13 تیر 1393

آیت الله گلپایگانی : در مقام برآمده‏اند که روحانیت را تضعیف کنند


آیت الله گلپایگانی : در مقام برآمده‏اند که روحانیت را تضعیف کنند
درباره : سخنرانى آیت‏اله گلپایگانى پیرو شماره 4868/21 ـ 11/11/51

از : ساواک قم تاریخ 16/11/51

به: مدیریت کل اداره سوم 312 شماره: 4856/21



بدینوسیله عین مطالب عنوان شده از طرف نامبرده بالا که از روى نوار پیاده شده بپیوست تقدیم میگردد ضمنا عین نوار نیز موجود است در صورت لزوم ارسال گردد.

رئیس ساواک قم ـ مهران

دایره بررسى 17/11/51





من امروز عازم به صحبت نبودم صبح نامه‏اى بمن دادند با امضاهاى زیادى منظور این بود که شما الآن مکلف هستید به حفظ دین الآن یک طورى است که اگر سست حرکت بکنید بسا که مأذون نباشید و باید که حسن‏المعذور در حفظ دین جدى باشد و مطالب دیگر اطمینان دارم که صاحبان امضاء ولو من نشناختم ولى برحسب عادت الآن اینجا هستند خواستم جواب آنها را عرض کنم اولاً تشکر میکنم از شما که تذکر داده‏اید که لازم است حفظ دین و کاشف از اینستکه شما خودتان هم به این هم اهمیت بدهید و فرمایش یا تذکر یا هر چه ما را متذکر کرده‏اید1 البته و طبقه مؤمن است بالخصوص2 روحانى که تا مقدارى که متوجه باشد بهرنحو شده است حفظ دین خودش را بکند و این مطلب هم مسلم است که شبه دین جامعه به اینست که روحانیت خودش را اصلاح بکند ـ جامعه هم اصلاح میشود (اذاصلح العالم صلح العالم) اولاً تشکر میکنیم از روحانیت شیعه نه فقط در این زمان از زمان پیش روحانیت شیعه همیشه به وظیفه خود عمل [کرده] است با اینکه نوعا زمان مساعد با اینها نبوده است حفظ احترام اهل بیت را نموده‏اند و بالخصوص بعد از مشروطه تاکنون در ایران ابتلائى پیدا شده است که حالا یا بواسطه دسیسه اجانب بوده است که بعد از موضوع تنباکو در مقام برآمده‏اند که روحانیت را تضعیف کنند و کارى بکنند که اینطور نفوذ نداشته باشند که اگر یک حکمى برخلاف کفار بکنند فورى انجام بشود در مقام بودند که روحانیت شیعه را لکه‏دار بکنند و اسبابى هم فراهم آورده‏اند که از آنزمان هر که تاریخ را خوانده باشد و ملتفت باشد تا حالا بوسائل عدیده این مطلب را تعقیب کرده‏اند ولى بحمداله دامن روحانیت آلوده نشده و حفظ خودشانرا کرده‏اند البته مقام قدرت ظاهرى این میزان نیست بواسطه اینکه زمان ائمه هم قدرت ظاهرى بعد از زمان امیرالمؤمنین با ائمه نبود در مقام قدرت ظاهرى آنها ساکت بودند دستشان روى دستشان بود اما در مقام اعتقاد و حقیقت همیشه حقیقت شیعه محفوظ بود و ائمه‏اى هم که اعمال قدرت ظاهرى بر حسب امر الهى نکردند و مأمور نبودند طورى بود که همه میدانستند که عقیده آنها چیست و آن مطلبى را که آنها قرار میدادند یعنى آنهایى که قدرت ظاهرى دستشان بود اعمال میکردند. باعث این شد که بتوانند احکام الهى را درش خدشه1 بکنند یا اینکه مثلاً ارتباط را برخلاف ارتباط واقعى نسبت بدهند نه به ائمه نه به علماى وقت که اینها حفظ حیثیت خود را کردند ولیکن قدرت ظاهرى برحسب اقتضاى زمان و مصالح خداوند عالم یک وقتى دست آنها میداد یک وقتى است دیگرى در این روایت شخصى از امام (ع) سئوال میکند که چطور است بیشتر در دنیا قدرت بدست یا کفار و یا فساق و غیر اطاعت کننده‏ها است و مؤمنین حقیقى قدرت ظاهرى ندارند امام (ع) میفرماید که اصل خلقت اینطور است که خدا خبر میدهد و قلیل من عبادى الشکور.

اصلاً اونیکه خلق شده است طاهره و مطهر و مؤمن و...... واقعى کسى است از اول خلقت تا آخر خلقت بالخصوص بعد که دیگر و قلیل من‏اللّه‏ کم است اصلاً و هم میفرماید یک وقتى بود که در روى زمین فقط یکنفر خداپرست بود آنهم اهل زمانش جمع شدند انداختنش تو آتش آنهم حضرت ابراهیم بود که یک کسى همه اونها بت‏پرست بودند فقط حضرت ابراهیم بود که خداپرست بود و میگفت اینهایى که بدست خودتان میتراشید چرا عبادتش را میکنید و آنها هم1 اتفاق کردند و انداختنش در آتش منتهى البته خداوند متعال قدرت دارد که بآن یکنفر هم حجت را بر همه خلق تمام کند مثلاً اگر چنانچه حضرت ابراهیم وقتیکه دعوت میکرد یک‏جمعى باش موافقت میکردند و مشغول میشدند به تبلیغ آیا اینقدر اثر داشت که هیچکس باهاش موافق نباشد و بالاخره قرار بگذارند و او را بیندازند2 تو آتش وقتى بیندازند تو آتش آتش بر او سرد3 و سلامت بشود خوب این اثر تبلیغى‏اش خیلى بیشتر است که فرض کن ده نفر بیست نفر سى نفر با حضرت ابراهیم موافقت بکنند و با مردم محاجه کنند خدا قدرت دارد که اگر بخواهد به آن یکنفر هم حجت را بر مردم تمام بکند مقصود اینست که قدرت ظاهرى نداشتن غیر از این است که حیثیت معنوى را از دست داده باشند بحمداله روحانیت شیعه آن معنویت را از دست نداده است و هر چه از زمان خلفاى جور محرمات پیدا میشد چه آنها را بعنوان حکم تلقى میکردند منتهى هر وقتى یک جورى است مثلاً حالا اگر بنا باشد بخواهند قوانین برخلاف قرآن جعل کنند مى‏نشینند توى مجلس و قانون درست میکنند ولیکن آنوقت میتراشیدند اشخاصى را که جعل روایت از پیغمبر میکردند و حکم درست میکردند و آنرا تقویت میکردند و آنهایى را که مقابل ائمه قرار داده بودند تقویتشان میکردند و آنوقت حکم آنها میشد مثل قانون حالاى ما مثلاً که گاهى از اوقات مثل همین روایاتى4 که دیروز میخواندیم که امام فرمود بآن فاسقى که در قبال امام میفرمود که چطور شد که شما در سایه بیت و سباء و جدال را اشکال نمیکنید براى محرم اما رفتن قمه1 زدن سر مثلاً محمل را و زیر سایه محمل نشستن را اشکال میکنید حضرت فرمود شما احکام خدا را تغییر داده‏اید و برخلاف سنت پیغمبر عمل کرده طلاقى که خدا فرموده شاهد برایش قرار بدهید شما جعل کردید فتوا دادید شاهد ندارد نکاحى را که خدا فرمود شاهد لازم نیست شما گفتید باید شاهد داشته باشد حالا ما میخواهیم مطابق قول پیغمبر رفتار کنیم ما مى‏بینیم پیغمبر (ص) حج میکرد و در حالتى که در محمل بود سایه براى خودش قرار نمیداد اما وقتیکه پیاده میشدند منزل همه توى خانه میرفت و با اینکه محرم بود هم زیر خیمه میرفت هم سایه دیوار مى‏نشست و ما میخواهیم آن کارى را بکنیم که پیغمبر کرده و آن قولى را بگوییم که پیغمبر فرموده ولى شما براى خودتان احکام آنرا تغییر دادید. غرض2 تغییر احکام هم اگر آنهایى‏که‏قدرت دستشان بود بوسائل مختلفه که هر وقتى یک نحوى هست وسیله این طورى نبود که ائمه احکام را بدست آنها بدهند احکام دست خودشان بود از همین مقدارى هم که در مملکت ما نباشد از زمان مشروطه به بعد به تضعیف روحانیون بحمداله هر بلائى آوردن سر مردم یا هر بلائى آورد سر روحانیون اینها اول مطلب معنویت و احکام شیعه را از دست ندادند و هر چقدر اینها وسائل فراهم آورده‏اند چه بعنوان قانون و چه بعنوان عمل خارجى که وسائل خلاف شرع را فراهم کردند معذالک حکمش بحمداله معلوم است مثلاً اگر در ممالک اسلامى شرابى که حرام است رسمیت داشته باشد و جواز داشته باشد و ازش باندرول بگیرند و آزاد باشند در فروختن هیچ شبه ندارد که شراب حرام است جورى نشده که بتوانند این خلاف شرع را به مردم تحمیل کنند که اینها بگویند که این حلال است این عین معناى حفظ استقلال است که شیعه و روحانیین حفظ حیثیت خود را کرده‏اند و ملکوک نشده‏اند بواسطه این وسائل خارجیست و خیلى جاى تشکر است اعتقاد مردم هم بهمین جهت است که باز به روحانیین محفوظ مانده و بدین محفوظ مانده [ناخوانا] یا رفته باشند اروپا و اونها یک عقایدى را بر اینها تزریق کرده باشند یا معاشر با اونها باشند بحمداله باز بله وجهه مملکت وجهه دینى است و احکام را نتوانسته‏اند تغییر بدهند و امیدوار هستیم که اوضاع هم تأثیرى نکند و مسلم است که ما و شما چه اشخاصى که نوشته‏اند و چه اشخاصى که حاضرند چه نیستند چه اینجا چه جاهاى دیگر چه در سایر ممالک اسلامى روحانى و چه عده‏اى که وظیفه‏دار هستند از براى بیان احکام و حفظ احکام بوظیفه خودشان عمل کنند و حتى‏المقدور کوتاهى نکنند و تا بشود همچنانیکه تا به الآن شده است حفظ حیثیت و استقلال مذهب و استقلال روحانیت و استقلال اسلام را ندهیم و ندهند و ندهید انشاءاله امیدوار هستیم که با کمال جدیت و ایمان حقیقى در مقام حفظ ایمان و حفظ استقلال روحانیت شیعه و حفظ استقلال مذهب شیعه همه ما... و همه مسلمین کوشش داشته باشند.

خواستم که جواب عرض کنم که این مطلبى را که شما نوشته‏اید این اصلاً آرزوى ماهاست و تصمیم ما هست و هدف ما همین معنا هست که باشد تا بتوانیم در مقام حفظ احکام الهى کوشش داشته باشیم و اگر هم گاهگاهى شده است که اشخاصى فرض بفرمائید کنار رفته باشندو خارج شده باشند از این معنا آنها از اول یا نبودند روحانى یا اینکه اگر بودند هم از اول ایمان نبوده است والا کم شده است که روحانى باشد و وارد شده باشد برخلاف چیزى که خداوند فرموده باشد و الآن هم امید ما همین است که همه

روحانیین حتى اصاغر طلاب طورى باشند که بجز در مقام حفظ دیانت هدف دیگرى نداشته باشند و اگر خداى نخواسته اینها میخواستند هدف‏مادى داشته باشند یا بقول بعضى عوام دکان داشته باشند که دین1 را دکان خودشان قرار بدهند وارد میشدند در رشته آنهایى که قدرت بدست آنهاست وقتى وارد میشدند الآن داریم از این طلاب معاصر که خودشان در این رشته‏ها وارد شده‏اند حالا خیلى خیلى مقامات ظاهرشان بالا رفته این‏ها2 با هم همدرس بودند ولى این هنوز تو مدرسه است و اول رفته است اگر میخواستند مادیت را محافظت بکنند که برایشان سهل بود وارد میشدند وقتى در آن رشته میرفتند کاملاً به آمال ظاهرى دنیوى‏نائل میشدند و چه بسا استعداد اینهایى که براى رضاى خدا ترک آن مقام دنیوى را کرده‏اند و آمده‏اند با این وضع اقتصادى روحانیت ساخته‏اند استعدادشان خیلى بهتر از آنها هم بوده است که اگر این میرفت اونها حالا اونى که باین مقام رسیده است خوب بود مقامش دون مقام این باشد ولى معذالک براى رضاى خدا روحانیت حفظ میکند مقام ایمان را و به اینکه اگر من بروم کار دیگرى بکنم کاسب بشوم غیر کاسب بشوم جاهاى دیگر بروم باین مطلب نمیآید دست از ایمانش بردارد و فرض بفرمایید وارد در آن رشته‏ها بشود و این باز کمال تشکر است که بحمداله خداوند عالم توفیق داده است و نمیتواند آدم چطورى شکر بکند که خداوند عالم این ایمان را عطا فرموده است که اعتنا نکنیم بدنیا و زرق و برق دنیا و در مقام حفظ دین و ارشاد و هدایت باشند و آنچه که میتوانند مقام آخرتى تحصیل بکنند و کارى نداشته باشند بمقام دنیا پس از این حیث این هدف ما هست که ما بخواهیم حفظ دین بکنیم نه این باشد که محتاج به تذکر هم باشیم‏بلکه بله خوشوقتیم از تذکر شما ولیکن محتاج به تذکر نیستیم بلکه وظیفه ما است که ما تذکر بدهیم این مطالب را بگوییم مهیا باشید از براى حفظ دین و در پیش‏آمدهاى دنیا نه از جهت مال دنیا نه از جهت مقام دنیا نه از جهت اذیت و صدماتى که در دنیا براى اشخاصى که در مقام حفظ دین هستند وارد میشود شما نباید در این مقام کوتاهى بکنید و نگرانى داشته باشید و ناراحتى داشته باشید خیلى خیلى باید شکر بکنید که خدا ما را قرار داده در همچه زمانى که زمان حرمت اسلام است و ما تا این مقدار حالا یا از جهت لطف خداوند عالم بوده است یا از جهت معاشرت با مربیان‏مان بوده است که جورى ما را پرورش کرده‏اند و پرورش شده‏ایم در محیطى واقع شده‏ایم

که الآن ارتباط به خدا داریم و اعتقاد به معاد داریم و در مقام حفظ دین هستیم و همه وقت زمان اینجور فراهم نمیشود که حفظ دین مشکل باشد تا اینکه کسیکه در این مقام باشد بدرجات عالى برسد مثلاً از اول حالا قطع نظر از اول دنیا بخواهیم بگوییم از اول اسلام تا الآن براى اشخاص وسیله سعادت مثل زمان حضرت سیدالشهدا نسبت به اصحابش فراهم نشده بود همه وقت که اینجور نمیشه که یک حسینى پیدا بشود و بخواهد حفظ دین بکند و آنوقت کسى نباشد الا چند نفر آنوقت به بینید این چند نفر چقدر سعادت داشتند که در آن موقع واقع شدند و باین فیض نائل شدند حالا انسان اگر صدماتى اینها که صدمه‏اى نیست که انسان مثلاً صدماتى که فعلاً در نظر ما هست اینها صدمه‏اى نیست اگر ما بتوانیم در این مقام صبر کنیم و حفظ دینمان را بکنیم و حفظ استقلال روحانیین را بکنیم و نظر بمادى نداشته باشیم و در خانه دیگران نرویم و از دیگران مال طلب نکنیم و مال حرام تصرف نکنیم چیزهایى که قطعا حرام است ما از آنها مجتنب باشیم یک مطالبى هست که مشکوک نیست حرمتش انسان بخواهد آنها را مثلاً الآن شاید وسیله یک راه امتحان براى یک اشخاصى که اینها خداى نخواسته ضعیف‏الایمان باشند یا ضعیف باشد جهت مادیات بخواهند اینها را مثلاً تطمیعشان کنند که مثلاً فلان مقدار بشما میدهیم آنوقت در فلان محل بیایید شما کمک ما بکنید خوب این یقینى است که مطالب حرام یقین را آدم بخواهد نقض حکم را بکند سفارش کنید به یک اشخاصى اگر پیدا میشود گمان نمیکنم پیدا بشود که خداى نخواسته بخواهند از این اوقاف فعلى استفاده بکنند معلوم است که پولهایى که اینها بدست میآورند همه‏اش حرام است خودشان هم مى‏گویند میدانیم حرام است وقتى خودشان میگویند حرام است حرام است شما مى‏توانید1 حلال کنید اون خودش میداند که متولى شرعى نیست و برخلاف وقف دارد عمل میکند آنوقت بشما بدهد یعنى العیاذباله به شما که نمیگویم بکسى بدهد آقایان طلاب که ساحتشان مبرا است از این چیزها لکن اگر کسى پیدا شد که خداى نخواسته اینها خواستن اغفالش بکنند خواهش میکنم آقایان معرفى‏اش بکنند تا هم ما بوظیفه خودمان عمل بکنیم هم اونها مطلع بشوند و اینجور نشود و اینکه معرفى نکنند و بگویند این وصله بد میشود این ضربه به اسلام است بگویید تا ما اقلاً مال امام زمان را دیگر ندهیم دست عمال ظلمه مقصود اینکه اگر انسان بخواهد مادى را تقویت بکند همینطور است که ملاحظه میفرمایید ولى بحمداله آقایون همه حفظ حیثیت خود را کرده‏اند و شاید آدم یقین نداشته باشد به همچى چیزهایى ولى چون در السنه متداول است من سابقا هم گفتم که هر کس در آن اداره بخواهد مامور باشد اطلاع بدهید که ما دیگر اقلاً یک وقت از ما میخواهند که یک کسى امام جماعت میخواهند ما ندانسته اینها را معین نکنیم یا فرض بفرمایید قبوض سهم میآورند ما ندانسته اینها را درست نکنیم این هرکس که بداند و معرفى نکرده تقصیر کرده اگر میدانید بگویید اگر نمیدانند خب دیگر آدم نباید بى‏جهت مؤمن را متهم بکند. مقصود اینکه خواستم جواب بدهم براى این آقایى که کاغذ نوشته بود که نه مطمئن باشد هم وظیفه ما است هم وظیفه شما یک مطلب هم حالا که دیگر صحبت کردیم وظیفه خودمان و شما است بین خود و خدا که مادامیکه ما قصدمان قربت باشد آنچه که اعتقاد خود بنده هست این است که خداوند عالم هم نصرت میدهد و یارى میکند لکن اگر خداى نخواسته مثل اینکه در روایات بعضى‏ها را مذمت میکند و حتى تغیر میکند باینکه میفرماید اینها مستعطى به قرآن هستند خوب مطلب معلوم است دیگر یعنى اگر یک کسى قرآن را وسیله براى اکل قرار بدهد و نه وسیله براى نیل به مقامات اخروى باشد نه وسیله براى ترویج باشد نه وسیله براى نصرت دین باشد اگر قصدمان همیشه بشود که خداى نخواسته به قرآن یا به اخبار آل محمد یا باین درس خواندنمان نظرمان استیکال باشد این خود آدم باید بترسد از عمل خودش نباید ما از کفار یا از فساق یا از اشخاصیکه بوظیفه دین عمل نمیکنند ترس داشته باشیم کسیکه از خدا بترسد از غیرخدا نباید بترسد ولى اگر آدم از خدا نترسد و نظر داشته باشد در همین مقصدى که عرض کردم در مقصد درس خواندنش در مقصد اخبار در مقصد قرآن اگر این نظرش غیرخدا باشد و خداى نخواسته از خدا نترسد دیگر باید از همه چیز بترسد ولى اگر خدا حفظ نکند قدرتى ندارد انشاءاله که در مقام حوادث خودش را حفظ کند اینقدر حادثه براى انسان هست که هر یک قدرت اینرا دارد که انسانرا نابود بکند خدا حفظ میکند همین نفس میرود و دیگر بیرون نمیآید اگر خدا حفظ نکند تا مقدارى را که خدا مقدور فرموده که ماها عمر بکنیم ما قدرت اینرا نداریم که اگر عمر نداد ما خودمان بتوانیم این را درست بکنیم هى برویم پیش طبیب و هر کارى بکنیم نتیجه‏اى ندارد دیگر انالله و اناالیه راجعون اگر آدم از خدا بترسد آنوقت دیگر نباید از کس دیگر بترسد خداوند عالم حفظ میفرماید از همه جهات اما اگر آدم از خدا نترسد و قصدش در کارهاش قربت نباشد این بترسد که خودش خودش را از بین برده است مانعى ندارد که خداوند عالم نعوذباله وقتى که غضب کرد بر یک قومى بواسطه معصیبت اسباب فراهم بیاورد که اینها از بین برود تا ما و شما حقیقتا دستمان خدا باشد نترسید استقلال از بین نمیرود ـ و خدا هم حفظ میکند و کسى در قبال خدا قدرت ندارد مشیت خدا را تغییر بدهد وقتى که خداى نخواسته ما کارى کردیم که اراده خداى تعلق گرفته به افناء ما دیگر هیچ چیز حافظ ما نیست پس باید قصد را قربت کرد باید با خدا معامله کرد که من از امروز دیگر نظر بهیچ امرى غیر از امر خدا ندارم و غرضم را خدا قرار میدهم روزیم را هم از خدا میخواهم هر چه مى‏خواهم از خدا میخواهم جز ما اگر کسى قصدش اینطور باشد خدا هم از همه آفات و بلیات حفظش میفرماید چه از آفات و بلیات خارجى و چه از آفات و بلیاتیکه از طرف بندگان عاصى (جمله عربى) واللّه‏ یعصمک من‏الناس. وقتیکه خدا به پیغمبر ما که با اوضاع آنوقت ملاحظه میفرمود که من اگر امیرالمؤمنین را امارت باو بدهم و بیان وصایت و خلافتش را بکنم مردم شاید قبول نکنند و مورد شکنجه و زحمت از طرف مردم باشم خدا میفرماید تو حرف خدا را اطاعت بکن واله یعصمک من‏الناس. شما هم امروز همینطور هستید شما اوامر الهى را اجرا کنید واله یعصمک من‏الناس چه از ناس باشد چه از غیرناس باشد پس ما و شما وظیفه‏مان اینست که نظرمان خدا باشد و نظرمان اجراء اوامر الهى باشد و الآن در همه این بلادیکه شما با فضل الهى خدا بتون این توفیق را داده است و آزادانه تشریف میبرید در بلاد براى تبلیغ بحمدالله این یک سعادتى است که خدا بشما داده است که الان روایاتى که میفرماید مدادالعلماء افضل من دماء1الشهدا الآن این حرکت شما که میروید براى تبلیغ احکام و ارشاد جاهل و تنبیه غافل و مسائل دین را براى مردم قرائت میفرمایید این یک سعادتى است که عینا مثل مجاهدین زمان پیغمبر آنهایى که در رکاب پیغمبر مجاهده میفرمودند و آنهایى که در رکاب امیرالمؤمنین جهاد میکردند آنها شمشیر میزدند براى دین شما هم میروید با زبان دین را ترویج میکنید و اثر این زبان شما الآن بهتر از اثر شمشیر است و مردم را سوق بدیانت میکنید و منحرفین را جلوشان را مى‏گیرید و مؤمنین را از شبهات نجات میدهید از شبهات ابلیس و از شبهات الخناس الذى یوسوس فى صدورالناس من‏الجنت والناس شما اینها را نجات میدهید چه سعادتى بالاتر از این است اگر آدم قدر خودش را داشته باشد که پیغمبر میفرموده آه شوقم ده اخوان آخرالزمان که اصحاب میگفتند مگر ما اخوان شما نیستیم میفرمودند شما اصحاب من هستید این اشخاص که در این زمان دین را حفظ میکنند و ترویج میکنند بهر نحوى که متمکن باشند همین اشخاصند که پیغمبر اکرم (ص) به اینها اظهار عنایت میفرمودند و خبر میدادند که میآیند در آخرالزمان یک اشخاصیکه ایمانشان همین است که بروى کاغذ نوشته‏هائى را مى‏بینند و قرآن یا اخبار یا چه و اینها باو ایمان میآورند و بآنها خیلى اظهار عنایت میفرمایند چه سعادتى است بالاتر از اینکه خدا امروز بشما این منصب را داده است و باید انسان قدر خودش را بداند که در این منصب خداى نخواسته جورى نکند که ملحوظ بشود و خواهى نخواهى سلب توفیق بشود و امام زمان عزلش کند از نوکرى عزل کردن امام زمان (ع) این نیست که مثل نوکرهاى اربابهاى فعلى مثلاً بگویند این دیگر ممنوع‏الخدمت شد و اخبار بدهند حبس کند اول اینست که مثل نوکرهاى اربابهاى فعلى مثلاً بگویند این دیگر ممنوع‏الخدمت شد و اخبار بدهند حبس کند اول اینست که توفیق را از شما سلب کنند توفیق که سلب شد تمام میشود میرود پى کارش حالا یکوقت مى‏بینى توفیق سلب شدن باین مى‏شود که آدم ناخوش مى‏شود یا گرفتار زن و بچه شود یا گرفتار چه میشود یکوقت هم خداى نخواسته معاشرت میکند با یک رفقائى که اینها برش میگردانند این عزل امام زمان است که این برگشته او نخواسته که این نوکرش باشد نه اینکه این نخواسته که نوکرش باشد وقتى امام زمان دیده بنده یا شما قابلیت نوکرى او را نداریم اسبابش فراهم میشود یک اشخاصى مى‏آیند معاشرت میکنند کار بجایى میرسد که از نوکرى عزل میشود آنوقت خداى نخواسته دشمن امام زمان مى‏شود اول نخواسته که شما دیگر پشت سرش باشید پس این است که آدم باید حفظ حیثیت خودش را بکند که اقلاً مردود خدا نشود از همه آقایان التماس دعا دارم در این مسافرتها که میکنند خیلى خیلى مفید باشند احکام الهى را بیان کنند همینکه عرض کردم ولو شراب مرسوم است اما حالى مردم شده است که حرام است سایر امور هم همینطور خیال نکنید که بمردم حالى کنید که گفتم اسلام اسلام نمیشود باید هم اعتقاد آدم داشته باشد هم باحکام عمل کند اگر هیچ عمل احکام را نکند این نمیشود گفت که البته شهادتین اگر بگوید آدم به حسب ظاهر مسلمان است نمیشود گفت که مسلمان نیست ولى تا عمل نکند نتیجه از اسلام نمیگیرد عمل هم نتیجه دارد و بالخصوص همه احکام اسلام را باید اعتقاد داشته باشیم در روایات عدیده هست که پیغمبر اکرم میفرماید که اگر کسى یک حکم مرا قبول نداشته باشد همه احکام مرا قبول نکرده چرا بجهت اینکه معنى پیغمبر قبول داشتن این است که قولش را بداند که این (..ــ عربى) حالا اگر همه‏اش را قبول داشته باشد فقط اینکه على‏ابن ابى‏طالب را بجاى خودش قرار نداده این را قبول نداشته باشد یک قولش را که رد کند مثل اینست که مابقى اقوالش را رد کرده چون معنایش اینست که این یکى ان هو الاّ و حى یوحى1 نیست دیگر بعضى وقتها هم غیر وحى است این دیگر معنى پیغمبرى نمیشود پیغمبر اینست که هر چه را میفرماید قبول بکنى اگر میدانى پیغمبرى هست و حرف را زده است قبولش نکنى این معناى انکار پیغمبر است حالا اگر کسى جاهل باشد نداند کارى نداریم اما اینکه آدم بخواهد یکى از احکام مسلم مثلاً قرآن که دیگر یقین است که اگر کسى در قرآن هم خدشه2 بکند معناش اینست که من قبول ندارم حالا همه چیزش را قبول دارم فقط این آیه حجابش را قبول ندارم این نمیتواند اینکار را بکند که بگوید آیات حجاب درست نیست نعوذباله یک وقتى خیلى سال قبل رفته بودیم یک دکترى این میخواست اظهار فضل بکند میگفت که پیغمبر اکرم (ص) بى‏لطفى فرموده که موسیقى را حرام کرده (خنده حضار) عجب آدمى من دیگر از آنروز متارکه کردم حالا الحمداله اینجا نیست ولى من تا این حرف را زد من دیگر متارکه کردم معلوم میشود این دیگر ایمان ندارد. که میگوید پیغمبر بى‏لطفى کرده موسیقى را حرام کرده پس اگر این بى‏لطفى است که همه شهوات را جلووش را گرفته پس این بى‏لطفى است زنا را هم که حرام کرده. همینطور است اگر بشما لطف داشته باشد بگوید هر کارى میخواهى بکن این چه ایمانى شد ایمان معنایش این است که جمیع احکام را قبول داشته باشد در هر حال به مردم ابلاغ کنید که اگر مسلمان هستید باید همه احکام الهى را قبول داشته باشید و همه احکام الهى را عمل کنید و عمل هم دخالت دارد اگر شما فقط شهادتین بگوئید و عمل نکنید از اسلام بهره‏ایکه میبرید حفظ خونتان است در ظاهر همین بهره اسلام است که در ظاهر خونش محترم است پاک است زن مسلمان میتواند بهش شوهر کند اما مقام آخریتش اثرى نیست اگر آدم هیچ عمل نکند شما آیه را میدانید که میگوید چرا ما را در جهنم جا دادند وقتى میگویند چرا رفتى در جهنم میگوید مثلاً نماز نمیخواندیم. صدقه نمیدادیم چه نمیکردیم احوال را باید ملاحظه کرد به مردم همه این مطالب را شما مأمور هستید بگویید تا احکام مخفى نماند همچنانى که مثال زدم گفتم شرب خمر متداول است و حکمش مخفى نمانده سایر احکام هم همینطور حکمش مخفى نماند معلوم باشد این مطلب همین اشخاصى که من نوشتم که مثلاً خریدن وقفى [مال ]حرام است حالا اینهایى که خریدن بدانند حرام است و خریدند خیال نکنند حلال شد همینقدر که گفتند حلال شد حلال نشد مثل اینهایى که میدانند حرام است و شراب میخورند اگر خداى نخواسته انکار بکنند حکم مسلم خدا را بکفر منجر میشود امیدوار هستیم بخدا که شما را موفق بدارد بوظیفه. دعا.......

به آنکه اخبار صحیح براى مردم بگویید و اخبار را به رأى خود نفرمایید بلکه احکام را از روى کتاب و رساله بفرمایید و اخبار را هم از روى کتب معتبره و مسامحه در این دو مطلب نفرمایید بعنوان اینکه منبر روز باید باشد و هرچه آدم میخواهد بگوید اگر این دو جهت مراعات شود که اخبار صحیحه و مسائل وقایع1 را واقعا اگر تفسیر میخواهید بکنید مطابق تفسیر اخبار اگر این مراعات نشود این زحمات هدر میرود و اجر ندارد باید همه این جهات رعایت بشود با قصد قربت تا اجر شما زیاد بشود.

دعا....





1ـ اصل : متذکر داده‏اید.

2ـ اصل : بالاخصوص.

1ـ اصل : ختشه.

1ـ اصل : آنهم.

2ـ اصل : بیاندازند.

3ـ اصل : صبر.

4ـ اصل : لاوایاتى.

1ـ اصل : قبه.

2ـ اصل : قرض.

1ـ اصل : این.

2ـ اصل : اینهم.

1ـ اصل : مى‏دانید.

1ـ اصل : جهاد.

1ـ اصل : ان هو و حى یوها.

2ـ اصل : ختشه.

1ـ اصل : وقایات.