30 مهر 1400
درخواست بریتانیا از رضاشاه در ارتباط با شیخ محمره (در اسناد وزارت خارجه آمریکا)
«فرین» در سفارت آمریکا در تهران در 25 نوامبر 1927 مینویسد: «روزنامههای چاپ تهران یادداشتی را که بریتانیا به دولت ایران تسلیم کرده منتشر ساختهاند... تقاضای آنها در ارتباط با بدهی، بانک و هواپیمایی قابل درک است، ولی نمیفهمم که دولت بریتانیا با چه حقی به حمایت از شیخ خزعل مداخله کرده است، شخصی که هر چند از قدیم تحتالحمایه بریتانیا بوده ولی در واقع از اتباع ایران است و دو سال گذشته هم زندانی شخصی شاه بوده و برای اطمینان خاطر شاه همه جا به همراهش میرود. شیخ در ماه سپتامبر به همراه شاه در تبریز بود، و با بذل و بخششهای فراوان به قشر زحمتکش، و همچنین رفتار مشفقانهاش، محبوبیت فراوانی در اینجا کسب کرد. گمان میرود که در تبریز زندانی شاه از خودش محبوبتر باشد. آذربایجانیها هیچوقت حامی واقعی شاه نبودند، زیرا مشروطهخواهان او را خائن به آرمانشان و سلطنتطلبان او را غاصب تاج و تخت قاجار میدانند. بیریشه و اصالت بودن شاه برای اشرافی که به هنگام تشریففرمایی ایشان باید مقابل کسی تعظیم میکردند که به غلوّ ادعا میکنند «در اصطبل به دنیا آمده» بسیار ناخوشایند بود.»[1] ویلیامسن نیز دربارة یادداشت بریتانیا گزارش میدهد: «احتراماً به اطلاع میرساند که... سفارت بریتانیا در یادداشتی خطاب به رئیس کابینه ایران درخواستهایی را مطرح ساخته است. با اینکه یادداشت مذکور منتشر نشده، محتوای آن بر کسی پوشیده نمانده و ظاهراً عرصه سیاست ایران را آشفته ساخته است. از قرار معلوم خواستههای بریتانیا از این قرارند: (1) بازپرداخت وامی که بریتانیا به دولت وثوق داده بود؛ (2) رسیدگی به مطالبات شیخ محمره و آزاد کردن او؛ (3) شناسایی عراق از سوی دولت ایران؛ (4) تعدیل دعاوی دولت ایران دربارة جزایر بحرین؛ (5) اجازه فرود به پروازهای بمبئیـ بغداد در فرودگاههای جنوب ایران؛ (6) استقرار یک سیستم موقت بجای حق کاپیتولاسیون برای حفاظت از اتباع بریتانیا پس از لغو قانون کاپیتولاسیون در تاریخ 10 می 1928.»[2]
در نامهای که ری اترتن، وزیر مختار آمریکا در لندن، در 22 دسامبر 1927 به هاولند شاو مینویسد اطلاعات بیشتری در این باره مییابیم: «عطف به درخواست تلگرافی وزارت خارجه... دربارة یادداشتی که وزیرمختار بریتانیا در ماه نوامبر تسلیم دولت ایران کرده است، زمانی که موضوع را از وزارت خارجه [بریتانیا] جویا شدم، آنها از اینکه وزیرمختار آمریکا در تهران موضوع را از طریق وزیرمختار بریتانیا در آنجا پیگیری نکرده بود اظهار تعجب کردند... در خلال گفتگو با مقامات وزارت خارجه بریتانیا متوجه موضوعی شدم که ظاهراً ناخواسته به آن اشاره شد و پس از گفتگو از من خواستند که آن را فراموش کرده و جای دیگری نقل نکنم. بنابراین، از آنجایی که موضوع مهمی به نظر نمیرسد، فقط جهت اطلاع عرض میکنم که بریتانیا در یادداشت خود به دولت ایران از این کشور خواسته است که نسبت به یکی از اتباع ایرانی، که لقب سِر از پادشاه بریتانیا دریافت کرده، و لازم نبود خیلی تفحص کنم تا بدانم همان شیخ محمره است، رفتاری منصفانه در پیش گیرد. داستان از این قرار است که شیخ، که از انگلیسیها لقب سِر گرفته است، در طول جنگ [جهانی اول] رفتار بسیار دوستانهای با انگلیسیها داشته و عمارتش را به عنوان بیمارستان در اختیار نیروهای بریتانیایی قرار داده بود. با روی کار آمدن شاه فعلی مبالغی به عنوان مالیات از شیخ مطالبه شد، که به گمان من برای نابود کردن او بود، ولی بریتانیا علیرغم اینکه هیچوقت شیخ را تبعهای غیرایرانی و مستثنی از قوانین ایران ندانست از او حمایت کرد، و نتیجه این شد که شیخ را به تهران فراخواندند و از آن زمان تا کنون او در پایتخت زندگی میکند و با اینکه زندانی نیست اما کم و بیش تحت نظر است. وزارت خارجه [بریتانیا] احساس میکند چنانچه خبر حمایت از شیخ به بیرون درز کند ممکن است اوضاع را برای او وخیمتر سازد و یا اسباب نارضایتی دولت ایران از دست شیخ را فراهم آورده و آسیب بیشتری به این دوست مسلّم انگلیسیها وارد کند. در پایان به مقامات انگلیسی اطمینان دادم که اظهارات آنها به بیرون درز نخواهد کرد و لازم نیست در این باره نگران باشند.»[3]
فیلیپ در گزارش خود به تاریخ 21 فوریه 1928، دربارة روابط ایران و انگلیس توضیحات بیشتری میدهد: «بنابر اظهارنظرهای چند تن از مقامات ایرانی، گمان میکنم که در حدود دو ماه پیش دولت این کشور روابط ایران و انگلیس را بسیار وخیم تلقی میکرده است. تصور میکنم که این اوضاع پیامد یادداشتی بود که سفارت بریتانیا در نوامبر گذشته به رئیسالوزرا تسلیم، و در آن از بلاتکلیف بودن برخی مسایل شکایت کرده بود، از جمله تأخیر در بازپرداخت وامی که بریتانیا بلافاصله پس از جنگ در اختیار ایران قرار داده بود، به رسمیت شناختن عراق، وضعیت شیخ محمره، اعطای مجوز فرود به هواپیماهای امپریال ایرویز در فرودگاههای ایران و غیره. چنانکه قبلاً هم به وزارت گزارش شده است، در اوایل ماه دسامبر دولت ایران تماسهایی با سفارت بریتانیا گرفت، و از آن زمان تصور میشود که روابط میان این دو روز به روز مودتآمیزتر و منافع بریتانیا با مزایای سیاسی قابل توجهی همراه شده است... در عین حال، وزیرمختار بریتانیا هم حالا مثل همتای خود در سفارت آلمان و سایر سفارتها حرفهای مهمش دربارة منافع ملی بریتانیا را با تیمورتاش میزند، زیرا حالا میداند که تیمورتاش منبع اصلی قدرت و انرژی در دولت فعلی است.»[4] در 26 نوامبر 1928، تریت بازگشت سر رابرت کلایو، وزیرمختار بریتانیا، را به تهران گزارش میکند: «از اظهارات آقای پار پیش از بازگشت وزیرمختار اینطور دستگیرم شد که او برای طرح مسئله خطوط هوایی امپریال ایرویز، معاهدات و برخی مسایل مربوط به روابط ایران و عراق فرصت را از دست نخواهد داد.»[5] در این گزارش هیچ اشارهای به شیخ که سرنوشت هولناکی در انتظارش بود نشده است. تریت در گزارشهای مورخ 7 و 9 دسامبر 1928 از اقداماتی پرده بر میدارد که برای لغو امتیاز نفتی دارسی در دست انجام است: «احتراماً به پیوست ترجمه متن کامل سخنان رئیسالوزرا در 20 نوامبر را ارسال میکنم... توجه وزارت خارجه را به این نکته جلب میکنم که رئیسالوزرا در بخشهایی از سخنانش درباره چشمانداز آینده اظهار امیدواری میکند که «صاحبان امتیازها متوجه هستند که شرط ضروری جلب همکاری کامل دولت بازنگری و اصلاح مفاد چنین امتیازاتی است.» به جرأت میتوان گفت که این سخنان سعی دارد به مردم اطمینان بدهد که دولت نیز در نارضایتی از شرکت نفت انگلیس و ایران با آنها همراه است (حال اینکه آیا واقعاً اینطور هست یا خیر خود مسئلة دیگری است.)»[6] او میافزاید: «توجه وزارت خارجه را به این نکته جلب میکنم... که امور شرکت نفت انگلیس و ایران توجه روزافزونی را به خود جلب کرده است... در ضمن شاید برای وزارت جالب باشد که هم از آقای جکس، مدیر کل شرکت نفت انگلیس و ایران، و هم از آقای ویلکینسن، رئیس بانک، شنیدهام که به اعتقاد آنها حملات متعددی که در روزنامهها به آنها میشود با پشتوانه مالی عوامل روس صورت میگیرد، در نتیجه، انعکاس واقعی افکار عمومی مردم ایران نیستند. آقای جکس اخیراً در دیداری غیررسمی از سفارت... اظهار داشت... که شرکت نفت انگلیس و ایران سالهاست که بدون نتیجه تلاش میکند همکاری دولت ایران را برای رسیدن به تفاهمی کارآمدتر جلب کند.»[7] تعجبی نداشت که بریتانیا بسیار مشتاق برکناری میلسپو باشد.
[1]. گزارش فرین، شماره 52، 891.00/1436، مورخ 25 نوامبر 1927.
[2]. گزارش ویلیامسن، شماره 496، 891.00/1437، مورخ 28 نوامبر 1927.
[3]. نامه اترتن، 791.003/69، مورخ 22 دسامبر 1927.
[4]. گزارش فیلیپ، شماره 543، 891.00/1439، مورخ 21 فوریه 1928.
[5]. گزارش تریت، شماره 710، 891.00/1458، مورخ 26 نوامبر 1928.
[6]. گزارش تریت و ضمیمه، شماره 719، 891.00/1460، مورخ 7 دسامبر 1928.
[7]. گزارش تریت، شماره 723، 891.00/1459، مورخ 9 دسامبر 1928.
برگرفته از کتاب «از قاجار به پهلوی» ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی