30 خرداد 1400

ظل السلطان


رحمان فتاح زاده

 ظل السلطان

  "مسعود میرزا" یا سلطلان مسعود میرزا ظل السلطان متولد 1266 هجری قمری، بیستم ماه صف المظفر می¬باشد. او خود را فرزند سوم ناصرالدین شاه می¬داند و دومین فرزند ذکور شاه بود. او از ولیعهد مظفر الدین میرزا سه سال بزرگتر بود، مادر او عفت السلطنه دختر رضا قلی بیک غلام، پیشخدمت بهمن میرزا پسر چهارم عباس میرزا نائب السلطنه بود و از جمله زنان منقطعۀ ناصرالدین شاه محسوب می¬شود که در زمان ولیعهدی خویش با او ازدواج کرده بود و چون مادر ظل السلطان عقد دائم نبودن به همین دلیل او به ولیعهدی ناصرالدین شاه انتخاب نشد.[1]
ظل السلطان و دوران حکومت
هنوز دوازده سال بیشتر نداشت که از جانب پدر در سال 1278 ه. ق حاکم استراباد و مازندران و ترکمان یموت و سمنان و دامغان شد او نیز به همراه وزیر خود بنام مصطفی¬خان افشار که ملقب به بهاء الملک بود عازم این دیار شد و چون توانست مالیات شاه را خوب وصول کند و راهها را در این منطقه امن کند بسیار محبوب دربار شد و در سال 1279 ه. ق به تهران فرا خوانده شد و یمن الدوله لقب گرفت و در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت، بهمراه وزارت محمد ناصرخان قاجار دولو(ظهیر الدوله) بجای تهماسب میرزا مؤید الدوله به حکومت فارس منصوب و روانه شیراز شد. در سال بعد برای ازدواج با همدم الملوک از شیراز به تهران احضار شد و بجای او سلطان مراد میرزا حسام السلطنه برای بار دوم به حکومت فارس منصوب شد.[2]
ظل السلطان پس از ازدواج در سن هفده سالگی برای اولین بار به حکومت اصفهان به وزارت و پیشکاری امیر اصلانخان مجدالدوله منصوب گردید. حکومتش در اصفهان تا آخر سال 1285 ه. ق ادامه داشت و در اول سال 1286 ه. ق برای بار دوم به شیراز روانه گردید و در این سال بلقب "ظل السلطان" ملقب گردید.
حضور وی دو سال و چهار ماه در شیراز به طول انجامید، و بعد بجای او قسم خان والی که در اوایل همین سال بجای آصف الدوله به پیشکاری ظل السلطان معین شده بود پس از ظل السلطان به حاکمیت فارس منصوب شد، بعد از گذشت شش ماه با مرگ حاکم شیراز دو باره او را به فارس گسیل داشتند و او تا سال 1291ه. ق در آنجا بود و در این سال به اصفهان فرستاده شد، از این سال تا اوایل مشروطیت به مدت 34 سال حاکم مطلق و مسلط بر همه چیز اهالی اصفهان بود.
وی در این مدت دست تعدی و تطاول بمال و ناموس و جان اشخاص دراز نمود و املاک فراوانی از مردم که دسترسی بجائی نداشتند غصب و تصرف نمود، او در مدتی که در اصفهان حکومت کرد خیلی از آثار بجا مانده از صفویه را از بین برد و یکی از ظالمترین حاکمان ایران در این زمان شمرده شده است.
او به مدت ده سال حاکم مستبد چهارده ایالت جنوب غربی و مغرب ایران نیز بوده است که در این مناطق هم خود و خاندانش از هیچ ظلم و ستمی نسبت به مردم کوتاهی نکردند.[3]
تلاش برای ولایتعهدی
وی که همواره در پناه دولت استعماری انگلیس بسر می¬برد و تمام کارهای خود را در پناه کمکها و مساعدتهای این کشور بدست آورده و انجام میداد هر ساله به قلمرو خود می¬افزود و چون مانند پدر علاقه زیادی به اروپا داشت چندین بار به اروپا مسافرت کرد و سعی داشت خود را جزء متجددین معرفی کند و همواره فرهنگ غرب را در ایران ترویج می¬کرد، با این کمکها بود که در سال 1300 ه. ق به فکر این افتاد که خود را به جای مظفر الدین میرزا، نائب ولایتعهدی ناصر الدین شاه کند.
او برای این امر حاضر شد که یک میلیون تومان به شاه تقدیم کند تا اینکه او را ولیعهد کند، اما موفق به این امر نشد، سپس در اوایل سال 1303 ه. ق که ظل السلطان به تهران آمده بود، پس از یأس از ولایتعهدی خیلی میل داشت که شاه کامران میرزا نائب السلطنه را از وزارت جنگ معزول کند و او را وزیر جنگ نماید که این امر نیز محقق نشد.[4]
محدود شدن قدرت به اصفهان
ظل السلطان تا سال 1305 ه. ق حاکم ایلات و ولایات زیادی در ایران بود، اما چنانچه قبلا گفته شد این حکومتها را با کمک انگلستان به دست آورده بود و حکومتهایی که زیر نظر کامران میرزا پسر دیگر شاه قرار داشت بنا بر تمایل دولت روس بود.
چندی که رقابت بین روسها و انگلیسی¬ها زیاد شد و انگلیسی¬ها توانستند در این مسئله بر روسها پیشی گیرند، با این وجود روسها، انگلیسی¬ها را راضی کردند بر عزل ظل السلطان از حکومتهای در دست خود، و انگلیسی¬ها نیز با این مسئله موافقت کردند، لذا طی مراسمی شاه او را به پایتخت دعوت کرد و از تمام حکومتهای بلاد معزول و حکومتش منحصر به اصفهان شد، ولی در سال 1307 ه. ق دوبار با دادن پیش کشهایی به شاه توانست حکومت یزد و عراق و گلپایگان را به دست آورد و مانند سابق نائب الحکومه¬هایی را با تعهدات و قراردادهایی مخصوص به محلهای مزبور گسیل داشت تا آنچه را در این راه خرج کرده از مردم چپاول کنند، سال 1309 ه. ق حکومت عراق (اراک) از وی گرفته شد و به جای آن، حکومت خوانسار و محلات به او واگذار گردید. [5]
سرانجام کار ظل السلطان
بعد از مرگ ناصر الین شاه در سال 1313 ه. ق او نامه¬ای به مظفر الدین شاه نوشت و به او گفت هر چه که امر شود حاضر است اطاعت کند، این امر باعث شد که در حکومت ولایت اصفهان باقی بماند.
او تا سال 1324 ه. ق که محمد علی شاه به حکومت رسید در اصفهان بود و در این سال که برای عرض تهنیت به تهران آمده بود، مردم اصفهان در غیاب او دست به شورش و تعطیلی عمومی زدند و عزل او را از حکومت خواستار شدند، مجلس هم با خواسته¬های شاکیان همراهی نمود و عزل وی را تصویب کرد.
ظل السلطان هم وقتی تلاشهایش برای برگشت به حکومت بی نتیجه ماند خود استعفاء کرد ، و توانست حکومت فارس را به دست آورد، ولی طولی نکشید که آن را نیز از دست داد و با این پیش آمد به اروپا سفر کرد و بعد از مدتی که از راه شمال ایران خواست وارد کشور شود در رشت دستگیر شد و با پرداخت غرامت و کمک انگلستان آزاد شد و دوباره به انگستان باز گشت و بعد¬ها به ایران آمد، به اصفهان رفت و تا آخر عمر در آنجا به صورت منزوی زندگی کرد و در سال 1336 ه. ق در سن 70 سالگی در گذشت و جنازۀ او را به مشهد انتقال داده و در آنجا بخاک سپردند.[6]
________________________________________
[1] .ظل السلطان ، مسعود میرزا؛ خاطرات ظل السلطان، تهران، چاپ اول ، پائیز، 1368، صنوبر، ص19.
.[2] بامداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، تهران ، زوار، چاپ دوم ،1357، 4 / 81.
[3] . شرح حال رجال ایران، 4 / 82. و سعیدی سیرجانی،وقایع اتفاقیه؛ تهران ، چاپ دوم ، 1362، انتشارات نوین ص 170تا250.
[4] . شرح حال رجال ایران، پیشین، 4 /84.
[5] . شرح حال رجال ایران، پیشین، 4 /86 ومعیر الممالک ،دوستعلی خان؛ رجال عصر ناصری ، تهران ،چاپ اول،1361،نقش جهان،ص 225.
[6] . معیر الممالک ،دوستعلی خان؛ رجال عصر ناصری ، تهران ،چاپ اول،1361،نقش جهان،ص 225 و شرح حال رجال ایران، پیشین، 4 /99.