02 اسفند 1399
ژاندارمری در ایران
در سالهای اولیه دوران مشروطه نیاز به یک نیروی متمرکز و کارآمد نظامی که بتواند مشروعیت دولت مرکزی را در کل کشور برقرار کند، عمیقاً احساس میشد. با بالا رفتن میزان ناامنی در مناطق مختلف کشور ، انگلستان از مسئولین دولت وقت ایران خواست برای حفظ ارتباطات تجاری بهخصوص در ناحیه جنوب کشور، به تشکیل نوعی نیروی نظامی مبادرت کند. این اقدام انگلیس با پشتیبانی روسیه نیز مواجه شد، زیرا آنها نیز در فکر همین نیرو در مناطق تحت سلطه خود بودند و نیز انگلیسی ها پا را فراتر گذاشته و اظهار داشتند که در صورت عدم تشکیل این مهم ، خود راساً به اقدام و ایجاد این نیرو دست خواهد زد. بههمینمنظور، دولت در وهله اول سعی کرد که روح تازهای به کالبد بقایای متزلزل و درهمریخته پیادهنظام و امنیه بدهد، که هنوز در تهران خودنمایی میکردند، ولی اتخاذ این استراتژی نتیجهای دربرنداشت. با تشکیل کابینه مستوفیالممالک برنامه جدیدی طرحریزی شد که آن تشکیل یک نیروی نظامی ــ امنیتی داخلی تحت نظارت افسران خارجی بود که در ابتدا ژاندارمری خزانه تاسیس، و سپس «ژاندارمری دولتی» تشکیل گردید که عمر آن بیش از یازده سال طول نکشید و در نهایت نهادی که در سال 1289.ش به کوشش یالمارسون و همراهانش پاگرفته بود مدتی کوتاه پس از کودتای رضاخان در سال 1300.ش منحل شد.
از زمان تاسیس ژاندارمری در سال 1912.م تا اوایل جنگ جهانی اول در سال 1914.م ، تعداد نفرات افسران سوئدی و تلاشهای آنان چشمگیر بود و از سال 1914.م تا 1918.م، تغییرات چشمگیری در این نیرو به وقوع پیوست و طی آن، بیشتر افسران سوئدی ژاندارمری، همچون مردم ایران، خواهان پیروزی آلمانیها در جنگ بودند که نهایتا در اواخر سال 1300.ش رضاخان نیروی قزاق و ژاندارمری را منحل و با استفاده از نفرات و امکانات این دو نیرو، ارتش نوین ایران را تاسیس کرد.
استفانی کرونین در کتاب ارتش و حکومت پهلوی که توسط غلامرضا علیبابایی ترجمه شده می نویسد : تاسیس ژاندارمری دولتی بهوسیله مجلس دوم (1288ــ1290.ش) نشاندهنده تلاش مهمی بود که در دوران مشروطیت به دست دولت ایران برای ایجاد نوعی سازمان قدرتمند جدید و درعینحال ملی، که به صورت تمام و کمال در مقابل مقامات ایرانی پاسخگو باشد، انجام شد. این اقدام درواقع به مثابه پایدارترین طرح از سلسله طرحهایی بود که برای نوسازی نیروهای مسلح به ریاست افسران خارجی اجرا میشد.
و غلامرضا علیبابایی در کتاب تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی می گوید : چون مورگان شوستر، ماژور استوکس را برای ریاست ژاندارمری خزانه در نظر گرفت، از همان لحظه اول با مخالفت روسها روبرو شد و تلاشهای او و دولت انگلیس به منظور جلب رضایت و موافقت آنها به جایی نرسید. در نتیجه دولت ایران در حالت بلاتکلیفی قرار گرفت. دولت انگلیس، که میترسید سکوت ایران به انصرافِ خاطر از تشکیل ژاندارمری منتج شود، نغمه همیشگی خود را آغاز کرد و آن زمزمه ناامنی راههای جنوب بود. ... دولت در نوزدهم مرداد 1289 طی لایحهای که به مجلس تقدیم کرد پیشنهاد نمود ضمن استخدام چند نفر از اتباع خارجی برای «وزارت مالیه»، «وزارت داخله» و «وزارت عدلیه»، سه نفر افسر ایتالیایی نیز برای ژاندارمری استخدام شوند، ولی موضوع استخدام افسران خارجی و تشکیل ژاندارمری، به علت خالیبودن خزانه دولت به کندی پیش میرفت و چون مجلس شورای ملی هم با شرایطی که دولت روس و انگلیس در مقابل واگذاری وام مورد تقاضای دولت ایران پیشنهاد کرده بودند موافق نبود، مساله قرضه هم محقق نشد.
ژاندارمری دولتی در چارچوب طرحی کلی برای اجرای اصلاحات تاسیس گردید. در آذر 1289.ش، مجلس برنامهای تصویب کرد که به موجب آن، به دولت اجازه داده شد تا به استخدام مربیان ایتالیایی برای ژاندارمری، مبادرت کند ولی دولت ایتالیا با اعزام مربیان ایتالیایی به ایران موافقت نکرد و تقاضاهای مکرر دولت ایران را در اینباره بیجواب گذاشت. ازاینرو، دولت ایران تصمیم گرفت برای اجرای این طرح از سوئد کمک به خواهد . در 27 اردیبهشت 1290.ش مجلس قرارداد مربوط به استخدام سوئدیها را تصویب و در ماه ژوئن نیز دولت سوئد سه نفر از افسران خود را به سرپرستی کاپیتان یالمارسون روانه ایران کرد تا ژاندارمها را تعلیم دهد و سرپرستی آنان را بر عهده گیرد. این کار با نظارت وزارت داخله (کشور) ایران انجام شد و هدف از تشکیل آن نیرو، برقراری امنیت در طول جادههای ایران بود. این افسران در ماه اوت به تهران رسیدند و در ماه سپتامبر نیز مجلس به استخدام هفت نفر دیگر از افسران سوئدی رای داد که آنها نیز تا پایان سال میلادی به کشور وارد شدند. در این ضمن، مورگان شوستر، امریکایی تازهواردی که پست خزانهداری کل ایران را برعهده گرفته و مجلس او را در چارچوب برنامه فوق برای ایجاد اصلاحات و تجدید ساختار امور مالی ایران استخدام کرده بود، تصمیم گرفت برنامههای خود را برای سازمان دادن یک نیروی ویژه ژاندارمری اجرا کند. مقرر بود که این نیروی جدید تحت امر مستقیم شوستر باشد و در امر وصول عایدات، به مأموران ذیربط خزانهداری در سراسر کشور یاری دهد. هدف اصلی شوستر این بود که «امنیه» و سایر عوامل مسلح دستاندرکار محافظت جادهها را درهم ادغام سازد و از نیرویی جدید در کار وصول مالیات استفاده نماید، ولی مشکلات متعددی که مقامات گوناگون ایرانی بر سر راه وی ایجاد کردند باعث شد شوستر از اجرای این برنامه چشم پوشد و در عوض به طرح نیروی جدیدی موسوم به «ژاندارمری خزانه»، جامه عمل بپوشاند. مجلس در تیرماه 1290. ش/ ششم ژوئیه 1911 م پیشنهاد وی مبنی بر تشکیل «ژاندارمری خزانه» و نیز طرح تشکیلات ژاندارمری (دولتی) مرکب از افسران سوئدی را همزمان تصویب کرد. ژاندارمری خزانه بهرغم هدف اولیه آن، که جمعآوری عواید گمرکی و مالی بود، رفتهرفته قدرت گرفت، به گونهای که از افراد آن برای پاسداری جادهها نیز استفاده میشد. ژاندارمری خزانه، به استثنای چند افسر اروپایی و امریکایی، بهطورکلی از افراد ایرانی تشکیل میشد.
در اجرای دستورات مورگان شوستر ، ژاندارمری خزانه درگیر یک سلسله حوادث جدّی و جنگها شد که از حیث سیاست داخلی و خارجی حائز اهمیت بود . شوستر در یادداشتهای خود مینویسد: «... پس خیلی لازم بود که دولت برای وصول مالیات در شهرهای خارج از پایتخت ، در چهار نقطه مهم مانند : تبریز ، قزوین، اصفهان و شیراز دستههای منظمی به طرز جدید تشکیل دهد . من مناسب دانستم یک دسته موسوم به ”ژاندارمری خزانه“ تاسیس نمایم که زیر فرمان خزانهدار و جزء لاینفک اداره خزانهداری باشد.»
مرکز ژاندارمری خزانهداری، در باغ شاه، و از نظر ترکیب سازمانی شامل یک گردان سوار و پیاده بود که این یک گردان، شامل پنج گروهان و هر گروهان از چهار دسته تشکیل شده بود . مورگان شوستر در نظر داشت که این سازمان را گسترش دهد و واحدهایی به شهرهای بزرگ کشور اعزام کند. برای تربیت ژاندارم خزانهداری، یک آموزشگاه در باغ شاه تشکیل شد. مدت آموزش این آموزشگاه شش ماه بود. لباس افسران ژاندارمری خزانهداری عبارت بود از: فرنج خاکی رنگ با یقه بلند و شش دگمه فلزی، با آرم شیر و خورشید، شلوار پاچه باریک مخصوص چکمه، پاپوش که چکمه بود، کمربند با قلاب شیر و خورشید، کلاه از پوست زردرنگ با نشان شیر و خورشید که دور آن برگ زیتون بود. اسلحه افسران، شمشیر، و سلاح کمری آنان، ده تیر بود. لباس افراد (درجهداران و تابینها) به شرح زیر بود: فرنج یقه برگردان خاکی رنگ که روی یقه، نواری آبیرنگ دوخته شده بود و کلاه از جنس پوست با نشان شیر و خورشید. اسلحه افراد ژاندارمری خزانهداری، تفنگ سه تیر کوتاه فرانسوی با فانسقه کمری بود.
بهتدریج که سازمان توسعه مییافت، محلهای جدید ــ مانند پادگان یوسفآباد ــ را اشغال میکردند، ولی این سازمان که مورد اعتماد و احترام ملت ایران بود، در اولین برخورد، با مشکلاتی مواجه شد و نهایتاً ژاندارمری خزانه منحل گردید، ولی افسران و سایر افراد آن به ژاندارمری دولتی انتقال یافتند.
یالمارسون، پس از آشنایی کافی به اوضاع ایران، مقدمات تشکیل ژاندارمری را فراهم ساخت. نخست، مواد دروس و برنامههای آموزشی را تهیه کرد، و سپس یک مدرسه افسری در یازدهم مهر 1290 با سی نفر شاگرد تاسیس نمود .
ژاندارمری دولتی با افسرانی که از ژاندارمری خزانه و وزارت جنگ به آن پیوستند و نیز با فارغالتحصیلان مدرسه افسری ، در اواسط اردیبهشت 1291، افتتاح گردید. در طی دو سال بعدی، این نیرو پیشرفت مداوم و یکسانی داشت و ضمن تحکیم موقعیت خود، دایره نفوذش را به خارج از تهران گسترش میداد. رشد شمار افراد تحت فرماندهی و نیز تشکیلات آن، جنبه مستمر داشت. دیماه 1291.ش ژاندارمری دولتی متشکل از بیستویک سوئدی و حدود سههزار افسر و پرسنل ایرانی بود، ولی در اواخر سال بعد تعداد افسران سوئدی به سیوشش تن و شمار ایرانیان به حدود ششهزار تن، یعنی نزدیک به دو برابر، افزایش یافت. در بهمنماه 1290.ش ، یالمارسون به تشکیل دو فوج (رژیمان) برای تهران و یک فوج برای شیراز اقدام کرد. پیش از دیماه 1292.ش (آغاز سال 1914)، هفت فوج دیگر تاسیس شد. دو سرفرماندهی در تهران، و مابقی در شیراز، کرمان، قزوین، اصفهان و بروجرد بهوجود آمد. افراد فوجها نیز تجربیات خوبی در عملیات متعدد کسب کرده بودند. طبیعتاً نیازهای بودجهای ژاندارمری افزایش یافت و هزینههای لازم در این دوره، عمدتاً از محل وامهای روس و انگلیس تامین میشد.
به موجب مندرجات «نظامنامه» ژاندارمری مصوب 1291.ش: «ژاندارمری عبارت است از یک قسمت نظامی که برای حفظ امنیت عامه و کفالت در نگهبانی و نظم و اجرای قوانین و نظامنامههای اداره عدلیه و مالیه برقرار شده است.» و این ژاندارمری میتوانست هم وظایف پلیس و هم وظایف ژاندارم مأمور عدلیه را انجام دهد.
براساس این وظایف، سازمان ژاندارمری مسئول حفظ امنیت خارج از شهرها و راههای بازرگانی، جلوگیری از بینظمیها و اغتشاشها و سرکوبی اشرار و راهزنان بود و بالطبع سازمانی که یارلمارسون برای اجرای این وظایف بهوجود میآورد میبایست تمام قلمرو وسیع ایران را دربر میگرفت. ولی تشکیل چنین نیرویی به یکباره میسر نبود. ازاینرو، یالمارسون طرحی دو مرحلهای در نظر گرفت که در مرحله اول سازمانی برای خطوط اصلی، که از تهران منشعب میشد و در آن روزها ضرورت داشت، پیشبینی شد و این طرح، در شمال ایران شامل اطراف تهران، راه تهران ــ قم، تهران ــ قزوین ــ زنجان، قزوین ــ رشت ــ انزلی (بندر پهلوی) و در جنوب مخصوص منطقه فارس (راه بوشهر ــ شیراز ــ یزد خواست) بود که در سال اول پاسگاههایی از شیراز تا کنار تخته (پنجاهوشش کیلومتری جنوب غربی کازرون به طرف جنوب) و باغ خان (بیستکیلومتری شمال شیراز) تأسیس میگردید و در ظرف نه ماه بعد، پاسگاههای ژاندارمری فارس و در جنوب شیراز تا بوشهر و در شمال شیراز تا یزدخواست امتداد مییافت. مرحله دوم مربوط به تاسیس فوجهای دیگر برای سایر راهها و نواحی کشور بود.
ضدیت روس و انگلیس با ژاندارمری و افسران آن در پایان به خروج یالمارسون از ایران ( مارس 1915 ) و سپردن زمام امور تشکیلات ژاندارمری، نخست، به دست دو افسر سوئدی دیگر انجامید. انگلیسیها هنگامی که موقعی که به خطر گسترش اندیشه مارکسیسم در بین افراد قزاق مستقر در ایران پی بردند، مجدداً به فکر تقویت ژاندارمری افتادند (1917) ، و بدینترتیب، بار دیگر موضوع استخدام افسران سوئدی مطرح شد، ولی دولت انقلابی روسیه اینبار برخلاف دفعه پیشین با تحقق آن به مخالفت برخاست و در عوض از بریگاد قزاق حمایت کرد.
مخالفت دولت شوروی با بازسازی تشکیلات ژاندارمری و اتکای آن دولت به نیروی قزاق به منظور حفظ منافع خویش در ایران با وقوع «کودتای اول رضاخان در شانزدهم فوریه 1918 (بهمن 1296) در قزاقخانه» و انتقال زمام امور دیویزیون قزاق به دست انگلیسیها نقش بر آب شد. دولت انگلیس، بعد از خروج رقیب قدرتمندش از صحنه سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران و بهویژه متعاقب مخالفت عامه مردم با قرارداد مالی ــ نظامی 1919، همه امکانات مادی و معنوی خود را به منظور تاسیس «قشون متحدالشکل» به کار انداخت. اعلام ادغام واحدهای ژاندارمری که تا این زمان وابسته به وزارت کشور بود، در وزارت جنگ نخستین گام در تحقق این برنامه محسوب میشد.
ژاندارمری با حمایتی که از سیدضیاء و کودتا کرده بود، پاداش خوبی بهدست آورد: مقامهای مهم در کابینه جدید و قدرت بسیار در ایالات. دو افسر ژاندارمری که نقش مهمی در قزوین و حرکت قزاقها به تهران داشتند، یعنی سلطان سیاح و ماژور کیهان، به ترتیب، به فرماندهی نظامی تهران و وزارت جنگ منصوب شدند. بلافاصله بعد از کودتا، حکومت نظامی در بسیاری از شهرهای ایالات و در شعاع معینی از تهران برقرار شد، برخی از والیها و معاونان آنان (فرمانداران) برکنار شدند و فرماندهان ژاندارمری جای آنان را گرفتند. برای مثال، ماژور محمدخان درگاهی، فرماندهی باطالیون قم، به سمت فرماندار نظامی آن شهر منصوب شد و ماژور فتحعلیخان ثقفی توپچی نیز کنترل شهر سمنان را در دست گرفت.
در مرکز بعضی از ایالات، نظیر مشهد و کرمانشاه، صاحبمنصبان ژاندارمری به موازات اجرای کودتا در تهران، به کودتاهای کوچکتری دست زدند. در مشهد، کلنل محمدتقیخان پسیان به توقیف قوامالسلطنه، والی خراسان، اقدام کرد و او را به تهران فرستاد. وی سپس به توقیف بسیاری از اعیان و اشراف، مقامات دولتی، مالکان و افرادی از این قبیل در ایالت خراسان مبادرت کرد تا بتواند مالیاتهای عقبافتاده را از آنها وصول کند و برنامه اصلاحات خویش را اجرا کند، درست مشابه اقداماتی که سیدضیاء در تهران انجام داد. بدینترتیب، دورهای از یک تنش طولانی بین دولت مرکزی و منافع ایالتی، بین گرایشهای مختلف به ژاندارمری و قزاق، و بین جاهطلبیهای سیاسی کلنل پسیان و رضاخان، بهوجود آمد که فقط از طریق نابودی واقعی حکومت ژاندارمها در مشهد خاتمه یافت. در کرمانشاه، ماژور محمودخان پولادین، صارمالدوله، والی آنجا، را توقیف کرد و به تهران فرستاد، درحالیکه مساله فوریتر، یعنی نبرد ژاندارمها با سمیتقو، باعث شد که مخبرالسلطنه در تبریز از گرفتار شدن به سرنوشتی مشابه سایر والیها، رهایی یابد. در دوره بعد از کودتا، ژاندارمری به اوج نفوذ و اشغال مناصب عالی قدرت سیاسی در ایالات و مراکز پایتخت رسید. باوجوداین، در پاییز سال 1300.ش (اواخر سال 1921)، ژاندارمری، در نتیجه تاکتیکهای دوگانه رضاخان مبتنی بر گلچین کردن افراد موردنظر خود از بین ژاندارمها و در عین حال سرکوب نمودن آنان، به جذب شدن در دیویزیون قزاق تسلیم شد.
رضاخان سردارسپه در روز پانزدهم آذرماه 1300 خطاب به «آقایان صاحبمنصبان اداره ژاندارمری» متذکر شد که «مطالعات چند ماهه من در کار اداره ژاندارم و طرز جریان فعلی امور آن اداره مرا مجبور ساخت که امروز شما را احضار کرده... چون اکثریت شماها از صاحبمنصبان تحصیلکرده لایق، آزموده و هریک به نوبه خود فهمیدهاید... تصریح مینمایم که خدمات ژنرال یالمارسون، تشکیلدهنده ژاندارمری، ... و همینطور زحمات کلنل گلروپ، کفیل ریاست تشکیلات حالیه، کاملا در نظر من و پیشگاه مملکت منظور و سعی آنها مشکور است... نظر به اینکه ژاندارم کنونی مدتی است از صورت قراسورانی خارج و به یک قسمت نظامی تبدیل شده و مستشاران خارجی برخلاف دورههای سابق نباید مداخله مستقیم در امورات قشونی داشته باشند، ... از امروز من اداره ژاندارمری را در تحت نظر و ریاست مستقیم خود گرفته، و رسماً منحل و الحاق آن به قشون متحدالشکل جنبه عملی به خود گرفت.»
سردارسپه در پانزدهم آذرماه 1300 کلنل گلروپ، سرپرست ژاندارمری، را از کار برکنار، و کلنل عزیزاللهخان ضرغامی را به کفالت ژاندارمری منصوب کرد. امور مربوط به انتقال نفرات و افسران ژاندارم به وزارت جنگ، تا هفدهم دیماه 1300 انجام شد.
بدینترتیب نفوذ ژاندارمری به پایان رسید. رضاخان با اتخاذ سیاستی مبتنی بر گلچینکردن افراد موردنظر و سرکوب نمودن مخالفان، برتری و استیلای همقطاران دیویزیون قزاق خود را در ارتش جدید و رژیمی که متعاقب آن ایجاد شد تضمین کرد و بر فرماندهی عرضهشده توسط رسته افسران ژاندارمری و سنتهای سیاسی این نیرو چیره شد.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی