22 بهمن 1399
به مناسبت فرا رسیدن ایام دهه فجر 1399
سه برداشت از خاطرات اسدالله علم
اسدالله علم در دی ۱۳۴۸ در خاطراتش شهر تهران را چنین توصیف می کند:
« سواری زیبایی بود. آرزو کردم ای کاش تنها نبودم! دو کامیون در جاده فرح آباد تصادف کرده بودند و ترافیک شده بود و راه را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله، نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی که به بزرگراه می خورند، کثیف و خاکی هستند... صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود؛ ولی یک پلیس تنها که پی درپی سیگار می کشید، باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار می کرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش! چند مرد و چند زن چادری با بغچه های زیربغل از حمام عازم خانه بودند. گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی کنند. مردم دور چرخ لبوفروشى ازدحام کرده بودند. در گوشه خیابان، چند سگ ولگرد و چند بچه لخت وعور لابه لای زباله ها میلولیدند. ... سربازان وظیفه باسرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بی ریخت، در کنار خیابان قدم میزدند و ظاهرا از تعطیلی صبح جمعه شان لذت می بردند... هم کسالت آور بود و هم غم انگیز » و در خاطرات ۳۰ بهمن ۱۳۴۸ نیز به مطالب زیر اشاره می کند:
« امروز بعدازظهر که به حضور شاه رفتم، وسط کار ماساژ و حمام بودند. دوساعتی باهم صحبت کردیم. عرض کردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه [!] افراط می کنند...! به تذکرم خندید... . بار دیگر پیشنهاد کردم به حد کافی خارج از مملکت بوده ایم و اکنون بهتر است برگردیم. مثل این بود که دنیا را بر سرش خراب کرده باشم! اما وظیفه من ایجاب می کند که به اطلاع برسانم که پادشاه ایران نمی تواند ۴۵ روز را خارج از وطنش و صرفأ بابت استراحت و سرگرمی بگذراند. مردم این چیزها را تحمل نمی کنند. اینها مربوط به دورانی است که قیمت برخی اقلام سه برابر شده بوده است ».
علم در خاطرات روزهای بعد خود، ضمن تشریح سفر به ژنو که صرفا به منظور معاینه چشم هایش صورت گرفته بود، نوشته است: « از تهران خبرهای بد می رسد. بلیط اتوبوس ها ناگهان سه برابر شده است که باعث اعتراض شدید مردم شده: دانشجویان از حاضرشدن سر کلاسها خودداری کرده اند و چند اتوبوس را آتش زده اند. آنها از حمایت مردم برخوردارند و تظاهراتشان رو به تشدید... ».
اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 1، تهران، طرح نو، بهار 1371،صفحات 178تا 179 و 204 و 207