05 تیر 1400

دو برگ سند منتشر نشده در مورد عامل سوء قصد به رهبری


دو برگ سند منتشر نشده در مورد عامل سوء قصد به رهبری

پس از آغاز موج ترورهای گروهک فرقان از اردیبهشت 58، برخورد امنیتی با آن در دستور کار قرار گرفت. دی ماه 58 با لو رفتن اصلی‌ترین خانه‌های تیمی فرقان هم عناصر اصلی این گروه مثل اکبر گودرزی و هم بدنه اصلی تشکیلاتی‌اش دستگیر شدند. 3خرداد 59 با اعدام اکبر گودرزی، عباس عسگری، حسن اقرلو، علیرضا شاه بابا بیگ، علی حاتمی و سعید مرآت؛ عملا گروه فرقان نابود شد.   

اما در این بین، محمد متحدی از اعضای اصلی و مسئول امور نظامی گروه فرقان پس از آن که در بازه زمانی اردیبهشت تادی‌ماه 58 دوبار دستگیر شده بود، موفق شده بود خود را از زیر ذره‌بین حساسیتِ نیروهای امنیتی دور نگه دارد. او ابتدا اردیبهشت ماه دستگیر شد که با معرفی خود به عنوان یک فرد عادی آزاد شده بود. مرتبه دوم در آبان ماه دستگیر شده بود اما خود را مهدی سیفی معرفی کرده بود و پس از مدتی موفق به فرار از بازداشتگاه شده بود. 
متحدی که در دوران فعالیت فرقان موفق به راه‌اندازی تشکیلات محدودی در تبریز و ارومیه شده بود، پس ازفرار مجددابه آنجارفت.مهمترین عملیات این هسته تشکیلاتی، ترور آیت‌الله قاضی طباطبایی، امام جمعه تبریز در آبان 58 بود. تشکیلاتی که پس از دستگیری و اعدام اعضای اصلی فرقان، توسط متحدی در تبریز و ارومیه هدایت می‌شد «رهروان فرقان» نام گرفت. آنها با هدف انتقام خون به اصطلاح شهدای فرقان به تهران می‌آیند و ترور آیت‌الله ربانی شیرازی، آیت‌الله موسوی اردبیلی، حجت‌الاسلام عبدالمجید معادیخواه ازحاکمان شرع دادگاه فرقان و آیت‌الله خامنه‌ای را در دستور کار قرارمی‌دهند. ترورهایی که بیش از آنکه جنبه‌ی سیاسی یا ایدئولوژیک داشته باشد، جنبه‌ی انتقام‌ گیری از نظام و ابراز وجود و حیات فرقان در عرصه را دارد.
ترور ناموفق آیت‌الله ربانی شیرازی در 8 فروردین 60 توسط همین تشکیلات انجام می‌شود. درست در بحبوحه‌ی آغاز فاز نظامی و مسلحانه منافقین علیه جمهوری اسلامی، آیت‌الله خامنه‌ای، امام جمعه تهران روز 6تیرماه در مسجد ابوذر تهران با انفجار یک بمب که در ضبط صوت کار گذاشته شده بود، ترور می‌شود. یک روز بعد  انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی منجر به شهادت شهیدبهشتی و بیش از هفتاد نفر از یاران انقلاب می‌شود. این توالی زمانی باعث می‌شود نوشته‌ی داخل ضبط صوت ترور آیت‌الله خامنه‌ای که نوشته بود «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی»؛ اقدامی برای فریب افکار عمومی تلقی شود و همه مسئولیت این ترور را متوجه منافقین کنند. 
اما با پیگیری‌های انجام شده؛ شهریور ماه تشکیلات «رهروان فرقان» دستگیر می‌شوند و در جریان اعترافات آنها مشخص می‌شود عملیات ترور آیت‌الله خامنه‌ای توسط آنها طراحی و عملیاتی شده است. طرح استفاده از ضبط صوت انفجاری توسط محمد متحدی مطرح می‌شود و آنها قصد داشتند آیت‌الله موسوی اردبیلی را در جلسه‌ی تفسیر قرآن هفتگی‌اش ترور کنند. اما لغو اتفاقی جلسه ابتدای تیرماه او به خاطر مسافرت، باعث می‌شود ترور آیت‌الله خامنه‌ای در دستور کار قرار گیرد. 
متحدی و تقی‌زاده که به اعدام محکوم شده‌اند، با توجه به تنها ترور موفقشان- ترور آیت‌الله قاضی طباطبایی- 8بهمن‌ماه 1360 در نمازجمعه تبریز اعدام می‌شوند.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی نخستین بار دو برگ سند منتشرنشده در این‌باره را منتشر می‌کند.
 


این دوبرگ سند تصویر و متن اعترافات امیرمسعود تقی‌زاده، درباره ترور آیت‌الله خامنه‌ای است :
«طرح استفاده از ضبط صوت برای عملیات از قبل توسط مهدی [محمد متحدی] مطرح شده بود و چون حسن برای یک خبرنگار ژاپنی کار می‌کرد و از طریق مترجمی او هرچند یکبار برای مصاحبه مطبوعاتی پیش بهشتی هم میرفتند و معمولا خبرنگارها ضبط هم روی میز مصاحبه می‌گذارند، این فکر به ذهن مهدی رسیده بود. البته حسن به دلیل از یاد بردن هدف اصلی و کار خبرنگاری با نظر مهدی از آنجا دست کشید. 
ولی این طرح مخصوصا بعد از عدم موفقیت در کارهای معادیخواه یا موسوی اردبیلی خیلی فکر مهدی را مشغول کرده بود. یک طرحی را برای من کشیده بو دکه از روی آن یکی درست کنم و آن یک مکعب مستطیل بود که در آن چهار سوراخ به قطر 9میلی‌متر به فواصل مساوی تعبیه شده بود و سپس بعد ازتهیه آن که من به یک تراشکاری دادم. وقتی وی مشکوک شده بودبه او [ستایش]گفته بود که این برای اسلحه است و من آن را با هزار مکافات و توضیح بالاخره گرفتم و مهدی بعد از چند روز کار روی آن چیزی درست کرده بود به قرار زیر: که چهارتا فشنگ در سوراخها قرار میداد (در هر سوراخ یکعدد) و سپس یک صفحه را که چهارمیخ به آن وصل کرده بود و توسط یک محور وسط این صفحه را به مکعب مستطیل مربوط می‌ساخت و توسط فنر صفحه را به سمت مکعب مستطیل می‌کشید که اگر ضامن را کشیده و صفحه را بعقب برده و رها می‌کردیم، میخها بر روی فشنگها خورده و آنها هم عمل می‌کردند. 
البته به نظر درست بود ولی وقتی من و رضا کُرده در جاده‌ی سولیقون آنرا هرچه امتحان کردیم عمل نکرد. اولین دفعه با ماشین رفتیم، حسین هم بود که عمل نکرد. وقتی دفعه دوم که مهدی می‌گفت حتما ضامنش را نکشیده‌اید با رضا رفتیم باز هم نتیجه نداد. 
به این ترتیب مسئله مانده بود تا اینکه مهدی طرحش را تغییر داده و اینبار به جای چهار سوراخ یک سوراخ گذاشته بود منتهی با قطر بزرگتر و این همان طرحی بود که در ضبط [صوت آیت الله] خامنه‌ای استفاده شد.البته این را امتحان کرده بودم و خوب هم عمل کرده بود. البته به غیر از من هم مهدی خودش امتحان کرده بود و این دفعه در انتهای آن سوراخ که قطرش حدود 1سانتی‌متر بود به یک سوراخ کوچک منتهی می‌شد که سیم چاشنی برقی از آنجا خارج می‌شد و سپس مقداری باروت روی چاشنی ریخته شده و سپس هم مقداری ساچمه بلبرینگ روی آن ریخته و با یکی یا دو دایره پلاستیکی و چسب روی آن‌ها گذاشته و ثابت می‌کردند.
این ضبط [صوت] در مرحله‌ی اول برای موسوی اردبیلی در نظر گرفته شده بود که هر شب جمعه در مسجد کنار خانه‌اش سخنرانی و تفسیر داشت و برای شناسایی مهدی به حسن گفته بود که چون او تفسیر قرآن می‌کند کار در آن زمان از نظر بیرونی خیلی تبلیغ بدی می‌شود، به همین دلیل دفعه‌ی بعد من رفتم و دیدم که امکان دارد که کار با ضبط انجام دهیم، بنابراین برای هفته‌ی بعد مهدی ضبط را تهیه کرده بود ولی درست همان هفته وی بنا بر یک عزا یا عیدی به مشهد رفته بود و نشد. تا اینکه مطلع شدیم [آیت‌الله] خامنه‌ای در محل یک برنامه‌ی پرسش و پاسخ دارد.
من روز قبل برای شناسایی مسجد رفته و فردایش با ضبط به محل رفتم. قبلاً مهدی آن را با چراغ امتحان می‌کرد و خوب عمل می‌کرد ولی روز عمل صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم، متوجه شدم که زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون می‌آید.
به هرحال من ظهر به مسجد رفتم و دیدم که یک نماز به امامت خود [آیت‌الله] خامنه‌ای خوانده‌اند و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی وی برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت رفت من بعد از یکی دو دقیقه ضبط را به کار انداخته و جلوی وی گذاشتم. البته چون میز بزرگ بود او برای برداشتن کاغذ سؤال‌ها به آن طرف و این طرف خم می‌شد، من امکان اینکه به هدف بخورد را زیاد نداشتم و دیگر اینکه چون ترس داشتم، قبل از رسیدن نوار به آخر بمب عمل کند هر چه سریع‌تر به کناری رفته و جوراب‌هایم را پوشیدم و سپس به توالت رفته و از آنجا خارج شدم و از کوچه‌ی پشتی به میدان ابوذر که فولکس را آنجا گذاشته بودم رفتم و از محل دور شدم.»


موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی