22 آذر 1397
زندگی وآثارغلامرضا سعیدی، پیشگام درشناخت ماهیت صهیونیسم درجهان اسلام بخش نخست
سید غـلامرضا سعیدی به سال 1314 ق/1274 ش در روستای نوزاد از بخش مؤمنآباد بیرجند به دنیا آمد. پدرش سید مـحمد، از سادات میرآفتاب ومـادرش بـیبیرقیه نیزسیده بود. سعیدی در شش سالگی به مکتبخانه روستای زادگاه خود رفت و قالیبافی را نیز فراگرفت. پدرش تاجر بود و بیشتر در هرات به سر میبرد، تا آنکه در 1282 ش،خانوادهاش را به بیرجند منتقل کرد و غلامرضا را بـه مدرسه تازه تأسیس شوکتیه فرستاد.این مدرسه به همت امیر شوکت الملک علم،در اوایل مشروطیت و به سبک دارالفنون تأسیس شده بود و سعیدی که از نخستین دانشآموزان آن مدرسه بود،به دلیل آنکه در مکتبخانه سـواد خـواندن و نوشتن را فرا گرفته بود،در کلاس دوم مشغول به تحصیل شد.[1]
مدیریت مدرسه با میرزا احمد مدیر نراقی بود که درتهران با میرزا حسن رشدیه همکاری داشت.میرزا احمد، فارسی و عربی تـدریس مـیکرد و تدریس او به نحوی بود که دانشآموزان مدرسه در سالهای چهارم و پنجم، کاملا به زبان عربی مسلط میشدند و میتوانستند مجلات عربی را به خوبی مطالعه کنند.مجلات الهلال،المقتطف و المقتیس به درخـواست مـیرزا حامد مدیر نراقی از مصر فرستاده میشد.سعیدی با مطالعه این مجلات علاوه بر تقویت زبان عربی خود، اطلاعات وسیعی نیز از مسائل سیاسی و اوضاع جهان کسب میکرد. درمدرسه شوکتیه،بـرادرمـدیرنـراقی،میرزامهدی نراقی(از تحصیلکردگان مـدرسه عـلوم سـیاسی)، محمود کسروی،میرزا محمد حسین مجتهد بیرجندی و شیخ هادی هادوی نیز تدریس میکردند.[2]
دروس مدرسه شوکتیه خلاصهای از درسهای مدرسه علوم سیاسی و دار الفـنون و تـرکیبی از عـلوم قدیم و جدید بود و سعیدی علاوه بر ادبیات فـارسی و عـربی،معارف اسلامی،ریاضیات قدیم و جدید،هندسه،منطق و فلسفه،تاریخ وجغرافیا،علوم طبیعی،حفظ الصحه و هیئت و نجوم را میآموخت.سعیدی از سـال دوم بـه مـدت پنج سال نزد میرزا احمد مدیر نراقی زبان فرانسه را بـه خوبی فراگرفت و در خارج از مدرسه،زبان انگلیسی را نزد مسترهیل،رئیس وقت بانک شاهنشاهی بیرجند،آموخت و چنان بر زبـان انـگلیسی مـسلط شد که پس از پایان دروس مدرسه،در 21 سالگی،برای مدت سه سـال در بـانک شاهنشاهی به کار پرداخت و پس از آن در مدرسه شوکتیه به تدریس پرداخت.[3]
سعیدی در 1310 ش به استخدام بانک ملی ایران درآمـد،کـه چـند سالی از تأسیس آن نمیگذشت و در مأموریتهایی به شهرهای سبزوار،تربتحیدریه و زابل،در سمتهای مـختلف خـدمت کـرد.در زمان خدمت در زابل،چند سخنرانی ایراد کرد که چون موضوع آنها با وضع حـکومت آن روزگـار سـازگار نبود به قم منتقل شد و مدتی در سمت رئیس بانک ملی قم خدمت کرد و در ایـن مـدت با مطالعه و ترجمه مجلههای عربی و انگلیسی مانند:المقتطف،المصور، الهلال،ریدر دایجیست و اسـلامیک ریـویو،بـا اوضاع جهان ویژه مسائل و مشکلات عالم اسلام آشنا شد.[4]
سعیدی پس از حوادث شهریور 1320 به تـهران آمـد و ضمن آشنایی با مراکز دینی و فرهنگی این شهر به همکاری با آنها پرداخـت.وی بـا مـطالعه گسترده در فرهنگ و تمدن اسلامی به این نتیجه رسیده بود که باید بر اساس نیاز جـامعه،تـحلیلی جدید و طرحی نو از مسائل اسلامی را مطرح کرد؛لذا پس از تأسیس«کانون تربیتی و فکری»در مـسجد هـدایت،در ابـتدای دهه 1320 ش،به همکاری با بانیان آن:آیت اللّه سید محمود طالقانی و آیت اللّه مرتضی مطهری پرداخت و در سخنرانی های مـتعدد،مـسائل و مـشکلات جهان اسلام از جمله مشکلات مسلمانان هند و فلسطین را بیان کرد.از آن جمله در 1335 ش،با دعـوت دو دانـشجوی مصری و چند نفر از دانشجویان ایرانی به مسجد هدایت،درباره روابط فرهنگی بین ایران و مصر و اقدامات و حـمایتهایی کـه از اسرائیل میشد،گفتگوهایی صورت گرفت که در نتیجه آن آیت اللّه طالقانی، پیشنماز مسجد هـدایت و غـلامرضا سعیدی،به عنوان بانی این امر،تـوسط فـرمانداری نـظامی تهران احضار و بازجویی شدند.
در آن زمان کـه هـنوز ساواک شکل نگرفته بود و مسائل امنیتی در اداره اطلاعات شهربانی و فرمانداری نظامی تهران رسیدگی مـیشد،در گـزارش فرمانداری نظامی تهران آمده اسـت:
«مـحترما معروض مـیدارد،غـیر نـظامی حاج سید محمود طالقانی امام جـماعت مـسجد هدایت خیابان اسلامبول با پرونده مربوطه از طریقه اداره اطلاعات شهربانی به فرمانداری مـعرفی و گـزارش نمودهاند که طبق اطلاع حاصله در شـب جمعه گذشته دو نفر از دکـترهای مـصری و چند نفر[از]دانشجویان ایرانی به مـسجد هـدایت رفته و حاج سید محمود طالقانی در مورد همدردیهای ایران و مصر مذاکراتی نمودهاند و غلامرضا سـعیدی هـم اعلامیهای به زبان فرانسه در مـورد کـمک بـه اسرائیل قرائت نـموده و یـکی از دانشجویان مصری هم نـطقی بـه زبان عربی ایراد نموده که سعیدی[آن را]به فارسی ترجمه کرده است...»[5] پس از این نشست آیـت اللّه طالقانی و سعیدی در 29 آذر 1335 به فرمانداری نظامی احـضار و پس از بـازجویی آزاد شدند.
هـمکاری بـا جـمعیت اتحادیه مسلمین
غلامرضا سـعیدی از مؤسسان«جمعیت اتحادیه مسلمین»در 1324 ش بود.این اتحادیه توسط حاج مهدی سراج انصاری و غلامرضا سعیدی و عـدهای دیـگر از همفکران آنان تشکیل شده بود کـه هـدف آن،مـبارزه بـا بـیدینی در کشور بود.[6] ایـن اتـحادیه دارای اساسنامه بود و وظایف اعضای آن،که در مجله دنیای اسلام منتشر شد،عبارت بود از:
«اعضای اتحادیه باید در راه تـرویج اسـلام و قـرآن مجید و مذهب جعفری(ع)و حفظ ناموس دین مـحمد(ص)و آبـروی مـسلمین و مـبارزه بـا هـرگونه بیدینی و خرافان،با عمل و بیان و قلم و قدم و مال،تا آخرین حد امکان کوشش و اهتمام نماند.» [7]
سعیدی از اعضای فعال هیئتمدیره آن جمیعت بود و نقشی تأثیرگذار در اقدامات فرهنگی و تـبلیغی اتحادیه مسلمین داشت.او با همکاری حاج سراج انصاری نشریه مسلمین،ارگان اتحادیه،را منتشر میکرد و خود مقالاتی در آن مینوشت و در جلسات اتحادیه نیز سخنرانی میکرد.از مسائل مورد توجه اتحادیه که با خط فـکری سـعیدی نیز همخوانی داشت،توجه به جهان اسلام و وحدت مسلمانان بود.در واقع اعضای اتحادیه،نگرشی جهانی به حوزه دنیای اسلام و برخورد آن با استعمار و تمدن غرب داشتند.سعیدی همفکرانش نـگرشی وسـیعتر به مسائل جهان اسلام داشته،میخواستند به مسلمانان سنیمذهب نیز نشان دهند که مسئله آنان فقط حوزه تشیع نیست بلکه مسئله جهان اسـلام مـطرح است و علت نامگذاری اتحادیه مـسلمین نـیز برای یکپارچه کردن مسلمانان داخل کشور بود.
سعیدی در اندیشه وحدت اسلامی بود.یکی از اساسیترین دغدغههای وی که در اتحادیه مسلمین نیز پیگیری میشد،مسائل مسلمانان هـند و پاکـستان بود،که در اینباره مـجالسی هـم برگزار شد؛از جمله مجلس یادبود شهادت سیصد هزار مسلمان هندوستان که سعیدی در آن سخنرانی کرد.در این جلسه سید علی ظهیر سفیر هندوستان در ایران نیز حضور داشت که سعیدی و چند تـن از اعـضای اتحادیه با وی به گفتوگو نشستند و مشروح آن در مجله«آیین اسلام»منتشر شد.سعیدی از بانیان اصلی مطرح شدن مسئله مسلمانان هند و پاکستان در اتحادیه بود و در این راه تلاش بسیار نمود،از جمله نگارش کتابهای مـسئله کـشمیر و جهان اسـلام و مبارزه گاوپرستان با خداپرستان که توسط اتحادیه مسلمین منتشر شد و به دلیل چاپ این کتابها،در 1337 ش سفارت هـند به دولت ایران شکایت کرد.[8]
از مسائل دیگر مورد توجه اتحادیه،مسئله فـلسطین بـود کـه در اینباره اتحادیه فعالیتهای متعددی داشت.از آن جمله تشکیل جلسهای از علما و بزرگان و عموم مردم در هفتم خرداد 1327 بود که عـده زیـادی در آن شرکت کردند و بیانیهای در محکومیت صهیونیستها صادر شد.حتی در جریان جنگ اول فلسطین 1327 ش/1948 م اتحادیه بـرای اعـزام مـبارز و مجاهد به فلسطین ثبتنام کرد که دولت از اعزام آنان جلوگیری به عمل آورد.سعیدی با همراهی حـاج سراج انصاری در تشکیل«دومین مؤتمر اسلامی»که با حضور علمای ایران و پاکستان و هـند به سال 1330 ش در تهران بـرگزار شـد،نقشی فعال داشت و این فعالیت در ادامه اقدامات آنان برای وحدت مسلمانان جهان در اتحادیه مسلمین بود.
اعضای اتحادیه مسلمین کمتر در مسائل سیاسی ایران دخالت میکردند و تمام توجه خود را به مسئله دین مـعطوف کرده بودند.اما با گرم شدن فضای سیاسی کشور در ابتدای دهه 1330 ش و مبارزات مردم ایران برای ملی شدن صنعت نفت،سعیدی نیز در کنار دیگر اعضای اتحادیه به عرصه سیاست داخلی وارد شـد،و از اقـدامات دکتر محمد مصدق و آیت اللّه کاشانی حمایت کرد و بیش از دو سال با آیت اللّه کاشانی و همکاری همهجانبه داشت.[9] در آستانه انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی و مجلس سنا،اتحادیه مسلمین فهرستی از افراد مـورد نـظر خود را معرفی کرد.پس از کودتای 28 مرداد 1332،اتحادیه مسلمین از فعالیت سیاسی کناره گرفت اما سعیدی همچنان در این زمینه فعال بود چنانکه ساواک در یکی از گزارشهایش در سال 1336 ش،وی را از طرفداران سرسخت دکتر مصدق دانسته اسـت.در آن زمـان سعیدی همچنان در بانک ملی ایران مشغول به کار بود و رئیس ساواک طی نامهای به مدیرکل بانک ملی ایران وجود وی را در تهران صلاح ندانسته و خواستار انتقال او به خارج از مرکز شده بـود [10]در ایـن نـامه آمده است:
«مدیریتکل بانک مـلی ایـران-دربـاره آقای غلامرضا سعیدی-طبق اطلاع واصله آقای غلامرضا سعیدی کارمند آن بانک که نویسنده و مترجم نیز میباشد از طرفداران سرسخت دکتر مـصدق ومـشغول تـحریکات بوده و با بعضی سفارتخانههای خارجی(دول عربی)نیز ارتـباط دارد و بـه نظر این سازمان وجود وی در مرکز به هیچوجه به صلاح نمیباشد.خواهشمند است قدغن فرمایند به نحوی که مـقتضی بـدانند نـسبت به انتقال نامبرده به شعب خارج از مرکز اقدام و از نتیجه،ایـن سازمان را مستحضر فرمایند.رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور-سرلشکر بختیار-1/2/36» [11]
سعیدی در دهه 1340 ش نیز در امور مذهبی و فرهنگی فعالیت گـستردهای داشـت.چـنانکه برای تقویت افکار فرهنگی و اسلامی،در تشکیل«انجمن اسلامی مهندسین»و پس ازآن «انـجمن اسـلامی پزشکان»با آیت اللّه سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان همکاری کرد.
با تأسیس«حسینیه ارشاد»در 1344 ش،هـمراه جـمعی از انـدیشمندان دینی چون آیت اللّه مرتضی مطهری و استاد محمد تقی شریعتی،به هـمکاری بـا آنـان در امور فرهنگی و دینی پرداخت.علاوه بر آن با مراکز فرهنگی و مذهبی قم،مشهد و بیرجند نـیز هـمکاری داشـت.
سعیدی در راه احیای اندیشه اسلامی،مقالههای بسیاری در مجلههای علمی و مذهبی مینوشت.او مقالات خود را در مجلههای آیـین اسـلام،پرچم اسلام،ندای حق،مسلمین، نور دانش،مکتب اسلام،وظیفه،مکتب تشیع،فـروغ عـلم،پیـکار اندیشه،گنج شایگان، جلوه و آستان قدس منتشر میکرد.از جمله کارهای باارزش سعیدی،همکاری در تـأسیس مـجله«فروغ علم»در 1329 ش با مهندس مهدی بازرگان(رئیس وقت دانشکده فنی دانشگاه تهران)و سـدی جـعفر شـهیدی،دامادش،بود.شهیدی سردبیری آن مجله را بر عهده داشت.نه شماره نخست مجله فروغ عـلم بـا همکاری سعیدی منتشر شد.[12]
سعیدی مدتی نیز در«شرکت سهامی انتشار»در تهران مـشغول بـه کـار شد.سپس برای همکاری با مجله«مکتب اسلام»به قم رفت تا مقالات خارجی آن مـجله را تـرجمه کند.در سال 1347 متصدی انتشارات و استاد«دار التبلیغ اسلامی قم»شد و بسیاری از آثارش را در آنـجا مـنتشر کرد.[13]
سعیدی و استقلال پاکستان
شناساندن وضع مسلمانان مظلوم کشورهای هندوستان،فلسطین و الجزایر،از مهمترین خدمات سعیدی بـه جـهان اسلام بود.وی توجهی خاص به مبارزات ضد استبدادی ملل زیر سلطه از جـمله مـردم مسلمان هندوستان داشت.چنانکه اشاره شد سـعیدی بـه دلیـل تسلط به زبان انگلیسی با کتب و مـجلات شـبهقاره هند که در مجامع اسلامی آن زمان منتشر گردید،آشنا شد.
سعیدی قبل از تقسیم دو کـشور هـند و پاکستان سه بار به هـندوستان سـفر کرد.[14] در 1303 ش/1924 م نـخستین بـار به هند سفر کرد و مدتی در«دانـشگاه عـلیگره»مشغول به تحصیل شد و از محضر استادان آنجا بهره برد.وی با مولانا مـحمد عـلی جوهر دیدار و مذاکره کرد و در آنجا ضـمن آشنایی با آثار عـلامه مـحمد اقبال لاهوری،مجذوب افکار وی شـد.ایـن آشنایی در تحولات فکری سعیدی و یافتن هویت فرهنگی و ملی او کمک بسیاری کرد و پس از آن نسبت بـه فـرهنگ غرب،دیدی انتقادی یافت.
او عـلایق خـاصی بـه مسلمانان شبهقاره هـند داشـت و بر اوضاع آن سامان کـاملا آگـاه بود و ریشههای اختلاقات دو ملت مسلمان و هندو را میشناخت.به این سبب در جریان استقلال پاکستان در 1326 ش/1947 م از تـشکیل کـشور پاکستان حمایت کرد.او با ترجمه دو اثـر هـکتور پولیتو:قـائد اعـظم مـحمد علی جناح بنیانگذار پاکـستان و تشکیل پاکستان،عملا در این راه گام برداشت و با چاپ دو مقاله:«هند متجاوز کیست»و«مسئله کـشمیر و حـیدرآباد دکن»از موضع پاکستان در قبال قضیه وادی جـامو و کـشمیر و حـیدرآباد دکـن طـرفداری کرد.[15]
سعیدی در حـمایت از دولت پاکـستان،سخنرانیهای متعددی در مجامع علمی و سیاسی ایراد کرد و به این نیز اکتفا نکرد و یک بار با دوسـتانش نـزد سـفیر هند در تهران رفت تا به دولت آن کـشور گـوشزد کـند کـه مـلت ایـران،طرفدار مسلمانان و مخالف هندوها هستند و اگر سعیدی و همراهانش جلو مردم را نمیگرفتند،در و پنجرههای سفارت را میشکستند.در نـتیجه این اقدام،سفیر هند مجبور شد تلگرافی در حدود چهار هزار کلمه به هند مخابره کند و ایران را کانونی ضد هند معرفی کند.[16] همچنین در حمایت از استقلال پاکستان و مسئله فلسطین،مراسمی در مسجد شـاه(امـام خمینی)برگزارکرد وبه درخواست وی، آیت اللّه کاشانی اعلامیهای در حمایت از استقلال پاکستان و محکومیت صهیونیستها صادر کرد.این اعلامیه سبب شد جمعیت زیادی در آن مسجد جمع شوند و برای نخستین بار مـسئله پاکـستان و فلسطین به یک اندازه طرف توجه قرار گرفت.[17]
پس از استقلال کشور پاکستان،دولت آن کشور از سعیدی دعوت کرد،تا در مؤتمر اسلامی در کراچی شرکت کند و او در این سـفر مـیهمان دولت پاکستان بود و پس از آن سعیدی سفرهای مـتعددی بـه پاکستان انجام داد.این سفرها سبب دوستی وی با انعام اللّه خان(دبیرکل مؤتمر اسلامی پاکستان)برای سالهای متمادی شد.سعیدی عضو فعال جمعیت(گروه شیعیان)و از دوسـتان شـیخ عباسعلی اسلامی،مؤسس«جـامعه تـعلیمات اسلامی»بود.حمایتهای سعیدی از کشور پاکستان حساسیت ساواک را برانگیخت زیرا دولت ایران با تشکیل جمهوری اسلامی پاکستان مخالف بود.در گزارش ساواک آمده است:«غلامرضا سعیدی از اعضای مؤثر جمعیت (گروه شـیعیان)و از دوسـتان حاج شیخ عباسعلی اسلامی رهبر جمعیت[جامعه]تعلیمات اسلامی وابسته به چند گروه دیگر مذهبی و کارمند بانک ملی ایران میباشند و کتبی هم که وسیله نامبرده و با تأیید سفارت پاکستان در تهران علیه مـنافع و سـیاست هندوستان در تـهران منتشر شده متعدد است من جمله مبارزه گاوپرستان با خداپرستان-مسئله کشمیر و حیدرآباد که از طرف(جمعیت اتـحادیه مسلمین)که سعیدی نامبرده از زعمای آن است،منتشر شده،مورد اعتراض شـدید سـفارت هـندوستان قرار گرفته و بعدا سفارت هند با انتشار جزوهای به نام«مسلمانان هند»در تهران در واقع به آن کتاب پاسـخ داده اسـت و گویا سال قبل هم سعیدی مذکور یک مرتبه از طرف مقامات انتظامی توقیف شـده[است].» [18]
شـرکت در کـنفرانسهای اسلامی
سعیدی در راستای فعالیت برای ایجاد اتحاد میان کشورهای اسلامی و برای تبادل نظر با رهـبران مسلمان جهان،در کنفرانسهای متعددی شرکت کرد.وی در نخستین کنفرانس اسلامی که در 1328 ش/1949 م در کراچی پاکستان بـرگزار شد،حضور یافت.در ایـن کـنفرانس که به ریاست مفتی اعظم فلسطین تشکیل شده بود،مسائل ملل اسلامی بویژه برای اولین بار،مسئله صهیونیسم مطرح شد.سعیدی در کنفرانس دوم نیز شرکت کرد و با آیت اللّه شیخ محمد حسین کـاشف الغطأ از علمای بزرگ نجف دیدار و گفتگو کرد.او در کنفرانس جماعت اسلامی هند نیز حضور داشت،وی در این کنفرانس حامل پیامی از طرف علمای حوزه علمیه قم بود و علاوه بر قرائت پیام در کنفرانس،خـود نـیز به ایراد سخن پرداخت.در آنجا با مولانا سید ابو الاعلی مودودی،از متفکران پاکستانی آشنا شد و تحت تأثیرعقاید وی قرار گرفت.سعیدی او را قویترین متفکر روحانی مسلمان در زمان خود میدانست.غربیها نـیز بـرای وی احترام خاصی قایل بودند.از جمله اقدامات مودودی،ارائه برنامه زندگی رای مسلمانان مقیم هند بود که در اقلیت قرار داشتند.سعیدی بسیاری از آثار مودودی را ترجمه کرد که از معروفترین آنها میتوان به کـتابهای:بـرنامه انقلاب اسلامی،اسلام وجاهلیت،مبادی اسلام و فلسفه احکام و اول اخلاق مابعد تمدن آنها اشاره کرد.[19]
سعیدی و مسئله فلسطین
سعیدی در پیگیری مسئله اتحاد مسلمین به اوضاع فلسطین و سیاستهای استعماری یهودیان در فـلسین اشـغالی تـوجهی خاص داشت.او مسئله فلسطین را از بـزرگترین مـشکلات جـهان اسلام میدانست.از اینرو با ترویج فرهنگ مقاومت،برای ادامه انقلاب مردم فلسیطین ومبارزه با تشکیل دولت صهیونیستی به پاخاست.نخستین بار در ایـران مـسئله فـلسطین در اتحادیه مسلمین مطرح شد و در هفتم خرداد 1327 مجلس بـزرگی از عـلما و عموم مردم در داخل ساختمان اتحادیه و بیرون از آن تشکیل و بیانیهای در این رابطه صادر شد که سعیدی از فعالان آن جلسه بود.حتی اعـضای اتـحادیه پس از آغاز جنگ اعراب و اسرائیل برای اعزام مبارز و مجاهد به فـلسطین ثبتنام کردند که دولت از اعزام آن جلوگیری کرد.[20]
او همچنین در زمره نخستین کسانی بود که صدای فلسطینیان را از ایران به گوش مـردم جـهان رسـانیدند.او پس از شرکت در نخستین کنفرانس اسلامی به ابعاد خطر صهیونیستم به عنوان یـکی از بـزرگترین مشکلات جهان اسلام پی برد، سپس از طریق مجلههای پاکستانی مانند Moslem Review که از لندن برای وی فرستاده میشد و نیز فـعالیتی کـه صـهیونیستها در ایران داشتند،بر این امر بیشتر واقف شد.
سعیدی علاوه بر فـعالیت در اتـحادیه مـسلمین،در جلسات سخنرانی مسجد هدایت نیز درباره فلسطین و خطر اسرائیل صحبت میکرد.از آن جمله در آذر 1335 در مسجد هـدایت، دربـاره جـنگ اعراب و اسرائیل و سیاستهای استعماری صهیونیستها سخنرانی کرد که به این دلیل به دستور فـرمانداری نـظامی تهران بازداشت و بازجویی شد.اسد اللّه علم وزیر کشور آن زمان که از شاگردان سـعیدی در مـدرسه شـوکتیه بود برای سفارش آزادی وی به دیدار سعیدی رفت و از او خواست تا دیگر درباره خطر جهود،مـطلبی نـگوید اما سعیدی در دفاع از خود گفته بود:«من انتظار داشتم که در کشورم آزادانه بـتوانم از خـطراتی کـه ما را تهدید میکند،سخن بگویم و اگرامیر شوکت الملک بود،شاید چنین شرطی به مـن پیـشنهاد نمیکرد.»علم که شرمسار استاد خود شده بود،موجبات آزادی سعیدی را پس از دوازده ساعت بـازداشت،فـراهم نـمود.[21]
سعیدی پس از آزادی از زندان برای افشای نقشههای شوم صهیونیستها و آشنا کردن ملت مسلمان ایران با اقدامات آنـان در ایـران و سـرزمینهای اشغالی فلسطین،کتاب خطر جهود برای اسلام و ایران را در اواخر 1335 ش نوشت و انتشارات مـحمدی آنـان را منتشر کرد و توزیع کتاب توسط کتابخانه اقبال به صورت مخفیانه انجام گرفت.اما تنها اشخاص مـورد اطـمینان میتوانستند کتاب را تهیه نمایند و حتی کتاب در بین بعضی افراد به رایگان تـوزیع شـد.[22] انتشار این کتاب با واکنش انجمن کـلیمیان ایـران روبـهرو گردید و در دوم اردیبهشت 1336 ش انجمن کلیمیان ایران در نـامهای اعـتراضآمیز به ریاست ساواک تهران(تیمور بختیار)از انتشار و توزیع رایگان کتاب اظهار نگرانی کـرده،آن را تـوهین به یهودیان ایران دانستند و جـلوگیری از انـتشار و توزیع کـتاب را خـواستار شـدند.[23]
از آنجا که صهیونیستها،ایران را پایگاهی بـرای تـبلیغات و اعزام یهودیان به فلسطین اشغالی قرار داده بودند و از روابط خوبی نیز با دولت ایـران بـرخوردار بودند،گسترش چنین کتابهایی میتوانست مـوجب بدگمانی مردم نسبت بـه دولت و در نـتیجه باعث تیرگی روابط با دولت ایـران بـشود.زیرا مطالب کتاب،میتوانست اثر مطلوبی در برانگیختن احساسات ضد صهیونیستی مردم ایران بـگذارد.لذا انـجمن کلیمیان ایران خواستار توقیف کـتاب شـد.ایـن انجمن که ابـتدا بـا هدف رسیدگی به امـور اجـتماعی،فرهنگی و دینی یهودیان ایران درسالهای قبل از 1300 ش شکل گرفته بود به تدریج در اختیار بـرنامههای صـهیونیستها و آژانس یهود قرار گرفت و مسئولان انـجمن را آژانـس یهود در ایـرا مـنصوب مـیکرد و آنان نیز سیاستهای آژانـس را در ایران پیاده میکردند.
آژانس یهود در 1326 ش/1947 م یعنی یک سال قبل از اعلام تشکیل اسرائیل،در ایران تأسیس شـد.ایـن آژانس،تشکیلاتی کاملا صهیونیستی با هـدف و بـرنامه جـذب و جـمعآوری یـهودیان و انتقال و سپس اسـکان آنـان در فلسطین اشغالی،تأسیس شده بود [24] و ارتباط آژانس با محافل یهودی داخلی ایران معمولا از طریق انجمن کـلیمیان تـهران بـرقرار میشد و این مسئله بر حکومت پوشیده نـبود،زیـرا فـعالیت آژانـس یـهود در ایـران نه تنها از دید دستگاههای رسمی سلطنت پهلوی،از ساواک تا وزارت امور خارجه پنهان نبود،بلکه با نظر موافق و مساعد مقامات رسمی دولت شاهنشاهی دامنه فعالیت و اختیارات شعب آژانس یـهود اضافه میشد و هرسال تلگرافهایی نیز به مناسبت حلول سال نو برای تیمور بختیار میفرستادند.به لحاظ اهمیت ویژه پایگاههای یهودی ایران برای صهیونیستم جهانی،نمایندگان و رؤسای بلندپایه آن سازمان پیـوسته در ایـران حضور مییافتند و در تقویت و تحکیم مناسبات بین یهودیان ایران و رژیم نوپای صهیونیستی میکوشیدند.[25]
روابط دولت ایران با اشغالگران فلسطین معمولا پنهانی و غیر رسمی بود زیرا دولت از واکنش مردم ایران و کشورهای مسلمان بـیمناک بـود و گاهی نیز اقدمامات صهیونیستها را محکوم میکرد.از جمله پس از تجاوز صهیونیستها به مرزهای اردن،وزارت امور خارجه ایران در محکومیت این اقدام اعلامیهای منتشر کرد که سعیدی در کـتاب خـطر جهود به آن اشاره کـرده اسـت:
«دولت شاهنشاهی ایران از تجاوزاتی که از طرف دولت اسرائیل در مرزهای کشور اردن به عمل آمده کمال تأسف را دارد و چون خود را پایبند اصول بین المللی و منشور سمازن ملل متحد مـیداند،هـرگونه تجاوز را محکوم دانسته و بـه اعـتراض به چنین عملی انزجار خود و ملت ایران را ابراز میدارد خاصه اینکه این تجاوزات نسبت به یک ملت همکش به عمل آمده و موجب خونریزی و کشترا جمعی بیگناه شده است.دولت ایـران امـیدوار است که شورای امنیت درجلوگیری از این تجاوز و نظایر آن توفیق کامل به دست آورد.»[26]
اما علیرغم مصلحتاندیشی و پنهانکاری رژیم پهلوی و درخواست ساواک از سازمانها و مؤسسات صهیونیستی،مبنی بر عدم آشکارسازی فعالیتهای سیاسی و تـبلیغاتی آنـان در نزد مـردم ایران،با این حال مقامات و رهبران کانونهای صهیونیستی به توصیهها و تقاضای مزبور بیاعتنا بوده،طبق تشخیص و نـظر خود اقدام میکردند.
سعیدی کتاب خطر جهود را در زمانی نوشته بود کـه هـنوز سـاواک تشکیل نشده و وزارت فرهنگ،بانی سانسور و توقیف کتابها بود.اما پس از تأسیس ساواک در ابتدای 1336 ش، پرداختن به مسائلی چـون فـلسطین اشغالی جزو موارد ممنوعه قرار گرفت و به تدریج نظارت ساواک بر نگارش و انـتشار کـتابها افـزایش یافت.با شکایت انجمن کلیمیان تهران به ساواک، تیمور بختیار در نامهای برای ریاست دادسرای شـهرستان تهران مطالب کتاب خطر جهود را غیر قانونی دانست و تعقیب جزایی نویسنده را خواستار شـد.در نامه بختیار آمده اسـت:
«ریـاست دادسرای شهرستان تهران با ارسال یک جلد کتاب خطر جهود برای اسلام و ایرن و تذکر این مطلب که مندرجات مقدمه و صفحات 39-43-44-46-47-51-56-82-89 کتاب مزبور که ذیل آنها هم جهت توجه کامل،علامت زده شـده است حاوی اهانت به اقلیت مذهبی یهود ساکن ایران و موجب تولید نفاق و اختلاف میان سکنه مملکت است و نویسنده کتاب بر خلاف دستور ماده 23 قانون مطبوعات رفتار نموده است؛جهت حفظ نـظم وامـنیت کشور،تعقیب جزایی آقای سیدغلامرضا سعیدی نویسنده کتاب که کارمند بانک ملی ایران است،خواستارمیگردد.رئیس سازمان اطلاعات وامنیت کشور،سرلشکر بختیار 6/3/36»[27]
با نگاهی به مطالب و صفحات اشـارهشده مـیتوان به میزان نگرانی و وحشت ساواک از نگارش چنین کتابی دست یافت.سعیدی در مقدمه،هدف از نگارش این کتاب را چنین بیان میکند:
«کتاب حاضرکه به منظر و تنبه و بیداری مسلمین ایران وجـهان نـگاشته میشد وآرزوها و اغراض صهیونیستها را درباره مسجد اقصی و خاورمیانه آشکارمیکند و امیدواریم همه طبقات مخصوصا زعمای دینی و مقامات عالی روحانی که در اینباره مسئولیت بیشتری به عهده دارند، فکری بیندیشند و مـقامات دولتـی ایـران را برای همکاری با نمایندگان کـشورهای اسـلامی بـیشتر از پیشتر وادار کنند.»[28]
سعیدی دراین کتاب ازچهار خطر عمده که جهان اسلام را تهدید میکند نام میبرد:خطر جهود،خطر استعمارسرخ،خـطر اسـتعمار سـیاه و خطر امپریالیزم هند؛و از آن میان خطر جهود را به عـنوان بـزرگترین خطر برای جهان اسلام دانسته مبارزه با صهیونیستها را از وظایف هرفرد مسلمان میداند.
وی در این اثر ضمن اشاره به اهداف شـکلگیری اسـرائیل،مـاهیت تفکر صهیونیسم را افشا میکند.اما صفحاتی که ساواک توجه خـاصی به آنها نموده و مطالب آن را موجب نفاق و دشمنی بین مردم ایران دانسته،جوابیههای سعیدی بر مجله«عالم یهود» [29]بـود.سـعیدی مـجله عالم یهود را مجری اهداف صهیونیستها در ایران دانسته و بر این عقیده بـود کـه دستاندرکاران مجله با مظلومنمایی قوم یهود و فشار بر افکار عمومی و دولت ایران،خواستار حمایت علنی دولت ایـران از رژیـم صـهیونیستی اسرائیل بودند و سعیدی ضمن پاسخ به مندرجات مجله به افشای اهداف صـهیونیزم جـهانی در ایـران پرداخت.او در اینباره مینویسد:
«اما برای نفوذ اقلیت جهود در ایران کتابها باید نوشت ولی فعلا عـواملی کـه مـوجب نگارش این مقاله گردیده و بر احساسات دردناک نگارنده از نو نهیب زده و لهیب تازهای در قلب سـوختهام بـرافروخته است،همانا برخورد با مجلهای به نام عالم یهود است که در پایتخت کـشور اسـلامی ایـران(!)با کمال بیباکی به دست چند نفر جهود منتشر میشود!صرف نظر از اینکه سـراپای ایـن مجله مملو از اخبار راجع به دولت پوشالی اسرائیل است،ناشرین این مجله در عین حـالی کـه خـود را تبعه ایران معرفی میکنند،مداحی و تبلیغ غارتگران جهود را بر عهده گرفته و در مورد حادثه اسفناک و المـناک غـزه،با نهایت بیحیایی کار جسارت را به جایی رساندهاند که بر دستگاه تـبلیغات ایـران اعـتراض میکنند که چرا در این فاجعه دردناک از اسرائیل متجاوز و غارتگر حمایت نشده و چرا حقیقت این جـریان را آشـکار کـرده و آن را به سمع مسلمین ایران یا جهان رساندهاند...»[30] ودرباره مظلومنمایی صهیونیستها برای بـرانگیختن احـساسات مردم جهان مینویسد:
«مگر چقدر میتوان در مقابل این فجایع ایستاد و دم نزد!با این وجود اسرائیلیها ایـستادند و کـاری نکردند.تنها دار زدن دو نفر یهودی با آن وصف کافی بود که آتش جنگ را روشـن کـند.الخ،آن گاه برای تجویز این عمل،یـعنی روشـن کـردن آتش جنگ به مندرجات چند روزنامه کـه جـهودها در اروپا انتشار میدهند توسل جسته دار زدن دو نفر یهودی جاسوس را در مصر تقبیح میکند! و بالاخره از اینکه حـمله نـیروهای اسرائیل در غزه متوجه نظامیان مـصری بـوده و متعرض غـیر نـظامیان نـشدهاند اظهار خرسندی میکند!و باز اضافه مـیکند تـا وضع موجود ادامه دارد باید منتظر حوادث نظیر آن بود...![31]
یکی از انتقادات سعیدی بـه نـویسندگان مجله عالم یهود،طرفداری آنان از پادشـاه ایران بود که چـرا یـهودیان جهان به ایران با دیـده احـترام مینگریستند و معتقد بودند که دولت ایران باید نسبت به موجودیت دولت نوپای اسرائیل واقعبینانه و عـمل و از قـوم درمانده یهود حمایت کند؛وی در ایـنباره مـینویسد:
«هـمهکس میداند که جـهودها درهـرکجای جهان هستند غیر از پولپرسـتی مـقصدی و مقصودی ندارند و معتقدات مذهبیشان را سالها است فراموش کردهاند و همه افرادشان پرستندگان گوساله طلایی بـوده و هـستند و اگر از ایران هم یادی بکنند جـا دارد،زیـا از این مـرتع،سـالها مـفت و مسلم چریده و چاقوچله شـدهاند ولی نتیجهای را که از این مرتع به دست آوردهاند به نفع اربابانشان در جاهای دیگر صرف کردهاند و بـرای کـفران نعمت آنها از این آب و خاک همین سـب کـه تـمام نـفایس و ذخـایر گرانبهای تاریخی مـارا بـا ثمن بخس از چنگ مردم ربوده و زینت موزههای جهانی قرار دادهاند...آری از غفلت و بیتوجهی مردم خیلی سوء اسـتفاده کـردهاید و حـق داریم اینقدر جسورانه قلمفرسایی کنید ولی مـطمئن بـاشید در ایـن مـرحله اشـتباه کـردهاید زیرا مسلمین ایران یکدل و یکزبان ایستادگی خواهند کرد تا تکلیف شما مردمان خائن و جاسوس برای آینده معین شود...»[32]
سعیدی مطالب زیادی از کتاب خطر جهود را به انتقاد از مـطالب مجله عالم یهود اختصاص داد چرا که آن را مجری و مبلغ صهیونیزم در ایران میدانست که در سایه حمایت دولت ایران در خدمت دولت و حکومت غارتگر اسرائیل درآمده بود.وی مجله عالم یهود را ارگان دولت اسرائیل در ایران قـلمداد مـیکرد که با بیشرمی از اسرائیل حمایت کرده درعینحال خود را تبعه ایران میدانند و به دستگاه تبلیغات ایران اعتراض میکنند که چرا از مظلومیت قوم یهود حمایت نمیکند.سعیدی در اعتراض به نشر ایـن مـجله در ایران از شورای عالی فرهنگ میخواهد به مطالب پر از دسیسه عالم یهود مراجعه کنند که چگونه آشکارا عواطف مسلمانان ایران را جریحهدار کردهاند.او نوشته است:«آیـا امـتیاز نشر این مجله را به هـمین مـنظور دادهاند که جهودهای تبعه ایران در پایتخت این کشور به نفع غارتگران صهیونیست و اسرائیل و علیه ملل اسلامی تبلیغ کنند؟ البته حقوق اقلیت جهود در این کشور بـر طـبق قانون اساسی باید مـراعات شـود ولی استفاده از این حقوق نباید به صورتی درآید که جنبه تبلیغ غارتگران و آدمکشان اسرائیلی را به خود بگیرد...»[33]
سعیدی در بخشی از کتاب،زیر عنوان:مخاطره دولت یهودی کجاست و چه کسانی به آنها کـمک میکنند؟مینویسد:
«مـوجودیت یهود به طور کلی مخاطرهآمیز است زیرا آنان خود را مربوط به قطعه خاکی نمیدانند و حاکمیت معینی ندارند و هدف آنان را تسلط بر شرق و غرب دانسته که برای به دست آوردن کـلید تـسلط بر دنـیا میخواهند مناطقی را که چاههای نفت در آن موجود است تصرف نمایند و برای رسیدن به این هدف از هیچ کوششی فـروگذار نیستند.»[34]
دربخش پایانی کتاب چند پروتکل مهم از پروتکلهای سری یهودیان آمـده،کـه سـعیدی برای اولین بار آنها را به فارسی برگردانده بود. نقل این پروتکلها ماهیت واقعی شکلگیری مسلک صهیونیزم را آشـکار مـیسازد؛به عنوان مثال در پروتکل شماره دوازدهم چنین آمده است:
«مسلک ما در مقابل حـمله و هـجوم ایـن است:به هم زدن،مسموم کردن،از بین بردن و روی مخالفتهای داخلی خود را پوشانیدن...هجوم فعلی فـایده ندارد، بیانصافی است،خیلی ها از نتیجه آن خبر ندارند،اگر ما بتوانیم سوارش شویم بـه دهن آن دهنه قوی خـواهیم زد.دربـاره آثار چاپ شده دیگر هم غیر این رفتاری نداریم زیرا هرگاه در مقابل هجوم آثار و کتب و رسالات تحمل نماییم چه منفعتی از این موضوع عاید ما خواهد شد؟...»[35]
این پروتکلها همچون شیوهنامهای برای یـهودیان سراسر جهان بود و آنان وظیفه داشتند در قبال چاپ هرکتاب و رسالهای که علیه قوم یهود منتشر میشد واکنش نشان داده،از نشر این گونه کتابها جلوگیری نمایند و با توجه به انتقادات تند و افشاگرانه سـعیدی در کـتاب خطر جهود، موضع آنان آشکار بود که باید با تکیه بر حمایتهای رژیم پهلوی،از انتشار چنین کتابهایی جلوگیری نمایند،لذا در پی شکایت انجمن کلیمیان ایران و به دستور تیمور بختیار،کتاب خطر جـهود تـوقیف شد و سعیدی به اتهام نفاق و دشمنی مذهبی و نژادی،تحت تعقیب جزایی قرار گرفت و طبق حکم دادسرای تهران مأموران انتظای بقیه نسخههای موجود کتاب را از بازار جمعآوری کردند.[36]
سعیدی پس از توقیف کـتاب هـرزمان که امکانی فراهم میشد به افشاگری درباره ظلم و ستم صهیونیستها و روابط پنهانی و حمایت دولت ایران از اسرائیل میپرداخت.چنانکه در جلسهای خصوصی که از دید مخبران ساواک دور نمانده بود،به شدت از اقدام تـیمور بـختیار در تـوقیف کتاب خطر جهود انتقاد کـرده و بـختیار را از حـامیان صهیونیست در ایران دانست.[37] پس از این اظهارات و ادامه فعالیتهای سیاسی،سعیدی پس از 27 سال خدمت در بانک ملی ایران ابتدا منتظر خدمت و در همان سال بـازنشسته شـد.امـا این اقدام نیز سبب کنارهگیری سعیدی از فعالیتهای سـیاسی نـشد.پس از آن تمامی اقدامات وی تحت نظارت و مراقبت ساواک قرار گرفت و تمامی نوشتههای وی توسط مأموران ساواک به دقت مطالعه و بررسی میشد و چـنانچه در آنـ مـطلبی علیه حکومت ایران با رژیم صهیونیستی دیده میشد از انتشار و تـوزیع آن جلوگیری به عمل میآمد.از جمله پس از ترجمه و انتشار کتاب برنامه انقلاب اسلامی،تألیف ابو الاعلی مودودی،ساواک مندرجات آن را دارای گـوشه و کـنایاتی عـلیه حکومت ایران دانست و نیز پس از چاپ کتاب پیمان جوانمردان در 1345 ش،ساواک قـم مـطالب کتاب را تحریکآمیز دانسته دستور جمعآوری نسخههای آن را صادر کرد.[38]
ساواک به توقیف کتابهای سعیدی اکتفا نکرد و قـصد داشـت قـبل از آنکه کتابی توسط وی تألیف یا ترجمه شود ازمحتوای آن باخبرشود ودرصـورتی کـه مـغایرمصالح حکومتی بود ازنگارش آن کتاب جلوگیری کند. چنانکه دریکی ازگزارشهای ساواک ازتصمیم سـعیدی بـرای تـرجمه کتابی باعنوان استعمارجدید صهیونیستم مطلع شده ضمن ارسال گزارشی برای ساواک تـهران،ازچـاپ چنین کتابی اظهار نگرانی کرد.[39] این کتاب همراه کتاب دیگری درباره مسائل و مـصایب فـلسطین و چـند کتاب عربی،به توصیه انعام اللّه خان،دبیرکل«مؤتمر اسلامی پاکستان»،که سابقه دوستی بـا سـعیدی داشت،توسط حاج امین الحسین،سرپرست شعبه مؤتمر اسلامی پاکستان در بیروت،برای سـعیدی ارسـال شـده و او نیز در صدد ترجمه کتاب بود که ساواک به وی هشدار داد تا از ترجمه این اثر مـنصرف شـود،زیرا در آن مطالبی درباره جنگ اعراب و اسرائیل و نیز راجع به ایران آمده بـود کـه سـاواک آن را مخالف مصالح کشور تشخیص داده بود؛هرچند سعیدی اعتقادی به این امر نداشت و مطالب کـتاب را مـخالف مـصالح عمومی کشور نمیدانست.[40]
حفظ مناسبات ایران با اسرائیل در آن زمان هرچند بـه شـناسایی رسمی دولت اسرائیل نینجامید،اما آشکار شده بود که دولت ایران با اسرائیل روابط گسترده،اما پنهانی دارد.از ایـن رو تـمامی متحدان فلسطینیان که در رأس آنها حکومت جمال عبد الناصر در مصر قرار داشت،از عـملکرد دولت ایـران ناراضی و علیه ایران موضع گرفته بودند و حـکومت پهـلوی قـصد داشت با جلوگیری از انتشار کتابهایی از این دسـت،روابـطش را با کشورهای عربی حفظ کرده بهانهای به دست آنها ندهد.اما این نـظارتها و اعـمال فشارها نتوانست سعیدی را از هدفی کـه بـه آن اعتقاد راسـخ داشـت،بـازدارد.چنانکه در 1350 ش کتاب فریاد فلسطین را منتشر کـرد.وی در ایـن کتاب با اشاره به تاریخچه سرزمین فلسطین به مبارزات مردم فلسطین عـلیه اشـغالگران پرداخته است و پیامهایی نیز از آرنولد تـوینبی و برتراند راسل در حمایت از مـردم فـلسطین در آن گنجانده است و در بخش دیگری از کـتاب ضـمن معرفی صهیونیزم و یهودیت ادعای صهیونیستها بر سرزمینهای فلسطین را واهی دانسته،نوشته است:
«صـهیونیسم،یـهودیت نیست.یکی مسلک و دیگری مـذهب اسـت،از آن گـذشته تفاوت فاحشی بـین تـئوری و عمل این دو وجود دارد.در یـک کـلمه یهودیت همان اندازه ساده و یا مشکل است که هرمذهب دیگر دنیا،این روش زندگی اسـت کـه ضوابط اخلاقی شخص بر آن حکمروا اسـت ولیـ صهیونیسم یـک نـوع مـسلک است،مسلکی خطرناک و تـجاوزکارانه،اصل اول آن اشغال زمینهایی است که با هیچ تصوری به او تعلق ندارد.سادهترین تعریف صهیونیسم در ایـن عـبارت گنجانده شده است:جنبش برای بـه دسـت آوردن امـتیازات مـلی و اراضـی در فلسطین...»[41]
او با بـیان مـسئله صهیونیسم و تفکیک آن از یهودیت،قصد داشت علاوه بر احترام به حقوق اقلیت یهودیان ایرانی،ازهرگونه سوء اسـتفاده وتـبلیغ یـهودیان به نفع اسرائیل جلوگیری نماید. در بخش پایـانی کـتاب، اشـعاری از فـضل اللّه صـلواتی تـحت عنوان«مسلمانی که باید بود»آمده که انتشار این اشعار منجر به بازداشت شاعر گردید.
کتاب فریاد فلسطین را نیز ساواک توقیف و نسخههای آن را جمعآوری کرد.در گزارش سـاواک قم به مرکز چنین آمده است:
«اخیرا کتابی تحت عنوان فریاد فلسطین به قلم سید غلامرضا سعیدی چاپ و منتشر شده است که حاوی مطالب مضره و تحریکآمیز میباشد.با آگاهی بـه ایـنکه در زمینه غیر مجاز اعلام نمودن کتاب مزبور اقدام لازم به عمل آمده و مشار الیه فاقد سابقه در این اداره کل میباشد.سریعا نسبت به شناسائی نامبرده فوق اقدام و نتیجه را ضمن اعـلام مـشخصات بیشتر و سوابق موجود و ارسال یک قطعه عکس[از]اعمال و رفتارش نیز مراقبت شود.3/9/53»[42]
چنانکه از متن گزارش پیداست اعمال و رفتار سعیدی تحت مراقبت ساواک قرار داشـت و ایـن وضعیت تا زمان پیروزی انـقلاب اسـلامی ادامه داشت.
مبارزات مردم مسلمان الجزایر علیه استعمارگران فرانسوی نیز سعیدی را در راه مبارزه مصممتر کرد.پس از آغاز انقلاب مردم الجزایر برای کسب استقلال و بیرون راندن اسـتعمارگران فـرانسوی،سعیدی مقالاتی در روزنامههای وظـیفه و نـدای حق و چند نشریه دیر در حمایت از انقلاب الجزایر نوشت که ترجمه این مقالات در سطحی بسیار وسیع در الجزایر منتشر میشد و تأثیر بسزایی در روند مبارزات مردم الجزایر داشت.این مقالات با همکاری سـه نـفر از جوانان الجزایری که در دانشگاههای ایران تحصیل کرده بودند جمعآوری و مجموعه آنها در کتابی به نام الجزایر خونین منتشر شد.سعیدی پس از پیروزی انقلاب الجزایر و استقلال آن کشور،کتابی به نام الجزایر پیـروز نـوشت و منتشر کـرد.او همچنین 130 نفر از شخصیتهای مذهبی و آگاه شهر تهران را در مسجد فخریه گرد آورد و در آن جلسه ضمن اعتراض به دولت علی امـینی برای به رسمیت نشناختن دولت انقلابی الجزایر،حمایت خود را از انقلاب الجزایر اعـلام کـرد.[43]
سـعیدی با نگارش کتابهایی درباره مبارزات مردم مسلمان کشورهای پاکستان،فلسطین و الجزایر،علاوه بر ایجاد رابطه قلبی بـا کـشورهای مسلمان،الگویی از نحوه مبارزات مسلمانان جهان را برای جوانان ایران ارائه کرد که تـأثیر بـسزایی بـر مبارزات مردم مسلمان ایران بر ضد حکومت پهلوی داشت.
اهمیت اقدامات سعیدی در آن بود که وی در زمـانی به مسئله اتحاد مسلمین روی آورد که جهان اسلام با مشکلات بسیاری در هند،فلسطین و الجـزایر،روبهرو بود و لزوم اتحاد بـین مـسلمانان بیش از پیش احساس میشد و سعیدی همگام با اندیشمندان مسلمان جهان،از نخستین کسانی بود که به نظریه اتحاد مسلمین توجه کرد و رسیدگی به مسائل و مشکلات مسلمانان را به فراتر از مرزهای سیاسی کشور کـشاند.
پانوشت ها :
[1] مجله دانش،شـماره 20-21،(زمـستان وبهار69)،ص 99-124؛مجله کیهان فـرهنگی،سـال 2،شماره 7، 1363 ش،ص 104.
[2] مجله خراسان،شماره 1286،آذر 1372،ص 5.
[3] روزنامه اطلاعات،شماره 18658،(18 دی 1367)،ص 6
[4] روزنامه کیهان،شماره 13786،(25 آذر 1368)،ص 2.
[5] بایگانی مؤسسه مـطالعات و پژوهـشهای سیاسی،پرونده غلامرضا سعیدی؛روزنامه اطـلاعات،شـماره 12856،ص 5.
[6] بایگانی مـؤسسه مـطالعات و پژوهـشهای سیاسی،پرونده غلامرضا سـعیدی.
[7] جعفریان،رسول،حاج مهدی سراج انصاری،ستارهای درخشان درعرصه مطبوعات دینی،قم،مؤسسه اطلاعرسانی اسـلامی، مـرجع،1382 ش،ص 46.
[8] همان کتاب،ص 46.
[9] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهـشهای سـیاسی،پرونـده غـلامرضا سـعیدی.
[10] همان پرونده؛جـعفریان،رسـول،حاج مهدی سراج انصاری،ص 50.
[11] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونده غلامرضا سعیدی.
[12] مجله کیهان فرهنگی،سـال دومـ،شـماره 7،ص 106؛روزنامه اطلاعات شماره 18658،(4 بهمن 1367 ش)، ص 6.
[13] بایگانی مؤسسه مـطالعات و پژوهـشهای سـیاسی،پرونـده غـلامرضا سـعیدی.
[14] مجله دانش،شماره 20-21،صص 99-124.
[15] همان مجله،شماره 19،ص 112-130.
[16] مجله کیهان فرهنگی،سال دوم،شماره 7،ص 108.
[17] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونده غلامرضا سعیدی.
[18] همان پرونده.
[19] مجله کیهان فرهنگی،سال دوم،شـماره 7،ص 107.
[20] جعفریان،رسول،حاج مهدی سراج انصاری،صص 51-52.
[21] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونده سعیدی؛کیهان فرهنگی،سال دوم،شماره 7،ص 107.
[22] همان پرونده.
[23] همان پرونده.
[24] سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سـیاسی،تـهران،1379 ش،ص 134.
[25] همان،صص 142-143.
[26] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونده غلامرضا سعیدی.
[27] همان پرونده.
[28] خطر جهود برای جهان اسلام و ایران،1335 ش،مقدمه،ص 39.
[29] مجله عالم یهود،ویژه یهودیان ایران به صاحبامتیازی دکتر یـونس بـوستانی دردو دوره:اول از 1324 تا 1333 ش و دوم از 1334 ش به بعد با روش هنری و خبری منتشر میشد.
[30] خطرجهود برای جهان اسلام و ایران،ص 51.
[31] همان کتاب،ص 52.
[32] همان کتاب،ص 118.
[33] همان کتاب،ص 51.
[34] همان کـتاب،ص 106.
[35] هـمان کتاب،ص 118.
[36] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهـشهای سـیاسی،پرونده غلامرضا سعیدی.
[37] همان پرونده.
[38] همان پرونده.
[39] همان پرونده.
[40] همان پرونده.
[41] فریاد فلسطین،تهران،بعثت،1350 ش،ص 85.
[42] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونده غلامرضا سعیدی.
[43] مـجله کـیهان فرهنگی،سال 2،شماره 7،صـص 106-107.
فصلنامه مطالعات تاریخی پاییز 1383 - شماره 4 صفحات 145 تا 171