02 تیر 1393
طرح عملیاتى حمزه (ع) و سیر شکلگیرى آن
اولین طرح عملیاتى در اردیبهشت سال 1360 با نام طرح »حمزه سیدالشهداء« در ستاد عملیات جنوب طراحى شد و قرار بود پیشنهاد اجراى عملیات توسط نیروهاى سپاه و بسیج به حضور حضرت امام ارسال گردد که به عللى انجام نشد تا سرانجام اینجانب بهعنوان فرمانده ستاد عملیات جنوب طرح عملیاتى شکستن حصر آبادان را در جلسهى شوراى عالى دفاع و در پایگاه هوایى دزفول که اعضاى زیر حضور داشتند، ارایه دادم (تاریخ آن قبل از عزل بنىصدر از فرماندهى کل قوا بود.(
1- حضرت آیتالله خامنهاى نمایندهى امام در شوراى عالى دفاع
2- حضرت حجةالاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى، رئیس مجلس شوراى اسلامى
3- شهید رجایى نخست وزیر
4- ابوالحسن بنىصدر رئیس جمهور
5- تیمسار ظهیرنژاد فرمانده نیروى زمینى ارتش
6- تیمسار فلاحى رئیس ستاد مشترک ارتش
7- آقایان على اکبر پرورش و محمد منتظرى به عنوان نمایندگان مجلس شوراى اسلامى که به دستور امام در این جلسه حضور داشتند.
پس از بحثهاى طولانى با حمایت حضرت آیتالله خامنهاى این طرح تصویب شد، ولى تیمسار ظهیرنژاد گفت لازم است این طرح با فرمانده لشکر 77 خراسان هماهنگ شود و چون این طرح فقط با امکانات و توانایىهاى نیروهاى سپاه و بسیج طراحى شده بود، مصوب شد که لشکر 77 خراسان که مسؤولیت منطقه را به عهده داشت با نیروهایش در این عملیات شرکت کند و اجراى این طرح منوط به هماهنگى با فرمانده لشکر 77 خراسان شد.
پس از تصویب طرح توسط شوراى عالى دفاع، اینجانب و شهید حسن باقرى که مسؤول اطلاعات ستاد عملیات جنوب بود، چندین مرتبه از اهواز به ماهشهر که ستاد لشکر 77 خراسان بود، عزیمت کردیم و با فرمانده لشکر 77 سرهنگ شهابالدین جوادى و رکن سوم (عملیات( لشکر 77 سرهنگ سپهر، جلسات متعددى داشتیم و در نهایت، همان طرح مصوب شوراى عالى دفاع با انجام اصلاحاتى مورد توافق قرار گرفت. متعاقب آن قرار شد لشکر 77 خراسان در عملیات شرکت کند.
اساس این طرح عملیاتى بر این بود که نیروهاى سپاه و لشکر 77 خراسان از چهار محور وارد عملیات شوند.
این محورها عبارت بودند از:
1- محور عملیاتى دارخوین به عنوان تلاش اصلى، با فرماندهى مشترک شهید حسین خرازى و فرمانده تیپ 3 لشکر 77، از سپاه به استعداد شش گردان پیادهى سپاهى و بسیجى و یکدستهى زرهى که نیروى خط شکن بودند و تیپ 3 لشکر 77 با شرکت دو گردان پیاده و یک گردان تانک که بعد از شکستن خط وارد عملیات مىشدند.
2- محور عملیاتى »فیاضیه« به عنوان تلاش اصلى با فرماندهى مشترک برادر احمد کاظمى فرمانده محور فیاضیه و سرهنگ کهترى فرمانده تیپ 2 لشکر 77 خراسان.
نیروى سپاه به استعداد شش گردان پیادهى سپاهى و بسیجى که به عنوان نیروى خط شکن وارد عملیات مىشدند و تیپ 2 لشکر 77 خراسان نیز با سه گردان پیاده و یک گردان زرهى بعد از شکستن خط وارد عملیات مىشد.
3- محور ایستگاه 7 و 12 آبادان با فرماندهى مشترک برادر اسدى و فرمانده تیپ 1 لشکر 77 خراسان.
نیروى این محور به استعداد پنج گردان سپاهى و بسیجى و یک گردان احتیاط را به عنوان نیروى خطشکن وارد عملیات مىکردند. تیپ 1 با دو گردان پیاده، یک گردان تانک و یک گروهان سوار زرهى بعد از شکستن خط وارد عملیات مىشد.
4- محور جادهى ماهشهر - آبادان به استعداد یک گردان سپاهى و بسیجى و یک گردان نیروهاى ژاندارمرى.
در طرحریزى عملیات دو محور دارخوین و فیاضیه را به عنوان تلاش اصلى با هدف تصرف و انهدام دو پل قصبه و حفار - که عقبهى اصلى نیروهاى لشکر 3 زرهى عراق بود - گذاشته بودیم تا با تصرف و انهدام این دو پل، تمام نیروهاى عراقى که در شرق رودخانهى کارون یک سرپل بزرگ گرفته بودند و آبادان را محاصره کرده بودند یا اسیر و تسلیم و یا کشته شوند و تجهیزات آنها هم به غنیمت رزمندگان سپاه و ارتش درآید.
چگونه حصر آبادان شکسته شد؟
با آمدن شهید بزرگوار یوسف کلاهدوز، قائممقام فرمانده کل سپاه و مرحوم ظهیرنژاد فرمانده نیروى زمینى ارتش به خوزستان، چند روز قبل از عملیات و بررسى جداگانهاى که این دو نفر از آمادگى رزمى سپاه و بسیج و ارتش انجام دادند و اعلام آمادگى ستاد عملیات جنوب سپاه و لشکر 77 خراسان براى شروع عملیات، قرارگاه فرماندهى مشترک با حضور شهید یوسف کلاهدوز و مرحوم ظهیرنژاد در سه راهى تقاطع جادهى شادگان - ماهشهر - آبادان ایجاد گردید. روز و ساعت شروع عملیات طى نامهاى سربسته و با حضور اینجانب به عنوان فرمانده عملیات جنوب سپاه که هر سه محور عملیاتى سپاه را کنترل و هدایت مىکردم و فرمانده لشکر 77 خراسان »سرهنگ جوادى« که سه تیپ لشکر را هدایت مىکرد، ابلاغ گردید.
با برادران سرلشکر غلامعلى رشید که جانشین من بود و شهید حسن باقرى که مسؤول اطلاعات ستاد عملیات جنوب بود مشورت کردیم تا هر کدام در یکى از محورها مستقر شویم.
شهید حسن باقرى در محور دارخوین در کنار شهید حسین خرازى که مسؤول این محور عملیاتى بود، مستقر شد و با توجه به نگرانىهایى که از جبهههاى آبادان داشتم، خودم و برادر غلامعلى رشید به آبادان رفتیم و آخرین جلسهى عملیاتى را در داخل ساختمان بانک ملى که از استحکام خوبى برخوردار بود و مقر فرماندهى تیپ 2 لشکر 77 خراسان به فرماندهى سرهنگ کهترى نیز بود، برقرار نمودیم و از فرماندهان محورها گزارش چگونگى مانور و آمادگىهاى گردانهاى هجومى و توپخانهها را گرفتیم.
از این جلسه خاطرهاى برایم باقى مانده که بیان مىنمایم: هر یک از فرماندهان محورهاى سپاه که پاى نقشهى عملیاتى مىآمدند، صحبت خود را با بسمالله و آیهاى از قرآن شروع مىکردند. یکى از برادران عزیز غیرسپاهى هم که پاى نقشهى عملیاتى آمد، این جمله را گفت: »به نام خدا و به نام على؛ على خدا نیست، ولى کمتر از خدا هم نیست، مثلاً وقتى که مىخواهیم یک سنگ بزرگ را بلند کنیم نمىگوییم یا خدا، مىگوییم یا على«
و بعد هم طرح عملیاتى خودش را به خوبى بیان کرد و نشست.
شروع عملیات
عملیات ثامنالائمه ساعت 12 شب، با رمز »نصر من الله و فتح قریب« از هر سه محور عملیاتى شروع شد. قبل از شروع عملیات، نیروهاى رزمندهى بسیجى و سپاهى شور و حال عجیبى داشتند. تعداد زیادى از آنها نزدیک یک سال بود که در جبههها مانده بودند تا فرمان امامشان را براى شکستن حصر آبادان اجرا نمایند و عهد کرده بودند تا محاصرهى آبادان شکسته نشود از جبههها خارج نشوند. عدهاى قرآن مىخواندند، عدهاى از یکدیگر حلالیت مىطلبیدند، عدهاى از یکدیگر قول مىگرفتند که اگر شهید شدند، شفاعت یکدیگر را بنمایند، همدیگر را در آغوش مىگرفتند، مىبوسیدند و اشک شوق براى آغاز عملیات مىریختند.
نیروهاى تخریبچى مینها را به خوبى خنثى کرده بودند، بهخصوص در محور دارخوین، شهید مرتضى تیمورى به خوبى میادین مین را باز کرده بود.
نیروهاى اطلاعات بسیج و سپاه دقیقترین معابر نفوذى و محورهاى عملیاتى را شناسایى کرده بودند و بر اساس این اطلاعات صحیح و دقیق، عملیات طرحریزى شده بود.
خود من در جبههى فیاضیه مستقر شدهبودم و از سنگرى که جناب سرهنگ کهترى و برادر احمد کاظمى به عنوان سنگر فرماندهى در خط مقدم جبهه آماده کرده بودند، هر سه محور دارخوین، ایستگاه 7 و 12 آبادان و محور فیاضیه را با ارتباط بىسیمى که با شهید حسن باقرى و برادر غلامعلى رشید داشتم هدایت مىکردم.
برادر رشید در کنار فرماندهان محورهاى ایستگاه هفت و دوازده آبادان مستقر شده بودند.
با شروع عملیات در نیمه شب (ساعت 12 شب، چهارم مهر ماه سال 1360( نیروهاى شجاع و مؤمن سپاهى و بسیجى و ارتشى از سه محور مذکور به دشمن هجوم بردند.
محور دارخوین به فرماندهى شهید حسین خرازى و شهید حسن باقرى، از همان ساعت اول توانست خطوط مستحکم دشمن را بشکند و با پیروزى سریع پیشروى کند و به سمت هدف عملیاتى که اولین پلى بود که توسط عراقىها روى رودخانهى کارون زده بودند، برود و بدینوسیله هدف اصلى این محور عملیاتى محقق شد.
در محورهاى ایستگاه هفت و دوازده آبادان و جبههى فیاضیه، پیشروى با سختى و کندى مواجه شد و دشمن به سختى مقاومت مىکرد و درگیرى شدیدى بین رزمندگان اسلام و دشمن بعثى رخ داد.
نزدیک اذان صبح (پنجم مهر ماه سال 1360( با تصرف پل دوم عراق از جبههى دارخوین، لشکر سه زرهى تقویتشدهى عراق شکست کامل خورد. محورهاى فیاضیه و ایستگاه هفت و دوازده آبادان براى الحاق با محور دارخوین که از شمال به طرف جنوب مىآمدند، پیشروى مىکردند.
نماز جماعت صبح را در کنار رودخانهى کارون در حالى که به شدت مبادلهى آتش در دو سوى رودخانه ادامه داشت اقامه کردیم در اطراف ما جنازهى مطهر شهدا و سنگرهاى تصرف شدهى دشمنان اسلام که هنوز پاکسازى کامل نشده بود دیده مىشد و ما در فضاى باز، روى خاکهاى زمین فتح شده نماز خواندیم. در قنوت نماز، تعدادى از برادران اشک شوق مىریختند و به درگاه خداوند قادر متعال دعا مىکردند.
تمام روز پنجم مهر ماه، به دستگیرى و اسیر نمودن نیروهاى بعثى باقى مانده در سنگرها گذشت و روز ششم مهر ماه سال 1360، منطقه به صورت کامل به تصرف رزمندگان سپاه و ارتش درآمد و جبهه تثبیت گردید و دشمن از شمال آبادان و شرق کارون به غرب کارون رانده شد.
در این عملیات، نقش فرماندهى شهید عالى مقام یوسف کلاهدوز - قائممقام فرماندهى کل سپاه و مرحوم سرتیپ قاسمعلى ظهیرنژاد - فرمانده نیروى زمینى ارتش بسیار برجسته و عالى بود.
حضور شهید آیتالله محلاتى نمایندهى حضرت امام (ره( در آبادان و تماس تلفنى ایشان با دفتر حضرت امام در شب عملیات براى درخواست دعا در تقویت روحیهى ایمانى و شجاعت و توکل رزمندگان بسیار کارساز بود.
رمز پیروزى بزرگترین عملیات سال 1360، یعنى شکست حصر آبادان را بایستى در سه عامل زیر دانست:
1. لطف خداوند متعال و عنایت خاص حضرت ولیعصر (عج(؛
2. اتحاد و انسجام نیروهاى دلیر و مؤمن، سپاه، بسیج و ارتش؛
3. فرماندهى عالى جبههها و محورها توسط فرماندهى شهیدى همچون حسین خرازى، حسن باقرى و...
http://www.yahyasafavi.com