15 آبان 1402

سخنرانی تاریخی محمدرضا پهلوی در ۱۵ آبان ۱۳۵۷

من نیز پیام انقلاب شما را شنیدم


صدایی که خیلی دیر شنیده شد

از آبان‌ماه ۱۳۵۶ که خبر درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند امام خمینی در ایران منتشر شد و مجالس ختم ایشان به مرکزی برای مبارزه علیه رژیم پهلوی تبدیل گشت تا آبان یک سال بعد تحولات بزرگی در ایران به وقوع پیوست که یکی پس از دیگری ستون‌های ظلم ستم‌شاهی را فرو ریخت. جنایت شاه در نوزدهم دی‌ماه ۱۳۵۶ و چهلم شهدا در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ در تبریز و چهلم‌های بعدی در یزد و تهران و سایر شهرهای بزرگ و کوچک ایران بحرانی فراگیر را برای حکومت شاه به وجود آورد که باعث شد ظرف مدتی کوتاه جمشید آموزگار جای خود را به شریف امامی بدهد و او هم به دلیل سرکوب دانش‌آموزان و دانشجویان در سیزدهم آبان ۱۳۵۷ مجبور به کناره‌گیری در روز چهاردهم شد. شاه که می‌دانست مردم در خیابان‌ها کناره‌گیری او را از قدرت طلب می‌کنند و سیاست سرکوب در عمل با شکست روبرو شده بود، با مشورت آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها ترفند جدیدی را در دستور کار قرار داد. محمدرضا پهلوی تلاش کرد این بار به مردم ایران پیغام دهد صدای انقلاب را شنیده است و قصد دارد گذشته را جبران کند، اما دیگر خیلی دیر شده بود، و این سخنرانی، آخرین سخنرانی او شد. سند حاضر متن این سخنرانی تاریخی است.

 

متن سخنرانی محمدرضا پهلوی در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ خطاب به ملت ایران

ملت عزیز ایران[!]
در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می‌شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمی‌تواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد. متأسفانه در کنار انقلاب دسیسه و سوء استفاده دیگران از احساسات و خشم شما، آشوب و هرج و مرج و شورش نیز به بار آورد. موج اعتصاب‌ها نیز که بسیاری از آنها بر حق بوده اخیراً ماهیت و جهت یافت تا چرخ‌های اقتصاد مملکت و زندگی روزمره مردم فلج شود و حتی جریان نفت که زندگی این مملکت به آن بستگی دارد، قطع گردد، تا عبور و مرور روزانه و تأمین مایحتاج زندگی مردم نیز تعطیل شود. ناامنی، اغتشاش و شورش و کشتار در بسیاری از نقاط میهن‌مان به جایی رسیده است که استقلال مملکت را در خطر انداخته است. وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشید، برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست. در پی استعفای دولت و برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی، برای جلوگیری از سقوط در هرج و مرج و آشوب و کشتار، و به منظور برقراری حکومت قانون[!] و ایجاد نظم و آرامش، تمام کوشش خود را در تشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم و فقط هنگامی که معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست، بناچار یک دولت موقت را تعیین کردیم. من آگاهم که به نام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباه‌های گذشته و فشار و اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که به نام مصالح ملی و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نامقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود، اما من به نام پادشاه شما که سوگند خورده‌ام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی‌عشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می‌کنم و «متعهد» می‌شوم که خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم وفساد دیگر تکرار نشده، بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد. «متعهد» میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادی‌های اساسی و اجرای انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خون‌بهای انقلاب مشروطیت است به صورت کامل به مرحله اجرا درآید، «من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.» من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای به دست آوردنش قربانی داده‌اید، تضمین می‌کنم. تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلی برقراری نظم و آرامش برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال ایران وظیفه اصلی نیروهای مسلح شاهنشاهی است که همیشه با حفظ ماهیت ملی خود متکی بر ملت ایران و وفادار به سوگندهای خود بوده و هست، باید با همکاری شما هموطنان عزیزم[!] این نظم و آرامش هرچه زودتر برقرار شود تا دولت ملی بعدی که استقرار آزادی‌ها، اجرای اصلاحات و به خصوص برقراری انتخابات آزاد را بر عهده خواهد داشت در اسرع وقت کار خود را شروع کند. من و شما در این سی و چند سال وقایع حساسی را دیده‌ایم و خطرات بسیاری را پشت سر گذاشته‌ایم. امیدوارم در این لحظات حساس و خطیر و سرنوشت‌ساز، خداوند بزرگ ما را مشمول عنایت خود فرماید تا بتوانیم در کنار هم به هدف‌های اصلی که آسایش و رفاه و آزادی و سربلندی ایران و ایرانی است برسیم.

من در اینجا از «آیات عظام و علمای اعلام» که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام و به خصوص مذهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنمایی‌های خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند. من از «رهبران فکری» جوانان می‌خواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولی[!] برای برقراری یک دموکراسی واقعی را هموار کنند. من از شما «پدران و مادران» ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید می‌خواهم که با راهنمایی آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند و به خود و به میهنشان لطمه وارد سازند. من از شما «جوانان و نوجوانان» که آینده ایران متعلق به شماست می‌خواهم تا میهنمان را به خون و آتش نکشید و به امروز خود و فردای ایران ضرر نزنید. من از شما «رهبران سیاسی جامعه» می‌خواهم تا به دور از اختلاف‌های عقیدتی و با توجه به موقعیت تاریخی حساس و استثنایی کشورمان، نیروهای خود را برای نجات میهن بکار برید. من از شما «کارگران و کارکنان و دهقانان» که با کوشش‌های خود چرخ‌های اقتصادی کشور را به حرکت در می‌آورید می‌خواهم تا با فعالیت هر چه بیشتر در حفظ و احیای اقتصادی کشور بکوشیم. من از همه شما هموطنان عزیزم[!] می‌خواهم تا به ایران فکر کنیم. همه به ایران فکر می‌کنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه با هم به ایران فکر کنیم. بدانید که در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم[!] و برای حفظ تمامیت ارضی، وحدت ملی و حفظ شعائر اسلامی و برقراری آزادی‌های اساسی و پیروزی و تحقق خواست‌ها و آرمان‌های ملت ایران همراه شما خواهم بود. امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم، خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره مؤید و حافظ مُلک و ملت ایران باشد. ان‌شاءالله تعالی


من نیز پیام انقلاب شما را شنیدم