02 تیر 1393
تحصیل در ایران؛ از خانههای دانش تا اکابر
در بررسی رویدادهای فرهنگی در تاریخ معاصر ایران مجلس شورای ملی که ثمره پربار انقلاب مشروطیت ایران بود، برای نخستین بار در نهم آبان 1290، قانونی به نام «تعلیمات اجباری» را به تصویب رساند. پیرو این قانون، در سال 1294، دولت بر طبق اصلی که در متمم قانون اساسی مشروطه مطرح و تصویب شده بود، وظیفه نظارت بر مساله مهم آموزش و پرورش را بر عهده گرفت. از این سال به بعد سازمانهای آموزش مرتبط با آموزش و پرورش مانند کودکستان، دبستان، دبیرستان، موسسات عالی و دانشگاهها را در بر میگرفت و به این ترتیب نظام آموزشی ایران متمرکز، منسجم و منظم شد. تا پیش از انقلاب مشروطیت در ایران (1285) که نظام آموزش و پرورش در ایران رسمی و قانونی شد و شکل نو پیدا کرد، یادگیری و آموختن و پرورش کودکان و نوجوانان در مکتبخانههای سنتی جریان داشت. آموزگاران این نهادها که دولت تقریبا هیچ نظارتی بر آن نداشت، از سوی طلاب و مراکز دینی که به واسطه سواد قرآنی و فقهی باسواد شده بودند، صورت میگرفت و مواد درسی غیرمدون آن نیز شامل خواندن و نوشتن، حسابکردن، قرآن، خط و صرف و نحو عربی بود. در کنار این مکتبخانهها مدارس غربی نیز وجود داشت تا زمانی که در سال 1225 «دارالفنون» پایهگذاری شد و این گونه آموختن و فراگیری دانش در ایران از دشواریهای نشستن روی زمین نمناک مکتبخانهها رها و به پشت نیمکتهای چوبی، زیر ترکه آموزگار انتقال پیدا کرد؛ ترکهای که گل بود و همگان باید آن را نوش جان میکردند تا شیرینی و لذت آموختن برایشان صدچندان گردد.
خانههای دانش
پایهگذاری مدارس اروپایی یا بهتر بگوییم به شیوه اروپایی در ایران از دوران محمدشاه قاجار آغاز شد. در این سالها دو مدرسه به عنوان نخستین مدارس به شیوه نوین و به پیروی از مدارس آمریکا و اروپا بویژه انگلستان، فرانسه، آلمان و اتریش از سوی کشیشهای آمریکایی و فرانسوی ساخته شد و به این ترتیب راه ورود دانش نوین اروپایی و گسترش آن به ایران باز شد و هر روز بیشتر گسترش یافت. نخستین مدرسه را یک کشیش آمریکایی به نام پرکینز (Perkins) در شهر ارومیه کنونی در آغاز سال 1254 هجری قمری بنیان نهاد. در این آموزشگاه علاوه بر دانشهای آن روز، قالیبافی و آهنگری (صنعت فولاد) نیز به کودکان آموزش داده میشد.
دومین مدرسه را اوژن بوره (Ugen Bureh)، کشیش فرانسوی در روزهای آغازین سال 1839 میلادی (1255 هجری قمری) در تبریز پایهگذاری کرد. هدف بزرگ بوره در واقع ساخت دارالفنونی بزرگ با هدف گسترش و آموزش تمام دانشهای فرانسوی در ایران بود و تمام هزینههای این آموزشگاه را نیز خودش میپرداخت. از این رو شمار دانشآموزانی که به شوق یادگیری به آنجا میرفتند هر روز افزایش مییافت تا جایی که از ظرفیت آن مدرسه فراتر رفت و چنان رونق گرفت که مهدعلیا مادر ناصرالدینشاه، ولیعهد وقت را برای یادگیری به آنجا فرستاد. مدرسهای دیگر نیز به همین سبک در جلفای اصفهان برای دانشآموزان دیگر فرقههای دینی بنیانگذاری شد. فلاندن، جهانگرد معروف و سفرنامهنویس فرانسوی از هموطنش اوژن بوره به نیکی و بزرگی یاد کرده است.1
البته رویدادهایی چون سفر هیات ژنرال گاردان به ایران به درخواست عباس میرزا، اصلاحات عباس میرزا و میرزا ابوالقاسم قائممقام بزرگ و میرزا تقیخان امیرکبیر قائممقام کوچک، اندیشه فرستادن دانشآموز به اروپا، حضور بیش از یک سده انگلستان در جنوب ایران و گسترش زبان و فرهنگ انگلیسی و انتشار روزنامه و انقلاب مشروطه تحت تاثیر انقلاب و فرهنگ و زبان فرانسه در برخورد روشنفکران ایرانی با آن کشورها در ایجاد و گسترش مدارس و آموزشگاهها و دانشنو در ایران بسیار موثر بود. در همین راستا مدارس زیادی مانند مدرسه رشدیه، مظفریه، سادات، کمالیه، اسلام، خرد، علمیه، دانش و... در ایران ساخته شدند که دانش نوین را با تعلیمات اجباری پیوند زد.
مدرسه سوم نیز توسط کشیش فرانسوی با نام تئوفان (Theo Fan) در ارومیه ساخته شد، ولی نتوانست با مدرسه آمریکاییها که با پیشینه و آموزگاران قوی تا سال 1312 در ایران فعالیت میکرد، دوام بیاورد و در نتیجه تعطیل شد. بحث این است که در فلسفه پایهگذاری آموزشگاههای نوین در ایران، نقش آموزشی و تربیتی همزمان برای آموزگاران در تربیت فرزندان در نظر گرفته شده بود، ولی اکثر آموزگاران به زودی درگیر سیاست و مسائل سیاسی شدند و از این نقش پایهای و حیاتی دورماندند و در نتیجه این سیاست آموزش و پرورش در ایران ناکام و به عنوان یک کاستی بزرگ در تاریخ تعلیمات اجباری و آموزش و پرورش نوین بر جای ماند.2
سفیران دانش
فرستادن (اعزام) دانشآموز به اروپا، نخستین گام در راستای آموزش و پرورش نوین به شیوه اروپا در ایران بود. زیرا این دانشآموزان از زندگی و فرهنگ و زبان این کشورها تاثیر میپذیرفتند. گسیل داشتن دانشآموختگان به اروپا، خواسته و تداوم اقدامات اصلاحاتی عباس میرزا و قائم مقام بود و اندیشه امیرکبیر ادامه همین برنامههای نوگرای آموزشی بود که در دارالفنون نماد پیدا کرد. البته رگههایی از این سیاست را در دوران صفویه نیز میتوان دید و دشواریهای فراوانی که دانشآموختگان در این سفرها با آن روبهرو میشدند به لحاظ مالی یا رابطه نابرابر استعماری انگلستان و فرانسه با کشورهایی چون ایران را نیز نباید فراموش کرد.
دارالفنون
یکی از بزرگترین موسسات آموزشی در ایران که پایهگذار و گسترش دهنده و الگویی برای آموزش و دانشهای نوین یا همان تعلیمات اجباری شد، مدرسه دارالفنون است. به بیان دیگر مدرسه دارالفنون را میتوان نخستین موسسه آموزشی عالی به شیوه نوین نامید که سال 1225 به همت و ابتکار بزرگمردی چون امیرکبیر پایهریزی و ساخته شد. مدرسه دارالفنون ایران، 20 سال پیش از تاسیس مدرسههایی با همین نام و سبک در توکیو و استانبول ساخته شد. اندیشه تاسیس دارالفنون بر خلاف ادعاهای گزافی که ساخت آن را به افرادی چون دکتر «کلوله» یا «طولوزان» و «ریشاردخان» نسبت میدهند، فقط به ابتکار و ثمره اندیشههای بلند و آیندهنگر و نوگرای امیرکبیر بود و از ذهن خلاق و دوراندیش او تراوش کرد، اگرچه آمریکاییها و فرانسویها پیشگام ساخت آموزشگاههای نوین در ایران بودند. همزمان با ساخت دارالفنون، ارمنیهای جلفا در اصفهان و تبریز نیز درخواست ساخت چنین آموزشگاههایی را از شاه وقت نمودند که شاه با آن موافقت کرد. هدف عمده امیرکبیر از ساخت دارالفنون، آشنا کردن مردم و آموزش و نشر دانش صنایع و حرفههای نوین رایج اروپا در ایران بود. البته ایرانیان علوم انسانی و ادبیات و فلسفه و حکمت را از سدهها پیش به شکل فراگیر آموخته بودند و بنابراین جای خالی اینگونه دانشهای نو در ایران احساس میشد.
امیرکبیر خودش، دارالفنون یا موسسه آموزش عالی نوین را با نام «مکتبخانه پادشاهی» خوانده و حتی در نخستین خبر درج شده در روزنامهاش مبنی بر تاسیس آن، نام تعلیمخانه را بر آن گذارده بود و گمان میرود نام دارالفنون بعدها و پس از تاسیس نمونههایی از این قبیل در توکیو و استانبول بر آن گذاشته شده باشد. به هر حال، این آموزشگاه بزرگ و قدرتمند به لحاظ دانش روز و نو و بهعنوان نخستین آموزشگاه نوین دولتی ایران که جنبه آموزشگاه نظامی هم داشت، پنجم صفر 1268 هجری قمری با فرمان ناصرالدین شاه آغاز به کار کرد.
روزهای کاری و تعطیلی دارالفنون پیرو قوانین دربار حکومتی قاجار و به گفته لیدی شیل (L.Shill) وزیرمختار وقت انگلستان در ایران، در سال نخست آغاز به کار بودجه آن 7750 تومان بود. زبان رسمی و پایه آموزش در دارالفنون، فرانسه بود. عمدهترین دانشهای نوین و پایه در این آموزشگاه نوپایه و نوگرا برای آموختن عبارت بود از مهندسی، داروسازی، پزشکی و جراحی، علوم نظامی و معدنشناسی. آموزگاران ایرانی در زمینه آموزش دانشهای گذشته چون ادبیات، فلسفه، حکمت و همچنین مترجمی آموزگاران اروپایی نقش داشتند. بسیاری از این مترجمان بعدها بهعنوان آموزگاران اصلی جایگزین اروپاییان برای آموزش دانشهای نوین شدند.3
رشدیه
میرزا حسن رشدیه، فرزند عالم وقت تبریز، یکی از بنیانگذاران مدرسه به شیوه نوین پیوند آن با تعلیمات اجباری در ایران بود. وی همچنین روزنامهای هم به نام «مکتب» انتشار داد. مدرسه رشدیه از دوران مشروطه تا شهریور 1320 با قدرت تمام فعالیت میکرد. بحث این است که این مدرسه الگوی ساخت همه آموزشگاههای نوینی که بعدها در تهران در دوران مظفرالدین شاه در سالهای 17 و 1316 هجری قمری دایر شدند، گردید؛ مانند مدرسه شرف، افتتاحیه، مظفریه، علمیه، ابتداییه، سادات، دانش، ادب، کمال، لقمانیه و خیریه.4
اکابر
پیشینه سوادآموزی و تعلیمات اجباری در ایران به شکل امروزی، سال 1300 خورشیدی و به دنبال تصویب قانون شورای عالی فرهنگ با هدف اداره امور تمام مدارس وارد مرحله نوینی شد. پس از آن پایهگذاری دانشسرا بهعنوان یک مرکز آموزشی نو به سطح مقدماتی و عالی برای پرورش آموزگار و دبیر (تربیت معلم) و سپس پایهریزی و ساخت دانشگاه تهران بهعنوان نماد برجسته آموزش عالی ایران در سال 1312 و بهدنبال آن گسترش آموزشگاهها (مدارس) در سراسر ایران حتی بخشها و روستاها و ایلات چادرنشین و ساخت و ایجاد مدارس بزرگسالان برای ریشهکنی بیسوادی با نام «اکابر» در سال 1315 و همچنین تداوم اعزام دانشجو به اروپا با هدف بهرهگیری از آنها در مقاطع گوناگون آموزشی در ایران و... چند اقدام عمده دیگر را میتوان در زمره اقدامات مهم آموزشی به شمار آورد.
در دهه 40 تحولات دیگری در آموزش و پرورش رخ داد. تقسیم دوره ابتدایی و دبیرستان به سه دوره دبستان، راهنمایی و دبیرستان و تشکیل سپاه دانش برای اعزام به روستاها برای سوادآموزی ازجمله این تحولات است.
سال 1356 شمار دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به حدود 200 هزار نفر و دانشجویان خارج از ایران به حدود صد هزار نفر رسید.
پانوشتها:
1 ـ سفرنامه فلاندن، ص 70، مجله ایران و آمریکا، شماره 8، سال یکم، صص 38 و 39، مجله یادگار سال سوم، شماره 6 و 7، صص 60، 63 و 66 . همچنین رک، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، حسین محبوبی اردکانی، صص 396 و 240، 242.
2 ـ همان منبع، اردکانی، صص 122، 160 و 162.
3 ـ روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 411، مورخ جمادی الاولی 1275 هجری قمری، وقایع اتفاقیه شمارههای 48، 98، 102، 105 و 394، نهم محرم 1275. همچنین برای آگاهی بیشتر رک: نامه امیرکبیر به جان داوود برای استخدام معلمان.
ـ تاریخ موسسات تمدنی جدید، همان، ص 283.
ـ سلسله مقالات محیط طباطبایی پیرامون این تحولات، نقل از سفرنامه خطی میرزاصالح، 20 رجب 1332.
ـ مجله یغما، سال ششم، شماره 7، صص 237 و 277.
ـ روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 44، مورخ پنجشنبه 10 صفر 1268 هجری قمری.
ـ امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، ج 1، صص 181، 193 و 194.
ـ میرزا تقیخان امیرکبیر، عباس اقبال آشتیانی، صص 156، 157 و 158.
4 ـ تاریخ موسسات تمدنی جدید، همان، ص 380. تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، ج 1، ص 174
http://ayam.jamejamonline.ir