03 مهر 1396
خیانت و جاسوسی مسعود رجوی در دوران هشت ساله دفاع مقدس
فرقه تروریستی مجاهدین خلق حدود سه دهه است که علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کند. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، فرقه رجوی بر اثر ضربات مکرری که از رژیم شاه خورده بود در حال احتضار به سر میبرد، اما با پیروزی انقلاب و آزادی اعضای آن، که هیچ نقشی در حرکت انقلابی مردم ایران نداشتند، سازمان به سرعت شروع به جمعآوری اسلحه و عضوگیری نمود و منافقانه کوشید خود را به جریان اصیل انقلاب نزدیک سازد.
نفوذ در ادارات و سازمانهای دولتی خسارتهای جبران ناپذیری را به نظام وارد آورد که مهمترین آن ها انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری بود. اعضای سازمان بعد از پیروزی انقلاب نه مانند مجاهدین اولیه اسلامگرا بودند و نه مثل مجاهدین بعدی مارکسیست، بلکه در موضع التقاط ماندند. پس از انتخاب ابوالحسن بنیصدر به ریاست جمهوری، مجاهدین خلق به سمت او غلتیدند و پیاده نظام او شدند.
با طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس، مبارزه مسلحانه را علیه نظام آغاز کردند و به عملیات ترور خود در سطح وسیعی دست زدند. بنی صدر پس از عزل به اتفاق مسعود رجوی ایران را به مقصد پاریس ترک گفتند و «شورای ملی مقاومت» را تشکیل دادند. رجوی در پاریس با طارق عزیز دیدار کرد که اعتراض اعضای شورا را در پی داشت. به تدریج سایر اعضای شورا نیز از مجاهدین خلق جدا شدند. این فرقه خود را در اختیار دولت عراق قرار داد و در سطوح مختلف اطلاعاتی و نظامی با رژیم بعث همکاری کرد، به طوری که«ارتش خصوصی صدام» لقب گرفت.
بعد از این که رجوی با جاسوسی برای سرویس های اطلاعاتی غربی راه به جایی نبرد برای مزدوری بیشتر علیه مردم ایران؛ درحالی که صدام حسین علیه مردم ایران جنگ خانمان سوز را شروع کرده بود؛ با او پیمان صلح و دوستی یا به بیان بهتر پیمان مزدوری و جاسوسی بست و بعد برای عملی کردن این پیمان به عراق رفت و علنا علیه مردم ایران در کنار صدام حسین وارد جنگ شد و تمام اطلاعات نظامی را به ارتش عراق داد و در ازای گرفتن پول های کلان نفت از عراق؛ تبدیل به یک جاسوس تمام عیار علیه مردم ایران شد و کاملا در خدمت صدام حسین قرار گرفت.
رجوی که عطش رسیدن فوری به قدرت حتی از طریق نامشروع را داشت بعد از فرار زبونانه از ایران در سال60، در 19 دی 61 با طارق عزیز، معاون نخست وزیر و وزیر خارجه عراق، در خاک فرانسه دیدار و رسما پیمان همکاری خود با دشمن متجاوز را امضاء کرد. این در حالی بود که عراق دو سال پیش از آن به ایران حمله کرده بود، برخی از شهرها و مناطق ایران را اشغال کرده بود. به یمن مقاومت مردمی و نیروهای مسلح ایران، عراق در اوایل سال 1361 از خاک ایران بیرون رانده شد، صدام حسین که رؤیای اشغال خوزستان و جدا کردن آن از ایران را آشفته می دید، درخواست صلح داد. البته این حرکت صلح خواهانه صدام، مورد توجه قرار نگرفت. فرقه مجاهدین خلق که با گذشت تقریبا دو سال از شروع مبارزه مسلحانه نتوانسته بود قدرت را کسب کند، به عنوان شروع خوش خدمتی اش به صدام و برای مشروع جلوه دادن حضور خود و نیروهایش در خاک عراق برای قرار گرفتن در کنار دشمن متجاوز با کمال وقاحت در رسانه های تبلیغاتی خود ایران را آغازگر جنگ معرفی کرد!
رجوی که سرمست از قول حمایت های همه جانبه صدام شده بود بعد ازورود به خاک عراق تمامی نیروهایش را با فریبکاری به عراق کشاند و در پی آن ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملی را تاسیس و در دفعات مختلف با حمایت ارتش بعث دست به حملات ایذایی علیه مرزهای ایران و کشتن سربازان مدافع آن زد و روز به روز در منجلاب خیانت و جنایت علیه مردم ایران و فرزندان آن در مرزها فرو رفت. فرقه رجوی در مواقعی که عملیات نظامی نداشت نیروهایی از خود را در مرزها و در خطوط دشمن با امکانات فراوان مستقرمی کرد تا آن ها با شنود روی مکالمات نیروهای ایران اخبار تحرکات و حمله احتمالی ایران را رصد کرده و به فرماندهان بالا گزارش دهند و آن ها هم بلافاصله فرماندهان ارتش صدام را در جریان قرار می دادند و آتشباری ارتش صدام بر روی مواضع نیروهای ایران شروع می شد که در نتیجه آن بسیاری از سربازان ایرانی کشته می شدند.
یکی دیگر ازخیانت های رجوی به مردم ایران در جنگ تحمیلی گرا دادن به موشک های عراقی برای اصابت دقیق تر به شهرهای ایران بود. مسئولین فرقه نیروهای خود را با پوشش کسب خبر از وضعیت سلامتی خانواده هایشان مجبور به تماس با آنان می کردند و از آن ها می خواستند که محل اصابت موشک ها به شهرهای خود را سئوال و به فرماندهان بالا گزارش کنند.
فرستادن تیم نفوذی به پشت خطوط نیروهای ایرانی برای گرفتن اسیر و تحویل دادن آن ها به ارتش صدام برای تخلیه اطلاعات آن ها یکی دیگر از خیانت های رجوی به مردم ایران و خوش خدمتی به صدام بود. مزدوری رجوی برای صدام تنها محدود به خیانت به کشورش نشد، نیروهای رجوی به عنوان نیروی پلیس ارتش بعث نقش فعالی در دستگیری و سرکوب مخالفان صدام در داخل عراق ایفا می کردند و بنا به دستور صدام بدون هیچ محدودیتی با ادوات جنگی در شهرها، روستاها برای شناسایی مخالفان صدام تردد می نمودند و حتی حق داشتند در ایست بازرسی بین شهرها مردم عراق را تجسس و سئوال قراردهند.
در کتاب رد پای اهریمن تألیف مرحوم صمد نظری از اعضای سابق فرقه مجاهدین خلق، در مورد خیانت ها و جاسوسی های فرقه رجوی چنین آمده است:
"فرقه مجاهدین خلق در زمان جنگ، با امکانات عراق و در راستای منافع رژیم بعث، عملیات بسیاری علیه ایران انجام می داد. در همین خصوص به اعضا آموزش هایی داده می شد برای حفظ کدها، استعارات، شهرشناسی و نقشه خوانی شهرهای استان. این عملیات به منظور شناسایی مسیرهای ورودی جاده ها و پایگاه های منطقه جنگی برای حمله نیروهای عراق به مواضع ایران صورت می گرفت. در موارد دیگر، منافقین مشخصات افرادی را که قصد ترور آن ها را داشت، از جمله آدرس محل کار و سکونت، ساعت و مسیرهای تردد، نوع خودروی شخصی و پلاک ماشین، به دست می آورد. این اقدامات تروریستی علیه مردم تحت عناوینی چون«مرحله آماده سازی برای قیام مردم» توجیه می شد. رهبران منافقین تمام تلاش خود را صرف منزه جلوه دادن چهره ی اربابشان صدام و به تبع آن همکاری با ارتش عراق در جبهه ها می کردند…همکاری نظامی و اطلاعاتی با ارتش صدام و به طور کلی وطن فروشی در دستور کار منافقین قرار داشت… از جمله شگردهای سازمان منافقین این بود که عملیات را بزرگ جلوه دهد و آمار زخمی و کشته شده های نیروهای جمهوری اسلامی را بالا اعلام کند. در واقع سازمان منافقین از این طریق سعی داشت روحیه ی اعضای سازمان را بالا ببرد و صحت و درستی به اصطلاح استراتژی جنگ آزادی بخش و همکاری نظامی با صدام را به آن ها اثبات کند… هنگامی که ایران قطعنامه ی 598 و درخواست آتش بس را پذیرفت، این تصور در رهبری منافقین شکل گرفت که زمان ضربه ی نهایی و زمان شکست ایران فرا رسیده است. رجوی که در تحلیل هایش «صلح» را طناب دار جمهوری اسلامی ایران می دانست، زمان پیروزی انقلاب و قیام مردمی را نزدیک می دید و به همین دلیل می بایست بنا به وظیفه ی تاریخی! میهنی! و ایدئولوژیک! خود و به منظور حمایت از قیام های مردمی دست به حمله ای سرنوشت ساز می زد که منجر به سرنگونی شود! از این رو عملیات فروغ جاویدان را طرح و نشستی توجیهی برای این عملیات برگزار کرد و با توهمات خویش افراد را ملزم دانست که وارد این جنگ شوند…
از نظر اجتماعی رجوی چنین تحلیل می کرد که 90 درصد مردم ضد جنگ هستند و از رژیم ایران به ستوه آمده اند و منتظر فرصتی هستند تا نیروهای سازمان منافقین وارد ایران شوند. او مدعی بود به محض این که اولین گروه نیروهای ما به شهر کرمانشاه برسد انبوه مردم از ما حمایت خواهند کرد و به صفوف رزمندگان مجاهد خلق خواهند پیوست… رجوی پس از کشته شدن هزاران تن از جوانان پاک این مرز و بوم ناامیدانه و دست از پا درازتر از پشت بی سیم ها و رادیو فرمان «حفظ خود» و عقب نشینی نیروها به خاک عراق را اعلام و خود نیز از ترس انتقام نیروهایش به پناهگاه خزید…
در این عملیات گفته بودند که چنانچه کسی سلاح خود را بر زمین گذاشت و اسیر شد مورد عفو قرار گیرد و نیروها حق هیچ برخوردی را ندارند و حتی فرد تسلیم شده می تواند بدون سلاح پی کار خود برود. در روز دوم عملیات که آمار تلفات نیروها بالا رفت، تصمیم مسئولان سازمان منافقین عوض شد و دستور دادند اسرا تیرباران شوند که عده ی زیادی از اسرا در صحنه ی عملیات تیرباران شدند. به طور مثال حدوود 35 نفر از سربازان در روز دوم خود را تسلیم نیروهای سازمان منافقین به فرماندهی فردی به نام افشین (عبدالوهاب فرجی) کردند. فرمانده به آن ها دست بند و چشم بند زد و در گوشه ای جمع شان کرد. تعدادی از آن ها به دلیل تشنگی مستمرا از نگهبانان تقاضای آب می کردند. یکی از فرمانده های دسته ها به فرمانده خود اطلاع داد که آن ها آب می خواهند. فرمانده افشین با اشاره ی دست به دو تا از تیربارچی ها اشاره کرد و گفت«به اسرا آب بدهید» تیربارچی ها بی رحمانه تمامی اسرا را به رگبار بستند."
مسعود رجوی با هدف جلوگیری از قرارداد آتش بس با فرستادن نیروهای سازمان به تنور جنگ تحت عنوان عملیات سرنگونی فروغ، بزرگترین خیانت را علیه مردم ایران و نیروهای سازمان مجاهدین مرتکب شد.
در کتاب خوابگردها نوشته دکتر تبرائیان سندی وجود دارد، که نشان می دهد سازمان مجاهدین از سال ۵۸، یعنی قبل از آغاز جنگ، با صدام و عراق در ارتباط بوده است. این سند درباره نشست سری نمایندگان سازمان ملل با نمایندگان سرویس کل اطلاعات عراق است. همچنین در این اسناد درخواست رژیم بعث عراق از عباس داوری نماینده سازمان و بزرگ جاسوس مجاهدین درباره تأثیر بمب شیمیایی عراق در فلان منطقه روی گروه خونی ایرانی ها و ارائه این گزارش به عراقی ها، خود گوشه ای از پیوند ناگسستنی رژیم بعث با مجاهدین بود که اسناد آن موجود است. شاید برخی تصور می کنند نقش مجاهدین در کشتار حجاج ایرانی در سال ۶۶ ساخته و پرداخته ذهن برخی عوامل داخلی ایران است اما اسناد این همکاری موجود است.
انفجار محله گیشای تهران تلفات بسیاری داد که نماینده سازمان مجاهدین از آن به مقامات بعثی گزارش داده و عنوان می کند که این انفجار تا حد زیادی کارساز بوده است. اسناد و تصاویر این ملاقات ها موجود است. سیستم استراق سمع سازمان مجاهدین در خط مقدم جنگ بود و سیستم های فوق العاده پیشرفته ای در اختیار آنان قرار گرفته بود که می توانستند با استفاده از آن، اطلاعات را شنود کرده و منتقل کنند. همین باعث می شد عملیات لو رفته و تلفات بسیاری داشته باشیم. حتی بعد از عملیات به جاسوسی می پرداختند. به طور مثال در تماس های تلفنی با مراکز پزشکی و بیمارستان ها ادعا می کردند ما خانواده مجروح هستیم. چند نفر مجروح هستند و به کدام بیمارستان ها منتقل شده اند، اینگونه اطلاعات را جمع آوری کرده و به اعضای رده بالای سازمان و بعد از آن به صدامیان منتقل می کردند. سازمان مجاهدین برای برخی عملیات ، پاداش های هنگفتی دریافت می کرد. از صدور مجوز فروش ۴۰ کیلوگرم طلا در بازارهای عراق از سوی وزارت کشور عراق به مجاهدین تا حقوق های میلیونی و پاداش های آن چنانی به اعضا از جمله جلوه های زرق و برق دلارها و دینارهای مجاهدین است.
دکتر تبرائیان در مصاحبه با خبرگزاری مهر درباره فرقه رجوی می گوید:
انجمن نجات، دفتر مرکزی، تهران، 10 مهر 1395