12 شهریور 1400
در مورد سیاست بریتانیا و روسیه در اسناد وزارت خارجه آمریکا
....مشاهدات کلی «موری» (از سفارت آمریکا در تهران) در گزارش مورخ 4 نوامبر 1925 از این قرار است:
حرکات «مردمی» در چند هفتة گذشته عمدتاً متوجه مجلس بوده است. به دلیل فقدان رهبری مناسب در این نهاد، که اخیراً امتناع دو تن از نامزدها از قبول ریاست آن وضعیت حادّتری پیدا کرده است، به دلیل مخالفتهای قابل توجه ولی سازماننیافتة با نقشههای رئیسالوزرا، و همینطور به دلیل بیرغبتی یا ناتوانی ذاتی ایرانیها برای اقدام مؤثر در مواقع اضطراری، تا آخرین لحظه به نظر میرسید که شگردهای رئیسالوزرا برای انداختن مسئولیت تصمیمگیری دربارة «جنبش ملی» به دوش مجلس توفیقی نخواهد یافت، و اگر قرار بود اقدام قاطعی صورت بگیرد، چه در تئوری و چه در عمل باید به دست خودش صورت میگرفت. ولی چنانکه در ادامه گزارش شده است، روز جمعه مورخ 30 اکتبر، تعدادی مکفی از نمایندگان مجلس بالاخره تصمیم گرفتند که غلتک این برنامه انقلابی روز بعد مجلس را هم صاف کند. رئیسالوزرا رهبری لازم را به دست گرفت و با تکان دادن چوب سحرآمیزش دهان مخالفین را بست. در خاتمه، برخی عواملی که سهم عمدهای در موفقیت این جنبش داشتند عبارت بودند از: (1) کل «جنبش» کوتاه و سریع بود. اولین نشانههای ظاهری آن کمتر از یک ماه پیش بروز کرد. جنبش چنان نفسگیر بود که دوستان و دشمنان فرصتی برای تحلیل رویدادها نیافتند. (2) شاید سحر و جادوی پهلوی بیشتر به این دلیل کارگر افتاد که عمر مجلس فعلی رو به اتمام است و نمایندگان به انتخاب مجدد خود در دور بعدی مجلس فکر میکردند. (3) زمینه مخالفتهای بالقوه را با دقت فراوان از بین برده بودند، مثل انتخاب شاهزاده فیروز و دوستانش به وزارت کابینه و انتصاب زیرکانه بسیاری از فرمانداران و سایر کارگزاران ایالتی و ولایتی.[1]
اموری تحلیل خود را در گزارش شماره 1237 مورخ 6 نوامبر 1925 ادامه میدهد:
گمان میکنم گزارش مطبوعاتی شماره 1236 مورخ 4 نوامبر 1925 اینجانب توضیحات مقدماتی لازم را دربارة رویدادهای سیاسی اخیر پیرامون تغییر رژیم ایران در خود داشت. احتراماً در این گزارش ابعاد بیشتری از این تغییر را گزارش خواهم داد. در گزارش مطبوعاتی شماره 1236 اشاره کردم که «جنبش ملی» که با اقدام قطعی مجلس در تاریخ 31 اکتبر به اوج خود رسید، اساساً پرچمی بود که به دست رئیسالوزرا برافراشته شده بود. در همین ارتباط، گزارشی را که کارمند ایرانی کنسولگری آمریکا در تبریز تهیه کرده و شاید برایتان جالب توجه باشد به ضمیمه ارسال میکنم. این گزارش به خوبی نشان میدهد که جریان از کجا آب میخورد. علاوه بر این، در همان گزارش مطبوعاتی نظرتان را به این نکته جلب کردم که انفعال پیرنیا و مستوفی، که به ریاست مجلس انتخاب شده بودند، با توجه به در راه بودن بحران، عرصه را برای مانورهای رئیسالوزرا فراخ ساخت. در تلگرام (شماره 70 مورخ 21 سپتامبر 1925) اعلام رسمی بازگشت شاه به ایران را گزارش کردم. اوضاع و احوال آن زمان زمینهساز حوادثی بود که طی سه هفته گذشته رخ داده است. در آن تاریخ تقریباً سه جناح سیاسی در ایران وجود داشت: (1) جناح دربار، که از وضع موجود حمایت می کرد. (2) جناح میانهرو که خواهان خلع شاه و جانشینی برادر او، ولیعهد، و یا پادشاهی یکی از شاهزادگان صغیر قاجار به نیابت سلطنت پهلوی و تداوم سلطنت بودند، و (3) عدهای که بر این باور بودند که سرنوشت کشور میبایست در دستان پهلوی قرار گیرد، چه در مقام ریاست جمهوری و چه مقام پادشاهی. دو عامل برنامه «میانهروها» را به هم زد: (1) دسیسههای حامیان شاه که هدفشان نابودی کامل پهلوی تا زمان بازگشت شاه در ماه نوامبر و انتصاب وثوقالدوله در مقام ریاست وزراء بود (وثوق اکنون در بغداد به سر میبرد و شایعات از امکان همکاری او با دولت دائمی احتمالی خبر میدهند)، (2) تنفر فزاینده شخص پهلوی به هر چیزی که برچسب قاجار دارد. این وضعیت تا حدود زیادی سرعت شکل گرفتن حوادث اخیر، و نقشهای ظاهراً متناقضی را که عناصر مختلف ایفا کردهاند و موفقیت نقشههای پهلوی را توضیح میدهد. گمان میکنم که انگلیسیها دوست داشتند اهداف میانهروها محقق شود. اما وقتی که متوجه شدند تحقق چنین اهدافی غیرممکن است تغییر موضع دادند و پُشت پهلوی ایستادند، چرا که او در آن شرایط تنها عامل احتمالی ثبات در مملکت بود. ظاهراً روسها هم تا وقتی که مجلس در 31 اکتبر تصمیم قطعی خود را اعلان کرد از پهلوی حمایت میکردند. دو ماه پیش آنها نگران بازگشت احتمالی شاه و فعالیتهای حامیانش بودند، که در بحبوحه ناآرامیهای 23 و 24 سپتامبر گذشته کاملاً بروز یافت. با این حال، به محض اینکه سلسله قاجار از سلطنت خلع شد، موضع آنها نسبت به پهلوی و حرکت او شکل محتاطانهتری به خود گرفت. در ارتباط با موضع کلی بریتانیا و روسیه شایعاتی میشنویم مبنی بر اینکه آنها دولت یک تنه را ترجیح میدهند. معامله با پهلویای که هم در تئوری و هم در عمل قدرت اجرایی را در اختیار دارد بسیار آسانتر از معامله با پهلویای است که فقط در عمل قدرت اجرایی را در دست دارد. تا کنون «مرد قدرتمند» ایران، خاندان سلطنتی را در یک دست و مجلس را در دست دیگرش داشت... شاید انگلیسیها متوجه شدند که شخصیت پهلوی نمیگذاشت وضعیت موجود را تا مدت نامعلومی تحمل کند و با نابودی کامل اغتشاشگران، یعنی جناح دربار، یک دولت قدرتمند یک تنه بهترین و احتمالاً تنها گزینة مناسب بود. همسویی سیاست بریتانیا و روسیه در چند هفته گذشته، هر چند مبتنی بر فرضهای کاملاً متفاوتی بوده است، به تسریع و تسهیل برنامههای پهلوی کمک فراوانی کرده است. اما در ارتباط با تحولات آتی، بعید میدانم که شخصیت گستاخ پهلوی بگذارد که او نقش یک مقام اجرائی مقید به قانون را ایفا کند. نمیدانم که آیا، با توجه به بیسوادی و بصیرت محدودی که دارد، واقعاً مشکلاتی را که در آینده گریبانگیرش خواهد شد میفهمد یا خیر، زیرا دسیسهها و جاهطلبیهای مخالفانش به طور فزایندهای معطوف به او و فقط او خواهد شد. تصمیم مجلس مؤسسان را نباید از پیش تعیین شده دانست. خیلیها پیشبینی میکنند که این مجلس بر سر نوعی حکومت پادشاهی به اتفاق نظر خواهند رسید که از قرار معلوم خواسته قلبی پهلوی و وفق نظر انگلیسیهاست. با این حال، ممکن است روسها و عوامل داخلی که از نتایج حوادث اخیر ناراضیاند، برای عقیم گذاشتن نقشه دست به کار شوند.[2]
در حالی که وزیرمختار بریتانیا در یادداشت مورخ 3 نوامبر 1925 خود رژیم موقت جدید را به رسمیت شناخته و رضا [خان] را با عنوان «والاحضرت اقدس، رئیس دولت» خطاب کرده بود، روسها دولت موقت جدید را به رسمیت نشناختند. وزیرمختار شوروی در یادداشت مورخ 5 نوامبر 1925 خود اظهار میکند که «دولت اتحاد جماهیر شوروی پس از بررسی دقیق یادداشت مورخ 31 اکتبر 1925 وزیر خارجه ایران، ابراز امیدواری میکند که روابط آتی اتحاد جماهیر شوروی و ایران همچون گذشته مودّتآمیز باقی بماند.»[3] بونزون، وزیرمختار فرانسه در تاریخ 20 نوامبر 1925 اجازه یافت «به صورت دو فاکتو دولت موقت را که تحت ریاست والاحضرت اقدس رضاخان پهلوی تشکیل شده است، به رسمیت بشناسد مشروط بر اینکه این دولت تمام معاهدات و کنوانسیونها و توافقاتی که میان ایران و فرانسه برقرار است محترم بشمارد، به ویژه توافقنامه باستانشناسی که در 11 اوت 1900 به امضا رسیده است.»[4]
[1]. گزارش اموری، شماره 1236، 891.9111/143، مورخ 4 نوامبر 1925.
[2]. گزارش اموری و ضمیمه، شماره 1237، 891.01/35، مورخ 6 نوامبر 1925.
[3]. گزارش اموری، شماره 1246، 891.01/45، مورخ 21 نوامبر 1925.
[4]. گزارش اموری، شماره 1252، 891.01/47، مورخ 4 دسامبر 1925.
«از قاجار به پهلوی» ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی