14 مهر 1393

ارتباط مستمر!


یکی از مسایل مهمی که هنگام اقامت شاه در مکزیک پیش آمد و فوق‌العاده موجب تکدر و افسردگی وی شد، ماجرای روابط فرح و جوادی بود که از پرده بیرون افتاد و به گوش شاه رسید.

حقیقت این است که از سال‌ها پیش درباره روابط عاطفی این دو گفتگوهایی در بین بود و من مخصوصاً نسبت به این مساله حساسیت زیاد داشتم، در همین نوشته‌ها یک بار توضیح دادم که حتی جریان را با تلخی به خانم دیبا گفتم و بر سر همین مساله هم روابط من با فرح شکرآب شد و شکرآب ماند. در مکزیک هم باز این مساله اسباب ناراحتی من بود. فرح هم این نکته را می‌دانست و مراقب بودکه وقتی من و پهلوی شاه در خانه آنها هستیم سر و کله جوادی آن طرف‌ها پیدا نشود.

درباره این رابطه یک بار تیمسار «ع...»، که زمانی از فرماندهان گارد بود، برای خود من حکایت کرد که در شکارگاه خجیر یکی از سربازان گارد فرح و جوادی را در حال نامناسبی دیده بود و ظاهراً چون آدم متعصبی بوده طاقت نمی‌آورد و نزد تیمسار مزبور می‌آید و ضمن بازگفتن ماجرا می‌گوید: ما خیال می‌کردیم که از یک زن عفیفه نگهبانی می‌کنیم و نمی‌دانستیم که این‌طور مسایلی هم در میان هست. در آن موقع البته کسی جرأت آفتابی کردن قضیه را نداشت ولاجرم سرباز گارد را هم تهدید می‌کنند و هم تحبیب. به این معنی که می‌گویند اگر موضوع درز کند سر خود را به باد می‌دهد. ضمناً چون نامحرم هم تشخیص داده شده بود او را از گارد اخراج می‌کنند. سرمایه‌ای هم به او می‌دهند و برایش یک دهنه مغازه می‌خرند که به کسب و کار مشغول باشد و صدایش هم در نیاید.

در مکزیک اما وضع به‌گونه‌ای دیگر درآمده بود و نزدیکان شاه و مخصوصاً خدمه شخصی‌اش طاقت نمی‌آورند. یک روز الیاسی پیشخدمت مخصوص و ماساژور او می‌رود پیش شاه و به او می‌گوید: اعلیحضرت این درست است که شهبانو دوست پسر داشته باشد. شاه هم طبق معمول سرخ می‌شود و چیزی نمی‌گوید. اما جریان را با فرح در میان می‌گذارد و فرح هم الیاسی را بیرون می‌کند.

آفتابی شدن این جریان تأثیرش را بر روحیه شاه باقی گذاشت و مخصوصاً غرور او را در آن شرایط روحی ناشی از سقوط و غربت بیش از پیش جریحه‌دار کرد. احتمالاً این مساله در تشدید بیماری او که منجر به سفر نیویورک شده بی‌تأثیر نبود.

در مورد این رابطه باید این را هم بگویم که اطلاع شاه از جریان باعث قطع آن نگردید و تا زمان مرگ شاه ادامه یافت (و بعد از آن والله اعلم). به طوری که بعدها از شخص موثقی شنیدم، در همان ایامی که شاه در بیمارستان معادی قاهره بستری و در حال مرگ بود، جوادی و فرح شب‌ها در اتاق انتظار خصوصی بیمارستان باهم به سر می‌بردند، بدین ترتیب که اطاق انتظار دو قسمت داشت اطاق خواب که فرح در آن می‌خوابید با بستن در این اطاق کوچک در شب‌ها آن دو تنها در آن فضا می‌ماندند.


مسعود انصاری، احمدعلی، پس از سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1371، ص 166 و 167