23 اسفند 1398

رئیس خوش‌خیال ساواک


معصومه آقاجانپور

رئیس خوش‌خیال ساواک

خانواده و تحصیلات

ناصر مقدم در 3 تیرماه سال 1297ش در تهران متولد شد. پدرش یعقوب نام داشت. نام خانوادگی وی در آغاز «مقدم چهارگریل‌اصل» بود که پس از مدتی به مقدم‌راد و در پایان به مقدم تغییر پیدا کرد. مقدم پس از ده‌سالگی تحت تکفل دایی خود بزرگ شد. او در 12 شهریور 1329 با فرانک سلیمانی ازدواج کرد و از او دارای سه فرزند شد.1 به گفته آیت‌الله خلخالی اقوام او از فئودال‌ها و زمین‌خواران و کارخانه‌داران بزرگ زمان پهلوی در ایران بودند.2

مقدم تحصیلات ابتدایی خود را از سال 1307 به ترتیب در دبستان‌های کمالیه و علامه سپری کرد و در سال 1313 وارد دبیرستان نظام در تهران شد و به سال 1319 از این دبیرستان فارغ‌التحصیل گردید و دیپلم گرفت. او طی سال‌های 1319 ـ 1321 در دانشکده افسری تحصیل کرد و با درجه ستوان دومی فارغ‌التحصیل گردید. وی چند سال بعد از دانشکده حقوق دانشگاه تهران نیز لیسانس قضایی و حقوق گرفت. مقدم به زبان‌های فرانسه و انگلیسی آشنایی داشت.3 البته روایتی که آیت‌الله خلخالی در خاطرات خود بیان می‌کند آشنایی او به زبان‌های دیگر را رد می‌کند. خلخالی در خاطرات خود در جریان بازجویی از مقدم بیان می‌کند: «ناصر مقدم زبان خارجی بلد نبود و مترجمی داشت به نام رزم آریا، که از ساواکی‌ها بود. او همه اطلاعات، به قول معروف، از سیر تا پیاز را در اختیار ما گذاشت».4

مسئولیت‌های دوره پهلوی: از لشکر دو تا ریاست ساواک

ناصر مقدم از فروردین 1321 در دانشکده افسری با درجه ستوان دومی فارغ‌التحصیل شد و تا 1 شهریور 1343 در مناصب و واحدهای مختلف انجام وظیفه نمود: لشکر دو مرکز، اداره بازرسی ارتش، اداره موتوری ارتش، دانشکده افسری، لشکر ده خراسان، لشکر گارد شاهنشاهی، ستاد ارتش، لشکر پنج لرستان، وزارت دفاع، دادستانی ارتش، دانشگاه نظامی، اداره دادرسی ارتش، دانشگاه جنگ، کارگزینی ارتش، گارد شاهنشاهی و آجودانی نیروهای مسلح.5 همچنین در این زمینه روزنامه «اطلاعات» در روز 17 خرداد 1357 پس از انتصاب وی به ریاست ساواک نوشت: «تیمسار سپهبد مقدم فارغ‌التحصیل دانشکده افسری و دانشگاه و فرماندهی عالی ستاد مشترک است و در رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده و مشاغل مختلف نظامی را طی کرده که مهم‌ترین آن فرماندهی یگان‌های مختلف رزمی پشتیبانی رزمی در نیروی زمینی و همچنین انجام وظیفه در دفتر ویژه اطلاعات بود. آخرین شغل وی ریاست اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران بود. تیمسار مقدم دارای نشان لیاقت، نشان تاج، نشان خدمت درجه یک، نشان درجه یک کوشش شهربانی، نشان افتخار درجه یک، نشان همایون و چند فقره دیگر نشان‌های مختلف نیروهای مسلح شاهنشاهی و کشورهای دیگر و آجودان مخصوص شاهنشاه آریامهر می‌باشد».6

مقدم بعد از ۲۸ مراد ۱۳۳۲ در سمت بازپرس فرماندار نظامی ماند. وی ظاهرا با درجه سرگردی در روز ۲۵ مرداد سال ۱۳۳۲ و خروج شاه از کشور مأمور ثبت و ضبط و لاک و مهر کاخ‌های سلطنتی شده بود.7 مقدم که با درجه سرهنگی، در دفتر ویژه اطلاعات با حسین فردوست کار می‌کرد بنا به توصیه او که در آن زمان، قائم مقام ساواک نیز بود، روز بعد از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مدیر کل اداره سوم ساواک شد.8 مقدم بر خلاف مدیرکل قبلی (امجدی) تلاش می‌کرد تا اطلاعات و آگاهی‌های رژیم درباره روحانیت و جریان‌های انقلابی درون حوزه‌های علمیه را گردآوری و در بولتن‌های ویژه‌ای به محمدرضا پهلوی ارائه کند.9

ناصر مقدم در سال 1350 از ساواک به ارتش بازگشت و به عنوان رئیس اداره دوم ستاد مشترک ارتش، مسئولیت امور «اطلاعات و ضد اطلاعات» ارتش را به عهده گرفت و تا درجه سپهبدی پیش رفت. مقدم روابط خاصی با آمریکایی‌ها داشت. این روابط به‌ویژه پس از سفر سه ماهه به آمریکا تحکیم و گسترش بیشتری یافت. او توانست همان‌طور که اداره کل سوم ساواک را بازسازی می‌کرد در وضع اداره دوم ارتش نیز تحول ایجاد نماید. همچنین فردوست معتقد است که مقدم تا قبل از ریاست اداره دوم ارتش، فردی درویش‌مسلک بود، ولی به تدریج روحیات او تغییر کرد و به فردی تجمل‌پرست تبدیل شد.10 او پس از نصیری زمام امور و ریاست ساواک را به عهده گرفت و یکی از مأموران درجه یک سیا در خاورمیانه و جهان به حساب می‌آمد. اکثر دستگیری‌های مبارزان در خیابان‌ها (و به اصطلاح ساواک شکارهای خیابانی) به دستور مستقیم او صورت می‌گرفت و شکنجه‌های مدرن و پیشرفته اسرائیلی و آمریکایی توسط وی در ایران به اجرا گذاشته شد. 11

از نگاه طوفانیان «نصیری، بی‌سوادترین افسر ایرانی بود و مقدم هم مثل او بود». بی‌سوادی مورد نظر ارتشبد حسن طوفانیان، با توجه به عملکرد سپهبد ناصر مقدم در آخرین سال حکومت پهلوی دوم شامل معنای گسترده‌تری است

در دوره ریاست مقدم بر ساواک با گسترش انقلاب و سقوط پی‌در‌پی دولت‌ها، او به مهره‌ای برای یافتن نخست‌وزیری که بتواند زمام امور را به دست گیرد بدل شد. وی ملاقات کریم سنجابی با شاه را فراهم کرد و همچنین جهت ملاقات مهدی بازرگان و شاه نیز تلاش‌هایی به عمل آورد که از سوی بازرگان مورد قبول واقع نشد.12 وقتی مقدم از سوی آنها جهت پست نخست‌وزیری مأیوس شد، رو به شاپور بختیار آورد و با او وارد مذاکره شد و خواستار حمایت «سیا» از نخست‌وزیری وی شد.13

با گسترش تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها در پایتخت بنا به پیشنهاد مقدم جهت برقراری امنیت و آرامش در کشور دستور حکومت نظامی صادر شد، اما اجرای حکومت نظامی بالعکس سبب ازدیاد تظاهرات و انسجام تمام مخالفین علیه رژیم و دولت گردید.14 پرویز ثابتی، مسئول اداره کل سوم ساواک بین سال‌های ۱۳۵۲ تا انقلاب اسلامی و رئیس ساواک تهران، دراین‌باره می‌گوید: «مقدم که سعی داشت کماکان (وجهه ملی) خود را حفظ کند و سیاست ریاکاری را ادامه دهد با درگیر شدن مجدد ساواک در این مسائل (به عنوان اینکه اکنون وسعت تشنجات به میزان قابل توجهی افزایش یافته و ساواک از عهده بر نخواهد آمد) با نظر من مخالفت کرد و گفت: "باید فکر برقراری حکومت نظامی را تقویت کرد!" او از جلسه‌ای که در نخست‌وزیری تشکیل بود و تا ساعت ۱۲ شب ادامه داشت، دو بار تلفنی با من تماس گرفت و راجع‌به شهرهایی که باید فورا در آنها حکومت نظامی برقرار شود، گفت‌وگو و قرار شد که فعلا در دوازده شهر بلافاصله حکومت نظامی برقرار شود».15

به اعتقاد ثابتی، مقدم مخالف برخورد قهری و خشن با مخالفان حکومت بود. در مقابل او پرویز ثابتی را شخصیتی خشن معرفی می‌کند و می‌گوید: «من آمده‌ام تا پرویز ثابتی را کنار بگذارم که خشونت و... از بین برود».16 وی با توجه به این نگاه، سیاست سازش با مخالفان حکومت محمدرضا پهلوی را در پیش گرفت.

مقدم پس از انقلاب

ناصر مقدم روابط حسنه‌ای با سران جبهه ملی در دولت موقت داشت و هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد پس از پیروزی انقلاب صدمه‌ای به او وارد شود؛ ازاین‌رو از کشور خارج نشد. او حتی با دولت موقت برای افشای برخی حرکت‌های جاسوسی همکاری داشت. عباس امیرانتظام دراین‌باره می‌گوید: «اوایل هفته دوم فروردین‌ماه ۱۳۵۸ سپهبد ناصر مقدم به دیدنم آمد تا در جلسات متوالی بخشی از اسرار پشت پرده ساواک را برای دولت انقلاب بازگو کند. آنچه را که او برای من تعریف کرد پیرامون ماجرای جاسوسی تیمسار مقربی بود».17 به همین دلیل دولت موقت مخالف دستگیری او بود. اگرچه به‌رغم کوشش‌هایی که توسط دولت موقت برای جلوگیری از محاکمه وی به عمل آمد دادگاه وی را مفسد فی الارض شناخت و به اتفاق آرا، او را به اعدام محکوم کرد. حکم اعدام او بامداد 22 فروردین 1358 به اجرا درآمد.18 به قول فردوست «انتصاب مقدم به ریاست ساواک نه تنها دردی را دوا نکرد، بلکه به بهای جان او نیز تمام شد».19

از نگاه طوفانیان «نصیری، بی‌سوادترین افسر ایرانی بود و مقدم هم مثل او بود».20 بی‌سوادی مورد نظر ارتشبد حسن طوفانیان، با توجه به عملکرد سپهبد ناصر مقدم در آخرین سال حکومت پهلوی دوم شامل معنای گسترده‌تری است؛ چرا که خوش‌خیالی وی در اینکه پس از انقلاب او را در حکومت جدید سهیم خواهند کرد، نشانه بسیار بدی برای فردی است که عنوان آخرین رئیس ساواک را یدک می‌کشد.

 پی نوشت ها :

1. نگاه کنید به: مظفر شاهدی، سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1394.

2. صادق خلخالی، خاطرات آیت‌الله خلخالی، ج 1، تهران، نشر سایه، 1379، ص 389.

3. مظفر شاهدی، همان.

4. صادق خلخالی، همان.

5. مظفر شاهدی، همان.

6. روزنامه اطلاعات، ش 2537.

7. پرویز ثابتی، در دامگه حادثه، در گفت‌وگو با عرفان قانعی راد، لس آنجلس، شرکت کتاب، 1390، ص 233.

8. همان، ص 231.

9. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، موسسه اطلاعات، 1369، ص 517.

10. همان، ص 428.

11. صادق خلخالی، همان.

12. محمدتقی تقی‌پور، استراتژی پیرامون اسرائیل، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1382، ص 78.

13. منصور رفیع‌زاده، خاطرات منصور رفیع‌زاده، ترجمه اصغر گرشاسبی، تهران، اهل قلم، 1376، ص 372.

14. عباس قره‌باغی، اعترافات ژنرال، تهران، نشر نی، 1368، ص 20.

15. پرویز ثابتی، همان، 452.

16. همان، ص 226.

17. عباس امیرانتظام، آن سوی اتهام، تهران، نی، 1383، ص 29.

18. محمدابراهیم حسن‌بیگی، چشم‌ها و گوش‌های شاه، تهران، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش، انتشارات مدرسه، 1384، ص 105.

19. حسین فردوست، همان، ص 429.

20. پرویز ثابتی، همان، ص 226.

http://www.iichs.ir/News-9717


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران