07 تیر 1400
چرا هاشمی در جلسه حزب جمهوری در 7 تیر 60 حضور نداشت؟
براساس خاطرات هاشمی، او بعد از ظهر روز هفتم تیر در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری شرکت کرده و بعد از آن جلسه به ملاقات آیتالله خامنهای رفته که روز قبل، در مسجد ابوذر تهران مورد سوءقصد گروهک فرقان قرار گرفته بود. هاشمی میگوید بعد از ملاقات با آقای خامنهای، چون با حاج احمدآقا قرار داشته به منزل میرود.
؛ یکی از مخاطبان در بخش «شما بپرسید» سوال خود را اینگونه مطرح کرده است: «روز 7 تیر 1360 چرا آقای هاشمی در جلسه حزب جمهوری اسلامی حضور نداشت؟» برای یافتن پاسخ این سوال میتوان به خاطرات مرحوم حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی مراجعه کرد.
براساس خاطرات هاشمی، او بعد از ظهر روز هفتم تیر در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری شرکت کرده و بعد از آن جلسه به ملاقات آیتالله خامنهای رفته که روز قبل، در مسجد ابوذر تهران مورد سوءقصد گروهک فرقان قرار گرفته بود. هاشمی میگوید بعد از ملاقات با آقای خامنهای، چون با حاج احمدآقا قرار داشته به منزل میرود.
ذیل خاطرات روز 7 تیرماه 1360 هاشمی رفسنجانی میخوانیم: «...بعدازظهر، در جلسه شورای مرکزی حزب شرکت کردم. بحثهای مهمی در دستور بود. از بیمارستان قلب خواسته بودند برای مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقای خامنهای، کسی از مسئولان به آنجا برود. پس از جلسه شوراء، برای بررسی وضع آقای خامنهای، اول شب به عیادت آقای خامنهای رفتم...
شب با احمدآقا خمینی در منزل قرار داشتم، به منزل آمدم. آقای موسویخوئینیها هم آمد. درباره ریاست جمهوری بحث کردیم. از دفتر امام، آقای صانعی تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمبی منفجر شده و عدهای شهید شدهاند، وحشت کردیم. جلسه مشترک نمایندگان و مسئولان اجرایی حزب بود. در تلفن های بعدی اطلاع رسید که بمب در همان سالن در حال سخنرانی آقای بهشتی منفجر شده. درحالیکه نزدیک به یکصد نفر از افراد مؤثر مملکت حضور داشتهاند و ساختمان ویران شده و همگی زیر آوار رفتهاند و مشغول بیرون آوردن شهدا و مجروحان هستند...»
هاشمی یکسال بعد، در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی درباره شب فاجعه 7 تیر گفت: «آن شب اجلاس شورای مرکزی داشتیم بعلاوه معمولاً این طور شبها که جلسه مسئولان و نمایندگان داشتیم، قبل از آن جلسه شورای مرکزی بود و ما از جلسه شورای مرکزی به جلسه مشاورین میرفتیم و تا غروب آن جلسه ادامه داشت و طبق معمول همه ما به آن جلسه میرفتیم.
من هم پاشدم که به جلسه بیایم، آقای خامنهای، یک روز قبل ترور شده بودند و آنجا به من اطلاع دادند که آقای خامنهای قدری حالشان مساعدتر شده است و تو را میخواهند ببینند، برو بیمارستان. من بدون آنکه به دوستانم بگویم به بیمارستان رفتم...
پیش آقای خامنهای رفتم و یک قدری خوشحال شدم که حالشان بهتر بود و رفتم خانه، حدود ساعت 9 به خانه رسیدیم و نماز خواندم و کارهایم را شروع کردم که از دفتر امام آقای حاج شیخ حسن صانعی زنگ زدند و گفتند که از حزب چه خبر داری؟ گفتم که من آنجا بودهام و آمدهام. گفتند: گویا منفجر شده است و من آنوقت مطلع شدم.
با احمدآقا فرزند امام هم در منزل قرار داشتم و به همین دلیل نیز به جلسه حزب برنگشتم و ایشان آمدند و با حزب تماس گرفتیم، گفتند دارند افراد را از زیر آوار بیرون میآورند. من هنوز منتظر بودم که دو سه نفر تلفات باشد و بقیه مجروح شده باشند و فکر نمیکردم که قضیه اینقدر بزرگ و گسترده باشد...»
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی