29 آبان 1397
بررسی و نقد کتاب «درکوچه و خیابان» نوشته عباس منظرپور
خاطره نویسی همواره یکی از منابع مهم برای تحلیل و بازنمایی مقاطع تاریخی و تشریح اعضا و جوارح جامعه جهت یافتن علل و توضیح وقایع بعدی و معلول ها است. در بازخوانی خاطرات باید دقت کرد که این خاطرات را چه کسی و در چه شرایطی نوشته است. نویسنده کتاب، در کوچه و خیابان در خانواده یی از اصناف زحمتکش جنوب تهران بزرگ شد و در حال و هوای سیاسی اجتماعی جنبش ملی شدن نفت قرار گرفت. زندگی کردن او با اقشار پایینی جامعه همراه با بینشی که از کوران مبارزات مردم به دست آورد به وقایع نگاری ها و شخصیت پردازی های او در این کتاب عمق و جذابیت خاصی بخشیده است.
این کتاب دور از نقدهای جنجالی و پشتیبانی گروه بندی های ادبی- فرهنگی اکنون به چاپ سوم رسیده است. اگرچه این کتاب حاوی خاطرات نویسنده در شهر تهران است اما از آنجا که در کشورهای در حال توسعه، شهر مرکزی(پایتخت) شهری سرنوشت ساز است و تکلیف بسیاری از مسائل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کل کشور دراین شهر معلوم می شود، لذا خواندن این کتاب برای درک تاریخ معاصر ایران ضروری است.
1- از نظر استاتیک در این کتاب هماهنگی عمیقی بین فرم، مضمون و محتوا دیده می شود. شیوه نگارش و نثر کتاب در کوچه و خیابان بسیار ساده، روان و سلیس است و لحن گفتاری دارد. این نثر و لحن آن عمیقاً با محتوای کتاب که بازتاب موشکافانه زندگی مردم کوچه و خیابان است هماهنگی دارد و بر جذابیت این اثر می افزاید.
2-از منظر جامعه شناختی در این کتاب، مردم کوچه و خیابان، یعنی مردم معاصر تهران از هفتاد سال پیش تا زمان انقلاب اسلامی حضور دارند. تصویرسازی های این کتاب، مستند و براساس نقب در واقعیت ها ساخته شده است و جنبه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دوره خود را در خلال بیان خاطره ها منعکس می کند. یکی از مهم ترین جنبه هایی که در این کتاب دیده می شود نشان دادن رشد و گسترش گرایش های لمپنی (لات پروری) است که تحت تاثیر روند تحولات اقتصادی - اجتماعی شکل گرفته است. در این زمینه داستان باقر کچل نمونه بسیار شاخص و برجسته یی است. اگرچه در بعضی قسمت ها نویسنده از موضعی بسیار انسان دوستانه تحلیل های خاص خود را ارائه می کند اما نه در ارائه تصاویر و نه در بیان واقعیت ها دست به تحریف نمی گشاید. مثلاً در مورد لات ها با تساهل و تسامح بسیار می گوید: «روشنفکران ما همیشه دیواری از بدبینی بین خود و این انسان های بی گناه کشیده اند» و به درستی تاکید می کند که «لات ها فرزندان شرایط کشورند» اما در ادامه بر نقش ضدملی آنان اذعان دارد. در مطالب این کتاب نقش متفاوت لمپن ها (لات ها) و لوطی ها با ظرافت از یکدیگر تفکیک شده است. لات ها یا لمپن ها در سازمان اجتماعی کار نقش انگلی و غیرمولد دارند و معمولاً در شمار خدمتگزاران قدرت های ضدملی قرار می گیرند و کلیت کتاب از جمله داستان باقرکچل هم بر این نکته تاکید دارد اما لوطی ها و لوطی گری که در لغت به نوعی معنای جوانمرد و بامعرفت را افاده می کنند، از نظر فرهنگی از بقایای نهضت عیاران و فتیان پیشینه دارند و براساس گفته استاد مهرداد بهار نسب فکری و تاریخی آنان در ایران باستان به آیین مهر و دوره اشکانی می رسد. این گروه مانند عیاران از ارتکاب بعضی منکرات مانند خوردن مشروب ابایی نداشتند اما در عین حال دارای پرنسیب های اخلاقی بسیار قوی و محکمی بودند و به نوعی خود را نگهبان اخلاقی جامعه می دانستند. آخرین قسم آنها، قسم به جان رفیق بود و موی سبیل آنها گروگان پرارزشی بود تا آنجا که جان خود را وثیقه آزادی اش می کردند. این گروه اهل فداکاری، گذشت و حفاظت از جان و مال و ناموس مردم بودند و به مناسک و مراسم آیینی و مذهبی اهمیت می دادند. لوطی ها به رغم آنکه در بعضی رفتارهای اجتماعی و فرهنگی با لمپن ها تداخل می کردند اما اساساً در سازمان اجتماعی کار دارای هویت بوده و معمولاً از صنعتگران، پیشه وران و زحمتکشان خرده پا منشا می گرفتند و همواره طرفدار اقشار پایینی و محرومان جامعه بودند. نهضت عیاران عمدتاً با کسانی چون یعقوب لیث که مسگر و مسگرزاده بود، معرفی می شود، همچنین نهضت فتیان یا جوانمردان که خود را مرید و پیرو مولاعلی می دانستند از صنعتگران و اصناف در رشته های مختلف تشکیل می شد که هر صنفی پیر و مرشد مخصوص خود را داشت. لوطی ها براساس رفتار و پیشینه خود کاملاً از لات ها متمایز بودند. در کتاب دکتر نمونه های بارز و جالبی از لات ها و لوطی ها و روند رو به گسترش لمپنیسم ارائه شده است.
نگاهی به علل اجتماعی- اقتصادی گسترش لمپنیسم
همانند بسیاری از کشورها در کشور ما نیز مدرنیزاسیون و صنعتی شدن از بالاو از سوی قدرت حاکم هدایت شد اما در مسیر تحول مدرنیسم در کشور ما تفاوت های عمده یی پیدا شد که عبارتند از:
1-در جوامع کهن، سنت های کهن، ریشه دار و عمیقی وجود دارد که بسیار قدرت دارند و در بسیاری از موارد فراتر از عوامل اقتصادی عمل می کنند. مدرنیسم در ژاپن با احترام و ایجاد هماهنگی در سنن و آیین های ملی و دینی انجام گرفت اما بانیان گسترش مدرنیسم در ایران که درک درستی از دیالکتیک سنت و مدرنیسم نداشتند چشم بر روندهای ترقی خواهانه که از سنت ها مایه می گرفت و نیاز به تقویت جدی داشت، بربستند و به تخطئه کامل سنت ها پرداختند. آنان نیروی بسیار عظیمی را یکپارچه در مقابل خود قرار دادند و با شمشیر چوبینی که از دیگران گرفته بودند به جنگ تمام عیار با سنت ها رفتند.
2-رشد مدرنیسم در جامعه ایرانی از طریق رشد نیروهای مولد موجود در کشور و گسترش بخش خصوصی انجام نشد بلکه صنایع زیادی که قابل تحول بودند در کشور نابود شدند و سرمایه داری دولتی توتالیتر بر بستر مدرنیسم نابالغ شکل گرفت. به رغم اقداماتی چون گسترش دانشگاه، تاسیس راه آهن و توسعه شبکه راه ها، به علت فسادی که در ذات نظام سرمایه داری دولتی توتالیتر وجود دارد، این سیستم نتوانست حمایت مردمی را جلب کند و روند توسعه ابتر ماند. نماینده الیگارشی حاکم با زورگیری و ضبط گسترده زمین های کشاورزی به فئودالی بزرگ مبدل شد و با دولتی کردن اقتصاد (انحصار شکر، تنباکو و موارد متعدد دیگر) منابع تولید ثروت را عمدتاً در اختیار عده خاصی قرار داد. فساد سیستم باعث شد که در هنگام تبعید کردن دیکتاتور توسط انگلیسی ها (چون براساس برآورد غلط فکر کرده بود فاشیسم هیتلری پیروز می شود) از هیچ گونه حمایت مردمی برخوردار نشود. سیستم توتالیتر با منافع ملی پیوندی نداشت بلکه براساس ضروریات گریزناپذیر دوره خود در روند توسعه نیم بند به ایجاد زمینه برای فروش و ارسال مواد خام و ایجاد بازار برای محصولات دیگران همت گماشت تا سهم الشرکه بیشتری دریافت کند. محصول بعدی و نهایی این سیستم یعنی آنچه به نام صنعت ایجاد شد و به میراث ماند سیستمی بود که در چارچوب سرمایه داری دولتی در اختیار الیگارشی حاکمان قرار داشت. این صنعت پویا نبود بلکه صنعت ایستا، رانت خوار و غیررقابتی بود که امکانات جدی تحقیقاتی برای کپی کاری، نوسازی و ارتقا نداشت و بزرگ ترین مانع سرمایه گذاری برای بومی کردن تکنولوژی بود، نتیجه طبیعی این وضعیت ایجاد یاس، رخوت و فرسودگی در نیروهای مولد و ایجاد زمینه برای تهاجم سرمایه مالی و گسترش لمپنیسم بود. اما زمینه های این وضعیت از قبل ایجاد شده بود. در ابتدای ورود مدرنیسم به ایران بسیاری از اصناف و صنعتگران خرده پا و میانه حال از بین رفتند. به عنوان مثال واردات پارچه دبیت انگلیسی کارگاه های زری بافی را تعطیل کرد و در بسیاری از زمینه های دیگر هم تشکیلات مولد و موثر اصناف را به هم ریخت و به تبلیغ مصرف گرایی و بی ریشگی پرداخت تا شاعر هم از سر درد بگوید:
ای خطه ایران مهین ای وطن من ای باغم توگشته عجین جان و تن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی بر کز بافته خویش نداری کفن من
لوطی گری از بین نرفت اما رو به زوال گذاشت. این وضعیت با گسترش بیکاری، مهاجرت بی رویه به شهرها و حاشیه نشینی همراه شد و زمینه های اجتماعی گسترش لمپنیسم را فراهم آورد.
لمپنیسم در فرهنگ و ادبیات
مدرنیسم ابتر در ایران رشد و بقا را نه بر بستر گذشته بلکه بر خاکستر آن جست وجو می کرد و به همین دلیل راه به جایی نبرد. بر اساس عدم بلوغ و ناتوانی های تاریخی مدرنیسم، ما قادر به خلق ادبیات کار پیشرو در عرصه ملی نبوده ایم: ادبیاتی که عرصه ملی را درنوردیده و جهانی شود. ما نمی توانستیم نویسندگانی چون امیل زولاداشته باشیم تا ارزش رنج های کارگران را برای اعتلای تولید و نظام اقتصادی کشور نشان دهد، چون در عرصه تولید مدرن نقش اصلی ما نقش مصرف کننده بود. ادبیات کار در غربتی عظیم یا در محاق سانسور وامانده بود. فرهنگ دستوری و لمپن پرور از امکانات تعمیم پذیرتری (سینما و تلویزیون) برای مسخ فرهنگی توده مردم استفاده می کرد و بر این اساس ده ها فیلم چون گنج قارون تهیه شد تا ذهنیت الکی خوشی، تقدیر گرایی، فضیلت فقر، یک شبه ره صدساله پیمودن و براساس شانس میراث خوار ثروتی بادآورده شدن و بدتر از همه تاکید بر بیهودگی کار کردن (کارستیزی) را در جامعه رواج داده و شخصیت لمپن را در مرکز آرزوهای مردم قرار دهد. آن زمان گذشت، انقلاب شد، جنگ تحمیلی پیش آمد و تحریم های خارجی آغاز شد و ادامه یافت و بسیاری با تمام وجود خود متوجه شدند که برای از بین بردن بقایای فقر و مشکلات اقتصادی و برای دفاع از آرمان های خود در برابر توسعه طلبی و سلطه جویی خارجی باید بسازند و تولید کنند تا ایران در سیستم جهانی تولید و مبادله جایگاهی مناسب و در شان ایرانی بیابد. برای تحقق این آرمان تمهیدات گوناگونی در عرصه های مختلف ضرورت دارد که از جمله مقابله جدی با اشاعه فرهنگ لمپنی است. در جامعه یی که مدت ها زیر سلطه فرهنگ کارستیز لمپنی بوده و این فرهنگ تاثیرات مخربی بر واقعیت های اقتصادی- اجتماعی داشته است، باید برای فرهنگ سازی درباره نقش والای کار اهمیت ویژه یی قائل شد. یکی از مهم ترین ویژگی های انسان به عنوان اشرف مخلوقات پرداختن به کار خلاق و آگاهانه است، کار کردن با تغییر در پدیده های مادی و معنوی امکانات مکنون و بالقوه آنان را بالفعل و آشکار می کند، مفاهیم و به تبع آن واژگان نو می آفریند و زبان و اندیشه را غنا می بخشد، معنویت را ارتقا می دهد و منجر به رفاه و آزادی انسان از دغدغه مادی برای ادامه حیات می شود. ما اگر مایه اش را داریم باید حتی الامکان از رسوخ لمپنیسم بین کارگران و دهقانان و گرایش کاسبکارانه بین پزشکان بر بستر افشای واقعیت های اجتماعی انتقاد کنیم، الگوهای سازنده مثبت را برجسته کنیم تا نمونه های منفی منزوی شوند، نه آنکه با برجسته کردن نکات منفی افراد سازنده، کلیت آنان را تخطئه کنیم. لمپنیسم براساس ذات انگلی و غیرمولدی که دارد قابل دفاع نیست. کتاب در کوچه و خیابان در خلال مطالب متنوع خود واقعیت های مکنون در پدیده لمپنیسم را افشا کرده است و به عنوان منبعی معتبر برای شناخت تاریخ و فرهنگ اقشار پایینی جامعه و به ویژه برای شناخت لمپن ها و لمپنیسم و نقش آنان در تاریخ معاصر بسیار قابل استفاده است. خواندن این کتاب برای آنان که تاریخ را برای خاطر خطیر صاحبان قدرت و از روی دست آنان نمی نویسند و برای آنان که به نقش محوری و تعیین کننده مردم اعتقاد دارند بسیار ضروری است.
کتاب"درکوچه وخیابان" عباس منظر پور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم تهران -1386
روزنامه اعتماد شماره 1606 چهاردهم بهمن 1386 صفحه 13