواند روابط خود را با ایران بهبود بخشد؟ گفت: کاردار آمریکا هر چه زودتر با {امام} خمینی تماس بگیرد....» در حقیقت افرادی مانند امیر‌انتظام و مقدم‌مراغه‌ای منابع اطلاعاتی و تحلیلگران بخش سیاسی CIA و سفارت بوده‌اند و مسائل مهم مملکتی را در اختیار سفارت قرار می‌داده‌اند.[92] البته مشخص است که ارتباط سازمان سیا، محدود به این دو نفر نبوده است و قطعاً مأموران سیا با افراد دیگری[93] نیز در ارتباط بوده‌اند و از آنها به عنوان منابع اطلاعاتی خود استفاده می‌کردند.

پایگاه‌های جاسوسی آمریکا در ایران

الف) سازمان سیا و سفارت آمریکا

سیا از آغاز حضورش در ایران همکاری نزدیکی با سفارت آمریکا در تهران داشت و بخشی از سفارت، در اختیار مأموران سیا قرار داشت.[94] لانه جاسوسی دارای بخش‌های مختلفی بوده که هرکدام از آنها کارکردهای متفاوتی داشتند یک بخش به منظور پوشش و تجزیه و تحلیل مسائل و موضوعات مهمی مانند تهیه و ارسال گزارش پیرامون وضعیت دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و فعالیت‌های سیاسی آنان، فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی در داخل و خارج ایران، سیاست منطقه‌ای ایران و مواضعش در قبال اقیانوس هند و خلیج‌ فارس، بیوگرافی مقامات و شخصیت‌های سیاسی، مذهبی ایران و ارائه‌ی طرح‌های مختلف در مورد مسائل سیاسی ایران به مقامات حکومت پهلوی و روابط ایران با کشورهای خارجی به خصوص ایالات متحده، از مهمترین وظایف بخش امور سیاسی لانه جاسوسی بوده است[95] آنها همچنین از مرکز الکترونیک و کامپیوتری سفارت که در داخل یک گاوصندوق چند اتاقه قرار داشته، می‌توانستند مستقیماً با دستگاه‌های بسیار قوی تلفن و تلکس و تلگراف، با آمریکا تماس بگیرند و اطلاعات را در اسرع وقت، رد و بدل کنند.[96] بخش سیاسی، نظامی لانه جاسوسی نیز فروش هنگفت تسلیحات و تجهیزات نظامی آمریکا به ایران که در دهه‌ی هفتاد میلادی افزایش فوق‌العاده پیدا کرده بود، وظیفه‌ی این بخش مطالعه و بررسی درباره‌ی نیازهای تسلیحاتی و نظامی ایران و همچنین ارائه‌ی طرح‌های مختلف در رابطه با انعقاد قراردادهای نظامی و اقتصادی مربوط به صدور تجهیزات نظامی به ایران بوده است و مشاور سیاسی، نظامی سفیر ایالات متحده آمریکا را به طور مستمر و دقیق در جریان رویدادها و مسائل مربوط به فروش تسلیحات قرار می‌داد. این بخش نقش عمده‌ای در افزایش صدور تسلیحات آمریکا به ایران داشت و به لحاظ اهمیتی که داشته است، به مراکز مرتبط مانند ریاست جمهوری، وزارت دفاع، وزارت امور خارجه آمریکا که مسئولیت کنترل فروش‌های تسلیحاتی و نظامی خارجی ایران را داشته، در ارتباط دائمی بوده است. علاوه بر این در کنسولگری آمریکا در شهرهای تبریز، اصفهان و شیراز نیز نماینده داشت که مهمترین وظیفه‌ی آنها جمع آوری اخبار و اطلاعات و ارائه آن به لانه‌ی جاسوسی در تهران بوده است. کنسولگری آمریکا در تبریز، در محوطه‌ای وسیع و جالب توجه واقع شده بود و به دلیل واقع شدن در تبریز، مرکز استان آذربایجان شرقی که در نزدیکی مرزهای اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار گرفته بود برای ایالات متحده آمریکا اهمیت فراوانی داشت. این واحد، اخبار و اطلاعات منطقه‌ای مهمی را برای سفارت آمریکا در تهران ارسال می‌کرد. در اصفهان، به سبب وجود مجتمع‌ها و کارخانجات صنعتی- نظامی و همچنین مراکز مذهبی و آموزشی، به اهمیت وجود کنسولگری آمریکا در اصفهان می‌افزود. همزمان با تعطیلی کنسولگری آمریکا در خرمشهر به سال 1975 در سپتامبر همان سال کنسولگری در شیراز افتتاح شد که فعالیت‌های مربوط به خدمات روادید را انجام می‌داد اما در اصل وظیفه‌ی اصلی آن، ارائه‌ی گزارش‌هایی پیرامون بنادر و مراکز مهم تولید نفتِ جنوب ایران و نظارت بر رویدادهای سیاسی و اقتصادی منطقه‌ی جنوب بوده است و تحت پوشش فعالیت‌های دیپلماسی اخبار و اطلاعات پیرامون مسائل سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی را در قالب‌های طبقه بندی شده، تهیه و پس از انجام تحلیل به سفارت آمریکا در تهران ارائه می‌کرد.[97]

ب) پایگاه‌های جاسوسی سیا در شهرهای ایران

‌یکی از مهمترین دلایلِ گسترش فعالیت و حضور سیا در ایران، رقابت و مبارزه‌ی اطلاعاتی- جاسوسی با کا.گ.ب بود. آمریکا می‌دانست که مرزهای شمالی ایران در مجاورت مرزهای جنوبی شوروی برای فعالیت‌های جاسوسی بر ضد آن کشور، موقعیت کم‌نظیری ایجاد کرده است. به همین دلیل در سال 1334 شمسی، آمریکا به سرعت به کار نصب و راه‌اندازی دستگاه‌های استراق سمع الکترونیکی و سیستم‌های خبرگیری و جاسوسی فوق ‌مدرن اقدام کرد تا علاوه بر کنترلِ فعالیت‌های جاسوسی شوروی، از مجموعه فعالیت‌های تکنولوژیکی، نظامی، موشکی و... آن اطلاع یابد. در این ایستگاه‌های استراق سمع و جاسوسی، دستگاه‌های پیشرفته‌ای نصب شده بود که گفته می‌شد کارایی آن برای قرن 21 میلادی هم پیش‌بینی شده بود. این ایستگاه‌ها در صفی‌آباد بهشهر، کبکان خراسان و پارس آباد مغان قرار داشت. [98] همچنین یک دستگاه استراق سمع و شنود ارتباطات بی‌سیم نیز در یک پادگان نیروی دریایی در انزلی دایر شد که به نظارت و رهگیری مخابرات شوروی در عمق خاک آن کشور می‌پرداخت.[99] علاوه بر ایستگاه‌های جاسوسی در شمال و شمال شرق کشور، در برخی نقاط حساس و استراتژیک جنوب ایران نیز تجهیزات جاسوسی و راداری سیا نصب شده بود که مهمترین آن در چابهار و بندرعباس قرار داشت.[100] فعالیت کارکنان سازمان سیا در این پایگاه‌ها، با موافقت محمدرضا پهلوی و کمک تعدادی از نیروهای ارتش به آنها همراه بود. تیمسار هاشم برنجیان، رئیس ضد اطلاعات نیروی هوایی، درباره‌ی همکاری با عوامل سیا در این ایستگاه‌ها، در دادگاه انقلاب اسلامی چنین اظهار می‌دارد: «این اتهام (همکاری با سیا) سرچشمه می‌گیرد از زمانِ درست ‌شدن پایگاه‌های جاسوسی بهشهر و بعد از چند سال کبکان. در آن سال فرمانده‌ی نیروی هوایی پیش من آمد و گفت شاه، باغ شخصی خود را در صفی آباد بهشهر به سیا داده و رئیس پرسنلی را صدا کرد و این موضع را به اطلاع آنها رسانید. او گفت: آنها ضمن آن که کارهای خود را می‌کنند، نیروی هوایی هر سال عده‌ای در حدود 250 نفر دانشجو به آنها معرفی می‌کند و من هم افراد مورد اعتماد را برای حفاظت آنها به بهشهر می‌فرستم کارهایی که من در این مدت کرده‌ام، یا فرستادن کارگر و پرسنل بود و یا مسائل خدماتی و حفاظتی؛ کارهایی که آنها انجام می‌دادند مربوط به خودشان بود ولی مسلما آنها از شاه اجازه گرفته بودند زیرا زمینِ پایگاه، ملک اختصاصی شاه بود و ارتباطی به نیروی هوایی نداشت و افسری از ضد اطلاعات هوایی به آنجا نرفته بود و هر بار که لازم بود یک نفر غیر نظامی می‌آمد و احتیاجات پایگاه را با من در میان می‌گذاشت که من هم به مسئولان پست‌های مختلف منعکس می‌کردم و آنها می‌رفتند، این غیرنظامیان هر دو سه سال یک بار عوض می‌شدند من فقط یک واسطه بین فرماندهی نیروی هوایی و این پایگاه‌ها بودم و هیچ‌گاه من رابطه‌ی مستقیمی با آمریکایی‌ها نداشتم و هیچ‌گاه هم مستشاری در کنار من قرار نمی‌گرفت ارتباط من همین بود و بس. اما آنچه مسلم است، آمریکایی‌ها در بهشهر و کبکان، پایگاه‌هایی داشتند که این پایگاه‌ها آنقدر عظیم بود که از دوازده کیلومتری دیده می‌شد و طبیعی است اینچنین خبرگیری مربوط به داخل نبود و هر شخص حرفه‌ای می‌دانست که برای داخل نبوده است.»[101] ویلیام سولیوان آخرین سفیر ایالات متحده‌ی آمریکا در ایران درباره‌ی پایگاه‌های حساس و استراتژیک مذکور می‌نویسد: «آنچه از نظر واشنگتن خیلی حائز اهمیت بود، موافقت ایران با استقرار ایستگاه نیرومند جاسوسی و خبرگیری در شمال ایران بود، بدین وسیله این دو ایستگاه، تمام فعالیت‌های نظامی روس‌ها را در جمهوری‌های آسیای مرکزی به خصوص آزمایش موشکی آنها را تحت ‌نظر داشتیم و دستگاه‌های الکترونیکی بسیار دقیق و حساس این ایستگاه‌ها، تمام پیام‌ها و مخابرات الکترونیکی روس‌ها را در تمام منطقه تا خلیج فارس ضبط می‌کرد. این ایستگاه‌ها به وسیله‌ی کارشناسان فنی غیر‌نظامی در قلب جنگل‌های دورافتاده‌ی شمال ایران کار می‌کرد و با ‌ارزش‌ترین اطلاعات نظامی را برای مقابله با تهدید شوروی در این منطقه‌ی حساس جهان در اختیار ما می‌گذاشت.»[102] بین این پایگاه‌ها، کبکان موقعیت حساس‌تری را داشت. یک تحلیلگر اطلاعاتی سابق سیا در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی واشنگتن‌پست در مورد پایگاه کبکان توضیح می‌دهد که این ایستگاه استراق سمع، در ارتفاع 6500 پا (معادل 1981 متر) در کوهستان‌های خراسان و در موقعیتی مناسب قرار داشت و بسیار به مرزهای شوروی سابق نزدیک بود. در این پایگاه از آنتن‌های پیشرفته‌ای برای دریافت سیگنال‌های الکترونیکیِ ناشی از آزمایش موشک‌های شوروی (واقع در 650 مایلی (معادل 1046 کیلومتر) در منطقه‌ی تیوراتام قزاقستان) استفاده می‌شد. تعدادی از کارکنان فنی سازمان سیا در این پایگاه کار می‌کردند و حقوق آنها از طرف CIA پرداخت می‌شد.[103] مایکل لدین از اعضای برجسته‌ی سفارت آمریکا در تهران که فعالیت عمده‌اش در زمینه فعالیت‌های سیا در ایران بود، دلیل اصلی امتناع از نصب دستگاه‌های استراق سمع آمریکا در نقاط دیگر ایران را هراس از تحریک احساسات ضد آمریکایی ایرانی‌ها می‌دانست. اداره‌ی کل چهارم ساواک مأمور حفاظت و مراقبت از رادارهای جاسوسی آمریکا بود که در واقع از این طریق به بخشی از تعهدات بی‌شمار خود به سیا و موساد عمل می‌کرد. اما در روزهای انقلاب، آمریکا با تمام توان به دنبال خارج کردن اطلاعات، تجهیزات، کارکنان این دو پایگاه بود. به این منظور ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در ایران، به عباس امیرانتظام (معاون نخست‌وزیر وقت مهندس بازرگان) نامه‌ای نوشت و در آن درخواست نمود تا از تجهیزات ایستگاه‌های هوایی کبکان و بهشهر، حفاظت شود. به ویژه این که بیست و دو نفر از تکنسین‌های پایگاه کبکان نیز توسط نیروهای انقلابی، تحت حفاظت قرار داشتند.[104] با کمک‌های عباس امیرانتظام، اعضای سفارت آمریکا توانستند آنها را از خاک ایران فراری بدهند و در تاریخ 18 بهمن 1357، یک هواپیمای C-130 نیروی هوایی ارتش به همراه دو تن از اعضای سفارت آمریکا برای آزاد کردن این افراد، به سمت پایگاه درگز حرکت کرد. در همین رابطه در سندی اطلاعاتی و با عنوان «غیر قابل رویت برای خارجیان» که از سفارت کشف شد، شرح دقیق این ماجرا، گزارش شده است که نشان می‌دهد که بدون نامه امیرانتظام و اقدامات تیمسار اصغر ایمانیان فرمانده نیروی هوایی، این فرار به هیچ وجه میسر نبود. در جمله‌ی پایانی این گزارش آمده: «‌بدون دوستی نزدیکی که بین تیمسار ایمانیان و افراد نخست‌وزیری بود، به احتمال زیاد گروه نمی‌توانست پرواز کند.»[105] پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایگاه‌های جاسوسی سیا در ایران تا دو سه ماهِ نخستِ پیروزی انقلاب اسلامی برچیده شدند. روزنامه اطلاعات مورخ 10 اسفند 1357 گزارشی مبنی بر سقوط پایگاه جاسوسی آمریکا در ایران که بین کلارآباد و متل قو، نزدیک رودخانه تلوسر در مجاورت اردوگاه نظامی ساواک واقع در غرب چالوس قرار داشت را توسط کمیته‌های انقلاب اعلام کرد.[106] روزنامه اطلاعات در 12 اسفند 1357 در این‌باره نوشت: «آمریکایی‌ها با از دست دادن پایگاه‌های استراق سمع در شمال ایران، با شکست بزرگی مواجه شده‌اند. منابع آمریکایی گفته‌اند، قبل از آن که 20 کارشناس آمریکایی با یک هواپیمای ارتش ایران این پایگاه را به مقصد تهران ترک کنند، تجهیزات الکترونیکی 500 میلیون دلاری این پایگاه را منهدم کرده‌اند. آمریکایی‌ها از این پایگاه که در 60 کیلومتری مرزهای شوروی قرار داشت، برای ضبط علائم رادیویی مرکز فضایی شوروی در تیوراتام استفاده می‌کردند. از بین رفتن این دستگاه‌های استراق ‌سمع، سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا را در ردگیری موشک‌های شوروی با مشکل بزرگی روبرو کرد.»[107] روزنامه کیهان هم گزارش داد که «یک پایگاه مخفی جاسوسی آمریکا و اسرائیل که تحت پوشش یک شرکت ساختمانی کار می‌کرد، در منطقه‌ی پارس‌آباد مغان در 3 کیلومتری مرز ایران و شوروی کشف شده است. کارشناسان آمریکا و اسرائیل پیش از ترک این پایگاه جاسوسی اسباب و لوازم پیچیده‌ی آن را تخریب کرده بودند. دستگاه‌های این شبکه که رادارهای قوی داشت، شب‌ها به کار می‌افتاد و به گردآوری اطلاعاتی درباره‌ی فعالیت‌های داخل خاک شوروی می‌پرداخت.»[108] آمریکایی‌ها در اواسط فروردین 1358 صراحتاً اعلام کردند که دوران فعالیت های جاسوسی و اطلاتی آنها در ایران تمام شده و آنها قصد دارند این پایگاه‌ها را در ترکیه راه اندازی کنند.[109] پس از آن که ایران به عنوان مهم‌ترین ایستگاه سیا در خاورمیانه از حیطه‌ی نفوذ آمریکا خارج گردید، ایستگاه خاورمیانه‌ی سیا از ایران به قبرس منتقل شد.[110]

طرح کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی توسط سازمان سیا

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر لانه‌ی جاسوسی، کاخ سفید با مشورت با کارشناسان در سازمان سیا به این نتیجه رسیدند که تکرار کودتای دیگری بعد از کودتای 28 مرداد 1332 می‌تواند برای به دست آوردن آنچه که در ایران از دست داده بودند، نتیجه بخش باشد. لذا همزمان با تجاوز آمریکا به طبس، سازمان سیا از طریق شاپور بختیار در تدارک کودتای نوژه بود.[111] آمریکا به کودتای نوژه امید فراوانی داشت. این کودتا از لحاظ تجهیزات نظامی که قرار بود از داخل و خارج در جریان آن به کار گرفته شود، در تاریخ کودتاهای جهان بی‌سابقه بود و چنان دقیق طرح‌ریزی شده بود که سیا موفقیت آن را قطعی می‌دانست. امید به موفقیت در این کودتا به حدی بود که حتی اعلامیه‌ی پیروزی آن را نیز آماده کردند.[112] قرار بود در آذرماه 1359 کودتا را از پایگاه هوایی شهید نوژه آغاز کنند.[113] چند ماه قبل از کودتا کارشناسانی به منظور سازماندهی کودتا و انجام نبردهای خیابانی با گذرنامه‌های انگلیسی و جمهوری آلمان فدرال و دیگر کشورهای متحد آمریکا به عنوان جهانگرد به ایران آمدند و به آموزش عناصر کودتاچی و آماده کردن آنها برای عملیات علیه نظام جمهوری اسلامی پرداختند. در این میان حداقل صد نفر از اعضای سازمان سیا، وارد ایران شدند. هدف کودتاگران این بود که با هماهنگی ارتش بعث عراق در تاریخ 19 تیر 1359 و در ساعت مقرر وارد حریم هوایی منطقه شوند و در پی عملیات هوایی رژیم بعث، آژیر قرمز پایگاه که رمز شروع کودتا بود به صدا درآید و پرسنل هواپیماها را مسلح و آماده‌ی پرواز نمایند تا اهداف از پیش تعیین شده در تهران را بمباران کنند. همچنین به نفوذی‌های نیروی زمینی نیز دستور داده شده بود تا اماکن مورد نظر را تسخیر کنند. ستوان دوم ناصر رکنی، یکی از عوامل کودتا در اعترافات خود در مورد نقش آمریکا و سازمان سیا و همکاری بختیار در این کودتا می‌گوید: «اگر آمریکا در این کودتا نقشی به عهده نداشت، اصلاً نطفه‌ی کودتا تشکیل نمی‌شد.» او ادامه می‌دهد: «دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب، اولین تماس بین مأموران سیا و یکی از دوستان بنی‌عامری در اروپا برقرار شد و آنها بنی‌عامری را در خط بختیار قرار دادند. تمام هماهنگی‌های لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام می‌گرفت.» هماهنگی لازم بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق، توسط نماینده‌ی سیا که در دفتر بختیار در پاریس است انجام می‌گرفته است....تأمین هزینه‌های مادی چه به صورت مستقیم (احتمالاً) و چه به صورت غیرمستقیم (حتماً) نظیر چک ده میلیون دلاری عربستان سعودی، توسط آمریکا صورت گرفته است. تغییرات لازم در حق تقدم نقشه‌ها (جابه جا نمودن حق تقدم حمله‌ی مصر و عراق به ایران با نقشه‌ی کودتا) توسط سیا انجام می‌شده است...»[114] اما طرح کودتای نوژه قبل از وقوع توسط نیروهای ایرانی کشف و خنثی شد. کمی قبل از اجرای کودتا هم خلبانی که مسئول بمب‌گذاری در بیت امام بود به نزد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رفت و ایشان را از طرح کودتا آگاه نمود. ایشان در خاطرات خود راجع به این موضوع می‌فرمایند: «شبی حدود اذان صبح دیدم که در منزل ما را به شدت می‌زنند. آقای مقدم از پاسداران منزل آمد و گفت که یک شخص ارتشی آمده و می‌گوید با شما کار واجبی دارم و فقط هم به شخص شما می‌گوید. من به داخل حیاط آمدم و این خلبان را که آثار خستگی و بی‌خوابی در وی مشهود بود، دیدم. او به من گفت که قرار است کودتا انجام شود و در پاسخ سوال من در مورد چگونگی اطلاع وی از آن، شرح ماجرا را تعریف کرد. اتفاقاً همان شب آقای هاشمی هم منزل ما بود. پس از پرس و جو از آن خلبان برای تخلیه‌ی اطلاعاتی وی به آقای محسن رضایی که آن زمان مسئول اطلاعات سپاه بود، تلفن کردم و او به همراه یک نفر دیگر آمد و اطلاعات لازم را به دست آورد.»[115] با افشا شدن طرح کودتا، آمریکا و سازمان سیا با شکست دیگری روبرو شدند.

آمریکا و سازمان سیا با وجود ناکامی‌های متعدد در نقشه‌های خود باز هم در تلاش بودند تا به نظام نوپای جمهوری اسلامی ضربه وارد کنند. این بار سازمان سیا مأمور شد تا در جریان جنگ تحمیلی با قرار دادن اطلاعات مهم نظامی به عراقی‌ها، ایران را با خطری جدی روبرو کند. ماکس پری در این مورد می‌نویسد: «در ماه اوت 1986 (مرداد 1365) سازمان سیا یک سیستم بسیار پیچیده و امن ایجاد کرد که واشنگتن را مستقیماً به عراق وصل می‌کرد. برای دو ماه متوالی صدام حسین از طریق ایستگاه بغداد، اطلاعات مستقیمی درباره‌ی آرایش‌های نظامی ایران کسب می‌کرد... این مرکز همچنین قادر بود اطلاعات بسیار دقیقی را برای فرماندهان عراق تهیه کند...این اطلاعات برای آن ارائه می‌شدند که فعالانه به رژیم عراق علیه ایران برتری و امتیاز بدهد...» یکی دیگر از مأموران سابق سازمان سیا به نام دوآن کلاریچ در کتاب خاطرات خود به این مساله اشاره کرده و می‌نویسد: «مسئولیت جدید من در سیا عملیات ضد تروریستی بود. من و{همکارم} والاس در اوایل بهار 1986 (1365شمسی) در اوج درگیری خونین عراق و ایران، سفر مخفیانه‌ی خود را {برای} دیدار با دیکتاتور عراق، صدام حسین به بغداد آغاز کردیم علت این مأموریت را باید در سیاست‌های واشنگتن جستجو کرد. نگرانی آمریکا از سیاست خارجی مبتنی بر مذهب ایران و سرسختی آن و امکان شکست عراق، آمریکا را به حمایت کامل از بغداد سوق داد تا با فراهم آوردن کمک‌های اطلاعاتی و جاسوسی، ماشین جنگی عراق را سرپا نگه دارد. عراق نیز در مقابل ارائه‌ی این کمک‌ها، بایستی فعالیت‌های تروریستی خود را در جهان متوقف می‌کرد و از پناه دادن به تروریست‌ها {مخالفان دولت آمریکا} در خاک خود سرباز می‌زد و اطلاعات لازم را درباره‌ی فعالیت‌های آنان در اختیار ایالات متحده می‌گذاشت....»[116] البته بدیهی است که نگرانی آمریکا از حضور تروریست‌ها این بود که در یک شرایط غیر‌قابل کنترل، این گونه نیروها علیه منافع آمریکا یا دوستان منطقه‌ای آن اقدامی نکنند. کلاریچ همچنین به نقش سازمان سیا در ارائه‌ی اطلاعات مهم و حساس از نیروهای ایرانی به عراقی‌ها، در شرایطی اشاره می‌کند که نیروهای ایران با قدرت در حال پیش‌روی هستند و آمریکایی‌ها نگران شکست عراقی‌ها هستند. او در این‌باره می‌افزاید: «.. ما اطلاعات جاسوسی لازم را در اختیار عراق گذاشته بودیم تا در عملیات جنگی به ویژه رزم هوایی از آنها بهره بگیرد. ایرانی‌ها مدتی بود که بغداد را به موشکِ اسکاد بسته بودند. طبعاً مراکز فرماندهیِ استخبارات از اهداف آنها به شمار می‌رفت. مقامات بغدادی از جمله بارک فاضل رئیس اداره‌ی استخبارات عراق در دیدار با مقامات سازمان سیا به نارسایی حمایت اطلاعاتی آمریکا متوسل شد. یکی از دلایل سفر مقامات سیا به بغداد موضوع حمایت اطلاعاتی بود. در آن وقت عراقی‌ها به شدت تحت فشار قرار داشتند و ایرانی‌ها با موفقیت آنها را به عقب رانده بودند. شبه جزیره‌ی فاو در جنوب بندر مهم بصره به تصرف ایران درآمده بود. اگر ایرانی‌ها عراق را در فاو شکست می‌دادند، به راحتی می‌توانستند به بصره هجوم بیاورند و سرنوشت نظام حاکم بر عراق به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. بارک از نارسایی اطلاعات ما در این جبهه شکایت می‌کرد و به طور مشخص‌تر از ناتوانی نیروی هوایی عراق در حمله به تأسیسات نفتی ایران و اهداف نظامی در پشت جبهه شکایت داشت...»[117] اما با همه‌ی حمایت‌ها و پشتیبانی‌های تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا و سازمان سیا از رژیم بعث عراق، ایران در جبهه‌های نبرد پیروزی‌های گسترده‌ای را کسب می‌کرد. به طوری که سنای آمریکا در متن گزارش سالیانه‌ی سال 1987 بهترین راه برای جلوگیری از شکست رژیم بعث عراق و حفظ حیثیت سیاسی آمریکا را پایان دادن به جنگ با ایران از طریق تلاش هماهنگ جامعه‌ی بین‌المللی عنوان کرد.[118]

پی‌نوشت‌ها:

 [1]‌. ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1357-1335)، مظفر شاهدی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، صفحه 165.

.[2]‌‌‌ روابط ایران و آمریکا (بررسی روابط اقتصادی، نظامی ایران و ایالات متحده‌ی آمریکا)، یوسف ترابی، نشر عروج، چاپ دوم، صفحه 15.

[3]. اداره‌ی سرویس استراتژیک، Office of Strategic Services (OSS)یک نهادِ اطلاعات نظامی بود که در زمان جنگ دوم جهانی تأسیس شد و تحت فرماندهی ویلیام دانوان قرار داشت. (National Archives military records به آدرس www.archives.gov / reserch / military)

[4]‌. تاریخ سازمان سیا و تحولات جهانی، (تاریخ تشکیل، عملیات‌های مهم، افراد سرشناس، رؤسای سازمان، چارت سازمانی و رسوایی‌های آن)، گردآوری و ترجمه: حمید عشقی، چاپ اول، انتشارات آرمان رشد و ابر و باد، صفحات 13، 14، 15.

[5]‌. سایت ویکی پدیای انگلیسی به آدرس:

http: /  /  en.m.wikipedia.org / wiki / Central-Intelligence-Agency.

[6]‌. ترابی، همان، صفحات 153 و 154.

[7]‌. همان، صفحه 164.

[8]‌. شاهدی، همان، صفحه 165.

[9]‌ Iran, Britain and operation boot به آدرس : www.historytoday.com.

[10]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، چاپ سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، صفحه 201.

[11]‌. شاهدی، صفحه 168.

[12]‌. به نقل از سایت روزنامه نیویورک تایمز و مقاله با عنوان: secrets of history, the CIA in IRAN  و به آدرس: archive.nytimes.com.

[13]. Operation Ajax

 

[14]‌. مجموعه مقالات و اسناد آرشیو امنیت ملی آمریکا، مقاله با عنوان: CIA confirms role in 1953 IRAN coup و به آدرس http: /  / nsarchive2.gwu.edu.

[15]. ‌دکتر دونالد ‌نیوتن ویلبر (Donald Newton Wilber) یکی از سازمان‌دهنده‌های اصلی عملیات آژاکس بود. وی در اواخر آوریل 1953 به نیکوزیا رفت و با همکاری تنگاتنگ سرویس اطلاعاتی بریتانیا، نقشه‌ای برای براندازی دکتر مصدق طرح کرد. گروهِ تحت فرمان وی، مسئول ارسال امکانات ارتباطی به پایگاه سازمان سیا در تهران (برای ایجاد ارتباط بین تهران، نیکوزیا و واشنگتن) بود. علاوه بر این ویلبر، مسئولیت مراحل جنگ روانی را در کودتا بر عهده داشت. ویلبر در سرتاسرِ عملیات با گروه هنری سیا برای تبلیغات منفی علیه مصدق، همکاری نمود (سازمان سیا در ایران، ویراستار کریستوفر جی پتریک، مترجمان غلام‌عباس ذوالفقاری و اعظم اصغری، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد محلات؛ دانشکده علوم انسانی، نسخه الکترونیکی، صفحات 30 و 42)

[16]‌. کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt) رئیس بخش خاور نزدیک سازمان سیا بود. وی از طرف آلن دالس رئیس سازمان سیا وظیفه داشت تا دکتر مصدق را عزل و قدرت شاه را به وی برگرداند. روزولت در کتاب خود به نام "1979" درباره‌ی این عملیات می‌نویسد: «شاه در رابطه با در دست گرفتن قدرت می‌گوید: من تخت خود را مدیون خدا، ملتم، ارتشم و شما هستم. منظور شاه از شما، من و دو کشور بریتانیا و ایالات متحده آمریکا بود که من نمایندگی‌شان را بر عهده داشتم.....» (همان: صفحه 34 و عشقی، همان: صفحه 56)

[17]‌. پایگاه آرشیو امنیت ملی آمریکا، مقاله با عنوان:

" 1953 Iran coup: new U.S documents confirm British approached U.S in late 1952 about ousting Mosaddeq." http: /  / nsarchive.gwu / briefing-book / iran.

[18]‌.پنهانکاری ودموکراسی،استانسفیلدترنر،ترجمه حسین ابوترابیان،انتشارات اطلاعات،صفحه 116.

[19]‌. نمایندگان سازمان اطلاعات بریتانیا عبارت بودند از: کریستوفر مونتاگیو وودهاوس (رئیس وقت قرارگاه سازمان اطلاعات بریتانیا در تهران) و همچنین ساموئل فال و جان بروس لاکهارت (هر دو از اعضای سازمان اطلاعاتی انگلیس) بودند (سازمان سیا در ایران، کریستوفر. جی. پتریک، صفحه: 26)

[20]‌. نمایندگان سازمان سیا در این جلسه، کرمیت روزولت (رئیس بخش خاور نزدیک و آفریقا)، جان اچ. لیویت (رئیس شعبه‌ی ایران)، جان دبلیو پندلتون (نائب رئیس شعبه) و جیمز ای دارلینگ (رئیس گروه شبه نظامی بخش خاور نزدیک و آفریقا)، همان.

[21]‌. همان: صفحات 26 و 27.

[22]‌. از آغاز، همکاری شاه بخش اصلی نقشه محسوب می‌شد تا اقدامات سازمان سیا را در ایران به سرعت سازماندهی کند. نمایندگان سازمان سیا برای گفتگو با شاه، سرلشگر اچ. نورمن شوارتسکف و کرمیت روزولت بودند. اسدالله رشیدیان نیز مأمور اصلی سرویس اطلاعاتی بریتانیا بود. همچنین اشرف پهلوی از طرف سازمان سیا و MI6 وظیفه‌ی متقاعد‌کردن شاه را بر عهده داشت. (سازمان سیا در ایران، کریستوفر جی پتریک، صفحات 46 و 47)

[23]‌. پنهانکاری و دموکراسی، استانسفیلد ترنر، صفحات 116 و 117.

[24]‌. بعد از انتشار اسناد سازمان سیا در ماه می سال 2000 میلادی، اردشیر زاهدی در طی مصاحبه‌هایی نه تنها هرگونه ارتباطی را بین سازمان سیا و پدرش انکار می‌کرد بلکه بر این مساله نیز اصرار داشت که پدرش با عملیات مخفی هیج سازمان اطلاعاتی به قدرت نرسیده است. اما بر طبق اسناد سازمان سیا و همچنین گزارش‌های دونالد ویلبر، وی با قرارگاه سازمان سیا در تهران به طور دائم تماس بوده و با کرمیت روزولت نیز دیدارهایی داشته است. آنچه مسلم است، وی یکی از عوامل مؤثر در کودتا بود. (سازمان سیا در ایران، کریستوفر جی پتریک، صفحات 27، 62 و 63) و کتاب:

save for democracy: the secret wars of the CIA, by John Prados, page 105.

[25]‌. مشاور بخش خاور‌نزدیک و آفریقای سازمان سیا و یکی از عوامل مؤثر و اصلی در کودتای 28 مرداد 1332.

[26]‌. عملیات آژاکس، دونالد ویلبر، ترجمه ابوالقاسم راه‌چمنی، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران، صفحه 197.

[27]‌. شاهدی، همان، صفحه 169 و سیاست خارجی آمریکا و شاه، مارک گازیوروسکی، ترجمه جمشید زنگنه، انتشارات رسا، چاپ اول، صفحات 199 الی 208.

[28]‌. مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، مقاله تأثیر وابستگی بر سقوط رژیم پهلوی، موسی فقیه حقانی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1384، صفحه 717.

[29]‌. استانسفیلد ترنر، همان: صفحه 118.                                                                             

[30]‌. استراتژی سلطه، تهدیدات، راهبردها، حسن واعظی، سروش، تهران، 1381، صفحه 22.

[31]‌. فرمانداری نظامی که به دستور آمریکایی‌ها ایجاد شده بود، در حقیقت صورت تقویت‌شده‌ی رکن دوم ارتش بود (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، جلد اول، چاپ اول، انتشارات اطلاعات، صفحات 381 و 382)

[32]‌. حتی قبل از کودتا، سازمان سیا در تلاش بود تا از فعالیت‌های حزب توده و ارتباطشان با عوامل اتحاد جماهیر شوروی آگاهی پیدا کند در یکی از یادداشت‌های سازمان سیا به تاریخ مهرماه 1331 آمده است: « سازمان‌های حزب (توده) پیروان زیادی دارد و برآورد می‌شود که حزب حدود 20000 کادر اصلی در اختیار دارد که 8000 نفر از آنان در تهران هستند. نویسنده‌ی یادداشت همچنین به این موارد اشاره می‌کند: «بیشتر اعضای حزب کارگر صنعتی هستند. شکستِ سی نامزدِ حزب در انتخابات مجلس هفدهم، نه به دلیل ضعف انتخاباتی آنها بلکه تقلب در رأی‌گیری بوده است. در تبلیغات حزب گاهگاهی از همسایه‌ی شمالی نه با بوق و کرنا، بلکه به آرامی یاد می‌شود و سازمان حزب در حفظ اسرار بسیار کارآمد است...» (ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه 394)

[33]‌. بر اساس آنچه که در نوشته‌های دونالد ویلبر از مأموران سازمان سیا و طراحان عملیات تی. پی. آژاکس آمده، یکی از برنامه‌های مهم سیا برای بعد از کودتا سرکوب حزب توده بوده است. وی در کتاب خود می‌نویسد: «...سرکوب اصلی که توسط پلیس و ارتش رخ داد، علیه حزب توده بود. در واقع آنها تشکیلات حزب توده را به کلی از بین بردند. CIA هم به شکل قابل توجهی کمک کرد. آنها حتی فهرستی از کسانی را که {قرار بود} دستگیر شوند را پیش از کودتا در دست داشتند...» (همان، صفحه 234)

[34]‌. همان، صفحه 415.

[35]. همان، صفحه ی 410 و شاهدی، همان، صفحه 168.

[36]‌. پایگاه مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، مصاحبه با مظفر شاهدی، مقاله با عنوانِ نفوذ حزب توده درون ارتش ایران، آمریکا را برای تشکیل ساواک مصصم ساخت، به تاریخ 27 آذرماه 1392.

[37]‌. خاطرات دو سفیر، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران، نویسندگان: ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، سرآنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران، مترجم: محمود طلوعی، انتشارات علم، صفحات 94 و 95.

[38]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، همان، 382 و 383.

[39]‌. همان صفحه 289.

[40]‌. شاهدی، ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور(1357-1335)، صفحات 171 و 172.

[41]‌. مقاله روابط امنیتی ایران و ایالات متحده، به نقل از کتاب نه شرق، نه غرب- ایران، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، مارک ج.گازیوروسکی، انتشارات دانشگاه ییل، مترجم احمد شهسا، مجله‌ی سیاسی- اقتصادی، شماره 65 و 66، صفحه 42 و سیاست خارجی آمریکا و شاه (ایجاد یک حکومت سلطه پذیر در ایران)، مارک ج. گازیوروسکی، جمشید زنگنه، انتشارات رسا، چاپ اول، صفحات 256 و 257.

[42]‌. روزنامه بین‌المللی انگلیسی زبان متعلق به شرکت نیویورک تایمز آمریکا.

[43]‌. ماهیت و عملکرد امپریالیسم آمریکا در ایران، گردآورنده محمد ترکمان، بی‌نام، بی‌جا، بی‌تا، صفحه 10.

[44]‌. درون انقلاب ایران، جان دی استمپل، ترجمه منوچهر شجاعی، انتشارات رسا و نگارش، چاپ اول، صفحات 19 و 20.

[45]‌. پایگاه مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، مصاحبه با مظفر شاهدی، همان.

[46]‌. ترکمان، همان، صفحه 18 و ترابی، همان، صفحه 159.

[47]‌. ترابی، همان، صفحه 160.

[48]‌. پایگاه مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، مصاحبه با مظفر شاهدی، همان.

[49]‌. پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، مقاله ساواک در خارج از کشور، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[50]‌. سند شماره 318700064 و سند شماره 318700065 از مجموعه‌ی اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[51]‌. مقاله فعالیت جاسوسی رژیم شاه در آمریکا، روزنامه‌ی اطلاعات، پنجم شهریور 1358.

[52]‌. کا.گ. ب در ایران، ولادیمیر کوزیچکین، ترجمه اسماعیل زند و حسین ابوترابیان، صفحه 270.

[53]‌. مقاله یک جاسوس دوجانبه؛ نگاهی به زندگی منصور رفیع‌زاده رئیس پایگاه ساواک در نیویورک و مأمور سیا، تألیف بهمن متین، مجله مطالعات تاریخی، شماره 19، زمستان 1386، صفحات 156 الی 183.

[54]‌. سند با عنوان نامه سپهبد ناصر مقدم به اداره‌ی کل یکم به شماره 61131 /  315 سری، به تاریخ 26 اسفند ماه 1344، مجموعه اسناد مرکز انقلاب اسلامی.

[55] . متین، همان.

[56]‌. سند ساواک به شماره 477، مورخ 14 / 12 /  1353، آرشیو اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.

[57]‌. مقاله ساواک در خارج از کشور، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی و روزنامه اطلاعات به تاریخ هشتم اسفند 1357.

[58]‌. همان.

[59]‌. روزنامه اطلاعات، مقاله فعالیت جاسوسی رژیم شاه در آمریکا، 5 شهریور 1358.

[60]‌. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، 1370، جلد 2، صفحات 306 و 307.

[61]‌. علی امینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1379، جلد2، صفحه 22.

[62]‌. مقاله بررسی روابط خارجی ایران با آمریکا در دوره نخست‌وزیری علی امینی، مجید رسولی، پرتال جامع علوم انسانی، 1388.

[63]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، چاپ سوم، انتشارات اطلاعات، صفحه 213.

[64]‌. یاتسویچ در تاریخ 17 مهر 1336 به ریاستِ پایگاه سیا در تهران منصوب شد و به عنوان دبیر اول سفارت آمریکا کار خود را در ایران شروع کرد وی یکی از عناصر مهم سازمان سیا بود که در بسیاری از مسائل مهم سیاسی ایران دخالت داشت.

[65]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، جلد دوم، اطلاعات، صفحه 224.

[66]‌. مرکز بررسی اسناد تاریخی، نظامیان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ ارتشبد بهرام آریانا، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، صفحه چهارده.

[67]‌. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1384، صفحه 99 و سند ساواک با عنوان گزارش اطلاعات داخلی؛ اظهارات سناتور تهرانی، به تاریخ دوازدهم بهمن 1342، آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[68]‌. عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر اختران، 1385، چاپ هفدهم صفحه 178.

[69]‌. سند ساواک به شماره 4453، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش اسناد بدون شرح.

[70]‌. سه حزب، مظفر شاهدی، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1387، صفحه 624 الی 634 و مقاله کانون‌های محرمانه‌ی سیا در حزب ایران نوین، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 29 آذر 1396.

[71]‌. سند ساواک به شماره‌ی 41471 / 20 / ه / 8 و به تاریخ 14 /  2 /  1348.

[72]‌. سند ساواک به شماره 34446 / 552 و تاریخ 2 / 2 / 1348.

[73]‌. کلوپ لاینز به روایت اسناد ساواک، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 62،

[74]‌. دوران ریاست هلمز بر سازمان سیا از 30 ژوئن 1966 (9 تیر 1345) شروع و تا 2 فوریه 1973 (اسفند 1351)، ادامه داشت.

[75]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، صفحات 216 و 217.

[76]‌. روزنامه کیهان، مورخ دوشنبه سوم اردیبهشت ماه 1352، صفحه 15.

[77]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، صفحه 216.

[78]‌. همان، صفحه 214.

[79]‌. اسناد لانه جاسوسی، جلد هشتم، صفحه 94.

[80]‌. اسناد ساواک به تواریخ 18 /  2 /  1344، 8 / 8  / 1344 ، 26 /  8 /  1344.

[81]‌. اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، صفحات 530 و 531. و 537.

[82]‌. اسناد لانه جاسوسی جلد اول صفحات 567 و 568. همچنین بنگرید: عباس امیرانتظام در آینه اسناد ساواک و لانه جاسوسی آمریکا، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[83]‌. اسناد لانه جاسوسی جلد اول صفحات 503 ، 504، 505، 506، سند شماره 1 / 0926.

[84]‌. سند شماره 02382047 مربوط به برگ بازجویی هاشم صباغیان به تاریخ 26 تیرماه 1369 صفحه ششم، شماره 47، آرشیو اسناد انقلاب اسلامی.

[85] . اسناد لانه‌ جاسوسی جلد اول، صفحات 510 و 514.

[86] . اسناد لانه جاسوسی، همان، صفحه 80.

[87] . همان.

[88] . در اسناد لانه جاسوسی اسم رمز عباس امیرانتظام، SDTRAMP / 1 و SDPLOD / 1 می‌باشد (اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، صفحه 568 پاورقی)

[89] . در این سند جرج کیو Cave به عنوان افسر ارشد اطلاعاتی معرفی شده است نه به عنوان مأمور سازمان سیا و اسم رمز او در اسناد لانه جاسوسی آدلسیک ذکر شده است (اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، صفحات 546 و570 پاورقی.

[90] . همان.

[91]‌. همان، صفحات 494 الی 585.

[92]‌. همان، صفحه 81.

[93]‌. یکی از این افراد که در اسناد لانه‌ی جاسوسی به او اشاره شده، شخصی با اسم رمزِ س.د.صدای پا است که نام اصلی او سیمون فرزامی ذکر شده است.

[94]‌. مقاله سیا، ساواک و سفارت آمریکا، مظفر شاهدی، ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران؛ دوران، شماره 15، خردادماه 1386.

[95]‌. ترابی، همان، صفحه 96.

[96]‌. اسناد لانه‌ی جاسوسی، همان، جلد اول، صفحه 2.

[97] . ترابی، همان، صفحات 98، 102، 103 و 104.

[98] . شاهدی، همان، صفحه 180.

[99] . عشقی، همان، صفحه 205.

[100] . ترابی، همان، صفحه 163.

[101] . همان، صفحات 161 و 162.

[102] . همان، صفحات 162 و 163.

[103] . Ex. CIA Aid tells of life at Iran listening post, Archives of the New York times ,www.nytimes.com.

[104]‌. اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، صفحه 519.

[105]‌. سند سری غیرقابل رویت برای خارجیان به تاریخ 11 / 12 / 57 دوم مارس 1979 اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، صفحات 520 و521.

[106]‌. روزنامه اطلاعات مورخ 10 اسفند 1357.

[107]‌. روزنامه اطلاعات مورخ 12 اسفند 1357.

[108]‌. روزنامه کیهان، مورخ شنبه 19 اسفند 1357.

[109]‌. ساواک، مظفر شاهدی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بهار 1386، صفحه 184.

[110]‌. عشقی، همان، صفحه 85.

[111]‌. مقاله ی بختیار و کودتای نوژه، گذرستان نشریه الکترونیکی تاریخ سیاسی معاصر ایران، صفحه 1.

[112]‌. کودتای نوژه، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، چاپ چهارم، صفحات 51 و 52.

[113]‌. همان، صفحه 10.

[114]‌. سند اعترافات ناصر رکنی؛ ستوان دوم فنی هوایی از عوامل کودتای نقاب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، برگ اول.

[115]. خاطره‌ها ، آیت‌الله ری شهری، جلد اول، صفحات 141 تا 143.

[116]‌. زندگی من در سیا (جاسوسی برای تمام فصول) نوشته دوآن آر کلاریج، ترجمه اسدالله امرایی، انتشارات اطلاعات، چاپ سوم، صفحه 12.

[117]‌. همان صفحات 13، 14 و 17.

[118]‌. بررسی نقش آمریکا در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نشریه الکترونیکی تاریخ سیاسی معاصر ایران، گذرستان.

 

منابع:

منابع فارسی:

آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نسخه پی دی اف.

استمپل، جان دی، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، انتشارات رسا و نگارش، چاپ اول، 1377.

ترابی، یوسف، روابط ایران و آمریکا (بررسی روابط اقتصادی، نظامی ایران و ایالات متحده‌ی آمریکا)، نشر عروج، چاپ دوم، 1385.

ترکمان، محمد، ماهیت و عملکرد امپریالیسم آمریکا در ایران، بی‌نام، بی‌جا، بی‌تا.

ترنر، استانسفیلد، پنهان کاری و دموکراسی، ترجمه حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1373.

جی پتریک، کریستوفر، سازمان سیا در ایران، مترجمان غلام‌عباس ذوالفقاری و اعظم اصغری، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد محلات؛ دانشکده علوم انسانی، نسخه الکترونیکی.

روزنامه اطلاعات مورخ 10 اسفند 1357.

روزنامه اطلاعات مورخ 12 اسفند 1357.

روزنامه اطلاعات، مقاله فعالیت جاسوسی رژیم شاه در آمریکا، 5 شهریور 1358.

روزنامه کیهان، مورخ دوشنبه سوم اردیبهشت ماه 1352، صفحه 15.

روزنامه کیهان، مورخ شنبه 19 اسفند 1357.

سولیوان، ویلیام و پارسونز، آنتونی، خاطرات دو سفیر، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران، مترجم: محمود طلوعی، انتشارات علم، 1384.

شاهدی، مظفر، ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1357-1335)، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1386.

شاهدی، مظفر، سه حزب، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1387.

عشقی، حمید، تاریخ سازمان سیا و تحولات جهانی، (تاریخ تشکیل، عملیات‌های مهم، افراد سرشناس، رؤسای سازمان، چارت سازمانی و رسوایی‌های آن)، گردآوری و ترجمه: چاپ اول، انتشارات آرمان رشد و ابر و باد، تهران، 1395.

فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، چاپ اول، انتشارات اطلاعات، 1371.

‌فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، چاپ سوم، انتشارات اطلاعات، 1370.

کلاریج، دوآن آر، زندگی من در سیا (جاسوسی برای تمام فصول)، نوشته ترجمه اسدالله امرایی، چاپ سوم، انتشارات اطلاعات، تهران، 1386.

کوزیچکین، ولادیمیر، کا.گ.ب در ایران، ترجمه اسماعیل زند و حسین ابوترابیان، انتشارات حکایت، چاپ چهارم، 1376.

گازیوروسکی، مارک، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، چاپ اول، انتشارات رسا، تهران، 1371.

مرکز بررسی اسناد تاریخی، علی امینی به روایت اسناد ساواک، جلد دوم، چاپ اول، تهران، 1379.

مرکز بررسی اسناد تاریخی، کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، جلد اول، تهران، 1384.

مرکز بررسی اسناد تاریخی، کلوپ لاینز به روایت اسناد ساواک، جلد اول، چاپ اول، تهران، 1390.

مرکز بررسی اسناد تاریخی، نظامیان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ ارتشبد بهرام آریانا، 1382، صفحه چهارده.

مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، تهران، 1386.

مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، اسناد لانه ی جاسوسی، جلد هشتم، تهران، 1386.

مؤسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، کودتای نوژه، چاپ چهارم، تهران، 1384.

میلانی، عباس، معمای هویدا، چاپ هفدهم، نشر اختران، تهران، 1385.

واعظی، حسن، استراتژی سلطه، تهدیدات، راهبردها، سروش، تهران، 1381.

ویلبر، دونالد، عملیات آژاکس، ترجمه ابوالقاسم راه‌چمنی، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران، 1380.

مقالات:

1.بررسی نقش آمریکا در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نشریه الکترونیکی تاریخ سیاسی معاصر ایران، گذرستان.

2.پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، مقاله ساواک در خارج از کشور، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

3.پایگاه مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، مصاحبه با مظفر شاهدی، مقاله با عنوانِ نفوذ حزب توده درون ارتش ایران، آمریکا را برای تشکیل ساواک مصصم ساخت، به تاریخ 27 آذرماه 1392.

4. مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، مقاله تأثیر وابستگی بر سقوط رژیم پهلوی، موسی فقیه حقانی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1384.

5.مقاله روابط امنیتی ایران و ایالات متحده، (به نقل از کتاب نه شرق، نه غرب- ایران، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده،) مارک گازیوروسکی، مترجم احمد شهسا، مجله‌ی سیاسی- اقتصادی، شماره 65 و 66، 1371.

6.مقاله ساواک در خارج از کشور، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی و روزنامه اطلاعات به تاریخ هشتم اسفند 1357.

7.مقاله ساواک در خارج از کشور، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی و روزنامه اطلاعات به تاریخ هشتم اسفند 1357.

8.مقاله سیا، ساواک و سفارت آمریکا، مظفر شاهدی، ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران؛ دوران، شماره 15، خردادماه 1386.

9.مقاله فعالیت جاسوسی رژیم شاه در آمریکا، روزنامه‌ی اطلاعات، پنجم شهریور 1358.

10.مقاله کانون‌های محرمانه‌ی سیا در حزب ایران نوین، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 29 آذر 1396.

11.مقاله بررسی روابط خارجی ایران با آمریکا در دوره نخست‌وزیری علی امینی، مجید رسولی،1388،

12.مقاله بختیار و کودتای نوژه، گذرستان نشریه الکترونیکی تاریخ سیاسی معاصر ایران، صفحه 1.

13.مقاله یک جاسوس دوجانبه؛ نگاهی به زندگی منصور رفیع‌زاده رئیس پایگاه ساواک در نیویورک و مأمور سیا،‌ تألیف بهمن متین، مجله مطالعات تاریخی، شماره 19، زمستان 1386، صفحات 156 الی 183.

منابع انگلیسی:

Book:

Save for democracy: the secret wars of the CIA, by John Prados, Ivan R. Dee publisher, Chicago ,2006.

Articles:

1- National Archives military records: www.archives.gov / reserch / military.

-2http: /  /  en.m.wikipedia.org / wiki / Central-Intelligence-Agency.

3-Iran, Britain and operation boot: www.historytoday.com .

4- Secrets of history, the CIA in IRAN , archive.nytimes.com.

5‌-CIA confirms role in 1953 IRAN coup, http: /  / nsarchive2.gwu.edu.

8- Ex. CIA Aid tells of life at Iran listening post, Archives of the New York times ,www.nytimes.com.

اسناد:

اسناد ساواک به تواریخ 18 /  2 /  1344، 8 / 8  / 1344 ، 26 /  8 /  1344 (‌رابطه جمشید آموزگار با سازمان سیا)

‌سند با عنوان نامه سپهبد ناصر مقدم به اداره‌ی کل یکم به شماره 61131 /  315 سری، به تاریخ 26 اسفند ماه 1344، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

سند حکم محمدرضا پهلوی به فضل‌الله زاهدی.

سند ساواک با عنوان گزارش اطلاعات داخلی؛ اظهارات سناتور تهرانی، به تاریخ دوازدهم بهمن 1342، به شماره 1211 / ن، آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

سند ساواک به شماره 34446 / 552 و تاریخ 2 / 2 / 1348 (بروز اختلافات در هیئت دولت هویدا و اعلام اسامی وابستگان به سازمان سیا و فراماسونرها).

سند ساواک به شماره 4453، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش اسناد بدون شرح. (رابطه دکتر کلالی از حزب ایران نوین با سازمان سیا).

سند ساواک به شماره‌ی 41471 / 20 / ه / 8 و به تاریخ 14 /  2 /  1348. (انتشار لیست افراد منتسب به سازمان سیا در جواب به کتاب اسماعیل رائین درباره فراماسونرها).

سند ساواک به شماره 477، مورخ 14 / 12 /  1353، آرشیو اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.( تلاش ساواک برای ارتباط با سازمان اف. بی. آی. آمریکا).

سند آرشیو ملی آمریکا، نام اعضای سفارت انگلستان جهت دیدار با اعضای سازمان سیا برای متقاعد کردن آنها به طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد 1332، مورخ 3 دسامبر 1953 در دو برگ.

سند شماره 02383047 مربوط به برگ بازجویی هاشم صباغیان، به تاریخ 26 تیرماه 1369، صفحه ششم، شماره 47، آرشیو اسناد انقلاب اسلامی.

اسناد ساواک به شماره های 318700064 و 318700065، مورخ 27 اسفند 1336، درباره‌ی کمک‌های سازمان سیا به ساواک در خارح از کشور)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.


مرکز بررسی اسناد تاریخی تاریخ انتشار