17 دی 1399

حجاب و حجاب زدائی


حجاب و حجاب زدائی

 حجاب متعلق به نسل آگاهی است که با پوشش خود می‎خواهد به استعمار غربی و به فرهنگ اروپایی بگوید: پنجاه سال کلک زدی، کارکردی، نقشه کشیدی که مرا فرنگی مآب کنی، من با این لباس به تو می‎گویم نه، و به تمام پنجاه سال کارت فاتحه می‎خوانم.
چرا حرکتهای گسترده کشف حجاب و حجاب‎زدایی، از سوی عوامل وابسته به استعمارگران، در بعضی کشورهای اسلامی، مثل افغانستان، ترکیه، ایران و… با شکست مواجه شده است ؟
‎ حداقل سه علت مهم برای شکست حرکتهای حجاب زدایی در کشورهای اسلامی می‎توان ذکر کرد:
الف) فطری بودن حجاب
به نظر می‎رسد که عامل اصلی گرایش انسان‎ها، مخصوصاً زنان، به حجاب و پوشش، تأمین یک نیاز فطری و درونی به نام حیا و شرم است. شرم، یکی از صفات مخصوص انسان است؛ و انسان تنها حیوانی است که اصرار دارد، دست کم، بعضی از اندام‎های خود را بپوشاند. پروفسور اسوالد شوارتز، طبیب و روانشناس اتریشی، در کتاب روانشناسی جنسی دربارهی احساس شرم در انسان‎ها می‎نویسد:
علاوه بر مردم شناسی، تجزیه و تحلیل روانشناسی نیز ثابت می‎کند که احساس شرم، یکی از صفات عمدهی نوع بشر است. هیچ قبیلهی اولیه‎ای، هر قدر هم بدوی بوده باشد، شناخته نشده است که از خود، شرم بروز ندهد و بچه‎های کوچک نیز شرم دارند. در طی دوران رشد بشر و همچنین در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتی که مورد حمایت شرم قرار می‎گیرند افزوده می‎شود. حمایت، وظیفه ی مخصوصی است که به عهدهی شرم گذارده شده است. کاملاً معلوم است که شرم، قبل از همه چیز از اعضای تناسلی و وظایف آنها حمایت می‎کند… ادعای پیشرفت و مدرنیزم خرقه‎ای بر تن بی‎خبری از ارزشهای اساسی است؛ و شرم، نخستین قربانی این گمراهی اخلاقی است؛ مثلاً نهضت اعتقاد به لختی، نمونه ی وحشتناکی از این ادعاست. [1]
علاوه بر مطالعات مردمشناسی و روانشناسی جنسی، از مطالعات تاریخی نیز استفاده می‎شود که انسان در هیچ مقطعی بدون پوشش زندگی نکرده است؛ [2] و این مطلب حاکی از وجود شرم و حیای ذاتی انسان است. از آیات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش و حجاب استفاده می‎شود. خداوند در قرآن به انسان‎ها هشدار می‎دهد که مواظب باشند مبادا همان گونه که فتنه و فریب شیطان باعث برهنگی آدم و حوا گردید، موجب فریب و برهنگی آنان نیز بشود:
یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما. [3]
قرآن هم‎چنین از وسوسه  شیطان برای برهنگی آدم و حوا خبر می‎دهد:
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُرِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما. [4]
و بالاخره قرآن از کارایی وسوسه  شیطان نسبت به آدم و حوا و خوردن از شجره  ممنوعه و در نتیجه، آشکار شدن زشتی‎های آدم و حوا و اقدام آن دو به پوشاندن بدن خود با برگ درختان خبر می‎دهد:
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ. [5]
از تعابیر «ینزع عنهما لباسهما» و «لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما» در آیات فوق به روشنی استفاده می‎شود که انسان قبل از ارتکاب خطا در بهشت دارای پوشش بوده است؛ هم‎چنین ازتعبیر «طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» نیز استفاده می‎شود که به دلیل برخورداری آدم و حوا از حیا و شرم فطری، پس از برهنه شدن، فوراً بدن خود را با برگ درختان پوشاندند. البته، علاوه بر عامل فطری که در پیدایش اصل پوشش دخالت اساسی داشته است، عوامل دیگری، مثل محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرایش به تجمل و زیبایی، شرایط محیطی، جغرافیایی، قومی و… در پیدایش تعدد و تنوع و مدلهای مختلف پوشش مؤثر بوده‎اند.
ب) دینی بودن حجاب
حجاب یکی از احکام مسلم دین اسلام است که اصل آن از ضروریات می‎باشد و آیات و روایات فراوانی بر آن دلالت دارد که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد؛ بنابراین، به دلیل شدت وضوح دینی و شرعی بودن حجاب و پوشش، نیازی به بحث درباره ی آن نیست. [6] همین دینی بودن حجاب باعث شده تا در تاریخِ مبارزه با حرکتهای حجاب‎زدایی، روحانیت و عالمان دینی، در صف نخست این گونه مبارزات قرار داشته باشند. در قضیه ی کشف حجاب به وسیله ی رضاخان، عالمان دینی و حوزه‎های علمیه، به دو صورت علمی و عملی با آن مبارزه نمودند. مواجه ای علمی عالمان دینی در نگارش مقالات، رساله‎ها و کتابهای علمی در تبیین حجاب و فلسفه و فواید آن تبلور یافت. مواجه ای عملی عالمان دینی در تحمل زندان‎ها، شکنجه‎ها و تبعیدها تحقق یافت که یکی از نقطه‎های اوج آن، قصه ی غم‎انگیز مسجد گوهرشاد مشهد مقدس است. [7]
ج) آگاهی زنان و دختران از فواید حجاب
بدون تردید، بین آگاهی و اعتقاد بیش‎تر و عمیق‎تر زنان نسبت به فواید حجاب و پوشش، و رعایت بیشتر حجاب توسط آنها، رابطه ی مستقیمی وجود دارد که نمونه ی بارز آن را در حجاب فاطمه ی زهرا(س) و دیگر زنان اهل بیت(ع) و اصرار آنان بر حفظ حجاب در شرایط سخت اسارت و اعتراض‎های افشاگرانه‎ی آنها در مقابل هتاکی‎های مخالفان اهل بیت(ع) می‎توان مشاهده نمود. [8] نقش آگاهی زنان نسبت به فواید و فلسفه حجاب، در مقابله با نقشه‎های حجاب‎زدایی استعمارگران در مبارزه مردم الجزایر با دولت استعمارگر فرانسه[9] و همچنین مقاومت دانشجویان دختر محجبه در مقابل مقررات ضد حجاب حکومت لائیک ترکیه نیز، قابل توجه است. جلوه‎ی دیگر تأثیر آگاهی زنان بر علیه بی‎حجابی، قیام زنان آگاه ایرانی در مقابل کشف حجاب رضا خان است. امام خمینی (ره) در این باره فرموده‎ اند:
زن‎های ایرانی هم قیام کردند بر ضدش و تودهنی به او زدند که ما نمی‎خواهیم این طور چیزی (کشف حجاب) را. [10] البته مقاومت زنان آگاه و عفیف ایرانی در مقابل نقشه‎های استعمارگران، حتی قبل از واقعه ی کشف حجاب رضاخان نیز سابقه داشته است. یکی از نویسندگان خارجی در تمجید از ایستادگی زنان با حجاب ایرانی در مقابل استعمارگران نوشته است:
درود و عزت بیحد، به زنان روبسته ایران باد.
وی به عزم ثابت سیصد زن شجاع اشاره می‎کند که با چادر سیاه و نقاب سفید، در حالی که بسیاری از آنان در زیر لباس طپانچه داشتند، به مجلس رفتند تا نمایندگان از تسلیم کشور به بیگانگان احتراز نمایند. به اعتراف این نویسنده آمریکایی، آن بانوان شجاع اعلام داشتند که اگر وکلای مجلس بخواهند در حفظ شرف و عزت ایران تسامح به خرج دهند و یا تردید نمایند، هم آنان و هم شوهران و فرزندان خویش را خواهند کشت، تا لااقل اجسادشان گواهی بر شرف ایرانی باشد. [11]
یکی از نویسندگان داخلی نیز درباره ی رابطه ی حجاب و آگاهی زنان و نقش آن در خنثی کردن توطئه‎ های استعمار غربی می‎نویسد:
حجاب مال نسل آگاهی است که به پوشش اسلامی بر می‎گردد، این نسلی است که با این پوشش اسلامی می‎خواهد به استعمار غربی و به فرهنگ اروپایی بگوید: پنجاه سال کلک زدی، کارکردی، نقشه کشیدی که مرا فرنگی مآب کنی، من با این لباس به تو می‎گویم نه، و به تمام پنجاه سال کارت فاتحه می‎خوانم. [12]
منشأ حرکت‎های بی‎حجابی و بدحجابی
با توجه به ریشه‎های فطری حجاب و پوشش، منشأ بعضی حرکتهای بد حجابی و بی‎حجابی در تاریخ کشورهای اسلامی چیست؟
اولاً: فطری بودن یک مقوله، مانع تأثیرگذاری حرکتهای تبلیغی، به نفع یا بر ضرر آن نیست؛ مثلاً دین یک مقوله ی فطری است، ولی در طول تاریخ، حرکت‎های تبلیغی انبیا(ع) به نفع دین، باعث تحکیم و گسترش آن بوده و برعکس، حرکت‎های تبلیغی مخالفان انبیا، مثل شیاطین جن و انس شبهه‎افکن باعث تضعیف و آسیب‎پذیری آن گردیده است. همین مطلب، در مورد حجاب و پوشش به عنوان یک مقوله ی فطری نیز صادق است. همان گونه که تبلیغ و تبیین صحیح فلسفه ی حجاب در گسترش و تعمیق آن نقش دارد، در مقابل شبهه پراکنی‎ها و سم‎پاشی‎ها و تبلیغ منفی مخالفان نیز در آسیب‎پذیری فرهنگ حجاب و پوشش در جوامع اسلامی تأثیر مهمی دارد. قراین و شواهد مختلف حاکی از این است که یکی از ترفندهای مهم استعمارگران برای نفوذ در کشورهای اسلامی، ترویج بی‎بندوباری از طریق گسترش بدحجابی و بی‎حجابی است؛ و این واقعیتی است که مسترهمفر، جاسوس استعمار پیر انگلیس، در خاطرات خود به طور صریح به آن اعتراف نموده است:
در مسئله ی بی‎حجابیِ زنان، باید کوشش فوق العاده‎ای به عمل آوریم، تا زنان مسلمان به بی‎حجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند… پس از آن که حجاب زن، با تبلیغات وسیع از میان رفت، وظیفه ی مأموران ما این است که جوانان را به عشق‎بازی و روابط نامشروع با زنان تشویق کنند؛ و بدین وسیله، فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند. لازم است زنان غیر مسلمان، کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند، تا زنان مسلمان از آنان تقلید کنند. [13]
فرانتس فانون، درباره ی نقش حجابزداییِ دولت استعمارگر فرانسه در کشور اسلامی الجزایر می‎گوید:
اوّلین اقدام ضد فرهنگی که فرانسه در الجزایر صورت داد، تلاش برای از بین بردن حجاب بود، و در این کار موفق شد؛ و هر چه بدن زن الجزایری را بیشتر عریان کرد، چنگال استعمارگر، بیشتر به حلقوم الجزایری فرو رفت؛ اما مجدداً زن الجزایری شخصیت خود را بازیافت و مبارزه علیه مطامع استعمار نیز آغاز گردید. [14] همین نویسنده، در کلام دیگری، درباره ی نقش بی‎حجابی در تشدید حمله استعمارگر فرانسه به الجزایر گفته است:
هر چادری که دور انداخته می‎شود، افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود، در برابر او می‎گشاید و بدن الجزایری را که عریان شده است، تماماً به او نشان می‎دهد. پس از دیدن هر چهره ی‎ بی‎حجابی، امیدهای حمله‎ور شدن اشغالگر ده برابر می‎گردد. [15]
علاوه بر نقش استعمار در حجاب زدایی از کشور اسلامی الجزایر، حجاب زدایی در کشور‎های اسلامی افغانستان توسط امان الله خان، ترکیه توسط آتاتورک و ایران توسط پهلوی اول و دوم، داستان مفصّل و غم‎انگیزی دارد که پرداختن به آن، نوشته‎ی مستقلی را می‎طلبد. از آن‎جا که مخاطب ما بیشتر زنان و دختران فرهیخته و عفیف ایرانی هستند که با آثار فکری و قلمی مواجه اند، مناسب است به نقش بعضی روشنفکران و مطبوعات وابسته، در همفکری و همکاری با حجاب‎زداییِ استعمار در قضیه ی کشف حجاب اشاره نماییم.
یحیی دولت آبادی پس از اشاره به وقایع عصر خود می‎نویسد:
اینک در تهران کانون بانوان تأسیس شده و زن‎های روگشوده با مردان معاشرت می‎نمایند؛ و روزبه روز دایره ی رفع حجاب در تهران و ولایات وسعت می‎گیرد…؛ پس سد حجاب را در ایران شکسته باید دانست. [16]
روزنامه آزادی چاپ خراسان، در سر مقاله‎اش در تاریخ 28 تیر ماه 1314 به ستایش از کشف حجاب پرداخته و روی کار آمدن رضا خان را به ظهور کوکب درخشان در آسمان ایران تعبیر نموده است. [17]
امام خمینی (ره) معمار بزرگ انقلاب اسلامی ایران، به عنوان شاهدی امین و صادق که خود ناظر اوضاع آن زمان بوده است، نقش بعضی مطبوعات و روشنفکران وابسته را در کشف حجاب چنین توصیف کرده است:
قلم‎های مسموم خطاکار و گفتار گویندگان بی‎فرهنگ، در این نیم قرن سیاه اسارتبار عصر ننگین پهلوی، زن را به منزله ی کالایی خواستند درآورند و آنان را که آسیب پذیر بودند به مراکزی کشیدند که قلم را یارای آن نیست. هر کس بخواهد شمه‎ای از آن جنایات مطلع شود، به روزنامه‎ها و مجله‎ها و شعرهای اوباش و اراذل زمان رضا خان، از روزگار تباه کشف حجابِ الزامی به بعد، مراجعه کند و از مجالس و محافل و مراکز فساد آن زمان سراغ بگیرد. رویشان سیاه، و شکسته باد قلم‎های روشنفکرانه ی آنان؛ و گمان نشود که آن جنایات، با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان، بدون نقشه ی جهانخواران و جنایتکاران بین‎المللی بود. [18]

ثانیاً: اثرپذیری زنان و دختران مسلمان از تبلیغ‎های کشورهای استعماری و تقلید بدون منطق زنان از مدل‎های پوشش غربی نیز در این زمینه نقش مؤثری داشته است. مقام معظم رهبری حضرت آیت‎الله خامنه‎ای (حفظه الله تعالی) در این مورد فرموده‎اند:
عده‎ای از چادر فرار می‎کنند به خاطر این‎که هجوم تبلیغاتی غرب دامن‎گیرشان نشود؛ اما به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمی‎آورند، چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می‎دهد. تصور نکنید اگر ما فوراً چادر را کنار گذاشتیم دست از سر ما بر می‎دارند؛ آنها به این چیزها قانع نیستند، بلکه می‎خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان در این‎جا، مثل زمان شاه که زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل شود. [19]  یکی از دانشمندان اسلامی نیز در این مورد گفته است:
مشکل بسیاری از زنان شرق این است که آنان در عین حال که همچنان به ارزش‎های اخلاقی، عفت و شرافت معتقدند، از آداب و رسوم و سنت‎های غربی در مسئله ی بی‎حجابی و خودآرایی تقلید می‎کنند و این امر آنان را در حالت دوگانگی قرار می‎دهد. [20]

رابطه حجاب در شکل چادر، با دین و تاریخ ملی
شبهه: بعضی در دینی و مذهبی بودن حجاب در شکل چادر شبهه نموده و این گونه ادعا کرده‎اند که «چادر به احتمال خیلی زیاد از زمان قاجاریه در ایران جا افتاده است و هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد». [21] در شبهه ‎ی فوق دو ادعا مطرح شده است که به طور مستقل طرح و پاسخ داده می‎شود.
ادعای اول: چادر، حجاب دینی و مذهبی نیست.
پاسخ: اولاً، دقت و پژوهش در آیه ی 59 سوره ی احزاب، صحت ادعای مذکور را مورد تردید جدی قرار می‎دهد. خداوند در این آیه خطاب به پیامبرش فرموده است:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛
ای پیغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را با چادر خود فرو پوشند، که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوس‎رانان آزار نکشند؛ بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
«جلابیب» جمع «جلباب» است و جلباب در کتابهای لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسیط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششی گسترده است که زن خود را در آن می‎پیچد. [22] قبل از بررسی معنا و مفهوم جلباب، باید دید چادر رایج در بین زنان مسلمان و ایرانی چه نوع پوششی است و عناصر و مؤلفه‎های اصلی تشکیل‎دهنده ی آن چیست؟ با اندک تأملی می‎توان گفت چادر دارای دو مؤلفه ی اصلی ذیل است:
1. اندازه چادر: پوشش وسیع، که از بالای سر تا پایین پای زن را می‎پوشاند.
2. کارکرد چادر: پوششی جلوباز که از بالای سر، روی لباس‎های دیگر پوشیده می‎شود و به نحو خاصی کنترل و جمع و جور می‎گردد.
حال باید بررسی نمود آیا جلباب قرآنی که در بعضی تفاسیر از آن به ملحفه تعبیر شده است، [23] دو عنصر ذکر شده برای چادرهای رایج فعلی را دارد یا نه؟ اگر دو عنصر یاد شده را بتوان برای جلباب اثبات نمود، می‎توان ادعا کرد که جلباب قرآنی همانند چادرهای رایج فعلی بوده است و گرنه نمی‎توان چنین ادعایی کرد؛ از این رو، به بررسی دو مؤلفه‎ی اندازه و کارکرد جلباب میپردازیم:

الف) اندازه ی جلباب:
تقریباً همه ی کتابهای لغت در این که جلباب پوششی وسیع است اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاه‎های کتابهای لغت و تفسیر درباره ی اندازه ی دقیق جلباب متفاوت است.
از مجموع کلمات لغویین و مفسرین در مورد اندازه جلباب، سه دیدگاه قابل اشاره است:
دیدگاه اول: جلباب پوششی فراگیر بوده که از بالای سر تا پایین پا را می‎پوشانده است. این دیدگاه از کتاب‎های لغوی و تفسیری فراوان استفاده می‎گردد. [24]
دیدگاه دوم: جلباب پوششی بزرگتر از خمار (مقنعه) بوده که کمتر از مقدار ردا، یعنی تقریباً تا زانوها را می‎پوشانده است. این از بعضی از کتاب‎های لغت، مثل مصباح المنیر فیومی استفاده می‎شود. [25]
دیدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششی که فقط سر و سینه‎ها را می‎پوشانده است. این دیدگاه از مفردات راغب اصفهانی به دست می‎آید. [26]
ما معتقدیم شواهد مختلفی وجود دارد که صحت دیدگاه اول و مخدوش بودن دیدگاه دوم و سوم را ثابت می‎کند که بعضی از آنها عبارتاند از:
شاهد اول: درباره ی پوشش حضرت فاطمه ی زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک این گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها. [27]
یعنی فاطمه ی زهرا(س) خمار و مقنعه ی خویش را بر سر و جلباب، یعنی پوششی که شامل و در بر گیرندهی تمام آن وجود مبارک بود بر تن کردند.
از نحوه ی پوشش حضرت در قضیه ی مذکور دو نکته استفاده می‎شود:
1) پوشش حضرت در بیرون منزل، همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر این اساس، نظر طرفداران دیدگاه سوم، مثل راغب اصفهانی در مفردات که جلباب را به خمار معنی کرده است، مخدوش می‎گردد.
2) از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشنی استفاده می‎شود که جلباب، پوششی سرتاسری بوده که تمام آن وجود مبارک، از سر تا قدمها را فرا می‎گرفته است؛ بنابراین، نظر طرفداران دیدگاه دوم؛ که قایل بودند جلباب تقریباً تا زانوها را می‎پوشانده است، مخدوش می‎گردد.
شاهد دوم: از کتابهای لغوی، مثل مصباح المنیر فیومی که گفته‎اند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششی گستردهتر‎ از خمار است»، تباین و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبی استفاده می‎شود.
شاهد سوم: احادیثی هم‎چون حدیث نبوی(ص) «و لغیر ذی محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[28] که از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نیز، شاهد بطلان دیدگاه سوم است.
شاهد چهارم: زمخشری در تفسیر کشاف و آلوسی در تفسیر روح المعانی از ابن عباس، صحابی پیامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علی(ع) نقل کرده‎اند که جلباب پوششی بوده که از بالا تا پایین بدن را می‎پوشانده است؛ [29] که با این شاهد بطلان دیدگاه دوم اثبات می‎شود.
حاصل این که اندازه‎ی جلباب قرآنی به مقداری بوده است که همانند چادرهای زمان حاضر از بالای سر تا پایین پا را می‎پوشانده است.

ب) کارکرد جلباب:
برای فهمیدن کارکرد جلباب و کیفیت پوششی آن، لازم است معنای «ادناء» در آیه‎ی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسی از ابن عباس و قتاده و زمخشری در تفسیر کشاف از ابن سیرین نقل کرده‎اند که مراد از «یدنین» قرار دادن جلباب در بالای ابرو و گردن و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشه‎های جمع شدهی آن در بالای بینی است، [30] که معمولاً بانوان متدین و حساس نسبت به رعایت حجاب در مواجهه با نامحرم این کار را انجام می‎دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سیرین معلوم میشود که جلباب همانند چادرهای فعلی، پوششی جلوباز بوده است که واژه ی «یدنین» در آیه ی شریفه نیز مؤید این مدعاست؛ بنابراین، از نظر کارکرد و کیفیت پوشش نیز جلباب قرآنی، شبیه چادرهای امروزی بوده است. به رغم این که بحث بر سر الفاظ و نام‎گذاری نیست و مهم این است که حقیقت و مصداقی از پوشش، شبیه چادرهای فعلی، در صدر اسلام موجود بوده است، ولی با این همه، خوشبختانه در کتاب‎های واژه‎های قرآنی و کتابهایی که درباره ی جلباب بحث نمودهاند، جلباب به چادر معنا شده است و این مؤید بسیار خوبی است بر این که آنها نیز به دلیل اشتراک مؤلفه ‎ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآنی معنای چادر را فهمیده‎اند. [31]
ثانیاً، گذشته از آنچه که برای اثبات مشابهت معنای چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممکن است که مراجع تقلید، به عنوان بزرگترین رهبران دینی اسلام در زمان غیبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفی کنند، [32] ولی در عین حال، گوینده ی محترم بدون ارائه ی هیچ دلیل و مدرکی، ادعا نماید که چادر هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد؟!
حاصل این که، با توجه به مشابهت بسیار نزدیک جلباب قرآنی با چادر، از نظر اندازه و کارکرد، میتوان ادعا کرد که چادر ارتباط وثیقی با دین اسلام و قرآن دارد؛ و بدین ترتیب ادعای اول که چادر ارتباطی با دین و مذهب ندارد ابطال میگردد.
ادعای دوم: حجاب در شکل و قالب چادر مربوط به زمان قاجاریه است.
پاسخ: اولاً، این ادعا، نیازمند ارائه ی سند و مدارک معتبر تاریخی است، اما ایشان سند و مدرکی برای کلام خود ارائه نکرده‎اند؛ بنابراین، کلام ایشان مدعایی بدون دلیل و مدرک و در نتیجه، فاقد اعتبار علمی است.
ثانیاً، فرض می‎کنیم ایشان با ارائه ی سند و مدارک تاریخی اثبات می‎کردند که چادر در زمان قاجار در ایران رسم شده است، پس از اثبات ارتباط مستحکم چادر با قرآن در نقد ادعای اول و این که به هر حال، چادر یکی از مصادیق پوششی است که تأمین کنندهی حجاب بیشتر و بهتر زنان و لذا مطلوب اسلام نیز هست، زنان ایرانی به خاطر استفاده از چادر به عنوان الگوی پوشش مناسب در مواجهه با نامحرم به خود می‎بالند، نه این که از آن گلایهمند باشند.
ثالثاً، بر اساس شهادت و گواهی منابع حجاب و لباس، اسناد و مدارک تاریخی زیر مبین آن است که پیشینه ی تاریخی که حجاب در شکل چادر، به صدها سال قبل از پیدایش قاجار در ایران بر می‎گردد.
الف) در زمان ایران باستان به تصاویری از بانوان ایرانی بر می‎خوریم که علاوه بر لباس، بدن خود را با چادری که شبیه به چادر زن امروز ایران است میپوشاندند؛ [33]
ب) زنان عهد هخامنشی و اشکانی، عموماً چادر بر سر داشته و پیراهن‎های بلندی که تا مچ پای آنان را می‎پوشانده به تن می‎کرده‎اند. [34]
ج) زنان عهد ساسانی، گاهی چادر گشاد و پُرچین به سر می‎کردند که تا وسط ساق پا می‎رسیده است. نقوشی از بانوان ساسانی در بشقاب‎های نقره ساخته شده است که در آن هر یک از بانوان، چادری به خود پیچیده‎ دارند. [35] به این ترتیب، ادعای دوم گوینده ی محترم نیز ابطال گردید و آشکار شد که حجاب در شکل چادر، علاوه بر ریشه ی عمیق دینی، دارای ریشه ی عمیق تاریخی و ملی نیز هست و صدها سال قبل از پیدایش قاجار از آن استفاده میشده است.

پی نوشتها
[1]. به نقل از غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 68.
[2]. برای آگاهی بیشتر ر. ک: روت ترنرویل کاکس، تاریخ لباس، ترجمهی شیرین بزرگمهر؛ سیدمهدی قانع، «انسان، پوشش و ریشههای تاریخی»، مجلهی پیام زن، شمارههای 18، 19 و 20.
[3]. سورهی اعراف (7)، آیهی 27.
[4]. سورهی اعراف (7)، آیهی 20.
[5]. سورهی اعراف (7)، آیهی 22.
[6]. به رغم این که دینی و شرعی بودن حجاب از واضحات است، برخی در دینی بودن آن شبهه کرده‎اند. برای مطالعه‎ی بیش‎تر درباره‎ی شبهه‎ی مذکور و پاسخ آن ر. ک: مهدی مهریزی، «حجاب»، ص 19 ـ 27.
[7]. برای آشنایی با قصهی کشف حجاب و مبارزهی علمی و عملی علمای دینی با کشف حجاب رضا خان ر. ک: مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، حکایت کشف حجاب؛ حمید بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه؛ سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، واقعهیé êکشف حجاب؛ مدیریت پژوهش انتشارات و آموزش، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانهی کشف حجاب؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد؛ فاطمه استادملک، حجاب و کشف حجاب در ایران.
[8]. به کلام حضرت زینب (س) خطاب به یزید توجه کنید:
امن العدل یا ابن الطلقاء تخدیرک حرایرک و امائک و سوقک بنات رسول الله (ص) سبایا قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن؛ ای پسر آن مردمی که جد من اسیرشان کرد و پس از آن آزادشان فرمود، آیا عادلانه است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده نشانی و دختران رسول (ص) را اسیر به این سوی و آن سوی کشانی؛ پوشش آنها را بدری، روی آنان را بگشایی؟! شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص 254.
[9]. محبوبهی پلنگی، «زنان در الجزایر»، پیام زن، شمارهی 50 ـ 59.
[10]. امام خمینی، صحیفهی نور، ج 2، ص 30.
[11]. غلامرضا گلی زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پیام زن، ش 70، ص 15، به نقل از: مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمهی اسماعیل رایین، ص 241.
[12]. علی شریعتی، مجلهی زن روز، ش 1659، ص 77.
[13]. غلامرضا گلی زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهی پیام زن، ش70، ص 15، به نقل از: خاطرات همفر، ترجمهی دکتر محسن مؤیدی، ص 84.
[14]. روح الله حسینیان، حریم عفاف، حجاب و نگاه، ص 48، به نقل از: جنگ الجزایر، (فصل الجزایر بی‎حجاب).
[15]. مینا هاشمی، «حجاب زیبایی شعار، کارآیی شعور»، سالنامهی زن، بهمن ماه 1371، ص 34، به نقل از فرانتس فانون، سال پنجم انقلاب الجزایر یا بررسی جامعه شناسی یک انقلاب، ترجمهی دکتر تابنده، ص 44.
2. برای آشنایی با گوشه‎هایی از این داستان غم‎انگیز ر. ک: غلامرضا گلی زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پیام زن، شماره‎های 70 و 71.
[16]. حیات یحیی، ج 4، ص 434.
[17]. گلی زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهی پیام زن، شمارهی 71، ص 41.
[18]. در جستجوی راه از کلام امام خمینی، دفتر سوم، ص 39.
[19]. فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص 261 ـ 262.
[20]. علامه محمدحسین فضل الله، پیام زن، ش74، ص 23.
[21]. فاطمه خاتمی، روزنامهی ایران، شمارهی 1627، 2 مهر ماه 1379، ص 4.
[22]. الملحفة: بالکسر، هی الملائة التی تلتحف بها المرأة (واللحاف) کل ثوب یتغطی به: فیومی، المصباح المنیر، ریشهی لحف.
[23]. به عنوان مثال ر. ک: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 361؛ میرزا محمد مشهدی، کنزالدقائق، ج 8، ص 226 و فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 4، ص 203، ذیل آیهی 59 سورهی احزاب، (آیهی جلابیب).
[24]. به عنوان نمونه، ر. ک: شیخ طوسی، تفسیر تبیان؛ بیضاوی، تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل و علامه طباطبایی، تفسیر المیزان؛ شیخ محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ذیل آیهی جلابیب؛ هم‎چنین از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن کریم این دیدگاه استفاده می‎شود که در ضمن بررسی اقوال سه گانه خواهد آمد. در کتاب الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ذیل آیهی 59 سورهی احزاب (آیهی جلابیب) آمده است: «جلابیب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التی تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما یستر الکل مثل اللحفة»؛ همچنین این دیدگاه از کلام ابن عربی در کتاب احکام القرآن در ذیل آیهی جلباب نیز استفاده میشود. علاوه بر کتب تفاسیر، از بعضی کتابهایی که به طور مفصل دربارهی احکام زنان بحث کردهاند دیدگاه اوّل صریحاً استفاده میشود؛ مثلاً در کتاب المفصل فی احکام المرأة والبیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة، ج 3، ص 3222 آمده است: انّه الملاءة التی تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثیابها و تعظی بها جمیع بدنها من رأسها الی قدمها و الجلباب بهذا التعریف شبیه العَباءة»
[25]. الجلباب: ثوب اوسع من الخمار دون الرداء: فیومی، المصباح المنیر، ریشهی جلب.
[26]. الجلابیب: القمص و الخمر الواحد الجلباب: راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ریشهی جلب.
[27]. طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[28]. طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص155.
[29]. عن ابن عباس: الرداء الذی یستر من فوق الی اسفل: زمخشری، تفسیر کشاف، و آلوسی، تفسیر روح المعانی، ذیل آیهی جلباب (آیه‎ی 59 سورهی احزاب.)
[30]. عن ابن سیرین سألت عبیدة السلمانی عن ذلک (یدنین) فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تدیره حتی تضعه علی انفها. شبیه تعبیر مذکور عبارت‎های مختلفی در تفسیر آلوسی، ذیل آیه‎یجلباب نقل شده است که نحوه‎ی کارکرد جلباب را بیان می‎کند؛ مثلاً از ابن عباس و قتاده این‎گونه نقل شده است. «تلوی الجلباب فوق الجبینین و تشده ثم تعطفه علی الانف و ان ظهرت عینها لکن تستر الصدر و معظم الوجه».
[31]. ر. ک: لسان التنزیل، تألیف قرن 4 و 5، ه. ص 103، به اهتمام مهدی محقق؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 8، ص 191، ذیل آیهی 59 سورهی احزاب؛ میرزا ابوالحسنé êشعرانی، نثر طوبی، واژهی جلباب؛ عبدالرحیم صفیپور، منتهی الارب فی لغة العرب، ج 1، ص 186، واژهی جلب؛ ر. پ. آ: دزی، فرهنگ البسهی مسلمانان، ص 117 و فیاض زنجانی، «رسالهی حجابیه»، مجلهی کیهان اندیشه، شمارهی 60، خرداد و تیرماه، سال 1374، ص 112. و نسخه‎یکهن تفسیر مفردات قرآن، ص190، قسمت مفردات، سوره‎ی احزاب.
[32]. ر. ک: سید مسعود معصومی، احکام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعی آنان (مطابق با نظرات آیات و مراجع تقلید) ص 65. و استفتائات آخر کتاب.
[33]. مهدی قانع، «انسان پوشش و ریشه‎های تاریخی» پیام زن، شماره 19، ص 69.
[34]. غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 25.
[35]. مهدی مهریزی، حجاب، ص 46. 


خبرگزاری فارس ۱۳۸۹/۰۲/۲۲