04 خرداد 1400
بررسی واقعه فیروزآباد
اصلاحات ارضی (Land Reforms) و تغییر و تحول مناسبات زمینداری در تاریخ دوره پهلوی با هر نیتی که انجام شده، نقش پررنگی در تضعیف مالکان و اربابان زمیندار داشته است. همینطور این مسئله باعث افزایش حضور و کنترل دولت مرکزی در استانهای مختلف کشور شد. از جمله مهمترین این مناطق که موقعیت جغرافیایی و ساختار اجتماعی آن عامل مهمی در رشد و رونق کشاورزی بود، استان فارس به شمار میرفت و خوانین قشقایی در آن نفوذ زیادی داشتند و نظام ارباب ـ رعیتی در آنجا جریان داشت. در دهه 1340ش انقلاب شاه و ملت یا انقلاب سفید اقدام مهم دولت در راستای تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی بود. اصلاحات ارضی یکی از لوایح و موارد این پروژه گسترده به شمار میرفت و متعاقب آن در بسیاری از استانهای کشور اداره اصلاحات تأسیس شد تا بر امر تغییر مناسبات زمینداری و تضعیف پایههای نظام اربابی (البته به زعم حکومت)، نظارت کند. در بسیاری از موارد بومیان متنفذ نسبت به دولتیان و مأموران اداری بدبین شده و موانعی در انجام وظیفه قانونی آنان ایجاد میکردند. ازجمله حوادث مهم فارس که به نوعی با مسئله اصلاحات ارضی گره خورد، قتل مهندس ملک عابدی رئیس اداره اصلاحات ارضی فیروزآباد بود که تبعات زیادی بر استان فارس و حیات عشایری داشت.
اصلاحات ارضی در فارس
برنامه اصلاحات ارضی گرچه در وزارت امینی و عَلَم به اجرا درآمد، اما در نخستوزیری منوچهر اقبال و با حمایت آمریکا مطرح شد. قبل از این هم با سقوط رضاشاه، زمینهای غصبی و مصادره شده وی به دولت داده شد.(1) لایحه اصلاحات ارضی در 24 اسفند 1338 به مجلس شورای ملی ارائه و پس از شور و مشورت نمایندگان(2) به تصویب مجلس رسید.(3) گرچه گزارش تأئیدیه آن به مجلس سنا رفت، اما بنا به علل مختلف و از جمله مخالفت مالکان و علما به رهبری آیتالله بروجردی که این برنامه را غیرشرعی و متناقض با مبانی فقهی اسلامی دانست(4) این اصلاحات اجرایی نشد و طرح مجدد آن تا دوره وزارت امینی به تأخیر افتاد. از طرفی دولت اقبال نیز قصد انجام آن را نداشت و فقط میخواست اعتراض آمریکا را خاموش کند.(5) خود شاه نیز در کتاب انقلاب سفید به طور ضمنی به این مخالفت اشاره کرده است: «در سال 1338ش دولت وقت به دستور من یک لایحه قانونی به مجلس تقدیم کرد ... ولی با مخالفت مقام غیرمسئول که از ترقیات اجتماعی دنیا بیاطلاع بود، به کلی خنثی و بیاثر شد.»(6)
با آغاز دهه 1340ش شاه تحت فشار دولت کندی و تجدید حیات جبهه ملی که خواستار پر و پا قرص اصلاحات ارضی بودند و این محاسبه که این برنامه قدرت مالکین را به نفع حکومت مرکزی در روستاها کاهش خواهد داد، این برنامه را پی گرفت.(7) با طرح انقلاب سفید، اصلاحات ارضی در سه مرحله(8) و طی یک دوره ده ساله در نقاط مختلف کشور با فراز و نشیبهایی به اجرا درآمد.(9) گر چه نهایتاً منجر به حذف بزرگ مالکی نشد و نظام اربابی را از بین نبرد.
ازجمله استانهایی که این برنامه در آن اجر شد، استان فارس یا استان هفتم بود. این استان پهناور به مرکزیت شیراز در عصر پهلوی از مراکز مهم کشور به حساب میآمد؛ همینطور یکی از مناطق مهم عشایری ایران بود که بزرگترین ایل ایران (ایل قشقایی) با شش طایفه در آن زندگی میکردند. ایلات دیگری همچون خمسه نیز در آن سکونت داشتند. بزرگان ایل قشقایی در فارس دارای املاک وسیعی بودند و در کنار زندگی دامداری و کوچروی، حیات کشاورزی و زمینداری نیز در آن وجود داشت.
رشد و رونق کشاورزی در استان فارس، زمینداران را بر آن داشت تا برای نظم و سازماندهی درونی خود، اتحادیه فلاحتی فارس را تأسیس کنند. گرچه استانداری فارس در سال 1310ش به اداره کل فلاحت (وزارت کشاورزی) پیشنهاد داد که شعبه فلاحتی فارس تأسیس شود(10) اما این اتحادیه در سالهای 1339ـ1338ش برای رتق و فتق امور مالکین به وجود آمد.(11) در واقع یکی از مهمترین مراکزی که تا قبل از جریان قتل ملک عابدی، در مخالفت با اصلاحات ارضی، ظاهراً جنب و جوش زیادی داشت، اتحادیه فلاحتی فارس بود. این اتحادیه، مرکب از زمینداران بزرگ فارس بود که بیشتر شهرنشین بودند. کار اساسی آنان احتمالاً رتق و فتق امور کشاورزی، تولیدات بیشتر، ایجاد بازار مصرف و مکانیزه کردن امور کشاورزی خود بود.(12) با آغاز برنامه اصلاحات ارضی، مرکز این اتحادیه به کانونی برای مخالفت با آن تبدیل شد. وقتی نمایندگان اجرای اصلاحات به فارس رفتند با اعلانیهها و آگهیهای مختلف، از تمام مالکین استان فارس خواستند گزارش املاک و اظهارنامههای خود را به اداره اصلاحات ارضی ارائه کنند، در غیر این صورت جریمه خواهند شد. وظیفه توزیع اعلامیهها بین مالکان و کشاورزان بر عهده فرمانداران و بخشداران بود.(13)
پس از شکست عشایر از نیروهای نظامی حکومت که در پی قتل مهندس ملک عابدی رخ داد، برنامه اصلاحات ارضی در این استان همچنان اجرا شد و برخورد قهرآمیزی که ارتش با مالکین فارس و مردم داشت، عامل مهمی در تسریع اجرای آن بود. اتحادیه فلاحتی فارس نیز به دستور استاندار فارس، سپهبد ورهرام، منحل شد.(14) همه این مسائل و حوادث بعدی در نتیجه قتل ملک عابدی بود که تبعات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی (15) زیادی بر جامعه فارس داشت.
قتل ملک عابدی
ملک (شاهپور) عابدی، فرزند محمدصادق عابدی (اعتمادالدیوان) متولد 1309ش بود. وی در 1334ش از دانشگاه کشاورزی کرج در رشته مهندسی کشاورزی فارغالتحصیل شد و در 1335ش کارمند وزارت کشاورز گردید.(16) عابدی تا زمان قتل، به مدت بیش از 5 سال در پُستهای مختلف کشاورزی در استان فارس کار کرده بود و هنگام قتل 32 سال سن داشت.
از مهمترین حوادث و رویدادهای تاریخ فارس در ابتدای دهه 1340ش که نقش زیادی در ناآرامیهای آنجا و جنگ علنی بین عشایر و خوانین و بومیان با دولت مرکزی داشت و برای مدتی اوضاع درونی آن را دچار هرج و مرج کرد، حادثه فیروزآباد و قتل مهندس ملک عابدی بود. در نتیجه اقدامات دولت مرکزی برای نفوذ در مناطق روستایی و ولایات مختلف، که اصلاحات ارضی یکی از ارکان و ابزار این سیاست تمرکزگرایی و تضعیف زمینداران به شمار میرفت، روزبروز از قدرت متنفذین محلی کاسته میشد. با انجام اصلاحات ارضی و تقسیم املاک بزرگ بین زارعین و دهقانان، واژگونی قدرت سیاسی و اجتماعی اربابان ناگزیر مینمود و پایه حکومت محکمتر میشد.(17) اهمیت اصلاحات ارضی نیز در نقشی نهفته بود که به عنوان نماد اراده حکومت برای مداخله در امور روستاها شناخته میشد. دخالت و نفوذ دولت طی دهه 1340ش از طریق سیاستهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی افزایش یافت و جدیترین دستاورد آن نیز، تغییر و دگرگونی در قدرت اربابان و عواملشان در روستاها بود.(18) در چنین شرایطی که عوامل دولتی با تقسیم اراضی، دهقانان و رعایای اربابان را بر ضد آنها تحریک میکردند، طبیعی بود که زمینداران و مالکان دل خوشی از نمایندگان دولت و اصلاحاتیها نداشتند.
مهندس عابدی بیست روز بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی در فارس به طرز مشکوکی در روز دوشنبه 21 آبان 1341 کشته شد. در این زمان عدهای از خوانین فارس همچون حبیبالله شهبازی و حسینقلی رستم در کوههای اطراف متواری بودند و عدهای همین را بهانه قرار دادند و قتل او را به مالکین مخالف اصلاحات ارضی نسبت دادند، درحالی که هیچ وقت مشخص نشد عابدی را چه کسانی کشتهاند.(19) تلاش دستگاههای امنیتی و نظامی هم به کشف شواهد و استنادات قانعکنندهای مبنی بر قتل عابدی با برنامه از پیش طراحی شده منجر نشد. روز قتل، عابدی و همکارانش در یک خودرو جیپ از جاده فیروزآباد ـ شیراز میگذشتند که ناگهان با راهزنان مواجه شدند. این حادثه به نقل از همراهان عابدی در ساعت 5:45 دقیقه اتفاق افتاد.(20) به تصریح یکی از نویسندگان: «مهندس عابدی به خیال اینکه سارقین مسلح در راهش کمین کردهاند، دست به ماشه شد و تیر بیهدف شلیک کرد. ناگهان فریادی از بادامزارها برخاست... بهادر را کشتند. حسین قرهیارلو هم که در ارتفاع مشرف بر جاده در انتظار همراهانش نشسته بود، این جمله را شنید و باور کرد که برادرش بهادر کشته شده است. بیدرنگ ماشین را به گلوله بست. ماشین از جاده منحرف شد و در چالههای کنار جاده توقف کرد.»(21)
محل این حادثه در تنگاب (تنگآب) در شمال غرب فیروزآباد فارس بود. مجله دولتی روشنفکر به نقل از سیاوش همت که یکی از همراهان عابدی بود اشاره کرد که: «به نظر من این توطئه با نقشه [بود] و حتماً آن روز... جاسوسها از موضوع مطلع شده و به تفنگچیها دستور میدهند که در ساعت معین تنگه را محاصره و عمل شیطانی خود را به انجام رسانند. تا به حال هیچ سابقه نداشته که دزدها در «تنگه آب» راه را بر مسافرین ببندند. این اولین باری است که «تنگه آب» محل هجوم عدهای واقع میشود و این خود دلیل آن است که مهاجمین به هیچوجه قصد سرقت و چپاول نداشتهاند، بلکه هدفشان کشتن رئیس اصلاحات ارضی منطقه فیروزآباد بوده است.»(22)
هیچ وقت استنادات این موضوع پیدا نشد و در واقع قتل ملک عابدی حادثهای اتفاقی و بدون برنامهریزی بود و ارتباط زیادی با امور سیاسی و اصلاحات ارضی نداشت؛ البته مردم از عوامل دولتی ناراضی بودند و همین موضوع در سالهای اول این دهه، میزان ناآرامی و هرج و مرج و غارت را در این منطقه افزایش داده بود. ملک عابدی نیز در یکی از همین راهزنیها به قتل رسید. درباره این حادثه چندین روایت مختلف نقل شده است. سالور از مسئولین اصلاحات ارضی اشاره کرده است: «وقتی موضوع را از یک مأمور اصلاحات ارضی فارس پرسیدم، او برایم اینگونه توضیح داد که ملک عابدی رئیس اصلاحات ارضی منطقه فیروزآباد و قشقاییها بود. یک روز عصر که رئیس دامپزشکی منطقه برای تلقیح احشام به منطقه میرود، عابدی هم برای سرکشی کارهای اصلاحات ارضی عازم میشود. یک خانم دامپزشک و یک مأمور دیگر اصلاحات ارضی نیز آن دو را همراهی میکردند. در طول راه به منطقهای میرسند و متوجه میشوند عدهای در گردنهای روی زمین خوابیدهاند و چند نفر مسلح بالای سر آنان ایستادهاند. ملک عابدی که اهل شکار بود با خود تفنگی نیز همراه داشت. از ماشین جیپ پیاده میشود تا ببیند چه خبر شده است. چون لباس او به رنگ خاکی و شبیه لباس ژاندارمها بود آن چند نفر مسلح به خیال این که او ژاندارم است، بلافاصله تیراندازی کرده و او را میکشند.»(23)
با قتل عابدی، در سراسر کشور عزای عمومی اعلام شد، موسیقی خاموش و تعطیلی سراسری اعلام گردید و استاندار فارس (غلامرضا فولادوند) و رئیس ساواک (سرهنگ آرشام) و فرمانده لشکر منطقه نیز برکنار شدند.(24) ارسنجانی در این برکناری نقش مهمی داشت؛ به گفته پرویز ثابتی: «در جلسه شورای هماهنگی دستگاههای نظامی و انتظامی استان فارسی، سرهنگ آرشام (رئیس ساواک استان) گفته بود دلیلی دائر بر اینکه ملک عابدی به وسیله مالکین کشته شده، وجود ندارد و او به وسیله سارقین در جاده به قتل رسیده است. در تهران نیز سرتیپ علوی کیا (قائم مقام ساواک) در شورایعالی هماهنگی اظهارات سرهنگ ارشام را تأیید کرده بود. ارسنجانی پس از اطلاع از این جریان، جنجالی برپا کرد و به شاه گزارش داد که دولت آمده است عزای عمومی اعلام کرده و قائم مقام ساواک مدعی است این قتل عادی بوده و توسط سارقین صورت گرفته و مالکین در آن دخالت نداشتهاند که شاه هم دستور داد آن دو فوراً از کار برکنار شوند.»(25)
در مسجد وکیل شیراز هم مراسم ختمی برای وی برگزار شد و شاه با خانواده وی دیدار کرد و در مراسم عزاداری وی شرکت نمود و بنای یادبود وی را افتتاح کرد. شاه در جلسه تقسیم املاک در کرمانشاه نیز اعلام کرد: «مهندس عابدی یک سرباز شهید وطن است و من مقرر کردم که عزای ملی اعلام شود... و اطمینان میدهم که خونبهای او را از قاتلین او و محرکین قاتلین او خواهیم گرفت. بدین مناسب در این محل اعلام یک دقیقه سکوت میکنم.»(26) دو سال بعد هم طبق قانونی در 20 اردیبهشت 1343 به فرزند و مادر ملک عابدی به صورت ماهانه 1000 تومان از طرف دولت داده شد.
قتل عابدی بهانه به دست حکومت داد تا از آن بر ضد عشایر جنوب بهره ببرد و با اعلام حکومت نظامی در فارس و خلع سلاح عشایر همچون دوران رضاشاه، مرحله دیگری از جنگ و گریز و کشتار عشایر به دست قوای دولتی (ارتش و نیروی هوایی) آغاز شد و تا اواخر این سال و اوایل سال 1343 چندین نبرد خونین رخ داد. دولت میخواست یکبار برای همیشه قدرت عشایر را در هم بشکند.(27) واکنش سریع حکومت به این حادثه نشان داد که حکومت منتظر چنین حادثهای بود و چنان واکنش تندی نشان داد که انگار کل مردم و عشایر فارس در این حادثه دست داشتهاند. به هر حال بعد از این حادثه محاکمات عشایر قشقایی و سرخی آغاز شد و در مطبوعات و مجامع رسمی بازتاب گستردهای یافت.(28)
شاه، دولت و ارسنجانی به نقش مالکین و توطئه زمینداران و تحریک افرادی از سران زمیندار در قتل و به عبارت شاه «در شهادت ملک عابدی» اشاره میکردند. گر چه عابدی به دست عدهای اشرار ناشناس کشته شد، اما دولت و شاه از این حادثه برای خط و نشان کشیدن به عشایر بهره برد.(29) در روزنامه آتش قید شد: «زندگی کوتاه اولین قربانی اصلاحات ارضی؛ مهندس ملک عابدی... در راه اجرای قانون اصلاحات ارضی قربانی مطامع چند مالک بزرگ فارس گردید.»(30)
این دیدگاه اصلی حکومت بود و در بسیاری از مجلات و صفحات اول روزنامهها آن را بازتاب میداد. با این حال اسناد و گزارشها ناقض این اتهام است و بسیاری از شاهدان محلی و حتی دولتمردان به اتفاقی بودن این حادثه و قتل به دست راهزنان اشاره کردهاند. بعد از کودتای 1332، قشقاییها اقدامی علیه دولت مرکزی انجام ندادند و خیال شاه از جانب آنان راحت بود.(31) ناآرامیهای دهه 1340 و در ادامه قتل اتفاقی ملک عابدی نیز بیشتر دفاع و واکنش بر ضد مأموران حکومت بود. در واقع تا روز 21 آبان و قتل عابدی که بیست روز از اجرای اصلاحات ارضی میگذشت، رگههای مخالفت با این طرح در میان مردم شکل گرفته و هستههای مقاومت ایجاد شده بود.(32)
بعد از قتل عابدی استان فارس به مرکز عملیاتی نظامی حکومت تبدیل شد و دولت سعی داشت با تکیه بر این حادثه، مخالفان را سرکوب کند. حذف فئودالیته و محو نظام ارباب ـ رعیتی از ارکان اصلاحات داخلی و افزایش تمرکز محسوب میشد و قتل عابدی بهانه خوبی به شاه داد تا از این حادثه بهرهبرداری کند.(33) به همین بهانه دور دیگری از کشتار مردم آغاز شد. سالور، رئیس اداره اصلاحات ارضی تصریح کرده است: «از زمان قتل ملک عابدی در فارس، زد و خورد شروع شد؛ به این صورت که ژاندارمری برای یافتن و دستگیری سران عشایر و افراد مسلح بسیج شد و از قرار معلوم تعدادی ار رؤسای عشایر دستگیر شدند و بقیه آنان هم به قول خودشان زدند به کوه. از آنجا اغتشاش فارس ریشه گرفت و مدتی بعد عشایر بویراحمدی نیز به آنان ملحق شدند که ارتش دخالت کرد. رؤسای عشایر هیچگاه از زارعین و زیردستان خود استفاده زراعتی نمیکردند، بلکه همواره آنان را به منظور قیام علیه حکومتهای ضعیف، مسلح و آماده میکردند. پس از اینکه رؤسای عشایر میدیدند که عشیره آنان باید صاحب زمین شوند و اسکان پیدا کنند، طبیعی بود چون حکومتِ خود را از دست رفته میدیدند نارضایتی خود را اعلام میکردند. از این رو میتوان گفت بویراحمدیها، قشقاییها و بختیاریها هیچ کدام باطناً موافق نبودند، ولی در برابر قانون نمیتوانستند مقاومت جدی داشته باشند.»(34)
این سخنان نشان دهنده وضعیت مردم، عشایر و مالکین جنوب است. گرچه عده زیادی از افراد و خوانین به اتهام قتل و تیراندازی بازداشت و شکنجه و محاکمه شدند و هر روز فهرستی از افراد و یاغیان به عنوان قاتل و راهزن در رسانههای مختلف دولتی معرفی میشندد و تحت پیگرد قرار میگرفتند، اما هیچ وقت قاتل واقعی عابدی شناخته نشد.
پی نوشتها:
1. کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، 1374، ص 350.
2. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 19، جلسه 392، سهشنبه 24 اسفند 1338.
3. مجموعه قوانین و مصوبات مجلس نوزدهم تقنینیه، ج 1، تهران، مطبعه مجلس، 1343، صص 10-79.
4. حضرتی، حسن، آیتالله بروجردی و اصلاحات ارضی، مجله پیشینه، پاییز 1382، شماره 3، ص 17.
5. مدنی، جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ج 1، ص 343.
6. پهلوی، محمدرضا، انقلاب سفید، تهران: کتابخانه سلطنتی پهلوی، 1346، مقدمه، ص 19.
7. فوران، جان، مقاومت شکننده در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1388، صص 472-471.
8. مجد، محمدقلی، خرده مالکان و اصلاحات ارضی در ایران: 1971-1962م، مجله تاریخ معاصر ایران، بهار 1384، شماره 33، صص 15-9.
9. برای اطلاع از این مراحل مختلف سهگانه اصلاحات ارضی میتوانید ر. ک به لمبتون، آن. اس، اصلاحات ارضی در ایران، ترجمه مهدی اسحاقیان، تهران، امیرکبیر، 1394؛ هوگلاند، اریک، زمین و انقلاب در ایران، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران، شیرازه، 1381.
10. مرکز اسناد فارس، سند 6588 /293 /98.
11.سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، سند 46100 /293.
12. سیاهپور، کشواد، قیام عشایر جنوب، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ص 220.
13. مرکز اسناد فارس، سند 12471 /293 /98.
14. کوهکن، محمودرضا، صلواتی، راضیه، بررسی اصلاحات ارضی فارس در دوره محمدرضاشاه پهلوی، مجله روایت تاریخ، پاییز 1395، شماره 2، ص 28.
15. برای اطلاع بیشتر ر.ک به برزین، سید صاحب، علیصوفی، علیرضا، واکاوی پیامدهای سیاسی اصلاحات ارضی در فارس، مجله گنجینه اسناد، بهار 1395، شم 101، صص 103-82؛ سیاهپور، کشواد، پیامدهای قتل ملک عابدی در فارس، مطالعات تاریخی، پاییز 1386، شماره 18، صص 267-214.
16. روزنامه اطلاعات، 23 آبان 1341، شماره 10949، ص 17.
17. همایون، داریوش، اصلاحات ارضی در ایران، مجله تحقیقات اقتصادی، خرداد 1342، شماره 5 و 6، ص 46.
18. هوگلاند، اریک، اصلاحات ارضی: اراده نیمه تمام، مجله گفتگو، تابستان 1380، شماره 32، صص 38-37.
19. ثابتی، پرویز، در دامگه حادثه، گفتوگوی عرفان قانعی راد با پرویز ثابتی، شهر کتاب، 1390، ص 122.
20. کیانی، منوچهر، نگاهی به ایل قشقایی بعد از شهریور 1320، شیراز، کیاننشر، 1380، صص 390-389.
21. صفریکشکولی، عزتالله، تولدی در آتش، تهران، کیان، 1379، صص 31-30.
22. مجله روشنفکر، پنجشنبه 1 آذر 1341، شماره 479، صص 7-6.
23. رسولی، مرتضی، سالور، عباس، اصلاحات ارضی، زمینهها، ضرورتها، نحوه اجرا و پیامدها، تاریخ معاصر ایران، تابستان 1376، شم 4، صص 264-263.
24. روزنامه اطلاعات، شماره 10949، 23 آبان 1341، ص 1.
25. ثابتی، همان، ص 123.
26. روزنامه مهر ایران، 24 آبان 1341، شماره 1705، ص 2؛ روزنامه کیهان، 23 آبان 1341، شماره 5801، ص1.
27. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ج 3، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، عطایی، 1371، صص 192-191.
28. برای اطلاع از این جریان ر.ک به سیاهپور، کشواد، قیام عشایر جنوب، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388؛ تقوی، مقدم، تاریخ سیاسی کهگیلویه، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1377؛ آریانا، بهرام، تاریخچه عملیات نظامی جنوب، تهران، چاپخانه ارتش، 1343.
29. جزنی، بیزن، تاریخ سی ساله ایران، ج 2، بیجا، بینا، بیتا، ص 10.
30. روزنامه آتش، 24 آبان 1341، شم 377، صص 1 و 4.
31. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، به کوشش عبدالله شهبازی، ج 1، تهران، اطلاعات، 1369، صص 506-505.
32. سیاهپور، کشواد، نگاهی به قیام عشایر بویراحمد، مجله مطالعات تاریخی، پاییز 1383، شماره 4، صص 97-92.
33. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست: از کودتای 28 مرداد تا ترور منصور، ج 2، تهران، نامک، 1380، ص473.
34. رسولی و سالور، همان، ص 264.
سایت 15 خرداد