05 آذر 1399
بازخوانی حادثه خونين 5 آذر 1357 در گرگان
روایتی از تظاهرات ده ساعته گرگانیها به نقل از یک شاهد عینی
کشتار مردم گرگان توسط عمال رژیم پهلوی
سیدمحمد رئیسی در ارزیابی نهایی خود در مورد حادثه 5 آذر خاطرنشان میسازد: «حادثه 5 آذر بسیار رقتبار بود و هیچ ضرورتی نبود که مأمورین چنین جنایتی را مرتکب شوند. زیرا هنوز کاری از سوی مردم انجام نشده بود که مأمورین شهربانی با ایجاد رعب و وحشت و تیراندازی به طرف جمعیت آنها را به خاک و خون کشیدند. بههمین خاطر پنجم آذر از سیاهترین حوادث در گرگان در دوره رژیم خونریز پهلوی است...».
حمله عوامل رژیم پهلوی به حرم مطهر امام رضا به غیر از ناخشنودی مردم و علمای مشهد، واکنش سایر مردم و علما را در شهرهای مختلف برانگیخت. در پی اعتراض به این حرکت مردم شهرهای گرگان و گنبد در حرکتی خودجوش دست به تظاهرات زدند که موجب درگیری با عمال رژیم پهلوی و دستگیری و شهادت تنی چند از آنان شد. در این زمینه در کتاب «انقلاب اسلامی در گرگان و دشت» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است:
در پی حمله مأموران حکومتی در 29 آبان به مردمی که در حرم امام رضا(ع) در مشهد حضور داشتند، چند نفر کشته و زخمی شدند که از جمله آنها محمد مقصودلو اهل گرگان و دانشجوی دانشگاه فردوسی بود که پس از چند ماه تحمل عمل جراحی درگذشت. او در وصیتنامه خود تأکید کرده بود: «... اگر به خواست خدا به درجه شهادت نایل شدم جسد مرا در دیاری دفن کنید که باعث آگاهی و رشد بیشتر مردم آن دیار گردد». در پی حادثه حرم، امامخمینی و تعدادی از مراجع تقلید روز یکشنبه 5 آذر 1357 را عزای عمومی اعلام کردند.
در فاصله 29 آبان تا 5 آذر اوضاع گرگان و دشت ناآرام بود. روحانیون گرگان با روحانیون ساری، شاهی، بابل، بهشهر و نکا؛ تماس گرفته و در منزل سید حبیبالله طاهری تشکیل جلسه داده و درباره تعطیلی روز 1357/9/5 و اعتصابات آینده گرگان و شهرهای دیگر مازندران تبادلنظر کردند. آنان تصمیم گرفتند تا ترتیبی دهند که اعتصابات و تظاهرات در سراسر استان مازندران هماهنگ باشد. آقای نورمفیدی در همین زمان از شیخ محمدباقر داوودی دعوت کرد تا در مسجد میدان عباسعلی به منبر برود و در صحبتهای خود از تبعید امام و حکومت اسلامی صحبت نماید.
انعکاس حمله عوامل رژیم به حرم امام رضا(ع) در گرگان
بنا به گزارش ساواک، محمدحسین کبیر نمایشگاه عکس در داخل مسجد جامع گرگان ترتیب داده و تعداد زیادی عکس و کاریکاتور که بیشتر آن از خاندان سلطنت و به صورت زننده کشیده شده بود، به دیوار نصب کرد و شخصاً درباره آنها توضیح میداد. او که از فارغالتحصیلان دانشسرای راهنمایی تربیت معلم گرگان بود، روز دوم آذر نیز به دبیرستان هدایتِ بندرشاه رفت و سخنرانی کرد و دبیران را علیه حکومت تحریک نمود. بهنظر ساواک گرگان او از محرکین اصلی تظاهرات و تحریکات گرگان بود.
سازمان اطلاعات گنبد نیز اطلاع داد که در اول آذر طبق دعوت و اطلاعیه منتشره از طرف جامعه معلمان رامیان، حدود پنج هزار نفر معلمین و دانشآموزان و کسبه و اصناف شاهپسند و رامیان و علیآباد در مسجد جامع شاهپسند اجتماع کرده و پس از سخنرانی چند واعظ دست به تظاهرات زدند. چند روز بعد در 4 آذر، دانشآموزان دبیرستان گنبدکاووس به تظاهرات پرداختند. «جوانان مبارز مسلمان مینودشت» در اعلامیهای ضمن محکوم کردن حوادث مشهد تأکید کردند: «...به پیروی از مراجع تقلید بهمنظور اعتراض به این جنایت بزرگ روز یکشنبه 1357/9/5 تعطیل اعلام شده از عموم طبقات اعم از بازاری و اداری انتظار داریم روز یادشده دست از کار کشیده... و در ساعت 8 صبح روز یکشنبه جهت استماع سخنرانی در مسجد جامع مینودشت حضور بههم رسانید».
در شب چهارم آذر، سرهنگ شیرازی فرمانده پادگان گرگان با روحانیون شهر از جمله آیتالله طاهری، تماس تلفنی گرفته و تأکید کرد که تظاهرات 5 آذر برگزار نشود چون مأموران دستور تیراندازی داشتند. با وجود این، به گزارش سرپاسبان لشکری از ساعت 8 صبح 5 آذر «... از طبقات مختلف مردم، روحانیون، معلمین، محصلین، دانشجویان و کارمندان، فرهنگیان دستهدسته در امامزاده عبدالله جمع و تعدادی با داشتن پلاکاردهایی در دایره فلکه دور زده...» و شعار میدادند.
سید محمد رئیسی در خاطرات خود چگونگی ماجرا را اینگونه شرح میدهد: «... ما نیز بنا گذاشتیم که آن روز در امامزاده عبدالله گرگان تظاهرات کنیم و به حمله مأموران به حرم امام رضا (ع) اعتراض نماییم... ما در شبستان امامزاده عبدالله جمع شده بودیم. پدرم، آقای میبدی، آقای طاهری، آقای شیخ رسول رضایی و آقای صادق ریاضی نیز بودند ولی آقای نورمفیدی در آن روز در تهران یا قم بود... ناگهان یکی از علما وارد شد و گفت سرهنگ شیرازی... تماس گرفته و گفته مأموران شهربانی تصمیم دارند جلوی این تظاهرات را بگیرند... چون دستور برخورد شدید از بالا آمده است... بالاخره با علما مشورت کردیم و قرار بر این شد که... مراسم را با سخنرانی و شعار دادن در همان محل فیصله دهیم. من این موضوع را با بلندگو اعلام کردم ولی همان موقع مردم مخصوصاً عدهای از روستاییان و شهر علیآباد ]مخالفت کردند[... آنان دور آقای شیخ صادق ریاضی را گرفته بودند که او نیز در مقابل فشار آنان تسلیم شده... بالاخره مرحوم آقای سید اسماعیل حسینی که از طلبههای پرشور و جوان علیآباد کتول بود، فریاد زد مردم! بیرون میرویم و تظاهرات میکنیم».
اظهارات رئیسی تا حد زیادی با گزارش ساواک در این زمینه مطابقت دارد. در گزارش ساواک آمده است که در نخستین ساعات روز 5 آذر فرماندار و رئیس شهربانی دستور مقامات دایر بر جلوگیری از تظاهرات را «... به اطلاع روحانیون طراز اول و برگزارکننده تظاهرات میرسانند...» آنان نیز تلاش کردند از راهپیمایی و تظاهرات مردم جلوگیری کنند. «... ولی تعداد زیاد جمعیت که در رأس آنان جوانان متعصب و روحانیون افراطی قرار داشتند، به توجه و تذکر پلیس اهمیت نداده و تعدادی از روحانیون هم که درصدد بودند با جمعیت صحبت و آنان را به داخل امامزاده عبدالله هدایت کنند، موفق... نشده و در همین ضمن یکی از روحانیون به نام شیخ صادق ریاضی با وجود مسدود بودن مسیر توسط پلیس، آنها را بهطرف پلیس هدایت و تحریک به مقابله با پلیس مینماید که موجبات درگیری را فراهم مینماید». در همین گزارش علاوه بر سید صادق ریاضی، شیخ رسول رضایی و سید حبیبالله طاهری از مسببین اصلی واقعه معرفی شدند.
درنهایت، تظاهرات این روز به خشونت کشیده شد و نه نفر از تظاهرکنندگان کشته و 64 نفر مجروح شدند. با وقوع این حادثه، گروهی از تظاهرکنندگان «... به موتورپول شهربانی حمله و دیوار آن را خراب و وارد موتورپول شدند، سربازان تفنگ را بالای سرشان گرفته و هیچگونه مقاومتی نکردند و اظهار داشتند برابر دستور فرمانده مسئول، ما با شما کاری نداریم. مهاجمین که اسلحه سربازان را گرفتهبودند، بهوسیله شیخ طاهری مجدد اسلحه را به سربازان برگردانیدند ولی به سربازان دستور داده شد هر چه فشنگ دارید، هوایی تیراندازی کنید... مهاجمین بدون اینکه سربازان مقاومتی کنند موتورپول شهربانی را به آتش کشیدند». پس از آن عدهای به سازمان آتشنشانی حمله کردند و آن محل را با کلیه امکانات و ماشینآلاتش به آتش کشیدند. عدهای نیز به کوی افسران حمله کردند و نگهبانان آنجا را سنگباران کردند. همزمان عدهای مجروحان و کشتهشدگان را به بیمارستانهای پهلوی (که پس از این حادثه به بیمارستان 5 آذر تغییر نام یافت) و بیمارستان فلسفی بردند. گروه کثیری نیز برای اهدای خون به بیمارستانها هجوم بردند. در همین بین مأموران به سمت بیمارستان پهلوی تیراندازی کردند. رئیس پزشک قانونی وقت گرگان در اینباره میگوید: «... در حال معاینه از یکی از تیرخوردگان بهنام آقای تقوی بودم ناگهان صدای شلیک تیرهایی را در داخل بیمارستان بهصورت رگبار شنیدم... از در بخش خارج شدم و با جسد مرحوم شهید نبوی.... روبهرو شدم. این تیر درست به جلوی پیشانیاش اصابت کرده بود و کاسه جمجمهاش را به نقطهای پرت کرده بود».
ستوان دوم حمزه تبریزی فرمانده دسته ضربت ژاندارمری گرگان در صورت مجلس 5 آذر اظهار میدارد: «... با پرسنل جمعی دسته ضربت و دو دستگاه خودرو گاز 66... در مورخه 1357/9/5 تحت امر شهربانی گرگان قرار گرفته و با اکیپهای شهربانی جهت جلوگیری از تظاهرات به داخل شهر و در خیابان پهلویدژ و از مدخل درب کنار امامزاده عبدالله متوقف...» شدند. در این تظاهرات که از 8:30 صبح تا 18 بعدازظهر ادامه داشت «... مأمورین دسته ضربت تعداد یک هزار و دویست و شصت تیر فشنگ ژـ 3 و چهل و یک تیر فشنگ امـ ژـ 3 و تعداد یکصد و چهل و شش تیر فشنگ یوزی و تعداد یازده تیر فشنگ کلت کالیبر 38 و یک عدد گاز اشکآور تپانچهای تیراندازی نمودند».
با بررسی بازجوییهای پاسبانان و مأموران شهربانی روشن میشود که فرمانده عملیات سرگرد جهانشاه و سرگرد سلیمیزاده بودند و اولین تیرها از طرف آنها بهسوی مردم شلیک شد. از جمله افرادی که به اتهام اقدامات تخریبی در روز 5 آذر دستگیر شدند «...سید باقر حسینی، کارگر 25 ساله ، عابدین سلمانی ایلواری، شاگرد شوفر 20 ساله، حسن مهری دیپلم بیکار 20 ساله ، سید محمد مدنی دانشآموز شبانه هنرستان صنعتی گرگان 19 ساله...» بودند که به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام شدند.
دو روز بعد از این حادثه، نه نفر از علمای گرگان در نامهای به آیتالله سید عبدالله شیرازی از مراجع تقلید مقیم مشهد شرح ماجرا را به اطلاع رساندند و تأکید کردند «... روحانیون گرگان هم به پیروی از مراجع عظام و بهجهت ابراز انزجار از کشتارهای بیرحمانه در آن حریم مقدس و سایر شهرستانهای ایران، مخصوصاً ساری و بهشهر...» از مردم دعوت به اجتماع در امامزاده عبدالله و تظاهرات کردند ولی هنوز راهپیمایی شروع نشده بود که روحانیون تصمیم به منع آن گرفتند. اما درنهایت درگیری رخ داد. مأمورین «... حتی در داخل آمبولانس و یا داخل محیط امن بیمارستان را که در آن مردم برای اهدای خون به مجروحین جمع شده بودند، تیراندازی کرده و عدهای را مجروح و مقتول ساختند. که از باب نمونه فرزند مرحوم حجتالاسلام سید حسین نبوی را داخل بیمارستان کشتند». در ادامه این نامه درباره تعداد کشتهشدگان و مجروحان آمدهاست: «... آنچه تاکنون با مشخصات کامل به دست آمده تعداد پانزده نفر کشته و هفتاد نفر مجروح است که حال بعضی از مجروحان وخیم است».
در روزهای بعد از حادثه، کلیه مغازهها و بازار گرگان و همچنین مراکز آموزشی گرگان و بخشهای تابعه تعطیل بود و خفقان عجیبی در شهر گرگان حکمفرما شد و کمتر کسی جرأت داشت در اجتماعات شرکت کند و تا برگزاری مراسم ترحیم همین وضع ادامه داشت. همزمان با گرگان در روز 5 آذر در دیگر بخشهای گرگان و دشت نیز ناآرامی بهوجود آمد. در گنبدکاووس یک مجلس سخنرانی مذهبی با شرکت حدود 1500 نفر از طبقات مختلف مردم در مسجد قائمیه تشکیل شد و شیخ حسین عمادی و علیاکبر ابراهیمی به منبر رفتند «... و ضمن اشاره به حادثه اخیر حرم مطهر حضرت رضا (ع) از دولت نظامی ارتشبد ازهاری بهشدت انتقاد...» و به شخص شاه حمله کردند. پس از پایان سخنرانی، مردم به قصد تظاهرات از مسجد خارج شدند که با دخالت مأموران متفرق شدند. 80 درصد مغازههای گنبد دراین روزتعطیل بود وتلاش مأموران برای دستگیری شیخ حسین عمادی درآن روزبه نتیجه نرسید.
با توجه به اینکه مطبوعات کشور در آذر ماه در اعتصاب سراسری بهسر میبردند، این ماجرا بهطور دقیق در مطبوعات انعکاس نیافت. تنها پس از پایان اعتصابات در روزنامه اطلاعات کیهان و آیندگان گزارشی مختصر از این ماجرا آمده است. جامعه معلمان گرگان و کمیته همبستگی شهرستان گرگان در اعلامیههای جداگانه این حادثه را محکوم کردند. چند روز بعد از حادثه برای برپایی مجلس ترحیم اکثر مغازههای شهر تعطیل شد و مردم در مسجد جامع تجمع میکردند.
سید محمد رئیسی در ارزیابی نهایی خود در مورد حادثه 5 آذر خاطرنشان میسازد:
«حادثه 5 آذر بسیار رقتبار بود و هیچ ضرورتی نبود که مأمورین چنین جنایتی را مرتکب شوند. زیرا هنوز کاری از سوی مردم انجام نشده بود که مأمورین شهربانی با ایجاد رعب و وحشت و تیراندازی به طرف جمعیت آنها را به خاک و خون کشیدند. بههمین خاطر پنجم آذر از سیاهترین حوادث در گرگان در دوره رژیم خونریز پهلوی است...».
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی