14 خرداد 1399

همدستی شریف امامی و اقبال برای خلع ابتهاج


همدستی شریف امامی و اقبال برای خلع ابتهاج

سازمان برنامه و بودجه از قدیمی‌ترین نهادهای حکومتی است که در مقطع خاصی از تاریخ ایران به وسیله آمریکایی‌ها تاسیس شد.

 

این سازمان نقش دوگانه‌ای ایفا کرده است. از یک سو به عنوان یک سد در برابر تمایلات سوسیالیستی عمل کرده و نوعی برنامه‌ریزی مستقل از دولت را هدایت می‌کرد و از طرف دیگر مانع خرج کردن بی‌حساب و کتاب دولت می‌شد. به همین دلیل است که روسای این سازمان هرگز مورد علاقه رهبران حکومت و دولت‌ها قرار نداشته و از طرف دیگر عموما متهم به آمریکایی بودن شده‌اند. سازمان برنامه‌و‌بودجه در دوران ریاست‌ مسعود روغنی زنجانی بار دیگر توانست اقتدار سال‌های بلافاصله پس از تاسیس را به دست آورد و از آن پس به جز یک دوره کوتاه دوران محمدعلی نجفی در دولت آقای خاتمی با دولت‌ها همراه بود. منازعه فکری و اجرایی این سازمان با روسای دولت‌ها تاریخی طولانی دارد و بخشی از اقتصاد سیاسی ایران را تشکیل می‌دهد. مجادله دکتر اقبال با ابتهاج در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی و چگونگی سلب اختیارات از وی با همکاری جعفر شریف امامی نمونه‌ای از این منازعات است که در نقل خاطرات شریف امامی آمده است و در زیر می‌خوانید:

گویا سلب اختیاری که از رییس سازمان برنامه به عمل آمد، آقای ابتهاج را [به شدت] ناراحت کرده بود. اگر شما می‌دانید پشت پرده چه بود، بفرمایید تا ضبط شود.
جعفر شریف‌امامی: بله. آن هم حالا [مکث]. یک روزی اقبال تلفن کرد به من که بیا. یک کار فوری دارم. رفتم آنجا. اقبال گفت: «اعلیحضرت فرمودند که اختیارات ابتهاج را بگیرید» گفتم: «بگیرید، یعنی که بگیرد، به کی داده بشود؟» گفت: «اختیاراتش داده شود به دولت» گفتم: «خیلی خب. از من چه می‌خواهید؟» گفت: «می‌روی توی اتاق چیز، تنها می‌نشینی [قطع کلام].»
کدام اتاق؟
«توی اتاق هیات [دولت] و طرح قانونی این کار را بنویس و بردار و بیا.» بنده هم رفتم آن جا. به نظرم یک ماده، یا دو ماده نوشتم و آوردم به او دادم. خواند و فورا تلفن کرد به شاه. رفت آن جا و شرفیاب شد. به عرض رساند. تصویب شد.
ببخشید. ماده را کی‌ نوشت؟
من خودم نوشتم.
سرکار نوشتید، دادید به دکتر اقبال، دکتر اقبال هم رفت به عرض رساند؟
بله. به عرض رساند. آمد. شب هیات‌ داشتیم. من منتظر بودم که (دکتر اقبال) این را در هیات دولت مطرح کند. مطرح نکرد. خب، هیچ نگفتم برای این که من انتره (interet) (علاقه) خاصی در این امر نداشتم- یعنی دنبال این که اختیارات او گرفته بشود (نبودم). البته، خوشحال بودم از این که اختیاراتش گرفته بشود، برای این که ما دائما در زد و خورد بودیم، ولی دلیل خاصی نداشتم.
فردا (23/11/1337) روز جلسه مجلس بود. دکتر اقبال تلفن کرد که شما ساعت مثلا ده بیایید مجلس. رفتم آن جا. دیدم که همه وزرا آن جا هستند. تعجب کردم که مطلب چیست؟ چه چیز مهمی باید باشد، اینها. بعد ما رفتیم توی اتاق بودجه که جایش بزرگ‌تر بود. آن جا نشستیم. (دکتر اقبال) در را داد از پشت بستند.
هیات دولت آن جا تشکیل شد. این طرح مطرح شد. همه تایید کردند، خوشحال شدند، فلان و اینها، چون هیچ کدام دل خوشی از ابتهاج نداشتند. طرح که تصویب شد، از اتاق بودجه درآمدیم. بلافاصله اقبال توی جلسه (مجلس) رفت و یک طرح دوفوریتی داد به مجلس. تا طرح را داد و خوانده شد، این قدر استقبال شد، چون همه از او (ابتهاج) ناراضی بودند. ناراحت بودند. بیشتر علتش هم این بود که (این را من عیب او نمی‌دانم جزو محاسنش است) در مقابل وکلا مقاومت می‌کرد، ولی به صورت خشنی که از او ناراحت و ناراضی می‌شدند.
به هر حال، فوریت طرح مطرح و تصویب شد. آنجا شنیدم که تیمسار صفاری (صفاری نسبتی داشت با ابتهاج) رفته بود و با تلفن به او خبر داده بود که چه نشسته‌ای که تمام اختیاراتت را دارند می‌گیرند و تصویب دارد می‌شود و فلان و اینها. او (ابتهاج) فرصتی نداشت که کاری بکند، والا اگر فرصت داشت، جلوی آن (طرح) گرفته می‌شد.
همین نکته جالب است. چرا لازم بود برای چنین کار ساده‌ای یک چنین ترتیباتی داده بشود؟ آقای ابتهاج چه کار می‌توانست بکند؟
برای این که نمی‌دانم چه فشاری پشت او بود که ملاحظه می‌شد از اینکه کاری علیه او بکنند یا فلان و اینها. اقبال گفت که اگر این کار را ما (به ترتیب) معمول در هیات (دولت مطرح) کرده بودیم، درز می‌کرد بیرون و جلوی آن گرفته می‌شد. محال بود بشود به این صورتی که کردیم. بعد یادم هست که شاه هم چند سال بعد گفتند که ما دو مطلب را دیدیم که محرمانه ماند. یکی‌اش همین مطلب اختیارات ابتهاج بود. (شاه) گفت: «ما این را گفتیم و محرمانه عمل شد و به جایی درز نکرد.» این را خود شاه گفت. به هر صورت، آن روز مطرح شد. فی‌المجلس هم تصویب شد. بعد اختیاراتش سلب و به دولت داده شد.

 


سایت روزنامه دنیای اقتصاد