24 اسفند 1399
به مناسبت سالروز تشکیل حزب ملل اسلامی در 28 اسفند 1340
پیش زمینه های تشکیل حزب ملل اسلامی
چگونگی دستگیری رهبران حزب ملل اسلامی
بسماللهالرحمن الرحیم.
چیزی که من برای این جلسه در نظر گرفته بودم، مخصوصاً این که چهرههایی را که میبینم، ماه مبارکی که در آن هستیم، مخصوصاً این که قبل از شروع جلسه، به آن ساختمان کمیته مشترک که چهل سال پیش زندانی بودیم، رفتم، خاطراتی از زندان است. به دوستان نشان دادم که جای ما در زندان کجا بود. مناجاتهای برادرمان آقای عباس دوزدوزانی و صدای تلاوت قرآن و دعایشان در گوش من همچنان هست. اذان خوب و باحالی که آقای مهندس محمدکاظم سیفیان میگفتند. جلسات قرائت قرآنی در ماه مبارک رمضان در سال 44 در این محوطه که زندانی بودیم، تفسیر قرآنی داشتیم. آیات جهاد را دوستان حفظ میکردند و شبها با هم به تلاوت قرآن میپرداختیم و سحرها مناجات میکردیم. این خاطرات برای من دلنشین و دلچسب است. حالتی پیدا میکنم تأسف و یاد گذشته همراه با عشق و عاطفه. این یادآوری برای من از آن رو ضروری است که ما یک عده جوان بودیم. من سنّم از بچههایی که با هم زندان بودیم بیشتر بود. من 33 سالم بود. کوچکترین ما آقای حسن طباطبایی بود که در صف سوم و چهارم این جلسه نشستهاند، همچنین آقای مرتضی حاجی که مدتی وزیر آموزش و پرورش بودند و الآن در جلسه نیستند. برادر دیگری به نام احسانالله محبوب که ایشان هم اینجا تشریف ندارند. اینها در سنین قبل از بلوغ قانونی بودند. در واقع سنشان کمتر از هجده سال بود و بنابراین پس از آقای بجنوردی که به اعدام محکوم شد، اینها به سه سال زندان در دارالتأدیب محکوم شدند. غیر از من که سنم 33 سال بود، بعد از من احمد آقازمانی بود که امشب بعد از حدود 40 سال خدمتشان رسیدم. برادر بزرگ عباس آقازمانیـابوشریفـ که الآن در ایران تشریف ندارند و ایشان از چهرههای بارز حزب بودند. من قبل از این که به زندان بیفتم، در ایامی که در فعالیتهای مخفی حزبی بودیم و در گروههای مثلث شکل، کلاسهای مخفی سلسله مراتبی داشتیم و با آقای زمانی کار میکردم.
هنگام دستگیری، آقایان بجنوردی و سرحدیزاده از اصحاب کوه بودند و در کوه دستگیر شدند. پس از تیراندازیهای مفصلی که مأمورین رژیم گذشته داشتند، آقای بجنوردی و آقای سرحدیزاده در درگیری کوه، در کوههای شاهآباد آن روز و دارآباد امروز، با مأمورین دولتی درگیر شدند و در نهایت با دستبند و پابند دستگیر شدند و مدت طولانی در زندان به سر بردند. به هر حال ابوشریف هم از کسانی بود که در بیرون از زندان خیلی فعال بود. هنگامی هم که به زندان افتادیم در تمام مدت ایشان فعال بود. از زندان هم که آزاد شدـ به نظرم سه سال زودتر آزاد شد ـ با آقای جواد منصوری که الآن نیز تشریف دارند، «حزبالله» را تشکیل دادند. به همین دلیل دوباره به زندان بازگردانده شدند. آقای جواد منصوری هم دو مرتبه به زندان بازگشتند. یک مرتبه به عنوان حزب ملل اسلامی محکوم شدند و یک مرتبه هم به عنوان حزبالله. به نظرم مدت دوم ایشان هم زیاد بود. از اسامی فعالانی که یادم هست، آقایان بجنوردی، ابوالقاسم سرحدیزاده، مهندس محمد میرمحمد صادقی که امشب پس از چهل سال ایشان را دیدم، محمدباقر صنوبری که همین جلو نشستهاند، جواد منصوری، محمد پیران ـ وزیر جنگ دولت مهندس موسوی ـ ، مهندس اصغر قریشی، سید احمد تقوی، مهندس محمدکاظم سیفیان، احمد شیرینی، مهندس محمدصادق رئیسی دانا، محمدتقی شالچی و حسن طباطبایی یاد میکنم. از چند نفر از دوستانی که به رحمت خدا رفتند؛ مرحوم سید محمد محمودی، مرحوم ناصر نراقی و همچنین برادر بزرگ آقای سرحدیزاده، مرحوم امیر سرحدیزاده که در این شب رحمت، برایشان طلب مغفرت میکنیم.
این قسمت را در این بخش یادآوری کردم که از ایام گذشته زندان در این ماه مبارک رمضان حالاتی که در زندان داشتیم یاد کرده باشم. من ده سال در زندان بودم آقای بجنوردی و آقای سرحدیزاده، حدود 14 سال در زندان بودند. آقای مهندس قریشی هشت سال و آقای جواد منصوری 7 سال. تصورم این است که آنچه به ما نشاط و نیرو میداد و این دوره زندان را با عزت و سربلندی طی کردیم، که زندان حزب ملل اسلامی یکی از افتخارات آن نسل و نسل آینده هست، عشقی بود که ما نسبت به اسلام داشتیم و آن آزادگی و حریّتی بود که در جان بچههای ما نفوذ داشت. این حال را من هنوز هم در این بچهها میبینم. من هر وقت آقای بجنوردی یا آقای سرحدیزاده یا بچههای دیگر را میبینم، دوستان دیگر را میبینم، همان سربلندی، همان عزت نفس، همان بزرگواری،همان دیانت و همان تقوا در آنها وجود دارد. خدا را شکر میکنم که این برادران همچنان به اسلام و مبارزه اسلامی و جهاد اسلامی وفادار ماندند و این نظام مقدس را تاکنون یاری کردند. والسلام علیکم.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی