10 تیر 1393

ایرانشناسی از منظر سفرنامه های اروپاییان عهد قاجار


عبدالکریم اسمعیلی

ایرانشناسی از منظر سفرنامه های اروپاییان عهد قاجار

   در مقوله نگرش به هویت فرهنگی ایران بایستی دو منظر متفاوت موجود در این باره را مورد مطالعه قرار داد که عبارتند از: نخست نگاه از درون (همان نگاه خودی) دوم نگاه از بیرون (همان نگاه دیگری). زمانی می توان ادعا داشت به بهترین شناخت که در بر گیرنده ی کلیه ی زوایای فرهنگی ایران باشد؛ دست یافته ایم که رویکردی آمیخته از هر دو دیدگاه در آن موجود باشد. به همین خاطر در کنار نگاه خودی، نگاه دیگری و تحلیل آن می تواند در هر چه بهتر شناختن فرهنگ ایران به محققان این حوزه کمک نماید. هر چند اندیشمندانی هم چون میشل فوکو1 و ادوارد سعید2 در مباحثی که در مورد شناخت خود و دیگری داشته اند بیشتر بر موضوع شناخت «خودی» متعالی تأکید داشته اند که قصد شناخت «دیگری» فروتر را دارد؛ اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که شناخت خود از منظر دیگری، یکی از پارادایم های مهم در علوم اجتماعی را به خود اختصاص می دهد، چنان که در نظریات مربوط به کنش متقابل نمادین، تأکید بر شناختی است که انسان از خودش توسط دیگران به دست
می آورد و در اصل نگاه به خود از منظر دیگران از جمله مراحل در فرآیند اجتماعی شدن است.3
   با توجه به صدها سفرنامه موجود از سیاحان و جهانگردانی که با دلبستگی و تیزبینی درباره ی ایران نوشته اند، می-توان به چیستی ها و چگونگی های ایران در آن دوران، پاسخی در خور تأمل را ارائه داد؛ هر چند نباید این واقعیت را نیز نادیده گرفت که در برخی از این خاطرات و سفرنامه ها غرض ورزی هایی نسبت به ایران و ایرانیان به چشم می خورد که با تطابق آن ها با سایر اسناد و نوشته ها، تمیز دادن آن ها از واقعیت موجود امکان پذیر است . البته بایستی اذعان کرد که نقد و پرسش از شرق شناسی و متهم کردن شرق شناسان بدان که در طراحی استعمار و سو گیرانه به «شناخت» شرق و ایران روی آورده اند، در طول زمان، بیشتر یافته های خاورشناسان را نااستوار جلوه داده است؛ از این روی، بسیار بایسته است که بدانیم نگاه از بالا به پایین شرق شناسی، چگونه در ایران شناسی قابل پیگیری می باشد.4
   سفرنامه ها جزء یکی از مهمترین اسناد تاریخی و مردم شناسی در حوزه ی مطالعات فرهنگی و تاریخی یک ملت محسوب می شوند؛ لذا بیشتر پژوهش های ایران شناسی به واسطه بهره گیری از شمار فراوانی از سفرنامه هایی است که توسط کسانی که به ایران سفر کرده  و حاصل مشاهدات و برداشت های خود را در قالب سفرنامه به نگارش در آورده اند؛ است و چه بسیارند کسانی که به واسطه ی سفرنامه هایشان در زمره ی ایران  شناسانی نامدار قرار گرفته اند.
از سوی دیگر سفرنامه ها منابع با ارزشی برای ایران شناسان پس از خود بشمار می آیند. در میان سفرنامه های موجود درباره ی اوضاع فرهنگی ، تاریخی و اجتماعی ایران، سفرنامه های عصر قاجار از جایگاه شاخصی بر خوردارند. آهنگ دگرگونی و تغییرات در این دوره از تاریخ ایران به واسطه ارتباطات تنگاتنگی که دربار ایران با اروپاییان پیدا کرده بود، سرعت بیشتری گرفت. بطوری که فرهنگ کم و بیش استوار و یکسانی که ایران قبل از قاجار را تشکیل می داد با ورود دانش نوین اروپایی و در پی ازدیاد جمعیت و جابجایی ها و الگوهای رفتاری که برآمده از ورود فرهنگ اروپایی بود؛ روند کند تاریخی ایران زمین را دگرگون کرد و مرحله ی تازه ای از زندگی تاریخی ایران شروع شد.
   اروپاییان با اهداف متفاوتی به مقوله ی شرق شناسی پرداخته اند که در این مورد ایران شناسی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. بسیاری از آنان به هدف سیر و سفر به ایران آمده اند، شماری دیگر به واسطه ی تجارت با هند و چین  به ایران مسافرت کرده اند و بسیاری دیگر به منظور مقاصد سیاسی و در بعضی موارد جاسوسی رهسپار ایران شده اند؛ از این رو با سفرنامه های زیادی روبرو خواهیم شد. در این میان شمار سفرنامه های مربوط به دوران قاجار چشمگیر تر است به طوری که تنها با مطالعه ی اطلاعات شخصی سیاحان انگلیسی مشخص می شود که بیشترین تعداد سیاحان انگلیسی در دوران حکومت قاجار (48 نفر)، در طول حکومت ناصرالدین شاه قاجار (16 نفر)، در طول قرن بیستم (33 نفر) و در طول سال های 1900م تا 1950 م (26 نفر) به ایران آمده اند.5        
واکاوی فرهنگ ایران در سفرنامه های اروپاییان
   به رغم دیدگاه های استعماری سفرنامه نویسان و شرق شناسان انگلیسی ازدوران قاجار، شناسایی و دسته بندی رفتارهای اجتماعی از منظر یک بیگانه، زمینه ی نسبتاً مناسبی برای دریافت خاستگاه ناهنجاری های اجتماعی در اختیار پژوهش های جامعه شناسی- تاریخی ایران قرار می دهد.6 باید توجه داشت که هر چند تألیف کتاب به زبان انگلیسی درباره ی مسائل و موضوعات ایران، در آغاز صرفاً با مقاصد استعماری انجام می گرفت، اما بعدها کسانی از روی علاقه به این امر همت گماشتند.7 البته ناگفته نماند که کتاب هایی که با اهداف مختلف با عنوان سفرنامه در رابطه با جامعه ی ایرانی نوشته شده اند، همان طور که قابلیت ها و والایی گوهر ذاتی ایرانیان را ستایش
کرده اند، در قالب «دیگری» از ما انتقاد کرده اند و معایب ما را نیز برشمرده و تشریح کرده اند.8
   در دسته بندی دیدگاه های ارائه شده در سفرنامه های سیاحانی که در عهد قاجار به ایران آمده اند و از نزدیک با فرهنگ آن روز ایران آشنا شده اند می توان دو دیدگاه کلی را نسبت به ایرانیان بازشناسی کرد. این دودیدگاه عبارتند از:
1- نگاه مثبت به فرهنگ ایران (در نوشته های سیاحانی همچون سایکس (سایکس، 1336: 53-45)، گوبینو (گوبینو، 1367: 6)، بلوشر (بلوشر، 1369: 159)، کلود آنه ( آنه، 1368: 16) و ویلسون (ویلسون، 1347: 91) می-توان دید)
 2- نگاهی شرق شناسانه به فرهنگ ایران (در نوشته های سیاحانی همچون دیولافوا (دیولافوا، 2535: 97)، کرزن (کرزن، 1349: 37)، دمورگان (دمورگان، 1335: 105) و لایارد (لایارد، 1327ه.ق در انصاف پور، 1363: 81-380) می توان دید).
 البته خود این دسته بندی ها زیر مجموعه هایی را شامل می شوند، به عنوان نمونه در نگاه مثبت به فرهنگ ایران شاهد زیر مجموعه هایی با مضامین، اصالت و کهن بودن تاریخ و نژاد، نگاه به مذاهب و باورهای دینی، نگاه به آیین-ها و باورهای ملی، منش و ویژگی های نیک ایرانی (خلقیات و روحیات) که خود در بر دارنده ی هوشمندی، آداب دانی و رفتار دید و بازدید و مدارا و آزاد اندیشی دینی است؛ باشیم. در نگاه شرق شناسانه به فرهنگ ایرانی، آنان به مواردی هم چون دگر سازی (غیرسازی)، کلی سازی (به این معنا که فرد با دیدن چند مورد از یک پدیده، قانونی کلی می سازد و پدیده های متفاوت را در آن جای
می دهد)، منفی سازی (بزرگ نمایی منش های ناپسند) که شامل چاپلوسی و دورویی، دروغ گویی، خرافات ـ خیال-بافی و خود بزرگ بینی، ستم   کشی از زورمندان و ستم بر فرودستان، تنبلی و بی پشتکاری، منش و رفتار متناقض و پیچیده، می شود و با مواردی دیگر هم چون ناهمزمان سازی (عقب ماندگی)، سنجش با خود
(غرب محوری)، توهین و تحقیر، ایستا انگاری (ثابت انگاری) و عجیب و غریب نمایی (بزرگ نمایی) به ایرانیان آن دوره می نگریستند. 9
  یکی  از وجوه اشتراک در تمامی سفرنامه ها اشارات فراوان آن ها به تاریخ با شکوه سرزمین ایران است به نحوی
که بیشتر سفرنامه نویسان با احترام از تاریخ ایران یاد  کرده اند. سر آرنولد ویلسون10، شرق شناس نامدار، به صراحت از ایران باستان و تمدن باستانی ایران به عنوان مشعل دار فرهنگ و تمدن بشری یاد می کند و
می نویسد: «ایران در گذشته مشعل دار تمدن و فرهنگ گیتی به شمار می رفته است و در زمان داریوش و خشایارشاه آوازه ی عظمت آن از آفاق تا آفاق می رسید. در آن روزگاران که ایرانیان به اصول تمدن و فرهنگ آگاه بودند، مردم اروپا فرسنگ ها، با کاروان تمدن فاصله داشتند و شاید هم در توحش و بربریت به سر
می برد ه اند».11 هیچ گاه در سفرنامه ها از نژاد ایرانی با ذات و سرشت پست یاد نشده  است. در جاهایی از ایرانیان انتقادهای جدی شده و یا برخی از اقوام را عقب مانده دانسته اند؛ اما اصالت و نژادگی ایرانیان هرگز محل تردید واقع نشده است و حتی برخی از آنان دلایل و توجیهاتی برای رفتارهای ناپسند ایرانیان [ناپسند از دید سیاحان] آورده-اند.12
   مهمترین و پر شمارترین نوشته های موجود در سفرنامه ها مربوط به منش ها و ویژگی های رفتاری ایرانیان بوده که در این آثار به هر دو گونه ی منش پسندیده و ناپسندیده ایرانیان پرداخته اندکه در بعضی از نوشته ها یک گونه پُر رنگ تر نشان داده شده است. با این اوصاف باید به این نکته اشاره کرد که نمی توان در بررسی و مطالعه سفرنامه های موجود با نگاهی یکسان به آن ها به نتایجی کلی دست یافت، چرا که این کار دشوار و غیر علمی خواهد بود. باید توجه کرد که سفرنامه های موجود حاصل مشاهدات و تفکرات طیف های گوناگونی از افراد سیاح با انگیزه های متفاوت و گاهاً هدفمند هستند که این مطلب در بازشناسی وقایع منعکس شده در
سفرنامه ها بایستی از سوی محققان ایران شناس مد نظر قرار گیرد.
   هر چه از آغاز دوره ی قاجار به پیش تر می آییم، خصوصاً در سال های پایانی قاجار، سفرنامه های بیشتری را با رویکرد گزارش گونه می بینیم که در آن ها نویسندگان سعی دارند با نگاهی بی طرفانه و همدلانه به اوضاع ایران نگریسته تا ایران را آن گونه که هست بازنمایی کنند. افرادی هم چون ادوارد گرانویل براون13، سِر پرسی
 مولس وِرث سایکس14، بازیل پ نیکیتین15، ویلسون، وپیرت فون بلوشر16 و کلود آنه17 سعی کرده اند تا با نگاهی عادلانه تر با سایر سیاحان اروپایی پیش از خود تمایز داشته باشند. برای مثال نیکیتین سیاست های توسعه طلبانه ی روس ها در قبال منافع ایران را به چالش کشیده و از ایران با جدیت و شوری زیاد دفاع می کند18و کلود آنه در چند جا به برخی از اروپاییان که ایرانیان را عقب مانده دانسته بودند، یادآوری می کند که زمان شکوه هخامنشیان، اروپاییان در جنگل بوده اند، فرهنگ هر ملتی ویژه ی اوست و داوری جانب دارانه درباره ی فرهنگ ها ارزشی ندارد.19 برخی سفرنامه نویسان سال های پایانی قاجار، به نقد نگاه شرق شناسانه ی اروپاییان پیش از خود پرداخته اند و تفاوت فرهنگ ها را طبیعی دانسته اند.
   با توجه به مطالعات انجام گرفته از سوی محققان ایرا ن شناس در باب ایران شناسی مبتنی بر سفرنامه های سیاحان اروپایی و نیز مطالب ارائه شده بالا می توان گفت که در بازنمایی فرهنگ ایران در سفرنامه های قاجار، الگوها و روش-های شرق شناسی، به طور کامل بکار نرفته است و سفرنامه ها از الگوهای شرق شناسی چندان پیروی نکرده و یا شیوه ی دیگری داشته اند؛ اما این سخن بدان معنا نیست که ایران شناسی را حوزه ای بسیار دور از شرق شناسی انگاریم. در بسیاری از الگوهای یاد شده، رگه هایی از آن ها دیده می شود.20 در نهایت می توان گفت که تا حدود زیادی شیوه ی نگارش و یافته های سفرنامه ها به گونه ی خاص و پژوهش های ایرانی یا
ایران شناسی غربی به گونه ی عام، پیرو الگوهای گفتمان شرق شناسی و  منطبق بر آن ها نبوده اند.
         
پی نوشت ها:
1.    میشل فوکو (متولد ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ – متوفی ۲۴ ژوئن ۱۹۸۴) ایشان دوبار به ایران سفر کرده اند (از ۲۵ شهریور تا ۲ مهر ۱۳۵۷ و از ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷) که در این سفرها در تهران، قم و آبادان با برخی از رهبران ملی و دینی و گروه‌های مختلفی که در انقلاب دست داشتند ملاقات داشته اند. حاصل این سفرها مجموعه گزارش ها و مقالاتی شد که فوکو برای روزنامه ایتالیایی کوریره دلاسرا نوشته است. وی در مقاله ی، ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟ انقلاب اسلامی ایران را اولین انقلاب پست مدرن دنیا نامید.
2.    ادورارد سعید (در 1 نوامبر ۱۹۳۵ در اورشلیم، فلسطین تحت سرپرستی بریتانیا، بدنیا آمد و در ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۳ در نیویورک درگذشت) از نظریه‌پردازان ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی بود. وی در دانشگاه‌های هاروارد و پرینستون تحصیل کرده و پروفسور زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا بودند. سعید به عنوان یکی از بنیان‌گذاران نظریه
پسا استعماری (Postcolonial Theory) شناخته می‌شود. نظریه ی شرق‌شناسی (اورینتالیسم) از ابتکارات فکری اوست. ایشان با گرایشی نزدیک به فلاسفه ی منتقد تجدد، مانند آنتونیو گرامشی و میشل فوکو تلاش کرده اند تا منظومه ی ذهن انسان غربی را نسبت به جهان شرق بررسی و تحلیل کنند (ر.ک به کتاب شرق شناسی). وی در این چهارچوب ادعا می کند که شرق شناسی یکسره نوعی تلاش دیگرساز در پارادایم اکتشاف جهان غرب نسبت به جهان های دیگر بوده و هست. او در اثری دیگر تحت عنوان فرهنگ و امپریالیسم، بر این رویکرد تأکید مجدد دارد.
3.    ریتزر، جورج، نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه ی: محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی ، 1387، ص190- 185.
4.    زند، زاگرس(محمدتقی)، بررسی تطبیقی پژوهش های ایران شناسیِ غربی و شرق شناسی با تکیه بر بازنمایی فرهنگ مردم ایران در سفرنامه های اروپاییان دوره قاجار، فصل نامه ی مطالعات ملی؛ 42، سال یازدهم، شماره ی 2، سال 1389، ص 154.
5.    بنی اقبال، ناهید. حیدری، آزاده، تحلیل محتوای سفرنامه های ترجمه شده سیاحان انگلیسی درباره ی ایران، فصل نامه ی دانش شناسی (علوم کتابداری و اطلاع رسانی و فناوری اطلاعات)، سال دوم، شماره 6، پاییز 1388، ص 11. در مجموع شش پادشاه دوره ی قاجار، دوره ی ناصرالدین شاه بیشترین تعداد سیاح را به خود اختصاص داده است و پس از او احمد شاه، آخرین پادشاه قاجار،  در رتبه ی دوم قرار دارد. در دوره ی محمدعلی شاه قاجار کمترین تعداد انگلیسی (یک نفر) به ایران آمده است. در دوره ی فتحعلی شاه،
محمد شاه و مظفرالدین شاه نیز به ترتیب، شش، سه و هشت نفر به ایران آمده اند. بنابراین مشخص می شود که در دوره ی قاجاریه 75 درصد از سیاحان [انگلیسی]، در دوره  ی پهلوی 74/18 درصد، در دوره ی صفویه 7/4 درصد و در دوره ی زندیه 56/1 درصد به ایران آمده اند. ص 19.
6.    جمیلی  کهنه شهری، فاطمه. نادی، زینب، دو سوگرایی جامعه شناختی در دوران ناصرالدین شاه قاجار از منظر سفرنامه ی «ایران و قضیه ی ایران» لُرد کِرزِن با رویکرد شرق شناسی، دوفصل نامه ی علمی پژوهشی تاریخ نگری و تاریخ نگاری، دانشگاه الزهرا، سال بیست و یکم، دوره  ی جدید، شماره 8، پیاپی 90، پاییز و زمستان 1390.
7.    عبدالعزیز فهمی، عبدالسلام، ایران شناسی در انگلستان، ترجمه ی: باقر صدری نیا، نشریه ایران شناخت، پاییز 1378، شماره 14، ص 226.
8.    انصاف پور،غلام رضا، ایران و ایرانی به تحقیق صد سفرنامه ی دوران قاجار، تهران، کتابفروشی زوار، 1363، ص 18.
9.    آرنولد ویلسون (متولد ۱8 ژوئیه ۱۸۸۴ - متوفی ۳۱ مه ۱۹۴۰). ایشان در نوامبر ۱۹۰۷ م در سن ۲۳ سالگی و با درجه ستوانی از هندوستان به ایران اعزام شد و بر کشف نخستین چاه نفت خاورمیانه در مسجدسلیمان در سال ۱۹۰۸ نظارت داشت. از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۱ کنسول انگلیس در خرمشهر و اهواز بود. از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۲ را برای انجام مأموریت تهیه نقشه آینده راه‌آهن لرستان و فارس گذرانید و از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۳ معاون دوم کنسولگری بوشهر بود. وی در سال ۱۹۱۴ با درجه سروانی مأمور جبهه جنگ گردید. در خلال سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ نیز ریاست کل امور اداری شرکت نفت ایران و انگلیس را بر عهده داشت. در سال ۱۹۲۴ به شرکت نفت ایران و انگلیس در لندن منتقل شد. چند سال بعد، از شرکت نفت استعفا داد و نماینده مجلس شد. ویلسون کتاب‌های زیادی نیز نوشته است که از جمله ی آنها می توان به خلیج فارس، جنوب غربی ایران و کانال سوئز اشاره کرد (ویکیپدیا، دانش نامه آزاد، 9 ژوئن 2014).
10.    زند، 1389، ص 171- 164. ایشان در مقاله  ی خود اشاره به این نکته دارند که: «با توجه به بررسی سفرنامه ها در این پژوهش و نیز برای درک بیشتر چگونگی نگاه مثبت یا شرق شناسانه ی اروپاییان، به شیوه ای متفاوت با روش ادوراد سعید، به بخش بندی بیشتری پرداختیم و یافته ها را در دو گروه بنیادینِ موافق و مخالف با الگوهای شرق شناسی بیان نمودیم: یک گروه با عنوان نگاه مثبت به فرهنگ ایران و دیگری با عنوان نگاه شرق شناسانه به فرهنگ ایران. گروه نخست، خود به پنج زیر گروه و گروه دوم به هشت زیر گروه، بخش بندی می گردد». ص 164.
11.    انصاف پور، 1363، ص 21.
12.    زند، 1389، ص 172.
13.    ادوارد گرانویل براون (متولد ۷ فوریه ۱۸۶۲، گلاسترشر در جنوب انگلستان – متوفی  ۵ ژانویه ۱۹۲۶، در نزدیکی کمبریج).
14.    سِر پرسی مولس وِرث سایکس (متولد ۲۸ فوریه ۱۸۶۷ - متوفی ۱۱ ژوئن ۱۹۴۵) ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی است. سایکس در سال ۱۸۹۲ م در هنگ های ارتش هندوستان خدمت کرده و در آنجا با زبان فارسی آشنا شد. دو سال بعد به ایران آمد و کنسولگری انگلیس در کرمان را ‌راه انداخت. در سال ۱۸۹۸ کنسولگری سیستان را نیز بنا نهاد. بین سال های ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ سرکنسول انگلیس در خراسان بود. در سال ۱۹۱۶ به فرماندهی پلیس جنوبِ ایران منصوب شد و به جنوب ایران آمد تا با  سپاهی ۱۱هزار نفری متشکل از سربازان هندی، ایرانی و افسرهای انگلیسی مأمور سرکوب مبارزان و مقاومت مردم جنوب ایران شود. او مقر فرماندهی خود را شهر شیراز قرار داد و با همکاری عبدالحسین فرمانفرما و دیگر متنفذین هوا خواه انگلیس به سرکوب نهضت جنوب پرداخت.
15.    بازیل .پ نیکیتین (متولد 1 ژانویه 1885 - در شهر سوسنوویتس کشور لهستان، متوفی 8 ژوئن 1960 در پاریس) در سال 1909 و پس از 2 سال کار در وزارت امورخارجه، به عنوان نایب کنسول روسیه به اصفهان رفت. این نخستین سفر نیکیتین به ایران به حساب می‌آید. نیکیتین در دوره حضورش در ایران بارها از مناطق آذربایجان، گیلان و کردستان دیدن کرد و مشاهداتش را به رشته تحریر درآورد. این شرق‌شناس شهیر که مدتی در ایران زندگی کرده است، شرح حال پرماجرای زندگی خود در ایران را در کتابی تحت عنوان «ایرانی که من شناخته‌ام» تشریح کرده است.
16.    ویپرت فون بلوشر (متولد ۱۴ جولای ۱۸۸۳- شهر شورین در شمال آلمان و متوفی ۱۸ ژانویه ۱۹۶۳- در شهر گارمیش- پارتنکیرچن در ایالت بایرن آلمان) دیپلماتی آلمانی بود که از سال ۱۹۱۱ میلادی وارد دستگاه دیپلماسی آلمان شد. وی در سال ۱۹۱۶ مدت کوتاهی در ایران به کار پرداخت، اما مأموریت وی به عنوان سفیر آلمان در ایران از سال های ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵ بود (ویکیپدیا، دانش نامه آزاد، 9 ژوئن 2014).
17.     کلود آنه نام مستعار ژان شوپفر، جهانگرد، نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی (متولد 8 ماه مه 1868 در شهر مورز سوئیس و متوفی 1931 در پاریس) سه بار به ایران سفر کرده که نتیجه ی مشاهدات خود را در دو کتاب و یک رساله ی کوچک به رشته ی تحریر در آورده است. کتاب های تألیفی وی در خصوص ایران عبارتند از اوراق ایرانی و سخ گل های اصفهان یا سیاحت ایران با اتومبیل (کلود آنه ، اوراق ایرانی، ترجمه ایرج پروشانی صص 7-5).
18.    نیکیتین، ب، ایرانی که من شناخته ام، ترجمه ی فره وشی (مترجم همایون)، تهران، انتشارات کانون معرفت، 1329، ص دیباچه.
19.    آنه، کلود، اوراق ایرانی: خاظرات سفر آنه کلود در آغاز مشروطیت، تهران، انتشارات معین، 1368، ص 16.
20.    زند، 1389، ص 178-177.