10 آذر 1403

مرد سیاسی! آخه حالا وقت نماز بود؟!


در دوره پنجم[=چهارم] مجلس لیدر اکثریت، مرحوم مدرس بود. مرحوم مدرس به طوری که همه او را می‌شناسند یکی از شخصیت‌های ممتاز و بازیگران بسیار ماهر و زبردست در دنیای سیاست بود. این سیّد لجوج[!] به طوری رُل‌های خودش را در سیاست خوب و ماهرانه بازی می‌کرد که تمام رجال سیاسی عصر خودش را مات و متحیّر ساخته بود و با آنکه هم‌دوره‌های او رجال باهوش و زبردستی مانند نصرت‌الدوله، قوام‌السلطنه، سردار معظم خراسانی که بعدها به تیمورتاش معروف شد و دادگر و بسیاری از رجال کاری آن زمان بودند، دست همه را در سیاست بسته و تمام آنها ناچار بودند در مقابلش سر تعظیم فرود آورده و زیر بار آقایی و ریاست او با کمال مباهات بروند. مدرس علاقه تامی داشت به اینکه علاوه بر حفظ مقام ریاست و آقایی خودش، حرکاتی بنماید که جالب نظر و مورد گفتگوی مردم بشود. به این جهت مخصوصاً طرز رفتارش با رجال عصر خود، با قوام‌السلطنه که رئیس‌الوزراء بود، با نصرت‌الدوله که خودش وزیر و وزیرتراش بود، با قوام‌الدوله و با تمام اشخاصی که در سیاست با او کار می‌کردند اهانت‌آمیز و با شوخی‌‌ها و عبارت‌های مخصوص اصفهانی،‌ آنها را غالباً در انظار مسخره و تحقیر می‌کرد.

دوره‌ پنجم[=چهارم]، کابینه قوام‌السلطنه بر سر کار بود، مدرس لیدر اکثریت و سلیمان‌میرزا لیدر اقلیت بودند. هر یک با نهایت جدیت در کار خود مشغول و نطق‌های مهیجی می‌کردند و مردم با کمال علاقه و میل متوجه کارهای این دو لیدر بودند. سلیمان‌میرزا دولت را استیضاح کرد و قوام‌السلطنه هم به پشتیبانی مدرس و دسته‌ای که او را روی کار آورده بودند، با کمال شهامت برای استیضاح حاضر شد. بست و بند‌های سیاسی در آن چند روزه‌ای که برای استیضاح مهلت بود، با کمال شدت شروع و قوام‌السلطنه که قطع نظر از دسته مدرس و حمایت کنندگان او، خودش از پاچه‌ورمالیده‌های سیاست و پشت هم اندازهای درجه اول است و در بخشیدن از کیسه خلیفه و وعده‌دادن به وکلاء مجلس از بیت‌المال معروف است، نیز به کار افتاد؛ پاشنه‌های کفش‌ها ور کشیده شد و ملاقات‌های شبانه‌روزی شدت کرد و با کمال اطمینان دولت برای استیضاح حاضر شد. ولی با وجود تمام زرنگی‌های قوام‌السلطنه و مدرس، دولت متزلزل بود، زیرا چون کابینه مدتی دوام نموده و معمولاً وکلاء را خسته کرده بود، به عده ناراضی‌ها دائماً افزوده می‌شد. از اتفاقات نادر‌‌الوقوع آنکه در این جلسه موافقین و مخالفین دولت که کاملاً شناخته شده و طرفین، اسامی آنها را ضبط و علامت‌های مخصوص فیمابین رد و بدل کرده بودند، کاملاً مساوی بود و فقط بقاء و فناء کابینه، موقوف به یک رأی بود. به این معنی که اگر مدرس و طرفداران کابینه می‌توانستند یکی از مخالفین کابینه را جزو موافقین بکنند و یا اقلاً طوری کنند که یکی از عده مخالفین در جلسه و یا در موقع رأی حاضر نشود، کابینه سقوط نمی‌کرد و اکثریت داشت، ولی در این موقع باریک پیدا کردن آن یک نفر کار مشکلی بود، زیرا هر یک از دو دسته قبلاً صف خود را طوری مرتب کرده بود که ممکن نمی‌شد رخنه‌ای در آن حادث شود.

جلسه تشکیل شد، هیأت دولت وارد. مدرسِ باهوش نگاهی به جبهه نمود و صف خود را مرتب کرد و دریافت که هر چه در این چند روزه رشته است ممکن است در چند دقیقه پنبه شده و دولت سقوط کند. اگر آن یک نفر وکیل را که تا امروز نتوانسته با خود و رفقایش همراه کند به دست نیاید، سلیمان‌میرزا کار خود را خواهد کرد. ممکن است این یک رأی از یک وکیل احمق بی‌شعوری باشد که خودش قیمت آن را نفهمد، ولی به قیمت بقاء یا سقوط یک دولت ارزش دارد. قوام‌‌السلطنه حاضر بود این یک رأی را به ده‌هزار تومان بخرد، ولی وقت گذشته و بازار تعطیل شده و موقع خرید و فروش نیست. قلب‌های طرفداران کابینه در ضربان، حواس آنها پرت و مأیوسانه به یکدیگر نگاه می‌کنند و در مقابل آنها، سلیمان‌میرزا و دسته‌اش خوشحال با دمشان پسته می‌شکنند. در این اثنا فکری از دِماغ مدرس تراوش کرد که مانند صاعقه‌ای به جان مخالفین کابینه افتاد و با یک تردستی ماهرانه و حیرت‌انگیز دولت را از سقوط نجات داد. د‌ر آن دوره وکیل اراک «بیان‌الملک» بود. این شخص، پیرمرد بیچارۀ فلک‌زده‌ای بود که فقط با صدوپنجاه رأی از شهر اراک وکیل شده بود، به این طریق که حاج‌آقاعبدالعظیم پسر حاج‌آقامحسن اراکی وکیل بود و بیان‌الملک شخص بعد از او بود که با ۱۵۰ رأی اکثریت داشت. این وکیل ساده‌لوح و دست‌شکسته در تمام دوره مجلس فقط تسبیح می‌گرداند و صلوات می‌فرستاد، و چون قوام‌السلطنه، به او اعتنایی نمی‌کرد، در این موقع در صف مخالفین دولت، با جدّیتی نام‌نویسی کرده بود.

موقع عصر بود. استیضاح تمام و دولت هم شروع به جواب نمود. وقت رأی گرفتن نزدیک است و به فاصله نیم‌ساعت شاید تکلیف معیّن شود. در این اثنا مدرس از جا برخاست و با اشاره به بیان‌الملک حالی کرد که می‌خواهد برای نماز عصر برود. بیان‌الملک هم برای آنکه مبادا جلسه طول بکشد و وقت نماز بگذرد، برای نماز خواندن بیرون رفت. مدرس کمی زودتر بیرون آمد و بلافاصله قفلی توسط یکی از پیشخدمت‌های مجلس تهیه کرد و سپس با بیان‌الملک به یکی از اتاق‌های زیرین مجلس برای اداء نماز رفتند. مدرس که مقصودش نماز نبود و فقط می‌خواست بیان‌الملک را مشغول نموده و شاهکار خود را به خرج دهد، دقیقه به دقیقه از وضع مجلس توسط پیشخدمت مطلع می‌شد، و همین که فهمید به فاصله چند دقیقه دیگر رأی گرفته می‌شود، فوراً درِ اتاقی را که بیان‌الملک در آن نماز می‌خواند قفل کرد و کلیدش را در جیب گذاشت. این اتاق فقط یک در به بیرون داشت. مدرس در مجلس برای شرکت در رأی حاضر شد. مؤتمن‌الملک رئیس مقتدر مجلس که به هیچ‌وجه نظامات مجلس را از دست نمی‌داد، شروع به رأی گرفتن نمود. مخالفین دیدند بیان‌‌الملک نیست و اگر او نباشد دولت اکثریت خواهد داشت. هر چه توانستند جوش زدند، ولی فایده نداشت و اگر یکی از آنها بیرون می‌رفت ممکن بود همان دقیقه رأی گرفته و بدتر شود. نماز بیان‌الملک تمام شد. یکی از پیشخدمت‌ها با کمال عجله پیغام سلیمان‌میرزا را خواست به او برساند، ولی در قفل بود، ولی آن بیچاره هر چه سعی کرد نتوانست از اتاق بیرون آید. دویدند در جلسه‌ مجلس که کلید را از مدرس بگیرند. مدرس با ایماء و اشاره به آنها جواب داد که کلید نزد او نیست. در این اثنا رأی اعتماد گرفته و دولت اکثریت داشت و باقی ماند. سپس مدرس به عجله بیرون آمد و در را به روی بیان‌الملک باز کرد و صورت او را بوسید و با لهجه‌ اصفهانی گفت:«جونم، مرد سیاسی! آخر حالا وقت نماز بود؟!!»(مجله خواندنیها؛ شنبه ۸ مهرماه ۱۳۲۳(به نقل از روزنامه ترقی))

 

******

آبستراکسیون (به فرانسوی: (Obstructionیا نصاب‌شکنی عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان مجلس در هنگام رأی‌گیری، به ‌قصدِ از اکثریت انداختن مجلس و جلوگیری از تصویب یک لایحه یا طرح است. در سیاست، استفادهٔ سامان‌مند از عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان در هنگام رأی‌گیری به‌عنوان یک حربه به‌کار گرفته می‌شود. معنای لغوی آبستراکسیون، ممانعت است، و در چارچوب مجلس به عمل یا کوشش اقلیتی از نمایندگان پارلمان برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته می‌شود؛ این جلوگیری می‌تواند با استفاده از ارائهٔ نطق‌های پیاپی، طرح موارد وقت‌گیر در زمان رأی‌گیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن مجلس و لغو دستور یا لایحهٔ مورد بحث صورت می‌گیرد. در معنای وسیع‌تر، نصاب‌شکنی یا آبستراکسیون به مجموعه اقداماتی گفته می‌شود که گروهی از نمایندگان مجلس یا پارلمان یک کشور برای جلوگیری از تصویب یا نهایی شدن یک تصمیم و قانون در نشست رسمیِ نمایندگان در پیش می‌گیرند. ترک نشست علنیِ مجلس و در نتیجه نرسیدن تعداد نمایندگان حاضر به حد نصاب قانونی برای برگزاری نشست ازجملهٔ این اقدامات است.


مرد سیاسی! آخه حالا وقت نماز بود؟!