10 آبان 1397

نقش امام خمینی در مدیریت بحران گروگان‌گیری در لانه جاسوسی آمریکا بخش اول


حسن بهشتی‌پور

نقش امام خمینی در مدیریت بحران گروگان‌گیری در لانه جاسوسی آمریکا بخش اول

مقدمه

یکی از نقاط عطف تاریخ 32 ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ماجرای تصرف سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام است. به دلیل تأثیرات عمیق و پایدار این رویداد تاریخی در داخل و منطقه و جهان، مدیریت بحران ناشی از این حرکت و تبدیل آن به فرصت تاریخی بزرگ برای کشور و انقلاب اسلامی توسط امام خمینی، موضوع مقاله‌ای است که در پیش روی دارید. در این مقاله سعی شده است با تکیه بر خاطرات کسانی که نقشی کلیدی در این ماجرا بر عهده داشته‌اند، سیر تحولات را با محوریت امام خمینی و مدیریت ایشان بررسی کنیم. جهت‌گیری کلی در این مقاله بر اساس این فرضیه شکل گرفته است که امام خمینی در طراحی و اجرای تصرف سفارت آمریکا در تهران هیچ نقشی نداشتند، اما در همان آغاز ماجرا بلافاصله پس از اطلاع از اقدام دانشجویان تلاش کردند از این اقدام که می‌توانست کشور را با یک جنگ روبرو سازد به عنوان فرصتی تاریخی در جهت تثبیت انقلاب اسلامی بهره بگیرند.

شاخص‌های رهبری و مدیریت امام خمینی در مقاطع گوناگون بحران 444 روزه

الف: تحولات پیش از تصرف سفارت

1. مخالفت قاطع امام خمینی با ورود شاه به آمریکا

شاه در اول آبان 1358 (23 اکتبر 1979) وارد آمریکا شد. موافقت کارتر رئیس‌جمهوری آمریکا با ورود شاه به نیویورک این تحلیل را در بین اکثر مسئولان و صاحب‌نظران ایرانی زنده کرد که آمریکا قصد دارد ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 را در ایران تکرار کند. به همین دلیل وزیر وقت خارجه ایران با هنری پرشت مسئول وقت کارگروه ایران در وزارت خارجه آمریکا [که در فاصله سالهای 1972 تا 1976 در سفارت آمریکا در تهران کار کرده بود و برای توجیه اجازه دادن به شاه برای ورود به آمریکا به تهران آمده و در ملاقات با مقام‌های ایرانی تلاش کرده بود اهداف آمریکا را انسان‌دوستانه جلوه دهد] ملاقات کرد. در این باره ابراهیم یزدی وزیر وقت خارجه می‌گوید:

«مسئول میز ایران» در وزارت امور خارجه آمریکا، آقای هنری پرشت به ایران آمد و در وزارت امور خارجه با من (یزدی) و در شورای انقلاب با مرحوم بهشتی و در قم با آقای منتظری صحبت کرد و مسئله‌اش این بود که آمریکایی‌ها ناچار هستند به شاه اجازه ورود بدهند، ما در وزارت امور خارجه به شدت با آن مخالفت کردیم. وزارت امور خارجه بعدها از طرف دولت ایران به صورت یادداشت کتبی به دولت آمریکا اخطار دادیم که اگر چنین کاری کنید، مسئول عواقبش خودتان هستید و همچنین به آنها هشدار دادیم که با آتش، بازی می‌کنند و چنانچه حادثه‌ای رخ دهد دولت ایران از خودش سلب مسئولیت می‌کند.1 

اما جالب آنکه سایروس ونس وزیر وقت خارجه آمریکا ادعا کرده:

واکنش اولیه در برابر مسافرت شاه به آمریکا خیلی نگران‌کننده نبود و چنین به نظر می‌رسید که دولت قادر به انجام وعده خود و کنترل اوضاع خواهد بود. تظاهراتی در اطراف سفارت صورت گرفت، ولی تدابیر امنیتی و حفاظتی در اطراف سفارت رضایت‌بخش بود. خود آیت‌الله خمینی هم در نخستین واکنش در برابر مسافرت شاه به آمریکا بیشتر روی مسئله بازگرداندن ثروت شاه به ایران تکیه کرد و ظاهراً مشکل مهمی در پیش نبود. ما درباره خودداری فعالیت سیاسی شاه و اطرافیانش در آمریکا اطمینان‌های لازم را گرفتیم و تقویت پلیس محافظ سفارت از طرف دولت ایران در فردای آن روز نشانه دیگری بر آمادگی دولت برای حمایت از سفارت در برابر واکنش‌های احتمالی پذیرفتن شاه آمریکا بود.2 

ظاهراً استناد ونس به سخنان امام خمینی در دوم آبان 1358 است. در این سخنرانی امام خمینی به استناد گزارش دکتر ابراهیم یزدی وزیر وقت خارجه، می‌فرمایند:

دیروز که آقای یزدی اینجا بودند و گفتند که یک همچو کاری شده است، و ما هم شرایطی مطرح کردیم، لیکن بردند او را به اسم اینکه در مریضخانه باید بخوابد، و دیگر هم قابل علاج نیست. من به ایشان گفتم خوب، پس پولهای ما چه می‌شود؟ خوب، این بمیرد، پولهای ما چه می‌شود؟ ایشان گفتند که باید در محاکم اینجا پرونده‌ها جمع بشوند، و در محاکم اینجا محکمه تشکیل بشود و تعیین بشود؛ این پرونده‌هایشان رسیدگی بشود. آن پرونده‌ها را در خارج ببریم، دادگستری‌های آنجا رسیدگی می‌کنند. آن وقت ممکن است که ما به دست بیاوریم و بنابراین است که پرونده‌ها را اشخاصی که اطلاع بر آن دارند، هر کس اطلاع دارد، هر بنگاهی که اطلاع دارد، وزارتخانه‌ها که اطلاع دارند، اینها را جمع بکنند و دادگاه جمع‌آوری بکنند؛ و بعد هم به توسط وکلایی که در آنجا قرار می‌دهند این رسیدگی بشود که نرود از بین.3 

اما برخلاف ادعای آقای ونس، دو روز بعد امام خمینی در چهارم آبان در جمع دبیران عضو انجمن اسلامی آذربایجان شرقی با موضع‌گیری خیلی قاطع و روشن می‌فرمایند:

خیال نکنید که روابط ما با آمریکا و روابط ما با نمی‌دانم شوروی و روابط ما با اینها یک چیزی است که برای ما یک صلاحی دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطة بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها می‌خواهند از ما بدوشند، اینها نمی‌خواهند به ما چیزی بدهند.4 

امام در سخنرانی‌های بعدی نیز خواهان مقابله جدی با توطئه‌های آمریکا شدند که در اوج آن در دهم آبان ماه در پیام تاریخی خود به دانشجویان و طلاب، از آنها می‌خواهند بر فشار خود به منظور وادار ساختن آمریکا به استرداد شاه بیفزایند. امام خمینی در پیام خود در آستانة سیزده آبان [اولین سالگرد شهادت دانش‌آموزان در مقابل در ورودی دانشگاه تهران به دست نیروهای شاه که به عنوان روز دانش‌آموز برگزیده شده است] تأکید کردند:

بر دانش‌آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیداً محکوم کنند.5 

به دلیل مخالفت پلیس با برگزاری تظاهرات مردم علیه آمریکا در برابر سفارت این کشور در تهران، مسئولان برگزاری مراسم محل تجمع تظاهر‌کنندگان روز عید قربان را از جلوی سفارت آمریکا به محل ترمینال خزانه منتقل کردند تا حمایت خود را از پیام امام خمینی درباره استرداد شاه از امریکا به هر شکل ممکن اعلام کنند.

2. دیدار مهندس بازرگان و برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر در الجزایر

در چنین شرایط حساسی، مهندس مهدی بازرگان نخست‌وزیر و ابراهیم یزدی وزیر وقت خارجه و شهید چمران وزیر وقت دفاع برای شرکت در جشن‌های استقلال الجزایر به آن کشور سفر کردند. در حاشیه دیدارهای سطح بالا به ریاست مهندس بازرگان، اعضای هیأت ایرانی در روز دهم آبان 1358 با برژینسکی در محل اقامت بازرگان دیدار کردند. اگر چه آقای یزدی معتقد است، این دیدار با اطلاع شورای انقلاب و تأیید ضمنی امام بوده است اما موضع‌گیری بازرگان مبنی بر اینکه «نخست‌وزیری که نتواند تصمیم بگیرد با کی مذاکره کند و با کی مذاکره نکند برای لای جرز خوب است» نشان داد، در این مورد با امام مشورت نکرده و اساساً قائل به کسب اجازه در اینگونه موارد نبوده است. چرا که به تعبیر او نه من هویدا هستم و نه امام شاه.

پس از انتشار مقاله روزنامه جمهوری اسلامی (در تاریخ 11/8/58) در انتقاد شدید از انجام چنین دیداری و موضع‌گیری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تظاهرات گسترده‌ای در شهرهای مختلف ایران در مخالفت با دولت موقت و عملکرد آن در برابر آمریکا به راه افتاد. در این باره آقای طباطبایی، معاون وقت سیاسی نخست‌وزیر در مصاحبه با نگارنده می‌گوید:

آقای بازرگان برای سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر دعوت شد، همراهان ایشان از جمله دکتر یزدی و دکتر چمران هم بودند. برنامه سفر ایشان که تدوین و اعلام شد من شخصاً رفتم قم پیش امام و گفتم آقای بازرگان دارند می‌روند و این هم برنامه سفرشان و از جمله دیدار با برژینسکی است.

خودم مسئله را به امام یادآور شدم که مشاور امنیتی است و دیداری می‌کنند و البته بنا هم بر این است که رسماً یک خواسته‌هایی را اعلام کنند که عده‌ای فراری هستند و دستشان به خون مردم آلوده است. اینها باید محاکمه شوند و دولت آمریکا باید اینها را تحویل بدهد، مقداری اموال خاندان پهلوی هست که اموال ملت است. به آنها فهرست اموال داده می‌شود و دولت آمریکا اینها را برای ایران برگرداند. اینها مذاکراتی است که قرار است صورت بگیرد. ایشان هم آرزوی توفیق کردند و ما آمدیم، امام اصلاً مخالفتی نکردند.

... دیدار با برژینسکی انجام شد و یک مصاحبه مطبوعاتی بسیار باشکوهی هم خیلی سریع همان‌جا برای آقای بازرگان ترتیب داده شد. ایشان هم گفتند، ملت ایران یک سری خواسته‌ها دارند. ما با آمریکا در میان گذاشتیم و قرار شد فلان و فلان دولت آمریکا به ملت ایران مدیون است. در سال 1953 که کودتای سیا علیه مصدق انجام شده تا امروز، مردم ایران آمریکا را در تمام حوادث ایران مسئول می‌دانند و آمریکا باید پاسخگو باشد.

متن مذاکراتشان را چمران برای ما تلکس کرد و ما دادیم به روزنامه‌ها و روز بعد هم همه روزنامه‌ها خلاصه یا مشروح مصاحبه آقای بازرگان را نوشتند.6

این در حالی است که از موضع‌گیری مهندس بازرگان و امام خمینی تقریباً می‌شود برداشت کرد که امام از این ماجرا بی‌اطلاع بودند و یا حداقل آنکه انجام چنین ملاقاتی را تأیید نکردند.

در هر صورت هم در جریان اجازه دادن به شاه برای ورود به آمریکا و هم ملاقات بازرگان و برژینسکی، امام با اتخاذ موضع هشداردهنده درباره عواقب اعتماد به آمریکا و سیاست‌های توطئه‌آمیزش هشدارهای لازم را به رئیس دولت موقت و وزیران کابینه دادند. اما آنها به این هشدارها توجه کافی نشان ندادند و به ویژه به خاطر موضع‌گیری قاطع امام در ممانعت از انحلال مجلس خبرگان توسط دولت، نوعی دلخوری شدید هم بین آنها حاکم شده بود.

... شما می‌بینید که الآن توطئه‌ها باز در کار است. و آمریکا - که دشمن شماره اول بشر و ماست - باز این شخص خائن (شاه) را به بهانه اینکه مریض است برده است آمریکا. و ما نمی‌دانیم که آیا صحیح می‌گویند یا نه؟ بلکه بعض اطبایی که در آنجا بودند و مطالعه بعضی پرونده‌ها را کردند گفتند مرض این مرضی نیست که احتیاج به آمدن آمریکا داشته باشد. آن در همان جا هم که بود می‌شد که همان‌جا باشد و معالجه کند. از این معلوم می‌شود که یک توطئه‌ای در کار است. البته دیگر محمدرضا قابل اینکه یک آدمی بشود و بتواند یک نفسی بکشد این نیست الحمدلله؛ لیکن این را آلت قرار می‌دهند، این قدرتمند‌ها و شیاطین برای اینکه یک فعالیت‌های دیگری بکنند و یک تیپ‌های دیگری و قشرهای دیگری برایشان خدمتگزاری بکنند. لکن شما باید این مطلب را بدانید که دیگر دستتان از ایران کوتاه شد. دیگر شما نمی‌توانید دوباره همان مسائلی را که برای بدبختی این ملت پیش آوردید پیش بیاورید... حالایی که از هر فردی بپرسی که دشمن تو کیست؟ می‌گوید دشمن من غرب و شرق است و آمریکا هم در درجه اول است، صهیونیست هم در درجه اول است، این را دیگر نمی‌توانید شماها اغفال بکنید، این ملت را نمی‌توانید اغفال بکنید. بیخود متشبث شدید که یک جنازه‌ای را ببرید در کشور خودتان و او را بخواهید آلت دست قرار بدهید! البته ما اعتراض داریم به اینکه دشمن ما را و جنایتکار درجه اول را به ملت ما و خیانتکار بزرگ را بردند. ما از آنها مطالبه می‌کنیم که باید این را به ما تحویل بدهند، ما از او طلبکار هستیم، خزائن‌مان پیش اینهاست. بانکهای خارجی از پول‌های ملت ما - که به وسیله شخص او و اتباع او ذخیره شده است - الآن موجود است. آمریکایی که ادعا می‌کند که در این نهضتی که بوده است ما هم حالا خوشحال هستیم! این حرفهایی است که می‌زنند. والّا در حالی که نهضت بود، همین آمریکا من که پاریس بودم کراراً فرستادند به اینکه شما شاه را حالا کاریش نداشته باشید؛ بگذارید باشد - چه - بعد هم بختیار را. در عین حالی که این طور بوده است، حالا آن آمریکا هم انقلابی شده است! همان طوری که حالا ملاحظه می‌کنید که هر کس می‌آید اینجا.7

به هر صورت می‌توان گفت اصلی‌ترین جرقه برای طراحی تصرف سفارت آمریکا در تهران، ورود شاه به آمریکا بود. زیرا این گمان را بین اکثر دانشجویان تقویت کرد که آمریکا باز هم قصد توطئه علیه ایران را دارد و می‌کوشد به بهانه بیماری شاه، او را برای بازگشت به قدرت آماده سازد. در این باره آقای محمدابراهیم اصغرزاده پیشنهاددهنده و یکی از سه طراح اصلی ماجرای تصرف سفارت آمریکا در تهران در مصاحبه با نگارنده می‌گوید:

حدود تابستان 1358 که در این تابستان در حقیقت بیماری شاه علی‌الظاهر شدید می‌شود. چیزی که در افکار عمومی ایران منتشر شد این بود که به هر حال دوستان شاه در آمریکا شرایطی را فراهم کردند که شاه وارد نیویورک بشود و در بیمارستانی در آنجا بستری بشود. انتخاب نیویورک یا واشنگتن دی‌سی برای ما بسیار حساسیت‌برانگیز بود. حتی اگر شاه قبل از انقلاب هنگام خروجش به دلیل شرایط انقلاب می‌رفت آمریکا، شاید چنین حساسیتی ایجاد نمی‌شد. اما پس از واکنش‌های آمریکا نسبت به بعضی از مسائل، موضع‌گیری‌ها در برابر ارزش‌های انقلابی و یا رژیم انقلابی ایران، ورود شاه به آمریکا را شکلی کاملاً مداخله‌جویانه و نه انسان‌دوستانه تلقی کردیم. بنابراین ورود شاه به آمریکا باعث تحریک احساسات مردمی و مذهبی در ایران شد. ... برای معالجه شاه هم خیلی از کشورهای دیگر دنیا، امکان این پذیرایی را داشتند و در آمریکا هم شهرهای دیگر یا ایالت‌های دیگر بسیار امکاناتشان فراهم بود. اما در بستری شاه وارد آمریکا شد که برای ما تحریک‌آمیز بود. این تحریک‌آمیز بودنش بخشی از آن به خاطر کینه و نفرتی بود که راکفلر و کیسینجر نسبت به ایران داشتند. چه بسا اگر شاه وارد آمریکا نمی‌شد اصلاً این حرکت انجام نمی‌شد. اگر دولت موقت در اعتراض به آمریکا دقیق عمل می‌کردند، یعنی ورود شاه را که به آن اعتراض می‌کرد البته اعتراضشان به خوبی در جامعه منعکس نشد، این طور منعکس می‌شد که برای ایشان مسئله رفتن شاه به آمریکا خیلی مهم نیست. اگر این اتفاق نمی‌افتاد، یعنی شاه وارد آمریکا نمی‌شد معالجه‌اش در مکزیک صورت می‌گرفت و یا حتی در نیویورک صورت نمی‌گرفت می‌رفت یک بیمارستان دورافتاده‌ای در آمریکا، در آن زمان نیویورک مرکز تجمع ایرانیان مخالف انقلاب و جمهوری اسلامی محسوب می‌شد. شاید طرح اشغال سفارت را طراحی‌اش نمی‌کردیم، شاید گروه‌های دیگر این کار را می‌کردند.8 

ب. مدیریت و رهبری امام در تحولات پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران

انتشار پیام امام خمینی در دهم فروردین ماه مجوز لازم را برای دانشجویان پیرو خط امام صادر کرد؛ به ویژه آنکه آنها چند روز قبل از آن؛ با آقای موسوی خوئینی‌ها درباره طرحی که برای تصرف لانه جاسوسی داشتند، مشورت کرده بودند. به همین دلیل تصور کردند امام به صورت غیرمستقیم به آنها پیام داده است تا نقشه خود را پیاده کنند. امام در هفتم آبان ماه نیز در بخشی از بیاناتشان می‌فرمایند:

الآن تمام گرفتاری ما از آمریکاست. تمام گرفتاری مسلمین از آمریکاست. از این آمریکایی است که صهیونیسم را آن طور تقویت کرده است و آن طور دارد تقویت می‌کند، و برادرهای ما را فوج فوج می‌کشند.9 

1. اولین موضع‌گیری امام؛ حمایت قاطع از حرکت دانشجویان

همه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که نگارنده موفق به مصاحبه با آنها شده‌ام، بر این نکته تأکید دارند که اگر حمایت قاطعانه امام از این حرکت نبود، آنها حداکثر 48 ساعت بعد، از سفارت خارج می‌شدند؛ چرا که هدف اصلی آنها رساندن صدای اعتراض خود به افکار عمومی جهان درباره بردن شاه به آمریکا بود ضمن آنکه قصد داشتند، اگر بتوانند به اسناد مداخله آمریکا در امور ایران دسترسی پیدا کنند. درباره چگونگی مطلع شدن امام خمینی از جریان، روایت آقای اصغرزاده شبیه روایت سایر دانشجویان است. او می‌گوید:

حضرت امام در همان لحظه که بهشان (توسط حاج احمدآقا) خبر می‌دهند که سفارت آمریکا را دانشجویان گرفتند، بین دو نماز بودند. من (اصغرزاده) در آن لحظه در سفارت نشسته بودم که آقای موسوی خوئینی‌ها به حاج‌احمدآقا تلفن کرد و گفت این بچه‌هایی که سفارت آمریکا را گرفتند و خبرش هم الآن پخش می‌شود. اینها بچه‌های مسلمان انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها هستند. من آنها را می‌شناسم و با من رفاقت دارند. مرا هم به جمع خودشان دعوت کردند. شما فقط نظر امام را بپرسید. ببینید نظر ایشان چیست؟ احمدآقا رفت بین دو نماز از امام نظر گرفت و آمد گفت، امام فرمودند: بچه‌ها جای خوبی را گرفتند ول نکنند. یعنی امام حس می‌کند که ما تحت فشار هستیم و نگران بودند ما کار خود را رها نکنیم. این امر تیزهوشی امام را نشان می‌دهد.10 

از همان زمان امام خمینی توسط مرحوم حاج‌احمدآقا از طریق آقای موسوی خوئینی‌ها، هدایت و مدیریت جریان را بر عهده می‌گیرد به همین منظور حاج‌احمدآقا از طرف امام از قم به تهران اعزام می‌شود تا از نزدیک موضوع را بررسی کند. در این باره علی زحمتکش، فرمانده عملیات اجرایی تسخیر سفارت می‌گوید:

امام اخلاق خاصی داشتند و به حرف این و آن اعتماد نمی‌کردند. به همین خاطر حاج‌احمدآقا را به محل سفارت فرستادند. جمعیت زیادی جلوی سفارت جمع شده بودند. امکان حضور احمدآقا از طریق در اصلی سفارت میسر نشد. به همین خاطر، نردبان گذاشتیم تا او از دیوار به داخل سفارت بیاید. ایشان مذاکراتی با شورای هماهنگی دانشجویان در سفارت انجام دادند و بعد از بحث مفصل با ما، گزارش کار را به امام اطلاع دادند که این گروه قابل اعتماد هستند و دیدگاه‌های سالمی دارند.11

به همین دلیل امام به رادیو و تلویزیون دستور می‌دهد اطلاعیه دانشجویان را به اطلاع مردم برسانند. در این مورد آقای میردامادی که جزو سه طراح اصلی تصرف سفارت بود، در مصاحبه با نگارنده می‌گوید:

در همان بعد از ظهر روز نخست اشغال مطلع شدیم که از سوی امام به رادیو و تلویزیون دستور داده شده که اطلاعیه‌های صادره از سوی دانشجویان پیرو خط امام را بخوانند. به همین دلیل مسئولان رادیو و تلویزیون دیگر اطمینان پیدا کرده بودند که امام نسبت به این کار مشکلی ندارند و حرکت دانشجویان مورد تأیید ایشان می‌باشد. بر این اساس برخورد رادیو و تلویزیون در تهییج مردم خیلی فعال و مؤثر بود. هنگامی که خبر ساعت 2 بعد از ظهر از رادیو و تلویزیون اعلام شد، جمعیت زیادی از مردم در اطراف سفارت ازدحام کردند.12 

از این زمان به بعد امام با رهنمودهای خود در سخنرانی‌ها و یا از طریق حاج‌احمدآقا و آقای خوئینی‌ها، هدایت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را به دست می‌گیرند و در جایجای تحولات، تصمیم‌گیرنده اصلی هستند. در این مورد آقای اصغرزاده می‌گوید:

اتفاقی که در مورد این قسمت از تاریخ رخ داد این بود که ما بعد از اینکه سفارت آمریکا را گرفتیم، ناگهان مواجه شدیم با یک پدیده حمایت فوق‌العاده قطعی و قاطع امام به طوری که امام گفتند این انقلاب دوم است انقلابی بالاتر از انقلاب اول و همچنین فرستادن حاج‌احمدآقا به عنوان حمایت از دانشجویان از جمله اتفاقات ساعتهای اولیه بود، ما پیغام امام مبنی بر اینکه خوب جایی را گرفته‌اید، آن را رها نکنید را شنیده بودیم ولی نمی‌توانستیم آن را در بیرون بیانش کنیم. اما هنگامی که امام وارد بیان سخنرانی‌هایشان شد و موضع رسمی امام اعلام شد دیگر قضیه از دست ما کاملاً خارج شده بود. ما بلافاصله پروژه‌مان تبدیل شد به پروژه‌ای که رهبر انقلاب آن را تأیید می‌کرد و طبیعتاً تمام ساختار اداری و حقوقی کشور هم باید از آن حمایت می‌کرد.13 

در این مورد آقای بی‌طرف نیز که یکی از سه نفر اصلی طراحی و اجرای ماجراست و خود تا پایان کار مسئولیت مستقیم اداره کار را بر عهده داشته است، موارد دقیق‌تری را یادآور می‌شود:

احساس ما از روز سیزدهم آبان به بعد این بود که کلاً فرماندهی کار دست شخص امام بود، به سخن دیگر امام ماجرای (تصرف) لانه جاسوسی را از بعد از روز سیزدهم آبان تا روزی که مجلس تعیین تکلیف کرد، مدیریت کرد. دانشجویان زیرنظر و برنامه‌های امام، کار کردند و هر کجا که لازم بود مستقیم یا غیرمستقیم از ایشان می‌پرسیدند در این چارچوب وظیفه ما در شورا (هماهنگی دانشجویان) این بود که تحت رهبری امام، همفکری کنیم، پیشنهاد بدهیم. افزون بر این جمع دانشجویان را کنترل کنیم تا در چارچوبی که امام معین کرده‌اند حرکت بکنند.14 

در واقع تغییر کار موقت 72 ساعته اعتراض دانشجویان به کاری بلندمدت، باعث شد خط‌مشی و استراتژی کلی حرکت نیز دگرگون شود. بر اساس استراتژی جدید، تمام کارهای عملیاتی، نگهداری و حفاظت، همگی به عهده خود دانشجوها بود. اما در موضع‌گیری‌ها کلاً سعی می‌کردیم با دقت از نظرات ایشان اطاعت کنیم. با نظر امام حرکت کنیم و کارها را به انجام رسانیم. دولت یا اشخاص دیگر به شکل مؤثر، نقشی در تصمیم‌گیری دانشجوها نداشتند.15 

اصلی‌ترین راهبرد ما برای تنظیم رابطه‌مان با بیرون از سفارت آمریکا و دستگاه‌های حکومتی، هماهنگی کامل با مواضع امام بود. یعنی گفتار و عملی را جلوتر از امام بکار نمی‌بردیم. شاید گاهی اوقات دانشجویان پیش‌دستی‌هایی را انجام می‌دادند که باعث بروز شبهاتی می‌شد. اما به هیچ‌عنوان عملکرد بیرون از سفارت دانشجویان بدون هماهنگی و اطلاع امام به انجام نمی‌رسید.

تنها مورد و تصمیم‌گیری استراتژیک، تسخیر لانه بود که به دلیل برنامه‌ریزی و حساسیت موضوع در آن مقطع، امام را در جریان نگذاشتیم. در باقی کارهایمان، امام مطلع بودند. اگر تصمیم‌گیری حادی می‌خواستیم بگیریم، به گونه‌ای بود که امام را حتماً آگاه می‌ساختیم. حتی امام از حوادث داخل سفارت، تصمیم‌گیری‌ها، سازمان‌دهی‌ها، نوع بیانیه‌ها نیز آگاه بودند. در روش نیز ما خودمان را با مواضع امام هماهنگ می‌کردیم. در بخش‌هایی که می‌خواستیم ابتکار عمل داشته باشیم، توسط آقای موسوی خوئینی‌ها، امام را در جریان می‌گذاشتیم. این امر یک قاعده بود مبنی بر اینکه اگر امام در مورد مسئله‌ای نظرشان منفی بود، دانشجویان مطلقاً وارد آن حریم نمی‌شدند. اگر بی‌تفاوت بودند و نظری نداشتند، دانشجویان با ابتکار عمل خود آن را به اجرا می‌گذاشتند. اگر هم موافق بودند که اساساً آن موضوع را حمایت می‌کردند و انجام می‌دادیم. بنابراین در طول 444 روز به لحاظ سیاسی کمترین تنش، اشتباه و درگیری را می‌توان در عملکرد دانشجویان غیرحرفه‌ای مشاهده نمود. حتی به شکلی عمل نکردند که امام هم پس از آن بخواهند در صحبت‌هایشان آن را اصلاح بکنند.16 

در این راستا گاهی سختی‌های زیادی وجود داشت، گاهی بچه‌ها تند می‌رفتند، بالاخره خارج از چارچوب عمل می‌کردند. وظیفة ما این بود که مجموعه را در چارچوب آن راهبردی که امام داشت جلو ببریم. بالاخره خطراتی در طول مسیر وجود داشت. به طور مشخص منافقین می‌خواستند در این مسیر اخلال کنند، نفوذ کنند. گروه‌های چپ می‌خواستند با جریان‌های روشنفکری خود در این قضیه مداخله کنند و جریان اشغال را از خط امام دور کنند. ولی هوشیاری آقای خوئینی‌ها و تعهد شورای هماهنگی دانشجویان باعث شد تا جریان اشغال سفارت از این نوع آسیب‌ها و آفت‌ها کاملاً مصون بماند.17 

 2. دیدگاه و مواضع تبیینی امام درباره تصرف سفارت آمریکا

الف. مفهوم‌سازی

در این ماجرا امام خمینی با هوشمندی برای آنکه بتوانند موضوع را هم در داخل کشور و هم در خارج کشور بهتر برای عموم مردم معرفی کنند به مفهوم‌سازی ابتکاری دست می‌زنند.

اول: مفهوم «شیطان بزرگ»

امام خمینی در ابتکار جالبی مفهوم «شیطان بزرگ» را با استفاده از فرهنگ غنی اسلامی برای معرفی ماهیت استکباری آمریکا، معادل‌سازی کردند. امام در این باره می‌گویند:

در نظرم است که در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار بر ما. در این انقلاب، شیطان بزرگ که آمریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع می‌کند. و چه بچه شیطانهایی که در ایران هستند و چه شیطان‌هایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است.18 

به خاطر انتخاب صحیح چنین مفهومی و به دلیل بجا بودن و مناسب بودن انتخاب چنین واژه‌ای، «شیطان بزرگ» به عنوان معرف آمریکا، در ادبیات سیاسی جهان جاودانه شد. به طوری که می‌توان گفت، امروز در اکثر زبان‌های رایج دنیا به ویژه در ادبیات سیاسی، واژه «شیطان بزرگ» برای معرفی ماهیت آمریکا کاملاً شناخته شده است و حتی خود آمریکایی‌ها هم در مواردی آن را به کار می‌برند.

امام خمینی با ابداع واژه «شیطان بزرگ» برای آمریکا، تلاش کرد با معرفی دشمن اصلی ایران یعنی آمریکا، جهت‌گیری مردم و مسئولین را به سمت رودررویی با دشمن اصلی قرار داده تا هم تداوم مسیر انقلاب را تضمین کند و هم با ایجاد انگیزه قوی برای وحدت ملی، زمینه اختلاف‌های داخلی را که در ده ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور به وجود آمده بود، از بین ببرد. در واقع امام خمینی با روشنگری علیه استعمارگر خارجی که مصداقش شیطان بزرگ؛ آمریکاست، اذهان عمومی مردم و مسئولان را برای مقابله با دشمن خارجی به جای دامن زدن به اختلاف‌های داخلی، جلب کرد.

اتخاذ استراتژی تمرکز نیرو و انرژی مردم و مسئولان برای مقابله با توطئه‌هایی که می‌رفت انقلاب را از درون دچار مشکل سازد، با گره‌گشایی در عمل علاوه بر آنکه موجب تضمین تداوم انقلاب و بیمه شدن آرمان‌های انقلاب اسلامی در داخل و خارج کشور شد، پاسخ قاطعی به همه کسانی داد که تبلیغ می‌کردند انقلاب اسلامی با توطئه مخفیانه کشورهای غربی در «گوادلوپ» در اجلاس سران کشورهای صنعتی غرب در سال 1979 به پیروزی رسیده است و ماهیت ضداستکباری ندارد. بدین ترتیب زمینه برای تبدیل شدن یک تهدید ملی که می‌توانست ایران را وارد جنگ با آمریکا کند، به یک فرصت ملی، آماده شد.

دوم: مفهوم «لانه جاسوسی»

به کار بردن عبارت «لانه جاسوسی» برای سفارت آمریکا در تهران؛ در واقع اصلی‌ترین کار این سفارت‌خانه را در کوتاه‌ترین واژه، برای مردم معرفی می‌کرد. زیرا جاسوسی به عنوان عمل قبیحی است که نباید انجام شود، در نظر همه مردم شناخته شده است. امام فردای روز تصرف سفارت آمریکا (چهاردهم آبان) در دیدار با کارکنان بانک مرکزی در این باره می‌فرمایند: «آن مرکزی هم که جوان‌های ما رفتند گرفتند - آن طور که اطلاع دادند - مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند».

امام خمینی در ادامه سخنان خود با رد تلاش‌های کسانی که در داخل کشور می‌خواستند امام به دانشجویان بگوید از سفارت خارج شوند، می‌فرماید:

باز ریشه‌های فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوانها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند.

علاوه بر این در مصاحبه با «محمد حسنین هیکل» نویسنده مشهور مصری می‌فرمایند:

ما قضیه اینجایی که شما اسمش را سفارت می‌گذارید و ما اسمش را جاسوسخانه می‌گذاریم، این قضیه را یک دسته از جوان‌های ما رفتند و آنجا را گرفتند و دیدند که محل جاسوسی است اینجا. اصلاً یک سفارتخانه نیست. با اسم سفارتخانه یک محلی را درست کردند برای جاسوسی و توطئه در منطقه نه توطئه تنها برای ایران. اینها هم که دیدند در آنجا هستند، آنها هم جاسوس هستند، اصلاً مأمور سیاسی، ما در ایران برایمان ثابت نیست که یک مأمور سیاسی آمریکا داشته باشد. آمریکا ما را یک دولت سیاسی نمی‌دانسته که یک مأمور سیاسی بخواهند بفرستند. دولت اینجا هم آن وقتی که بود، رژیمی که بود نوکرش بود، هر کاری می‌خواست می‌کرد. می‌خواست چه کند؟ یک دیپلماتیک بیاورد اینجا. مگر مواجه بود با یک مملکتی که مثل خودش بود؟ یک مملکتی بودکه در قبضه او بود و همه چیز آن دست او بود. این دیگر دیپلماتیک نمی‌خواست. این اینجا می‌خواست که یک مرکزی درست بکند و عمده نظرش خارج بود. دشمنان خارجی او بود. عمده نظر آقای کارتر در این محل که این چیزها را درست می‌کرد شوروی بود نه اینکه ایران برایش یک چیزی بود. خوب، ایران (زمان شاه) در مشتش بود. کاری به او نبود. عمده نظر این بود که اینجا پایگاهی درست کنند. در مقابل یک قدرت بزرگی پایگاه نظامی درست کرده. پایگاه همه چیز و پایگاه جاسوسی هم درست کرد، که این مرکز است جوانهای ما رفتند، کشف کردند که مرکز، مرکز جاسوسی است. افراد، افراد جاسوس و یک موجودی که، یک انسانی که، یک آدمی که دیپلمات باشد و عرض بکنم که از اجزای سفارتخانه - به اینکه سفارت باشد معلوم نیست - در اینجا باشد. بنابر این همه ملت ما هم دنبال اینها هستند.19 

سفارت‌خانه‌ها حق ندارند که جاسوسی کنند، توطئه بکنند و اینها جاسوسی می‌کردند. ملتی که برای خدا قیام کرده و شهادت طلب می‌کند از هیچ نمی‌ترسد. ما مدعی هستیم که اینجا سفارتخانه نیست، اصلش قضیه سفارت در کار نبوده و ما مدعی هستیم که این آدم‌هایی که در اینجا بودند، اینها اجزاء سفارتخانه نبودند، به اسم سفارتخانه شما یک چیزی درست کردید که لانه جاسوسی است و بیایند ببینند که آیا این چیزهایی که در این سفارت‌خانه هست، اینها اسباب دست جاسوسهاست و یا وسایلی است که سفارتخانه لازم دارد؟ ما که مرکز جاسوسی را گرفتیم نه سفارتخانه را.20 

ب. تبیین دلایل و چرایی حرکت دانشجویان

امام خمینی در اولین سخنرانی خود پس از اطلاع از ماجرای تصرف سفارت آمریکا در تهران می‌کوشند علاوه بر حمایت قاطع خود از این حرکت، دلایل خود را در توجیه حمایت از این حرکت با افکار عمومی در میان بگذارند. ایشان می‌فرمایند:

جوانها یک کاری کردند برای اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوانها را. یک شاهی که در طول پنجاه سال این مملکت را به غارت کشیده است و به چپاول برده است. ... حالا آمریکا با یک بهانه بی‌خود او را برده است نگه داشته در پناه خودش، و برایش وسائل آرامش تهیه کرده است، و به اسم مریض بودن یا به واقع مریض بودن - فرقی نمی‌کند - او را برده در آنجا و نگه داشته، و جوان‌های ما که آنجا اظهار مخالفت می‌کنند، آنها را یا متفرق می‌کنند یا حبس می‌کنند. به همین دو، سه روزی که در آن مجسمه آزادی - که یک دروغ شاخداری است در آمریکا، آزادی - جوان‌های ما رفتند به آنجا متوسل شدند و یک پارچه بستند به آنجا که شاه را باید بدهید. پلیس رفته و آنها را متفرق کرده و چند نفر از آنها را گرفته است. توقع این هست که جانیِ دستِ اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمایت از او بکنند، و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند، و مرکز پخش چیزهایی که توطئه‌گری است درست بکنند، و ملت ما و جوان‌های ما و جوان‌های دانشگاهی ما و جوان‌های روحانی ما بنشینند تماشا کنند تا خون این صد هزار نفر تقریباً - یا کمتر و بیشتر - هدر برود، برای اینکه احترامی قائل بشوند به آقای کارتر و امثال اینها.21 

امام خمینی در ادامه سخنان خود در پاسخ به کسانی که معتقدند همه سفارت‌خانه‌ها کارشان اطلاع‌رسانی از محل مأموریت به مرکز کشورشان است و این‌گونه کارها جاسوسی محسوب نمی‌شود، به توطئه و مداخله آمریکا در امور داخلی ایران اشاره می‌کنند و می‌گویند:

توطئه‌ها نباید باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر این خرابکاری‌ها نبود، اگر آن کار فاسد نبود، همه مردم آزادند در اینجا موجود باشند. اما وقتی توطئه هست در کار، وقتی که آن طور کارهای فاسد انجام می‌گیرد، ناراحت می‌کند جوان‌های ما را. جوانها توقع دارند در این دنیا که مملکتشان - که این قدر برایش زحمت کشیدند - دستشان باشد. وقتی می‌بینند توطئه است که می‌خواهند که دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چیزشان به باد برود، نمی‌توانند بنشینند. توقع نباید باشد که آنها بنشینند تماشا کنند. و آنها چپاولگریهایشان را کردند، حالا توطئه‌هایشان را بکنند و رشد پیدا بکند این توطئه و چه بشود. جوان‌های ما باید با تمام توجه و با قدرت این توطئه‌ها را از بین ببرند.22 

امام خمینی در ادامه سخنان هدایتگر خود به موضوع مهمی اشاره دارند و آن تشخیص صحیح جبهه دشمن است که در مورد آمریکا، به وضوح زمان شاه نیست. یعنی تشخیص جبهه دشمن دشوارتر شده است. ایشان در تبیین این موضوع در ادامه سخنرانی خود می‌فرمایند:

امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه کنیم. امروز، حال از آن وقتی که محمدرضا بود یک قدری عمیق‌تر است، مشکل‌تر است. آن وقت معلوم بود که این خائن ایستاده در مقابل ملت، ملت هم می‌شناخت او را و مقابل ایستاده بود. امروز خیانت‌های زیرزمینی است. یک توطئه‌های زیرزمینی است که توطئه‌های زیرزمینی در همین سفارتخانه‌ها که هست دارد درست می‌شود، که مهمش و عمده‌اش مال شیطان بزرگ است که آمریکا باشد و نمی‌شود بنشینید و آنها توطئه‌هایشان را بکنند. یک وقت ما بفهمیم که از بین رفت یک مملکتی، و با حرف‌های نامربوط دموکراسی و امثال ذلک‌ها ما را اغفال کنند. ... آنها خیال نکنند که ما هم همین طور نشسته‌ایم گوش می‌کنیم که هر غلطی اینها می‌خواهند بکنند. نخیر، این طور نیست. مسئله باز انقلاب است. یک انقلاب زیادتر از انقلاب اول خواهد شد. باید سر جای خودشان بنشینند و این خائن را او برگرداند. و آن خائن؛ بختیار خائن را هم او برگرداند. نه اینکه بختیار خائن را ببرند آنجا و بنشیند و توطئه کند و افراد دور خودش جمع کند و - عرض بکنم - روزنامه بنویسد و اطلاعات درست کند، و جوان‌های ما را دولت انگلستان توقیف کند و بگیرد، برای خاطر اینکه تظاهر بر ضد شاه یا بر ضد بختیار کرده‌اند. اگر دست برندارند از اینها و این جانیها را تحویل ندهند، یا لااقل بیرون نکنند از مملکت خودشان، ما تکلیف دیگری داریم و عمل می‌کنیم به آن تکلیف.23 

پ. جلوگیری از دامنه‌دار شدن بحران

گروه‌های فرصت‌طلب سیاسی که در ابتدا غافلگیر شده بودند، برای آنکه از گردونه عقب نمانند، روش‌های جدیدی را برای موضعگیری در برابر اشغال لانه جاسوسی سازمان دادند. برخی از آنها مانند سازمان مجاهدین خلق کوشیدند بر موج سوار شوند. یکی از روش‌های آنان برای خروج از انفعال و دنباله‌روی و بازگشت به موقعیت پیشتازی در ذهن اعضا و هواداران خود این بود که دست به اقدامی برای هم‌عرض شدن با دانشجویان خط امام بزنند. یک روز پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، هواداران سازمان مجاهدین خلق نیز طبق یک دستورالعمل سازمانی در تبریز و شیراز به کنسولگری آمریکا حمله کردند و آنجاها را تصرف نمودند و حتی پس از درخواست مقامات مسئول مبنی بر تخلیه آنجا، هواداران آنها محل را ترک نکردند و در آنجا ماندند تا از ارج و اهمیت اقدام دانشجویان خط امام بکاهند یا در مرکز توجه جهان قرار گرفته با آنها شریک شوند و از ارج عظیمی که آنها به دست آورده‌اند تغذیه کنند. همچنین فردای اشغال سفارت آمریکا عده دیگری از نیروهای چپ به سفارت انگلیس در تهران حمله کردند و آنجا را اشغال کردند که با واکنش به موقع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام روبرو شدند. در این باره آقای زحمتکش می‌گوید:

درباره حمله به سفارت انگلیس در فردای حمله به لانه چون ما خط‌مشی مشخصی را پیش گرفته بودیم و ممکن بود هر نوع حرکت انفرادی و افراطی قضیه را خراب و یا منحرف بکند، لذا با اینها مقابله کردیم. دلیل این بود که فکر می‌کردیم ترفندی که آمریکایی‌ها پیش خواهند گرفت برای مقابله با ما لزوماً ترفند نظامی مستقیم نیست. یعنی ممکن است پیچیده‌تر عمل کند. به عنوان مثال بحرانی ایجاد بکنند و در این بحران گروگان‌هایشان را آزاد بکنند. سفارت انگلیس را انحرافی از حرکت خودمان می‌دانستیم و با آن مقابله کردیم.24 

امام خمینی در این مرحله با انجام سخنرانی به موقع این نقشه را خنثی کردند. ایشان در این باره فرمودند:

دیشب به ما اطلاع دادند که زمزمه است در تبریز و تهران و در بعضی جاهای دیگر که یک تظاهراتی بکنند برای پشتیبانی از آقای مهندس بازرگان. خوب همین قضیه را آنها خواستند (حالا نمی‌دانم موفق بشوند یا نه) خواستند که یک همچو چیزی درست بکنند بعد کم‌کم این را بکشانند به یک جایی که مثلاً سفارت عراق هست بریزند بشکنند، سفارت - فرض کنید که - افغانستان هست بریزند بشکنند که مملکت ایران را مواجه کنند با همه ممالک. آن شیاطین یک همچو نقشه‌هایی دارند. جوان‌های ما باید بیدار بشوند که تحت‌تأثیر اینها واقع نشوند، اینها که می‌گویند تظاهر بکنید ... نیفتند توی خیابانها راه بیندازند یک چیزی که آنها که می‌خواهند یک بازی درست کنند، یک وقتی یکی را بزنند بکشند. ... این اشخاصی که هی فدایی خلق خودشان را معرفی می‌کنند، من که در این چیزهایی که برای پشتیبانی از این جوانها بود که آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد که اینها پشتیبانی کرده باشند. اگر اینها آمریکایی نیستند، چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند خودشان یا خیر ملی هستند. آدمی که ملی است، با آمریکا خوب دشمن است همانطوری که همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمریکا می‌داند. برای اینکه دشمن شماره اول ما را برده است آمریکا نگه داشته است. آن وقت هم که آن بود، دشمن شماره یک ما آنها بودند اینها اذناب آنها بودند، اینها کسانی بودند که مأموریت داشتند برای وطنشان، یعنی مأموریت داشتند که این وطن را نگذارند که یک قدم جلو برود. مایی که و شمایی که و ملت ما که دشمن شماره یکش را آمریکا می‌داند و حالا هم که جوانها رفتند آنها را گرفتند دیدند که مرکز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد که از این فدائیان خلق یک پشتیبانی از اینها شده باشد.25

ت. تبیین حرکت دانشجویان در برابر قوانین بین‌الملل

امام خمینی در برابر کسانی که در داخل و خارج کشور، بحث مربوط به تصرف سفارت یک کشور خارجی و تعارض این عمل با قوانین بین‌المللی را مطرح می‌کردند، به دو نکته اساسی اشاره کردند: اول آنکه سفارت آمریکا فعالیت جاسوسی به معنای دخالت در امور ایران انجام می‌داده است و این با آنچه که سایر سفارتخانه‌ها درباره تهیه گزارش از محل مأموریت انجام می‌دهند، تفاوت اساسی دارد. دوم، بر اساس اسناد به دست آمده، آمریکایی‌ها در تهران با ضدانقلاب در ارتباط بودند برای ایجاد تحریکات براندازی حکومت ایران؛ که در هر دو مورد، اینگونه اقدام‌ها در تعارض با قوانین بین‌المللی است. بر اساس این استدلال کسی که خود قوانین بین‌المللی را درباره مداخله نکردن در امور کشورها رعایت نکرده و توطئه برای براندازی داشته است، نمی‌تواند به نادیده گرفتن قوانین مربوط به مصونیت سفارت و کارمندانش اعتراضی داشته باشد. امام خمینی در این باره می‌گویند:

قراردادهای بین‌المللی اقتضا می‌کند که جاسوس در یک مملکتی به اسم سفیر باشد یا به اسم کاردار سفیر باشد؟ یا نه. اگر سفرایی باشند، اشخاصی باشند که به یک مملکتی خیانت نمی‌خواهند بکنند، جاسوسی نمی‌خواهند بکنند، اسباب حکومت نمی‌خواهند فراهم کنند. آنها هستند که گروگان گرفتن‌شان صحیح نیست. و اما این که ملت ما عمل کرده است، این گرفتن یک دسته جاسوس است که این جاسوس‌ها به حسب قواعد باید بازرسی بشوند، باید محاکمه بشوند باید به حسب قوانین ما به آنها عمل بشود. آنچه که کارتر کرده است برخلاف قوانین بین‌المللی است برای این که مجرم، مجرم به کشور بیاید باید در همان کشور محاکمه بشود و حق ندارد یک کشور مجرم را نگه دارد و پناه بدهد، برخلاف قواعد بین‌المللی است. این کارتر است که برخلاف قواعد بین‌المللی عمل کرده است نه ما. مادامی که برنگردد این مجرم و آقای کارتر به قوانین بین‌المللی احترام نگذارد، این جاسوس‌ها را ما نمی‌توانیم برگردانیم. ما اگر چنانچه بعد از آمدن شاه هم جاسوس‌ها را برگردانیم، این برای این است که یک تخفیفی دادیم والّا اینها باید محاکمه بشوند و در همین جا به حسب قانون ما باهاشان رفتار بشود.26 

امام در پاسخ به سئوال خبرنگار C.B.S آمریکا که می‌پرسد:

اگر حضرت آیت‌الله این قدر اطمینان داشتند که سفارت آمریکا یک لانه جاسوسی هست، چرا سفارت را تعطیل نفرمودید؟ چرا با آمریکا قطع رابطه نفرمودید؟ چرا صبر کردید تا یک گروه جوان‌های ایرانی بروند و این کار را انجام بدهند، سفارت را تصرف بکنند؟

می‌فرمایند:

ما هرگز احتمال نمی‌دادیم که یک سفارت، مرکز جاسوسی باشد و جوان‌های ما اگر این احتمال را داده و رفتند آن غیر از آنی است که من احتمال بدهم، من احتمال این مطلب را هرگز نمی‌دادم، من احتمال نمی‌دادم که آقای کارتر برخلاف همه موازین بین‌المللی عمل بکند و اینجا را مرکز جاسوسی و مرکز توطئه و مرکز حکومت بر ملت قرار بدهد. ما حالا بعد از این که جوان‌های ما رفتند و شاید آنها روی این احتمالات رفته باشند که من نمی‌دانم که آن‌ها روی چه احتمال رفتند و مورد تأیید همه ملت ما شده است، الآن ما فهمیدیم این مسئله را و ما این مرکز جاسوسی را خواهیم بست و مادامی که در رأس امور است معلوم نیست که بتوانیم با دولت آمریکا همکاری داشته باشیم.27 

ایشان در پاسخ به سئوال دیگری درباره داشتن مدارکی برای اثبات جاسوسی گروگان‌ها می‌گویند:

درباره نداشتن مدرک برای جاسوس دانستن گروگان‌ها اطلاعات جمع کردن غیر از جاسوسی کردن است. دلایل به دست آمده حاکی است که اینان برای هر منطقه از ایران نقشه کشیده بودند، اینها برای تعطیل مدارس ما نقشه‌ها کشیده بودند، اینها برای درگیری‌های مسلحانه در نقاط مختلف کشور نقشه کشیده بودند. آیا این شبیه اطلاع است؟ ان‌شاءالله در آینده دانشجویان مسلمان روشن خواهند کرد.

(سئوال خبرنگار): اگر شما مخالف با فعالیت‌های سفارت آمریکا هستید. چرا آن را نبستید؟ یا تعدادی از پرسنل آن را بیرون نکردید؟

(پاسخ امام): بستن و نبستن مربوط به دولت است و من در این امور دخالت نمی‌کنم.28 

امام درباره شبهه انزوای ایران در بین کشورها و مجامع بین‌المللی در پاسخ به این پرسش خبرنگار هفته‌نامه تایم چاپ آمریکا که آیا محکوم کردن گروگانگیری به وسیله بیشتر کشورهای عالم، در مورد مواضعتان تردیدی در شما پدید نمی‌آورد، می‌فرمایند:

بیشتر کشورهایی که این کار را کرده‌اند، زیر فشار آمریکا بوده است. ما می‌خواهیم به همه دنیا نشان دهیم که قدرت‌های فائقه را هم می‌توان به نیروی ایمان شکست داد ما در برابر دولت آمریکا با همه قدرتش مقاومت می‌کنیم و از هیچ قدرتی نمی‌ترسیم. این حقیقتی است که ملت ما به انقلاب عادت کرده‌اند و امروز همه انقلابی و آماده شهادت هستند. من جداً اعلام می‌کنم که ما می‌توانیم به آسانی در برابر تجاوزات آمریکا بایستیم، دولت آمریکا مفهوم شهادت را نمی‌فهمد ما با چنین روحیه‌ای است که همه مشکلاتمان را حل می‌کنیم.29 

(سئوال): شما زندگی خیلی منزوی داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین‌المللی را مطالعه نکرده‌اید، تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در سیاست و گرفتن و دادن یک زندگی اجتماعی درگیر نبوده‌اید. آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمی‌آورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمی‌توانید درک کنید؟

(پاسخ امام): ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم ما خود چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم، از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظلمی می‌تازیم حال شما اسمش را هر چه می‌خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت، امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمان‌ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایه‌داران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هر کسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آری با ضوابط شما من هیچ نمی‌دانم و بهتر است که نمی‌دانم.30 

ث. موضع‌گیری امام بر ضرورت استرداد شاه به ایران

امام خمینی درباره دلایل تأکید خود مبنی بر بازگشت شاه از آمریکا به دو دلیل اشاره دارند:

اول آنکه شاه به دلیل جنایاتی که انجام داده باید محاکمه شود تا معلوم شود جنایتکاران بی‌مکافات نمی‌مانند و ابعاد جنایات شاه برای همه مردم آشکار شود.

دوم، اموال شاه که بیش از شانزده میلیارد دلار تخمین زده می‌شود به کشور بازگردد تا به جبران خرابی‌های اقتصادی چند سال حکومت پهلوی‌ها، خرج آبادانی کشور شود. ایشان در مصاحبه با تلویزیون سی.بی.اس آمریکا می‌گویند:

ملت ما می‌خواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، که این دو جهت یکی‌اش اهمیتش بیشتر از دیگری است. یک جهت راجع به این که ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و دارایی‌های ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست و این در بانک‌های آمریکا و سایر کشورها متمرکز است و این‌ها همه مال ملت است و این که ما اصرار داریم شاه را بیاوریم برای این است که معلوم بشود که این اموال فقرا را که در دست اینها و عمال اینها هست در کجاها هست و باید برگردد به ملت. مطلبی که اهمیتش بیشتر از این است، این است که ما می‌خواهیم او بیاید و ما ریشه این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت سال تقریباً به ایران کرده است و این خیانت‌هایی که به ایران کرده است و این آدم‌کشی‌های دسته‌جمعی که کرده است ما به دست بیاوریم که این امر کی بوده یک انسان یک آدم که می‌خواهد در یک مملکتی حکومت کند بی‌جهت این قدر جنایت نمی‌کند. این عامل اشخاصی بوده است. خود ایشان هم می‌گوید من مأمور بودم برای وطنم. ما می‌خواهیم آن امر را پیدا بکنیم که آنکه امر کرده است که ایشان در وطنش این همه جنایت بکند این کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به این که این آدم بیاید و این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد، عمل بشود. یک ملتی که می‌خواهند استقلال خودشان را به دست بیاورند و در مقابل کسانی که استقلال آنها را از آنها گرفته است قیام کردند و نهضت کردند این در لغت روانشناسان شما انتقام‌جویی است؟ ... ما چه انتقام‌جویی داریم ما می‌خواهیم که این شخص بیاید اینجا و ما جنایاتی که او کرده است دلایل و ریشه‌هایش را پیدا بکنیم و ملت‌های دنیا را خبردار کنیم. از این که دشمن بشریت چه اشخاصی هستند. این انتقام‌جویی نیست، بلکه این یک امر انسانی است که ملت قیام به او کرده و برای دفاع از خودشان قیام کردند، دفاع از مصالح یک مملکتی در لغت ما اسمش انتقام‌جویی نیست.31 

پس از تبیین دلایل و جا انداختن موضوع به عنوان حرکتی کاملاً مردمی در راستای مقابله با توطئه‌های آمریکا در ایران، امام در مراحل بعد دست به اقدام‌های تکمیلی برای تثبیت حرکت دانشجویان می‌زنند که موافقت با کناره‌گیری مهندس بازرگان و مخالفت با مذاکرات فوری از مهمترین آنها به شمار می‌رود.

3. موافقت با استعفای دولت موقت و اداره کشور توسط شورای انقلاب

امام خمینی در اقدامی کاملاً حساب شده با استعفای دولت موقت موافقت می‌کنند تا در عمل جریانی که مخالف حرکت دانشجویان بود، فرصت و امکان لازم را برای کارشکنی در مسیر تحولات بعدی پیدا نکند. با این وجود، امام بدون حذف کامل مرحوم بازرگان و همفکرانش تلاش می‌کنند با ادامه همکاری آنها در داخل شورای انقلاب هم شرایط بحرانی به وجود آورده را با حذف کامل جریان فکری نهضت آزادی، پیچیده‌تر نکنند و هم زمینه را برای همکاری‌های آینده باز بگذارند. به همین دلیل امام در توجیه دلایل موافقت خود با استعفای دولت می‌گویند:

مگر آقای بازرگان با شورای انقلاب مخالفتی دارند؟ اینها همه و همه یک باب است منتها آقای بازرگان یک قدری خسته شده بودند، یک قدری - عرض کنم - عذرهایی داشتند و گفتند که حالا من کنار باشم، لکن نه این است که حالا ایشان که کنار هست دیگر آقای بازرگان دخالتی در امور ندارد، ایشان یکی از آن اشخاصی است که مورد احترام همه است. خیال نکنند که یک بی‌احترامی به ایشان شده است، نخیر مورد احترام است.32 

آقای ابراهیم اصغرزاده درباره موضوع استعفای دولت موقت می‌گوید:

سازمان اداری و بوروکراتیک کشور که در اختیار دولت موقت، شامل وزارت خارجه و سازمان‌های اداری مرتبط بودند و علی‌الظاهر باید بر اساس قواعد بین‌المللی، حفاظت از سفارت‌ها و خاک کشورهای دیگر در ایران را بر عهده داشته باشند، ناگهان فروپاشید، سقوط دولت موقت قبل از هر چیزی به جای اینکه به این حادثه دانشجویی یا اعتراضی ضربه بزند و آن را تقلیل بدهد، باعث شعله‌ورتر شدن قضیه شد. قضیه را به جریان بین‌المللی تبدیل کرد. دولت هم سقوط کرد و از آن لحظه به بعد،‌ این دانشجویان بودند که تصمیم‌گیر در کشور شدند. در یک سو دانشجویان قرار داشتند و در سوی دیگر شورای انقلاب بود. سقوط دولت موقت بحران و معضل داخلی را به معضل بین‌المللی تبدیل کرد. به سخن دیگر با خارج شدن دولت موقت، حلقه واسط بین دانشجویان و دولت آمریکا نیز از بین رفت.33 

اما روایت دکتر طباطبایی هم در این باره خواندنی است:

من (طباطبایی) در آن موقع معاون سیاسی و سخنگوی دولت بودم. حدود ساعت 10 الی 11 صبح بود که به من زنگ زدند که سفارت آمریکا را اشغال کردند... رفتم اتاق مهندس بازرگان دیدم دارند با دکتر یزدی تلفنی صحبت می‌کنند. یزدی هم شب قبل، از مسافرت (الجزایر) برگشته بود. آقای بازرگان هم خیلی خونسرد می‌گفت خوب این وضع مملکت است نمی‌شود. این را بارها گفته‌ام. خودشان اداره کنند. خودشان بیایند بگردانند. گفتم دکتر یزدی در راه است، دارد می‌آید. شما هم باشید صحبت کنیم. معاونین را هم بگویید بیایند. منظور از معاونین، معاون نخست‌وزیری بودند. بنده بودم، دکتر چمران و آقای بنی‌اسدی و آقای میناچی (وزیر ارشاد وقت) بودند... آقای دکتر یزدی آمد و با استعفای مهندس بازرگان مخالف بود و گفت که این بحران را می‌شود پشت سر گذاشت به شرطی که شما باشید. اگر شما نباشید پیگیری ماجرای الجزایر و آن قول و قرارها دیگر عملی نیست. من برای اولین بار این تعبیر را شنیدم. قول و قرارهای الجزایر عملی نیست. بعد آقای بازرگان گفت تو وزارت خارجه نیستی. وزیر خارجه الآن در سفارت آمریکا نشسته و دارد بیانیه می‌دهد. وزیر خارجه نماز جمعه‌ها در سراسر کشور است که هر کسی در خیابان یک مسلسل دستش است. هر که یک ژ-3  دارد آن وزیر خارجه است. تو وزیر خارجه نیستی... (مهندس بازرگان) استعفانامه‌اش را مکتوب دادند. منتهی وقتی که به من گفتند هنوز مکتوب ننوشته بودند. من قرار بود زودتر بروم و امام در جریان باشند تا متن مکتوب ایشان می‌آید ایشان فکر کرده باشند. من باز یک، دو ساعتی صبر کردم که بتوانم کمی نرم و آرامشان کنم. ایشان از پیش از اینکه با این بحران مواجه شود خوب دو سه بار استعفا داده بود... بعد هم قم رفتم. خبر را به امام دادم... امام عمیق در فکر رفتند و پرسیدند که ایشان واقعاً مصرند؟ گفتم ایشان مصرند و دیگر هم معنا ندارد که آقای بازرگان بخواهد بماند. به عقیده من، شما شورای انقلاب را بخواهید که دولت را تحویل بگیرد. گفتند خیلی خوب پس آقای هاشمی و بهشتی به قم بیایند. من برگشتم تهران. در ضمن گفتم تا غروب متن کتبی استعفای آقای بازرگان را عبدالعلی [بازرگان] برایتان می‌آورد.34 

در برابر این روایت، آقای ابراهیم یزدی از جنبه‌های دیگری حکایت می‌کند:

از صبح روز دوشنبه 58/08/14 تشنج‌ها، تلاطم‌هایی در سطح شهر وجود داشت. اطلاعاتی پیدا کردیم مبنی بر اینکه گروه‌های ظاهراً مستقل و بدون وابستگی در صدد هستند اختیار شهر و مملکت را به دست بگیرند و اولین گامشان هم این است که جلو ورود وزرای دولت را به وزارتخانه‌ها بگیرند. بنابراین بعد از ظهر دوشنبه در جلسه هیأت دولت تصمیم به استعفای دسته‌جمعی گرفته شد. این تصمیم بر این اساس بود که کسانی که معلوم نیست از کجا دستور می‌گیرند، آرام آرام می‌خواهند اداره مملکت را به خیابان‌ها بکشانند و این به شدت مورد سوءظن و تردید ما قرار داشت. اگر دولت موقت استعفا نمی‌داد، آنها این کار را می‌کردند. همانطور که گروگانگیری بدون اطلاع رهبر انقلاب صورت گرفته بود و کشور را با چنین بحرانی روبرو کرده بود. ما نگران بودیم گروه‌های دیگری هم می‌خواهند این کار را بکنند و در نتیجه مدیریت کشور از دست گروه‌های شناخته شده مثل رهبری و شورای انقلاب خارج می‌شد. امام استعفانامه دولت را از فرستاده آنها گرفتند، ولی در آن لحظه نپذیرفتند و آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی را به قم احضار کردند و از آنها خواستند با مهندس و دولت صحبت کنند که استعفا پس گرفته شود و شرایط را طوری ندانستند که استعفا قابل قبول باشد. بنابراین آنها با این پیام از قم عازم تهران شدند. اما صبح روز سه‌شنبه ساعت 7 صبح 58/8/15 نامه استعفا که مرحوم مهندس بازرگان آن را به رادیو داده بود، قرائت شد. و آن سه نفر مجدداً به قم برگشتند و به اطلاع رهبری رساندند که استعفا دیگر منتشر شده و وضعیت فرق کرده است. بنابراین ایشان هم استعفای آقای مهندس و دولت را پذیرفتند و به آن سه نفر توصیه کردند حالا که این طور است بروید و دولت را تشکیل دهید.35 

مرحوم بازرگان در این باره معتقد بود:

دولت موقت که از نظر مسئولیت اداری و سیاسی مملکت و حفظ حقوق نمایندگان و اتباع خارجی بر طبق تعهدات بین‌المللی نمی‌توانست مخالف این عمل نباشد، چون قبلاً تصمیم به استعفا گرفته بود هیچ‌گونه اعلامیه و اقدامی در این زمینه ابراز نکرد. بعداً گروه‌های چپی و افراطی مخالف اصرار داشتند که استعفای دولت موقت را «سقوط دولت موقت» بنامند و معلول گروگانگیری و افشاگری بدانند؛ در حالی که روز قبل از اشغال سفارت، استعفا به تصویب هیأت دولت رسیده و دو هفته پیش از آن به شورای انقلاب گزارش شده بود که اگر اخلال‌گری‌ها و تعدد مراکز تصمیم‌گیری، جای خود را به همکاری صمیمانه و یکپارچه شدن دولت و شورای انقلاب و مقام رهبری ندهد، وزرا فشار می‌آورند و دولت موقت، خود را ناچار می‌بیند که کنار برود. عمل گروگانگیری دانشجویان کوچکترین تأثیر در تصمیم دولت موقت و تقدیم استعفای قطعی برای امام را نداشت. ولی از چندی قبل، مخصوصاً بعد از مسافرت به الجزایر و به بهانه ملاقات با برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت آمریکا، نقشه بدنام کردن و برکنار نمودن دولت موقت کشیده و تبلیغات و تحریکات حساب شده و سریع صدا و سیمای جمهوری اسلامی و در بعضی محافل روحانیون و حزبی مؤثر به راه افتاده بود. اصولاً دولت موقت از همان ماه دوم انتصاب، آمادگی خود را برای واگذاری مسئولیت و عدم قبول بی‌نظمی‌ها و دخالت‌ها اعلام کرده بود و در این مدت بنا به امر و تکلیف شرعی کردن امام و اصرار شورای انقلاب، ادامه به خدمت می‌داد و برای استعفا و تحویل قدرت کمترین نیاز به نقشه و توطئه یا بهانه‌گیری و افشاگری وجود نداشت.36 

این واقعیت را که دولت بازرگان به خاطر فشارهای موجود چندین بار استعفا کرده بود، نمی‌توان رد کرد؛ اما قرائن و شواهد موجود تاریخی نشان می‌دهد، تصرف سفارت آمریکا در تهران هم در مصمم شدن دولت موقت برای استعفای قطعی نقش داشته و هم به پذیرش استعفا از طرف امام خمینی کمک کرده است.

ادامه دارد 


فصلنامه مطالعات تاریخی - شماره 30 - پائیز 1389 - صفحه 10 تا 93