بزرگترین جایزهای که آیتالله بروجردی داد
آیتالله بروجردی وقتی کتاب «شرح زندگانی استاد کل وحید بهبهانی» را خواند، جایزهای را برای حجتالاسلام دوانی ۲۷ ساله در نظر گرفت که در طول دوران مرجعیت آن بزرگوار بیسابقه بوده است.
آیتالله بروجردی مرجع شیعیان جهان اسطورهای یگانه بود که سالها در اوج سادهزیستی گامهای مؤثر و فراوانی در ترویج و تبیین دین مبین اسلام برداشت و آثار و برکات به جا مانده از این فقیه بزرگ گنجینهای ناب برای همیشه تاریخ اسلام و تشیع است، بیان خاطرات از زبان شاگردان ایشان میتواند زاویای اخلاقی و علمی این عالم بزرگ شیعه را آشکار میسازد، یکی از شاگردان این مرجع معظم، مرحوم علامه علی دوانی است.
در ادامه صحبتهای «محمدحسین رجبی» فرزند این استاد فقید تاریخ اسلام درباره خاطرات پدرش از آیتالله بروجردی را می خوانید:
وی در ابتدا به ویژگیهای منحصر به فرد مرحوم آیتالله بروجردی اشاره کرد و گفت: این مرجع بزرگ تقلید شیعه در زمان حیات خویش موقعیتی را پیدا کردند که تا کنون هیچ یک از مراجع بزرگ تقلید به این حد و پایه از نظر دارا بودن جایگاه در بین تمام شیعیان جهان به آن دست نیافتهاند، زیرا هنگامی که آن بزرگوار زعامت جهان تشیع را بر عهده گرفت، نه تنها شیعیان ایران بلکه شیعیان عراق، آذربایجان شوروی سابق، عربستان، بحرین، افغانستان، پاکستان، هند و شیعیان کشور اندونزی از آیتالله بروجردی تقلید میکردند.
رجبی با بیان اینکه تا زمان حیات آیتالله بروجردی دیگر علمای شیعه به خاطر احترام به مقام علمی و معنوی ایشان هیچگونه رساله علمیهای را منتشر نکردند، ابراز داشت: بنابراین این موقعیت برجسته آیتالله بروجردی به عنوان یک مرجع واحد و مطلق جهان تشیع، یک موقعیت استثنایی محسوب میشود، زیرا تمام عالم تشیع به ایشان چشم دوخته بود و تا زمانی که این مرجع بزرگ زنده بودند، حکومت جبار و ظالم پهلوی جرأت نداشت که اهداف آمریکایی را در ایران اجرا کند.
وی ادامه داد: بعد از رحلت جانسوز آیت الله بروجردی، شاه نادان و جاهل ایران برای اینکه پایگاه مرجعیت را از ایران دور کند، تلگراف تسلیتی به آیتالله حکیم در نجف ارسال کند، بدون اینکه پیام تسلیتی به حوزه علمیه قم بدهد، و خواست این گونه القا کند که بعد از آیتالله بروجردی زعامت شیعه با آیتالله حکیم است و در ایران دیگر مرجعی نیست که بخواهد با آیتالله بروجردی برابری کند و زعامت شیعه را به عهده بگیرد.
این کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه این توطئه شاه پهلوی به خطا رفت، اظهار داشت: زیرا علمای بزرگ و برجستهای در حوزه علمیه قم که حضرت امام خمینی(ره) در میان آنها بیشتر میدرخشید، وجود داشتند که توانستند خلاء آیتالله بروجردی را پر کنند، در همین مقطع زمانی میبینیم که بعد از ارتحال آیتالله بروجردی بعد از سال 1340، رژیم پهلوی شروع به انجام دستورات اربابان آمریکایی در سال 41 کرد با مقاومت و برخورد کوبنده امام خمینی(ره) و علمای بزرگوار دیگری که آن مرد الهی را همراهی و یاری کردند مواجهه شد.
رجبی در ادامه به دو خاطره علامه دوانی از آیتالله بروجردی اشاره کرد که در ادامه میآید:
*بزرگترین جایزه آیتالله بروجردی به چه کسی تعلق گرفت
پدر من به عنوان طلبه جوان بعد از تحصیلی که در نجف داشت، وارد حوزه علمیه قم شد و به عنوان شاگرد درس آیتالله بروجردی در محضر آن بزرگوار تلمذ کرد، اما آنچه که باعث شد مورد توجه معظم له قرار بگیرند و آن بزرگوار ایشان را فرا بخوانند و مورد تقدیر بزرگ قرار دهد، این بود که پدرم کتابی را به نام «شرح زندگانی استاد کل وحید بهبهانی» نوشت.
توضیح اینکه وحید بهبهانی یکی از علمای طراز اول شیعه است که در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 هجری با اقدام بسیار ارزنده خود مکتب اجتهاد در فقه شیعه که به افول رفته بود و اخباریها بر حوزههای علمی شیعه غلبه پیدا برده بودند، احیا کرد و تسلط اخباری گری بر حوزههای علمیه را برکنار کرد، از این حیث آیتالله بهبهانی در میان علمای شیعه به عنوان تجدد مکتب اجتهاد و علم اصول شناخته میشود و مورد احترام ویژه است.
مرحوم پدرم این کتاب را در سن 27 سالگی راجع به این مرد بزرگ و کارهای او نوشته بود و از آنجایی که خانواده آیتالله بهبهانی با خاندان آیتالله بروجردی قرابتی داشتند، پدرم تلاش داشتند که پیش از چاپ این کتاب شرح حالی از آیتالله بروجردی را هم اضافه کنند تا در این کتاب از آیتالله بروجردی با عظمت یاد شود، ولی با توجه به اشتغالات وسیع آیتالله بروجردی یا عدم استقبال ایشان که برای عدم بازگویی شرح حالشان، این مهم میسر نشد تا اینکه چاپ و منتشر شد.
مرحوم پدرم با تلاش بسیار این کتاب را همراه با نامهای در معرفی خود و اقدامی که انجام داده بودند و با یادآوری اینکه بعد آمدن من از نجف به قم با دستور ایشان بوده است، تقدیم حضورشان میکنند که این کتاب مورد توجه خاص و عنایت ویژه آیتالله بروجردی واقع میشود، به همین منظور از پدرم دعوت میکنند تا به حضورشان بروند.
هنگامی که پدرم در محضر آیتالله بروجردی مشرف میشوند، جمعی از جمعی علمای تراز اول حوزه علمیه حضور داشتند و در این میان آیتالله بروجردی را یک طلبه جوان که تقریباً گمنامی بود را بسیار مورد تفقد قرار میدهند و با تأکید میفرمایند: این کتابی که بالغ بر 500 صفحه بود، من تماماً خواندم و دو بار میفرمایند: بسیار استفاده کردم، بعد جایزهای را برای علامه دوانی در نظر میگیرند که در طول دوران مرجعیت آن بزرگوار بیسابقه بوده است.
زیرا معمولاً اگر کسی کتاب ارزشمندی مینوشت و مورد توجه و تفقد آیتالله بروجردی قرار میگرفت، در آن موقع حداکثر 300 تومان به عنوان جایزه به او اهدا میکردند، اما برای اولین و شاید هم آخرین بار رقم اهدایی جایزه ایشان به پدرم بابت نگارش این کتاب 1700 تومان بود که بسیار در حوزه انعکاس پیدا کرد و چون پدرم در نامه قید کرده بودند که خواهان این بودم که شرح حال شما را داشته باشم، ایشان فرزند خود را به سراغ پدرم میفرستند و بعد از ایشان دعوت میکنند که خصوصی به محضر ایشان شرفیاب شوند.
*بهترین مرجع درباره زندگانی آیتالله بروجردی
آیتالله بروجردی در دیدار با علامه دوانی با تواضع بسیار بیان کردند که من کاری نکردم که بخواهید شرح حال من را ثبت و ضبط کنیم، پدرم با اصرار به ایشان اشاره میکند که حضرت آیتالله شما زعیم بزرگ عالم اسلام و تشیع هستید و جا دارد مردم نسبت به جایگاه شما آگاهی و اطلاع داشته باشند و درسها بگیرند.
آیتالله بروجردی باز با تواضع میگویند: اگر کاری هم صورت گرفته مردم انجام دادند، اگر مسجد اعظمی ساخته شده، اگر حوزه به این عظمت رسیده، کار مردم بوده است که در نهایت با اصرار پدرم میپذیرند که شرح حال خود را عنوان کنند، به همین جهت مرحوم پدرم چند جلسه به محضر آیتالله بروجردی شرفیاب میشوند و آیتالله بروجردی از ولادت خود تا زمان عهدهدار شدن زعامت شیعه، موارد ناب و تازهای که برای کسی بازگو نکرده بودند، عنوان میکنند.
متأسفانه آن دوره امکانات ضبط نبود و اگر هم بوده بسیار محدود بوده است و بنابراین پدرم در حضور آقا محمدحسن فرزند ارشد آیتالله بروجردی مطالب را مینوشت و نتیجه آن شد که تنها منبع بزرگ و برجسته راجع به زندگانی آیتالله بروجردی شد که مرحوم پدرم با اخذ از زبان معظمله این مطالب را گردآوری کرد و هنگامی که این کتاب منتشر شد، متأسفانه آیتالله بروجردی در قید حیات نبودند، اما در روز چهلم درگذشت این مرجع بزرگ شیعه این کتاب با عنوان نام «شرح حال آیتالله العظمی بروجردی» چاپ و منتشر شد که بزرگترین مرجع درباره زندگانی استاد، شاگردان و آثار آیتالله بروجردی است.
*عبایی که آیتالله بروجردی به علامه دوانی هدیه داد
همچنین مرحوم پدرم نقل کردند یک روزی که میخواستم از نزد آیتالله بروجرودی خداحافظی کنم و خم شدم تا دست ایشان را بوسیدم، آیتالله بروجردی در گوش من گفتند: یک چنین عبایی شایسته شما نیست، هنگامی که به خانه آمدم، دیدم که عبایم در اثر نور آفتاب رنگ و روی شانههایش از بین رفته بود است، هنوز زمانی نگذشته بود که دیدم خادم مخصوص آقا به درب منزل آمد و در یک سینی، عبایی را که آیتالله بروجردی اهدا کرده بود، برای من آوردند.
*نظر آیتالله بروجردی درباره نخستین نشریه حوزه و ورود طلاب به عرصه رسانه
در همان 1337 وقتی مرحوم پدرم به همراهی برخی بزرگان و اساتید حوزه - امروزه این بزرگواران از مراجع عظام تقلید هستند- آیات مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، نوری همدانی و امام موسی صدر و برخی دیگر تصمیم گرفتند که یک مجلهای به عنوان ارگان حوزه علمیه قم چاپ و منتشر کنند که در این میان برخی با انتشار این مجله مخالفت میکردند و میگفتند وقتی ریاست حوزههای علمیه با آیتالله بروجردی است و یک عده از فضلای جوان بخواهند این کار را انجام دهند، شاید با مخالفت ایشان مواجه شود.
این مجله با عنوان «مکتب اسلام» منتشر شد، هنگامی که 3 شماره آن چاپ شد، مورد توجه آیتاله بروجردی قرار میگیرد و از آنجایی که نام پدرم را در میان اعضای تحریریه مشاهد میکنند و سابقه قبلی هم داشتند، ایشان را به عنوان نماینده مجله احضار میکنند تا اطلاعاتی را از مجله کسب کنند.
مرحوم پدرم نقل میکردند - که من از آیتالله سبحانی شنیدم- اعضای تحریریه از اینکه آیتالله بروجردی فردی را در ارتباط با مجله احضار کرده بود، اضطراب داشتند که نکند آیتالله با این مجله مخالفتی داشته باشند، بنابراین منتظر بازگشت من بودند، وقتی خدمت حضرت آیتالله رسیدم، ایشان فرمودند: «از وقتی که به قم آمدم و عهدهدار این مسئولیت شدم، آرزو داشتم حوزه علمیه بدون دردسر و سر و صدا، یک نشریه سنگین و پر محتوایی داشته باشد، شنیده بودم الازهر مصر مجلهای به نام «الازهر» دارد و علما و فضلای آنجا در آن مقاله مینویسند و به سراسر دنیای اسلام میرود، چرا ما نداشته باشیم؟ ولی نمیدانستم چه کنم و از کجا شروع کنم و به وسیله چه کسانی باشد که باعث بگومگو نشود؛ با سر و صدا شروع شود و با ناراحتی تعطیل شود، حالا که شما با رفقاتان این مجله را به این خوبی منتشر کردهاید ، مادام که مشی آن همین طور باشد، از تأیید کامل من برخوردار خواهید بود، حتی اگر از طرف دستگاه مزاحم شما شدند، به من خبر دهید که اقدام شود».
در پایان دیدار هم هدایایی برای تمام اعضای هیئت تحریریه میفرستند و اعضا از شنیدن عکسالعمل آیتالله بروجردی بسیار خرسند شدند و این مجله با قوت بیشتری به کار خود ادام داد، به طوری که بعد از اندکی شمارگان این نشریه در اوایل دهه 40 به حدود 100 هزار نسخه در هر ماه رسید که در آن زمان عنوان بزرگترین مجله علمی دینی کشور را به خود اختصاص داد.