خاطره آیت الله ری‌شهری از محاکمات رهبران حزب توده


آیت الله محمد ری‌شهری وزیر سابق اطلاعات در جلد دوم خاطرات خود ، نحوه رسیدگی به اتهامات ناخدا بهرام افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش به اتهام ارتباط و جاسوسی با حزب توده و شوروی سابق را تشریح کرد.  شرح دادگاه ناخدا یکم بهرام افضلی صفحات 95 تا 129 جلد دوم خاطرات محمد ری‌شهری(به عنوان رییس دادگاه) را در بر‌می‌گیرد که به شرخ ذیل است:
بنده پس از تلاوت قرآن به عنوان حاکم شرع و ریاست دادگاه انقلاب ارتش مطالبی را که به ذهنم می‌رسید، به عنوان مقدمه بیان کردم. محاکمه اعضای حزب توده از محاکمات تاریخی انقلاب اسلامی ایران و بلکه از محاکمات تاریخی جهان بود و بنا به عللی، از تمامی محاکمات پس از انقلاب اسلامی اهمیت بیشتری داشت. بدین علت درچند محور به مطالب ذیل اشاره کردم:
1- دستگیری کادر رهبری و اعضای مخفی حزب توده، به رغم سازمان پیچیده‌ای که داشتند، از جمله عنایات بزرگ الهی بود و می‌توان آن را یکی از معجزات بزرگ این انقلاب الهی به شمار آورد. در واقع،‌ کشف و انهدام چنین حزب سازمان‌یافته و هدایت‌شده‌ای، در عمل از عهده‌ بزرگ‌ترین و نیرومند‌ترین دستگاه‌های ضدجاسوسی جهان نیز خارج بود اما دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی- درحالی که چندان انسجامی نیافته بود و نیروهای آن تمام ورزیدگی و تجربه شغلی خود را ظرف یک یا دو سال پس از انقلاب به دست آورده‌ بودند - به کشف چنان دستگاه جاسوسی و سازمان مخفی پیچیده‌ای موفق شد.
2- اعترافات اعضای حزب پس از دستگیری از کشف شبکه مخفی آن مهم‌تر بود. در واقع معجزاتی نظیر اعترافات اعضای حزب توده در مصاحبه‌ها با مغز مادی قابل تحلیل نیست. این در حالی بود که برخی تحلیل‌گران رسانه‌های وابسته ، همزمان تبلیغ می‌کردند که دستگیرشدگان با تزریق دارو اعتراف کرده‌اند و با صدای افراد دیگر روی فیلم‌ آنها گذاشته شده است.  پس از ذکر این نکته، به ضدانقلابیون داخلی و خارجی هشدار دادم که آگاه باشند صاحب انقلاب اسلامی شخص دیگری است که از آن حفاظت خواهد کرد و چنانکه تا این زمان تمامی توطئه‌ها به لطف خداوند و توجهات خاص امام زمان - عجل‌اله تعالی فرجه‌الشریف - خنثی شده است، پس از این نیز خنثی خواهد شد . همچنین متذکر شدم که وابستگان به خارج از کشور در هر لباس ، موقعیت و شغل رسوا و گرفتار دادگاه عدل الهی خواهند شد .
3- دستگیری سران حزب توده، بارزترین تجلی شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" بود. این نشانه‌ها و تحقق شعار فوق، گویای رد ادعای هر دو ابرقدرت بر نقش دیگری در تحقق انقلاب اسلامی بود ، زیرا همان دادگاهی که نوکران غرب را محاکمه کرد، بدون هیچ ملاحظه و قایل بودن به تفاوتی ، نوکران شرق را نیز محاکمه نمود.
4- در دادگاه حزب توده ، یک حزب و عده‌ای از فعالان حزبی و سیاسی محاکمه نشدند. بلکه - چنان که روشن شد- عده‌ای جاسوس که تحت عنوان حزب به فعالیت جاسوسی می‌پرداختند، محاکمه گردیدند.
5- اکثریت قریب به اتفاق اعضای سازمان مخفی حزب توده در زمره نظامیان بودند و من لازم می‌دانستم از حیثیت نظامیان درمقدمه دادگاه دفاع کنم . بنابراین تاکید کردم که شمار نظامیانی که با حزب همکاری داشتند، اندک بوده است و به رغم تلاش‌های بسیار حزب توده برای جذب افراد بیشتر از ارگان‌های ارتش، در مجموع کمتر از 200 نفر را در تمامی ارگان‌های نظامی و انتظامی - اعم از ژاندارمری، شهربانی و ارتش - جذب نموده که ما آنها را به عنوان افراد نظامی و ارتش به رسمیت نمی‌شناسیم.
دراینجا مثال مشهور مرحوم "‌آیت‌اله سیدابوالحسن اصفهانی" را ذکر کردم . مشهور است که به ایشان اطلاع دادند که طلبه‌ای سرقت کرده است، ایشان فرمودند: "نگویید طلبه‌ای مرتکب سرقت شده است، بگویید یک دزد طلبه شده است" منظورم از ذکر این مثال تاکید بر برائت نظامیان از اقدامات مخرب حزب توده بود و یادآوری کردم که ما این قبیل نظامی‌ها را افراد نابابی می‌شناسیم که ملبس به لباس نظامیان شده‌اند اما نظامی نیستند زیرا فرد نظامی به وطن خود خیانت نمی‌کند. علاوه بر این آمار اندک نظامیان نفوذی حزب توده نشان داد که بدنه نیروهای مسلح سازمان سالم و محکمی است زیرا افراد جذب شده بسیار قلیل و انگشت‌شمار بودند.
6- در پایان این مقدمه متذکر شدم که محاکمه سران حزب توده از محاکمه سران سازمان مخفی حزب توده آغاز می‌شود زیرا اولاً پرونده‌ سران و اعضای کادر مرکزی حزب در آن زمان تکمیل نگردیده و به دادگاه تحویل نشده بود و ثانیاً اولویت‌ محاکمه‌ سران سازمان مخفی حزب توده، ناشی از ماهیت برانداز این حزب بود و بصیرت کافی را برای محاکمات بعدی برای دادگاه فراهم می‌ساخت به طوری که پس از آن این امکان فراهم می‌آمد که محاکمه‌ سران و اعضای کادر مرکزی آغاز شود.
پس از این محاکمه افضلی را آغاز کردم. موضوع اتهامات علیه امنیت ملی از طریق جاسوسی و عضویت و فعالیت در تشکیلات مخفی با هدف براندازی بود. بهرام افضلی در سال‌های 1332-33با مسایل سیاسی آشنا شده و فعالیت خود را در ارتباط با "سازمان جوانان حزب توده" آغاز کرده بود. پس از مدتی در حین نوشتن شعار، دستگیر و اندک زمانی بعد آزاد شده بود . بعد از آزادی، ‌او فعالیت سیاسی خود را قطع کرده و در پایان تحصیلات دوران متوسطه وارد ارتش شده بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره با حزب توده تماس گرفته و به عضویت تشکیلات درآمده بود. وی فعالیت خود را در شبکه‌ مخفی نظامی تشکیلاتی با نام مستعار آرش و تحت مسوولیت "جوادی "(سیدمحمد معزز) و "خسرو"‌(محمدمهدی پرتوی) آغاز کرده بود. افضلی قرارهایی را اجرا و برخی جلسات تشکیلاتی را درمنزل خود و یکی از افراد تشکیلات مخفی همراه مسولان تشکیلاتی خود برگزار کرده بود. همچنین اطلاعات بسیاری را درباره مسایل مختلف سیاسی محرمانه و سری از طریق تماس با مقامات به دست می‌آورد و این اطلاعات را در اختیار جاسوسان شوروی سابق- مستقر در ایران- قرار می‌داد. در ضمن وی یک بار با "کیانوری" نیز دیدار کرده بود. افزون بر این، پرداخت ماهیانه 2000 تومان، حق عضویت و کمک مالی مستقل به مبلغ 20 هزار تومان و دادن کوپن نفت و بنزین به تشکیلات از جمله اتهامات او بود.
اظهارات مسئول تشکیلات مخفی
پیش از آنکه افضلی از خود دفاع کند، از محمدمهدی پرتوی (خسرو) مسئول سازمان مخفی حزب خواستم که در باره سازمان مخفی حزب، زمان تشکیل و اهداف آن صحبت کند.
پرتوی (با نام مستعار خسرو) اظهارکرد که سابقه‌ تشکیلات مخفی حزب به سال‌های قبل از پیروز انقلاب بازمی‌گردد . بنا به گفته‌هایش، او از سال 1352 به اتفاق چندنفر- که از زندان شاه آزاد شده‌بودند- درجست‌وجوی راهی برای مبارزه با رژیم شاه از طریق "رادیو پیک ایران" با خط مشی حزب توده آشنا می‌شوند و درجهت شعارها و روش‌های پیشنهادی حزب که از طریق رادیو منتشر می‌شد، عمل می‌کنند. بدین ترتیب بتدریج گروهی به نام "سازمان نوید" پدید می‌آید و در سالهای پیش از انقلاب فعالیت خود را گسترش می‌دهد . مهم‌ترین عرضه فعالیت این گروه ظاهراً انتشار نشریه‌ مخفی "نوید" بوده است و در عین حال ارتباطات محدودی با مرکزیت و رهبری حزب توده در خارج از کشور نیز داشتند که عمدتاً برای گرفتن رهنمودهای سیاسی و تبادل اسناد ونشریات حزبی صورت می‌گرفت و این روال تا هنگام پیروزی انقلاب ادامه داشت.
پرتوی اظهار کرد که پس از پیروزی انقلاب و بازگشت رهبری حزب توده به داخل کشور ، کیانوری به این تشکیلات - که در حکم تشکیلات مخفی حزب توده فعالیت می‌کرد - اعلام کرد که پلنوم شانزدهم ، در روزهای نخستین پیروزی انقلاب، در خارج از کشور تشکیل و در آن بر مخفی ماندن تشکیلات نوید تاکید شده است زیرا برخورداری از نیروی دخیره مخفی به علت جلوگیری از ضربات احتمالی به حزب تا زمان تثبیت انقلاب لازم است البته به گفته "پرتوی" بعدها مشخص شد که مسله به همان ترتیب که کیانوری به آنها منتقل کرده بود؛ نبود و این تصمیم نه در پلنوم شانزدهم، بلکه به دستور مستقیم اربابان حزبی شوروی سابق اتخاذ شده بود.
پرتوی همچنین توضیح داد که پس از پیروزی انقلاب تا هنگام دستگیری‌ گسترده‌ اعضای حزب توده، تشکیلات به فعالیت و عضوگیری به منظور کسب خبر از ارگان‌ها و نهادهای گوناگون می‌پرداخت. وی اعتراف کرد که کسب خبر هدف مرحله‌ای و کوتاه مدت این تشکیلات و در درازمدت هدف آن ادامه کار در شرایط ایراد ضربه‌ احتمالی به حزب بوده است. درضمن وی به جمع‌آوری و اختفای سلاح‌های تحت اختیار اعضای حزب اشاره کرد. این سلاح‌ها درجریان انقلاب، از پادگان‌ها به دست حزب رسیده بود. پرتوی به موارد دیگری نیز نظیر ایجاد چاپخانه‌ مخفی، تدارک رده‌های خروج از مرز برای فرار احتمالی رهبران حزب در شرایط دشوار و نیز ایجاد خانه‌های امن برای نگهداری و اختفای رهبران حزب در شرایط تعقیب قانونی اشاره کرد.
سپس پرتوی درباره وابستگی نیروهای نظامی حزب به تشکیلات مخفی توضیح داد. وی سابقه‌ این جریان را به اوایل سال 1358 مربوط دانست. در آن زمان گروهی از افراد ارتشی که تحت تاثیر تبلیغات و شعارهای حزب قرار گرفته و هوادار حزب بودند، به دفتر حزب مراجعه یا از طریق رابطین حزبی تقاضای عضویت کرده‌بودند. از این رو "کیانوری" در سال 1358 برخی از قراردادهای ارتباط این افراد ارتشی را بر عهده پرتوی گذاشت و او نیز مجموعه‌ این قراردادها را به زیرمجموعه خود محول می‌کرد. افضلی از جمله اشخاصی بود که تماسهایی با حزب تماس برقرار کرد. این گونه ارتباطات درسال 1358 محدود بود و در عین حال مسولان تشکیلات مخفی، به صورت پراکنده با ارتشی‌ها، افسران، درجه‌داران، همافران و نیروهای شهربانی و ژاندرمری ارتباط برقرار می‌کردند. به گفته پرتوی در اوایل سال 1359 به دستور کیانوری قرار بر این شد که برای ازدیاد تدریجی افراد ارتش در تشکیلات مخفی، تشکیلات جداگانه‌ای برای آنها ایجاد شود. به اعتراف پرتوی منظور از ایجاد تشکیلات مستقل برای ارتشی‌ها مخفی‌تر شدن فعالیت‌ها و ضمانت بیشتر برای حفظ این نیروها بود. بدین ترتیب از آغاز سال 1359 برخی از کادرهای با سابقه تشکیلات مخفی، که پیش از انقلاب فعالیت می‌کردند، از تشکیلات مخفی جدا شدند و در یک یا دو شاخه‌ مجزا مسئولیت افراد ارتشی را به عهده گرفتند.
ترکیب درشاخه‌ مجزای ارتش تحت مسئولیت عده‌ای از کادرهای غیرنظامی در تشکیلات مخفی تا هنگام دستگیری ادامه داشت.
در عین حال _ چنانکه «پرتوی» توضیح داد _ از جمله وظایف اساسی و جاری بخش ارتش تشکیلات مخفی، گسترش فعالیت‌ها بود که از دو طریق صورت می‌گرفت:
الف) از طریق انتقال افراد مراجعه‌کننده به دفتر حزب یا کسانی که از طریق آشنایان خود در تشکیلات علنی حزب با حزب تماس می‌گرفتند، به تشکیلات مخفی
ب) از طریق اعضای ارتش شاخه مخفی که زمینه‌های مساعدی برای جذب نیروهای جدید داشتند.
در ادامه، «پرتوی» مکانیسم های حفاظتی تشکیلات مخفی را در برقراری ارتباطات تشکیلات تشریح کرد. وی اشاره کرد که رهنمودهای امنیتی خاصی برای حفظ تشکیلات و اعضای آن داده می‌شد. ارتباطات تمامی اعضا به صورت انفرادی برقرار می‌شد و هر عضو ارتش تحت نظر یکی از کادرهای حزبی غیرارتشی فعالیت می‌کرد. ظاهراً رهنمودهای مسئولان تشکیلات مخفی به نحوه پنهان کردن عقاید مارکسیستی و تظاهر منافقانه به اسلام مربوط بوده است؛ به طوری که نیروهای نظامی بتوانند در محل شغلی خود موقعیت‌شان را تثبیت کنند و حتی موقعیت‌های تازه‌ای به دست بیاورند. بنابراین اهداف مرحله‌ای و کوتاه مدت تشکیلات مخفی، در قالب نوعی کار اطلاعاتی منظم برآورده می‌شد. اطلاعات موردنظر از درون ارتش از طریق مناصب شغلی و تماس با ارتشی‌ها یا از طریق بریخ از مقامات سیاسی کشور - که افراد نظامی امکان تماس با آنها را داشتند _ جمع‌آوری می‌شد. طبق اعترافات «پرتوی»، وی تمامی این گونه اطلاعات را به «کیانوری» ارایه می‌داد. علاوه بر این، نیروهای شوروی سابق برخی اطلاعات نظامی خاص را نیز به طور مستقیم از حزب می‌خواستند که به دستور «کیانوری»، «پرتوی» در چندین مرحله به نیروهای آنها تحویل می‌داد.
ادامه صحبت‌های «پرتوی» به اهداف درازمدت تشکیلات مخفی مربوط می‌شد. او با اشاره به صحبت‌های دادستان، درباره بخشی از مبانی ایدئولوژیک مارکسیسم صحبت کرد و اشاره کرد که به طور کلی مارکسیسم در آن چه قانونمندی‌های عینی تکامل جامعه‌ انسانی در مسیر نیل به سوسیالیسم از آن یاد می‌شود، شکست خورده است. به عبارت دیگر، تجربه نشان داده است که این گونه قانونمندی‌ها تخیلاتی بیش نیستند که به دلیل اشتباهات واضح تئوریک، در بدو شکل‌گیری این ایدئولوژی و نیز بعدها به دلیل مقاصد سیاسی خاصی که جنبش کمونیستی جهانی تعقیب می‌کرد، به آنها تاکید شده است. «پرتوی» ذکر کرد که به دلیل عینی نبودن این قانونمندی‌ها و ماهیت تخیلی آنها، خود به خود در نیل به مقاصد غایی ایدئولوژی مارکسیسم، زور جانشین قانونمندی‌ها شده است و از جمله مهمترین اهرم‌ها در کاربرد زور، نیروهای مسلح است. وی تاکید مداوم کمونیست‌ها، طی چند دهه روی تئوری پردازی برای توجه به ارتش در کشورهای مختلف _ به ویژه در جهان سوم _ و قایل بودن به نقش سرنوشت‌ ساز برای ارتش را نشانه‌ رواج این دیدگاه‌ در حزب کمونیست شوروی عنوان کرد.
«پرتوی» عمل حزب توده را دنباله‌ این سیستم فکری و در پیروی از تئوری‌‌پردازی‌های شوروی معرفی کرد و هدف درازمدت از گسترش فعالیت‌ها در ارتش را _ مبنی بر این دیدگاه _ ایجاد سازمانی مخفی و قدرتمند ذکر کرد که در درازمدت و در لحظه‌ای مناسب بتواند با واردکردن ضربه‌ای خاص، قدرت را به دست بگیرد. البته «پرتوی» مدعی بود که زمان مشخصی را برای انجام این عمل مدنظر نداشته‌اند و یا او اطلاع نداشته است. سپس او وضعیت ایران را با افغانستان مقایسه کرد و چشم‌انداز طراحی شده از سوی شوروی سابق را مشابه آن دانست. در عین حال یادآوری کرد که چنین شبیه‌سازی به فاجعه‌ای بزرگ برای کشور منجر می‌شد و در صورت وقوع، صدمات بسیاری وارد می‌کرد. همچنین «پرتوی» اضافه کرد که احتمال و امکان بروز چنین حرکاتی به واسطه عمق و وسعت نفوذ انقلاب در میان مردم وجود نداشته است؛ زیرا اول اینکه به رغم کوشش‌های حزب توده، نیروهای جذب شده از ارتش، گروه اندک و ناچیزی را شامل می‌شدند که در عمل قادر به براندازی نبودند و دوم این که حتی در صورت برخورداری از چنین نیرویی در ارتش، امکان موفقیت چنین اقدامی وجود نداشت. او اذعان کرد که اکثریت قریب به اتفاق نیروهای ارتشی در رده‌های مختلف، به ویژه بدنه ارتش، هوادار انقلاب و اسلام است و سایر نیروهای مسلح _ از جمله سپاه و بسیج _ و به طور کلی مردم اجازه چنین اقدامی را نمی‌دادند. «پرتوی» این مسئله را نیز از جمله فرضیات «ورشکست‌شده» مارکسیسم برشمرد که به فرض موفقیت نیز به بهای خون میلیون‌ها نفر از مردم مبارز که در برابر آن می‌ایستادند، تمام می‌شد.
اظهارات نورالدین کیانوری
پس از آنکه توضیحات «پرتوی» به پایان رسید، از «کیانوری» خواستم که درباره تشکیلات مخفی توضیحاتی را ارایه دهد.
«کیانوری» هرگونه اطلاعی را اضافه بر اطلاعات ارایه شده از سوی «پرتوی» انکار کرد و حتی اظهار کرد که با توجه به اینکه مسئولیت سازمان مخفی با «پرتوی» بود، از بسیاری جزئیات تا هنگام بازداشت خبر نداشت و نظر به آماری که در آبان‌ماه از «پرتوی» گرفته بود، حدس می‌زد که نیروهای ارتشی سازمان مخفی، بیش از 100 نفر نبوده‌اند، اما بعدها متوجه شده که بیش از این تعداد بوده است. وی همچنین درباره اهداف سازمان مخفی و افسران ادعا کرد که در فکر او و سایر افراد رهبری احتمال توطئه براندازی علیه جمهوری اسلامی واقعا وجود نداشته است؛ بلکه تشکیلات مخفی فقط با این هدف شکل گرفته بود که در صورت وقوع تحولات دامنه‌دار و بحران‌های اجتماعی غیر قابل پیش‌بینی، حزب از نیروهایی برخوردار باشد که قادر باشد «عملی» را انجام بدهد و نیز ادعا کرد که حدود آن عمل نیز پیش‌بینی نشده بود. همچنین او افزود با نیرویی که در اختیار حزب توده بوده است، هیچ چیز قابل پیش‌بینی وجود نداشت و گفت: «ما با چشم خودمان می‌دیدیم که روز به روز جمهوری اسلامی قوی تر و عمیق‌تر در جامعه ریشه پیدا می‌کند.»
در ادامه، «کیانوری» به جمله‌ای از «استاد شهید مطهری» در کتاب «علل گرایش به مادیگری» اشاره کرد و آن را جمله‌ای گویا برای تمامی طرفداران مارکسیسم ذکر کرد. آنچه «کیانوری» بدان اشاره کرد تحلیل «شهید مطهری» بود، مبنی بر اینکه ماتریالیست‌های دوران نوین دو مسئله را در ایران مورد بی‌توجهی قرار داده‌اند: اول قدرت فلسفه‌ الهی و نیروی عملی آن و دوم نفوذ عمیق مذهب در توده‌های زحمت‌کش مردم _ به ویژه در میان دهقانان و کارگران _ که گرایش‌های مذهبی عمیق‌تری دارند. «کیانوری» اعتراف کرد که ماتریالیست‌های ایران این دو مسئله را به حساب نیاوردند و بدین سبب گمان می‌کردند که خواهند توانست مذهبیون را با شعارهای سیاسی _ اجتماعی از میدان به در کنند. او تحلیل شهید «مطهری» را ارزیابی دقیقی از تاریخچه‌ فعالیت مارکسیسم دانست و اذعان کرد که به واسطه سابقه این گونه افکار مغشوش، حزب مجموعه تخلفات عظیمی را مرتکب شده است که مهمترین آنها جمع‌آوری اطلاعات جاسوسی برای شوروی است. او حزب توده را در مقابل جمهوری اسلامی مقصر دانست.
از «کیانوری» پرسیدم که آیا پیشینه تشکیل سازمان مخفی به زمانی پیشتر از تاریخ ذکر شده در دفاع «پرتوی» باز نمی‌گردد؟
«کیانوری» اظهار داشت که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب توده هیچ گونه تشکیلات مشخصی در ایران نداشته است و به «تشکیلات تهران» حزب توده، که توسط ساواک و به وسیله «عباس شهریاری» ایجاد شده بود، اشاره کرد. «کیانوری» معترف بود که حزب توده در خارج از کشور مضحکه‌ تشکیلات تهران شده بود و تصور می‌کرد که واقعا سازمانی مخفی در ایران دارد؛ در حالی که تمامی جریانات تحت کنترل و کارگردانی ساواک پیش می‌رفت. به گفته «کیانوری»، از سال 1356 و آغاز فعالیت انقلابی در ایران _ و حتی گاه پیش از آن در سالهای 54 و 1353 _ افراد مختلفی با حزب تماس گرفته، تقاضای برقراری ارتباط می‌کردند و حزب با توجه به تجربه تشکیلات تهران و «عباس شهریاری»، با سوءظن به این گونه موارد برخورد می‌کرده است و بیشتر در صدد شناخت ارتباط گیرندگان بر می‌آمد.
بدین ترتیب نخستین گروه جدی مورد اعتماد مرکزیت حزب توده گروه «نوید» بود و در کنار آن برخی گروه‌های کوچک دانشجویی نیز با حزب تماس می‌گرفتند که برای فعالیت به گروه «نوید» معرفی می‌شدند. علاوه بر گروه «نوید»، در ظاهر گروه دیگر دارای وزن و اعتبار، گروهی منشعب از سازمان چریک‌های فدایی خلق بود. این گروه نخست با سازمان «نوید» تماس می‌گیرد و سپس از چریک‌های فدایی خلق منفک و به حزب توده می‌پیوندد. گروه مزبور، که به گفته «کیانوری» 18 _ 20 تا نفر _ از جمله «معزز» _ را شامل می‌شد، به طور کامل به سازمان علنی متصل می‌شود.
در این اثنا، از «پرتوی» خواستم که مسئولان شاخه‌های نظامی را معرفی کند. «پرتوی» توضیح داد که در اوایل سال 1359 دو شاخه مجزای نظامی به وجود آمد که شاخه اول تحت مسئولیت «شاهرخ جهانگیری» و شامل افراد ارتشی در نیروی هوایی و نیروی دریایی بود و شاخه دوم تحت مسئولیت «محمد معزز» و افراد وابسته به نیروی زمینی، شهربانی و ژاندارمری را شامل می‌شد. او همچنین افزود که علاوه بر این دو نفر، چند تن از کادرهای باسابقه‌ تشکیلات نیز زیر مسئولیت آنها فعالیت می‌کردند.
آغاز فعالیت افضلی در تشکیلات مخفی
من درباره زمان آغاز فعالیت «افضلی» در تشکیلات مخفی و نوع فعالیت‌های او از «پرتوی» توضیح خواستم. «پرتوی» اظهار کرد که او نخستین بار، در اواسط سال 1358 با واسطه‌ «کیانوری» با افضلی ارتباط پیدا کرده و افضلی نیز این ارتباط را به «معزز» واگذار کرده است. تا اوایل سال 1359 «پرتوی» نیز یک یا دو بار با وی ملاقات می‌کند. سپس یک مرتبه، ترتیب ملاقات «افضلی» با «کیانوری» می‌برد و «کیانوری» طی نیم ساعت، در اتومبیل درباره مسایلی نظیر حفظ موقعیت شغلی «افضلی»، ضرورت ارایه اخبار و اطلاعاتی از محیط کار و ارتباطات شخصی، و نیز شاید جذب افراد دیگری به حزب با «افضلی» صحبت می‌کند.
در ضمن، «پرتوی» تشریح کرد که نسبت به عضویت «افضلی» در سالهای 32 و 1333 در سازمان جوانان حزب توده _ که در کیفرخواست ذکر شده بود‌ _ بی‌اطلاع بوده است. از اوایل سال 1359، پرتوی به طور مستقیم با افضلی در تماس بوده است ولی به علت دستگیری پرتوی این ارتباط مدتی متوقف واز دی ماه 59 با آزادی پرتوی دوباره برقرار می‌شود.
با توجه به مجموعه ابهاماتی که در گفته های کیانوری و پرتوی وجود داشت، از پرتوی خواستم که به طور دقیق درباره نحوه ارتباط با افضلی با توجه به موقعیت شغلی او توضیح دهد. پرتوی ابراز کرد که پیش از آنکه افضلی به مرتبه ناخدا یکمی برسد، یکی از معاونین نیروی دریایی بود و به علت پایین‌تربودن منصبش ارتباط با او آسان‌تر بود. وی توضیح داد که افضلی پیش از احراز پست فرماندهی با اتومبیل خود بر سر قرار حاضر می‌شد، پرتوی و معزز را در یک خیابان فرعی سوار کرده حدود نیم ساعت در خیابان گشت می‌زدند و اطلاعات ارائه می شد. پس از احراز منصب فرماندهی نیروی دریایی ارتش توسط افضلی در این ارتباطات وضع تازه‌ای پدید آمد؛ زیرا رفت و آمدهای افضلی به وسیله اتومبیل ارتش و همراه با محافظین ارتش صورت می‌پذیرفت بنابراین افضلی ابتکاری نشان می‌دهد به این صورت که وی با اتومبیل مخصوص و نگهبانان به خانه پدرزن یا خواهرزن خود می رود، سپس از آنجا خارج شده در یکی از کوچه های فرعی سوار بر اتومبیل معزز شده به خانه مورد نظر می‌آید. شب هنگام نیز در حوالی خانه اقوام یا خانه خود پیاده می‌شد.
در ادامه پرتوی اشاره کرد که دیدارها به صورت هفتگی صورت می‌پذیرفت و در این جلسات درباره اطلاعات یا اخبار مختلف کسب شده در طول هفته به طور شفاهی توضیح داده می شد. پرتوی ادعا کرد که سران تشکیلات مخفی از افضلی نمی‌خواستند که اطلاعات خود را مکتوب سازد. او مجموعه اطلاعات دریافتی را درباره مسایل کاری او فعالیتها، مشکلات کاری، اطلاعات موجود در محیط نیروی دریایی، مسایل مربوط به خلیج فارس، مشکلات نظامی موجود در خلیج فارس، عبور کشتیها، فعالیت های نظامی عراق در خلیج فارس و مسایل دیگری از قبیل گفتگوها و ارتباطاتی که با مقامات مختلف جمهوری اسلامی به مقتضای کار افضلی برقرار می‌شد، عنوان کرد. پرتوی اطلاعات به دست آمده از ارتباطات افضلی با مقامات جمهوری اسلامی را دارای جنبه سیاسی و مشخص کننده دیدگاه های آن مقامات توصیف کرد که برای حزب اهمیت داشت. همچنین وی افزود که گاه اطلاعاتی از بولتن های مختلف ادارات ذیربط به طور شفاهی داده می شد.
پرتوی توضیح داد که پس از ارائه اطلاعات درباره آنها بحث می کردند و درباره موارد سیاسی مهم برخی رهنمودهای عملی به افضلی می داد. در ظاهر بیشتر این رهنمودها بر این مبنا بود که افراد ارتشی عضو حزب باید در محیط کار خود نمونه باشند و به درستی کار کنند.البته پرتوی مدعی بود که در آن زمان خط رهنمودهای حزبی حول حمایت از جمهوری اسلامی بود و چنین اظهار می کرد که شکست انقلاب را به معنای بازگشت آمریکا و نیروهای راستگرا قلمداد می کردند. وی این مسئله را دلیل رهنمودهای حزب دال بر فعالیت مجدانه نیروهای ارتشی حزب در ارتش عنوان کرد. همچنین او به دلیل دیگری اشاره کرد که واقعیت بیشتری داشت و آن اینکه لازم بود نیروهای نفوذی حزب در ارتش خود را هر چه بیشتر تثبیت نمایند تا شاید بتوانند موقعیت بهتری کسب نموده در درازمدت منویات حزب را برآورده سازند. علاوه بر این فعالیت نفوذی‌های حزب در ارتش، زمینه های بیشتری را برای کسب اطلاعات فراهم می‌ساخت. پرتوی اظهار کرد که عناوین اخبارو اطلاعات به دست آمده از طریق افضلی را یادداشت و طی دیدارهای هفتگی که در خیابان انجام می‌شد به طور شفاهی به اطلاع کیانوری می‌رساند.
پرسیدم که برای تغذیه افضلی چه برنامه هایی داشتید؟
پرتوی تغذیه افضلی را در دو بخش توضیح داد. او گفت: آنچه مربوط به فعالیت های شغلی افضلی در محیط کار بود گاه در صورت لزوم و بروز موارد خاص، کیانوری و در امور روزمره و جاری، خود وی تذکر می‌داد و گاه نیز در جلسات سه نفری درباره آن نتیجه گیری می‌شد. در ابعاد ایدئولوژیک نیز افضلی با توجه به موقعیت خود نمی‌توانست نشریات و کتب حزبی را به خانه خود ببرد و از این رو در جلسات هفتگی یک ساعت به مطالعه نشریات جاری و داخلی حزب می‌پرداخت. وی افزود که یکی دو بار نیز معزز، افضلی را به منزل خود برده و امکان بیشتری برای مطالعه نشریات فراهم آورده است.
اظهارات معزز
در اینجا معزز را خطاب قرار دادم و برنامه ارتباط او با افضلی را پرسیدم. معزز چنان که پرتوی نیز اشاره کرده بود، گفت که رابطه خود را با افضلی در سال 58 آغاز کرده است. من درباره نحوه تماس پرسش کردم و معزز پاسخ داد که ارتباطش با افضلی به صورت قرار خیابانی یا در منزل افضلی بود.او اظهار داشت که گاه به منزل افضلی رفته به مدت نیم ساعت تا یک ساعت رهنمودهای حزبی را به وی ابلاغ می‌کرد در مقابل افضلی نیز اطلاعات خود را به معزز ارائه می‌داد که از طریق معزز به پرتوی می‌رسید.
پس از ارتباط چند ماهه معزز، پرتوی به طور مستقیم مسئولیت ارتباط را بر عهده می‌گیرد و پس از زندانی و آزادشدن پرتوی نیز- که مقطع توقف تماس با افضلی بود- شرح ماوقع را مطابق اظهارات پرتوی تأیید می‌کند.
اظهارات بهرام افضلی
پس از استماع گفته‌های پرتوی، معزز و کیانوری، از افضلی درباره آغاز ارتباط با حزب نحوه فعالیت‌هایش و گفته‌های دیگران درباره وی توضیح خواستم. ناخدا افضلی (با نام مستعار آرش) اظهارات سایرین را در باب تماس خود با حزب توده پس از پیروزی انقلاب اسلامی تأیید کرد. وی انگیزه اصلی خود را از پیوستن به تشکیلات مخفی حزب توده چنین عنوان کرد که در رژیم گذشته با پوست و گوشت و استخوان خود فساد، ظلم، جور و محرومیت را در جامعه ایران احساس نموده برای خود چنین تحلیل کرده است که برای فایق آمدن بر مشکلات و برای حرکت جامعه ایران به سوی تعادل و قسط، وجود یک حزب چپ با انگیزه های خدمات اجتماعی یکسان برای افراد جامعه ضروری است؛ هرچند که مارکسیستی هم نباشد. او وجود چنین حزبی را از این رو ضروری دانست تا با مطرح کردن فشارهای مردم، اعلام نقاط ضعف و ارائه راهکارهای برون‌رفت از مشکلات خدماتی را به جامعه ارائه بدهد. افضلی این انگیزه را به دوران نوجوانی خود و پایین بودن سطح خانواده خود مربوط دانست.
سپس او درباره سوابق خود گفت و ابراز داشت که در دوران ملی شدن صنعت نفت همانطور که سایر مردم با سیاست آشنا می شدند محصل سال اول و دوم دبیرستان بود. در این زمان باشعارهای ملی شدن نفت آشنا شد و به تدریج پس از کودتای 28مرداد سمپات سازمان جوانان حزب توده گشت. وی ظاهراً در جریان ماجرای 30تیر 1332 همراه یکی از اقوام خود به نام اکبر.خ در حال شعارنویسی دستگیر می شوند. افضلی پس از چند روز با ضمانت آشنایان و اقوام از بازداشت خارج می‌شود. وی اظهار کرد که پدرش پس از آزادی وی از زندان او را به روستایی فرستاد. پس از بازگشت محل تحصیل او را از دبیرستان حکیم نظامی به دبیرستان رازی تغییر داد و بدین ترتیب تماس های او با آشنایان حزبی قطع شد.
افضلی مدعی بود که عقده حقارت شخصی و احساس او نسبت به رژیم گذشته او را پس از انقلاب به همکاری با حزب توده واداشت. پس از پیروزی انقلاب نیز ظاهرا با اکبر.خ پس از بیست و چند سال در منزل یکی از آشنایان ملاقات و پس از چند ماه اکبر.خ او را به همکاری با حزب دعوت می‌کند. افضلی فرصت می‌خواهد و به گفته خودش بنا به انگیزه اصلی‌اش جواب مساعد به اکبر.خ می‌دهد. افضلی چنین ادعا می کرد:
هدف من فقط خدمت بود و فکر می‌کردم که به این طریق می‌توانم به مملکتم به انقلاب و به مردم ایران خدمت بکنم.
او نسبت به وقایع درون حزب و مرکزیت و نیز گذشته آن اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد و اظهار می‌کرد که نمی‌دانست نام اصلی خسرو، مهدی پرتوی و نام اصلی جوادی، محمد معزز بوده است. وی منظور خود را از ارائه اطلاعات به حزب در اختیار گذاشتن داده‌ها و اطلاعات صحیح عنوان کرد؛ به طوری که حزب توده به کمک تحلیل سیاسی صحیح، اشتباه منافقین را مرتکب نشود و مانند آن‌ها تعداد زیادی شهید و کشته - « که بلاخره جوانان این مملکت بودند»- به جمهوری اسلامی تحمیل نشود.
دفاع افضلی از اتهام جاسوسی
در ادامه افضلی به اتهام جاسوسی پرداخت و هرگونه اتهامی را تا حوالی عید 1362 انکار کرد و اظهار داشت که در آن هنگام چند سوال طرح شده از جانب حزب شک وی را بر می‌انگیزد. بنابر ادعای او پس از مصاحبه حجت اسلام موسوی تبریزی که مسئله جاسوسی در روزنامه‌ها و تلویزیون طرح می‌شود احساس کرد که از حسن‌نیت، آمال خوب و میل به خدمتگذاری او سوءاستفاده شده و مشی او مورد استفاده نامشروع قرار گرفته است. او در این باره ادعا کرد که در سفر رئیس جمهور برای بازدید از کارخانجات بندر عباس در 7 فروردین 1362 از ایشان اجازه بازنشستگی و ترخیص از خدمت ارتش را خواسته است. البته افضلی به پاسخ رئیس جمهور اشاره‌ای نکرد و مشخص نکرد که چرا به مرجع رسیدگی به درخواست بازنشستگی مراجعه نکرده است.
آخرین رهنمودهای حزب به افضلی
افضلی درباره آخرین رهنودهای حزب در سال آخر اظهار کرد که سران تشکیلات مخفی از وی خواسته بودند با علمای قم تماس بگیرد تا دریابد که در سطوح بالای جمهوری اسلامی چه تغییرات و تحولاتی در جریان است. او منظور حزب از این درخواست را چنین بیان کرد که حزب قصد داشت متوجه شود که در ایران گرایش به راست بیشتر حاکم است یا جمهوری اسلامی ایران به شعار «نه شرقی، نه غربی» پایبند خواهد بود؟ به گفته او حزب می خواست درباره موضوع نخست وزیری آقای عسگراولادی و تصمیماتی که نظام در مورد حزب اتخاذ می‌کند مطلع شود. افضلی اظهار داشت که باتوجه به اینکه در سطح بالای تصمیم گیری نظام، مسایل بسیار روشن و توسط شخص امام و دو سه نفر دیگر اخذ می‌شد به مطلب ارزشمندی دسترسی نیافته بود. همچنین ابراز داشت که آلت دست و سوءاستفاده قرار گرفته است و خود را مقصر می‌داند و از مردم و رهبران ایران ریاست محترم دادگاه و از امام درخواست کرد که به واسطه بیش از چهار سال خدمت به نظام جمهوری اسلامی از اشتباهتش چشم پوشی و بخشوده شود.
طبقه بندی اطلاعات انتقال یافته از سوی افضلی
نظر به اینکه افضلی مدعی شده بود بخش اعظم اطلاعاتی که به حزب داده است جنبه سری نداشته است من در این باره مجدداً از او سوال کردم او تأکید کرد که اطلاعات انتقال یافته جنبه ارزشمند نظامی نداشته است. در عین حال گفت که نظام طبقه بندی اسناد، مکاتبات و موضوعات در ارتش، بیشتر شکل سلیقه‌ای دارد و گاه اطلاعات عادی در رده محرمانه، اطلاعات محرمانه در رده خیلی محرمانه، اطلاعات خیلی محرمانه در رده سری یا اطلاعات سری در رده به کلی سری قرار می گیرد. بدین ترتیب افضلی طبقه‌بندی را به نحوی زیر سوال می‌برد که هر نوع معیار قابل قبولی برای تشخیص نوع اطلاعات انتقال یافته به حزب توده و اتحاد جماهیر شوروی سابق را مردود می شمرد. فرافکنی و پاسخ مبهم او مرا واداشت که توضیح او را خارج از مورد سوال قلمداد کنم و دوباره تکرار کنم که آیا کلیه اطلاعات انتقال یافته به حزب توده سری بود یا برخی سری و برخی غیرسری بوده است؟ افضلی در پاسخ گفت نوع اطلاعاتی که در اختیار حزب می گذاشت، متفاوت بود. پرسیدم: بنابراین اطلاعات سری را نیز به حزب می دادید؟ او پاسخ داد که تا جایی که به یاد دارد هیچگاه اطلاعات سری را منتقل نکرده و اطلاعاتی که به حزب داده است در نهایت رده‌بندی خیلی محرمانه داشته است. من تکرار کردم بنابراین طبقه بندی شده بودند. او گفت: می توان درباره موضوع بحث کرد.
رو به پرتوی کردم و نظر او را درباره اطلاعات دریافتی از افضلی پرسیدم. پرتوی نخست اظهارات افضلی را درباره ارتباط یک طرفه حزب با وی و بی‌اطلاعی او از نام حقیقی پرتوی و معزز تأیید کرد.در ادامه توضیح داد که اعضای نظامی تشکیلات مخفی فقط می‌دانستد که با یک تشکیلات مخفی در ارتباطند و اطلاع نداشتند که غیر از خودشان عده بیشتری نیز با تشکیلات مخفی ارتباط دارند. بدین ترتیب آنها متوجه نمی‌شدند که تشکیلات مخفی گسترده‌ای وجود دارد بلکه گمان می‌کردند که فقط خودشان با حزب تماس مخفی دارند. وی عنوان کرد که حدس‌های بعدی اعضای ارتشی تشکیلات مخفی امری جداگانه بود و تأکید کرد که به طور رسمی اطلاعی به آنها داده نشد.
«پرتوی» اطلاعاتی را که افضلی به حزب داده بود، دارای جنبه‌های متنوع توصیف کرد و برخی از آنها را سیاسی و برخی دیگر را نظامی نامید. او اطلاعات نظامی دریافت شده از «افضلی» را بیشتر _ چنانکه خود وی نیز اظهار کرده بود _ مربوط به وقایع رخ داده وصف کرد و این گونه اطلاعات را، با توجه به حوزه کاری «افضلی»، بیشتر با مسایل خلیج فارس و حملات عراق به این منطقه مرتبط دانست. در ضمن، اضافه کرد که درباره طبقه‌بندی اطلاعات در ارتش اطلاعی ندارد؛ اما گمان می‌کند که اطلاعات دریافتی سری _ بدان معنا که امنیت کشور را در معرض مخاطره قرار دهد _ نبوده است. وی افزود که مطالب دریافت شده مطلقاً اطلاعاتی نبود که به کار براندازی بیاید و تاکید کرد که مسئله براندازی، هیچ گاه، در این دوره برای حزب مطرح نبود و هدفی درازمدت برای آینده بود. همچنین «پرتوی» مواردی را که «افضلی» می‌خواست خصوصی با من درباره آنها صحبت کند، مربوط به درخواست عوامل شوروی سابق از حزب توصیف کرد و اضافه کرد که آن گونه اطلاعات به درد حزب نمی‌خورد و فقط مورد نیاز شوروی بود. در ضمن گفت که پاسخ‌های «افضلی» را به درخواست این اطلاعات، در موقع لازم به من توضیح خواهد داد.
«پرتوی» گفت: اطلاعاتی که در سایر مسایل از «افضلی» اخذ می‌شد، شامل اطلاعات روز در ارتش و خارج از ارتش در سطح بالای کشور بود. ظاهرا «پرتوی» به توصیه موکد «کیانوری» اطلاعاتی را از «افضلی» برای حزب می‌گرفت تا از اوضاع کشور و موضع‌گیری‌ها و گرایش‌های شخصیت‌های طراز اول کشور آگاه شود و تحلیل‌های حاصل از این اطلاعات در داخل حزب استفاده شود و سپس به اتحاد جماهیر شوروی ارایه گردد. «پرتوی» همچنین تصریح کرد که «افضلی» از تحلیل‌های ناشی از اطلاعاتی که به حزب می‌داد، آگاهی نداشته است.
مسیر دفاع «افضلی» و «پرتوی» به سویی متمایل بود که اطلاعات ارایه شده از سوی «افضلی» به حزب بی‌ارزش جلوه داده شود. بر این اساس، من به صراحت پرسیدم که به فرض آنکه این اطلاعات به درد براندازی نمی‌خورد، برای روس‌ها که کاربرد داشته است؟ «پرتوی» در مواجهه با این پرسش دوباره درصدد نوعی فرافکنی و کوچک کردن محدوده کاربست اطلاعات ارایه شده از سوی «افضلی» بر آمد و افزود که فقط در دو سه مورد خاص، شوروی درخواست اطلاعات رسمی کرده و حزب بدون اعلام کاربرد این اطلاعات، آنها را از «افضلی» درخواست کرده است؛ اما در عین حال گفت که «افضلی» از نوع درخواست، می‌توانست تشخیص دهد که آن اطلاعات کاربرد حزبی ندارد و جنبه استراتژیک و امنیتی دارد. در ضمن، وی گفت که خودش هم به طور دقیق نمی‌دانست که کدام اطلاعات به شوروی داده می‌شود و «کیانوری» در این زمینه مختار و مطلع انحصاری بوده است. «کیانوری» مجموعه اطلاعات جمع‌آوری شده از تشکیلات مخفی غیرارتشی و ارتشی و نیز شبکه علنی حزب را در اختیار داشت و خود تصمیم می‌گرفت که کدام اطلاعات را در اختیار عوامل شوروی قرار دهد. دست آخر دوباره گفت که اطلاعاتی که به طور اختصاصی برای روس‌ها اخذ شده بود، شامل اطلاعات سیاسی و سیاسی _ نظامی می‌شد که به ادعای او حتی در صورت عدم وابستگی حزب به شوروی نیز می‌توانست در حزب کاربرد داشته باشد.  من برای چندمین بار از «افضلی» پرسیدم که مسایل و اطلاعاتی که از بولتن‌های اداره دوم ارتش به دست می‌آورد، جنبه سری داشت یا خیر؟ او گفت: «خیلی محرمانه بود» در واقع او واژه «سری» را که من مطرح کرده بودم، در معنای خاص طبقه بندی اطلاعات مورد پاسخگویی قرار داد؛ حال آنکه روشن بود که منظور من محرمانگی اطلاعات در هر رده از طبقه‌بندی است. من این ترفند کلامی او را تکرار کردم: «پس بولتن‌های اداره دوم سری نیست؛ خیلی محرمانه است؟!» او بار دیگر تکرار کرد: «بله، خیلی محرمانه است.» من از آنجا که به محتوای اطلاعات تبادل شده واقف بودم، پرسش بعدی را به محتوای یکی از این اطلاعات ربط دادم و اشاره وار از او درباره توصیه‌ای که به روس‌ها درباره افغان‌ها کرده بود، توضیح خواستم.
«افضلی» در پاسخ گفت که واحد‌های نظامی افغانستان که در نزدیکی مرز ایران قرار دارند، با یکدیگر در جنگ و گریزند و اداره دوم، اطلاعاتی را از طریق استراق سمع از این واحد‌ها جمع‌آوری کرده بود که در بولتن اداره دوم به محتوای این اطلاعات _ از جمله مشخصات گردان‌های درگیر، محل زد و خوردها و آمار کشته‌ها، زخمی ها و دستگیر‌شدگان افغان _ اشاره می‌شد و او مجموعه‌ این اطلاعات را به حزب توده منتقل کرده بود. «افضلی» از طریق رابطین حزب توده به نیروهای شوروی توصیه کرده بود که در صورت قرار دادن دستگاه ساکروفون روی ادوات مخابراتی، پیام ها برای جمهوری اسلامی قابل دستیابی نخواهد بود.
من از «پرتوی» نیز دراین باره توضیح خواستم و او ماوقع را چنین توصیف کرد که «افضلی» گفته بود، مجموعه‌ اطلاعاتی در بولتن اداره دوم درباره حرکت واحد‌های مرزی نیروهای افغانستان، ارتش افغانستان و واحد‌های نظامی جدید‌التاسیس وجود دارد که مرتبط با مجاهدین افغان است و از طریق استراق سمع سیستم مخابراتی آنها به دست آمده است.  سپس «افضلی» توصیه می‌کند که مسئله به اطلاع افغان‌ها برسد. طبیعتاً منظور او رساندن اطلاع به افغان‌ها توسط شوروی بود؛ زیرا اطلاعات مذکور به افغان‌های متحد شوروی مربوط می‌شد.  در مقابل، «پرتوی» به منظور پنهان ساختن رابطه حزب با شوروی به «افضلی» اظهار می‌کند که حزب تماسی با شوروی ندارد و در پاسخ لبخندی از «افضلی» دریافت می‌کند. پس از آن که «پرتوی» توصیه «افضلی» را با «کیانوری» در میان می‌گذارد، «کیانوری» نمونه‌ای از اطلاعات بولتن را که از طریق استراق سمع حاصل شده بود، درخواست می‌کند و «افضلی» نیز چند مورد از اطلاعات را منتقل می‌کند تا اطمینان عوامل شوروی جلب شود.  در اینجا به مورد دیگری از اطلاعات تبادل شده که در پرونده، مذکور بود ارجاع دادم و درباره نقشه برخی موشک‌ها و ناو غرق شده حامل آنها از «افضلی» سوال کردم.
«افضلی» به انتقال اطلاعات ذکر شده به حزب اذعان داشت و گفت مطلبی که قصد داشت به صورت خصوصی با من مطرح کند، همین موضوع بوده است. وی اظهار داشت که اطلاعات انتقال یافته، اطلاعاتی است که در نیروی دریایی وجود دارد و مدعی شد که درباره ناو اطلاعات خاصی ارایه نداده است، اما در عین حال گفت موضوع را برای «پرتوی» بسط و درباره غرق شدن ناو مزبور و محل آن توضیح داده است و همچنین تصریح کرد که محل غرق شدن ناو به گونه‌ای بود که در تیررس ایران و عراق _ هر دو _ قرار داشت و دسترسی هیچ یک از طرفین به آن ممکن نبود. او تاکید کرد که عوامل شوروی می‌توانند آن را از خلیج فارس خارج کرده به نقشه موشک دست یابند. البته وی مدعی بود که اطلاعات انتقال یافته در اختیار عراقی‌ها نیز بود تا اهمیت اطلاعات یاد شده را کمتر از ارزش واقعی آن جلوه دهد.
با توجه به تصریح «پرتوی» نسبت به اطلاع «افضلی» از ارتباط حزب با شوروی، من به ادعای «افضلی» اشاره کردم که در دفاع پیشین خود گفته بود که قصدی جز خدمت نداشته است. من به وضوح از «افضلی» پرسیدم: «وقتی که شما به دوستان حزبی خود توصیه می‌کنید که بروند اطلاعات را برای استفاده عوامل به شوروی بگویند، به نظر شما جاسوسی برای شوروی خدمت به انقلاب به حساب می‌آید؟» «افضلی» طفره رفت و به مسئله پیشنهاد استعفای خود به رئیس جمهور اشاره کرد و این مسایل را مربوط به زمستان 1362 دانست.
من تکرار کردم: من عرض می‌کنم که شما می‌دانستید؟ این عبارات خود شماست که از آن استفاده می‌شود. شما نه تنها می‌دانستید که رابطین حزب، جاسوس شوروی هستند، بلکه اطلاع داشتید که منبع اطلاعاتی و جاسوس شوروی هستید. این از عبارات خودتان استخراج می‌شود. جواب حرف‌های خودتان را بدهید! می‌فرمایید که «من لااقل در مورد این دو مسئله توصیه کردم که اطلاعات را به شوروی برسانید.»
«افضلی» مدعی شد که فقط در این باره حدس می‌زد که دوستان حزبی او از اطلاعات سوء استفاده کنند(!)


خبرگزاری فارس