03 مهر 1392
عیاش و پول دوست مثل پدرش !
تیمسار نصیری
برای اطلاع معروض میدارد.
عصر روز شنبه 26 آذر در دفتر آقای فروتن مسئول انتشارات حزب ایران نوین با شرکت آقای حسن فرزانه معاون وزارت کار و دو تن از اعضای فراکسیون پارلمانی حزب، مذاکراتی صورت گرفت که از نظر اهمیت به عرض میرساند:
1ـ آقای فروتن گفت: هویدا رفتنی است. ریچارد نیکسون او را نپذیرفته و گفتگوهای لازم در تهران وسیله اسکرانتون نمایندهاش با شاهنشاه بهعمل آمده است. طرفداران دولت در روزنامهها نوشتهاند که نیکسون تا وقتی به کاخ ابیض نرفته مقامات رسمی را نمیپذیرد. در حالی که با موشهدایان ملاقات کرده و من به سفری و خدابنده گفتم هرطور شده عکس این ملاقات را در روزنامه آیندگان و کیهان چاپ کنند تا تبلیغات دولت خنثی شود.
2ـ شاهنشاه در انتخابات دوره کندی 5 میلیون دلار وسیله آقای اردشیر زاهدی علیه دمکراتها خرج کردند و به همین جهت دموکراتها وقتی روی کار آمدند اردشیر زاهدی را از آمریکا بیرون کردند.
این روزها که نیکسون موفق شده بازار اردشیر گرم است و به همین جهت چندی قبل به وزارتخارجه رفتم و آشتی کردم پریروز هم دستور دادم، به بهانه تصویب قطعنامه تشکیل لژیون خدمتگزاران بشریت در سر مقاله ندای ایران نوین از اردشیر تعریف کنند.
اردشیر هم مثل پدرش عیاش و پولدوست است. وقتی سردبیر خواندنیها بودم. امیرانی به خارج رفته بود سپهبد بختیار مانع انتشار خواندنیها شده بود. هر چه پیش سرهنگ کیانی رفتم موفق نشدم بختیار هم اجازه ملاقات نداد. ناچار به خانم امیرانی گفتم. جواب داد اشکالی ندارد میرویم حصارک پیش خود زاهدی. بعد رفتیم تجریش چون تا آن وقت که ساعت 3 بعدازظهر بود ناهار نخورده بودم ماندم تا ساندویچی بخورم. ساعتی بعد آمد. دیدم زلفهای زن امیرانی آشفته است و معلوم شد به سپهبد عشقی رسانده است. کاغذی برای رفع توقیف مجله نوشته بود بردم کار تمام شد.
حالا هم اردشیر در عیاشی بیداد میکند. از فروش هر پیکان اقلاً 5 هزار تومان دارد. سرهنگ شیرزاد را هم او در شرکت واحد گذاشته تا معاملات بهتر از گذشته بشود و هست و نیست را یک جا ببرند.
ناصر شیرزاد و معتمدی مدیر مجله سپاهان که زیر دستم در تبلیغات بودند تا حالا با اردشیر کار میکنند و علیه انصاری سفیر ایران در واشنگتن و عدهای دیگر اعلامیه داده و میدهند و جریان را به من هم میگویند.
برای اطلاع معروض میدارد.
عصر روز شنبه 26 آذر در دفتر آقای فروتن مسئول انتشارات حزب ایران نوین با شرکت آقای حسن فرزانه معاون وزارت کار و دو تن از اعضای فراکسیون پارلمانی حزب، مذاکراتی صورت گرفت که از نظر اهمیت به عرض میرساند:
1ـ آقای فروتن گفت: هویدا رفتنی است. ریچارد نیکسون او را نپذیرفته و گفتگوهای لازم در تهران وسیله اسکرانتون نمایندهاش با شاهنشاه بهعمل آمده است. طرفداران دولت در روزنامهها نوشتهاند که نیکسون تا وقتی به کاخ ابیض نرفته مقامات رسمی را نمیپذیرد. در حالی که با موشهدایان ملاقات کرده و من به سفری و خدابنده گفتم هرطور شده عکس این ملاقات را در روزنامه آیندگان و کیهان چاپ کنند تا تبلیغات دولت خنثی شود.
2ـ شاهنشاه در انتخابات دوره کندی 5 میلیون دلار وسیله آقای اردشیر زاهدی علیه دمکراتها خرج کردند و به همین جهت دموکراتها وقتی روی کار آمدند اردشیر زاهدی را از آمریکا بیرون کردند.
این روزها که نیکسون موفق شده بازار اردشیر گرم است و به همین جهت چندی قبل به وزارتخارجه رفتم و آشتی کردم پریروز هم دستور دادم، به بهانه تصویب قطعنامه تشکیل لژیون خدمتگزاران بشریت در سر مقاله ندای ایران نوین از اردشیر تعریف کنند.
اردشیر هم مثل پدرش عیاش و پولدوست است. وقتی سردبیر خواندنیها بودم. امیرانی به خارج رفته بود سپهبد بختیار مانع انتشار خواندنیها شده بود. هر چه پیش سرهنگ کیانی رفتم موفق نشدم بختیار هم اجازه ملاقات نداد. ناچار به خانم امیرانی گفتم. جواب داد اشکالی ندارد میرویم حصارک پیش خود زاهدی. بعد رفتیم تجریش چون تا آن وقت که ساعت 3 بعدازظهر بود ناهار نخورده بودم ماندم تا ساندویچی بخورم. ساعتی بعد آمد. دیدم زلفهای زن امیرانی آشفته است و معلوم شد به سپهبد عشقی رسانده است. کاغذی برای رفع توقیف مجله نوشته بود بردم کار تمام شد.
حالا هم اردشیر در عیاشی بیداد میکند. از فروش هر پیکان اقلاً 5 هزار تومان دارد. سرهنگ شیرزاد را هم او در شرکت واحد گذاشته تا معاملات بهتر از گذشته بشود و هست و نیست را یک جا ببرند.
ناصر شیرزاد و معتمدی مدیر مجله سپاهان که زیر دستم در تبلیغات بودند تا حالا با اردشیر کار میکنند و علیه انصاری سفیر ایران در واشنگتن و عدهای دیگر اعلامیه داده و میدهند و جریان را به من هم میگویند.