14 خرداد 1400

تهدید منافع انگلستان و سفر لرد کرزن به خلیج فارس


سلمان قاسمیان

 تهدید منافع انگلستان و سفر لرد کرزن به خلیج فارس

مقدمه

پس از انعقاد معاهده 1820، طی دهه‌های سوم تا هشتم قرن نوزدهم میلادی جز یکی دو مورد منازعه با ایران، منافع انگلستان در خلیج فارس با خطری جدی مواجه نگردید. انگلیس در این دوره بارها برتری خود را در خلیج فارس به نمایش گذاشت. در دهه‌های پایانی قرن نوزدهم با ظهور امپراتوری آلمان در صحنه روابط بین‌الملل، توازن قوا در میان قدرتهای اروپایی تهدید شد. این تهدیدات با نفوذ اقتصادی و سیاسی دول غربی در خلیج فارس و بویژه نفوذ روسیه از طریق ایران شرایط سختی را برای انگلستان فراهم ساخت.[1] در حالی که دولت ایران سعی در تجدید حاکمیت خود در خلیج فارس با کمک مستقیم روسها داشت و فرانسه نیز به عنوان رقیب دیرین انگلستان تحرکات جدیدی را در مناطق تحت نفوذ انگلستان آغاز کرده بود. هند جزو امپراتوری بریتانیا به حساب می‌آمد و همواره از سوی روسیه، فرانسه و آلمان تازه‌وارد تهدید می‌شد.[2] در حالی که از همین زمان تا سال 1903، پنج نمایندگی مسقط، کویت، بحرین، بوشهر و بندرعباس منافع انگلستان را تأمین می‌‌کردند. در سال 1900 از دو میلیون و 837 هزار لیره استرلینگ واردات خلیج فارس دو میلیون و 471 هزار لیره متعلق به انگلستان و تنها 366 هزار لیره مربوط به سایر کشورها بود. سهم آلمان 23 هزار و سهم روسها 572 لیره بود. میزان صادرات از خلی ج فارس نیز دو میلیون و هشتاد و هفت هزار لیره و مقصد آن اغلب لندن و بمبئی بود. با وجود این انگلستان در مقاطعی از این دوره در مقابل ضربات احتمالی دشمن، سردرگم و مشوش شد و سیاستمداران این کشور برای یافتن راه حل مناسب، به مشاجره با یکدیگر پرداختند.[3]

روسها از طریق کسب امتیازات بیشتر از ایران و نفوذ در سیستم گمرکی جنوب سعی داشتند موقعیت خود را مستحکم ساخته و از این طریق، لزوم تأسیس پایگاه دریایی و حفاظت از منافع تجاری خود را بهانه حضور در منطقه بدانند.[4] فرانسویان مستقیماً به عمان نزدیک شدند و امتیازاتی از این سلطان‌نشین گرفتند. آنان قصد نفوذ در سواحل متصالح را داشتند که انگلستان با جدیت از پیشرفت کار آنان جلوگیری کرد. اهمیت فرانسه در اینجاست که تلاش این کشور در نفوذ در سواحل متصالح و هم‌پیمانی با قواسم موجب انعقاد معاهده 1892 انگلستان و شیوخ شد که در نتیجه آن، شیوخ متصالح از این پس اجازه انعقاد معاهده یا مذاکره سیاسی با دیگر کشورها را نداشتند. در این نوشتار مسئله حضور رقبای بریتانیا در خلیج فارس در فاصله سالهای 1895 تا 1903 و همچنین سفر لرد کرزن و اهمیت آن که تحت‌الشعاع خطر تهدید منافع انگلستان بود بررسی شده است.

 

ورود رقبای جدید انگلستان در خلیج فارس

با سقوط ناپلئون موقعیت تجاری و سیاسی فرانسه در خلیج فارس با رکود شدیدی مواجه شد. در 1855 یعنی در زمان ناصرالدین شاه، ناپلئون سوم با هدف کسب پایگاهی در خلیج فارس، نیکلا پروسه را به ایران فرستاد. این سفر با وجود پیشرفتهای اولیه با ممانعت مقامات انگلیسی مواجه شد.[5] در نتیجه حضور فرانسه در این منطقه نمودی نداشت. با حمله آلمان به فرانسه در 1870ـ1871م/1288ـ1289ق وقفه‌ای در تلاشهای فرانسه به وجود آمد. اما از آغاز دهه هشتاد قرن نوزدهم تلاشهای این کشور شدت گرفت و از 1878م/1296ق به بعد با دریافت امتیازاتی در خوزستان و عراق (در زمینه کشاورزی و باستان‌شناسی) فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. وقتی به سال 1891م/1289ق سفیر فرانسه در لندن نسبت به دخالت انگلستان در کار جانشینی مسقط و عمان اعتراض کرد، ظهور فرانسه در خلیج فارس جنبه رسمی به خود گرفت.[6] در 1894م/1292ق کنسولگری فرانسه در مسقط تأسیس شد.[7]

دولت فرانسه به منظور نفوذ در سواحل متصالح کوشید تا امتیازات مهمی را که انگلستان از آنها سلب کرده بود به آنها بازگرداند. در نتیجه به کشتیهای بومی اجازه داد تا پرچم این کشور را بر کشتیهای خود نصب و بدون مزاحمت انگلیسیها در خلیج فارس رفت و آمد کنند. یکی از اهداف این کشور تجهیز شیوخ به سلاحهای جدید بود که با معاهده 1902 انگلستان با شیوخ، مبنی بر منع تجارت اسلحه از عملی شدن چنین اقدامی ممانعت به عمل آمد. این اسلحه در ایران به فروش می‌رسید و بخش عظیمی از آن نیز به افغانستان و مناطق شمال و مرکز هند ارسال می‌شد تا هند را علیه بریتانیا تجهیز کند. روش دیگری که علیه بریتانیا دنبال می‌شد، انتشار مجلاتی به زبانهای گوناگون عربی، فارسی، اردو، فرانسوی و غیره بود که از شرق آفریقا تا کویت توزیع می‌شد، مهم‌ترین این نشریات، مجله فتح‌الباصر یا فتح‌البصائر بود که بعدها به مرشد‌الالباب تغییر نام داد.[8] در این نشریات بریتانیا را «شیطان» و «فتنه‌انگیز» می‌خواندند.[9] این روزنامه‌ها به تحریک احساسات مذهبی ساحل‌نشینان می‌پرداخت و دلکاسه ـ وزیر امور خارجه انگلستان ـ عملکرد این روزنامه‌ها را مثبت خواند. روزنامه دیگر الاهرام بود که لوریمر آن را روزنامه فرانسوی مصر می‌نامد که نقش زیادی در تحریک ساحل‌نشینان خلیج فارس داشت.

طی سالهای 1904ـ1900م/1322ـ1318ق، ناوهای نظامی فرانسه با حمایت روسها چهار بار به انجام عملیات گشت‌زنی در خلیج فارس پرداختند.

طی همین دوره فرانسه کوشید تا با ایجاد ارتباط با شیوخ قواسم، آنان را به سوی خود بکشاند و در سواحل متصالح جای پایی باز کند.[10] از این رو افرادی را مخفیانه به نزد شیوخ فرستاد. البته شیوخ از ترس واکنش‌های انگلستان تمایل چندانی به برقراری روابط دوستان با آنان نداشتند. در سال 1891م/1308ق دو فرانسوی به نامهای شاپوی[11] و ترامیه[12] سعی کردند تا شیوخ قواسم را به سوی فرانسه بکشانند. آن دو هم زمان با تحریک شیخ‌ ام‌القوین اتباع شیخ را نیز به مراهی با سیاستهای فرانسه دعوت کردند.[13] لوریمر[14] آن دو را «توطئه‌گران و ماجراجویان تاجرنما» می‌نامید.[15] آنان به شیخ هدایایی دادند و شیخ‌ ام‌القوین در مقابل قول داد که در اسرع وقت مکاتبات خود را با فرانسه آغاز کند. ظاهراً با دیگر شیوخ نیز ملاقاتهایی صورت گرفت. همین موارد باعث شد که تالبوت، نماینده سیاسی انگلستان از حکومت هند بخواهد که معاهده‌ای رسمی با همان مفاد تضمین‌نامه رس[16] ـ نماینده سیاسی انگلستان در خلیج فارس ـ به مورد اجرا درآورد.[17] تالبوت در سال 1892م/1309ق این معاهده را با شیوخ منعقد کرد و شیوخ در این «قولنامه» متعهد شدند که هرگز با دول دیگر وارد مذاکره نشوند، زمین در اختیار آنان قرار ندهند و هیچ معاهده‌ای را بدون اطلاع انگلستان به امضا نرسانند و به علاوه وارثانشان هم به آن پای‌بند بمانند.[18] در سال 1896م/1314ق، معلوم شد که فرانسه با شیخ ابوظبی ارتباط دارد.[19] و مخفیانه مکاتباتی میان دو طرف صورت گرفته است. شیخ ابوظبی طی نامه‌ای به کنسول فرانسه در مسقط، اعلام کرد که خواهان تأسیس مرکز تجاری فرانسه در مسقط و ایجاد روابط سیاسی با این کشور است. شیخ زاید، که پس از افول قدرت رقبایش در منطقه عمان متصالح به قدرت برتر این منطقه تبدیل شده بود، در سال 1900 با مقامات ایرانی نیز مکاتباتی داشت.[20]

ابوظبی در این زمان در بوریمی[21] و نقاط دیگر به توسعه نفوذ خود می‌پرداخت. کاکس[22] نیز به این نکته واقف بود که این کار او در قبال خاندان غافری، در ارتباط با وهابیها، تهدیدی برای منافع انگلستان است. به تأکید او، بدویان بنی کتب[23] باید تقویت شوند.[24] انگلستان پس از آگاهی از این موضوع، متقابلاً سیاست خود را در قبال شیخ زاید تغییر داد. بخشی از برنامه سفر لرد کرزن تفهیم این سیاست به شیخ ابوظبی بود.[25]

آلمان نیز از دو طریق سعی در توسعه مستعمرات خود داشت؛ افریقا و عثمانی که از این میان عثمانی بهترین راه نفوذ به خلیج فارس بود.[26] خط آهن بزرگ آلمان از هامبورگ تا کویت امتداد می‌یافت و در نتیجه خطر بزرگی را متوجه انگلستان کرد.[27]

در سال 1895م/1313ق اولین کشتی بخار آلمان وارد خلیج فارس شد و یک سال بعد فردی به نام رابرت ونگهاوس در بندرلنگه به تحریک اهالی بر ضد انگلستان پرداخت.[28] او در حین تجارت محدود مروارید، اوضاع منطقه را نیز تحت‌نظر داشت. با حمایت بانکداران و صاحبان کشتی‌های تجاری آلمان، دفاتر تجاری خود را در بنادر خلیج فارس احداث کرد. در همین حال می‌کوشید در سواحل متصالح نفوذ کند که نمونه آن کسب امتیاز اکسید آهن در ابوموسی بود، اما در این راه موفقیتی نیافت.[29] با وجود این تهدیدات آلمانها تا 1916 ادامه یافت.

روسها با اعطای وامهای کلان، در پی کسب امتیازاتی در نواحی جنوبی ایران بودند تا از این طریق به آرزوی دیرین خود دست یابند.[30] در سال 1900 وامی به مبلغ چهار میلیون لیره به مظفرالدین شاه اعطا شد.[31] لرد کرزن آن را موجب افزایش حضور روسها در مناطق تحت نفوذ انگلیس دانست. در سال 1884م/1301ق، کاپیتان فن بلومر به بوشهر رفت تا زمینه‌های تأسیس کنسولگری روسیه را بررسی نماید. هم‌زمان، یک افسر قزاق در بوشهر به تحریک اهالی برضد انگلستان پرداخت. در سال 1895م/1313ق، متخصصین روسی برای بررسی امکان احداث خط‌آهن و انبار زغال‌سنگ به بندرعباس آمدند[32] و یک کشتی روسی قصد تخلیه مقادیری زغال‌سنگ در محل داشت. طی سالهای 1900ـ1902م، کشتیهای روسی چندین بار همراه با ناوهای فرانسوی به نمایش نظامی در خلیج فارس پرداختند.[33] طی سالهای 1899ـ1900م/1317ـ1318ق، چهار هیأت برای بررسی راههای جنوب به این نواحی اعزام شدند تا مسیر راه‌آهن شمال ـ جنوب را بررسی کنند. در نهایت، مسیر کرمان به چابهار انتخاب شد.[34] قرار بر این بود که هرمز یا قشم به عنوان محل تأسیس پایانه راه‌آهن انتخاب شود و در صورت امکان، پادگان نیروی دریایی نیز در این جزیره احداث گردد. در همین زمان پزشکان روسی در سطحی وسیع به سواحل شمالی خلیج‌فارس بویژه بوشهر و بندرعباس اعزام شدند. آنان در حین انجام کار به جاسوسی و مطالعه موقعیت بنادر و جزایر خلیج‌فارس نیز می‌پرداختند.[35]

ایران قرارداد دریافت وام 5/22 میلیون دلاری را با روسیه منعقد ساخت و روسها نیز در مقابل امتیازاتی را در جنوب ایران کسب کردند. یکی از این امتیازات احداث خط لوله نفت از خزر به خلیج فارس بود. ایران همچنین متعهد شد که راجع به احداث راه‌آهن با هیچ کشوری وارد مذاکره نشود و این قرارداد مختص روسها باشد. روسها از گرفتاری انگلستان در جنگ ترانسول (1899ـ1902) نهایت بهره را بردند و مطبوعات روسیه نیز علناً به دولت پیشنهاد تعرض به منافع انگلستان در ایران و به دست آوردن پایگاه نظامی در خلیج فارس را می‌دادند.[36]

در آغاز قرن بیستم فردی به نام میلر که در تبلیغ برضد انگلستان شهرت داشت با حس کینه نسبت به انگلستان، در سیستان فعالیت گسترده‌ای بر ضد این کشور به راه انداخت. شایع شده بود که یکی از مقامات روسی به عنوان هدیه، اسلحه میان عشایر سیستان تقسیم کرده است. در همین زمان، روزنامه مسکوئی رووئه ورمیا، یکی از روزنامه‌های تندرو مسکو و حامی سیاستهای تزار روس نوشت: «بگذارید بریتانیا بداند که ما هندوستان را نمی‌خواهیم بلکه تنها خلیج فارس را می‌خواهیم، همین قدر که این را دانستند مطلب تمام است.»[37] مقامات انگلیسی اظهارات روزنامه مذکور را نشانه بروز حادثه‌ای مهم در مرزهای هند می‌دانستند. روسها املاک سیستان را به نام فلان شعبه ایران می‌خریدند و به این طریق مقادیر زیادی زمین خریداری شد. لرد کرزن اوضاع را به دقت زیر نظر داشت. حشمت‌الملک ـ حاکم موروثی محل و از دوستان بریتانیا پیشنهاد کرد که او نیز زمینها را خریداری نماید. هاردینگ به شرط مخفی ماندن کار این پیشنهاد را پذیرفت. روسها تا آنجا پیش رفتند که می‌خواستند حشمت‌الملک را از میان بردارند.[38] سیستان از دیدگاه انگلستان ارزش فراوانی داشت و تصرف آن مقدمه فتح هند بود. کرزن راه‌حل حفظ سیستان را احداث راه‌آهن کویته به نوشکی و از آنجا به مرز ایران و تأسیس پستهای نگهبانی، پست و تلگراف برای تسهیل ارتباطات هند و خلیج فارس می‌دانست. او همچون هاردینگ، بر این نظر بود اگر روسها حمله کنند بندرعباس، سیستان، بوشهر و یا هر منطقه دیگری که فتح آن به دست روسها منافع انگلستان را به مخاطره می‌اندازد، باید فتح شود.

طرح دیگری که روسها درصدد اجرای آن بودند، اسکان ارمنیهای تابع روسیه در نواحی شمال غربی خلیج فارس، به خصوص در کویت بود که این طرح با مخالفت انگلستان به بهانه مغایرت آن با معاهده 1899م عملی نشد. در سال 1899م/1317ق دوره احداث خط‌آهن شمال تمدید شد. روسها تا سال 1900 در سیستان، کرمانشاه و اصفهان کنسولخانه‌هایی احداث کردند. در سال 1900 کمیته سن‌پطرزبورگ، تصمیم به تأسیس کمپانی تجاری اودسا در بوشهر گرفت. این کمپانی اولین کشتی تجاری خود را در سال 1901 روانه خلیج فارس کرد. در سال 1900 کشتی جنگی گیلیاک و در سال 1901 کشتی واریاک در خلیج فارس به گشت‌زنی پرداختند. از اکتبر 1901م/1319 کشتی کورنیلف[39] دائماً از اودسا به بوشهر، بصره، بندر لنگه، بندرعباس و دیگر بنادری که قابلیت پهلوگیری این کشتی را داشت، در رفت و آمد بود.[40] کشتی سینکلر نیز بعدها به آن پیوست.[41] مدتی بعد دولت روسیه با این کمپانی قراردادی بست و آن را تحت حمایت مالی خود قرار داد. در سال 1903 کشتی جنگی سریع‌السیر روسی بویارین[42] به خلیج فارس آمد و سرویس دریایی کمپانی اودسا افتتاح شد که تا 1914 برقرار بود.

 

تلاش ایران در تجدید حاکمیت خود بر خلیج فارس

تلاش ایران برای اعاده حاکمیت خود بر خلیج فارس که از نیمه دوم عصر ناصرالدین‌شاه شدت گرفت نیز یکی از عوامل نگرانی انگلستان بود. از 1882م/1300ه‍.ق بنادر و جزایرخلیج فارس زیرنظر امین‌السلطان قرار گرفت و در 1887م/1305ه‍ ایالت جدیدی به نام «بنادر و جزایر خلیج فارس» ایجاد شد. از افراد خاندان سلطنتی فردی با والی‌گری آن (به مرکزیت بوشهر) انتخاب شد. در 1305 گارد ساحلی ایستگاه تلگراف جاسک که در نظارت بر راه‌های ورودی هند اهمیت فراوانی داشت، منحل شد.[43] مقاومت رسمی ایران در برابر ادعاهای نمایندگان سیاسی بوشهر و لنگه باعث می‌شد که تجار انگلیسی در همه جا به توهین و استهزا گرفته شوند. البته کنسول روس در بوشهر نیز در این میان نقش زیادی داشت. در خوزستان و سیستان نیز وضع به همین منوال بود، در همین زمان، پایگاه باسعید و منحل و پرچم ایران در جزیره سیری نصب شد.[44] در سالهای پایانی قرن 19 ایران سعی کرد شیوخ سواحل جنوبی را علیه انگلستان بسیج کند و در صورت امکان آنها را بار دیگر تحت حمایت خود قرار دهد.[45] سپس به درخواست دولت مرکزی، حاج احمد دریابیگی ـ حاکم کل بنادر و جزایر خلیج فارس، همراه با ملک‌التجار بوشهر از بحرین، ابوظبی و دُبی بازدید کرد و چند روزی با شیخ زاید به مذاکره پرداخت. او از شیوخ خواست تا اتباع خود را از نفوذ مسیحیان خارج کنند. شیخ دُبی ـ رشید بن طهنون ـ حاضر به ادامه صحبت در این باره نشد.[46]

بندر لنگه تا سال 1874م/1292ق در دست شاخه‌ای از قواسم تابع حکومت مرکزی ایران بود. قواسم لنگه به نیابت از دولت مرکزی ایران، جزایر سه‌گانه را تحت نظارت خود داشتند. در سال 1887م/1305ق، مسائل خانوادگی آنان باعث دخالت دولت ایران در لنگه شد. در نتیجه بررسیهای نمایندگان دولت مرکزی شیخ قضیب‌القاسمی ـ حاکم جدید لنگه ـ مقصر ناآرامیهای آن منطقه شناخته شد. مأموران حکومتی او را دستگیر و به حکومت شاخه قاسمی بر لنگه پایان دادند. در نتیجه لنگه و جزایر تابعه تحت نظارت مستقیم ایران قرار گرفت.[47] دریابیگی طی نامه‌ای به تمامی حکام محلی که شیخ قضیب آنها را گماشته بود، خواست بدون هیچ دل‌نگرانی به کار خود ادامه دهند. او اعلام کرد که از این پس دویست سرباز در لنگه مستقر خواهد شد. در ژانویه 1900 دولت ایران محمدبن خلیفه را متهم به تدارک سپاه در رأس‌الخیمه برای حمله به لنگه کرد. نماینده سیاسی انگلستان در بوشهر بالاجبار ملپومین[48] را به رأس‌الخیمه فرستاد تا او را از مداخله در امور لنگه بازدارد.[49] لنگه در نیمه دوم قرن 19 چنان برای انگلستان اهمیت یافت که به منظور حمایت از صد تاجر هندی ساکن در آن، یک نمایندگی دائم تأسیس کرد.[50] در 22 مارس 1900 سیمه[51] بلژیکی به ریاست کل گمرک خلیج فارس منصوب شد. پس از او دامبرین به این کار گماشته شد. یکی از اقدامات جدی هیأتهای بلژیکی، مطالعه راجع به مالکیت جزایر ایرانی خلیج فارس بود. از سوی دیگر مظفرالدین شاه طی سفرهایش به روسیه، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی با استقبال گرم آنان روبه‌رو شد که این خود موجب نگرانی بیشتر انگلستان را فراهم آورد. در 18محرم 1318 برابر با 1901 شاه ایران از طریق جلفا به روسیه رفت و میهمانداران روسی از وی به گرمی استقبال کردند. او سپس از طریق آلمان به فرانسه رفت و یک ماه در آن کشور ماند و به روسیه بازگشت. در این سفر، پزشکان آلمانی و فرانسوی به معالجة او پرداختند.[52] در هنگام ورود به روسیه با استقبال گرم امپراتور و بزرگان این کشور مواجه و در کاخ آرمیتاژ ساکن شد و تزار، نشان «سنت آندره» را به او اعطا کرد. او پس از بازدید از مرکز نظامی روسیه در 25 ربیع‌الاول با بدرقه تزار عازم فرانسه شد.[53] این بار با استقبال رسمی رئیس‌جمهور فرانسه «امیل لوبه» و دلکاسه، طراح استعمار نو فرانسه، وارد پاریس شد و از مقبرة نایلئون، برج ایفل و کارخانه فشنگ‌سازی و اسلحه‌سازی دیدن کرد.[54] در دژ نظامی ژنرال «فلورانتین» اقامت گزید و در جلسه‌ای با حضور وزیر جنگ فرانسه و ژنرال آندره شرکت کرد.[55]

در همین سفر از طریق وامی که گرفته بود، کشتی پرسپولیس را سعدالدوله خریداری کرد و در سواحل بوشهر لنگر انداخت. اگر چه قرار بود مظفرالدین شاه به انگلستان نیز سفر کند ولی مرگ دومین پسر ملکه ویکتوریا باعث لغو سفر او به آلمان، ایتالیا و انگلستان شد. به هر حال، تنها روسیه و فرانسه توانستند از میزبان خود استفاده نمایند.

 

واکنش انگلستان در قبال تهدیدات

تهدید هند و دیگر مراکز استعماری انگلستان در خلیج فارس و اقیانوس هند در سالهای پایانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بر تحرکات سیاسی این کشور برای حفظ منافع خود در منطقه افزود از جمله نخستین اقدامات انگلستان تا پیش از آغاز قرن بیستم تحت‌الحمایگی کویت، تلاش برای ورود دیگر شیوخ به سیستم عمان متصالح، توجه به شیوخ قواسم و تقویت آنان در مقابل ابوظبی، تقویت حضور ناوگان دریایی خود در خلیج فارس، مطالعه دقیق ویژگیهای سواحل و جزایر و مواردی دیگر بود. در آغاز سال 1902 لرد لانسدون که مدتی مدیریت مستعمرات انگلستان در هند را بر عهده داشت، به وزارت امور خارجه انگلستان منصوب شد.[56] در همین سال طرح پیوستن دیگر شیوخ، من‌جمله شیخ قطر به سیستم عمان متصالح دنبال شد.[57] همچنین، در همین سال کنفرانسی با شرکت نیروی دریایی، وزارت جنگ، وزارت امور خارجه، وزارت هند، وزارت مستعمرات و کمیتة دفاع امپراتوری در لندن برگزار شد که در جلسات آن راجع به موقعیت انگلستان در خلیج فارس و کارهایی که برای حفظ این موقعیت باید صورت گیرد، بحث شد. مستر جوزف والتون، نمایندة پارلمان انگلستان، اعلام کرد: «با وضع نامناسبی که روسها به وجود آورده‌اند، جداً باید مبارزه کنیم... حکومت هندوستان هم باید در حفظ این منافع تحرک بیشتری از خود نشان بدهد. چرا که از وظایف حکومت هند است که به این موضوع توجه داشته باشد تا منافع بریتانیا محفوظ بماند.»[58] والتون راجع به آلمان و روس گفت: «مدتهاست که می‌خواهند در خلیج‌فارس یک بندر داشته باشند، امروز دولت روس خواهان این بندر است و بدون شک [آن را] تصاحب خواهد کرد». «زمان و مقتضیات عوض شده و باید در سیاست خود تجدیدنظر کنیم... اینکه تا حال در این راه قدم برداشته نشده دلیل عدم قدرت ماست که نمی‌توانیم آن را از روال کنونی خود بازگردانده و تغییر دهیم.»[59] کرزن نیز در این باره می‌افزاید: «هرگاه جنگی میان ما و روسها پیش آید و ایران به طرفداری ما قیام کند، ما این طرفداری را به مبلغ گزافی خریداری خواهیم کرد. مسئله همین است... من به یک چنین سیاستی جز اینکه اظهار تأسف بکنم چیز دیگری نمی‌توانم علاوه کنم.»[60] «من واگذاری یک بندر به روسیه را توسط هر دولتی که باشد توهین عمدی به بریتانیا، نقض بی‌جهت وضع موجود و تحریک به جنگ بین‌الملل تلقی می‌کنم.»[61] «برخی پیشنهاد کرده‌اند که بهتر است روسها تا خلیج‌فارس پیشروی کنند تا از نزدیک دچار نهیب و ضربت شوند. این استدلال مبتنی بر تصور و خیال و سخت ابلهانه است و من هیچ‌وقت نشنیده‌ام که فلان سرباز، دشمن خود را تا آستانه قلعه راه داده باشد، با این خیال که هر وقت دلخواه اوست آسان با دشمن گلاویز شود.»[62] «روس یا باید با عثمانی گلاویز شود و بغداد را تصرف کند، و یا از راه ایران خود را به خلیج فارس برساند، که دومی مایه امیدواری است و خطر کمتری دارد.»[63]

در نامه‌ای که لرد کرزن به جرج هامیلتون و گروهی از صاحب‌منصبان وزارت هند نوشته آمده است: «در این اواخر علائمی مشاهده شده حاکی از اینکه برخی اشخاص مایل به دست برداشتن از این طرز تفکرند [نفوذ بریتانیا در ایران و خلیج فارس و حفظ برتری این کشور] و اینکه تفوق سیاسی را که با آن همه کوشش و صرف مال به دست آمده می‌توان در معرض مبارزه مصون از مجازات دیگران قرار داد و می‌توان آن را با دیگران تقسیم کرد.» در واقع هامیلتون به عنوان وزیر هند در لندن با نظر کرزن برای فشار بر ایران در عدم اعطای امتیاز جدید به روسیه مخالف بود. او به گروه «چشم به راه شکست» تعلق داشت و هیچ نظری درباره روسها نداشت. لرد لانسدون عقاید کرزن را کارساز می‌دانست و با او موافق بود.[64]

کنفرانس 19 نوامبر و مذاکرات هاردینگ و لانسدون به این نتیجه ختم شد که در صورت حمله روسها به نیرویی یکصدهزار نفره نیاز است که تدارک آن ناممکن است. پس باید پیش از آنکه فرصت از دست برود، بنادر و جزایر استراتژیک خلیج‌فارس فتح شود. لرد کرزن ـ نایب‌السلطنه هند ـ در همین زمان هیأتی متشکل از افسران نیروی دریایی، کارمندان وزارت هند و وزارت امور خارجه برای بررسی اوضاع به خلیج فارس فرستاد. این هیأت از اوایل سال 1903م/1321ق برای بررسی عمومی کرانه‌های ایران و قسمتی از بلوچستان به این منطقه آمدند. در نتیجه این بررسیها، معلوم شد که روسها به شدت در حال فعالیت‌اند.[65] در جلسه علنی مجلس قانون‌گذاری، وزارت امور خارجه انگلستان در 17 ژانویه 1902 اعلام کرد:

«موقعیت ما در خلیج [فارس] چه از نظر تجاری و چه از نظر سیاسی یک ماهیت ویژه دارد و دولت بریتانیا اصل تفوق و برتری خود را در خلیج فارس اساس و زیربنای سیاست خود قرار داده است. این مسئله نه به صورت تئوری و نظری، بلکه یک واقعیت است، چرا که منافع تجاری و اقتصادی ما در خلیج فارس از هر کشور دیگری بیشتر می‌باشد.»[66]

در 1903م/1321ق کرزن با نهایت دقت، ولیز[67]، دریادار هندوستان را به خلیج‌فارس فرستاد تا به مطالعه درباره سواحل و جزایر آن بپردازد. مجموعه گزارش‌های ویلز در سال 1904 تدوین و به لندن فرستاده شد و در نتیجه آن در کرانه‌های بحرین، الاحسا و قطر نیز اقداماتی صورت گرفت.[68]

لانسدون، وزیر امور خارجه انگلستان، در پنجم مه 1903، در مجلس این کشور اعلام کرد: «ما باید تأسیس هر پایگاه نیروی دریایی یا ایجاد و تجهیز استحکامات بندری، توسط هر قدرتی را تهدیدی جدی علیه منافع بریتانیا بدانیم و تا آنجا که در توانمان است با آن به مقابله برخیزیم.»[69]

سفر روسیه در لندن در دیدار با لانسدون این اظهارات را خطاب به روسها ارزیابی کرد و گفت ما هرگز در چنین اندیشه‌ای نبوده‌ایم. او از مذاکره بیشتر راجع به مسائل مربوطه طفره رفت و گفت که زمان آن هنوز فرانرسیده است.

کرزن این اعلامیه را که گاهی از آن به نخستین اعلامیة بالفور (نخست‌وزیر وقت بریتانیا) یاد می‌شود و سرآغاز تعیین حدود نفوذ روس و انگلستان در ایران است[70] اعلامیه مونروی ما در خاورمیانه خواند که باید نمایشی به خود بگیرد تا دوست و دشمن را به طور یکسان قانع کند. منظور لرد کرزن از نمایش، همان سفر به خلیج فارس است تا قدرت نیروی دریایی بریتانیا را به نمایش بگذارد. پس از انتشار اعلامیه لانسدون، کرزن در نامه‌ای کنایه‌آمیز خطاب به هامیلتون (وزیر امور هند در کابینه لندن) نوشت: «این همان چیزی است که من به زبانی که یازده سال قبل در کتابم آمد، درباره آن مجادله می‌کردم... این همان چیزی است که من طی ده‌ها نامه‌ای که من در چهار سال اخیر به شما نوشتم راجع به آن به بحث و جدل با شما پرداختم...»[71]

 

سفر لرد کرزن به خلیج فارس (1903م/1321ه‍ ق)

با به خطر افتادن منافع انگلستان در خلیج فارس، لرد کرزن، نایب‌السلطنه هند را واداشت که خود به خلیج‌فارس بیاید و از نزدیک موقعیت جزایر و بنادر آن را ارزیابی کند و در ملاقات با شیوخ قواسم به دلگرمی آنان بپردازد. در سال 1321ق/1903م، پس از عزل اتابک، چند واقعه مهم روی داد که بنا به خواست لرد کرزن صورت گرفت: 1. نصب پرچم قواسم بر جزایر سه‌گانه[72] و آغاز بحث جزایر سه‌گانه 2. اعزام هاردینگ و جرج چرچیل به عتبات و دیدار با اشخاص بانفوذ 3. اعزام کلنل مک‌ماهان به سیستان[73] 4. سفر لرد کرزن به خلیج‌فارس[74] 5. تأسیس پایگاههای دریایی و نصب پرچم انگلستان در مدخل ورودی خلیج‌فارس (دماغه رأس‌ مسندم).

اگرچه همه این موارد حائز اهمیت بود؛ اما دو واقعه نصب پرچم شیوخ تحت‌الحمایه انگلستان بر جزایر استراتژیک تنگه هرمز و سفر لرد کرزن به دلیل تعیین سیاست انگلستان در خلیج‌فارس از اهمیت بیشتری برخوردار است.

اهداف سفر کرزن طبق گزارش شماره 148، مورخه 17 سپتامبر 1903م/1321ق به قرار ذیل است:

1. بازدید از پایگاه‌ها و تأسیساتی که بریتانیا در سواحل و جزایر خلیج‌فارس مستقر کرده (تجاری و نظامی).

2. دیدار با شیوخی که با بریتانیا قرارداد تحت‌الحمایگی نسبی امضا کرده‌اند.

3. نمایش قدرت تجاری ـ سیاسی بریتانیا، برای به رسمیت شناساندن این قدرت به آنان.[75]

از دید نویسندگان ایرانی هدف او از انجام سفر این بود که: «زهرچشمی از روسها بگیرد تا در پی ایجاد پایگاهی نظامی و اقتصادی در خلیج‌فارس نباشد. هم علاقه انگلیس کبیر را به اعراب مزدور سواحل جنوبی بیان دارد و از ایشان استمالت و تفقدی کند تا امرای عرب بدانند در قبال هر دولتی که باشد ـ خواه ایران، خواه روسیه، از آنان حراست خواهد شد... البته شیوخ عرب هم باید پاس حقوق ولی‌‌نعمت بدارند و به جان ملکه بریتانیا دعا کنند... و در برابر تاج امپراتوری خاضع و خاشع باشند.»[76] نامه‌ای در 12 اکتبر 1903 به هاردینگ ـ سفیرکبیر انگلستان در ایران ـ فرستاده شد تا آن را به دست مقامات ایرانی برساند، در این نامه آمده است: «خطاست اگر سفر نایب‌السلطنه در حکم تهدید به حال کسی شمرده شود، این سفر نتیجه طبیعی علاقه دوستانه‌ای است که ما به امور ایران داریم و نیز مولود روابط موجود میان ما و سلطان مسقط و رؤسای محلی قسمت غربی به خلیج فارس است.»[77] هاردینگ در نامه خود به وزارت امور خارجه ایران منافعی را که کرزن به دنبال کسب آنها بود تأمین‌کننده منافع ایران می‌دانست و در جایی دیگر می‌‌افزاید: «حضرت مستطاب معظم هیچ‌گونه رسالت پولیتیکی در بنادر ایران ندارد و محض احترام اعلی‌حضرت همایونی در دوره مسافرت خود به مشایخ اعرابی که با دولت هندوستان طرف معاهده هستند، به این بنادر تشریف خواهند آورد.»[78]

لرد  کرزن نیز در 17 دسامبر در نامه‌ای به لندن نوشت:

«این مأموریت نه تنها مسائل حیاتی موجود را حل و فصل خواهد ساخت بلکه نایب‌السلطنه را قادر می‌سازد که به موضوعات متعدد مورد علاقه بریتانیا نیز بپردازد و همچنین شخص نایب‌السلطنه همراه با دریادار ویلز و اسکادران نیروی دریایی هند شرقی قادر خواهد بود تا بنادر ساحلی، پایگاه‌ها، مراکز تلگراف، تأسیسات، انبارهای زغال‌سنگ، لنگرگاه‌ها و غیره را بازرسی و ارزیابی کند.»[79]

لرد کرزن با کشتی آرگنوت[80] همراه با دریادار ویلز[81] و ناو فکس[82]، هاردینگ[83] و چهار اژدرافکن و چندین ناو کوچک به سمت مسقط حرکت کرد.[84] کرزن نشان «صلیب اعظم ستارة هند»[85] را به سلطان مسقط اعطا کرد و در کشتی آرگنوت خطاب به سلطان اعلام کرد که اگر گروههایی از عمان داخلی بخواهند باعث ایجاد ناامنی در نواحی تحت نظارت سلطان شوند، در واقع اتباع بریتانیا را متضرر خواهند ساخت. پس بریتانیا در دفع این شورشها همواره از سلطان حمایت خواهد کرد.[86]

کرزن پس از ترک مسقط یک روز تمام به بررسی سواحل شرقی و غربی رأس مسندم و بعد صخره‌های دریایی مدخل ورودی خلیج‌فارس پرداخت. یک ناوگان متشکل از هفت ناوچه کوچک مأمور بررسی دماغه مسندم شدند. در 18 نوامبر از خورهای شبه جزیره مسندم که به عنوان نقطه‌ای استراتژیک در ورودی خلیج فارس و موقعیت قواسم اهمیت داشت بازرسی کرد. کرزن بعد از بررسیهای لازم در این مناطق به سمت شارجه رفت. او در 21 نوامبر به شارجه رسید. در هنگام ورود به شارجه اعلام شد که نایب‌السلطنه قصد دارد با تمامی شیوخ متصالح ملاقات کند و شیوخ باید به عرشه کشتی او بیایند.» آنان نیز در 23 نوامبر خود را به شارجه رساندند. لرد کرزن در این دیدار بیش از هر چیز به اهمیت حضور بریتانیا در خلیج‌فارس برای حفظ امنیت شیوخ پرداخت و گذشته تاریک شیوخ را نمونه‌ای از عواقب احتمالی خروج آنان از جرگة حمایت بریتانیا دانست. او همچنین با مهارت تمام نتیجه دوره یکصد ساله حاکمیت بریتانیا بر خلیج‌فارس را ایجاد امنیت برای شیوخ دانست و خطاب به آنان گفت: «ای آقایان؛ از خلال روابطی که بدین سان به وجود آمده، وظیفة پاسداری و صیانت از این صلح و وداد در منطقه با رضایت خود شما به عهده انگلیس کبیر واگذار شد و علقه‌های سیاسی میان هند و فرد فرد شماها جوانه زد و رشد یافت. در نتیجه این پیوندها بود که بریتانیا، بزرگ این دریا و نگهبان رسمی شما شناخته شده است. آن‌چنان که اکنون هیچ یک از شما با هیچ دولتی به جز بریتانیا رابطه‌ای ندارید... و اکنون که آسایش و آرامش بر این صفحات سایه گسترده و به هیچ‌روی خیال نداریم که حاصل یک قرن کوشش و تلاشی که نتیجه‌ای چنین پرشکوه و پیروز داشته است، به رایگان از دست بدهیم. هیچ کس نباید این انتظار عبث را از ما داشته باشد که بی‌غرض‌ترین صفحة تاریخ را که با این زحمات و فداکاریها نوشته شده است با دست خود بشوییم و نابود گردانیم... ای آقایان! اینها روابطی هستند که میان امپراتوری بریتانیا و فرد فرد شما برقرار است. سرور تاجدار ما، حکمران بزرگ این امپراتوری، در نقطه‌ای چنان دور از سرزمین شما زندگی می‌کند که کسی از شما تاکنون صورت او را به چشم ندیده است و در آینده هم هرگز نخواهد دید، اما اوامر و دستورهای او در سراسر این سرزمینهای پهناور که مستملکات او هستند، توسط عمال و کارگزاران حکومتی او اجرا می‌شوند. من امروز به عنوان نمایندة او در قلمرو هندوستان تأمین رفاه شما را به عهده دارم و از این بابت پیش امپراتور مسئول می‌باشم...»[87]

در واقع، کرزن می‌خواست قواسم در سیاست جدید انگلستان نقش مهمی را ایفا کنند. حمایت او از حق حاکمیت شیخ شارجه بر حمیریه و فجیره و ممانعت از استقلال‌طلبی آنها از طرفی نشان از سیاست تسلط قواسم بر رأس مسندم و تنگه هرمز را داشت و از سوی دیگر باعث شد که شیخ صقر بن سلطان شیخ قاسمی نسبت به پیوند دوستی با انگلستان اطمینان پیدا کند. دوستی که از آغاز قرن نوزدهم به تیرگی گراییده بود. از طرف دیگر حکومت هند چندی پیش جزایر سه‌گانه را متعلق به قواسم دانسته و این خود باعث اهمیت بیشتر قواسم و لزوم تقویت آنان از سوی انگلستان می‌شد.

بحث مالکیت رأس‌الجبال، مشرف به تنگه هرمز، به دلیل موقعیت ویژه آن در دهانه خلیج‌فارس، از مسائلی بود که لرد کرزن به آن پرداخت. انگلستان از سال 1819 این ناحیه را متعلق به متحد خود ـ سعیدبن سلطان و سلطان مسقط ـ می‌دانست اما در 1903م/1321ق عمان قدرت چندانی نداشت و گرفتار مسائل داخلی خود بود. مسئله رأس‌الجبار همچنان مشکلی مهم میان سلطان مسقط و قواسم بود. او به منظور اعلام سیاست جدید انگلستان در قبال سواحل متصالح، یعنی تقویت قواسم در مقابل ابوظبی، اعلام کرد:

شما می‌دانید که مناطق شمالیا[88] یعنی محدوده سواحلی که به باطنه معروف است و در پشت شبه جزیره عمان [رأس مسندم] قرار دارد تحت نظارت شیخ قواسم است ولی نظارت آنها بر این منطقه مدتی است که مورد شناسایی واقع نمی‌شود. این مسئله باید بدون اینکه منجر به تنش شود، خاتمه یابد.[89]

او با درک اهمیت حفظ ارتباط با قواسم و لزوم قدرت‌یابی آنان در مقابل زیاده‌خواهیهای ابوظبی، شدیداً با استقلال‌طلبی شیوخ عجمان، ام‌القوین و جزیره الحمرا مخالفت کرد. در هنگام بازدید وی از سواحل حیمریه، صیب بن عبدالرحمن، شیخ حمیریه، از او خواست استقلال مناطق تحت‌نظارت قبیله‌اش را از طرف حکومت هند انگلستان، به طور رسمی شناسایی کند. ولی کرزن ناتوانی شارجه در حمایت از آنان را در مقابل دشمن بی‌اساس دانست و شکایات آنان را نپذیرفت.

پس از اجتماع شارجه، لرد کرزن در 22 نوامبر وارد بندرعباس شد. سالار معظم به نیابت از حکومت مرکزی از او استقبال کرد. قرار بود علاءالدوله ـ حاکم فارس ـ با او ملاقات کند. لرد کرزن در جمع تجار انگلیسی و هندی بندرعباس گفت: «این بریتانیا بود که راه تجارت هند و ایران را هموار نمود و این سیستم وسیع تجاری را برقرار کرد. اگرچه شهرت بندرعباس مربوط به گذشته‌های دور است اما زمانی که انگلستان پا به عرصه نهاد بندرعباس موقعیت کنونی‌اش را کسب کرد.»[90]

و حتی رونق تجارت در خراسان و افغانستان و آسیای مرکزی با خلیج‌فارس یا خلیج‌فارس با نواحی مرکزی ایران را مدیون وجود کالاهای انگلیسی دانست.[91] کرزن در هنگام حضور در شارجه، بندرعباس، قشم و لنگه در فرصتهای مختلف از جزایر تنگه هرمز نیز دیدن کرد و با دریادار خود راجع به برقراری سیستم دفاعی این مناطق به گفتگو پرداخت. پس از بندرعباس، همراه با هاردینگ قشم را دور زد و در تنگه هنگام توقف کرد. پس از اندکی مشورت با همراهان، تصمیم به برقراری دوباره مرکز تلگراف در جزیره هنگام و فتح این جزیره گرفت. سپس از باسعیدو در قشم دیدن کرد. آن‌گاه به لنگه رفت و به ملاقات با تجار انگلیسی و هندی پرداخت و سخنانی نیز خطاب به روسها بیان کرد. پس از لنگه به دیدار شیخ بحرین رفت و در این دیدار سعی کرد تا انگلستان را تنها دوست شیخ و حامی همیشگی او بداند. در کویت نیز همین سیاست دنبال شد و او به حمایت صریح خود از کویت در مقابل تهدیدات عثمانی پرداخت. پس از دیدار دو روزه از کویت قصد داشت تا با شیخ خزعل نیز به عنوان شیخ مستقل خوزستان ملاقات کند که او حاضر به چنین کاری نشد. کرزن همراه با فرمانده ناوگان خود با کشتی اسفینکس از خور ابوموسی که موقعیت مناسبی برای پایانه خط‌آهن آلمان به خلیج فارس داشت بازدید کرد.[92] سپس به بررسی وضعیت و موقعیت خورالعرب و سواحل عثمانی در ام‌القصر پرداخت. آن‌گاه از آنجا تا سواحل ایران در بوشهر را نیز بررسی کرد و طی نامه‌هایی به تهران خواستار ملاقات رسمی با مقامات ایرانی در بوشهر شد که این درخواستها به جایی نرسید و او با ناراحتی بوشهر را ترک کرد و راهی هند شد.[93]

لرد کرزن پس از اتمام گردش در خلیج‌فارس اعلام کرد: «در اینجا من گردش سراسر سواحل را به پایان رسانده و خاطرنشان می‌کنم که دولت ایران در حال حاضر بیش از هر موقع دیگر از زمان شاه‌عباس در کرانه‌های شمالی حکومت قدرتمندانه و نظارت بلامعارضی دارد... امارت‌نشینهای عربی هم استقلال تام یا فقط نسبی دارند. ولی در میان این همه عوامل، بریتانیا شاهین ترازو را در دست دارد.»[94] او پیش از این در کتاب ایران و مسئله ایران که پیش از انتصاب او به نیابت سلطنت هند نوشته بود، شرط برتری انگلستان را چنین توصیف کرده بود: «نیروی بحری بریتانیا در دریای مدیترانه و اقتدار غیرقابل انکارش در خلیج‌فارس شرط احراز این برتری است. تقویت بریتانیا از نظر تجاری در سراسر کرانه شمالی خلیج‌فارس از گواتر تا محمره و در شهرهای داخلی تا حدود اصفهان عامل ثانوی این تخمین به شمار می‌رود. اما قوی‌تر از هر دو موجب مزبور، وجود احساساتی است که در نواحی جنوب نسبت به کشور ما مشهود است.»[95] با وجود این برای اینکه انگلستان را خیرخواه مردم مناطق جنوبی ایران نشان دهد می‌گوید: «بریتانیا حتی به یک وجب از خاک ایران چشم طمع ندارد. فرمانهای هشتم و نهم احکام عشرة (تورات) هیچ‌وقت از جانب ما در خطر نقض نخواهد بود.»[96]

 

نتیجه

رقابتهای سیاسی کشورهای اروپایی در دهه‌های پایانی قرن نوزدهم با هدف تسلط بر کانونهای تجاری، به خصوص هندوستان، موجب شد تا اهمیت خلیج فارس به عنوان دروازه هند افزایش یابد. انگلستان که موقعیت خود را در خطر می‌دید، به طرق مختلف می‌کوشید تا این خطرات را رفع نماید. سفر لرد کرزن به خلیج فارس و سخنرانی‌اش در اجتماع شیوخ در شارجه نقطه اقدامات انگلستان در مقابله با این تهدیدات دول بزرگ بود. اگرچه در این مقطع اقدامات دیگری نیز از سوی این کشور صورت گرفت؛ اما آنچه که در ظاهر امر نمود بیشتری یافت، سفر لرد کرزن بود. لرد کرزن از همان زمانی که به ایران و آسیای میانه سفر کرد، تنها روسیه تزاری را تهدیدی برای منافع انگلستان دانست و به همین دلیل از سال 1895 که به نیابت سلطنت مستعمرات انگلستان در هند و خلیج فارس منصوب شد به بررسی اقدامات روسیه در ایران، خلیج فارس و آسیای مرکزی پرداخت. از آغاز سال 1901 بارها بر لزوم انجام سفر هدفمند و نمایش قدرت انگلستان تأکید داشت، اما مقامات لندن و وزارت هند با دیدگاه او چندان موافق نبودند. با انتصاب لانسدون، سیاست دولت مرکزی انگلستان به کمک کرزن آمد و از این پس اقدامات مهمی در زمینه مقابله با دول رقیب به انجام رسید. این اقدامات در مناطق مختلف خلیج‌فارس به اجرا درآمد. کمک به شیخ کویت در مقابل دشمنان، تجهیز آل سعود در کویت و همراهی با آنان در فتح ریاض و دیگر مناطق نجد که از 1903 عملی شد، تقویت روابط با دیگر شیوخ عمان متصالح و به خصوص توجه ویژه به قواسم که پس از 1820 در مقابل شیوخ بنی یاس ابوظبی (که متهم به مذاکره با ایران و فرانسه بود) و دبی قدرت چندانی نداشتند. ارسال نیروهایی همراه به مک ماهون برای تقویت نفوذ خود در سیستان، مذاکره با برخی سرشناسان در بغداد و نجف و مهم‌تر از همه تحریک قواسم به ادعای مالکیت جزایر ایرانی تنگه هرمز و تأسیس پایگاه‌هایی در این تنگه، بخشی از اقدامات این کشور بود. از دیدگاه نایب‌السلطنه این سفر مهم‌ترین بخش از اقدامات لازمی بود که نتایج مهمی را به همراه داشت. همین موضع‌گیریهای تند زمینه انعقاد معاهده 1907 با روسیه را فراهم کرد که البته از دیدگاه لرد کرزن روسها برنده این قرارداد بودند. با وجود این حوادث بعدی به لرد کرزن نشان داد که سیاستهای او در هند و خلیج فارس نقشی مهم در ادامه حضور این کشور در منطقه داشته است.

 

منابع

1. تطور قطرالسیاسی من نشاءت الاماره الی استقلال الدوله، جمعی از نویسندگان، الدوحه، 2005.

2. العابد، صالح محمد، دور القواسم فی خلیج الفارسی، 1747ـ1820، مطبعه الالعانی، بغداد، 1986.

3. قاسم، جمال زکریا، تاریخ الخلیج الفارسی الحدیث و المعاصر، ج 2، قاهره، دارالحضاره القومی و والثقافه، 1998.

4. جناب، محمدعلی، خلیج فارس، نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، بی‌تا.

5. کاظم‌زاده، فیروز، روابط روس و انگلستان در ایران، 1864ـ1914، ترجمه منوچهر امیری، تهران، جیبی، 1354.

6. گرگانی، م. منشور، سیاست انگلستان در خلیج فارس و جزایر بحرین (نفت و مروارید)، تهران، چاپخانه مظاهری، 1325.

7. رایت، دنیس، ایرانیان در میان انگلیسیها، تهران، نشر نو، 1364.

8. سفرنامه فرنگستان، سفرنامه اول مظفرالدین شاه، تهران، چاپ دوم، 1363.

9. سیستانی، محمود افشار، سیاست اروپا در ایران، ترجمه سیدضیاءالدین دهشیری، تهران، نشر موقوفات افشاریزدی، 1358.

10. فرامرزی، احمد، راه‌آهن اروپا و خلیج فارس، تهران، داورپناه، 1346.

11. کرزن، لرد، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامرضا وحید مازندرانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350.

12. لرد کرزن در خلیج فارس، بر پایه اسناد وزارت امور خارجه واحد نشر اسناد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل، 1370.

13. محمود، محمود، دگرگونی نظام بین‌الملل، تسلط جهانی اروپا، ارزشهای اروپایی 1895ـ1328.

14. مستقیمی، بهرام، دگرگونی نظام بین‌الملل، تسلط جهانی اروپا، ارزشهای اروپایی 1895ـ1914، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل، 1373.

15. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی، تهران، سیمرغ، 1355.

16. نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان، از مشروطیت تا پایان قاجاریه، ج 3، تهران، هما، چاپ اول، 1375.

17. وادالا، رامی، خلیج فارس در عصر استعمار، ترجمه محمد شفیع جوادی، تهران، کتاب سحاب، 1364.

18. ویلسون، آرنولد، خلیج فارس، ترجمه محمد سعیدی، علمی و فرهنگی، 1366.

19. هاولی دونالد، دریای پارس و سرزمین‌های متصالح، ترجمه حسن زنگنه، بوشهر: بوشهرشناسی، 1377.

20. Amirahamdi, Hoshang, Small Island, Big Policies (The Tohnb's and Abumusa in the Persian gulf st),. NewYork, Martins Press, 1996.

21. Bombay Government Selection, From The Records of The Bombay Government, Historical and Other Information With The Province of Oman, Muscat And Other Places in Persian Gulf, Bombay Edition;' Vol. XXIV. Bombay, 1856.

22. Bavand, Davoud, H., The Historical, Political and Legal Bases of Irans Soverignty over the Islands of Tonb and Abu Musa, NewYork, Internet Cocepts Incorporated, 1994.

23. Busch, K. Britain and The Persian Gulf, 1894-1914, Berkeley University of California Press, 1967.

24. Constable, Captain C.G., and Stiffe, Lieutenant A.W., The Persian Gulf Pilot, Inclouding The Gulf of Oman, London: Hidrographic Admirality. 1864.

25. India Office Recobds, [I.O], Annual Administration Reports of the Persian gulf Residency and Muscat Political Agancy. Calcutta): Province of Fars.

26. J. G. L orimer, Gazetteer of the Persian gulf, Oman and central Arabia Vol. l,p.art IA Historical, Calcutta, 1908-1915, Republished by grey International West Mead, England, 1970.

27. John Mc Cluer, An Account of Navigation between India and Persian Gulf, London, 1986.

28. Kelly. J.B. Great Britain and the Persian gulf, 1795-1880, oxford university press. 1968.

29. Kinner. John Macdonald, A Geographical Memoir of Persian gulf Emirate, London, unknown publisher, 1813.

30. Kumar, Parinder, India and the Persian gulf 1858-1907, London Asia Publishing House, 1966.

31. Mirfendereski, "The Tamb Islands Controversy, 1887-1971, A Cace Study in Claims to Territory in International Law, Tufts University of Massachusetts, 1985.

32. Mojtahed Zadeh, pirouz, The Changing World Order and the Geographical Regions of Caspian-Centeral Asia and the Persian gulf, London, Urosevic Foundation, 1992.

33. Mohammad Morcy Abdollah, The United Arab.

34. P. L. Toye, The Lower Gulf Islands: Abu Musa and the Tonbs, London, Archive Edition, 1993, Vol. l and 2.

35. Saldanha. J. a: Precise of the Persian gulf, Vol., IV, 1870-1904, Archive edition, London, 1986.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

 

 

1. کاظم‌زاده، فیروز، روابط روس و انگلستان در ایران، پژوهشی درباره امپریالیسم، ترجمه منوچهر امیری، تهران، فرانکلین، 365، 1354ـ 380.

2. سیستانی، محمودافشار، سیاست اروپا در ایران، ترجمه سیدضیاءالدین دهشیری، تهران، نشر موقوفات افشاریزدی، 1358، صص 288ـ289؛ حقیقت، عبدالرفیع، روابط خارجی ایران از کهن‌ترین زمان تاریخی تا عصر حاضر، پژوهش و نگارش از عبدالرفیع حقیقت، تهران، نشر کومش، چ 1381، ص 446.

3. محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلستان در قرن نوزدهم، ج 1، تهران، اقبال، 1328ـ33، ص 51.

4. در این باره نک:

Amirahmadi, Hoshang Small Island, Big Policis. The Thonb's and Abumusa in the Persiangulf,st. Martins Press. NewYork, 1996.

5. هاولی، دونالد، دریای پارس و سرزمینهای متصالح، ترجمه حسن زنگنه، بوشهر: بوشهرشناسی 1377، صص 198ـ205.

6. همان، ص 205.

7. گوگیر، عرب‌شناس و سفیر پیشین فرانسه در تونس به عنوان تاجر در مسقط ساکن شد. او طی دوره اقامت خود در این شهر سرسختانه در مقابل توطئه‌های کارگزاران انگلیسی ایستاد و در این راه از سوی سیاستمداران با نفوذ حزب استعمارطلب پاریس و روزنامه‌های فرانسه حمایت می‌شد.

Mohammad Morcy Abdollah, op.cit, p. 28.

8. جناب، محمدعلی، خلیج فارس، نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، بی‌تا، ص 167.

9. همان، ص 148.

10. همان، ص 163.

11. Shapuy.

12. Tramuye.

13. دریای پارس و سرزمینهای متصالح، ص 206.

14. فرستاده ویژه لرد کرزن که برای بررسی جغرافیایی و تاریخی سواحل و قبایل ساکن در سواحل خلیج فارس به این منطقه آمد و تا سال 1906 گزارشهای مفصلی راجع به این منطقه به وزارت امور خارجه انگلستان ارائه داد. این گزارشها به صورت مجموعه‌ای دو جلدی تا عصر حاضر به عنوان یک منبع مهم تاریخی، جغرافیایی و مردم‌شناسی مورد استفاده محققین حوزه خلیج فارس است.

15. J.G, Gazetteer of the Persian gulf, Oman and Central Arabia, Vol. l, P. art IA Historical Calcutta, 1908-1915, Republished by grey International West Mead, England, 1970, p. 732.

16. Ross این تضمین‌نامه سه ماده‌ای شیوخ را از برقراری روابط سیاسی با دول دیگر، اعطای زمین یا انعقاد قرارداد با آنان منع نمود.

17. Lorimer, op. cit, pp. 730-739.

18. Ibid, pp. 320.738.

19. خلیج فارس، نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، ص 63.

20. Morcy Abdollah, Op.cit, pp. 96-99. Saldanha, Op. cit, precise of Affairs of Persian gulf and Iran, pp. 57-58.

21. منطقه‌ای مرزی میان عربستان سعودی، عمان و ابوظبی که سالها مهم‌ترین مسئله مرزی میان این شیخ‌نشینها را ایجاد کرده بود. هم‌اکنون بخش مهمی از آن در اختیار شیخ ابوظبی است.

22. کاکس، نماینده سیاسی انگلستان در خلیج فارس که تا آغاز جنگ جهانی اول این مسئولیت را بر عهده داشت و سیاست راهبردی او باعث شد آن گونه که کرزن انتظار داشت، خلیج فارس را به دریاچه انگلیسی تبدیل کند. درباره اقدامات او در مقابل مداخلات روس و بریتانیا در مناطق داخلی ایران و خلیج فارس نگاه کنید به منابع زیر:

میراحمدی، مریم، پژوهشی در تاریخ معاصر، ایران (برخورد شرق و غرب در ایران 1900ـ1950)، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1368، صص 65ـ77.

اوکانر، فردریک، خاطرات فردریک اوکانر، کنسول بریتانیا در فارس، ترجمه حسن زنگنه، چاپ اول، نشر شیرازه، 1376، ص 119.

مایر، نیدراسکارفن، زیر آفتاب سوزان ایران، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، نشر تاریخ ایران، 1363، ص 278.

لمبتون، آن. ک. س. ایران در عصر قاجار، ترجمه سیمین دانشور، تهران، جاودان خرد، چاپ اول، 1381، ص 359.

رایس، دنیس، ایرانیان در میان انگلیسیها، تهران، نشر نو، 1364.

شمیم، علی،‌اصغر، ایران در عصر سلطنت قاجار، تهران، انتشارات مدبر، 1378، ص 9.

Kumar, Parinder, India and the Persian gulf 1858-1907, London, Asia Publishing House, 1966.

23. یکی از قبایل ساکن در عمان متصالح و از ارکان اصلی بازوی نظامی قواسم، که مهم‌ترین بخش نیروی زمینی قواسم در مقابله با تهدیدات بنی یاس و عمان بودند.

24. Mohammad morcy Abdollah, op. cit, pp. 28,89.

25. Ibid, pp. 99-100.

26. فرامرزی، احمد، راه‌آهن اروپا و خلیج فارس، تهران، داورپناه، 1346، ص 54.

27. صدراعظم سابق آلمان ـ شاهزاده بولو ـ در سال 1902 گفته بود که «آلمان در مشرق زمین هیچ‌گونه سیاست فعالی اجرا نمی‌کند» و در جای دیگر اعلام کرد که طرح راه‌آهن هامبورگ بغداد ـ خلیج فارس، بر روی نفوذ و روحیه اقدامات آلمان در میان مدیترانه و خلیج فارس و کرانه‌های رودهای تاریخی دجله و فرات زمینه‌هایی می‌‌گشاید.» آندره شرآدم Andere sher Adamse در کتاب طرح پان‌ژرمنیست میگوید: «اگر نقشه هامبورگ ـ خلیج فارس اجرا می‌شد، به دولت برلن و آلمان یک قدرت اقتصادی فوق‌العاده می‌داد که تاکنون در جهان دیده نشده است.» (خلیج فارس، نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، ص 55). این طرح در سال 1898م/1316ق، جنبه عملی به خود گرفت.Lorimer, Op.cit, pp. 310-311 در سال 1900 کنسول آلمان در استانبول ـ اشتم ریخ Herr stemrich هیأتی به کویت فرستاد و زمینی را که پایانه خط راه‌آهن به آن ختم می‌شد از امیر خریداری کرد. مهم‌ترین عکس‌العمل انگلستان این بود که در سال 1899م/1317ق کویت را تحت‌الحمایه خود ساخت. ممانعت از اجرای طرح خط‌آهن از سوی شیخ یکی از شروط معاهده تحت‌الحمایگی بود. در نتیجه قرارداد 1899م امیر کویت با انگلستان مانع پیشبرد این کار شد.

28. وادالا، رامی، خلیج فارس در عصر استعمار، ترجمه محمدشفیع جوادی، تهران، کتاب سحاب، 1364، ص 56.

29. Saldanha, Op.cit, precise of Koweit affairs, pp. 104-116.

30. پطرکبیر در وصیت‌نامه خود گفته است: «در کارشکنی مربوط به امور ایران تسریع نمایید، به خلیج فارس راه یابید، تجارت قدیمی حوزة شرق نزدیک و مدیترانه را احیا کنید و به سوی هند که انبار گنجهای جهان است پیش برانید.» البته بسیاری از مورخان این وصیت‌نامه را دروغین می‌دانند.

31.. Saldanha, Op.cit, Precise correspoundens, pp. 93-92.

32. خلیج‌فارس در عصر استعمار، صص 54ـ53.

33. Mohammad morcy Abdollah, op.cit, pp. 28-29.

34. Ibid, p. 29.

35. خلیج فارس، نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، ص 129.

36. راجع به این موضوع نک: کرزن، لرد، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامرضا وحیدمازندرانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350.

37. Saldanha, op.cit, p. 53.

38. روابط روس و بریتانیا در ایران، صص 398ـ392.

39. Korniloff.

40. خلیج فارس، نفوذ بیگانگان ...، ص 129.

41. روابط روس و انگلستان در ایران، ص 422.

42. Boyarine.

43. خلیج فارس، نفوذ بیگانگان...، صص 41ـ40.

44. در این باره نگاه کنید به:

Toye, The Lower Gulf Islands: Abu Musa and the Tonbs, London, Archive Edition, 1993, Vol. l and 2.

 45. Saldanha, Op. cit, Vol. 8, Precise of negd affairs, pp. 56-59. Kelly, op. cit, pp. 656-661.

46. لاوارنس از سوی نماینده سیاسی انگلستان به ابوظبی اعزام شد تا از نزدیک به بررسی اوضاع بپردازد، مذاکرات دو طرف مخفیانه صورت گرفت و بعدها که انگلستان از حقیقت موضوع باخبر شد، ابوظبی اعلام کرد که این سفر به منظور رسیدگی به مسائل اتباع شیخ در ایران صورت گرفته است.

47. درباره اهمیت لنگه در نیمه دوم قرن نوزدهم نک: کامله بنت الشیخ عبدالله بن علی القاسمی، تاریخ لنجه، مجد الثانی، ط 20، دبی، مکتبه‌الدبی للتوزیع، 1993. همچنین: Lorimer, Op.cit, Vol. Bll, pp. 1097-8.

48. Melpomene.

49. Saldanha, Op. cit, Vol. 8, Precise of correspoundens, p. 19.

50. Ibid, pp. 2063-5.

با وجود این تعداد زیادی از تجار، شهر را به قصد دُبی ترک کردند. به خصوص پس از استقرار گمرک در بندر در سال 1902 دُبی جانشین لنگه شد و تجار مروارید در آنجا اقامت گزیدند. دُبی از این پس راه پیشرفت را پیمود.

51. Simais.

52. سفرنامه انگلستان، سفرنامه اول مظفرالدین شاه، تهران، چاپ دوم، 1363، ص 123.

53. همان، ص 128.

54. همان، ص 146.

55. همان، صص 153ـ152.

56. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلستان در قرن نوزدهم، جلد 4 و 5، ص 38.

57. در این باره نک: تطور قصرالسیاسی من نشاءت الاماره الی استقلال الدوله، جمعی از نویسندگان، الدوحه، 2005، صص 200ـ119.

58. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلستان در قرن نوزدهم، جلد 4 و 7، صص 90ـ89.

59. ایران و قضیه ایران، ص 553.

60. راجع به اوج‌گیری رقابت‌های دوطرف طی این دوره، نک: روابط روس و انگلستان در ایران، صص 419ـ403.

61. ایران و قضیه ایران، ص 712.

62. همان، مقدمه کتاب.

63. همان، ص 716.

64. Saldanha, Op.cit, Vol. 8, Precise of corespoundens, pp. 92-93.

65. خلیج فارس، نفوذ روس و انگلستان در ایران، ص 173.

66. تاریخ روابط خارجی ایران، ص 273.

67. Wiles.

68. Lorimer, Op. cit, pp. 374-5.

در سال 1901 و 1902 طرح فتح مجدد باسعیدو در لندن مطرح شد. پس از بررسیهای متعدد قرار شد یکی دو روستای اطراف پادگان قدیمی که پیش‌تر آنها را خارج از محدوده پادگان به حساب می‌آوردند تسخیر شود و این محل به یک بندر آزاد تجاری یا پادگان نیروی دریایی تبدیل شود. همچنین مقرر گردید که از ورود اتباع غیرانگلیسی به باسعیدو جلوگیری شود. ولی همین جلوگیری باعث هجوم تجار به این محل شد و در نتیجه طرح باسعیدو لغو شد. (خلیج فارس، نفوذ بیگانگان...، ص 175.)

69. Amir Ahmadi, op. cit, pp. 89-90.

70. روابط فارسی ایران از کهن‌ترین زمان...، ص 446.

71. ایران و قضیه ایران، ص 553.

72. لرد کرزن که طرح فتح جزایر ایرانی را تهیه نمود، در کتاب ایران و قضیه ایران، پس از شرح موقعیت لنگه، جزایر لنگه را با عنوان «جزایر اطراف لنگه» تابع این بندر می‌داند و ادامه می‌دهد که شیخ قاسمی به نیابت از حکومت مرکزی بر آنها نظارت دارد. از همان ابتدای سال 1900 دستور فتح جزایر به مقامات رسمی هند ارسال شد و شایعه اعزام هیأت روسی برای اجاره یک جزیره در جنوب ایران باعث شدت عمل انگلیسیها شد. وزیر امور خارجه انگلستان دستور برافراشتن پرچم این کشور در هر جزیره‌ای را که مناسب تأسیس پایگاه نیروی دریایی باشد صادر نمود. طبق دستور، باید از ایجاد ارتباط میان شیوخ و مقامات ایرانی و روسی جلوگیری شود. دولت ایران در سالهای 1902ـ1901 در قشم و کیش ایستگاه بازرسی گمرک تأسیس نمود. قرار بود در جزایر هنگام، شعیب، ابوموسی و تنب بزرگ نیز ایستگاههای دیگری تأسیس شود. اهالی خرمشهر و بوشهر به استقبال مأموران گمرک رفتند. این حرکت ایرانیان زنگ خطری دیگر برای انگلستان بود. گمرک ایران در این زمان شش فروند کشتی مجهز داشت. کمبل به هند پیشنهاد داد که جزیره ابوموسی به نام شارجه فتح شود و در توجیه این کار چند نامه جعلی رد و بدل شده میان لنگه و شارجه و همچنین عدم اعلام رسمی ایران نسبت به حاکمیت بر جزایر را مدنظر قرار داد. یکی از این نامه‌ها مربوط به 1868م/1285ق می‌باشد که از نظر نماینده سیاسی انگلستان، وزارت هند بریتانیا در بوشهر ارزش جواب دادن هم نداشت. در نوامبر 1900 طی نامه‌ای به وزارت امور خارجه نوشت: «در اوایل امسال گزارشی مبنی بر اقدام روسها در پیاده‌سازی نیرو در بندرعباس واصل گردید. پیرو نامه 13 فوریه 1899م/1317ق اینجانب به حضرتعالی در 14 فوریه اختیار داده شد... در صورت ملاحظه شرایط خاص پرچم انگلستان هرمز، هنگام، قشم یا هر جزیره دیگری که بنا بر مصلحت مقامات بحیه مناسب پایگاه دریایی باشد اقدام فرمایید.

India Office to Forign Office, dated 1st November, 190, enclosure no. 2 F.O. 60/733.

وزارت امور خارجه در پاسخ، جزایر واقع در تنگه هرمز را جزء مناطق مورد تهدید و در نتیجه مناسب برای برافراشتن پرچم انگلستان دانست.

Georje Hamilton to the Governor-General of India in Council, secret no. 30, dated 23rd November 1900 F.O. 416/733.

در اوایل سال 1902 مقرر شد جزایر استراتژیک تنگه هرمز و حوالی آن فتح شود. در نتیجه در سال 1903/1321ق با این ادعا که جزایر تنب و ابوموسی رسماً از سوی ایران اشغال نشده‌اند، ناوگان دریایی انگلستان آنها را تحت نظارت خود قرار داد. در آوریل همان سال، شارجه «به عنوان نشانه‌ای از مالکیت» پرچم خود را بر جزایر تنب ابوموسی برافراشت.

Bavand, Davoud, H,. The Historical, Political and Legal Bases of Irans Soverignty over the Islands of Tonb and Abu Musa, New York, Internet Cocepts Incorporated, 1994, pp. 64-66.

73. کلنل سرهنری مک ماهان همراه با 1500 نیرو تا سال 1906 دست به یک سری اقداماتی زد که در نظر لرد کرزن برای پاکسازی مدخل ورودی هند و حمایت از رهبران بلوچ الزامی بود. در همین حال طی سالهای 1895 تا پایان عصر لرد کرزن در هند (1905) مرز ایران و هند تعیین گردید. (تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلستان در قرن نوزدهم، جلد 4 و 7، صص 95ـ91).

74. تا پایان حضور بریتانیا در سال 1971، تنها دو نایب‌السلطنه انگلیسی هند از خلیج فارس دیدن کردند، یکی لرد کرزن و دیگری لرد هاردینگ که در سال 1915، 1333ق، یعنی با آغاز جنگ جهانی اول در خاورمیانه به بصره رفت.

75. Saldanha, Op. cit, Percise of correspoundens, p. 52.

76. نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان، از مشروطیت تا پایان قاجاریه، ج 3، تهران، هما، چاپ اول، 1375، صص 46ـ45.

77. خلیج فارس، نفوذ بیگانگان...، ص 163.

78. لرد کرزن در خلیج فارس، بر پایه اسناد وزارت امور خارجه واحد نشر اسناد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل، 1370، ص 24. Saldanha, Op.cit. p. 50.

79. Ibid.

80. آرگنوت Argonaut یا آرگوناتا نام کشتی افسانه‌ای است که طبق افسانه‌های یونانی به دست آرگون ساخته شد تا فردی به نام پیوس از طرف پادشاهی از سرزمین یونان در جستجوی پشم طلایی یا نماد فرمانروایی بر دریاها، به سفری دور و دراز برود. رزمناو آرگنوت بزرگ‌ترین کشتی‌ای بود که تا قبل از جنگ جهانی از خلیج فارس دیدن کرده بود.

81. H. n.ss. Hyachinth.

82. H. m.ss.fox.

83. R. Im. Harding.

84. Saldanha, Op. cit, Vol. III, Precise of Maskat Affairs, p. 51.

85. Insignia G. C. I. E.

86. Saldanha, Op. cit, p. 51.

87. متن کامل این سخنرانی در پیوست کتاب لویمر:

Gazetteer of the Persian gulf, Oman and central Arabia, Vol. l, p. art IA

و همچنین در پیوست کتاب دریای پارس و سرزمینهای متصالح، از دونالد هاولی آمده است.

88. شمالیا عنوانی است که قبایل عمان به طور سنتی برای شناسایی بخشی از مناطق شرقی رأس مسندم واقع در سواحل دریای عمان عنوان می‌کردند و هم‌اکنون جزئی از امارات متحده عربی است.

89. Lorimer, Op. cit, part. B. II, P. 2639.

90. Saldanha, Op. cit, Precise of Msskat Affairs, Vol. III, P. 50.

91. Ibid, p. 51.

92. Ibid, Vol. V, Precise of koweit affairs, pp. 80-92.

93. Ibid, Precise of Muskat Affairs, Vol. III, P. 53.

94. Ibid, p. 54.

95. ایران و قضیه ایران، ص 737.

96. 1) از شنیدن غیبت و بدگویی به همسایگان احتراز کنید. 2) به اموال همسایه با نظر طمع نگاه نکنید،( ایران و قضیه ایران، ص 737)


برگرفته از کتاب مجموعه سخنرانی، مقالات و میزگرد همایش ایران و استعمار انگلیس منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی