02 مهر 1392
نجات معجزهآسای رزمندهای که ۱۵ روز را بدون غذا سر کرد
چطور ممکن است آدمی که از مچ پا زخمی شده و رگ شریانی دست راستش قطع شده، خود را از پرتگاه پایین بیندازد و پانزده روز را صرفاً با آشامیدن آب نهر و خوردن برگهای درخت مو، در حالی که زخمهایش چرکین شده و حتی کرم افتاده است، سر کند و زنده بماند؟
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس «توانا»، کتاب «حماسه تپه برهانی» نوشته «سید حمیدرضا طالقانی» یکی از برترین آثار نوشتاری در حوزه ادبیات دفاع مقدس است که چند ماه گذشته از سوی مؤسسه شهید سرلشکر احمد کاظمی در کمتر از سه ماه و همزمان با هفته دفاع مقدس برای سومین بار تجدید چاپ شد.
مخاطب در این کتاب خاطرات منحصر به فرد از حماسه عظیم تپه برهانی از رزمنده «سید حمیدرضا طالقانی» که از عملیات والفجر2 در تابستان سال 1362 اتفاق افتاده، که تپه برهانی، بریدهای از آن حماسه عظیم است.
* پیدا شدن دو نفر دیگر از رزمندگان تپه برهانی و دیدار آنها با نویسنده کتاب «حماسه تپه برهانی»
چطور ممکن است، آدمی که هم از ناحیه مچ پا زخمی شده و هم رگ شریانی دست راستاش قطع شده، خود را از یک پرتگاه پایین بیندازد و پانزده روز را در یک بیشه، بدون غذا و صرفاً با آشامیدن آب نهر و خوردن برگهای درخت مو، در حالی که زخمهایش چرکین شده و حتی کرم افتاده است، سر کند و زنده بماند؟
«حماسه تپه برهانی» در عین حالی که، یک «سند تاریخی منحصر به فرد» بوده؛ سندی است که اگر نبود، قطعهای از تاریخ دفاع مقدس، مغفول و مجهول میماند، زیرا هیچ نوشته دیگری درباره این بریده از عملیات والفجر دو وجود ندارد.
اگر طالقانی نمیماند و یا خاطراتاش را نمینگاشت، در قاب تاریخ دفاع مقدس، همین قدر ترسیم میشد که در مرداد سال 1362، گروهان میثم از گردان امام حسین (ع)، از لشکر 14، تپه سوم از تنگه دربندیخان عراق را فتح کرده و در محاصره نیروهای عراقی گرفتار شده است و پس از دو روز مقاومت، سرانجام با شهادت نفرات گروهان، تپه مجدداً به تصرف نیروهای عراقی در آمده است.
اما «تپه برهانی» این حادثه عاشورا گونه را با جزئیاتش، در سینه تاریخ، ثبت، ضبط و جاودانه کرد و صفحه زرینی بر صحیفه ایستادگی و مبارزات ملت ایران افزود.
اثر از همان ابتدا با تردید آغاز میشود. تردید رفتن به جبهه؛ تردیدی که بیشتر مبنای احساسی و عاطفی دارد. ممانعت مادر از رفتن فرزند به جبهه؛ مادری که اهل نماز و دوستدار ائمه است و بچه را به دست خود و با این ادبیات پرورانده است و پدری که لابد در سایه تصمیم محکم همسر، نمیتواند موضع خاصی بگیرد، این تردید، دوست داشتنی است.
جالب است که نویسنده، شخص و شخصیتی چون مادر نساخته، بلکه آن را شکل داده و معرفی کرده است، البته که این شخص (مادر) توانسته است در کلام نویسنده، به شخصیتی داستانی تبدیل شود. این تردید به عبارتی؛ تردیدی قرآنی و پیامبرانه است، از نوعی که ابراهیم «ع» نیز در جستجوی لیطمئن قلبی، به آن دچار بود و این تردید در دو جا به طور جدی و اساسی رخ میکند.
یک بار در استناد به فتوای امام خمینی (ره) که اذن پدر و مادر را در امر رفتن به جبهه واجب نمیشمارد و بار دوم در استخارهای که تردید را تشدید میکند؛ پاسخ استخاره این است: «نفس تصمیم شما رضای خداست، اما سعی کنید پدر و مادر خود را راضی کنید».
در بخشی دیگر از کتاب «حماسه تپه برهانی»، میخوانیم: صدای تیراندازی عراقیها از روی تپه، هنوز شنیده میشد. صدای رگبارها و انفجارها قطع شده بود و تنها صدای تک تیر، به صورت پراکنده به گوش میرسید. با خود گفتم که عراقیها وارد پاسگاه شده و مجروحین را تیر خلاصی میزنند. چهرههای نورانی و معصومانهشان، یکییکی در برابر دیدگانم نمایان میشد.
کف پاهایم به شدت میسوخت، چکمه به پا نداشته و پا برهنه بودم، زیرا شب اولی که از ناحیه مچ پا مجروح شدم، برادران امدادگر، چکمههای مرا در آوردند تا پایم را پانسمان کنند. از طرف دیگر، از شدت گرما و عطش، فرم نظامی خود را نیز روی تپه درآورده بودم و اکنون تنها، زیر پیراهنی و شلوار نظامی و یک جفت جوراب تکه پاره شده به تن داشتم.
زخمهای پاشنه پاهایم که در اثر برخورد با سنگها و کشیده شدن بر سطح تپه ایجاد شده بود، مرا بیش از دیگر زخمهای بدنم ناراحت میکرد. خون هم چنان از ساعد دستم بیرون میریخت، اما خستگی و کوفتگی و ضعف، مرا از اهمیت دادن به آن باز میداشت.
چند دقیقهای بود که من و حسین بیسر و صدا در کنار هم نشسته بودیم و به گذشتهای پر غوغا و پرحادثه میاندیشیدیم. در این لحظه حسین، مشغول آب کردن قمقمهای شد که به همراه داشت، از برادر تورجیزاده و دو برابر دیگر، هیچ خبری نبود. باز هم برای یافتن آنها تلاش کردیم اما نتیجهای نداشت.
لحظاتی در سکوت گذشت که ناگهان احساس کردم در بین صداهای تیراندازی که از دور به گوش میرسید، یکی از آنها دائم نزدیک و نزدیکتر میشود. ابتدا گفتم خیالاتی شدهام، اما پس از چند دقیقه، حسین گفت: «انگار عراقیها دارند میآیند».
مؤسسه شهید کاظمی کتاب «حماسه تپه برهانی» را در 248 صفحه و با 10000 تومان برای سومین بار تجدید چاپ کرده است.
* تولید مستندی از کتاب «حماسه تپه برهانی»
بر اساس این گزارش، از ابتکارات این مؤسسه تولید مستندی در خصوص کتاب «حماسه تپه برهانی» و برگزاری مسابقه است، یعنی مؤسسه «شهید کاظمی» قصد دارد، نشستی را با نویسنده و دو شخصیت دیگر داستان در هفته دفاع مقدس یعنی جمعه 5 مهر سال جاری در نجفآباد برگزار کند که این سه شخصیت اصلی پس از سی سال همدیگر را ملاقات خواهند کرده و از خاطرات چندین روز محاصره شدنشان خواهند گفت.
این سه رزمنده لحظات سختی را با یکدیگر سپری کردهاند و اگر ایمان و اعتقادشان به خداوند متعال نبود، نمیتوانستند این شرایط بسیار سخت را تحمل کنند.
اکنون به همت اعضاء مؤسسه شهید کاظمی و ماهها تلاش و پیگیری دو شخصیت دیگر این واقعه به نام «ماشاء الله» و «حسین»، شناسایی شده و به زودی خاطرات سی سال پیش خود را بازگو خواهند کرد. این سه رزمنده پس از آزادی از محاصره تاکنون همدیگر را ملاقات نکردهاند.
گفتنی است، علاقهمندان برای تهیه کتاب «حماسه تپه برهانی» میتوانند با شماره تماس 6 - 37840844 – 025 و یا سایت www.manvaketab.ir مراجعه کنند.
فارس