
02 مهر 1404
مواضع متناقض نهضت آزادی قبل و بعد از فتح خرمشهر
پس از فتح خرمشهر، بحث دربارهٔ امکان یا عدم امکان پایاندادن به جنگ ایران و عراق به یکی از مناقشههای سیاسی مهم بدل شد. نهضت آزادی در بیانیههای خود این مقطع را «فرصت آبرومند صلح» دانست و بعدها کوشید مخالفت با ادامهٔ جنگ را بهعنوان فضل تقدم خود معرفی کند.
بااینحال، بررسی مواضع رسمی این جریان از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ نشان میدهد که نهضت آزادی در آغاز، همچون دیگر نیروهای سیاسی، بر ضرورت دفاع تأکید داشت؛ اما بهتدریج در کنار احزاب و گروههایی قرار گرفت که شعار پایان جنگ را از موضعی متفاوت و بعضاً همسو با تبلیغات بغداد مطرح میکردند.
روایت این ماجرا در صفحات 503 تا 511 از کتاب «نهضت آزادی ایران» آمده که توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شده است.
صلح پس از فتح
مهندس بازرگان در سخنانش، از پسزدن پیشنهاد «صلح و شرایط آبرومند» سخن گفت […]. بهزعم او نپذیرفتن پیشنهادهای صلح، امکان خاتمه «آبرومند» جنگ را در آن مقطع از بین برد. در قطعنامه کنگره پنجم نهضت آزادی (مصوب اسفند 61 و منتشره در بهار 62) در مورد لزوم پذیرش صلح بعد از فتح خرمشهر، چنین آمده است:
«به نظر نهضت آزادی بعد از فتح خرمشهر که موفقیت ممتازی در جهت نظامی سیاسی و اسلامی برای ایران پیدا شده و خصم خود را ناچار دیده بود راه توبه و تسلیم پیش گیرد و همسایگان حاضر شده بودند تضمینهایی بدهند، دولت میتوانست به مصداق آیه «کریمه و إن جنحوا للسلم» فرصتهای مناسبی که برای اتخاذ و اعمال خطمشیهای مؤثر جهت ختم موفقیتآمیز جنگ، فراهم شده بود استفاده کرده و مطابق مصالح و منافع ملت ایران اقدام نماید. اما به دلیل ارزیابیهای غیرواقعبینانه و رویدادهای بعدی، به طور مناسب از آن شرایط و فرصتها استفاده نشده است. […]
اینک نیز با نگرانی از اینکه عاقبتالامر در وضعی مشابه به آزادکردن آخر وقت گروگانها که موجب ازدستدادن شرایط مساعد و امضای عجولانه قرارداد زیانبار با آمریکا (بیانیه الجزایر) شد، قرار نگیریم و انقلاب اسلامی ایران باآنهمه شهید و ضایعات، دستخالی از معرکه برنگردد، نهضت آزادی عقیده دارد باتوجهبه اینکه خداوند حکیم رحیم برای بندگانش پس از پیروزی و خاموشی فتنه خواهان سلامت و صلح و امنیت و محیط سازندگی و برکت است، چنانچه هنوز هم شرایط، مساعد و به سود ایران باشد، اقدام عاجل، شرافتمندانه و حقطلبانهای برای سرفراز بیرون آمدن از این ابتلای الهی صورت گیرد.» [1]
نهضت آزادی در تحلیلی پیرامون جنگ و صلح، مجدداً ادعای امکان صلح بعد از فتح خرمشهر را مطرح نمود:
«ایران میتوانست با استفاده از اثرات این پیروزی، مسئله را به نفع جمهوری اسلامی ایران و اسلام فیصله دهد.»[2]
اما آیا واقعاً پیشنهادهای صلح و آتشبس بعد از فتح خرمشهر، به نفع جمهوری اسلامی ایران و اسلام بود؟
واقعیتی که فرق داشت | آتشبس و پیشروی ارتش بعث
بعد از آنکه ارتش عراق با 14 لشکر در 31 شهریورماه 1359 به خاک ایران حمله کرد و تا عمق 70 کیلومتری پیشروی نمود، اولین تلاشهای تبلیغاتی و صوری برای متوقفساختن جنگ از سوی سازمان ملل متحد آغاز شد. شورای امنیت در جلسه ویژهای، ضرورت توقف عملیات نظامی و شروع مذاکرات صلح را به «طرفین جنگ» توصیه نمود؛ و البته هیچ اقدام مؤثری برای جلوگیری از ادامه تجاوز ارتش صدام نکرد.
دولت جمهوری اسلامی ایران، سریع آمادگی خود را برای پذیرش آتشبس در صورت عقبنشینی ارتش بعث عراق به مرزهای بینالمللی، اعلام کرد. اما رژیم بعث با سوءاستفاده از شرایط خاص حاکم بر ایران و بهرهمندی از توافق آشکار ابرقدرتها، در برابر نظارهٔ بیتفاوت شورای امنیت سازمان ملل به پیشروی نظامی خود ادامه داد، و با اشغال بیش از 150 هزار کیلومترمربع از خاک ایران در جبههای به طول 700کیلومتر از خوزستان تا آذربایجان غربی، بالاخره با رشادت و پایداری نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران جلوی پیشرفت نیروهای عراقی گرفته شد.
صدام به هنگام صدور دستور تجاوز ارتش عراق، در برابر دوربین تلویزیون قرارداد 1975 الجزایر را به دست خود پاره کرد. مسئولین و مقامات بعثی در سخنان و گفتگوهای رسمی و تبلیغاتی خود بهصراحت از تلاش برای تجزیه ایران، سقوط جمهوری اسلامی و مبارزه با انقلاب اسلامی ایران سخن میگفتند. نقشههایی که در آن استان خوزستان به نام عربستان به خاک عراق ضمیمه شده بود، از سوی دولت بعث چاپ و منتشر گشت.
فتح خرمشهر؛ ضربه بیدارباش به صدام ؛ وعدههای بیپشتوانه و صندوق خیالی جبران خسارت
اما بعد از مقاومت دلیرانه ارتش ایران و بسیج عمومی مردم برای مقابله با تجاوز و روبهروشدن بعثیها با واقعیت، تغییراتی در موضع آنها پدیدار شد. دیگر، به طور رسمی سخن از انضمام کامل خوزستان به عراق و سقوط نظام جمهوری اسلامی در میان نبود.
سعدون حمادی، وزیر خارجه وقت دولت بعثی عراق، اعلام کرد حداقل خواستهای عراق، سلب حاکمیت ایران از سه جزیره خلیجفارس، الحاق دو منطقه استراتژیک در مرز به خاک عراق و حاکمیت مطلق بر شطالعرب [اروندرود] است.[3] در آن حال، تلاش کشورهای غیرمتعهد برای برقراری صلح، به علت مواضع توسعهطلبانه صدام با شکست مواجه شد. […]
ضربه سهمگین «فتح خرمشهر» سردمداران حاکم بر عراق و حامیان منطقهای و بینالمللیاش را از خواب خرگوشی بیدار ساخت و آنان را به تکاپو و جنبوجوش واداشت. این بار رژیم صدام برخلاف گذشته که خود را در «موضع قدرت» میپنداشت، از «موضع ضعف» دستبهدامن این و آن شد تا ایران را به پذیرش «صلح تاکتیکی» فرصتساز برای صدام و فرصتسوز برای ایران وادار کنند.
در طرحهای صلحی که از جانب دولتهای مختلف بهمنظور نجات صدام ارائه میشد، تنها امکان پذیرش مجدد قرارداد الجزایر از سوی رژیم بعث، گنجانده شده بود. در این طرحها، شروط اصلی «تعیین متجاوز و محکومیت بینالمللی آن» و «پرداخت غرامت به جمهوری اسلامی ایران» وجود نداشت. برخی سخنان بدون پشتوانه و تضمین عملی، بهوسیله بعضی از میانجیها طرح شد مبنی بر اینکه کشورهای خلیجفارس پیشنهاد کردهاند صندوقی برای جبران خسارتهای ایران تشکیل گردد، مبالغی را آنان به این صندوق بریزند و مابقی از کمک سایر کشورها تأمین و بهصورت اقساط و دورهای به ایران پرداخت شود.
وعدههای سر خرمن که هیچگاه صورت برنامه عملی و تضمین شده نیافت و نمییافت.
در آن سناریو، رژیم صدام هیچ مسئولیتی بر دوش نمیگرفت و بدون قبول مسئولیت تجاوز و آغاز جنگ، پس از واردآوردن آن همه خسارات جبرانناپذیر به ایران، می توانست به سادگی و سهولت، خود را از معرکه بیرون بکشد تا «ذلت» و «خفت» را مانند «جنگ» بر ایران «تحمیل» کند.
همسو با افکار عمومی
نهضت آزادی، این شرایط را، «فرصت مناسب» برای صلح آبرومند میخواند و از اینکه چرا ایران پس از فتح خرمشهر به صلح ذلتبار، تن نداده ناراضی بود، و مسئولان و دولتمردان را ناآگاه و بیکفایت توصیف میکرد. البته اگر نظام ایران دچار چنان خطای راهبردی و تسلیمطلبانه میشد، در همان زمان و بعدها قادر به پاسخگویی به ملت ایران نمیشد.
همانگونه که به هنگام اولین تجاوز ارتش صدام، هیچ کشور و یا سازمان بینالمللی اقدام عملی و مؤثری نکردند، و نقض صریح و مکرر مقررات و معاهدات بینالمللی و زیر پا گذاشتن بدیهیترین اصول انسانی علیه ملت ایران را با بیتفاوتی نظارهگر شدند، «هیچ» تضمینی هم وجود نداشت که به هنگام نقض مجدد پیمان صلح جدید، همان بیتفاوتی تکرار نشود.
باتوجهبه حمایت گسترده ابرقدرتها و کشورهای خلیجفارس از صدام و تداوم تجهیز و توسعه قدرت نظامیاش، تجاوز مجدد ارتش بعثی به ایران در آیندهای نزدیک، قابلپیشبینی بود. در اردیبهشت ۶1 و پس از آغاز عملیات بیتالمقدس که به فتح خرمشهر منتهی شد، همگام با فضای جامعه، نهضت آزادی اطلاعیهای حماسی و همسو با نظام منتشر کرد.
[…] در بیانیه نهضت آزادی به مناسبت فتح خرمشهر که در دو روزنامه اصلی عصر هیچ بازتابی نداشت، همچنان همسو با افکار عمومی درباره دفاع مقدس اینگونه اعلام نظر شده بود:
«نهضت آزادی ایران ضمن سپاس به درگاه باریتعالی این پیروزی و فتح بزرگ را به ملت مسلمان و شهیدپرور ایران، امام خمینی رهبر انقلاب و فرمانده کل قوا، فرماندهان و رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران و بسیج تبریک میگوید و با تجلیل از شهدای عزیز و جانبازان جبهههای جنگ ایمان علیه کفر و استکبار، برای خانوادههای آنان از خداوند منان صبر و پایداری و اجر الهی مسئلت مینماید. نهضت آزادی ایران امیدوار است اینگونه پیروزیهای غرورآفرین در جبهههای جنگ با دشمنان داخلی و خارجی انقلاب، زمینههای رشد و تعالی بیشتر و وحدت و اتحاد عمیقتر و سازندگی سریعتر را در کشور فراهم سازد.»[4]
در این بیانیه هیچ موضعگیری خاصی درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، نشده بود. فضای سیاسی آن زمان بهقدری علیه لیبرالها و نهضت آزادی بود که نهتنها اتخاذ مواضع مثبت و هم سو با نظام از سوی نهضت، در رسانههای اصلی و مهم بازتاب نمییافت بلکه ایراد اتهام برخی رجال سیاسی درباره نقش منفی این گروه در وقوع جنگ تحمیلی چنان مؤثر بود که نهضت آزادی در شرایط پس از فتح خرمشهر، هنوز میکوشید از خود دفاع کند.
سقوط صدام پیششرط پایان جنگ
دفاعیه نهضت آزادی تحت عنوان تلاش دولت موقت برای جلوگیری از جنگ تحمیلی عراق در تاریخ اول تیر 1361 انتشار یافت. جالب اینجاست که در این دفاعیه هم نهضت آزادی مواضع همسو با نظام درباره «وقوع جنگ» و «شروط پایان جنگ» اتخاذ میکند:
«… همه میدانند که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم بعث عراق درصدد حمله به ایران بوده است و تدارک میدیده و تحریکات مینموده است. حمله نظامی به ایران بعد از پیروزی انقلاب، قابلپیشبینی بود. در تمام انقلابات جهان، بعد از پیروزی و سقوط نظام کهنه و پوسیده گذشته، در دورهای که نظام جدید و جامعه دوره انتقال را میگذراند و نظام جدید هنوز کاملاً مستقر نشده است، نیروهای ضدانقلاب در خارج کشور متمرکز شده و از آنجا حمله را آغاز میکنند تا به خیال خود مانع استقرار نظام جدید شده و آن را ساقط سازند. در انقلاب ایران نیز همین امر پیشبینی میشد و لذا حمله عراق به ایران غیرمنتظره نبود. مگر ادعای به حق دولت ایران در حال حاضر این نیست که ارتش عراق از ایران بهکلی بیرون برود، دولت عراق، متجاوز شناخته شود و غرامت خسارات جنگ را بپردازد و اگر دولت عراق این شرایط را بپذیرد و به تجاوز خود اعتراف و آمادگی خود را برای پرداخت غرامت اعلام نماید آیا دولت ایران نخواهد پذیرفت؟
... البته علاوه بر شرایط بالا، در حال حاضر دولت ایران یک شرط دیگری نیز برای پایان جنگ قائل شده است و آن سقوط صدام حسین میباشد. اما این شرط را دولت ایران زمانی اعلام کرده است که ارتش بعثی عراق، بخش عظیمی از سرزمین میهن ما را اشغال کرد و هزاران جوان ارزشمند ما را به خاک و خون کشید و چند میلیون از هموطنان ما را آواره ساخت. جنایات صدام در این جنگ از آن حدی که بتواند تنها با قبول اشتباه و پرداخت غرامت، خسارات را جبران کند گذشته است، و هیچ مسلمان متعهد و ایرانی وطندوستی در این شرایط آن را نمیپذیرد.»[5]
بنابراین نهضت آزادی در تیرماه 61 رسماً شرط سقوط صدام برای پایان جنگ را صحیح و منطقی دانسته و از آن حمایت کرده است. معالوصف در آراء و مواضع قبلی مهندس بازرگان و مواضع بعدی وی و نهضت آزادی، تناقض و دوگانگی نظیر این نمونه، زیاد وجود داشت.
در پایان شهریور سال 1361، هنوز نهضت آزادی در اعلام علنی مواضع خود، رعایت افکار عمومی را میکرد و میکوشید با استدلالهایی درست و معقول، درباره جنگ تحمیلی و راهبرد «تداوم دفاع مقدس» اظهارنظر کند. متن «اطلاعیه نهضت آزادی به مناسبت دومین سالگرد جنگ تحمیلی عراق» جالبتوجه و قابلتأمل است:
«با رسیدن مهرماه، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دوساله میشود. دو سالی که برای ملت رزمنده و دلیر ایران، سازنده و سرنوشتساز و برای دشمنانی که به شکست جمهوری نوپای اسلامی ما دل بسته و امیدوار بودند این ملت بهپاخاسته را بهزانو در آورند، مأیوسکننده بود.
کمتر انقلابی است که پس از پیروزی سیاسی، مورد تهاجم خارجی ضدانقلاب و پشتیبانانش قرار نگرفته باشد و در میان همه انقلابها کمتر ملتی توانسته است همچون امت رزمنده و ایثارگر ایران، اینچنین با سربلندی در برابر مهاجمین ایستادگی کرده و نمونههای بارز و کمسابقهای از شهامت، ایثار و جانبازی به دنیا عرضه کند. رژیم بعثی عراق زمانی را برای حمله به ایران برگزید که هنوز نهادهای جمهوری اسلامی کاملاً شکل نگرفته ارگانهایی که از رژیم سابق باقیمانده بود ازهمپاشیده و هیچ یک توانایی دفاع از مرزها را نداشتند، و باتوجهبه این واقعیتها اطمینان داشت بهزودی جمهوری اسلامی را از پا درآورده به قول خود، خاطره و داستان فتح قادسیه را زنده خواهد ساخت. آنچه توسط رژیم عراق نادیده گرفته شده بود عزم و اراده ملت و انسجام و یکپارچگی آنان و قاطعیت رهبر انقلاب امام خمینی در مقابله با دشمنان انقلاب بود. آنها از میزان ایثار و فداکاری فرزندان انقلاب و استقبال آنان از ایثار و شهادت بی خبر بودند و هرگز نمیتوانستند باور کنند گروهی که از تجهیزات مدرن محروم بوده و در محاصره اقتصادی قرار گرفته و از حمایت همه دولتها محروماند بتوانند ارتشی مجهز را که از پشتیبانی همه قدرتهای موجود در منطقه و جهان بهره میگیرند و مدرنترین تجهیزات ابرقدرتهای شرق و غرب را در اختیار دارند، از سرزمین خود رانده و بیش از چهل هزار نفر از افراد آن را به اسارت بگیرند. تجربه دوساله جنگ، ارتش، سپاه و ملت ما را آبدیده ساخت و بهخوبی نشان داد که ایمان، وحدت و یکپارچگی ملت بهخوبی میتواند محاسبات دشمنان را بر هم ریزد و حماسهسازی و افتخارآفرینی کند.[…]»[6]
این بیان و لحن حماسی درباره تداوم دفاع مقدس پس از فتح خرمشهر، در شرایطی است که محاسبات و تحلیلهای متعارف، به سود ایران بود و هنوز مشکلات و ناکامیهای مدیریت جنگ بروز نکرده بود. بنابراین، با چشمانداز پیروزی، حتی نهضت آزادی نیز تلاش میکرد از قافله حمایت از دفاع مقدس عقب نماند و در دل افکار عمومی جایی باز کند.
همسو با ضد انقلاب؛ همصدایی با حزب توده و مجاهدین خلق
نهضت آزادی بعدها کوشیده است خود را پیشگام در اعلام مخالفت با تداوم دفاع مقدس پس از فتح خرمشهر معرفی و برای خود «فضل تقدم» ایجاد کند. اما در اتخاذ موضع مخالفت با ادامه دفاع مقدس، ابتدا حزب توده و سلطنتطلبهای سکولار و سازمان مجاهدین خلق به میدان آمدند و سپس نهضت آزادی از اسفند 1361 بهآرامی به این جریان پیوست و از اواخر سال 62 بر جسارت خویش افزود و تا تابستان 1363 کاملاً با مواضع ضدانقلاب خارجنشین، همراه و هم سو شد.
بعدها، در دوران دولت اصلاحات، به کمک مطبوعات زنجیرهای و پوشش رسانههای خارجی، ادعای «تقدم نهضت آزادی در مخالفت با ادامه دفاع مقدس پس از فتح خرمشهر» شهرت فراوان یافت و تقریباً اغلب موافقین و مخالفین نهضت، آن را باور کردند.
اما در این «صلحطلبی»، نهضت آزادی فقط «دنبالهرو» و تکرارکننده مواضع و تحلیلهای رادیو بغداد و حزب توده و سازمان مجاهدین خلق بوده است.[7]
[1] مواضع نهضت در کنگرههای سوم_چهارم و پنجم، صص 49 و 50
[2] تحلیلی پیرامون جنگوصلح، ص 51
[3] فروردین 1359 و شش ماه قبل از تجاوز گسترده ارتش بعثی به ایران، «صدام حسین پایانگرفتن درگیریهای بین دو کشور را موکول به تحقق سه شرط زیر کرد: 1_ خروج بدون قید و شرط نیروهای ایران از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی. 2_ بازگرداندن دنباله شطالعرب (اروندرود)... به عراق... 3_ به رسمیتشناختن این اصل که مردم «عربستان» [ نام جعلی برای خوزستان] عرب هستند. (کیهان،27/1/1359، ص 4)
[4] در آرشیو دیجیتالی اسناد نهضت آزادی، پیام تبریک به امام به مناسبت فتح خرمشهر، و این بیانیه مهم، درج نشده است و در منابع مربوط به نهضت، از آن ذکری به میان نمیآید. گویی چنین بیانیهای اصلاً از سوی نهضت صادر نشده است.
[5] تلاش دولت موقت برای جلوگیری از جنگ تحمیلی عراق، نهضت آزادی ایران، 1/4/1361، صص 1 و 3 و 4. در آرشیو دیجیتالی نهضت آزادی، این اطلاعیه با تغییر عمدی یا سهوی تاریخ انتشار، در اسناد سال 1364 درج شده است.
[6] اطلاعیه نهضت آزادی ایران به مناسبت دومین سالگرد جنگ تحمیلی عراق، 30/6/1361. آرشیو اسناد نهضت
[7] یک روز پس از فتح خرمشهر، مسعود رجوی رئیس گروه تروریستی مجاهدین خلق، به همراه چند گروه ضدانقلاب دیگر در پاریس اعلام کرد که ازاینپس ایران «دیگر هیچ بهانهای برای ادامه جنگ ندارد» و خطاب به نیروهای نظامی ایران گفت که باید همه سلاحها را به روی نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن، نشانهروی کرد. (بولتن ویژه خبرگزاری جمهوری اسلامی، ش 68، 6/3/1361، صص 19 و 20 و 24، به نقل از رادیو صدای آمریکا و رادیو صدای آزاد)